eitaa logo
دوتا کافی نیست
48.7هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
33 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۵۱ من ۲۲ سالم بود، آقامون ۲۴ ساله، که باهم ازدواج کردیم. از همون روز خواستگاری مهر خودشون و خانوادشون تو دل خانوادم نشست نامزد کردیم💍😍 ملاک من برای ازدواج این بود که همسرم ایمان داشته باشن و به حلال و حرام توجه کنن و اخلاق خوبی داشته باشن، که خداروشکر همسری با همه این ویژگی ها نصیبم شد. 😍 ما همشهری نبودیم و کار شوهرم هم یه شهر دیگه بود واسه همین تصمیم گرفتیم زودتر بریم خونه خودمون...ما از اول بنای شروع زندگی مشترک رو گذاشتیم بر ساده زیستی😎 موقع نامزدی یه انگشتر ظریف و سبک برداشتم و موقع عقدمون هم همینطور🤗واسه خرید عقدمون فقط دوسه تا مورد که نیاز داشتم رو خریدم...میگفتم چرا چیزی که دارم و فعلا بهش نیاز ندادم رو باید بخرم. من تو زمان مجردیم با خدای خودم عهد کرده بودم که اگه یکی رو تو مسیر زندگیم قرار بده که باعث رشد و کمالم بشه، منم مهریه مو ۱۴سکه قرار میدم💑 وقتی شوهرم ازم پرسیدن چرا ۱۴سکه؟ گفتم میخوام نگاه خدا و ۱۴معصوم به زندگیمون باشه😍 یه جورایی با خدای خودم معامله کردم. هروقت با خداجونم حرف میزنم و باهاش درد و دل می‌کنم، یاد همین میوفتم و واقعا نگاه خدا به زندگیمو تو تک تک مراحل حس میکنم.😌 من پدرم پول زیادی داشت ولی هیچ وسیله ای برا جهازم من نخرید، من فقط میخواستم پدرم بهم احترام بذاره و منو به بازار ببره، خودمم اهل ولخرجی و چشم و هم چشمی نبودم که بخوام دست رو هر وسیله ای بذارم😥 تا روزای آخری که ما دیگه می‌خواستیم وسایلامونو ببریم شهر محل زندگیمون هیچ چیزی نخرید و حتی بعدش😔 اون موقع واقعا من اذیت شدم و کارم شده بود گریه... ولی با حمایتای شوهرم و دلگرمی هاش الان بعد یکسال دیگه اون غم و ناراحتی برام تموم شده و فقط گوشه ذهنم هست. این رو نمیخواستم تعریف کنم ولی هدف داشتم. من تو اون شرایط به خدا گفتم خدایا بابام اول شروع زندگیمون هیچی کمک نکرد، خودت همه چی رو برامون جفت و جور کن... خلاصه که ما بعد از ۳ماه رفتیم زیر یه سقف و زندگی عاشقانمون رو شروع کردیم😍 همسرم با وام ازدواج خودشون وسیله ها خریدن و با وام ازدواج من تو بورس و رمز ارز فعالیت میکردن...من مخالف بودم چون تو این موارد ریسک پذیر نبودم، ولی همسرم اهل ریسک و وام من توی رمز ارز بود و طی یکی دوشب همه اش ضرر و فقط۴۰میلیون موند برامون...(من حتی اگه نظرمم مخالف باشه با همسرم ولی باز اون ولایت پذیری رو از همسرم دارم و حرف همسرم برام اهمیت داره) اون موقع تصمیم گرفته بودیم ماشین بخریم ولی پولی برای ماشین برامون نموند😔چون باید واسه مسکن ملی ثبت نام میکردیم و ۴۰میلیون میدادیم برای آورده اولیه...حالا با همون بودجه مالیمون رو وامی که دولت برای ساخت خونه میداد برنامه می‌ریختیم که بجای اینکه خونه آماده بگیریم، خونه رو خودمون بسازیم🤣(یعنی یه امید عجیبی داشتیم) البته من ته دلم همیشه میگفتم نه، یعنی می‌ترسیدم که تو ساختن خونه بمونیم و پول دیر دستمون بیاد تازه استرس هاشم هست... خواست خدا بود که چند ماه طول کشید و ما واسه ساخت خونه وقت نکرده بودیم که اقدامی انجام بدیم و یه بار دوست شوهرم گفته بود که برو از جاهای ارزونتر یه خونه بخر... یه وام سنگین تر بردار و به جای اینکه خونه بسازی، یه خونه ارزونتر بخر... من که این حرفو از زبون شوهرم شنیدم حرفشونو تایید کردم و گفتم خیلی بهتره و رفتیم چندتا خونه دیدیم... یه وام سنگین برداشتیم و یه خونه که به بودجمون می‌خورد رو خریدیم با هزار تا سختی ولی ارزش داشت😍 چون بالاخره یه خونه ای داریم برای خودمون🏡 قشنگیش برام اینجاس که دقیقا وقتی سالگرد ازدواجمون رسیده بود داشت جور می‌شد که خونه بخریم و این بهترین هدیه اولین سالگرد ازدواجون از خدا جونم بود😍 و قشنگتر از اون، این بود که ما از همون موقع ها نیت کرده بودیم که پدر و مادر هم بشیم😍 و من این خونه خریدنمون رو بخاطر این نیت هم میدونم. خانواده همسرم خیلی کمک کردن تو خرید خونه ...خدا به مالشون برکت بده. من توصیه ام به همه دخترایی که قصد ازدواج دارن اینه که سخت نگیرن تو مواردی مثل عروسی و این جور چیزها... من حتی آتلیه هم رفتم عکس گرفتم ولی یه جوری برنامه ریزی کردم‌ که خیلی قیمتش مناسب بود. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار آرتین با رهبر معظم انقلاب‌ مقام معظم رهبری: "با شما هم دردیم، غم این بچه ما رو رها نمیکنه..." 💥آرتین سرایداران، کودک خردسال بازمانده از حادثه تروریستی حرم حضرت شاهچراغ در شیراز است که پدر، مادر و برادرش در برابر چشمان او در این حادثه به شهادت رسیدند. 👈 این دیدار، ظهر امروز پس از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع دانش‌آموزان سراسر کشور انجام شد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ داشتن کودکان و انس با آنان، نفس را لطافت می‌بخشد و بهره‌ی انسان را از فیوضات الهی بیشتر می‌نماید و سیر انسان را سرعت می‌بخشد؛ زیرا آنها در عالم توحیدند و طبعاً معاشرت با آنها انسان را متوجه عالم توحید می‌کند. 📚 نور مجرد - جلد دوم کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فرزندتون رو از نعمت خواهر و برادر محروم نکنید. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️آینده هولناک.... 🚨حرفی که یا خیلی‌ها نشنیده‌اند یا جدی نمی‌گیرند !! کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
⚠️فردا دیر است... "نیازهای مربوط به آینده نیازهایی است که اگر شما امروز به فکر نیفتید و برایش کاری انجام ندهید، فردا درخواهید ماند؛ یعنی فردا گیر میکنید. مسئله‌ی فرزندآوری و تکثیر نسل که من این همه روی آن تأکید میکنم، از این قبیل است." ۱۴۰۰/۱۱/۲۸ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
نیمی از ایمان... اَصمَعی (وزیر مامون) می‌گوید: روزی برای شکار به سوی بیابان روانه شدیم. من از جمع دور شدم و در بیابان گم شدم، در حالی که تشنه و گرسنه بودم. چشمم به خیمه‌ای افتاد. به سوی خیمه رفتم، دیدم زنی جوان و باحجاب در خیمه نشسته. به او سلام کردم او جواب سلامم را داد و تعارف کرد و گفت بفرمایید. بالای خیمه نشستم و آن زن هم در گوشه دیگر خیمه نشست. من خیلی تشنه بودم، به او گفتم: یک مقدار آب به من بده: دیدم رنگش تغییر کرد، رنگش زرد شد. گفت: ای مرد، من از شوهرم اجاره ندارم که به شما آب دهم (یکی از حقوقی که مرد بر زن دارد این است که بدون اجازه‌اش در مال شوهر تصرف نکند) اما مقداری شیر دارم. این شیر برای نهار خودم است و این شیر را به شما می‌دهم. شما بخورید، من نهار نمی‌خورم. شیر را آورد و من خوردم. یکی دو ساعت نشستم، دیدم یک سیاهی از دور پیدا شد. زن، آب را برداشت و رفت خارج از خیمه. پیرمردی سیاه سوار بر شتر آمد. پاها و دست و صورتش را شست و او را برداشت و آورد در بالای خیمه نشانید. پیرمرد، بداخلاقی می‌کرد و نق می‌زد، ولی زن می‌خندید و تبسم می‌کرد و با او حرف می‌زد. این مرد از بس به این زن بداخلاقی کرد من دیگر نتوانستم در خیمه بمانم و آفتاب داغ را ترجیح دادم. بلند شدم و خداحافظی کردم. مرد خیلی اعتنا نکرد، با روی ترشی جواب خداحافظی را داد، اما زن به مشایعت من آمد. وقتی آمد مرا مشایعت کند، مرا شناخت که اصمعی وزیر مامون هستم. من به او گفتم: خانم، حیف تو نیست که جمال و زیبایی و جوانی خود را به پای این پیرمرد سیاه بد‌اخلاق فنا کردی؟ آخر به چه چیز او دل خوش کردی، به جمال و جوانیش؟! ثروتش؟! تا این جملات را از من شنید، دیدم رنگش تغییر کرد. این زنی که این همه با اخلاق بود با عصبانیت به من گفت: حیف تو نیست می‌خواهی بین من و شوهرم اختلاف بیندازی. "هُنَّ لِباس لَکم وَ اَنتُم لباس لَهُنَّ» چون زن دید من خیلی جا خوردم و ناراحت شدم، خواست مرا دلداری دهد گفت: اصمعی! دنیا می‌گذرد، خواه وسط بیابان باشم، خواه در قصر. اصمعی! امروز گذشت. من که در بیابان بودم گذشت و اگر وسط قصر هم می‌بودم باز می‌گذشت. اصمعی! یک چیز نمی‌گذرد و آن آخرت است. من یک روایت از پیامبر اکرم شنیدم و می‌خواهم به آن عمل کنم. آن حضرت فرمود: "نیمی از ایمان، صبر و نیم دیگرش شکر است." اصمعی! من در بیابان به بداخلاقی و تند خویی و زشتی شوهرم صبر می‌کنم و به شکرانه جمال و جوانی و سلامتی که خدا به من عنایت فرمود، به این مرد خدمت می‌کنم که ایمانم کامل شود. 📚کتاب ازدواج‌ و پند‌های زندگی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✨ امام على عليه السلام: «هر كه درباره بسيارى از امور و نكند، زندگيش تيره شود.» 📚ميزان الحكمه، ج ۸ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
با او بسازید... اگر دیدید که همسرتان یک نقطه عیبی دارد ـ هیچ انسانی بی‌عیب نیست ـ و مجبورید او را تحمل کنید، تحمّل کنید که او هم همزمان، دارد یک عیبی را از شما تحمّل می‌کند. آدم عیب خودش را که نمی‌فهمد، عیب دیگری را می‌فهمد. پس بنا را بگذارید بر تحمّل... اگر چنانچه قابل اصلاح است، اصلاحش کنید. اگر دیدید کاری نمی‌شود کرد، با او بسازید. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✨امام حسن عسكرى عليه السلام: "مجادله مكن كه احترامت از بين مى رود." 📚تحف العقول، ص ۴۸۶ 🌺🍃 میلاد امام حسن عسکری علیه السلام را محضر حضرت ولی عصر (عج) و همه شیعیان تبریک عرض می‌کنیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵۵۲ ۱۹ سالم بود که همسرم اومد خواستگاریم. با هم صحبت کردیم. ولی مهر همسرم به دلم نیفتاد ولی بخاطر اینکه طبق بررسی عقل محور، دلیل مهمی برای رد کردنشون نداشتم بعد از چند جلسه و صحبت قبول کردم. ظاهرا از لحاظ اعتقادی بهم می‌خوردیم ولی وقتی عقد کردیم کم کم مشخص شد چقدددددر اختلاف سلیقه و عقیده داریم. و چقدر خانواده هامون باهم فرق میکنن که این مسئله خیلی منو اذیت می‌کرد. مراسم عروسی رو جلو انداختم که بریم سر خونه زندگیمون و رابطه خانواده ها قطع بشه. آرامش مون بیشتر بشه. اما خودمون هم اختلاف سلیقه داشتیم. ولی در کل من با تمام نقطه ضعفهام و اینکه خیلی احساساتیم، دوست نداشتم کسی متوجه مشکلاتم بشه و اعتقاد دارم دنیا جای راحتی نیست و خود خداوند گفتن که انسان رو در سختی آفریدم. هر کس تو هر نقش و زندگی هست مشکلات و سختی خاص خودش رو داره. پس با زندگی ساختم. من که دختر ناز نازی بابام بودم، دلمو به خوشی های زندگی گرم می‌کردم و سعی می‌کردم از مشکلاتم عبور کنم. در مقابل حرفهایی که ناراحتم می‌کرد، یه گوشم در بود یه گوشم دروازه و مقابل به مثل نمیکردم. خیلی با دل شوهرم راه اومدم. یه وقتایی متوجه می‌شدم خودش می‌فهمه چقدر دارم باهاش راه میام. زندگیم خیلی با اون ‌زندگی رویایی که دخترا تو ذهنشون دارن فرق داشت. نمیدونم شاید من نازک نارنجی بار اومدم. به هرحال خودمو هر روز قویتر از دیروز می‌کردم به لطف و عنایت خدا. سعی می‌کردم مطالعه کنم و هرجا موقعیتی پیدا می‌کردم با مشاوره و روحانی یا دکتر یا آدم با تجربه صحبت می کردم. بعضی مشاوره ها که می‌گفتن ازدواجتون اشتباه بوده و بعضی ها می‌گفتن خانم چه صبری داری. یه کاری کن. ولی من فقط با خدا معامله می‌کردم. رو نکات مثبت اخلاق شوهرم و خانوادش زوم می‌کردم و اختلاف نظر ها رو ندید میگرفتم. شاید ظاهرا آدم، کودن به نظر برسه ولی راه ساختن زندگی و تربیت دیگران همینه. شوهرم تو درس و رشته نقاشی حمایتم می کرد. به خاطر مشکلاتمون تا ۴ سال بچه نیاوردم ولی دیدم هرچی منتظر می‌مونم چیزی تغییر نمیکنه و فقط زمان و پختگی هست که داره کم کم رو مسائلمون در جهت مثبت تاثیر می‌ذاره. دانشجو بودم و همزمان رشته نقاشی رو تو آموزشگاه فنی حرفه ای می‌خوندم.تصمیم گرفتم تا قبل از اینکه سنم بیشتر از این بشه بچه بیارم. به لطف خدای مهربون اسفند سال ۹۵ یه گل پسر داد. ناگفته نماند که اون مشکلات همچنان تو بارداری هم منو بسیار اذیت کرد. حرفهایی که بشدت دلمو شکست. ولی می‌خوام‌ بگم زندگی رویایی فقط تو قصه هاست. با اومدن حسین آقا یه سری از مشکلاتمون کمتر شد چون ما مشغول نگهداری از بچه بودیم و من متوجه شدم یه سری مشکلات از سر بیکاریه. که آدما به هم گیر میدن. گرچه همزمان شیردهی درس و نقاشی خیلی سخت بود ولی خداوند چنان برکتی به زمانم می‌داد که همه چی عالی انجام می‌شد. انگار آدم هرچی کارش بیشتره بهتر به برنامه هاش می‌رسه و هرچی کارش کمتر تنبل تر می‌شه و برکت از زمان میره. من تو این صبوری ها فهمیدم که وقتی به دستورات خدا عمل می‌کنی و شیوه زندگیت رو روی قوانین اسلام و دین پیش میبری خدا چقدر حواسش بهت هست و چقدر کمک میکنه. بچه داری و درس و ....در ظاهر وحشتناک ولی آدم توجه خدا و نگاه خدا رو لمس می‌کنه. پشیمون شدم از اینکه چرا زودتر بچه دار نشدم. چون الان ما یک کار مهم داریم و اونم تربیت یک انسان که از هر کاری بالاتر هست. به مرور که حسین بزرگتر میشه چقدر مارو قشنگ تربیت می‌کنه چون ما قبل از هر کار و بحث و تصمیمی باید حواسمون به بچه باشه و تربیتش و آیندش. تو این سالها با توجه به تجربه و مطالعاتم فهمیدم که برای راحت زندگی کردن کنار آدما باید بدونی باهرکس چطور رفتار کنی. این معنیش دو رویی نیست. هوشمندانه زندگی کردنه. من سعی می‌کنم برای رسیدن به خواسته هام و آرامشم حرفی نزنم که همسرم خوشش نیاد و یا از لحنی که اون رو ناراحت میکنه استفاده نکنم. برای فهماندن حرف خودتون به دیگران نیاز به فریاد نیست. باید رگ خواب طرف مقابلتون رو دست بگیرید. به خاطر اعتقادی که به تربیت بچه دارم از ۳ سالگی پسرم، تصمیم گرفتم بچه دوم رو بیارم. تقریبا دوسال طول کشید تا همسرم تقریبا راضی شد. تو آزمایشات قبل بارداری متوجه شدم بیمار شدم. به لطف خدا بعد از آزمایشات متعدد مشخص شد بیماریم بد خیم نیست و ۶ ماه بعد حدودا درمان شدم و اقدام کردیم برای بچه دوم. به لطف خدا پسر دومم هم به دنیا اومد. الان بعد از دو بچه واقعا خیلی پخته تر شدیم. راحت تر باهم کنار میایم. سعی می‌کنم همدیگه رو عصبی نکنیم و برای تربیت بچمون وقت بذاریم. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵۵۲ الان پسرم ۱۱ماهه هست که چند روزه کانالتون رو مطالعه می‌کنم، هوای بچه سوم زده به سرم😐😐😐 با اینکه تو اتاق زایمان به خودم گفتم اگر از این در رفتی بیرون و با اینهمه مشکلات بارداری و زایمان، بازم هوس بچه کردی دیوونه ای😁😁😁 اما خب چه کنم که بخاطر همراهی نکردن خانواده ترجیح میدم چند وقت بگذره بعد انشاالله از خدا هدیه سوم رو بخوایم. حتی همسرم که دومی رو به زور رضایت داد دلش یکی دیگه میخواد. انقدر که خدا به خودمون و زندگیمون برکت داده با این دوتا بچه. از من به شما دوستان نصیحت. دنیا محل امتحان و سختیه، چه بهتر که این سختی، سختیه بچه داری باشه و عاقبتش بشه همدم فردا. نیت کنید و برای امام زمان شیعه ی علی(ع) بیارید. خدا درهایی از برکت به روتون باز می‌کنه که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. هرکس ناراحتتون می‌کنه غرق نشید تو غصه. زمان به سرعت همه چیو می‌بره.عمرمون کوتاهه. خیلی زود دیر میشه. تنبلی و غفلت نکنید. درگیر لذت های دنیایی نباشید که بخاطر درس و دانشگاه و تفریح و آسایش دنیا ،آرامش فردا رو از خودتون بگیرید. .... .... .... ... کسانی هم که بچه اذیت کن دارن هر روز با صدای بلند سوره لقمان رو بخونن و به آب فوت کن. به حالت دمیدن. بچه ها بعد چند وقت حسابی حرف شنوی پیدا می‌کن. فقط با خدا معامله کنید. رابطتون با خدا درست کنید خدا رابطه تون و با آدما درست میکنه. فرصت رو برای ازدیاد شیعه غنیمت بدونید. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1