eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
شأنِ زن مسلمان، بالاتر از این حرف هاست... 📌من به خانمهای مسلمان، به خانمهای جوان و به خانمهای خانه‌دار عرض میکنم: سراغ این مصرف‌گرایی که غرب مثل خوره به ‌جان جوامع دنیا و از جمله جوامع کشورهای درحال توسعه و کشورهای رو به پیشرفت و از جمله کشور ما انداخته است، نروید. مصرف باید در حدّ لازم باشد، نه در حدّ اسراف. ... شأنِ زن مسلمان بالاتر از این حرفهاست که اسیر زر و زیور و جواهر آلات و از این قبیل شود. 📌نمیخواهیم بگوییم اینها حرام است؛ میخواهیم بگوییم شأن زن مسلمان بالاتر از این است که در دورانی که بسیاری از مردم جامعه ما محتاج کمکند، کسانی بروند پول بدهند طلا بخرند، زینت‌آلات بخرند، وسایل زندگی رنگارنگ بخرند و در انواع و اقسام روشها و منشهای زندگی، اسراف کنند. اسراف، الگوی زن مسلمان نیست. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دکتر رقیه آهنگری... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
ساده اما صمیمی... وقتی بچه بودم، خانواده ما و دوتا از عموهام توی یه خونه حیاط دار بزرگ زندگی می کردیم، خونه هامون بهم چسبیده بود و یه در چوبی بین خونه هامون بود که عیدا اون در باز میشد😍 تو عالم بچگی چه کیفی می‌کردیم، از این خونه به اون خونه می دویدیم😊 اون روزا وقتی تو سرمای زمستون، گرسنه از مدرسه می اومدیم خونه، تنها خونه ای که همیشه بوی غذا ازش بیرون می اومد خونه ی عمو بزرگه بود که بچه هاش کیف دنیا رو می‌کردن، دور علاالدین غذای آماده رو می خوردن😋 اون عموم از همه وضع مالیش بدتر بود اما زن عمو جان ☺️ همیشه با کمترین امکانات از صبح زود یه غذای ساده، مثل آش، یتیمچه، کوکو و...حاضر می‌کرد تا بچه هاش معطل غذا نمونن. اون روزا زن عمو، از نظر ما بهترین مادر دنیا بودن. الان که از بچه هاش میپرسم میگن شیرین ترین دوران رو گذروندن و هیچ وقت احساس نداری نکردن. اون زمان کتک زدن بچه ها امری عادی بود😒اما زن عموم با وجود شیطنت بچه هاش، هیچ وقت بچه هاشو نمیزد، فقط اخم می کرد و بچه هاشم تمام تلاششونو می کردن که همیشه لبخند به لب مادرشون بمونه🤩 منم از ایشون برای تربیت بچه هام الگو گرفتم و دوست دارم مثل ایشون صبور و مهربون باشم😍 اون روزا وقتی قرار بود کسی از جاری ها بچه دار بشه بقیه بسیج می شدن برای پرستاری از اون و بچه هاش 😊 تو کارای خونه تکونی و شادی و... همه باهم بودن و بهم کمک می کردن... پدربزرگم ١١ تا بچه داره که هر کدوم حداقل ٧ تا بچه دارن به جز دوتا پسر آخری😔که یکیش بابای منه... موقع بازی کردن تو حیاط همیشه حداقل ۸ تا بچه بودیم که توی دورهمی ها تعداد بچه ها بالای۳۰ نفر بود، آخه بابابزرگم ۷۴ تا نوه دارن 😁 که اون زمان یه تعدادی شون ازدواج کرده بودن وقتی همسر و بچه های اونا هم شب عید میومدن، بیشتر از ۱۰۰ نفر می شدیم😂😍 یه اتاق خیلی بزرگ داشتیم که مال پدربزرگم اینا بود که بیشتر وقتا بزرگترها دورهمی داشتن اونجا، ما هم تو حیاط بودیم، تیم فوتبال واسه پسرا😄 خاله بازی هم واسه دخترا... من عاشق پدربزرگ خدا بیامرزم بودم، همیشه مشتاق خدمت به ایشون بودم و الان به برکت دعای خیر ایشون زندگی خوب و بچه های خلف دارم الحمدلله 🤲😍 اون موقع ها هر وقت بوی پلو خورشت تو خونه می پیچید، نوید اومدن مهمون یا شب میلاد ائمه و عید نوروز رو می داد😊😍 ماه رمضون هر کی هر چی واسه خودش درست کرده بود واسه سحری یا افطار، می آورد دورهم می خوردیم😋 دم اذون یهویی تق تق تق مهمون نمی خوای؟ یکی آش تو دستش، یکی نون بربری، یکی سبزی و... 😍 یادش بخیر.... بزرگ تر که شدم، موقع ازدواجم، بین کلی خواستگار، مادرم به خاطر شناخت خوبش از پسرعموم اصرار داشت که حتما باهاش ازدواج کنم😊 تو همون حیاط بزرگ خاطره انگیز عروسی گرفتیم و با یه شام ساده به فامیلای نزدیک که حدود دویست نفر بودیم😂😁 زندگی مشترک مون رو شروع کردیم😍 مزه شیرین اون روزا باعث شد منو همسرم با اینکه کار خوب و خونه از خودمون تو تهران داشتیم، برگردیم به زادگاهمون و با برادر و پدر همسرم یه زمین بزرگ بگیریم و توش سه تا خونه بسازیم با حیاط مشترک... الانم با جاری عزیزم از خواهر صمیمی تر هستم😍 بچه ها هم که خداروشکر همیشه همبازی دارن🤩 منو جاری عزیزم هم باهم همون جوریم، وقتی بچه ام به دنیا اومد، مثل یه خواهر ازم مراقبت کرد، وقتی هم ایشون عمل جراحی داشتن، با اینکه باردار بودم هم از بچه هاش نگهداری کردم، هم از خودش پرستاری... 😍 وقتی خونه هم میریم بدون ریخت و پاش از هم پذیرایی می کنیم و فوری بلند میشیم و تو کارها کمک حال هم هستیم😊 و وقتی جایی دعوت داریم از لباس و کفش هم استفاده می کنیم☺️ خلاصه جاتون خالی، ما سادگی و صمیمت گذشته رو حفظش کردیم و با خودمون به دنیای مدرن امروز آوردیم😍😊 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
لیلة الرغائب✨ در لیلة الرغائب خداوند می‌فرماید: شما را به آرزوهایتان می‌رسانم. آنهایی که به خدا ایمان دارند، آرزوهایشان را از خدا می‌گیرند. و کسانی که باور ندارند نتیجه نمی‌گیرند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💥ازدواج، مرا نجات داد. ✅ "مایکل جونز" نویسنده و پژوهشگر آمریکایی و از منتقدان سیاست‌های آمریکا، صهیونیسم و هالیوود در سال ۱۳۹۴ ضمن مصاحبه ای جالب در ایران گفت: "زمانی که ۱۷ سال داشتم با همسرم که ۱۶ ساله‌ بود ازدواج کردم." 📌او گفت من در زمان دانشجویی قربانی انقلاب جنسی دهه ۶۰ میلادی شدم و یک چیز مرا نجات داد و آن ازدواج بود. ⚠️این پژوهشگر آمریکایی که در صحبت‌هایش انتقادات گسترده‌ای به سیاست‌های کنترل جمعیت وارد می دانست، گفت: همین کنترل جمعیت آسیب‌های زیادی به جامعه کاتولیک آمریکا وارد آورد و باعث شد یهودیان بیش از پیش بر ساختارهای ایالات متحده مستولی شوند. 👌 مایکل جونز در ادامه و با اطلاع یافتن از اینکه امشب ليلة الرغائب است، گفت: من ۵ فرزند و ۱۵ نوه دارم و برای شما هم آرزو میکنم که ۵ فرزند و ۱۵ نوه داشته باشید. 👈 گفتنی است مایکل جونز سردبیر مجله اینترنتی "culture wars" است و تا کنون چندین کتاب انتقادی را در آمریکا منتشر کرده است. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
رویای مادری... کانال کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فرصت استجابت دعا.... نسایم رحمت الهی که همواره و بی انقطاع در وزیدن است در اوقات شریفه و زمانهای خاص بیشترست. لیله الرغائب شب اولین جمعه ماه شریف رجب یکی از این فرصتهای شریف است که سفارش فرموده‌اند اهل دعا و توجه و معرفت آن را غنیمت شمارند و از برکات آن مستفیض گردند. چنانکه فرموده‌اند دعا مغز عبادت و بندگی خداوند متعال است: الدعاء مخ العباده حقیقت عبودیت و پرستش، خدا را خواندن و از خدا خواستن و به درگاه او عرض نیاز و حاجت کردن است. امید است مومنین این فرصت مبارک را برای تجدید عهد با خدا و توبه و انابه غنیمت شمارند و با توسل و تمسک به ذیل عنایات حضرات معصومین مخصوصا حضرت بقیه الله ارواحنا فداه در شرایط کنونی برای اعلاء کلمه اسلام و قضای حوایج همه مسلمانان و رفع مشکلات و نصرت اهل ایمان خصوصا در یمن و بحرین عزیز دعا کنند و از خدا خذلان استکبار جهانی و عوامل و عمال او را در منطقه و دفع شر آل سعود و آل خلیفه را مسئلت نمایند. 🔹پیام آیت الله صافی گلپایگانی به مناسبت لیله الرغائب در سال ۱۳۹۲ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۳۷ ۱۷ ساله بودم که همسرم به خواستگاریم آمد. اون موقع خانواده همسرم راضی نبودند که ازدواج غیر فامیلی داشته باشند برای همین اونا هم کلا همراهی نکرده بودند، تنها و بی کس با مادر دوستش آمدن ولی خداییش پسر باادب با ایمانی بود ولی اوایل چون ما اصلا شناختی نداشتیم، مادرم اصلا رضایت نمی‌داد. خلاصه باهر سختی که بود، باهم عقد کردیم دوران عقد ما ۶ماه طول کشید، همسرم از ۷ سالگی کار می‌کرده و خرج خودش رو بدست می‌آورده. به همین خاطر تمام هزینه های مراسم عقد و عروسی رو خودشون دادن و اصلا احتیاج به کسی نداشت. ما بعد ۶ ماه با یک مراسم ساده رفتیم سر خونه زندگی خودمون، همسرم بعد عروسی مجبور شد یک جا خارج شهر خودمون بره سرکار و من پیش خانواده باشم، دوران خیلی سختی بود ولی گذشت بعد یکسال از عروسی با پولی که کارکرد، تونستیم خونه کوچکی اجاره کنیم و زندگی مشترک مون رو شروع کردیم. از همون اوایل خانواده به من گفتند نمی خواد به این زودی باردار بشی ولی چون همسرم بچه دوست داشت از همون اوایل اقدام کردیم به بارداری و بعد ۶ ماه مادر شدم، همسرم خیلی خوشحال بود ولی خانوادم نه، میگفتن سنت کمه، اذیت میشی... بارداری سختی بود با ویار شدید ولی لذت بخش، حس خوبی بود. در هفته ۳۸ بارداری بودم که کیسه آب پاره شد و با این که خیلی دوست داشتم طبیعی زایمان کنم نشد و سزارین شدم. با همه ی این سختی ها، وقتی پسرم رو بغلم دادم، انگار تمام دنیای مال من بود، از صفر تا صد کارش خودم می‌کردم با این که تجربه نداشتم ولی لذت می‌بردم. از همون زمان تولد پسرم، زمزمه افتاده دیگه الان نمی‌خواد بچه بیاری بذار بره مدرسه بعد دومی رو بیار و... پسرم تا دوسالگی خیلی خوب بود، خیلی اذیت نمی‌کردم ولی بعد از دو سالگی خیلی شدید تب می‌کرد، هر چی دکتر می‌بردم خوب نمی‌شد تا ۴ سالگی که مجبور شدیم بیمارستان بستریش کنیم، شب های خیلی سختی بود تنها توی شهر غریب، هیچکس نبود فقط من همسرم که توی همون بیمارستان رفتم آزمایش بارداری دادم و مثبت بود. از یک طرف خوشحال بودم، از یک طرف هم نمی‌دونستم با این بچه مریض می‌تونم مراقبت کنم یا نه ولی پا قدم دخترم آنقدر خوب بود که هنوز نیامده، تمام مریضی های داداش رو از بین برد ولی من چون نمی‌دونستم باردارم کارهای خیلی سنگینی کرده بودم مجبور به استراحت مطلق شدم و چون همسرم هم نمیتوانسته زیاد خونه باشه از خواهرم خواستم بیاد مراقبم باشه و خلاصه با هر سختی که بود، گذشت و دختر خوشگلم به دنیا آمد. دیگه شروع شد هم دختر داری، هم پسر، دیگه بچه نمیخوای، همین بسه. من خیلی مراقب هم بودم چون بچه شیر می دادم ولی یک سالگی دخترم با حالت تهوع شدید رفتم آزمایشگاه، آزمایش دادم، دیدم مثبته، از همون جا تا خود خونه گریه می‌کردم، نمیدوستم چکار کنم تا شب که همسر اومد، خیلی خوشحال شد، می‌گفت هدیه خداست ولی من از حرف مردم می ترسیدم ولی آقام اهمیت نمی‌داد. تا ۶ ماهگی به کسی نگفتم چون راه هم دور بود، کسی نفهمید ولی وقتی فهمیدند هر حرفی که دلشون خواست بهم زدن، دختر دوم هم با سلامتی کامل به دنیا آمد و شد چشم چراغ باباش... همسرم زمین نمی‌ذاشت این بچه رو با خستگی که داشت دائم ازش مراقبت می‌کرد. 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۳۷ اون موقع که مثل الان نبود که شعار بچه زیاد بدن، من یادمه برای مراقبت یا واکسن بچه ها که می‌رفتم، همیشه کارکنان درمانگاه با من بد رفتاری می‌کردند، همیشه می‌گفتن ۳ تا سزارین شدی برو لوله هات رو ببند. می گفتن اگه دیگه باردار بشی، هم خودت، هم بچه میمرین، منم تجربه الانم رو نداشتم و نمی دونستم چهار پنج بار هم میشه سزارین شد، خیلی می‌ترسیدم. نمی‌دونستم چکار کنم، از یه طرف هم پسرم می‌گفت من داداش میخوام. تا این که دختر دومی ۴ سالش بود، مشرف شدم کربلا از امام حسین خواستم اگه لایق هستم، دوباره مادر بشم از کربلا که برگشتم بعد ۲ ماه رفتم آزمایش بارداری دادم و مثبت بود، از همون اول تصمیم گرفتیم به کسی چیزی نگیم ولی وقتی دکتر می‌رفتم با برخورد بعد دکتر مواجهه می‌شدم. تا ۳ ماهگی میگفتن قلب نداره باید سقط بشه ولی آقام اجازه نمی‌داد تا این که پیش یه دکتر سونوگرافی خوب رفتم و صدای قلبش💓 رو شنیدم، چون امام حسین این بچه رو به ما داد، خودش هم مراقبش بود. تا این که خانواده همسرم فهمیدن من باردارم خیلی حرف شنیدم، بهم گفتن باید سقط کنید ولی شوهرم مثل همیشه نذاشت کسی کاری کنه تا این که موقع زایمان شد و هر بیمارستان که می‌رفتم می‌گفت سزارین ۴ رو انجام نمی‌دهند و می‌گفتند باید برین تهران و من هم از پس هزینه بر نمی‌آمدم، هم اینکه تهران کسی رو نداشتم و خانواده هم چون این بچه رو نمی‌خواستن اصلا برای مراقبت کردن هم نیامدن... دوست آقام یک آشنا داخل یک بیمارستانی دولتی داشت، گفت یک دکتر زنان هفته ای یک بار از تهران میاد، شاید اون سزارین رو انجام بده رفتیم و خدا امام حسین کمک کردند و سزارین رو انجام دادند ولی بهم گفت چسبندگی زیاده حتما باید لوله هات رو ببندی و من هم اجازه دادم بستن ولی بیشتر بخاطر حرف مردم بود که راضی شدم که ای کاش این کار رو نمی کردم وقتی به خدا اعتقاد داری نباید بذاری حرف مردم برات اهمیت داشته باشه... پسرم که به دنیا آمد، شد همه ی زندگیم، با آمدنش دل هم رو بدست آورد حتی اونایی که میگفتن چرا نگهش داشتی با حرفاش با کارش اوایل باباش که میومد خونه اگر خواب بود، بیدارش می‌کرد باهاش بازی کنه اصلا شد پای ثابت کار آقام، هر روز همکاراش بهش میگن پسرت رو هم با خودت بیار... . خلاصه من این رو نوشتم تا بهتون بگم حرف مردم براتون اهمیت نداشته باشه، هر جور باشه مردم حرفشون رو می‌زنند من الان ۲تا پسر مثل دست گل و دوتا دختر عینه فرشته دارم. پسرم بزرگم الان ۱۷ سالشه، حافظ کل قرآن و دخترا هم دارن حفظ می‌کنن، الان جز ۵ هستند به امید روزی که حافظ کل قرآن باشند. عزیزان دل، گوشتون به حرف رهبری باشه که ایشون گوش به حرف آقا امام زمان هست امیدوارم خود آقا کمک کنه و اسم فرزندان من جز یاران حضرت... انشالله به حق آقا امام زمان به همه‌ی مادران سرزمینم فرزند سالم صالح عنایت کنه تا زمینه ساز ظهور باشیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌آیا یائسگی زودرس قابل درمان هست؟ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه ها باید باشند... 👌منتظر تصاویر ارسالی شما عزیزان از حضور فرزندانتان در مساجد سراسر کشور هستیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
﷽ --- پنج سال پیش این موقع تهوع داشتم. فرزند سوم رو باردار بودم. کسی جز همسرم نمیدونست. و البته مادرش هر روز می‌رفتم بیمارستان، بخش مراقبت‌های ویژه. کنار مادرشوهرم که تو کما بود می نشستم، پیشونی‌ش رو می بوسیدم، می‌گفتم حاج‌خانم من دوباره مامان شدم ها، نمی‌خوای بمونی و ببینی‌ش؟ دست‌هاش رو نگاه میکردم… به‌نظر میرسید تا میشده ازشون کار کشیده، برام تعریف کرده بود و من همیشه غبطه خورده بودم. یک دنیا حرف توشون بود! تو چین و چروک و مفاصل تغییرشکل یافته دست‌هاش. از ملحفه‌هایی که با شلوغ‌کاری چهارتا پسر باید مدام شسته میشدن، تا آشپزی مداوم برای پنج فرزندی که با بازی‌ها و نشاط بیست و چهار ساعته قاعدتاً تندتند گرسنه میشدن، تا مربا و ترشی‌هایی که اون زمان اغلب خانمها خودشون تهیه می‌کردن، تا شیرینی هایی که خودش می پخت چون به خمیر جوش‌شیرین زده و شکر زیادیِ شیرینی‌‌فروش ها اعتمادی نداشت، تا شستن کهنه و لباس‌های پنج فرزند شیر به شیر تا… و همه این ها در حالی بود که از اوان جوانی همیشه شاغل بود! در بالاترین حد خودش فعالیت اجتماعی داشت، در کنار اشتغال رسمی. لذا ساعت‌های زیادی بود که خونه نبود؛ اما وقتی بود، بود! با کیفیتِ یک مادرِ به قول برخی، تمام وقت. بیرون از منزل یک مدیر مدبر کارآمد برای جامعه و یک شخصیت شناخته شده بود؛‌ به تلاش تا حد ممکن، به اصلاح و ارتقاطلبی در هرجایی که بود، به کنشگری اجتماعی در عرصه‌های مختلف. به قول امروزی ها در زمینه توسعه فردی هم دستش خیلی جلو بود! اهل مطالعه بود، زیاد! دعا و عبادت و معنویات هم که بخش مهمی از زندگی‌ش. در کنار این‌ها یک همسایه و خویشاوند خوب بود! برای تمام اهل محل و فامیل؛ ملجأ و مأوا… از مشورت مسائل خانوادگی بگیر (رشته‌شون مشاوره بود) تا احکام شرعی و جلسات قرآن و معارف. البته بله. دور از حقیقته اگر نگم که حمایت مادر و خواهرهاش رو داشت برای نگه‌داری از بچه‌ها و نقش‌آفرینی در عرصه‌های مختلف زنانگی. ولی بی انصافیه اگر نگم اغلب اون سالها مثل اغلب خانواده‌های مجاهد، همسرش کنارش نبود و زندگی سخت شش نفره در اون روزگار رفاهِ حداقلی، به دستان لطیفِ قدرتمند ایشون می‌چرخید. و لذا توجیه کافی داشت که خیلی جاها کمتر بذاره. مادرشوهرم یک انسان بلوغ یافته بود؛ هم عاطفی و هم اجتماعی. در تمام سالهایی که عروسش بودم حتی با کلمه‌ای من رو نرنجوند و من جز خیرخواهی و محبت ازش چیزی ندیدم. هنوز بعد پنج سال با آوردن اسمش اشک به چشمم میاد و از خدا می‌خوام ایشون رو غریق رحمت و غفران خودش کنه. پی‌نوشت: رحم الله من یقرأ الفاتحه بعد الصلوات 🖋هـجرٺــــ @hejrat_kon کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075