eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
33 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر خسته شدیم، باید بدانیم کجای کار اشکال دارد، وگرنه کار برای خدا خستگی ندارد! 🔹۹ بهمن سالروز شهادت شهید حسن باقری کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🚨قحط الرجال.... 📌شنیده ها حاکیست، یکی از معاونین وزیر بهداشت که به تازگی برکنار شده و یکی از موانع مهم بر سر راه اجرای قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت بود، بناست رئیس بسیج جامعه پزشکی کشور شود! 📌امیدواریم چنین خبری صحت نداشته باشد ولی اگر چنین خبری صحت داشته باشد، مسولین محترم و سردار سلیمانی فرمانده سازمان بسیج بدانند که فعالان حوزه جمعیت خاطره خوبی از عملکرد ایشان نداشته و این انتصاب موجب دلخوری و سرخوردگی حلقه های میانی فعال در موضوع جمعیت خواهد شد. 🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین بپیوندید: http://eitaa.com/jamiyat کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶۳۹ علی رغم اینکه پدرومادر خیـــــــــــــــلی مهربونی دارم. اما پدرم به شدت دوست داشت که بنده اجتماعی تربیت بشم و خیلی کارهای مردونه را به من واگذار میکرد. یادمه تابستون دوم راهنمایی رفتم سرکار و مشغول شدم. این سه ماه تعطیلات به جای کلاس هایی که بقیه میرفتند بنده مشغول کار بودم. البته نه شغل ثابت هر زمانی بسته به موقعیتی که داشتم یه جایی مشغول میشدم. از کار توی تولیدی گرفته تا شرکت در سرشماری نفوس و مسکن. فروشندگی و.... همه ی اینا رو تجربه کردم و در کنارش هم درس خوندم و کنکور دادم و رشته حقوق قبول شدم. بازم با اینکه دانشگاه میرفتم و درسام سنگین بود اما انگار یه حسی بهم میگفت باید کنارش، کار هم بکنی، اینطوری نمیشه. خداروشکر طی چندوقت که دنبال کار بودم یه شغل خوب و رسمی پیدا کردم و اونجا برای اولین بار بیمه شدم. حقوق اداره کار میگرفتم و محیطش بسیار عالی و قابل اعتماد بود. واقعا از شغلم لذت میبردم. درس میخوندم. دانشگاه میرفتم و کار هم میکردم. بعد پنج سال که مشغول بودم و دیگه وقت ازدواجم رسیده بود. پیوند بنده با همسر جان شکل گرفت و خداروشکر ما زن و شوهر شدیم. «ایشون غریبه بودند که با ازدواج کاملا سنتی، با دیدار مادر داماد و پسندیدن توسط ایشون و بعد مراسم خواستگاری و بقیه ماجرا شکل گرفت» وقتی عقد کردم دیگه مثل قبل شوق رفتن به کار نداشتم اما اصلا شونه خالی نکردم و مثل همیشه با اراده و جدیت ادامه دادم. بعد عروسی هم با اینکه مسئولیتم چندین برابر شده بود ولی باز هم با همه ی سختیاش و البته همکاری و دلگرمی همسر مهربونم، هم سر کار میرفتم و هم خانه داری میکردم. تا اینکه بعد دوسال به لطف خدا صاحب یه دختر ناز و دوست داشتنی شدیم. وقتی زینب خانم به دنیا اومد. کلا زندگیمون یه رنگ و بوی دیگه ای گرفت. من ۹ ماه مرخصی زایمان داشتم و هر روزی که به اتمام این زمان نزدیک میشدیم دلشوره هام بیشتر میشد و هر لحضه نگران، که من چطوری میتونم یک لحظه دخترمو نبینم یا اینکه اون بدون من چیکار میکنه. بالاخره این ۹ ماه تموم شد و من باید از کوچولوم جدا میشدم. روزهای فوق العاده سختی داشتم. همش با چشم گریون از خونه میرفتم و اصلا نمیتونستم مثل قبل روی کارم تمرکز داشته باشم. دیگه نه به درد محیط کار میخوردم نه منزل. بالاخره یک روز تصمیممو گرفتم، سفت و سخت به همسرجان گفتم دیگه نمیخوام برم. ایشون هم انگار خیلی وقت بود منتظر شنیدن این تصمیم بود و حسابی خوشحال شد. اما وقتی اطرافیان از تصمیمم با خبر شدند هیچکدوم باورشون نمیشد و نمیتونستن قبول کنند. همه میگفتن تو هفت سال سابقه کار داری میدونی چقدر آدم آرزو دارند که جای تو باشند و نمیتونند. یکی میگفت من خودم مواظب زینب هستم. اون یکی میگفت بیچاره میشید فکر کردی شوهرت تنهایی میتونه تو این گرونی زندگی را بچرخونه؟ و و و و که دیگه اینجا مجال گفتنشون نیست. من فقط در جواب میگفتم « لحظه لحطه ی بزرگ شدن زینب دیگه قابل تکرار نیست و منِ مادر فقط دوست دارم شاهد این لحظه های شیرین با چشمای خودم باشم و به هیچ چیز دیگه جز آرامش بچم و زندگیم فکر نمیکنم.» وقتی رفتم که استعفا بنویسم تمام همکارا میگفتن با خودت اینکارو نکن. تو الان احساساتی شدی. تو خونه افسرده میشی و از این حرفها. من فقط، زیر لب با خدا نجوا میکردم و ازش کمک میخواستم که کمکم کنه و بتونم سر تصمیمم بمونم. الان پنج سال از اون ماجرا میگذره و به لطف خدا دو ماه دیگه صاحب فرزند دوم میشیم. اما حتی تو این پنج سال لحظه ای نشد که از تصمیمم پشیمون شده باشم یا خودمو سرزنش کنم. آرامش دخترم. آرامش همسرم. لذتی که از بزرگ شدن زینبم بردم به میلیون میلیون حقوقی که قرار بود دریافت کنم می ارزه. و همیشه از ته دلم شاکر خدای مهربونم هستم که بهم فهموند مسئولیت مادری باارزش ترین و مسئولیت دنیاست. راستی اینم بگم که به چشم دنیایی اگه نگاه کنیم واقعا درآمد همسرم کفاف زندگی را نمیده اما با چشم دل اگه ببینیم برکت درآمد مرد، چندین برابر درآمد خانمه. به طوریکه به لطف خدا و عنایت حضرت زهرا بعد این تصمیم صاحب خونه شدیم و از پیش مادرشوهرم به منزل خودمون اومدیم و خداروشکر هر روز بهتر از قبل شاهد روزی کثیر خداوند هستیم. مامانای مهربون کنار بچه هاتون بمونید و اجازه بدید گرمای محبت مادر تو وجودشون رخنه کنه. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
توکل بر خدا.... من در سن ١٩ سالگی در سال ٨٩ عقد کردم با همسرم که سید هم هستن. ایشون وقتی اومد خواستگاریم ٢٣ سالشون بود و به جز لباسای تنش، هیچی از مال دنیا نداشت. حتی یک سال از دانشگاهش مونده بود و سربازی هم نرفته بود اما همون کلمه ای که سرسفره عقد و تو محضر گفتم که (با توکل بر خدا و کسب اجازه از مادر پدرم بله) کار خودشو کرد و ظرف سه سالی که تو عقد بودیم هم من ارشدمو گرفتم، هم همسرم درسشون و سربازیشون تموم شد و با یک عروسی نسبتا متوسط و جهیزیه متوسط که به پدرم فشار نیاد (که البته خیلی از وسایل برقی بازم بلا استفاده بود.) رفتیم خونه ای که به اسم مادرشوهرم بود و به کام ما😊 همسرم یک مدتی بیکار بود ولی از پول درآوردن حلال و کار به عنوان کارگر و کمک به داییش برای ساخت خونه شون کسب روزی حلالشو شروع کرد تا این که در یک جایی مشغول به کار شد به عنوان حسابدار که خدارو شکر حقوقشون کفاف زندگی ما رو می کرد. بعد از یک سال و نیم دخترم سیده فاطمه خانوم در سال ۹۴ به دنیا اومد و چون تنها بود ما تصمیم گرفتیم که دوباره بچه دار شیم و درسال ۹۸ دختر دومم به دنیا اومد. الانم با این که خودم جایی مشغول به کار هستم اما شدید تمایل دارم که به حرف ولی امرم گوش بدم و بچه ی سوم تا پنجم هم حتما بیارم. برام دعا کنید عزیزان که بتونم مادر صبور و خوبی باشم و یاران امام زمان زیادی رو تربیت کنم🤲 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075