eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
430 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘گمنام⚘: اشکم به رخ، خونم به دل، آهم به سینه است ای زائرین، ای زائرین این جا مدینه است شهری که خاکش آبرو بخشد به جنّت شهر محمّد شهر قرآن، شهر عترت در هر وجب صدها چراغ راه دارد نقش از قدم های رسول الله دارد ای جا محمّد عالمی را رهبری کرد هم یار امّت بود و هم پیغمبری کرد ای جا ستمکاران کافر عهد بستند پیشانی و دندان پیغمبر شکستند این جا شرار آه جبریل امین ریخت خون از سر و روی محمّد بر زمین ریخت این جا علی پروانه سان گرد پیمبر گردید تا آمد نور زخمش به پیکر این جا دل پیغمبر اسلام خون شد این جا جگر از پهلوی حمزه برون شد این جا محمّد داغها بر سینه اش ماند زنگ غم و اندوه بر آئینه اش ماند این جا قدم بر عرش اعلامی گذارید چون پا به جای پای زهرا می گذارید این جا مراد از قبّة الخضراء بگیرید این جا سراغ از تربت زهرا بگیرید این جاست کعبه نه، زکعبه بهتر این جاست هم فاطمه هم تربت پیغمبر این جاست آوای وحی آید زدیوار رفیعش هم باب جبرائیل و هم باب البقیعش در بین آن محراب و منبر جا بگیرید بوسه زقبر مخفی زهرا بگیرید گلزار وحی و روضۀ طاهاست این جا آتش گرفته خانۀ زهراست این جا پشت در این خانه نزدیک همین قبر زهرا کتک خورد و علی بگریست چون ابر خورشید در این کوچه ها گردید نیلی بلبل سراپا سوخته گل خورد سیلی این جا امیرالمؤمنین را دست بستند تا با لگد پهلوی زهرا را شکستند این جا کشیده بر فلک آتش زبانه این جا گلی پرپر شده با تازیانه این جا به زیر پای مردم کوثر افتاد تنهای تنها فاطمه پشت در اوفتاد پیوسته چشم شیعه اینجا خون فشان است زیرا زیارتگاه قبری بی نشان است قبری که هر قلبی بیاد او کباب است قبری که تنها زائر او آفتاب است قبری غریب و بی رواق و بی نشانه بر خاک آن صورت نهد طفلی شبانه قبری که مخفی در دل تنگ زمین است خاکش گل از اشک امیرالمؤمنین است قبری که ما گشتیم و پیدایش نکردیم از دور هم حتی تماشایش نکردیم این قبر، قبر دختر پیغمبر ماست با آن که پیدا نیست چون جان در بر ماست این قبر احمد، این بقیع و قبرهایش گلهای پرپر گشته اما با صفایش آن فاطمه بنت اسد آن ام عباس این قبر ابراهیم، احمد را گل یاس این مجتبی این قبر بی شمع و چراغش این سید سجاد با آن درد و داغش این باقر و این صادق آل محمّد این قبر عباس آن عموی پیر احمد این قبرها را یک به یک دیدیم اما یابن الحسن، یابن الحسن، کو قبر زهرا این جا محمّد رازها در پرده دارد این جا امیرالمؤمنین گُم کرده دارد این جا شرار، از سینۀ عالم برآید جا دارد ار جان از تن میثم برآید با مداحی استاد گرامی جناب 🎤 کانال نوحه یا زینب(سلام الله علیها) http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
دلم خون است ... دلم خون است اما می نویسم برای نسل فردا می نویسم نوشتم زن ، نوشتم زندگی را و دیگر ... گریه ی شرمندگی را نوشتم مرد ؛ بعدش آه آمد دلم با گریه امشب راه آمد نوشتم از وطن ... از بی کسی ها از این دل مردگیِّ بی مسیحا وطن ، یک واژه اما صد کتاب است میان هر غزل یک بیت ناب است اگر حب وطن ایمان ما هست فدای کشورمان جان ما هست وطن زخم فراوان دیده ... اما همیشه داغ یاران دیده ... اما چهل سال است با خون شهیدان تنومند و قوی تر گشته ایران اگرچه بین سفره نان غم هست ولیکن نا امیدی جان غم هست مبادا نا امیدی پا بگیرد که بیگانه عنان ما بگیرد منم دلخسته ام از سوء تدبیر منم زخمی تیغ زور و تزویر ولی حالا که دشمن در کمین است به فکر غصب خاک و سرزمین است کما کان پای دین و انقلابم غلام خاندان بو ترابم برادر ! چشم فتنه کور باشد بلا از جان آقا دور باشد اگر این غائله در کوچه ها هست یقینا سامری در بین ما هست برادر ! جنگ ما جنگ رسانه است دقیقا بی حجابی هم بهانه است بردار ! دیو خفته پا گرفته نشانه دین و ایمان را گرفته مجازی ها حقیقت را شکستند خیابان ... راه یک زن را که بستند شراب بی حیایی سر کشیدند تو گویی شعله بر آن در کشیدند دگر افتاد از شیطان نقابش و قرآن بود و آیات حجابش که قرآن را به آتش می سپردن حیا و عفت و غیرت .... که مُردن ببین این هرزگی بی مَثَل را بخوان انعام را « بَلْ هُمْ اَضَل » را ببین این مردمان بد دهن را به زیر پا شکوه نام زن را دروغ و هی دروغ و هی اِباحه که فحشا بین مردم شد اشاعه به نسل ما هزاران هجمه آری گرفت از غفلت ماها سواری سعودیِ کثیفِ پستِ بی عار همان گاوِ جنایتکار خونخوار به یمن پول نفت بی شماره به جنگ تن به تن نه ... ماهواره دقیقا ماهواره با مجازی گرفته ذهن نسلِ ما به بازی نمی فهمند این رنگ و لعاب است خراب ابن خراب ابن خراب است همانکه لیدر فرمایشی بود سگ زردِ شغال داعشی بود سلبریتی ، همان نامرد بی درد که هرپستش چها با مردمان کرد زده هشتک ، که فتنه پا بگیرد وغیرت بین این مردم بمیرد اگرچه قصه را غصه بلد بود ببین این فتنه را با اینکه بد بود ببینید از منافق پرده انداخت تمام نقشه ها را بر ملا ساخت ولی غم بر سر دل گشته آوار عدو هم دور دیده چشم سردار که تیغ فتنه را بیرون کشیده حرم را هم به خاک و خون کشیده جوان و پیر و کودک ، مرد و زن را ... به گریه می کشم شعر و سخن را نمی خواهم دگر آرام باشم الهی بینتان بد نام باشم هزاران ننگ بر قوم هوس باز به آزادی پرستان قفس باز ببیند هر که در آتش دمیده گلوله سینه طفلی دریده ومادر ، طفل و آغوش و گلوله و چادر های گل پوش و گلوله نگاه و درد و حسرت مصیبت در مصیبت در مصیبت ببین این قیمت رقص زنان بود و آغوشت که گفته رایگان بود دلم امشب گرفته ... بیقرارم هوای گریه بین روضه دارم دوباره چادر خونی ...دوباره ... شروع روضه های بی شماره بخوان از کوچه و از دست بی رحم بخوان از سیلی و از گونه ی زخم بخوان از درد مادر از شراره شکسته شد به کوچه گوشواره دوباره طفل معصوم و غریبی دوباره روضه ی سخت یتیمی حسین رحمانی ۷ آبان ماه ۱۴۰۱ بداهه... کانال نوحه یا زینب(سلام الله علیها) والعافیه والنصر http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
ما دردها و داغ‌ها را می‌شناسیم غوغای باد و باغ‌ها را می‌شناسیم... نام علی را زینت سربند کردیم اروند و بهمن‌شیر را دربند کردیم... ما هفت دریا بی‌نشانیم و غریبیم ما پنج وادی آیۀ امّن یجیبیم... ما مرد دریا، مرد صحرا، مرد دشتیم ما یادگار حملۀ والفجر هشتیم هر کس که آن‌جا بود بی‌نام و نشان بود آن‌جا زمین دلبازتر از آسمان بود... ای چفیه‌های مانده در باران کجایید؟ سجّاده‌های روشن ایمان کجایید؟... در هر رواق سنگری عطر خدا بود تنها دعا بود و دعا بود و دعا بود آنان که در این امتحان پیروز بودند در کربلای پنج، دشمن سوز بودند... ما عیش دشمن را به کامش زهر کردیم کاری که ما در فتح خونین‌شهر کردیم ققنوس‌ها بودند و آتش می‌خریدند تن‌های عاشق زخم ترکش می‌خریدند خاکی، ولی آیینۀ افلاک بودند سنگرنشینان آبروی خاک بودند فریادهای خفته را خاموش بردیم یک کربلا آیینه را بر دوش بردیم... جز «همّت» و مردی و جانبازی ندیدیم ما عاشقی مانند «خرّازی» ندیدیم این‌جا پر از اسطوره‌های جاودانی‌ست این سرزمین خاکی‌ست، امّا آسمانی‌ست هان ای بلاجویان دشت کربلایی آه ای شهیدان، ای شهیدان خدایی من در شما دیدم جهانی بی‌کران را بعد از شما بستند راه آسمان را بعد از شما ماندیم ما و زندگانی شرمنده‌ایم ای روح‌های آسمانی رفتید تا ما چند روزی زنده باشیم می‌خواستید از عکستان شرمنده باشیم... شعر بلند عشق را با خون سرودید اصلا شما انگار این جایی نبودید...
جاودان: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مثنوی امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف و فاطمیه ( بعد از شهادت ) من از عشیره‌یِ جوُون و تو از تبارِ حسینی بده به نوکرِ خود آبرو به طُرفَة‌ُالعِینی ضرر بده بخر این روسیاه بی‌سر وُ پا را نشان بده به من آقا مسیرِ کرب‌و‌بلا را دلم هوایِ بغل دارد و ضریحِ نگاهت هوایِ روضه‌یِ شب‌هایِ جمعه قصّه‌یِ غربت مرا به اوج بِبر اِی عروجِ لاٰیَتَناٰهی بگو از آنِ حسینم که از سُلاله‌یِ شاهی به آفتاب قسم می‌خورم تو فخرِ ترابی ابوتراب نسبْ یادگارِ مادرِ آبی سلامْ اوجِ تمنّا سلامْ قبله‌یِ قلبم دعایِ فاطمیه آرزویِ ماهِ محرّم بیا که مویِ سرم از فراقِ توست سپید ُو... بیا که قامتِ قلّه میانِ روضه خمید ُو... بیا که چاه پُر از آهِ شاهِ یکّه و تنهاست وَ پایِ نخل اثرِ گریه‌هایِ غربتِ مولاست اگر چه جمع شده بسترِ پُرِ لاله به گوش می‌رسد از پشتِ دربِ سوخته ناله بلایِ جانِ علی چارچوبِ در شد و دیوار هنوز مانده کمی رَدِّ خونِ سینه به مسمار حسن هنوز نگفته چه آمده سرِ مادر حسین دیده چگونه شکسته شد پرِ مادر میانِ بُقچه‌یِ بسته چقدر روضه‌یِ باز است خدا کند نَکند نیزه‌دار را قَدَحی مَست سپاهِ فاطمه‌ها پابرهنه راه نَیفتد گُذارِ دخترِ مولا به قتلگاه نیفتد خدا کند که دلی مضطر از کنایه نسوزد کسی به چشمِ کنیزی به گل نگاه ندوزد امان از این سرِ بازار و بزمِ شام و خرابه بیا علیِ زمانه به انتقامِ خرابه     والعافیه والنصر http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
🔹سر و سامان عشق🔹 گذشته چند صباحی ز روز عاشورا همان حماسه، که جاوید خوانده‌اند او را همان حماسهٔ زیبا، همان قیامت عشق به خون نشستنِ سرو بلندقامت عشق به همره اُسرا، می‌روند شهر به شهر سپاه جور و جنایت، سپاه ظلمت و قهر ندیده چشم کسی، در تمام طول مسیر به جز مجاهدت، از آن فرشتگان اسیر «چهل ستاره» که بر نیزه می‌درخشیدند به مهر و ماه در این راه، نور بخشیدند طناب ظلم کجا، اهل‌بیت نور کجا؟ سر بریده کجا، زینب صبور کجا؟ هوا گرفته و دلتنگ بود، در همه جا نصیب آینه‌ها سنگ بود، در همه جا نسیم، بدرقه می‌کرد آن عزیزان را صبا، مشاهده می‌کرد برگ‌ریزان را نسیم، با دل سوزان به هر طرف که وزید صدای همهمه پیچید، در سپاه یزید سپاه، مستِ غرور است و مستِ پیروزی و خنده بر لبش، از شورِ عافیت‌سوزی... چو برق و باد، به هر منزلی سفر کردند چو رعد، خندهٔ شادی از این ظفر کردند ز حد گذشته پس از کربلا جسارتشان که هست زینب آزاده در اسارتشان گذار قافله یک شب کنار دِیْر افتاد شبی که عاقبت آن اتفاقِ خیر افتاد حَرامیان، همه شُربِ مُدام می‌کردند به نام فتح و ظفر، می به جام می‌کردند اگرچه شب، شبِ سنگین و تلخ و تاری بود سَرِ مقدّسِ خورشید، در کناری بود سری که جلوهٔ «والشّمس» بود در رویش سری که معنی «واللّیل» بود گیسویش سری، که با نَفَس قدسیان مصاحب بود کنار سایهٔ دیوارِ «دِیْر راهب» بود سری، که از همهٔ کائنات، دل می‌برد شعاع نوری از آن سر، به چشم راهب خورد سکوت بود و سیاهی و نیمهٔ شب بود صدای روشنِ تسبیح و ذکر یا رب بود صدای بال زدن، از فرشته می‌آمد به خطّ نور ز بالا نوشته می‌آمد شگفت‌منظره‌ای دید، دیده چون وا کرد برون ز دِیْر شد و زیر لب، خدایا کرد میان راه نگهبان بر او چو راه گرفت از او نشانیِ فرماندهٔ سپاه گرفت رسید و گفت مرا در دل آرزویی هست اگر تو را، ز محبّت نشان و بویی هست دلم به عشقِ جمالی جمیل، پابند است دلم به جلوهٔ خورشید، آرزومند است یک امشبی، «سَرِ خورشید» را به من بدهید به من، اجازهٔ از خود رها شدن بدهید دلم هواییِ دیدارِ این سَرِ پاک است سری، که شاهد او، آسمان و افلاک است بگو که این سر دور از بدن ز پیکر کیست؟ سرِ بریدهٔ یحیی که نیست، پس سَرِ کیست؟ جواب داد که این سر، سری‌ست شهرآشوب به خون نشسته‌تر از آفتاب وقت غروب سر کسی‌ست، که شوریده بر امیر، ای مرد! خیالِ دولتْ پرورده در ضمیر، ای مرد! تو بر زیارتِ این سر، اگر نظر داری بیار، آنچه پس‌اندازِ سیم و زر داری جواب داد که این زر، در آستین من است بده امانت ما را، که عشق، دین من است به چشمِ همچو تویی، گرچه سیم و زر عشق است هزار سکهٔ زر، نذرِ یک نظر عشق است بگو: که صاحب این سر، چه نام داشته است؟ چقدر نزد شما، احترام داشته است؟ جواب داد که این سر، که آفتاب جَلی‌ست گلاب گلشن «زهرا» و یادگار «علی»‌ست سَرِ بریدهٔ فرزند حیدر است، این سر سَرِ حسین، عزیز پیمبر است، این سر... گرفت و گفت خدا بشکند، دهان تو را خدای زیر و زبر می‌کند جهان تو را به دِیْر رفت و به همراه خود، گلاب آورد ز اشک دیدهٔ خود، یک دو چشمه آب آورد غبار راه از آیینه پاک کرد و نشست کشیده آه ز دل، سینه چاک کرد و نشست سری، که نور خدا داشت، در حریر گرفت فضای دِیْر از او، عطر دلپذیر گرفت... دوباره صحبت موسی و طور، گل می‌کرد درخت طیّبهٔ عشق و نور، گل می‌کرد خطاب کرد به آن سر: که ای جلال خدا! اسیر مهر تو شد، دل جدا و دیده جدا جلال و قدر تو را، حضرت مسیح نداشت کلیم، چون تو بیانی چنین فصیح نداشت چو گل جدا ز چمن با کدام دشنه شدی؟ برای دیدن جانان، چقدر تشنه شدی؟ هزار حیف، که در کربلا نبودم من رکاب‌دار سپاهِ شما، نبودم من ز پیشگاه جلال تو، عذرخواهم من تو خود پناه جهانی و بی‌پناهم من به احترام تو، «اسلام» را پذیرفتم رها ز ننگ شدم، نام را پذیرفتم دلم در این دلِ شب، روشن است همچون ماه به نورِ «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاَ الله» فدایِ خون‌جگری‌های جَدِّ اطهر تو فدای مکتب پاک و شهیدپرور تو «شهادتینِ» مرا، بهترین گواه تویی که چلچراغ هدایت، دلیل راه تویی... من حقیر کجا و صحابی تو کجا؟ شکسته بال و پرم، هم‌رکابی تو کجا؟ نه حُسن سابقه دارم نه مثل ایشانم فقط، ز دربدری‌های تو، پریشانم به استغاثه سرِ راهت آمدم، رحمی «فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی» بگیر دست مرا، ای بزرگوار عزیز «که جز ولای توأم نیست هیچ دست‌آویز»... نگاه مِهر تو شد، مُهرِ کارنامهٔ من گلاب ریخت غمت در بهارنامهٔ من من از تمامی عمر امشبم تبرّک شد ز فیض بوسه به رویت، لبم تبرّک شد «شفق» اگرچه رثای تو از دل و جان گفت حکایت از سر و سامان عشق «عُمّان» گفت 📝
🔺طبق روایت امام سجاد(ع) مدت زمان غیبت به قدری طولانی خواهد شد که بسیاری از معتقدین به ولایت از آن روی‌گردان خواهند شد و فقط کسانی در این مسیر خواهند ماند که یقین قوی و معرفت صحیح داشته باشند. ◇ این حدیث برای حوزوی‌ها در درجه اول و مردم عادی در درجه دوم هشدار و است که مبادا طول غیبت موجب خستگی و منحرف شدن از مسیر اعتقاد به امام زمان(عج) شود. 🔺طلاب در حوزه‌های علمیه ورزش معنوی می‌کنند تا قوی شوند و حوزه‌ محل روح‌سازی است که در آن پرورش می‌یابند، تزکیه نفس می‌کنند و آموزش می‌بینند. ◇ برای رسیدن به صحت معرفت باید مأخذ معرفت صحیح باشد. اگر فرد غذای مسموم بخورد چه طور می‌خواهد سالم و قوی باشد. همچنین کتب فلاسفه و نمی‌تواند مأخذ خوبی برای معرفت صحیح باشد. 🔺برخی برای رسیدن به شهرت به جای تبیین معارف و احادیث معصومین(ع) برای مردم اشعار و مطالب محی‌الدین عربی را می‌خوانند. ◇ یقیناً کسانی که در لباس دین تبلیغ تصوف می‌کنند خیانتشان بالاتر از کسانی است که زرتشت، کوروش، وهابیت و بهاییت را تبلیغ می‌کنند. 🔺مذاهب، مکاتب و فرقه‌های دیگر خراب هستند و نباید سراغ آن‌ها رفت. قبل از انقلاب کسانی که به دنبال شهرت بودند تبلیغ مارکسیسم و کمونیسم می‌کردند و از این طریق ژست می‌گرفتند، ولی دیدیم چند سال گذشت و تمام اصول مارکسیسم خدشه‌دار و مارکس و لنین و افکارشان مدفون شدند. ◇ کدام محققی است که نداند اصول مارکسیسم یعنی ماتریالیسم ـ دیالکتیک با عقل و علم مطابقت ندارد و مطالب این گروه کودکانه است. 🔺چندین سال از وهابیت تبلیغ کردند ولی پس از یک دهه امروز ببینید وهابیت در اذهان مردم چه شکلی گرفته است. وهابیتی که دم از توحید می‌زد و برخی خیال می‌کردند که اینها موحد واقعی هستند و فریب آنها را خورده و با عترت و صاحب الولایه درافتادند، امروز در جهان به ، مظلوم‌کشی و تروریست شناخته می‌شوند و خدا پرده از چهره وهابیت برداشت تا ماهیت واقعی آنان برای دنیا نمایان شود. ◇ زیبایی دین به دلیل زیبایی خداوند است و اگر دیدید دین را رنگ کرده و آرایش می‌کنند بدانید این دین الهی نیست و دستکاری شده تا مردم را فریب بدهند. 🔺بهائیت از شهوات مردم و غرائز جوانان سوء استفاده کرده و مجالس رقص و شهوت‌رانی برپا می‌کند تا برای خود مرید پیدا کند. ولی مگر این کاری‌ها چه مقدار و چه مدت می‌تواند دوام  داشته باشد. همان جوانان پس از مدتی متوجه می‌شوند که بهائیت ساخته استعمار است. ◇ وهابیت پول‌های کلان هزینه می‌کند تا مردم را به خود جلب کند، در مقابل می‌بینیم افراد بدون هیچ مزیت مادی به روی‌ می‌آورند و حقیقت این مکتب آنان را به سمت خود می‌کشد. 🔺یکی از مسلک‌هایی که برای جذب مستضعفین فکری آرایش می‌شود، مسلک تصوف است که بیش از وهابیت بزک دارد و قدمت آن به صدر اسلام می‌رسد و یکی از بزک‌هایش این است که به آن هم می‌گویند. رنگ و آرایش تصوف به واسطه این است که حق نیست و می‌خواهد با ظاهرسازی افراد را به خود جذب کند. ◇ یقیناً بزرگانی مانند سید بحرالعلوم نجفی، میرداماد و مجلسی اول صوفی نبوده‌اند، ولی صوفیه می‌کوشد آنان را صوفی معرفی کند. 🔺صهیونیست بالاترین دشمنی را با دارد چرا که شیعه مخالف ظلم است و مبارزه و جهاد دارد و سستی و تسامح در کارش نیست. ◇ طبق آیه شریفه «یسعون فی الارض فسادا» مخالفت یهود محدود به صدر اسلام نمی‌شود و در جنگ صفین و جمل بوده و تا امروز نیز ادامه دارد، اگر تاریخ را به دقت مطالعه کنید می‌توانید جای پای را در اکثر مخالفت‌ها، حق‌کشی‌ها، تحریف‌ها و اختلاف افکنی‌ها ببینید. باید این رد پاها را شناسایی کنید و آن را در سخنرانی‌هایتان بیان کرده و صهیونیسم را در کشورهایتان رسوا کنید. 🎙بیانات: آیت الله سید محمود بحرالعلوم میردامادی دام‌ظله در اجتماع مستبصرین از کشورهای مختلف {┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
زمان: حجم: 1.96M
🔹فتح خون🔹 ﺁﺗﺶ، ﮔﻠﻮﻟﻪ، ﺳﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﺟﺎﯼ ﻗﻠﻢ، ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﭖﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻌﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﻤﺐ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﻌﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﻠﻢ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺟﻨﻮﻥ ﮐﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺑﺸﻮﺩ ‏«ﻓﺘﺢ ﺧﻮﻥ‏» ﮐﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺯﻡ ﺑﭙﻮﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﭙﺎﻩ ﻗﺪﺱ ﺷﻮﺩ ﻭﺍﮊﻩﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﮔﺮ ﻧﻌﺮﻩﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﻋﺼﺮ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺣﺮﻑ ﻟﯿﻠﯽ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺷﺎخۀ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺑﺲ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﻢ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﯾﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻗﺒﻠﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻧﻮﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪ ناموس زخم خورده‌ای، از بس که بی‌کسی از بس که طعنه خورده و بیت‌المقدسی ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﺮﮒ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻋﺰﯾﺰ ﺷﺪ ﯾﻮﺳﻒ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻌﺮﮐﻪﻫﺎ ﺭﯾﺰ ﺭﯾﺰ ﺷﺪ ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺳﻮﺧﺖ بر عکس معجزات خدا، «الخلیل» ﺳﻮﺧﺖ از خون گرمتان، عرق سرد می‌زنند در مسجد شکسته‌تان، نرد می‌زنند امروز اگر مقاومت غزه سرد بود میدان انقلاب، زمین نبرد بود ما داغ‌دیده‌ایم که آتش‌فشان شدیم تا مظهر مقاومت این و آن شدیم پیروز می‌شویم در آخر به سادگی با ایستادگی و فقط ایستادگی 📝 مداح اهل‌بیت علیهم‌السلام ⬇️ 🎤 برای پیروزی مردم مظلوم ولی مقتدر و شجاع غزه دعا کنید🥀🤲🇵🇸
. سلام_الله_علیها ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها ص مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ.... در بین بستری و مداوا نمی شوی بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام برخیز ای توسلِ شب‌زنده‌داری ام برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن با چشم کَم سوی‌ات به علی هم نگاه کُن زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام من کم محلی از همه ی شهر دیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است جای تمام شهر سلامم کُنی بس است برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت آلاله کاشتی وسط باغ بسترت خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی! مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر حجم غم تو در دل من بی حساب شد آن بانویِ رشیده‌ی من آبِ آب شد ثانیه های رفتن تو تند می شود دارد نفس نفس زدنت کُند می شود با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت آن تکّه‌گوشوارِ تو را مجتبی گرفت لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟ مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟ شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟ گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن زهرا بمان و زینبمان را عروس کن خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را بگذار روبه راه کنم وضع خانه را من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند جارو نزن‌..،تمام پرت درد می کند این آسیا ست گریه نموده به حال تو دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم نانی که پخته‌ای بخدا لب نمی زنم دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه