نوحه؛ مولا حسین جانم.mp3
1M
#امام_حسین علیهالسلام
#نوحه
🔹خورشید عالم🔹
خورشید عالم روی ماهت
ای هرچه خوبی در نگاهت
بگذار من هم باشم آقا
با قاسم و اکبر، بین سپاهت
ای معنای ایمانم
ای نور چشمانم
من با تو میمانم
«مولا حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای پرچمت بر روی دوشم
با عشق تو غرق خروشم
ذکرم سلام بر حسین است
با یاد تو هر دم، آبی بنوشم
ای مولای عطشانم
ای بهتر از جانم
من از تو میخوانم
«مولا حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بستم دوباره با تو پیمان
تا جان به تن دارم حسین جان
باشم همیشه یاور تو
باشم کنار تو، در بین میدان
ای آغاز و پایانم
یار تو میمانم
من مرد میدانم
«مولا حسین جانم»
شاعر: #یوسف_رحیمی
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
.
شور؛ عشق عالمگیر.mp3
1.62M
#امام_حسین علیهالسلام
#شور
🔹عشق عالمگیر🔹
با عشقت، شد محشر، تو دنیا، یا اباعبدالله
شد اسمت، عالمگیر، یا مولا، یا اباعبدالله
توی عالم گوشه گوشه
بیرق تو در خروشه
هر کجا رو که میبینم
لشکر تو مشکیپوشه
عشق تو نهان، بین دل و جان
دلها از تو میگه با هر ضربان
عشق تو عیان، هر جای جهان
از هر جای دنیا سوی تو میان
ای جان جهان
«مولا حسین مولا»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با یادت، شد غوغا، تو دلها، یا اباعبدالله
ششگوشهت، دل برده، از دنیا، یا اباعبدالله
نمکت رو هر کی خورده
به غم تو دل سپرده
هر کجا رو که میبینم
داری آقا کشتهمرده
عشق تو همه، حرف دلمه
بی عشق تو دنیا عین عدمه
وقت قسمِ صاحب علمه
رؤیای شبهای این دل حرمه
ای عشق همه
«مولا حسین مولا»
شاعر: #جمعی_از_شاعران
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
#شور_امام_حسین
.
.
#دهتایی_بیست_و_چهارم
#زنجیرزنی
#نوحه_سنتی #سه_ضرب
#واحد_شور
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
سربند مهدوی:
دوباره وقت ماتم شد
بیا صاحب عزای ما
کجای مجلسی آقا
بخوان روضه برای ما
فدای اشک خونینت
وَ آن قلب صبور تو
میان روضه ها داریم
دعا بهر ظهور تو
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
🌸
بیا آقا که در بین ِ
خرابه روضه ها برپاست
رقیه نیمه جان گشته
به دامانش سر باباست
بیا تا که نداده جان
سه ساله در کنار سر
دعا دارد به روی لب
بیا ای منتقم دیگر
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یارب...
🌸
پدرجانم کجا بودی
مرا زد روز و شب دشمن
شده انگشترت غارت
ببین گوشواره ام بردن
ببین موی سفید من
ببین قد کمان من
اگر در کودکی پیرم
غمت برده امان من
مرا با خود ببر بابا
که خسته ام از این دنیا
غریبم من.....
🌸
نداری جای یک بوسه
پر از زخم است سرت بابا
کدامین دشمن ملعون
بریده حنجرت بابا
شده مجروح؛ لب خشکت
زنم لطمه به لبهایم
بخواهم از خدا دیگر
روم من پیش بابایم
شدم از داغ تو راحت
دهم جان بین این غربت
غریبم من.....
✍علی مهدوی نسب(#عبدالمحسن)
#دهه_محرم
.👇
4_5897965364221842753.mp3
29.25M
کلیپ صوتی🎵
#شبسوم(محرم۱۴۴۵ هق)
واحد
کربلایی محسن محمدیپناه
8)vahedsangin-moharam1402-shab4-14020430.mp3
13.99M
واحد سنگین/عظم بلائی
کربلایی محسن محمدیپناه
مراسم عزاداری دهه اول محرمالحرام
(شب چهارم)
۱۴۰۲/۰۴/۳۰
امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
9)vahed-moharam1402-shab4-14020430.mp3
15.13M
#واحد/تا ابد نامت جاودان زینب
کربلایی محسن محمدیپناه
مراسم عزاداری دهه اول محرمالحرام
(شب چهارم)
۱۴۰۲/۰۴/۳۰
4_5897965364221842798.mp3
22.08M
#شب_چهارم_محرم
#واحد
کربلایی محسن محمدیپناه
.
#مناجات_با_امام_زمان
#بیانات_گفتاری
#حضرت_حر
اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة وَ يَا بَابَ نِجَاتِ الاُمَة
*مگه میشه تو روضه های جدت حاضر نباشی ..
مگه میشه عزای محرم بیاد، پرچمهای محرم بیاد ولی شما نیای؟!
تو صاحب عزایی .. تو حاضری
اونی که غایبِ منم ..
چشم بهم گذاشتیم شبِ چهارم رسید..
*آره دلم خوشه، اما دلم به اعمالم خوش نیست .. عملی ندارم ..
من همونی ام که از عرفه جاموندم ..
من همونی ام که از شبای احیا جا موندم ..
اما دلم خوشه الان عزادارِ حسینم ..
دلم خوشه فاطمه منو دعا کرده ..
مگه تو اون حدیث تو کامل الزیارات نفرموده بی بی دو عالم ...
آخه تا پیغمبر فرمود فاطمه جان یه زمانی میرسه مردم برا حسینت دورِ هم جمع میشن، یه جوری براش گریه میکنن برا عزیزان خودشون اینجوری گریه نمیکنن .. گریه برا حسینت دوا برا همه دردای منه ..
اونجا بی بی یه جمله فرمود؛ فرمود بابا سلام منو به گریه کن های حسینم برسان.. بگو فردای محشر میام دستِ تک تکشونُ میگیرم ..*
*اصلاً نمیتونم فکر کنم محرمُ از تو زندگیم حذف کنم..
از قبلِ محرم هی دلشوره داشتم .. هی میگفتیم امسال چی میشه
میتونم برم برا حسین گریه کنم یا نه ..
آخه من یه روز نمیتونم بدونِ حسین زندگی کنم ..*
آقا جان ... امشب اومدم اعتراف کنم که رفیق خوبی نبودم .. امشب اومد اعتراف کنم دلتو شکستم ..
*امشب اجازه دارم نام #حر رو ببرم؟! این صحابی و این شهیدِ در رکابِ حسین که به من و تو راه رو یاد داده .. راه رو برا منه گنهکار باز کرده ..*
مگه نمیگن حسین کشتی نجاتِ .. مگه نفرمود کُلُّنا سَفنُ النِّجاة وَ لکِن سَفینةُ جَدِیَّ الحُسَیْن أَوسَع وَ فی لُجَجِ البِحار أَسْرَع ..
کشتی حسین زودتر به مقصد میرسه و وسیع تره ..
مگه نفرمود اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة ..
مگه نفرمود هرکی گم شده ، راه رو با حسین پیدا کنه ..
خوش بحال اونی که گم میشه و تو راه حسین خودشو پیدا میکنه
آی دلای کربلایی ..
امشب اومدیم چی بگیم؟
آقا جان قول میدم شبِ حر آدم بشم ..
قول میدم همون نوکری بشم که تو میخوای .. هرچی میخوای ازم بگیر، کربلاتُ نگیر این نوکری رو نگیر..
میگفت تو حرم ابی عبدالله نشسته بودیم یه موقع یه کاروانِ آذری زبان وارد حرم شدن .. سر وضعشون همۀ حرم رو بهم ریخت .. لباسا همه پاره سر و صورت سوخته، چهره ها همه آفتاب دیده .. وارد حرم شدن یه عده سینه زنان به عده لطمه زنان رسیدن کنارِ ضریح . همه به حال و روزِ اینا گریه میکرد یه موقع روضه خوانِ کاروان شروع کرد آذری حرف زدن رو به ضریح دیدم این جمعیت مثه اسپندِ رو تو آتیش دارن میسوزن سوال کردم ببینم چی مگن به آذری! گفتن داره میگه یااباعبدالله ما دوازده روزِ تو راهیم .. پیاده اومدیم گم شدیم چندتا شهر رو اشتباهی رفتیم اما بالاخره تو رو پیدا کردیم بعدِ دوازده روز تشنه و گرسنه ..
حسین جان ما تو دنیا خیلی گشتیم بالاخره تو رو پیدا کردیم ..
قیامت تو بگرد ما رو پیدا کن ..
ما توو گناه گم شدیم .. همون کاری که با حر کردی با ما بکن ..
اومد محضرِ ابی عبدالله یه سوال کرد، یه جواب شنید ..
اومد محضر ابی عبدالله:
هل لی من توبه؟! آیا من میتونم توبه کنم ..
ابی عبدالله بغلش رو باز کرد .. به گذشتۀ حر نگاه نکرد .. خطاشُ به روش نیاورد .. تا گفت اجازه دارم توبه کنم امام ازش استقبال کرد ..
حالا چی شد حر برگشت بسمت امام؟
وقتی آقای ما اومد مقابل لشگر ایستاد،صدا رو به غریبی بلند کرد...راوی میگه: "وَاضطَرَبَ قُلبُه،وَ دَمَعَت عَیناه فَخَرَجَ باکیاََ مُتَضَرِّعاََ... " یه مرتبه #حر دلش آشوب شد...شروع کرد گریه کردن...
یه گوشه ای ایستاد...تصمیم خودش رو گرفت..." فَضَرَبَ فَرَسَه قاصداََ نَحوَالحُسَین.. "
چندتا کارم انجام داد...اول سپر رو واژگون کرد...یعنی من برای جنگ نیامدم ..."وَ یَدُهُ عَلی رأسِه" دست ها رو روی سر گذاشت...
یه وقت رو به آسمان صدا زد:" اللّهُمَّ الیک اَنَبتُ و تُب عَلَیَّ.."من توبه کردم...توبه من رو قبول کن...
مگه چه کار کردی؟!" فَقَد هَرَبتُ قُلوبَ اَولیائک و اولاد بنتِ نبیّک صلی الله علیه و آله ...."من دل دخترای حسین رو لرزوندم...
اومد مقابل آقا ایستاد ... سربه زیر و شرمنده
امام فرمود:"اِرفَع رأسَکَ یا شَیخ! "سرت رو بلند کن...
رفت سمت لشکر دشمن و یه حرفی به مردم زد...مقابل لشگر ایستاد...
گفت:آی مردم! آبی که ماهیان دریا ازش متنعمند؛ وحشِ بیابون ازش می خوره؛ شما به پسر پیغمبرتون نمی دهید؟!
اذن میدان گرفت و جنگ نمایانی کرد
حر وقتی رو زمین افتاد؛ آقا رو صدا نزد... چون خجل بود
اما یکدفعه دید یه دست مهربونی سرش رو بلند کرد،رویِ دامن گذاشت "فَجَعَلَ الحُسین یَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِه
شروع کرد خاک ها رو پاک کردن
ــــــــــــــــــ
#اصحاب
#روضه_حضرت_حر علیه_السلام
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
.
.
#اصحاب
بعضی نقل ها نوشتن وقتی حر با سپر وازگون و دستهای برسر گذاشته و سربزیر خدمت امام اومد، خودِ ابی عبدالله دست برد زیرِ محاسنِ حر سرشُ آورد بالا ..
تو از اولشم برا ما بودی .. حر دو تا ادب کرد، این دو تا ادب نجاتش داد .. ادبِ اول رو زمانی مرتکب شده که نشان داد اهلِ نجاتِ .. گفتگوی میانِ ابی عبدالله و حر به اذان ظهر ختم شد .. موقع اذان ابی عبدالله به حر گفت متوقف کن حرف زدن رو الان وقتِ نمازِ .. حر، من با لشکرم به نماز می ایستم تو هم برو با لشکرت نماز بخوان.. بعد نماز دوباره با هم حرف میزنیم.. یه نگاه به ابی عبدالله کرد گفت آقاجان شما باشید من خودم نماز بخوانم؟!! دستور داد همه به ابی عبدالله اقتدا کردن ایستاد پشتِ سر امام .. دشمنِ امامِ به ظاهر اما گفت تو فرزندِ رسول خدایی .. ادب دومم وقتی ابی عبدالله اون جملۀ معروف رو فرمود که مادرت به عزات بشینه .. این جمله احساساتِ حر رو تحریک کرد ، تا حضرت فرمود «ثکَلتک اُمک» .. این نفرین نیست ، این ناسزا نیست .. عرب یه زمانی که میخواست اوجِ ناراحتیش رو نشون بده این جمله رو بکار میبرد .. حضرتم میدونست نقطه ای که حر رو بر میگردنه اینجاست اصلاً این حرفُ زد که حر این جواب رو بده .. تا گفت مادرت به عزات بشینه سرشُ انداخت پایین .. گفت آقاجان هر کسی غیر شما اسم مادرم رو میاورد خونش رو میریختم .. اما چه کار کنم مادرِ شما فاطمه ست .. شما فرزندِ دخترِ رسول خدایید ..*
روضه بخوانم .. همچین که حر افتاد رو زمین لحظه های آخر .. یه لحظه به خودش اومد دید رو خاک داره میغلته .. فرقِ سرش شکافته نفس های آخرِ .. به خودش نهیب زد نکنه توقع داری حسین بیاد بالاسرت .. آخه شنیده بود بعضیا رو ابی عبدالله خودش میره بالاسرشون .. بعضی از شهدا رو ابی عبدالله رفت بالاسرشون نزدیک به نه شهید خودِ ابی عبدالله اومد بالاسرشون، یکی از اون شهدایی که خودِ الی عبدالله اومد؛ حر ابن یزید ریاحیِ .. یه لحظه چشمشُ باز کرد دید به دستِ مهربان سرش رو برداشت .. یه لحظه نگاه کرد دید سر تو بغلِ حسینِ .. مقتل میگه خاک رو صورتش نشسته بود .. دید صورت حر خاکیه با گوشۀ آستین خاک ها رو پاک کرد .. ابی عبدالله یه بار اسم مادرِ حر رو برد فرمود مادرت به عزات بشینه میدونست این تو دلِ حر مونده میخواست از دلش در بیاره اینجا تلافی کرد سر رو که بغل کرد گفت تو حُری .. چقدر اسم قشنگی مادرت روت گذاشته .. تو آزاده ای ..
ابی عبدالله نگاه کرد دید فرق حر بد شکافت خورده خون داره فواره میزنه هر کاری کرد با دست فرقُ ببنده نشد ، دستمالی درآورد سر و پیشانی حر رو بست تا خون بند بیاد .. یه جمله ای بگم اهل روضه صدا ناله شون بلند شه .. سادات ببخشن، بزرگترا، علما ببخشن .. آدم وقتی سرش زخم میشه با دستمال زخمشُ میبنده با دستمال خون رو پاک میکنه .. بمیرم خودش وقتی روزِ عاشورا سنگ به پیشانیش خورد دیگه دستمالی نداشت خونش رو پاک کنه .. بگم ناله ت بلند بشه؟!!.. چه کرد!! پیراهنِ عربیش رو بالا زد .. همچین که پیراهنُ بالا زد سفیدی سینۀ حسین پیدا شد .. یا اباعبدالله کاش دستمال داشتی خونِ سرتُ با دستمال پاک میکردی .. وقتی حرمله دید صدرالحسین نمایان شد سه شعبه رو گذاشت تو کمان .. یه جوری قلبِ حسینُ زد ..
حسین ..
ــــــــــــــــــ
#حضرت_حر
#روضه_حضرت_حر علیه_السلام
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
.
.
#امام_زمان ارواحنا_فداه
#سبک_خوشابحال_نوکرات_ارباب
#زمزمه
۵۳۴
کجایی ای جانم نثار تو
قرار من دل بی قرار تو
کعبه بوَد چشم انتظار تو
بقیه الله
یابن الحسن بگو کجا هستی
کنار مرقد رضا هستی
یا در نجف یا کربلا هستی
بقیه الله
از خرمنت یک خوشه میخواهم
زیارت ششگوشه میخواهم
****
کِی میشه که ای یوسف زهرا
روضه بخونی تو برای ما
از غصه های زینب کبرا
بقیه الله
بگی چی شد توو گودیِ گودال
بگی برامون از تن پامال
بگی چطور فاطمه رفت از حال
بقیه الله
روضه بخون ای که رُخت بدره
والشمر جالسُ علی صدره
****
#محمود_اسدی_شائق✍
.............................
.
#زمزمه
#امام_زمان علیه السلام
#سبک_خوشابحال_زائرات_ارباب
سلام میدم با چشمای خیسم
میخوام برات عریضه بنویسم
ببین اسیر چنگ ابلیسم منو کمک کن
خدا خُودش گُواهه شَرمندهم
که ریخته اشک تو رو پروندهم
توو جَنگِ با نَفْسَم یه بازندهم منو کمک کن
منم دلم میخواد که یارِتشم
یه سینه چاکِ بیقرارِتشم
شبیه ابنِ مهزیارِت شم آقایخوبم
یه عالمه بهت بدهکارم
آرزومه رو در رو ای یارم
بهت بگم چقدر دوسِت دارم آقایخوبم
------------------------------------------
قرار لحظههای تنهایی
کجایی ای دم مسیحایی؟
چرا تو از سفر نمیآیی؟ عزیز زهرا
امان ازاین عذاب طولانی!
تا کی قراره باشی زندانی؟
الان توی کدوم بیابانی؟ عزیز زهرا
ببخش اگر که بازم این نامرد
با بی خیالی با تو بد تا کرد
تا بدتر از این نشدم برگرد آقایخوبم
فقیره خَستهتو نوازِش کن
نظر بهاَشکو سوز و سازِشکن
باگوشهچشمی بینیازِش کن آقایخوبم
------------------------------------------
سلام من به حال غمگینت
بهقطرههای اشک خونینت
بهروضههای تلخ و سنگینت عزیز زهرا
الهی که بشم فدات آقا
مُجسّمه جلو چشات آقا
مُصیبتای عمّههات آقا عزیز زهرا
میبینی که مُخدّارت ای وای
"عَنِ الوُجوهِ سافِرات" ای وای
"وَ بِالعَویلِ داعِیات" ای وای امانازاینغم
میبینی جَـدّتو تَــهِ گودال
که از عطش همش میره از حال
میبینی پیکرش میشه پامال امانازاینغم
------------------------------------------
محمدقاسمی✍
#سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
.
#طفلان_حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#سبک_خوشابحال_نوکرات_ارباب
#زمزمه
۵۴۱
منم که دل به زلف تو بستم
از هدیه ام به تو خجل هستم
این دو پسر باشد همه هستم
عزیز زینب
این دو پسر رو بر تو آوردند
سر تا به پا،پاتا به سر دردند
آمده و دور تو می گردند
عزیز زینب
بنگر تو بر چشمان گریانم
قلبم مسوزان ای حسین جانم
****
سربسته میگم اگه بمونن
هر دو خجالت می کشن از من
مثل روزی که تو کوچه حسن
دید مادر افتاد
مگه یادت رفته داداش اونجا
بین درو دیوار مادر تنها
ازضربت لگد فتاد از پا
به روش در افتاد
یادته ای نور دل حیدر
بودیم هم شرمنده از مادر
****
بذار نباشن لحظه ی آخر
وقتی که معجر می کِشن از سر
اینا نبینن گریه ی مادر
امید زینب
بذار برن این دو گلم ای یار
تورو قسم بخون رو مسمار
تاکه نبینن منو تو بازار
امید زینب
راضی مشو دو پسرم باشن
رقاصه ها دور و برم باشن
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_چهارم_محرم
#سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
.
سه شب
.
#زمزمه_روضه
#طفلان_حضرت_زینب
#سبک_خوشابحال_زائرات_ارباب
------------------------------------
#زمزمه #شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
ولوله توو عرش برين افتاد
خون خدا از روي زين افتاد
بذار برم عمو زمين افتاد رهام كن عمّه
ببين كه رفته شمشيرا بالا
بذار برم كه وقتشه حالا
بشم فداي زاده ي زهرا رهام كن عمّه
رسوند خودش رو بين اون جنجال
عموشو ديد كه زخمي و بيحال
گذاشته سر رو شونه ي گودال رمق نداره
يادش اومد كه مادرش زهرا
چجوري شد سپر برا مولا
دستش رو تا ميشد آورد بالا اين تك ستاره
----------------------------------
در حقّ اين يتيم جفا كردن
دستش رو از ساعد جدا كردن
حسين و باز صاحب عزا كردن بي معرفت ها
عمو گرفته بود در آغوشش
شايد بشه دردش فراموشش
رسيد تو اون شلوغي به گوشش صداي اَسبا
روسينه ي حسين بود عبدالله
ده تا سواره اومدن از راه
زهرا مي گفت با گريه واويلاه امان از اين غم
با تير حرمله سرش ذبح شد
رگهاي خُشك حنجرش ذبح شد
جلو چشاي مادرش ذبح شد امان از اين غم
#محمدقاسمي✍
-----------------------------------
#زمزمه #حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
عمو تويي عزيزتر از جونم
يه فكري كن برا دلِ خونم
غريب باشي اصلا نمي تونم طاقت بيارم
ميخوام مثه جوون ليلا شم
به خاطر تو ارباً اربا شم
ميخوام شهيد كربلات باشم اي غمگسارم
دلم رو جان مادرت نشكن
بذار برم به جنگ با دشمن
اَحليٰ مِنَ العَسَل براي من مُردن برا تو
نگاهي كن به متن اين نامه
دست خط نوراني بابامه
معلومه بهترين سر انجامه مُردن برا تو
----------------------------------
پابوسي كرد ازبس ادب داره
اِنْ تَنكُروني روي لب داره
مثل يه شيره كه غضب داره جانم به قاسم
سپاه كوفه رو ز هم پاشيد
به شيوه ي امام حسن جنگيد
اَزرق شامي بين خون غلطيد جانم به قاسم
سپاه كوفه وقتي دوره ش كرد
از پشت اومد با نيزه يك نامرد
تو كمرش يه دفعه پيحيد درد از مركب افتاد
اسير دام نعل اسبا شد
يه مرتبه خوش قد و بالا شد
اين نوجوون هم قدّ سّقا شد اي داد بيداد
#محمدقاسمي
------------------------------------
#زمزمه #حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
نگاه بي رمق داري مادر
داري ميشي از تشنگي پرپر
كبود شده لبات علي اصغر برات بميرم
نداره مادر تو تقصيري
نه آبي هست تو خيمه نه شيري
جلو چشام داري تو ميميري برات بميرم
هم قحط آبه هم هوا گرمه
حتّي تو سايه خيمه ها گرمه
بازار دشمني با ما گرمه از ما بُريدن
خدا مي دونه كه چقدر پَـستن
با اين كه زير دِين ما هستن
سه روزه آب و روي ما بَستن قوم يزيدن
----------------------------------
آماده شو بايد بري ميدون
برو كه توو آغوش باباجون
ميشه به آسمون رسيد آسون شش ماهه ي من
خدا بزرگه ، هستيِ مادر
شايد دلي ميون اين لشگر
با ديدنت به رحم بياد آخر شش ماهه ي من
چيزي نگذشت...
به حال يك باباي شرمنده
كسي بلند بلند نمي خنده
برگشتي و سرت به مو بنده اي كاش بميرم
شدي فدا بابا تو و خوشحالي
بازوي بابات زخمه ، يارالي
من موندم و گهواره خالي اي كاش بميرم
-------------------------------------
#محمد_قاسمي✍
#سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
.
.
#زمزمه
#مناجات_با_خدا
#سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
اگر چه سر تا پا همه دردم
با صد امید رو بر تو آوَردم
تو خوبی کردی من بدی کردم
الهی العفو
عهدی که بستم با تو بشکستم
از پا نشسته ام بگیر دستم
عفو تو باشد همهی هستم
الهی العفو
کریمی و رئوف و رحمانی
از منِ عاصی رو مگردانی
مولای من اِلهَنا العفو
****
آمده ام با کوهی از عصیان
اِلهِ من به حرمت قرآن
مرا ببخش ای ولی سبحان
الهی العفو
عبد فراری تو برگشته
برگشته با دو چشمِ تر گشته
از معصیتها گشته سر گشته
الهی العفو
آمده ام با جرم بسیارم
خدای من تنها تو را دارم
مولای من اِلهَنا العفو
****
یارب بحقّ احمد مختار
تو را قسم به حیدر کرّار
به مادری که خورده بر دیوار
الهی العفو
اگر چه من عبد گنهکارم
اگر چه مستحق در نارم
امّا خدا حسینو دوس دارم
الهی العفو
بحقّ آقایی که بی سر شد
میان گودی پاره حنجر شد
مولای من اِلهَنا العفو
****
#محمود_اسدی_شائق✍
👇
4_5819163507593057127.mp3
34.29M
.
#مناجات_زمزمه
#زمزمه
در می زنم در رو به روم وا کن/امشب بیا قلبم رو احیا کن
با واسطه دارم میام پیشت/امشب یه جور دیگه باهام تا کن
یا رب به حق چادر خاکی/یا رب به حق خون رو دیوار
یا رب به حق دست و بازویی/که با غلاف افتاده بود از کار
از معصیت ها پر شده/پرونده ی اعمال من
یا رب خودت کاری بکن/امشب برای حال من
یا ربنا فاغفر لنا
با اینکه من رو توو گناه دیدی/باز فرصت تازه بهم میدی
اینکه میذاری سینه زن باشم/یعنی گناه من رو ببخشیدی
با دست خالی از در خونت/سائل مگه رفته نه واللهِ
با اشک روضه سر به راش کردی/هر بار که بنده ت میره بی راهه
یا رب به حق گریه ی / زینب میون قتلگاه
جوری بگیر دستامو که/دیگه نرم سمت گناه
یا ربنا فاغفر لنا
تشنم که میشه لحظه ی افطار/یاد لب خشک علمدارم
دستامو می گیره ابوفاضل/وقتی گره میفته توو کارم
یار رب به حق مشک صد پاره/یا رب به حق اشکای زینب
از روی تل زینب می دید ،عباس/با صورت افتاد از روی مرکب
یا غیرت الله پاشو که/دشمن کنار خیمه هاس
پاشو ببین جسم حسین/رو خاک داغ کربلاس
واویلتا واویلتا
#احسان_نرگسی✍
مشابه #سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
#شب_قدر
.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
قالَ امام الرضا ، تا دم آخر حسین
گفت به اِبن شبیب ، گریه فقط بر حسین
با همه ، رَیّان بگو ، از شه عطشان بگو
ذکر فراوان بگو ، ای سر و سرور حسین
تشنه لب کربلا ، کشته ی تیغ بلا
کعبه ی اهل ولا ، شافع محشر حسین
روح پیمبر حسین ، ثانی حیدر حسین
هستی کوثر حسین ، بر همه محور حسین
ماه شبم تا سحر ، هستی اهل نظر
ای به قضا و قدَر ، عشق مقدّر حسین
" عشق فقط یک کلام ، حسین علیه السلام "
ذکر لب ما مدام ، تا دم آخر حسین
کشتی اهل نجات ، چشمه ی آب حیات
بعد سلامِ صلات ، ذکر مکرر حسین
مظهر عقل و ذُکا ، بر تو کنم اتّکا
روزی اهل بُکا ، رزق مقرر حسین
ای که دمادم مدد ، از تو به عالم رسد
مانده غمت تا ابد ، در دل مادر حسین
قبله ی عشق و وفا ، سر ز تنت شد جدا
ای به سرِ نیزه ها ، قبله ی خواهر حسین
ای سر و افسر حسین ، عشق ، سراسر حسین
قربِ میسر حسین ، ای گل پرپر حسین
مذهب و باور حسین ، کشته ی خنجر حسین
گریه فقط بر حسین ، ای شه بی سر حسین
#محمدعلی_شهاب ✍
.