eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•پاک در بندگی ام.... ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ پاک در بندگیم قافیه را باخته ام فرصتی را که به من داد خدا باخته ام یک طرف دست تهی از طرفی فرصت رفت باز هم عمر دو سر باخته را باخته ام من که از دوست به غیر از خود او خواسته ام متن دل را به همین حاشیه ها باخته ام مست از میکده ها سهم خودش را برده من ولی حال دعا را به ریا باخته ام نفس هر طور که میخواست مرا بازی داد سر و پا را به مین بی سر و پا باخته ام در پس پرده حنایم چقدر بی رنگ است آبرویی که تو دادی همه جا باخته ام باختم در همه اوقات ولیکن بد نیست من دلم را به غم کرببلا باخته ام باختم دل به حسین و به حقیقت بردم سجده ی شکر کنم بس که بجا باخته ام از همان بار که چشمم به ضریحش افتاد دل جدا باخته و عقل جدا باخته ام ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. |⇦•چه می خواهد لب تشنه.... ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── چه می خواهد لبِ تشنه، به غیر از لطف بارانی چه می‌خواهدشکسته دل، به غیر از چشمِ بارانی شبِ طولانی وتسبیح و سجاده چه می چسبد بهار زود هنگام اند شبهای زمستانی توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی اگر تا شام میخندی اگر تا صبح میخوابی تو از مردن چه میفهمی تو از برزخ چه میدانی خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی اگر آشفته ات کرده اند یعنی لایق وصلی به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی من و پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمیگیرد گناهش را زلیخا کرد یوسف گشت زندانی به لطفِ گریه کار طفل بهتر راه می افتد چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی اگرچه گریه ی هجران شکسته می کند ما را ولی از آب پیشانی است بهتر چین پیشانی گره هایی است درکارم که بی تو وا نمی گردد نمی آید به کار این گره ها هیچ دندانی دگر فرقی ندارد جمعه یا شنبه فقط بر گرد گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی پشیمان می شود آنکه برای تو نمی میرد چرا عاقل کند کاری که بعد آرد پشیمانی خبر داری تو که رفتی به کوچه گردی افتادم به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی خبر داری مرا بازار بردن خبر داری میان مجلس اغیار بردن بابا! خبر داری ما ر‌و بازار بردن خبر داری کجا پامون وانشد *بابا کی گفته ما رو مجلس اون ملعون بردن بابا اگه تورو بردن ما رو هم بردن کی گفته من زیر دست و پا بودم اگه تو زیر دست و پا بودی منم بودم ...بابایی..بابایی...* گفت بابا ازت بی‌خبرم خبر داری یا نه شکسته کمرم خبر داری یا نه چی شد بال و پرت خبر دارم بابا چی شد بال و پرم خبر داری یا نه شبهایی که گرسنه خوابیدم کجا بودی ؟ هی از فرشته ها میپرسیدم کجا بودی؟ بالحسین الهی العفو... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. علیه السلام اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── وقتی از مجلس اون ملعون بیرون آمدگفت اباصلت میرم داخل برگشتم دیدی عبامو رو سرم کشیدم به من کاری نداشته باش..اباصلت میگه ساعتی منتظر نشستم دیدم در باز شد آقا از در بیرون اومدن. دیدم علی ابن موسی الرضا عبارو رو‌سر کشیده با آقا کاری نداشتم ...تو‌کوچه راه می رفت اما نامتعادل بود..گاهی مینشست ،گاهی وایمیستاد..آقا رسید در خونه در و باز کردم رفت داخل..وقتی داخل شد صدا زد ابا صلت دررارو ببند.من در هارو بستم دیدم با همون حالش حصیر داخل خونه رو داره جمع می کنه..آقا چیکار می کنید؟ ابا صلت دارم‌ جان میدم..لحظه جان دادنمه..گفتم: آقا اینجور اذیت میشید...فرمود: میخوام‌ مثل جدم‌ جای خشک و روی خاک‌ جان بدم‌.. میگه آقا حالش منقلب بود سرم رو برگردوندم دیدم یه آقا زاده ای وارد حجره شد رفتم‌جلو‌گفتم آقا شما کی هستید؟ فرمود: من جوادالائمه ام.. آقا اینجا چیکار می کنید؟ در ها رو بسته بودم چطور وارد شدید؟ به من نگاه کرد فرمود:اباصلت ایمانت رو‌کامل کن. اون خدایی که به یک چشم برهم زدنی من رو از مدینه آورده اینجا درها رو هم‌ خودش باز می کنه.دیدم آقا چشماش و باز کرد.آقا زاده اومد زانو زد سر بابا رو به دامن گرفت. جواد الائمه دست به محاسن بابا می کشه..امام رضا با زحمت دستش رو بالا میاره دست رو صورتش می کشه..عزیزم! "لا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ" سرپدر رو زانوی پسره..نه کسی هست بخنده.. نه کسی هست هو‌ کنه.. ابی عبدالله با زحمت سر علی رو به دامن گرفت..* گمان مدار که گفتم برو،دل از تو بریدن نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم محاسنم به کف دست بود و اشک به چشم گهی به خاک فتادم، گهی ز جای پریدم دو چشم خود بگشا و سوال کن که بگویم زخیمه تا سر جسم تو من چگونه رسیدم نه تیغ شمر مرا میکشد نه نیزه ی خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•بی چاره ام.... ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── بی چاره ام دلخسته ام زارم ، نزارم باز آمدم چون ابر بارانی ببارم قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من اشکم نمی آید گره خورده به کارم غیر از گناه و معصیت انگار اصلا، کاری نمی آید از این چشمان تارم حرف جدایی را نزن دق میکنم من من که به جز این خانه جایی را ندارم چیزی به جز بار گنه بر شانه ام نیست بار مرا بردار که افتاده بارم هی قول توبه میدهم اما چه سودی دیگر به قول خویش اطمینان ندارم من را بسوزان اعتراضی که ندارم نااهلم و می دانم اصلا اهل نارم بد جور دلتنگ غروب کربلایم ای کاش میشد سر بر آن تربت گذارم این روزها روضه به پا کردن به هر وقت این روزها یاد لب خشک نگارم قربان آن خواهر که پای نیزه می گفت حالا ببین بر ناقه ی عریان سوارم یک روز عباسِ علی دور و برم بود حالا به شمر و حرمله افتاده کارم بلند صدا بزن الهی العفو .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•ای دوای درون.. ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── ای دوای درون خسته دلان مرهم سینه ی شکسته دلان مرحمی لطف کن که خسته دلم مرحمت کن که بس شکسته دلم گر چه من سر به سر گنه کردم نامه ی خویش را سیه کردم تو در این نامه ی سیاه نبین کرم خویش بین گناه مبین با وجود گناهکاریها از تو دارم امید واری ها زان که بر توست اعتماد همه ای مراد من و مراد همه تو کریمی و بی نوای توأم پادشاهی و من گدای توأم نی گدایی که این و آن خواهم کام دل آرزوی جان خواهم بلکه باشد گدایی هم دردی اشکِ سرخی و چهره ی زردی چون بخاک اُفتم به صد خاری تو زخاکم ز لطف برداری بس بوَد این که سوختم یکبار وَقِنَا رَبَّنا عَذَابَ النَّارِ)، آتش از چون منی چه افروزد بلکه دوزخ زننگ من سوزد گنَهم بخش و طاعتم بپذیر که همین دارم از قلیل و کثیر در شب تیره چون دهم جان را همرهم کن چراغ ایمان را .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•کجاست اهل دلی.... ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کجاست اهل دلی که نگاه ما بکند برای حال خرابِ دلم دعا بکند *اگه رفیقتو دوست داری نیمه شب دعاش کن، عارف بزرگ آقا سید علی قاضی میگه نیمه شبی آمدم تو این خانه های قدیمی تو حوض وضو بگیرم.خواستم وضو بگیرم دیدم امشب انگاریه نوری امشب رپ قلبم داره میشینه هر چی فکر کردم خدایا! من که کاری نکردم این نور از کجا داره میاد؟آقاسیدعلی قاضیه،میگه تصرفی در شهر نجف کردم خدایا این نور به عمل من نیست از کجا داره میاد؟ میگه یهو دیدم تو یکی از این خونه ها، یه طلبه ای دستهاشو برده بالا میگه خدایا،من سیدعلی قاضی رو دوستش دارم.. خدایا! یه نوری بهش عنایت کن دیدم به دعای خیر اون رفیقم بوده، برا همدیگه دعا کنیم کجاست خبره طبیبی که کیمیا داند مسِ وجود مرا بهتر از طلا بکند به ذرّه گر نظرِ لطف، بوتراب کند به یک نگاه مرا بنده ی خدا بکند همین که داد و فغانم بلند شد دیدم جناب خواجه ی شیراز این ندا بکند طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند عاشق منم که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست عاشق که شدکه یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نیست ولیکن طبیب هیست مرا بگیر و در خانه ات مقیمم کن چقدر عبد فراری برو بیا بکند دیگه این همسایه ها دارن شاکی میشن بهم میگن اگ قرار بود درو بروت باز کنه ۱۳ شبه اومدی ،وا میکرد دیگه، چجوری بهت بگه عشق یه طرفس ،برو دیگه من ۱۳ شبه اومدم بساط کردم خب یه ذرم از ما بخر مهربون،دردمو کجا ببرم ،ب کی بگم چند افطار گذشت هنوز یه نفر به ما یه بسم الله نگفته، یه بسم الله ب ما بگو تو که میبینی منعلیلم،کورم کرم.خوب یه لقمه م رو کام بزار قربونت بشم به کار من گره خورده ست اما گشایش از گره ام ذکر یا رضا بکند «السلام علیک دلتنگمیا امام رضا.....» *مرحوم شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا، روایتی رو آوردن، خیلی عجیبه، میگن وقتی تو نیشابور اون حدیث معروف رو فرمودن.. آمدن از بین جمعیت رد بشن دید یه نفر هی به این محافظا میگه من یه ذره باهاش کار دارم،آقا،برو عقب،نمیشه، یه ذره امام رضا رو ببینم.. انقدر اصرار کرد آقا متوجه شدن فرمودن: برید کنار، بیا جلو ببینم تا آمد، عنان اسب امام رضا رو گرفت گفت: آقا فرمود بگو‌ چته؟ گفت: آقاجان در گوشت میخوام بگم، فرمود بگو..صدا زد یاامام رضا!به اینا گفتی منم فهمیدم، اینا که همشون اهل ولایت شما نبودن ، من اهل ولایت شمام،من شیعه ی شمام، آقا لبخند رو لباشون اومد گفت: آقا یه چیزی بمن بگو به اینا نگفتی، امام رضا بهش فرمود: یه چیزی بهت میگم اگه بگیری همه عالم مال توعه، همین قدر بدون ، محبت جد ما حسین تو قلب فاجرم نفوذ میکنه.. اگه دیدی دلت مرده ست بروکربلا... اگه دیدی بیچاره شدی برو کربلا.. یجوری راهو بر ابی عبدالله بستن، امام صادق می فرمود: مثل یه گنجشکی که تو قفس ،گیرش بندازن از هر طرف حمله کنن یجوری ابی عبدالله رو تو تنگناش گذاشتن، خدا گفته حسین، راه همه ی قلبها رو به روت وا کردم عزیزم .. تو هر دلی میخوای بتابی بتاب،عزیز دلم! چه میشود شب جمعه یکی زکرب و بلا حواله ای بفرستد مرا صدا بکند امشب ما رو هم صدا کن آقا، صدامون کن از گودالی قتلگاه حسین جان، قربون اون چشای نگرانت.. قربون آقایی که همه ی اهل بیت وقتی جون‌ میدادن نگاشون به بالاسرشون بود امام صادق فرمود: در ما اهل بیت فقط یک نفر وقتی جون میداد به آسمون نگاه نمیکرد چی میخای بگی؟میخای بگی خب رو صورت برش گردوندن، باشه ، این یه دلیلشه ،اما بالاترش این بود از تو گودی قتلگاه هی با کنار سر،خیمه ها شو نگاه میکرد... حسین چوخ باخما خیمیه من ئوزومده حسینچیم اخیامیده او‌خیمیه نالان منمکیده ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•علی اکبر پاشو... و‌ توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ یوقتی یونس در بطن ماهی گرفتار شده بود انقدی ناله زد. هنوز نجات براش مقدور نشده.. لذا جبرئیل بر او نازل شد وقتی ذکر یونسیه رو به او تعلیم کردن "سبحانک انی کنت من الظالمین" ذکر و گفت پرسید بخشیده شدم؟ نه هنوز.. یونس!من روضه میخونم شروع کرد روضه سیدالشهدا رو خوندن و اسماءُ الخمسه نام پنج تن، تا رسید بنام ابی عبدالله، آدم برا حسین گریه کرده، نوح گریه کرده ، ابراهیم گریه کرده همه گریه کردن... خب برا چی گریه کردن؟ برا کدوم روضه؟ برا اون لحظه که تو گودال افتاده بود؟ نه! برا اینکه چشماش بخیمه بود جون داد گریه کردن؟ نه! برا اینکه غریب بود گریه کردن؟ نه! نمیدونم این روضه چیه همه انبیا برا این روضه اش گریه کردن، کدوم روضه؟ اونم روضه ایه که مادرشم چهارده قرنه شب جمعه تا میاد پایین پا همین روضه رو میخونه ،همه کائنات گریه میکنن، اون روضه، روضه ی عطش حسینه....* دید لشگر داره میاد..صدای پاشون‌میاد..اسبا میان..صورتش رو‌ خاکه دید اسبا گودی قتلگاه رو‌رد کردن .. یه دفعه دیدن ابی عبدالله سرش رو از رو زمین بلند کرده "يا شيعَةَ أَبي سُفْيانَ" من هنوز زنده ام ..نامردا ! مسلمان نیستید درست ..مگه عرب نیستید جان‌ من رو بگیرید اما سمت خیمه ها نرید.علی اکبر پاشو‌..عباس پاشو...شهدا پاشید ..اینا دارن سمت خیمه ها میرن.. توکلدولر خیمه لره وای اباالفضل اویان ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
. |⇦•جد مظلومت علی... و توسل به علیه السلام اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── جدمظلومت علی سربرده درآغوش چاه بادل خونین وچشم تر صدایت می‌زند تیـــرباران پیکــر مجـــروح عمّـوی تو حسن از کنــار قبــر پیغمبــر صدایـت می‌زنـد قبــــر ثـــارالله را بنگــر کـــه از پــایین پـا جسـم صـد چـاک علی‌اکـبر صدایت می‌زند برفـراز دست خونینِ «حسین بن علی» حلق خونین علی‌اصغرصدایت می‌زند قــامت خــم گشتــۀ جـدت کنـار علقمه بــازوی عبـاس نـام‌آور صدایت می‌زند *علی ابن مهزیار میگفت اون چند روزی که خیمه آقا صاحب الزمان بودم میدیدم به بعضی از نامه ها رسیدگی میکنن ولی بعضی از نامه ها رو میگیرن دستشون رو چشمشون میذارن و میبوسن..عرضه داشتم آقاجان ! فرق این‌ نامه ها با اون یکیا چیه؟ فرمود: این نامه ها به واسطه ی عموم عباس به ما میرسه...* *یه زن عرب وارد حرم عباس شد یه بچه شیر خواره رو گذاشت رو‌ زمین ..گفت عباس!من تو بازار یه کم خرید دارم میرم برمیگردم یا این بچه مرده دفنش میکنم یا زنده است میبرم‌ خونه ..خانما اومدن‌ دور و برش گفتن‌ بچه شیره خواره رو‌ چرا گذاشتی داری میری؟ گفت سپردم به خودش..گفتن آخه مادری کجا داری میری؟..سرش رو انداخت پایین رفت. خانمایی که تو‌حرم بودن بچه رو گرفتن بغلشون..بچه‌ نه گریه می کنه..نه صداش در میاد ..انگار که بچه مرده بی رمقه بی رمق...ساعتی نگذشت دیدن خانم‌ برگشت ،بچه رو از دست خانمها گرفت چادرش رو‌کشید روسرش..یه دفعه از جاش بلند شد گفت خونه ات آباد...خونه ات آباد..خانمها پرسیدن چی شده؟ گفت بچه ام‌ چند روزی بود شیر نمی خورد دکترا گفتن شیر نخوره می میره..رفتم‌ اومدم‌ بچه ام شیر میخوره..جان دوباره گرفته...* ای مشک! من وعدهٔ آب تو به اصغر دادم یک‌جرعه برای او‌ نگه دارید .. *نمیدونم‌ تیر به مشک‌ خورد یا به قلب رباب مشک افتادنی رباب خونه خراب شد... * .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•اومدم‌ گریه کنم.. و مناجات با حضرت صاحب الزمان روحی له الفدا ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌ مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اومدم گریه کنم که تو بهم امون بدی به خدا رو بزنی گریه هامو نشون بدی من که حرفی ندارم تو لااقل حرفی بزن نکنه تا منو دیدی سرتو تکون بدی ای آقا! این شبا داری هوامونو یا نه? می پسندی گریه هامونو یا نه? می پوشونی بدیامونو یا نه? ای آقا! حلالم کن که برات درد سرم منی که همیشه آبرو برم از خجالت تو پایینه سرم بی سر و پا اومده تا که تو سر به راش کنی این در اون در میزنه تا یه کاری براش کنی میگن اون دلی که می‌شکنه مث حرم میشه دل من شکسته که راهی کربلاش کنی ای آقا! از در خونه ی تو برم یا نه؟ می کشی دستتو رو سرم یا نه؟ میشه اربعین برم حرم یا نه؟ ای آقا! نگیره اگه دعام دلت میاد؟ از خونه بدم سلام دلت میاد؟ اگه کربلا نیام دلت میاد وای مادر! بالتو گره به میخ در زدن تو رو نامردا سر گذر زدن تو رو تو کوچه چهل نفر زدن وای مادر! چی شد آخر فضّه رو صدا زدی وای مادر! تو با یه شیش ماهه دست و پا زدی وای مادر! پشت در گریز به کربلا زدی .
|⇦•امشب خونه ی دخترش.... و توسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امشب از سر شب دلم توحول و ولاست امشب میدونی دلت چرا نگرانه؟ امشب دل همه کائنات نگرانه فقط دل یه نفر آرومه... وارد مسجد شد همین روزها، مولی الموحدین شروع کرد خطبه خواندن بعد جنگ نهروان، میگه خطبه رو که خوند بالا منبر بود یه نگاه به چپ و راست کرد دید ابی عبدالله نشسته کنار منبر، حسینم! روایت میگه با این لفظ صداش زد یااباعبدالله! ابی عبدالله فرمودند: جانم یاامیرالمومنین، صدا زد حسین جان چند روز از این ماه رمضانی که هستیم مانده؟صدا زد: یا امیرالمومنین هفده روز مانده، میگن امیرالمومنین تا شنید دست کشید به اون محاسنش. راوی میگه دست به محاسنی کشید که اون روز دقت کردم همه اش سفید بود، مگه امیرالمومنین چند سال سن داره؟ شصت وسه سال، باور کن شصت وسه ساله همه محاسنش سفید نمیشه.. اونم بنی هاشم که دیر پیر میشدن. صدا زد چیزی دیگه نمونده این محاسن به خونم خضاب بشه... امشب خونه ی دخترش بود تا خود صبح هی بلند میشد مینشست. امام حسن میگه رفتم محضر بابام ، دیدم نشسته خوابیده.. صدا زدم بابا بیداری؟صدا زد حسن جان بیدارم گفتم بابا چته؟ گفت حسن جان همینجوری که نشسته بودم خواب به چشمم اومد حسن جان پیغمبرو خواب دیدم...حسن جان عرض کردم به پیغمبر گلایه ی این مردمو کردم گفتم یا رسول الله! خستم کردن... میگه پیغمبراکرم صلوات الله علیه فرمود: سبحان الله! علی جان نفرینشون کن. عرض کردم یا رسول الله نفرین میکنم خدا منو ازشون بگیره یکی مثل خودشونو بر خودشون مسلط کنه.. میگه بعد پیغمبر فرمود:علی دیگه چیزی نمونده عزیزم.. امشب تا صبح میگفت سی ساله غصه میکشم. سی ساله حرفمو دارم به چاه میزنم، دیگه بسه، دیگه خسته شدم دیگه از زندگی بدون زهرا خسته شدم... امشب تا نزدیک سحر شد..صبح از منزل خارج شد وارد مسجد شد. صدا می زد «الصلاة الصلاة»همه رو بیدار کرد به اون نانجیبم رسید زد به پاش بلند شو نمازتو بخون، میگن مولا آرام آرام وارد مأذنه شد قدم رو این پله های مأذنه ی مسجد کوفه میذاشت صدا میزد: الله اکبر الحمدلله رب العالمین ،سبحان الله..سیاهی شب، زینب تو خونه، کلثوم تو خونه، یهو دیدن صدای اذان علی از مسجد بلندشد، الله اکبرالله اکبر...اشهدان لا اله الاالله..اشهدان محمد رسول الله...
و توسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ زینب صدا میزنه بابا یه بغضی تو صداته بابا چقدر لحن اذان‌ گفتنت، شبیه اون قرآن خوندن تو مدینه شده بابا،کدوم قران خوندن؟ بابا یادت میاد سرش تو بغلت بود یهو با نگاهش به تو نگاه کرد صدا زد علی بگو بچه هامو از حجره ببرند. بابا یادت میاد مادرم بهت گفت علی برام قرآن بخون... بابا یادت میاد شروع کردی قرآن بخونی اعوذبالله من الشیطان الرجیم...بسم الله الرحمن الرحیم..یس و القران الحکیم یه بزرگی اینجوری روضه میخوند میگفت مولا کأنه به دلش افتاد فاطمه عمرش به اندازه ی یه یس مونده، لذا امیرالمومنین تا وسط سوره میخوند یهو برمی گشت میگفت: یس و القران الحکیم.... اذان تمام شد آمد پایین، ایستاد برا نماز، بعضیا میگن نماز نافله ی صبح بوده.آقام وارد سجده شد نانجیب شمشیر و بالا آورد مولا میخوادسر از سجده بر داره.نانجیب شمشیر و بالا گرفت.. زمینیا میگن نزن، آسمونیا میگن نزن،فرشته ها میگن نزن، یه خانومی هم معجر دست گرفته، فاطمه میگه نزن، هم مولا حرکت کردسر و بالا اورد هم نانجیب شمشیر و پایین آورد چنان ضربه به سر مبارک خورد صدای ضجّه آسمان علی رو زدن... روایت میگه: وقتی زمین خوردن آقا امام مجتبی بدو بدو دوید سر بابا رو بغل گرفت مردم ریختن دور علی، خون از سرش داره میره، عمامه رو سفت بالا سرش بستن، میگه همین جور سرش تو بغل حسن و با گوشه ی چشمش آسمونو نگاه میکرد حمد میگفت الحمدلله سبحان الله... وقت جان دادن سرش تو بغل حسن بود.حسین پایین پاش بود ..عباس چنان ناله میزد بابامو زدن..آقا با صورت زمین‌ خورد موقع افتادن یا حضرت زهرا افتاد.. اما سلام بر اون آقایی که تو‌گودی قتلگاه افتاده بود با گوشه ی چشمش به آسمون‌ نگاه می کرد..یه دفعه نانجیب دست انداخت به محاسنش ..آقا رو به صورت برگردوند..دیدن حسین با گوشه ی چشمش به آسمون نگاه میکنه ..صدای پای اسبا میاد..امام صادق علیه السلام فرموده:جدم چشمش به خیمه ها بود جان داد.. چوخ خیمه ی باخما من ئوزدم حسینچیم تو‌کلدور خیمه لره وای اباالفضل اویان
|⇦•دل کوفه می لرزه..‌ و توسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دل کوفه می لرزه شبیه صبح محشر شده غوغا، دمِ آخر شده آشوب چرا امشب دل این شهر، دل عالَم سکوت شهر نفس‌گیره دلا غرقِ غم و ماتم میره مسجد تک و تنها امام عالَم بالا رویِ لبهاش پر از نجوا هنوزم میگه یا زهرا «امان ای دل، امان ای دل» غربت عم اوغلنتدی اما شناسی زهرا چَتن تودی منَ دنیا آخِر گوزیاش یوخوم یولداش غم از غالدی قلبمی بولسون خانم خانم منیم جانوم دعا اله حیدری السون تو مردما یورولموشام بولوت مثل دوتول موشام سَنَ بَتر دارخیمیشام «امان ای دل، امان ای دل، امان ای دل» به کوفه نی تانِردی ذره وفا سو یوخدی ولی برعکس غمی چوخدی بو امت کی بو مدّتدن علینی چوخ عدّه لر خسته گورورم که حسیننی یا تیردا جاخ لار کلون اوسته بو کوفهده اولار طوفان منیم اوغلوم اولَر عطشان یارالی پیکر اولسون اتاسی مرتضی قوربان «امان ای دل، امان ای دل» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜
•اومدم‌ گریه کنم.. و مناجات با حضرت صاحب الزمان روحی له الفدا ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده رمضان ۱۴۰۱ اومدم گریه کنم که تو بهم امون بدی به خدا رو بزنی گریه هامو نشون بدی من که حرفی ندارم تو لااقل حرفی بزن نکنه تا منو دیدی سرتو تکون بدی ای آقا! این شبا داری هوامونو یا نه? می پسندی گریه هامونو یا نه? می پوشونی بدیامونو یا نه? ای آقا! حلالم کن که برات درد سرم منی که همیشه آبرو برم از خجالت تو پایینه سرم بی سر و پا اومده تا که تو سر به راش کنی این در اون در میزنه تا یه کاری براش کنی میگن اون دلی که می‌شکنه مث حرم میشه دل من شکسته که راهی کربلاش کنی ای آقا! از در خونه ی تو برم یا نه؟ می کشی دستتو رو سرم یا نه؟ میشه اربعین برم حرم یا نه؟ ای آقا! نگیره اگه دعام دلت میاد؟ از خونه بدم سلام دلت میاد؟ اگه کربلا نیام دلت میاد وای مادر! بالتو گره به میخ در زدن تو رو نامردا سر گذر زدن تو رو تو کوچه چهل نفر زدن وای مادر! چی شد آخر فضّه رو صدا زدی وای مادر! تو با یه شیش ماهه دست و پا زدی وای مادر! پشت در گریز به کربلا زدی
•پیغمبران عرش... و توسل به امیرالمومنین علیه السلام اجرا شده ماه مبارک رمضان پیغمبران عرش خدا در تحیّرند بر ساعت مقام شما غبطه می‌خورند عمر بلند خضر نشان عنایتت او خورده جرعه ای ز شراب ولایتت موسی برای معجزه ی ادعای خویش با ذکر یا علی به زمین زد عصای خویش داوود اگر صدای خوشی دارد از شماست او ذاکر بزرگترین هیئت خداست نوح نبی برای مدارای سرنوشت بر بادبان کشتی خود یا علی نوشت علی مولانا
. |⇦•لافتی الا حیدر... امیرالمومنین علیه السلام به نفسِ حاج‌ مهدی رسولی ●━━━━━━─────── الله اکبر لافتی الا حیدر الله اکبرحیدرحیدر یاحیدر حیدر مولای زمین حیدر آقای زمان والله مولا کسی نیست جز او درهر دو جهان «الله اکبرلافتی الاحیدر الله اکبرحیدر حیدریاحیدر» برهان افعال علیست میزان اعمال علیست فهمیدم ازشب قدر قرآن دنبال علیست جان قربانش که دنیا ها کفیل است عالم به بند نعلینش دخیل است قرآن چیزی به جز مدح علی نیست مداح او خدا و جبرئیل است «الله اکبر لافتی الاحیدر الله اکبر حیدرحیدر یاحیدر» الله اکبر گویده سسلور ملک لر الله اکبر حیدر حیدر یا حیدر دنیا حیدر چاقیرا ذاتینده غیرت اولار قلبینیدن محشره چان نور حریّت اولار یرگوللرحیدریندی عالم لر حیدریندی کور اولسون هرکیمین گوزی گوتومور بو کشور حیدریندی حیدریندی «الله اکبر لافتی الاحیدر الله اکبرحیدرحیدریاحیدر» میداندا دشمن گورخاردی کولگسیننن گیزنلردی شیر خدا سسینن جانلارَ گورخو دوشوب حیدر آتیخچا قدم قصدون واردی دشمن کفارین شَرِّین کم کرارٌ لافتیدی مرتضادی مرتضادی شمشیر مصطفادی مرتضادی میداندا هامیا معلوم اولر که تا قیامت غیضه غیض خدادی مرتضادی مرتضادی «الله اکبر لافتی الا حیدر الله اکبر حیدر حیدر یا حیدر» سقّا گوزونده باخ آیه ی عذابَه حق وئرحریفه باشسیز دوشسین ترابه آفاق قان سوورلیر تیغ عباس علی بیر بیر تپراقه دوشوب خصم سربازعلی تک باشا لشگریدی لشگریدی اسلامین سنگریدی سنگریدی کوفه اهلی دیردی بیربیرنن کربلاده بو سقاده حیدری دی حیدری دی «الله اکبرلا فتی الاحیدر الله اکبرحیدرحیدریاحیدر» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•غیر از تو هرچی .. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده رمضان به نفسِ حاج‌ مهدی رسولی ●━━━━━━─────── غیراز تو هر چی دلداگی بود از بچگی بود و از سادگی بود از بدبیاری هرچی بگی بود بی تو مگه زندگی زندگی بود لحظه به لحظه عمرِ تباهم آلودگی بود و آلودگی بود حالا دلم از تو دم میزنه شبها تو صحنت قدم میزنه جز تو به هرچی که فکرمیکنم آرامشم را بهم میزنه حالا که به تو، دلدادم حسین حالا که دیگه به پات افتادم حسین از محضر تو، جز تو نمیخوام هر چی که پسندِ توعه آماده ام حسین «حسین ای جانم ای جانم ای جانم » میدونی هیچوقت دل سنگ نبودم همرنگ دنیای صد رنگ نبودم پیشِ تو میخوام اقرار کنم که واست بجز مایه ی ننگ نبودم اما خدایی واسه ضریحت هیچوقت مثه حالا دلتنگ نبودم تو خواب میبینم که باز عازمم گریون با چاووش حاج ناظمم هرچی صلاح تو باشه قبول اما بدون من حرم لازمم هر چند تو رو آزردم حسین جز تو به کسی دلم رو نسپردم حسین دور از حرمت افسرده ام حسین صادقانه میگم‌ که کم آوردم حسین «حسین ای جانم ای جانم ای جانم» به حرمت شاه نجف سیدی العفو سیدی العفو.... قول میدم قول شرف سیدی العفو..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•سلام عزیزم نفسم... وتوسل به امیرالمومنین علیه السلام ویژهٔ ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج‌ مهدی رسولی ●━━━━━━─────── سلام عزیزم نفسم امیدم همه کسم پهلوون رشیدم فاطمتم، علی چشاتو وا کن چادرمو رو صورتت کشیدم پهلوون بدر و حنین و خیبر نبینه زهرا تورو توی بستر خودم با چادر سرتو میبندم تنگ دلم چشاتو وا کن حیدر دستتو بزار تو دستم که بریم دنبال تو اومدم پسر عمو اینا حرفای تو رو نفهمیدن بیا حرف دلتو به من بگو غصه به سر رسیده، شهادتت مبارک وقت سفر رسیده، شهادتت مبارک *حالا مولا داره جواب میده سرش تو بغل خانوم....* سلام عزیزم نفسم امیدم خوش اومدی صنوبر خمیدم از اون شبی که تنها گذاشتی من رو سی ساله من یه روز خوش ندیدم ببخش که غرق خونِ روی حیدر ببخش اگه من افتادم توی بستر تو اومدی و حاجتم روا شد خوش اومدی این نفسای آخر دستمو بگیر بلند شم از زمین دستمو بگیر که خستم از همه اینجا جز تو کسی یار من نشد هیچکی مثل تو نمیشه فاطمه فاطیمه! گُلرین سارالدی فاطیمه فاطیمه! حیدرین قوجالدی فاطیمه .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•کوفه سرد است... وتوسل به امیرالمومنین علیه السلام به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── کوفه سرد است و کوفه پژمرده است مردم کوفه خوابشان برده‌ است کوفه آبستن شبیه خون است دیده این را علی دلش خون است این مَثَل تا همیشه معروف است شهر اقوام بی وفا کوفه است فتنه امّا چه بود آن ایّام رفتن مردم از کنار امام فتنه ایمان به باد دادن بود طرح این فتنه کار دشمن بود که معاویة ابن بوسفیان تاد ابد لعنت خدا برآن در مقّر سپاه شیطانش گِرد او جمع گشته یارانش گفت باید که فتنه گرم شود جنگ این بار جنگ نرم شود تیر را قبل جنگ باید زد شیشه را زود سنگ باید زد تیر شک و کمانش از تردید سنگ شبهه به شیشه‌ها بزنید تجربه کردم ز بدر و احد کس حریف علی نخواهد شد یادتان هست در کشاکش بدر کشته شد از سپاه کفر چقدر هرکه در کارزار بود ان روز کشته‌ی ذوالفقار بود آن روز رزم با مرتضی نباید کرد هرکه رزمید بهر خود بد کرد ذوالفقار است اگر رفیق علی نیست تیغی حریف تیغ علی جنگ با فتنه گرم باید کرد با علی جنگ نرم باید کرد به دل خانه‌ها رسوخ کنید کاخ را هم‌نشین کوخ کنید تیغ را بِین خانه باید زد قلب‌ها را نشانه باید زد با حدیثی اگر شدید حریف بزنیدش به نیزه‌ی تحریف آن چنان بین شام تاریکِ فتنه کردند کارزاری که تیغ شک سر برید از ایمان‌ها سست شد دانه‌ دانه پیمان‌ها خانه به خانه کوچه کوچه‌ی شهر با علی دوست بود و با او قهر ماند مولا و قوم جنگ زده علی و تیغ‌های زنگ زده آمد از دست کوفیان به ستوه خطبه می‌خواند با غم و اندوه آه از وضع مردم بی عار کوفه دست از سر علی بردار چه کند قلب پرگداز علی خسته ام از شما، شما ز علی چه کند با شما علی این بار باطناً خواب و ظاهراً بیدار کر شدید و گوشتان شنواست گنگ هستید و نطقتان گویاست رخنه کردست یاس بین شما کور هستید و ظاهراً بینا چه کنم من دگر برای شما ضعف دارد رسانه‌های شما حرف حق را که پرپرش کردید شبهه را ساده باورش کردید دست رد بر پل صراط زدید دامن امّا به شایعات زدید جنگ جنگِ روایت است بلی راوی درد و غصّه است علی حق من این نبود غم بخورم بی هوا سیلی از ستم بخورم عاقبت امّتم مرا دق داد حق من را به آن منافق داد دهر توهین به اهتزارمم کرد با معاویه هم طرازم کرد حقّ من این نبود جا بزنید به من از جهل پشت پا بزنید ظلم حقِّ ابوتراب نبود حقِّ دستان من طناب نبود قرص ماهم هلال شد آخر حقّ من پایمال شد آخر حقّ من این نبود در بزنم همسرم را چهل نفر بزنند حقّ من را درون خانه زدند همسرم را به تازیانه زدند .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•عرق شرم... و توسل به امیرالمؤمنین رمضان به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── اماندی گتمه دایان  بابا گتمه گئجه وقتی باغریقان بابا گتمه بابا  نظر  ایله  بیر من  زاره آخور دالونجا  سیرشکی مضاعف دایان  بیرده  باشیوه  دولانوم من آنام تک گیتمه گئجیله مزاره دایان  اورک داغلیم  بابا جان گت دویونجان بیر آغلیم بابا جان گت اجازه ویر باشیوین یاراسین من آچوم بیرده باغلیوم  بابا جان گت سنه بو چرخین نه اولدی وفاسی جفا ایله چوخ اولوبدی بلاسی سنی ایاخ دان سالانمادی اما ایاقدان سالدی ثقیفه جفاسی همان گونده عمریوین گلی صولدی یانیخلی قلبون ملالیله دولدی او گونکه گوردون آنامی  یارالی سنه نه اولدی بابا او گون اولدی *اسما ءمیگه دیدم هی مولا ازهوش میره به هوش میاد یه بار که به هوش اومد و چشماشو باز کرد صدا زد.. "مرحبا اهلاً وسهلاً.."صدا زدم آقا جان چه خبره؟کی اومده ؟صدا زد.. "هذا رسول الله، هذا عمی هذا اخی جعفر.." دونه دونه صدا زد یهو دیدم با گوشه چشماش داره نگاه میکنه یه نگاه به بچه ها کرد یه نگاه به در کرد صدا زد .."و هذه فاطمه.."* اومدی ! علی قوربون راهی که اومدی.. اومدی! سی ساله که دق کردم *بیا ببین پهلوونت چطور زمین خورده..فاطمه!یادته که از جنگ برمیگشتم پشت در وایمیستادی ..در و باز کردنی می گفتی:پسر عمو زخمی شدی ..پسر عمو بشین زخمات و ببندم..دونه دونه زخمام رو میبستی..فاطمه! زینب چیکار کرد نتونست زخما رو ببنده ..گفت: زهرا !میای بیا قربان قدمات..فاطمه خوشحالم تو اومدی ..اما الانم خجالت می کشم ..از چی خجالت میکشی؟ میگفت: فاطمه! ناموسمو جلو در زدن به کی بگم؟! زهرا من خجالت میکشم اما تو این خونه یه بچه دارم من سفارشارو‌ کردم..اون بچه امم مثل من شرمنده جان میده..کی..؟ دیدن ابی عبدالله رو صورت افتاده هی میگه سکینه میاد من رو برگردونید..اباالفضل..* عرق شرم به چشمش زجبین می افتاد اولین مرتبه اش بود زمین می افتاد حیدر از کوفه رهسپاره اگه اشک زینب بذاره .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•من صف اول .... و توسل به امیرالمومنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── امشب توخونه مولا چه خبره؟؟ امشب زینب چه جورناله میزنه؟؟ناراحت نباشید امشب اگه ناله می زنه حسن میاد جلو زینبم گریه نکن خواهر،بهتر از همه یه نفر زینب رو آروم میکنه صدای ناله اش که بلند میشه صدا میزنه اسما! جانم آقا جان، زینب دوباره ناله میزنه امام مجتبی فرمودند: شما رو صدا کنم ابی عبدالله اومد جلو چیه خواهرم؟ صدا میزنه داداش بین خودمون بمونه دوباره غم مادرم برام زنده شد..تو اون تاریکی شب میخوان امیرالمومنین رو غسل بدن.. امشب شب یتیمی همه امونه اونقدرهوای یتیما رو داشت.. بچه ها ازصبح منتظرند خبر ندارند چی شده هی صدا می زنند آقا!بابای ما روندیدین؟ بابای شما کیه؟ اون آقایی که هرشب می اومدخونه امون. اونایی که میفهمیدن میگفتن نه دیگه منتظرش نباشید نمیاد. میگفت نگو اینجوری یه خبر خوب دارم براش میگن علی رو کشتن..کجای این خبرخوبه؟ گفت آخه من و مادرم هر شب علی رو جلوی چشاش نفرین میکردیم. اون آقا هیچی نمیگفت گاهی فقط لبخند میزد... داخل حجره صدا میزد حسین جان درحجره رو ببند. در حجره رو بستند امام مجتبی میخواد بدن بابا رو غسل بده.. «عمامنین باشونان آشدیلار باشدا یاره وار امان امان....اوگوزل قاشلاروه قوربان سیندیردیلارقاشلاروو علی..» *اون محاسن سفید تو شصت وسه سالگی همه اش سفید شده. امام مجتبی دست به محاسن سفیدبابا میکشه باگریه، میخوان بابا رو غسل بدن.. میخواد آب بریزه، آب میریزه صدا میزنه حسین جان بیا جلوتر داداش، این زخم رو می بینی؟ این زخم اُحُده. فقط تو یه روز نود تا زخم خورد. این زخم رو می بینی زخم خیبره این برای بدره دونه دونه زخماشو شمرد. داداش این زخمای رو شونه اش و میبینی؟ اینم سهم یتیمای کوفه است. حسین جان این زخم نشان همه ی ما خانواده است. حسین جان این زخم باید روی بدن ما بشینه.. بنی اسد هرچی نگاه کرد نتونست بدن رو شناسایی کنه یهو امام زین العابدین صدا زد این بدن بابامه..از کجا میدونی این بدن که سرنداشت؟ صدا زد این زخم رو شونه ی بابای من ارث ما خانواده است. دارن غسلش میدن دل من رفت یه غسل دیگه..امیرالمؤمنین اینهمه سال اینهمه زخم خورده.. ابی عبدالله جنگ کرد.. اما به من بگید مادرما مگه برا جنگ اومده بود بیرون؟ که زمانی که علی ایستدی غسلون ویره اللی دئدی اویارالارینا قوربان.. گچدی قاباقا اینانمادی دوردی دالدان باخدی اینانمادی..اله دیردی فاطمه اوزووه الیم دئیدی کیم‌ وروب سنه سیلی.. صدا زد میزد..* فاطمه! من صف اول هرغزوه به میدان رفتم ولی اندازه ی تو زخم ندارم زهرا .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•قربونِ صدا زدنت... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده سال۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── قربونِ صدا زدنت خیلی بی هوا زدنت حالا روی چادرمه خاکِ دست و پا زدنت من سر قرار اومدم توی نیزه زار اومدم از تو دل نکندم حسین با خودم کنار اومدم تا چشمم کار میکنه نیزه نیزه نیزه میبینم داره با تو چی کار میکنه نیزه نیزه نیزه میبینم کی دلش اومد بزنه کی اومد لگد بزنه یه نفر حرفی به این شمر نا بلد بزنه زندگی همینه حسین رسم دنیا اینه حسین کاشکی حال و روز تو رو مادرت نبینه حسین …!! رو خاک داغ کربلا کشته کشته کشته میبینم من دفنه اهل الغری کشته کشته کشته میبینم حتی بالای نیزه ها کشته کشته کشته میبینم من برم کجا چه کنم بعد کربلا چه کنم !!! پیکر تو جا بمونه …!! زیر نیزه ها چه کنم با قد کمون اومدم عشق من بمون اومدم من فقط به عشق خودت بین خاک و خون اومدم از تشنگی دور و بر رو تیره تیره تیره میبینم این ساعت های آخرو تیره تیره تیره میبینم …!! توی مقتل برادرو تیره تیره تیره میبینم!! قرارمون نبود از تنور سر در بیاری آقای کربلا کاری کن خواهرت برگرده کربلا .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•مدینه شهر نبی... و توسل ویژهٔ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج ●━━━━━━─────── مدینه شهر نبی تربت چهار امام به نقطه نقطه‌ی خاکت زِ ما سلام، سلام اگر چه ساکت و آرام می‌رسی به نظر دلی نمانده که گیرد به یاد تو آرام، آرام دوای درد دو عالم ز گرد صحرایی سلام بر تو که آرامگاه زهرایی شرار غم ز وجودم زبانه می‌گیرد ز گریه مرغ دلم آب و دانه می‌گیرد نه آرزوی بهشتم بود، نه شوق وطن دلم به یاد مدینه بهانه می‏‌گیرد ز هر نشانه گذر کرده، با هزار نگاه سراغ از آن حرم بی‌نشانه می‏‌گیرد سلام باد به شهری که نام روح افزاش به هر دلی که شکسته‌ست، خانه می‏‌گیرد مدینه آنچه که می‏‌پرسم از تو، راست بگو کجاست تربت زهرا؟ بگو کجاست؟ بگو بقیع، منبر و محراب یا حریم رسول مزار او ز چه پنهان ز چشم ماست؟ بگو از آن ز دیده ی ما، در حجاب خواهد ماند که چشم را نزند آفتابِ مدفن او *سلام به اون‌ خانمی که یه چند مدت بعد رسالت به دنیا اومد. سلام به اون‌ خانمی که یه چند ماه بعد رسالتم از دنیا رفت ..یعنی سلام بر اون‌ خانمی که کانّه رسالت باید قرین او باشه یعنی رسالت بدون فاطمه رسالت نیست.. گفتیم چندماه، باور کنید این چندماه هم‌ موند کارای ولایت رو راست و ریست کنه بره ..اگه این چند ماه هم بعد بابا زنده موند..فقط برا دل علی موند..* مدینه، راست بگو شب علی به چاه چه گفت؟ کنار تربت خورشید خود به ماه چه گفت؟ مدینه، شب که علی بُرد سر فرو در چاه ز محسنش که فدا گشت بیگناه، چه گفت؟ مدینه، فاطمه در پشت در چو آه کشید به آن شهیده، علی در جوابِ آه چه گفت؟! مدینه، شرح غم تو، که نیست خاتمه‏‌اش بسوز، هم به علی، هم برای فاطمه‌‏اش الهی کم نشه سایه‌ات از سرم الهی برات بسازم یه حرم با کبوترا به دورش بپرم ای مادر کَرَم، بی‌بیِ بی‌حرم شب روضه‌ات شب معراج منه جبرئیل به سینه و سر میزنه بانی روضه حسین و حسنه وسط روضه و هر سینه‌زنیم تا می‌گم حُبُ الحُسین أجِنّنی برمی‌گردی و نگاهم می‌کنی مادرم چند روز که مسافره مثل یه پرستوی مهاجره بارشو بسته دیگه می‌خواد بره مادر ما از بابا رو می‌گیره زیر چادر دست به پهلو می‌گیره من ملک بودم و فردوس برین جایم بود تا در این خانه گل خنده‌ی زهرایم بود سیلی آن روز به رویش چه غریبانه زدند‎ آتش آن بود که بر خرمن پروانه زدند‎ فاطمه در وسط شعله تقلّا می‌کرد جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•گویند روزی.... و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج‌ مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ گویند روزی در بر کنزالخلائق شمس الضحی بدرُ الدجی قرآن ناطق سهل خراسانی دم از ایثار جان زد دم از فراوانی خیلِ شیعیان زد حضرت برای آنکه او هشیار گردد از خواب غفلت لاجرم بیدار گردد گفتا دری از معرفت بر او گشودم گفتا تنور خانه را روشن نمودم فرمود بر مرد خراسانی به لبخند باید که خود را در میان شعله افکند زیبد که اوج جان نثاری را نشان داد با طیب خاطر در میان شعله جان داد این امرِ حضرت سهل را افتاد مشکل کی می توان کَند از زن و فرزند و جان دل آه از نهادِ سهلِ بیچاره بر آمد دانست عمری لاف عشق و عاشقی زد کو تاب آتش کو توان جان نثاری کو استقامت کو شکوه بردباری از حبِّ دنیا شد دچار روسیاهی با آه و ناله گشت گرم عذرخواهی چون گشت روشن سستی آن ادعایش حضرت کریمانه گذشتند از خطایش ناگه یکی از شیعیانِ پاک مولا از عاشقانِ خاص، سینه چاک مولا هارون مَکی آن حواری یگانه نزد امام صادق آمد صادقانه از امر حضرت عاشقِ بی غل و بی غش افکند خود را در میان موجِ آتش این کیست چون پروانه مست شعله ها شد با ذات حق پیوسته و از خود رها شد این کیست بی چون و چرا فرمان پذیرفت در دم به دستور امام خود بلی گفت حضرت بدون هیچ گونه انفعالی می گفت از حال و هوای آن حوالی گویا که حضرت بوده عمری در خراسان اما هَماره سهل، حیران و هراسان فرمود حضرت بعد چندی با اشاره برخیز و بر احوال هارون کن نظاره برخاست تا از حال هارون گردد آگاه اما میان موج آتش دید ناگاه آتش ز سوز عشق او از هم گسسته هارون میان شعله ها خندان نشسته پرسید حضرت سهل را ای اهل ایمان مانند هارون چند تن دارد خراسان گفتا در آن وادی به صد صحرا و هامون پیدا نمی گردد یکی مانند هارون خاک شلمچه خاک فکه خاک مجنون امواج سبز و آبی اروند و کارون صد طایفه بگذشته از جان دیده، آری هارون مکی ها فراوان دیده، آری جمعی بسیجی بود اگر پروانه تو آتش نمی زد خصم بر کاشانه تو *اگه آقامون اومد اول با هم رفتیم مدینه اگه انتقام گرفتیم اگه بعد فرمود: بریم کربلا، رفتیم کربلا انتقام گرفت دلِ رباب خنک شد اون وقت ما روضه خونا شما گریه کنا برا چی میخوایم گریه کنیم ؟ یعنی دیگه روضه تعطیله؟ نه قربونت بشم اتفاقا چون روضه رو خوب نفهمیدیم اینجوری سوال میکنیم. انتقام گرفتیم تازه روضه خونی ها میخواد شروع بشه. تا همین الآنش ما روضه میخوندیم، امید داریم یه روزی انتقام بگیریم اما میدونی روضه چیش خیلی سخت میشه ؟ فاتحانه روضه بخونیم. استخون سوزه. مثلا چجوری بهت بگم برات جا بیفته...یه روز مادره رفته خرید تو کوچه زمین خورده. پسرش از سفر برگشته تو کوچه قدم میزنه می بینه همه دارن یجوری نگاش میکنن. دست یکیو میگیره میگه چتونه؟ چرا هرکی منو می بینه قایم میشه ؟ میگن والله هیچی نشده نگران نشید. یه ذره حال مادرت خوب نیست. چی ؟ حال مادر من خوب نیست ؟ زمین خورده بخدا کسی با مادر کاری نداشت. فقط زمین خورده. بدو بدو میاد تو خونه زانو میزنه چی شده عزیز دلم. بگو ببینم کی زده ؟ میگه شلوغ نکن پسر. هیچکی نزده.میگه نه بهت میگم کی زده ؟ می بینی گریه فاتحانه رو ؟ تازه وقتی انتقام گرفتیم میخوایم جمع بشیم یه دل سیر برات گریه کنیم....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *کجا بودن اون چهار هزار شاگرد درِ خونت آتیش گرفت؟ غربته! کی گفته امام صادق علیه السلام یار داره...سدیر صیرفی میگه:آقا دستمو گرفت گفت بریم بیرون. من هی گفتم آقاجان جهاد کنیم. ببین مساجد پره مسلمانه. حب شما همه عالمو گرفته. گفت چقد من یار دارم؟ گفتم ده هزار، گفت ده هزار تا! گفتم آقا صد هزار تا. آقا فرمودن: صد هزار تا! گفتم آقا بلکه جماعتی در همه کره زمین امروز به فرمان شمان... امام صادق علیه السلام لبخند زد. گفت باشه من میرم بیرون با من میای ؟ با آقا رفتم. میگه اومدیم اومدیم رسیدیم یه جایی کنار برکه ای میگه دیدم یه چوپانی داره یه گله کوچیکی رو میچرونه. گفت: والله اگه تعداد این بزغاله ها ما یار داشتیم قیام می کردیم. میگه آقا رد شدن عمداً ایستادم شمردن، دیدم هفده تا بیشتر نیستن....* *ریختن تو خونه امام صادق علیه السلام اینا هم عادتشونه. آدم که میخواد بره در خونه یکیو آتیش بزنه که خبر نمیکنه. بی خبر اومدن پشت در خانه. اهل خونه، زن و بچه همه مشغول کار روزمره بودن یهو دیدن آتیش از در خانه بلند شد. تا غلاما، امام صادق، مردان خانه بیان بیرون، میگن آتش سرایت کرد به دهلیز. وارد خانه شد. تا وارد خانه شد این دختر بچه ها ترسیدن از این حجره به اون حجره شروع کردن دویدن. بالاخره با یه زحمتی آتش خاموش شد. اما دیدن امام صادق علیه السلام وسط آتیش قدم برمیداره صدا میزنه.." أَنَا اِبْنُ أَعْرَاقِ اَلثَّرَى أَنَا اِبْنُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ "یه گوشه نشست... * عادتش بود. می بینی داره درس میده چشمش میفتاد گوشه مجلس، میگفت درس تعطیله. چی شد آقا داشتی درس میدادی به ما؟ می فرمود: ابا هارون مکفوف اومده. هارون بیا جلو، «چشمش به روضه خون افتاده». صدا میزد.. درس تعطیله ابا هارون. بیا بشین برامون روضه بخون. روضه میخوند صدا زد ابا هارون اینجوری روضه نخون. آقا بد گفتم. بی ادبی کردم؟ گفت: نه اینجوری مقید روضه نخون. با تکلف روضه نخون. چیکار کنم آقاجان؟ میگفت دور همدیگه جمع میشید، دور قبرش جمع میشید زبون می‌گیرید اون جوری برا من روضه بخون... * گفت آقا چرا گریه میکنی؟ الحمدلله بخیر گذشت. حالا چیزی نشده. نه دامنی سوخته. نه دختری زمین خورده. ما از اهل حرم سوال کردیم. به خودت قسم یه تار مو از سر این بچه ها کم نشده. چرا گریه میکنی آخه ؟ یه نگاه کرد گفت: اینا مشکلی نیست. من برا چیز دیگه ای گریه میکنم. برا چی گریه میکنی؟ گفت دارم برای این گریه میکنم من بودم شما بودین آتیش مهار شد چشمی به این بچه ها نیفتاد. بزرگترا بودن.. اما هنوزه هنوزه این دخترا دارن میلرزن. دارم به این گریه میکنم بمیرم برا عمه هام....تا خبر عباس اومد زینب شروع به کار کرده. گره معجر ها رو محکم کرده تا ذوالجناح برگشت دیگه زینب سلام الله علیها صدا زد کلثوم عجله کن. بچه ها اگه گوشواره ای چیزی پیشتون هست بدید. عمه چیکار داری میکنی؟ صدا زد الآنِ بیاد. ذوالجناح که اینجوری برگشته دیگه صدا از داداشم نمیاد. الآنِ برسن. تا بی بی همه اینا رو جمع کنه.. بذار امشب اینجوری روضه بخونم....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ابی عبدالله دور خیمه ها یه خندقی کنده بود. اینا رو پره هیزم کرده بود دشمن نتونه از پشت حمله کنه. فقط خیمه گاه یه راه رفت و برگشت داشت...میگه تا خانم وسایلو جمع کرد دید سواره ها دارن میان. بی بی آمد جلو صدا زد دست به این بچه ها نمی زنید. اگه برا غارت اومدید هرچی داشتیم همینه بردارید برید. برداشتن و رفتن... غائله تمام؟ یهو دیدن سواره نظام رفت این پیاده ها، این اراذل و اوباشا اومدن. اینا همونایی که بخاطر درهم چه درهمت کردن. اینا آمدن همچین نیگا کردن دیدن تو خیمه چیزی برا غارت نمونده.. چیکار میکنه به نظرت؟ ای بمیرم برا این دختر بچه ها.. هی دل دل میکنم بگم نگم. میگم هرکی فهمید معناشو داد بزنه برا این روضه. شاید دیگه نیاز نباشه ترجمه ش کنم.* یه نیگا کرد دید بی بی داره تو دل آتیش به زور بچه ها رو میکشه.صدا زد برا چی وایسادی؟ یه حرف زد. عین تیر به قلب زینب نشست. چی گفت؟ صدا زد گفت: هرچی نگاه میکنم این خیمه صاحب نداره بریم....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜