eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۸۵۶ من متولد ۶۷ هستم، از یه خانواده هفت نفری با سه تا خواهر و یه برادر. ۸۷ وارد دانشگاه شدم و مشغول درس و فعالیت دانشجویی و ... اسفند ۹۰ وقتی توی اردوی راهیان نور بودم، یکی از دوستام زنگ زد بهم و گفت که یکی از پسرای دانشگاه ازت خواستگاری کرده😳(شوهر دوستم، دوست شوهرم بود😂) بعد از مسائلی و گذر زمان زیادی ما بهمن ۹۲ عقد کردیم و یک سال بعد بهمن ۹۳ عروسی کردیم. (جالب اینجاست که از یک ماه قبل عقد تا یک ماه بعد عروسی، شوهرم سرباز بود😮‍💨) خرداد ۹۶ پسرم به دنیا اومد و کلی زندگی مون رو شاداب کرد. از وقتی که پسرم سه سالش بود و من میخواستم از پوشک بگیرم، حرف فرزند دوم رو پیش کشیدم ولی شوهرم همش میگفت بذار یه مقدار زمان بگذره، خلاصه یک سال طول کشید تا راضیش کردم. بعد از یک سال، سال ۱۴۰۰ من حامله شدم.🤩 دوشنبه رفتم آزمایشگاه و جواب مثبت رو گرفتم و شروع کردم برنامه ریزی و جدول اعمال ریحانه بهشتی رو شروع کردن، پنج شنبه جاتون خالی شام آش داشتیم😋 ولی چشمتون روز بد نبینه، چند دقیقه بعد خوردنش یه دل درد شدید گرفتم که دولا دولا راه میرفتم. اینقدر دردم زیاد بود که رفتیم بیمارستان و سونو انجام دادن و حدود ۱۲ شب زنگ زدن به دکتر لباف، ایشون گفتن احتمالا حاملگی خارج رحمی هست، بستری بشم تا صبح دوباره سونو انجام بشه. خودمم حدس زده بودم ولی خیلی جاخوردم، صبح که سونو انجام شد تشخیص قطعی دادن خارج رحمی هست😔 و دارو تزریق کردن تا دفع بشه. البته خدا رو شکر من خیلی زود تو چهار هفته و یکی دو روز متوجه شدم. بعد از چند دفعه آزمایش بتا و سونوی واژینال که مطمئن بشن چیزی نمونده، دکتر لباف دستور عکس رنگی هم بهم دادن و بعد سه ماه من دوباره حامله شدم، این‌بار هم خارج رحمی بود، و با دارو رفع شد. (البته با وجود نسخه دکتر، بعد کلی اینور و اونور رفتن بالاخره دارو تزریق کردن، چون میگفتن دولت خیلی سختگیری میکنه برا دارو و آمپول سقط، حتی نزدیک بود باهاشون دعوامون بشه. من میگفتم من مگه دیوونه م که بچه مو الکی سقط کنم، وقتی خارج رحمی هست و هیچ کاری نمیشه کرد و خطر مرگ داره برا مادر چیکار کنم) تو اینترنت خونده بودم که وقتی کسی بار اول حاملگی خارج رحمی براش پیش میاد، دفعات بعد درصد احتمالش بیشتر میشه. از لحاظ روحی خیلی اذیت شدم ولی دائم میگفتم خدایا راضی ام به رضای تو. بعد از دومین خارج رحمی، دکتر لباف منو فرستادن پیش خانم دکتر فخار ۲۰ جلسه فیزیوتراپی شکمی برا باز شدن چسبندگی ها. خانم دکتر لباف بهم گفتن این دستوری که برات نوشتم، اگه دختر خودمم بود همین کارو براش انجام میدادم. دکتر فخار یه ابداعی کرده بودن که از طریق اعمال فیزیوتراپی شکمی، چسبندگی ها باز بشه. حتی مقاله شون هم آمریکا رفته بود و ازشون دعوت کرده بودن. اونجا من پرسیدم میگفتن تو عکس رنگی نشون میده لوله هات بازه ولی ممکنه اعضای داخلی بدن جوری روی هم قرار گرفته باشه که باعث فشار روی لوله شده باشه برا همین جنین داخلش گیر کرده. خلاصه بعد سه ماه از فیزیوتراپی حامله شدم و خدا رو شکر این‌بار حاملگی سالم بود و پسر دومم، بهمن ۱۴۰۱ به دنیا‌ اومد و الان نه ماهش هست. همیشه خدا رو شکر میکنم که دوباره نعمت فرزند رو نصیبم کرد. از خانم دکتر لباف هم بسیار بسیار ممنونم که با دلسوزی شون و علم و مهارتشون بهم کمک کردن. راستی اینو هم بگم که ما با خواهرام و چند نفر از فامیلامون پیش دکتر لباف میریم و ایشون حدود چهارده تا بچه فقط تو خانواده و فامیل ما به دنیا آوردن😄 و انشالله ادامه هم داره. از کانال بسیار خوبتون ممنونم که هم تو فرزند آوری سهم بسزایی داشته و هم تو بالا بردن کیفیت و تقدس مادری... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۶۴ بنده متولد ۶۴ هستم، سال ۸۱ ازدواج کردم و ۲ پسر در سن های ۱۷ و ۱۲ سال دارم، همچنین ۲ سقط، یکی بعد از پسرم بزرگم و دومی حدودا ۳ سال پیش که تشخیص بارداری خارج رحم بود. قبل از آخرین بارداری که منجر به سقط شد، دکتر به من گفتن شما دیگه خیلی احتمالش ضعیف است که باردار بشین ولی به لطف خدا بعد از ۱ سال روزی شد باردار شدم، که باز قسمت نبود. بعد از سقط، آزمایش های زیادی رو انجام دادیم که متوجه شدیم که دیگر امکان بارداری وجود ندارد مگر با آی وی اف، ما تقریبا ۴ سال نازایی داشتیم، بعد از فرمان جهاد فرزند آوری خیلی غصه میخوردم که خداوند منو لایق همچین جهادی رونمیدون و نمیتونم برای ظهور آقا صاحب الزمان نقشی در این زمینه داشته باشم. بعد از گذشت ۴ سال تصمیم جدی گرفتیم حتی اگر شده با آی وی اف، فرمان حضرت آقا برزمین نماند. حدود ۶ ماه تحت نظر پزشک و آزمایش های مختلف تا آماده بشیم برای انجام آی وی اف.. پزشک آمپول های لازم رو که حدود ۲۰ تا آمپول قبل از تخمک کشی است برام تجویز کردن تا از روز سوم دوره ام استفاده کنم و روز هشتم سونو بشم و بعد بقیه مراحل.... همسرم آمپول ها رو گرفتن و ما منتظر بودیم که عادت ماهانه بشم که از روز سوم درمان رو شروع کنم. بعد از گذشت چند روز، دیدم دوره ام عقب افتاده و من فکر میکردم شاید به خاطر داروهایی هست که مصرف میکنم. و اصلا گمان اینکه باردار باشم رو نمیکردم، ولی گفتم من که بی بی چک های زیادی استفاده کردم و ناامید شدم حالا اینم بذارم که اگر منفی بود به فکر درمان اصلی باشم. بعد از گذاشتن بیبی چک و روشن شدن دوخط قرمز باور نکردنی، نمیدونستم چکار کنم و تنها کاری که میکردم گریه و سجده شکر و نماز شکر بود تا چند ساعت حالم اصلا دست خودم نبود، اصلا باورم نمیشد، خدایا مگه ممکنه، منی که چند سال است با داروهای محتلف گیاهی و حتی پزشکی به نتیجه نرسیدم، حالا چطور ممکن است فقط شکر شکر شکر و این فقط غیر از معجزه چیز دیگه ای نمیتونه باشه. دیشب که ولادت عمه سادات بود و برای من این معجزه خوشحال کننده روزی شد و عیدی بزرگی برای من رقم خورد، دعا میکنم به شادی دل حضرت زهرا و حضرت علی که امروز چشمانشان به قدوم عمه سادات حضرت زینب روشن شد، دل همه کسانی که منتظر هستن که خداوند فرزندی بهشون عنایت کنند، این معجزه روزیشون بشه. در آخر هم از عزیزان درخواست میکنم برای من و این فرشته ای که خدا برامون هدیه فرستادند، دعا کنید که در برابر آقا صاحب الزمان و حضرت زهرا رو سفید بشم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۷۷ من فرزند پنجم یه خانواده‌ پرجمعیت بودم. از وقتی به سن بلوغ رسیدم، خواستگار زیاد داشتم ولی به خاطر داشتن خواهر بزرگتر اصلا تمایلی به ازدواج نداشتم. گرچه خانواده مشکلی با ازدواج کردنم نداشتند. یه خواهرام هم ۳ سال کوچکتر از من بود. گذشت تا من وارد دانشگاه شدم و سال بعدش خواهر کوچیکه رفت حوزه و باز هم من مخالف ازدواج... یه روز از دانشگاه که اومدم مادرم گفت اینقدر مخالفت کردی که حالا خواهرت میخواد شوهر کنه😊 منم زیاد ناراحت نبودم و براش آرزوی خوشبختی کردم. ۹ماه بعد از عقد خواهرم، همسرم به خواستگاری من اومدن، دیگه این بار اصلا نتونستم نه بگم و پدر خدا بیامرزم منو بردن داخل اتاق و گفتن که این مورد با بقیه خواستگارات فرق داره، پسر آقاییه☺️ منم دیگه مخالفت نکردم ومن و آقایی با هم عقد کردیم با یه جشن خیلی ساده و مختصر. خانواده شوهرم عقیده داشتن که دوران عقد باید خیلی کوتاه باشه. بعد از ۲ ماه تماس گرفتن با خانواده م که اگه موافقید بفرستیم شون ماه عسل... به شوهرم گفتم من هنوز تو شوک عقد هستم و آمادگی ندارم ولی چون شما میگی قبول میکنم. من هم بچه حرف گوش کن😉 یه هتل رزرو کردیم و رفتیم مشهد و با اذن امام رضا جانم زندگیمون را شروع کردیم. خانواده هم جهازم را بردن خونه ی جدید که همسرم خریده بودن، چیدند. خونه کوچیک و قدیمی بود ولی خداراشکر راضی بودیم. به همسرم گفتم من تو قضیه ازدواج با شما موافقت کردم، شما هم خواهشاً عجله برا بچه دارشدن نکن، به من فرصت بده تا با خودم کنار بیام. ایشون هم قبول کردن با اینکه کل خانوادشون تو سالگرد ازدواج شون بچه بغل بودن☺️ بعد یک سال با پیشنهاد شوهرم اقدام کردیم برای بچه دار شدن. بعد از هفت ماه همسرم اومدن خونه و گفتن مادرم میگه برید دکتر داره دیر میشه😳منم با اینکه میدونستم طبیعیه ولی قبول کردم و رفتیم دکتر... وقتی ویزیت شدم و آزمایشات را انجام دادیم، دکتر گفت مشکلی ندارید اما یه سری قرص و آمپول میدم استفاده کن ان شاء الله همین ماه باردار میشی. منم مصرف کردم. ماه بعد یه بی بی چک خریدم و تست کردم، مثبت بود. به شوهرم گفتم گفت شاید اشتباه باشه بریم آزمایش خون. آزمایش هم مثبت بود. روزها می‌گذشت ومن گهگاهی دل درد می‌گرفتم مادرم می‌گفت طبیعیه ولی یه روز هفته پنج دل درد وحشتناکی گرفتم رفتیم دکتر گفتن احتمال سقط داری ولی سونو گرفتن گفتن خوبه. دل دردهای من ادامه داشت و خیلی اذیت بودم یه دکتر دیگه گفت علائمت سقط یا خارج رحمه ولی ساک حاملگی نرمال داخل رحمت هست. بستری شدم زایشگاه تا علت دل درد مشخص بشه. یه دکتر می گفت من یه احتمال میدم برات. البته این مورد احتمالش مثل اینه که الان یه شهاب سنگ بیفته کنار ما یعنی خیلی مورد نادر. گفتم چی ؟ گفت اینکه تو دوقلو حامله باشی یکی داخل رحم باشه یکی خارج رحم😳 گفت باید سه روز یه بار سونو بشی ،(البته بیرون از بیمارستان با دستگاه پیشرفته)تا بفهمیم هست یا نه؟ من تو شش هفته ی اول بارداریم ۱۲بار سونو شدم تا اینکه اواخر شش هفته یه دکتر سونوگرافی مجرب متوجه شد که بله من دوقلو باردارم یکی تو رحم و طبیعی و یکی تو لوله رحم و هر دو رشد کرده بودن و قلب داشتن... دکتر سونوگرافی گفت زود برو دنبال درمان خطرناکه. با چشم گریون با شوهرم تو خیابون راه می‌رفتیم و نمیدونستیم کجا بریم...😢 یه دفعه چشمم افتاد به اسم دکتر وکیلی که خدا انشاالله خیرشون بده از دکترای زنان اصفهان هستند و دکتر مومن. خسته تون نکنم رفتم و ایشون قبول کردن بچه ی تو لوله رحم را بردارند. البته گفتن موندن اون بچه هم ۵۰ ۵۰ هست. با نذر و نیاز عمل شدم. بعد عمل دکتر گفت دختر خدا دوستت داشته که فقط درد داشتی و چیزیت نشد اندازه نیم لیتر خون تو شکمت بود به علت پارگی لوله رحم.. خدا خواست و با زحماتی دکتر وکیلی دختر قشنگم مرداد ۹۰ تو ۳۸هفتگی دنیا اومد که دکتر میگفت من برای تو و این بچه استرس زیادی کشیدم که تو عمر پزشکیم نکشیدم😌 البته دکتر گفت اگر بچه میخوای سه ماه دیگه اقدام کن چون احتمال بچه دار شدنت خیلی کمه به خاطر اینکه تخمدانهات کوچیک شدن. وقتی همسرم موافقت نکردن. بعد ۳سال از تولد دخترم، اقدام به بارداری کردیم، باردار شدم و دختر دومم دنیا اومد و سال ۹۴ برای دومین بار طعم مادر شدن را چشیدم. از اون تاریخ به بعد شوهرم به خاطر استرسهایی که داشتیم سر بارداری دیگه قبول نمیکنه بچه دار بشیم... الان دختر اولم ۱۳ ساله و دومی ۹سالش هست. با اینکه الان حدود ۴۱ سالم هست ولی دوست دارم به عشق رهبرم بازهم طعم مادر شدن را بچشم. انشاالله خدای مهربونم به حق آقام امام علی (ع) اول به تموم مادران این سرزمین که فرزند ندارند اولاد سالم و صالح عطا کنه و به من هم دوباره لیاقت مادر شدن بدند🤲 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075