eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
435 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. رسیده به آرزوی سفرش ... با هزار حرف نگفته دخترت از رو ناقه افتاده ، مهم اینه از چشای تو نیفته دخترت دخترا منتظرن بابا بیاد درداشونو ، تو بغل بهش بگن سر تو اومد ولی بغل نداشت کاری کرد که حرفا تو دل بمونن گفت : به دیدن کسی که هیچکسو مثل بابا دوس نداره اومدی قربون اومدن نصفه شبی ت چرا با رگای پاره اومدی ... مگه من نگفته بودم که میای با خودت بغل بیار ، سر زدنی ... اومدم که بپرم تو بغلت دیدم اندازه ی آغوش منی ... آخ ببخشید این چه حرفی بود زدم تو به اندازه ی کافی خسته ای ... ببوسم زخم گلوتو خوب بشه ... صد برابر همه ، شکسته ای نمک بچه ، شیرین زبونیشه .... با نمک بودن به بچه ت نیومد لکنتش نزاشت باهات حرف بزنه همه ی حرفاشو با یه بوسه زد رو لبای پاره جون داد که بگه کم بابا هم پناه دختره ... دخترو تازیونه نمی کشه لب بابا، قتلگاه دختره .... زن ها و دخترای شامی فقط دنبال بهونه ی خنده بودن خندیدن ...دخترتو که دق دادن سر قبرش همه شرمنده بودن .............. شعر مصیبت حضرت رقیه (س) (س) یادش بخیر بالش نرمی که داشتم آغوش با محبت گرمی که داشتم یادش بخیر بوسه گرم تو قبل خواب خوش می گذشت دور تو و عمه و رباب یادش بخیر شانه زدن های هر شبت پا می شدم ز خواب به گلبوسه ی لبت یادش بخیر زندگی ام رو به راه بود رویم سپید و موی سر من سیاه بود امشب ولی به زیر سرم خشت خام بود بی احترام طرز ورودم به شام بود این طفل پیر جان بسپارد اگر، رواست لعنت به شمر طفل تو را سالخوده خواست ناز تو را به قیمت سیلی خریده ام از خواب با لگد نپریدم؟ پریده ام سیلی به حال صورت من گریه می کند لالایی ام به لکنت من گریه می کند خود را برای دلخوشی او زدم به خواب خواب مرا به هم زده لالایی رباب ... ما چوب خورده های اسارت چشیده ایم دندان شکسته های خجالت کشیده ایم از من بریده تر ، نفس خواهرت شده ... بیچاره عمه، قبر کن دخترت شده ... گفتم به عمه تا به وصیت عمل کند ... نیت کند به جای تو من را بغل کند از روی نیزه ها نگرانم شدی ببخش فردا اگر که فاتحه خوانم شدی ببخش هنگام غسل دادن زهرای کوچک است ما بی کسیم ، گریه کن ما عروسک است زخم تن مرا به سکینه نشان مده ... تلقین بخوان و شانه ی من را تکان مده گفتم به قبر من بنویسند: خسته بود زهرا ترک ترک شده بود ، او شکسته بود یا رب ، روا مدار عزیزی شود اسیر بابای هیچ دخترکی را از او مگیر ... طفل تو را نبودن تو قد خمیده کرد با من هرآنچه کرد ، گلوی بریده کرد ✍ ........... از من مگیر لذت بزم شبانه را ... بر من ببخش درهمی آشیانه را هرکس گذشت غربت ما را سرک کشید دانسته ایم ارزش دیوار خانه را یک طفل مو بلند گذشت از مقابلم از پیش چشمم عمه نهان کرد شانه را ... خیلی تلاش کرد بخواباند عمه ام بیدار با لگد شده ی نازدانه را .... قربان قصه گفتنت عمه ، نمی شود! خوابانده اند روی تنم تازیانه را ... دختر دلش خوش است به شیرین زبانی اش از دست داده ام نمک دخترانه را ... آنقدر گریه می کنم او را به من دهند پس می دهم به شمر بهای بهانه را از روی پیرهن بدنم را بشویی اش تکرار کن مصیبت دفن شبانه را ... ........ تو بهشت این جهانی که به شوکتم می آیی چه شبی شود شبی که ، تو به خلوتم می آیی... به دویدنت ز خیمه، دم احتضار اصحاب تو درست لحظه ای که پُرِ حسرتم می آیی ... نه به وصل، ناز داری، نه به پا نیاز داری پدر منی و با سر به عیادتم می آیی شده مرقد تو نیزه ، به طواف تو دویدم شده مرقدم خرابه ، به زیارتم می آیی ؟! تو شبی بدون دعوت به تنور رفته بودی به سر مزار من نیز ، به دعوتم می آیی
. (س) کی میتونه با سه آیه بشه قرآن حسین یه تنه خیر برسونه به محبان حسین بابا جونش واسه شیرین زبونش در میره پس می نویسم یه رقیه می خونم جان حسین گرمه پشت هفت قبیله مون ، به قبیله ی رقیه کار خوبه خدا درست کنه به وسیله ی رقیه تو کامل شدی مثل ابالفضل پرسائل شدی مثل ابالفضل سنخیت گرفتی روی شونه ش دریا دل شدی مثل ابالفضل تو اسمت امیده به ابالفضل آوازه ت رسیده به ابالفضل کوچیک بود، از عالم گره واکرد تو دستات کشیده به ابالفضل .......... ملائک با مژه شون این حرمو جارو زدن دسته خالی ها با امید دم این در، رو زدن آره دریا دلی اینه همه رو می کشونه سن و سالی نداره مردا جلوش زانو زدن مسلمون خونوادشیم ، به سه آیه ی رقیه بهشتمون رو دیدیم به چشم ، زیر سایه ی رقیه گره هامو وا کرده کرده رقیه چه دردا دوا کرده کرده رقیه به محشر نیاز نیست که تو دنیا قیامت به پا کرده رقیه خوشم تو خرابات رقیه پرم از ارادات رقیه می میرم به شوقی که تو محشر برم به ملاقات رقیه https://eitaa.com/emame3vom/105116 .👇
. برگشت کاروان به کربلا دور مزار شاهی برپاست سوگواره یک قافله شکسته با قلب پاره پاره یک قبر با سه تا شمع، یک قبر دسته جمعی جمعند دور یک ماه، هفتاد و دو ستاره سوغاتی سفر را آورده کاروانی ... گودال زنده شد با پیراهنی دوباره سوزاند کربلا را ، یک یادگار دیگر چوبی که بود قبلا بخشی ز گاهواره یک بانوی خمیده فریاد زد که برخیز آورده ام برایت یک جفت گوشواره ... زخمی شده وجودش ،به بازوی کبودش چرخاند چشم خود را ، شد روضه با اشاره ✍ ............. . رسیده ام که بگویم سلام یاورِ عطشان سلام شاه شهیدان، سلام سرور و سلطان رسیده ام که پس از اینهمه مراحلِ دوری دوباره سر بگذارم به آستانِ تو جانان سلام کشته ی بی سر، سلام زاده ی کوثر سلام میوه ی جانِ علی و ختمِ رسولان رسیده ام که بگویم، به اقتدار و سلامت رسیده اند به کویت، دوباره جمعِ غریبان نه خسته است دلی، نه شکسته حرمتی از ما نه بی تو هیچکسی، ناسزا شنیده ز عدوان نه چادری شده پامالِ این و آن، تَهِ گودال نه معجری شده غارت ز بانوان و صغیران نه صورتی شده نیلی، نه حرمله زده سیلی نه تازیانه کسی زد، به کودکان و یتیمان نه کودکی به خرابه، کنار راسِ تو دِق کرد نه دختری ز سفیری، شنیده لفظِ کنیزان به اقتدار و سلامت رسیده ام ز قیامت رسانده ایم پیامت، قسم بخون شهیدان فقط بسنده به یک جمله میکنم ز فراقت که کاش بود علمدار در کنار اسیران □ □ □ تو هم بگو سخنی از خودت ز ساعتِ آخر چها گذشت به جسمت، بزیرِ سمِ ستوران چه شد که تکیه زدی تو، به نیزه های غریبی نشد بجای تو خواهر، شود روانه ی میدان به غیرِ طفلِ صغیرت که روی دست تو جان داد کسی جواب نمیداد، بر ندای تو مهمان اگرچه پیش پدر، روضه پسر نشود خواند مرا اشاره ای از دل، تراست ناله ای از جان به پیشِ چشمِ تو پرپر، که گشت شبهِ پیمبر گرفت جانِ مرا هم شبیهِ جانِ تو جانان مگو که یار نمانده، هنوز خواهر تو هست که جانِ خسته چو موری است، هدیه نزد سلیمان ✍ .
. هستند به جز من همه حاضر در خود نشکسته ام به ظاهر از ما که گذشت ما نرفتیم پابوس ، حلال هرچه زائر جامانده مگر که دل ندارد؟ ای لطف تو شامل مسافر ... دیدم به طریق، اهل شهرند مدیون محبت عشایر ... تقدیر من است بین روضه حسرت بخورم به حال جابر بر بد سفران محل ندادی ماندند به کشور مجاور ... در روضه ببین کلافه ها را دریاب دل اضافه ها را .... هرکس به نیابتی رسیده شبهای زیارتی رسیده ... روح تو گرفته است آرام زینب به سلامتی رسیده در دست گرفته گوشواره از شام، غنیمتی رسیده ... از چهره بگیر شرم او را ... او با چه خجالتی رسیده ... می خواست نشان دهد ببینی زینب به چه غربتی رسیده ... یک فاتحه خواند و شد حواله بر شادی روح یک سه ساله... ✍ .
. محبتی امام حسن و امام حسین (ع) جان دو جهان شد پدر این دو برادر هستیم فقط زیر پر این دو برادر ... قربان حسین و حسن فاطمه رفتیم باشیم محب از نظر این دو برادر ... از نان پسر های کریمان همه خوردند شد باب کرامت ثمر این دو برادر از بی سرو پا سینه زن محترمی ساخت شد شامل ما هم هنر این دو برادر از در به دری صف محشر به امان است هرکس که شود در به در این دو برادر بی حرمتشان کرد فلک ورنه به دنیا صد پاره نمی شد جگر این دو برادر ما با جگر پاره نشستیم بمیریم ... در روضه ی سخت پسر این دو برادر ... قاسم که کش آمد ، علی اکبر که کم آمد یارب چه نیامد به سر این دو برادر ... .
. در دل خیمه گل یاسمنی داشت حسین کودک تشنه‌ی شیرین سخنی داشت حسین کاش مانند برادر حرمی داشت حسن کاش مانند برادر کفنی داشت حسین هر دو نورند و تفاوت سر همسر دارند بد زنی داشت حسن، شیرزنی داشت حسین سر به زانوی برادر، حسن آخر جان داد کاش بالای سر خود حسنی داشت حسین پسر مادر آب است که از فرط عطش خشک‌تر از لب صحرا دهنی داشت حسین دید خواهر تن عریان برادر را گفت: خواست میدان برود پیروهنی داشت حسین نعل‌ها سخت روی سینه‌ی او کوبیدند ته گودال خودش سینه‌زنی داشت حسین ساربان زود خودش را ته گودال رساند یادش آمد که عقیق یمنی داشت حسین گروه شعری ✍ ................... . محبتی امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام جان دو جهان شد پدر این دو برادر هستیم فقط زیر پر  این دو برادر ... قربان حسین و حسن فاطمه رفتیم باشیم محب از نظر این دو برادر ... از نان پسر های کریمان همه خوردند شد باب کرامت ثمر این دو برادر از بی سرو پا سینه زن محترمی ساخت شد شامل ما هم هنر این دو برادر از در به دری صف محشر به امان است هرکس که شود در به در این دو برادر بی حرمتشان کرد فلک ورنه به دنیا صد پاره نمی شد جگر این دو برادر ما با جگر پاره نشستیم بمیریم ... در روضه ی سخت پسر این دو برادر ... قاسم که کش آمد ، علی اکبر که کم آمد یارب چه نیامد به سر  این دو برادر ... ✅ ۱۴۰۳ .
. مدح مولا هنر آفرین ، ثمر آفرین ، به فدایت ای گوهرآفرین تو نبوتی ، تو امامتی ، تو ولایتی تو تمام دین کلمات تشنه معرفت همه صف به صف به کمین تو ملکند مستمعین تو ، تو بخوان خطابه ی دلنشین تو به روز فاتح خیبری ، دل شب به شانه غذا بری چه مهابتی ، چه محبتی ، تویی آن چنان تویی این چنین همه جا نشسته به یک زمان ، تو یکی و در دل صد مکان ز خرابه تا دل کهکشان ، تو کنار آن، تو کنار این به خدا که کهف امان تویی که دلیل خلق جهان تویی که تو آفریده شده شوی پدر تمامی مومنین چه کرامتی چه فضیلتی ، دل اگر که طالب حکمتی برو علم را ز نجف بجو ، چه نیاز تا بروی به چین هوس دمی نمکین کند چو طواف عرش برین کند به نجف رسیده ی اربعین ، به خدا رسیده یقین کند ✍ .
. 📋در تب و تابی / چه جور لالایی بخونم یه کم بخوابی (ع) (ع) ............................................ امشب حرم آل علی آب ندارد علی خواب ندارد از سوز عطش قلب حرم تاب ندارد علی خواب ندارد .(این روضه روضه‌ایه که اباعبدالله فقط این روضه رو شب عاشورا خوند ، واسه اصحاب چه سری ، وقتی قاسم رسید عمو منم شهید می‌شم فرمود قاسمم شهادتو تعریف کن «اَحلٰی من العَسل» فرمود تو شهید میشی طفل شیرخواره‌ام شهید میشه ، بریم خیمه مادرش خیلی بی‌تابه). .(بند اول). در تب و تابی چه جور لالایی بخونم یه کم بخوابی توو مشک سقا هم دیگه نمونده آبی در تب و تابی هنوز لبات یه مادرم به من نگفته چرا باید رو این لبا ترک بیفته ببخش که شیر ندادمت چند روزه مادر زبون نچرخون که لبات (میسوزه مادر) ۳ .(بند دوم). لالا لالایی کوچک‌ترین فداییِ این خیمه‌هایی میخوای بری میدون روی دوش بابایی لالا لالایی رو دوش بابا که میری چشماتو واکن برای بار آخری منو نگا کن با گریه‌هات رجز بخون میون لشکر صدای هلهله اومد ... (نترسی مادر) ۳ .(بند سوم). حیرونه بابات مگه چه جوری زدنت؟ دلخونه بابات چرا هنوزم وسطه میدونه بابات؟  حیرونه بابات اینا که کینه‌شونو از «غدیر» گرفتن بچه مو توو شش ماهگی از شیر گرفتن خیر نبینه حرمله به بابات میخنده با چی زده بچه‌م سرش به (مویی بنده) ۳ شاعر: ✍ ........................ .(شاید هیچ روضه‌ای به اندازه این روضه دل اباعبدالله رو نسوزونده بود خودش فرمود کاش بودید عاشورا«لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاً تَنْظُرونی ، کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی» چطور رفتم بهشون رو زدم بهم آب بدن ، منو خجالت زده کردن این روضه سند مظلومیت امام ماست آخ همه مردا رفتن کس دیگه ای نمونده یه وقت یه نگاه به چپ و راستش کرد دید کسی نمونده از حرمش دفاع کنه صدا زد «هَلْ مِنْ مُعِينٍ» ، کسی هست حسینو یاری کنه؟ «هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ، » آیا کسی هست از اهل بیت و خیام رسول خدا دفاع کنه ؟ دوتا اتفاق افتاد یه وقت صدای هلهله لشکر بلند شد یعنی حسین دیگه خودتو تسلیم کن حسین ! اما در مقابل صدای گریه و ناله زنان بلند شد «و اجتَمَعنَ حَولَه حَلقةً ، و إرتَفَعتْ اصواتُهُنَّ بِالبُكاء و النّحيب و العويل، » صدای گریه و شیون زن‌ها بلند شد اباعبدالله شاید با خودش فکر کرد نکنه دور زدن اومدن وارد خیمه زن‌ها شدن ، برگشت آخ بمیرم یه وقت دید این زن و بچه یه قنداقه رو دارن دست به دست رد می‌کنن ، یعنی دیگه مادر به چه کنم چه کنم افتاده هرچی از این خیمه به اون خیمه رفت دید کسی کاری براش نمی‌کنه دست به دست قنداقه دست اباعبدالله رسید ، تا دید حال علی اصغر رو شروع کرد گریه کردن صدا زد زینبم عمامه و عبای جدمو بیار ، رفت به سمت لشکر دشمن «يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ» داره حرف می‌زنه شیخ حسن زمستانی روضه خونده ، دیدید بچه نوزاد یه وقتی یه صدایی میاد می‌خواد از خواب بپره این دو دستشو یهو بالا میاره ، یه وقت خون به صورت اباعبدالله پاشید بچه دستاشو بالا آورد یعنی وداع کرد با بابا . عبارت مقتل «فلمّا رَأى الحُسين علیه‌السلام وَلَدَهُ مذبوحاً » تا دید سر علی رو گوش تا گوش بریدن «أنَّ أنَّةً اِرتَجَفَت لَها أرضُ كربلاء»» یه وقت یه ناله‌ای از ته دل کشید زمین کربلا لرزید ، آی حسین چند جا بود صحبت امامو قطع کردن ! یکی اینجا بود داشت با لشگر حرف می‌زد یه وقت دید حال بچه اینطور شد یه جای دیگه هم تو گودال داشت با بچه حرف میزد یه وقت دید بچه یه تکونی خورد تو بغل عمو ........... نه کفنی / نه سری روی بدنی تشنه بخواب / حالا که رو دست منی حیف که درست / نشد دست و پا بزنی جون دادنت / مصیبت قافله شد بچه زدن .../ برای چی هلهله شد کشتن تو / افتخار حرمله شد یه قطره آب می خواستی زبون نداشتی جوابی غیر از تیرِ کمون نداشتی برای جون دادن حتی جون نداشتی راوی میگه یه وقت دیدم اباعبدالله متحیر وسط میدان ایستاد یه نگاه به طفل شیرخواره کرد دستشو زیر گلو برد خون های گلو رو اول به محاسنش مالید ، بعد رو به آسمان پاشید بعد به قنداقه علی ، اولین کاری که کرد این بود عباشو رو علی کشید نکنه خیمه‌ها ببیند ، چی شد یه وقت دیدن اباعبدالله داره برمی‌گرده با یه حالی داره برمی‌گرده سرشو پایین انداخت هی برمی‌گرده یه نگاه به لشکر دشمن می‌کنه من به شما رو زدم آب بگیرم. (بند دوم). داد می زدم / سر پسرم رو نبَر راستی علی / از سر نیزه چه خبر ؟ بچه مگه / بی مادرش میره سفر ... بند نمیشه .../ به نی سر طفل رباب حالا باید / سر و ببندن با طناب کاشکی نیاد / سر تو به بزم شراب سرت رو بالا بردن آخه تو ماهی به مادر پیرت کن رو نی نگاهی زمین نیفتی بیشتر از این الهی ✍ 👇
بخش سوم روضه l بدون آب بریدند حنجر او را - حاج سید رضا نریمانی.mp3
زمان: حجم: 37.04M
📋 بدون آب بریدند حنجر او را (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بدون آب بریدند حنجر اورا کشانده‌اند به گودال مادر او را عصا زدند به او پیرمردها بلکه در آورند نفس‌های آخر او را قرار بود که چیزی نماند از جسمش به دست نعل سپردند پیکر او را *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. 📋 آه از آن روز که دنیای من از پا افتاد (س) (ع) حاج ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آه از آن روز که دنیای من از پا افتاد رد پا روی پر حضرت حورا افتاد نفس حادثه‌ها را به شمارش انداخت اتفاقی که برای من و زهرا افتاد اتفاقی نبود خونه سوخت اتفاقی نبود در شکست اتفاقی نبود فاطمه رو زمین نشست اتفاقا دیدنش پشت در مثل گل کوبیدنش اتفاقا کشتنش چهل نفر رد شدن از رو تنش ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 بدون آب بُریدند حنجر او را (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بدون آب بُریدند حنجر او را به قتلگاه کشانده‌اند مادر او را برای این که نماند چیزی از جسمش به دست نعل سپردند پیکر او را *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Haftegi_14030803_01.mp3
زمان: حجم: 39.55M
📋 سرگرم دنیا ماندم و، از یاد تو غافل شدم با (عج) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سرگرم دنیا ماندم و، از یاد تو غافل شدم کارم شده مَعصیَّت و، در بندگی کاهل شدم در حق تو بد کرده‌ام، بدعهدی من را ببخش جای رفاقت با شما، با هرکسی همدل شدم چشمان من خشکیده است، از بس به هرجا رفته است با بی‌حیایی باعث، تاریکی این دل شدم حال دلم طوفانی و ، تنهای تنها مانده ام بی‌تو شبیه ماهیِ افتاده در ساحل شدم پشت درم در می‌زنم، در خانه‌ات راهم بده با سربه‌زیری آمدم، بار دگر سائل شدم وقتی که زیر پرچمت، در بین خوبان جا شدم دیدم که با لطفت رها، از هر غم و مشکل شدم در بین روضه هرکسی، ذکری نشسته بر لبش من گوشه‌ای مشغول بر، ذکر ابوفاضل شدم روضه به روضه رفتم و، با اذن ماه علقمه من هم برای رفتنِ، تا کربلا قابل شدم یادش بخیر آن شب که با، چشمان گریان آمدم اِذن دخولی خواندم از، بابُ الرَّجاء داخل شدم ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 بدون آب بریدند حنجر او را (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بدون آب بریدند حنجر او را کشانده اند به گودال مادر او را عصا زدند به او پیرمردها بلکه در آورند نفس‌های آخر او را قرار بود که چیزی نماند از جسمش به دست نعل سپردند پیکر او را مگر که قحطی جا بود خولی نامرد که بسته‌اید به خورجینتان سر او را به نی زدند سرشاه را، نمی گذرم ز نیزه دار که دق داد دختر او را *شاعر: ✍ .
. گفتمت برخیز از بستر ، نگفتم پر بزن دستمال اشک را بر این دو چشم تر بزن نوبت عجل وفاتی گفتنِ من آمده به اجل باید بگویم خانه ام را در بزن آتش دشمن تو را سوزاند ، من را بیشتر باشد ای زهرا برو بر سینه ام آذر بزن از کفن حالا که دستان تو بیرون آمده آخرین بار است شانه بر موی دختر بزن از کفن گفتم به یاد بی کفن افتاده ام می روی ، گودال اما به حسینت سر بزن - پاییز ۱۴۰۳ .................... . امیرالمومنین میفرماید چون تصمیم گرفتم کفن فاطمه را گره بزنم، صدا زدم: اى امّ کلثوم، زینب، سکینه، فضّه، حسن و حسین! بیایید و مادر خود را براى آخرین بار ببینید، روز فراق آمد و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.حسن و حسین علیهما السّلام در حالى آمدند که فریاد مى‏زدند: آه از این حسرتى که هیچ وقت به علّت از دست دادن جدّمان، پیامبر خدا و مادرمان، فاطمه زهرا از بین نخواهد رفت. اى مادر حسن و حسین! هنگامى که جدّ ما حضرت محمّد مصطفى صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را ملاقات نمودى سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنیا یتیم ماندیم! حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: من خداوند را شاهد مى‏گیرم که فاطمه زهرا آه و ناله کرد، دستهاى خود را دراز نمود و حسنین را چند لحظه‏اى به سینه خود چسبانید. ناگاه هاتفى از آسمان ندا در داد: اى ابو الحسن! حسن و حسین را از روى سینه فاطمه بردار، به خداوند سوگند که ملائکه آسمانها را گریان کردند، زیرا دوست مشتاق لقاى دوست است. ................. (س) عشق خداست عاشق زهرا خدای اوست این شعر اگر قبول کند در ثنای اوست تطهیر واژه ، شرط شروع قصیده است در مدح بانویی که حسن خاک پای اوست نور دل محمد و تاج سر علی ست خاک درش ابوذر و سلمان گدای اوست بالله علی و فاطمه یک روح واحدند زهرا فدای حیدر و حیدر فدای اوست فرزند او به سن کمش هم بزرگ ماست در هر دل شکسته در عالم هوای اوست زهرا دلش شکست ، پدید آمد انکسار این اشک ما نواده ای از اشکهای اوست زهراست مستند ، به سند احتیاج نیست باغ فدک کم است ، دوعالم برای اوست این در ،چه سالم و چه شکسته امید ماست اکسیر جاودانه ، غبار سرای اوست در انتظار خوردن پایی به در مباش ای اهل گریه روضه ی زهرا دعای اوست گویا به خانه آمدنش هم نشسته بود یک طفل پیر ، باخبر از ماجرای اوست زهرا اراده کرد که پیر علی شود ... تابوت شرمسار غم انحنای اوست