eitaa logo
دوتا کافی نیست
52.3هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
# پدری را من شاهدش بودم که وقتی فرزندانش را صدا می‌زد، کلمه‌ی «آقا» را دو بار به کار می‌گرفت. مثلاً اسم فرزندش «محمد» بود، وقتی می‌خواست او را صدا بزند، با لحن نرم و صدای پایین می‌گفت: «آقای محمد آقا! محبت کنید تشریف بیاورید، من کار مختصری با شما دارم». پسر نیز دست به سینه می‌گرفت و جلو می‌رفت و می‌گفت: جانم بابا! بفرمایید. می‌گفت: اگر وقت دارید، به درس و مشق شما لطمه نمی‌خورد، چند نان بگیرید و بیاورید. این برخورد او با این فرزندانش بود. البته آن بچه‌ها الان بزرگ هستند و همه با ادب، با وقار، اهل خیر، بزرگوار، مسجدی و جلسه‌گردان، محسن و دارای شخصیت که تمام این‌ها محصول برخورد مناسب و گفتارهای مثبت آن پدر بزرگوار بود که خود من نیز از آن برخورد اثر می‌گرفتم. 📚 حلال و حرام مالی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
همراهی... بنده ۲۸ سالمه و مجردم. از بیست سالگی خواستگار داشتم و هنوز هم ادامه داره اما هنوز قسمت نشده تا مزدوج بشم و بتونم طعم مادر شدن رو بچشم😊 من و خواهر بزرگترم تنها فرزندان خانواده بودیم و من از همون بچگی علاقه زیادی به بچه و نوزاد داشتم. جوری که تو خیلی از مهمونی ها کمک حال مادرا میشدم و تو نگهداری بچه هاشون کمک میکردم. خواهرم بر خلاف من نسبتا زود ازدواج کرد اما متاسفانه به خاطر درس و کار و... فرزندآوری و به تاخیر انداخت و آنچه نباید میشد شد! زمانی که تصمیم به بارداری گرفت جواب آزمایش هاش منفی میشد. حدود دو سالی اینجوری گذشت ولی به خواست خودشون که تا جوون هستن و سنشون زیاد نشده و همچین فرصت داشتن فرزند بیشتر و از دست ندن آی وی اف کردن. که متاسفانه دو بار منفی شد و بار سوم به لطف خدا جواب گرفتن و بعد از هفت سال صاحب فرزند شدن.😍 بالاخره ما هم خوشحال بودیم که بعد چند سال قرار نوه به جمع خانواده مون اضافه بشه تا اینکه متوجه شدیم بچه ها دو قلو هستن😍 اینجوری شد که خوشحالی خانواده دوچندان شد و با تعیین جنسیت و اینکه فهمیدیم یه دختر و یه پسر هستن خدا لطفش و به ما کامل کرد😊 در طول بارداری به خاطر شرایط خاصش تقریبا تمامش و استراحت بود و مادرم از هیچ لطفی دریغ نکردن. از پختن غذا گرفته تا... تا اینکه بچه ها اواخر ماه هشتم و خیلی یهویی تصمیم به اومدن گرفتن🥰 و چون نارس بودن یک هفته ای و داخل ان آی سی یو نگهداری شدن. هزینه ان آی سی یو بسیار بالا بود و به دلیل طرف قرار داد نبودن بیمارستان با بیمه شون هزینه ها خیلی زیاد میشد اما موقع ترخیص و خیلی ناباورانه متوجه شدیم بیمه تکمیلی تمام هزینه ها رو تقبل کرده و حتی پول بیعانه بیمارستان هم پس داده شد😀 و از همون اول بچه ها خوش روزی بودن شون رو نشون دادن. بعد از ترخیص از بیمارستان شرایط نگهداری از دو تا نوزاد نارس بسیااار سخت بود. به خصوص که سینه مادر رو نپذیرفتن و مجبور به مصرف شیر خشک شدن. خلاصه نزدیک چهل روزی من و مادر و خواهرم شبانه روزی در حال بچه داری بودیم و هلاک یکم خواب😴😀 تا اینکه بعد از چله قرار شد مادرم شبا بره خونه و من پیش خواهرم بمونم. بعد از چهل روز تازه دل درد های بچه ها شروع شد و من و خواهرم گاهی تا نزدیکی های صبح مشغول آروم کردن بچه ها بودیم. ولی بعد از چند ماه کم کم شرایط عادی شد و خواب بچه ها بهتر شد. الانم که حدود شش ماهشون هست هنوزم اغلب اوقات پیش خواهرم می‌مونم و کمکش میکنم چون واقعا نگهداری از دو تا بچه همزمان خیلییی سخته. خیلی ها بهم میگن تو وظیفه ای نداری. حیفه وقت و جوونیته که به بچه داری بگذرونی اما من معتقدم وقتی حضرت آقا فرمان جهاد صادر کردن منظورشون صرفا فرزندآوری نیست یعنی هر کس هر جوری که میتونه و از دستش برمیاد باید کمک کنه. بعضیا امکان فرزندآوری ندارن ولی میتونن با کمک به مادران اطرافشون این کارو براشون تسهیل کنن. میخوام بگم این همراهی ها به قدری کمک کننده بوده که خواهرم میگه من واقعا سختی ای حس نکردم و اگه خدا بخواد به زودی و به خواست خدا بازم بچه میارم😊 در حالی که اگر دست تنها بود هیچوقت به فکر بچه دیگه ای نمیفتاد😅 این چیزایی هم که تعریف کردم به خواست و اصرار خواهرم بود که گفت به دیگران بگو اگه ما مادرا پشتمون به کمک دیگران گرم باشه خیلی راحت تر این مسیر رو طی میکنیم و قطعا شما هم در ثواب این جهاد شریک خواهید بود🌹 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌اخراج دانش آموزان متاهل از مدارس روزانه غیرقانونی است. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۵۶ هجده سالم بود که نیازم به ازدواج با ورود به دانشگاه شدیداً رخ نمایاند😅. دختری که تا دیروز سرگرم درس و کنکورش بود حالا با ورودش به یک دنیای متفاوت تغییر کرده بود. عموماً برای ماهایی که توی خانواده‌های مذهبی و مقید متولد میشیم، داشتن رابطه‌‌ی دوستی با جنس مخالف جزء خط قرمزهاست. همین نیاز به ازدواج رو ضروری‌تر میکنه چون با دیدن روابط عاطفی و صمیمانه‌ی مختلط دانشجوها، تحمل مجردی و رعایت تقوا خیلی سخت‌تر میشه.😞 با اینکه توی دانشگاه هم حسابی درگیر کلاس و درس و فعالیت‌های اجتماعی بودم ولی تمام روز این حس نیاز به داشتن مخاطب خاص اذیتم می‌کرد. این وسط وجود خواستگارای زیاد و رد شدن مکررشون بدون حتی پرسیدن نظر من، تحمل شرایط رو خیلی بدتر و سخت‌تر میکرد. درست زمانی که من به سن ازدواج رسیده بودم، هنوز چندتا خواهر مجرد داشتم که مادرم با ازدواج همه‌مون مخالف بود. مادرم زن بسیار زحمت‌کش و سختی‌کشیده‌ای هست اما اصولا آدم ازدواجی‌ای نبود😄. خودش هم به زور و فشار اجتماعی مجبور شده بود درس رو کنار بذاره و ازدواج کنه شاید به‌ همین خاطر هم همیشه ازدواج رو مانع رشد و خوشی خودش و ماها می‌دونست و می‌گفت حالا فکر کردین خونه‌ی شوهر چخبره بابا😒، هرچی دیرتر ازدواج کنین کمتر سختی می‌کشید و به آرزوهاتون راحت‌تر می‌رسین😕 بخاطر همین تا میتونست برای شوهر ندادن ما بهونه و توجیه می‌آورد. من و خواهرام خواستگارای مذهبی و تحصیل‌کرده و خیلی خیلی خوبی داشتیم ولی مادرم برای رد کردن همه‌شون بهونه داشت. اگه تو مقطع لیسانس واسمون خواستگار میومد بهشون می‌گفت دخترم داره درس می‌خونه تا درسش تموم نشه شوهرش نمیدم! بعد که لیسانس می‌گرفتیم به خواستگارا میگفت تا خواهر بزرگترش شوهر نکنه این یکیو شوهرش نمیدم! بعد که خواهر بزرگتر ازدواج میکرد بهشون می‌گفت چون دختر عقد کرده تو خونه داریم درست نیست این یکی الآن شوهر کنه، دومادا باهم مقایسه میشن و روابط دخترام باهم بد میشه! خواهر بزرگتر می‌رفت سر خونه‌زندگی‌ش، باز مادرم میگفت تازه جهیزیه دادیم سخته برامون الان دوباره جهیزیه بدیم. گاهی وقتی یه خواستگار فول‌آپشن رو بدون داشتن هیچ دلیل موجهی رد می‌کرد، می‌گفت حتما قسمت‌تون نبوده وگرنه اگه خدا میخواست خب دهن منو می‌بست☹️😳 یا وقتی میدید یکی خیلی شرایطش عالیه و و توی گلوی یکی‌مون حسابی گیر کرده، حس وجدان درد رو تحریک می‌کرد که اگه زودتر از خواهر بزرگتر ازدواج کنی مردم واسه خواهرت حرف در میارن که چرا اون رو شوهرش ندادن و... اگه خواستگاری پافشاری میکرد و مادرم حس می‌کرد قضیه داره جدی میشه انگار که احساس خطر بکنه خیلی حالش بد میشد. اونوقت بود که هرچه اون خانواده و واسطه‌ها بیشتر اصرار می‌کردن، مادرم سرسخت‌تر میشد. اگه خواستگاری هم سماجت نمیکرد ولی اطرافیان به مادرم گله میکردن که چرا پسر به این خوبی رو ردش کردی میگفت خودشم خیلی خواهان نبود وگرنه اگه از در بیرونش میکردم باید از پنجره برمی‌گشت😌😳 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۵۶ ساالها گذشت... من و خواهرام تحصیلات تکمیلی‌مون رو توی چند مقطع ادامه دادیم، بعد رفتیم سر کار و درآمد مستقل و‌ خوبی داشتیم اما حالا دیگه سن‌مون بالا رفته بود و کیفیت خواستگارا پایین‌تر اومده بود. خواستگارایی که در اون سالها نه شغل معمولی پدرم براشون مهم بود، نه منطقه‌ی محل سکونت مون، نه خانواده شلوغمون، نه ظاهر و قیافه، حالا به همه چیز گیر می‌دادند. ما همون آدم‌های قبل بودیم فقط سن‌مون بالا رفته بود اما انگار این موضوع روی همه‌چیز تاثیرشو گذاشته بود. مادرم حالا مضطر شده بود و می‌ترسید مجرد بمونیم بخصوص وقتی می‌دید که خونه‌ی ما سوت‌وکوره ولی دور و بر هم‌‌سن‌‌وسالای خودش رو نوه‌هاشون گرفتن. از طرفی هم رسماً افتاده بود به مقایسه‌ کردن و می‌گفت خب اگه می‌خواستم به یه همچین خواستگارایی شوهرتون بدم که خب می‌دادم به فلانی که هم تحصیل‌کرده بود، هم خیلی مومن و محترم بود و هم وضع اقتصادی و خانواده‌ی عالی‌ای داشت😐 بالاخره همه‌ی ما در سنین بالا با خواستگارایی که خیلی‌خیلی معمولی بودند و با معیارهامون فاصله داشتند، ازدواج کردیم. اون اوائل بازخوردهای اجتماعی خیلی بد بود. کسایی که از مادرم جواب منفی شنیده بودند، حالا بهش بازخورد می‌دادند که آخرشم دومادی که دنبالش بودی این بود😞 الان هرکدوم ما درگیر مسائل زندگی خودمونیم ولی این میون مادرم بیش از همه اذیت میشه. مادری که تحصیلات براش مهم بود و به دکتر و مهندسش راحت جواب منفی میداد الان حتی دوماد دیپلم ردی هم داره🙄 مادری که به رعایت مسائل مذهبی و سیاسی حساس بود الان توی جمع‌های خانوادگی‌مون فقط اصرار داره که لااقل توی مباحث سیاسی به رهبری توهین نشه یا بدیهیات شرعی زیرپا گذاشته نشه😔 با اینکه سالها از اون روزها میگذره ولی ما هنوز گاهی که خواستگارای قبلی‌مونو می‌بینیم تا دو سه روز از دست شیطون و افسوس گذشته روزگار نداریم😔 الان‌ مادرم خیلی اصرار داره بخاطر یاری رهبر عزیز بچه بیاریم ولی خب موانع زیادی برای هرکدوم‌مون هست. سن بالا ، تنبلی تخمدان و ناباروری، یا مخالفت همسران که توی این مملکت با این وضع اقتصادی کی فکر بچه آوردن رو میکنه😔 و... طفلک مادرم همیشه میگه من صلاح شما رو می‌خواستم، اصلا فکرشو نمیکردم اینجوری بشه، گاهی میگه کاش انقد شرم و حیا نداشتین و به هر قیمتی جلوی تصمیمات اشتباهم می‌ایستادین. من گاهی که توی زندگی‌م به بن‌بست می‌رسم و می‌بینم حتی مجبورم سر حفظ دین و اعتقاداتم هم ایستادگی کنم و سختی بکشم خیلی مادرمو سرزنش میکنم و میگم چرا با سرنوشت ما بازی کرد😞 اما بعد یاد این روایت میفتم که امام صادق (عليه السلام) می‌فرمایند: هر كس مؤمنى را به گناهى سرزنش كند، نميرد تا خودش آن گناه را مرتكب شود.😥 بعد استغفار میکنم و از خدا میخوام‌ کمک‌مون کنه تا لااقل ما این بلا رو سر نسل بعدی نیاریم. دخترای مجرد و عفیفه‌ی هم‌نسل ما خیلی مظلوم واقع شدن، بچه‌های سر به راهی که شرم‌‌ و حیا یا سخت‌گیری والدین و فشار اجتماعی مانع‌شون میشد تا در خصوص ازدواج‌شون حرف دل‌شون رو بزنن. خداروشکر تا الان هم سعی کردیم علیرغم همه‌ی حسرت‌ها دست‌ از پا خطا نکنیم ولی دست شیطون بازه و گاهی خیلی وسوسه میکنه تا مرتکب خطاهای بد و بزرگی بشیم😭 تو رو خدا خودتون مدیون بچه‌هاتون و ابدیت‌شون نکنین و فرصت‌ها رو دریابین که گاهی خیلی زود دیر میشه...😞 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075