eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.8هزار دنبال‌کننده
837 عکس
199 ویدیو
10 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است» • گروه #شعر و هنر ما : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed https://virasty.com/Taha_mojahed
مشاهده در ایتا
دانلود
☕ هی! خدا جو! عشق مي آيد پری جويت کند عشق می‌بايد که از اين رو به آن رويت کند ورد لبهايت اگر چون شيخ ذکر يا رب است می شود يک جفت چشم شوخ جادويت کند ای وکيل بي گناهان قاضی القضات نيز آمده تا خرقه ای را وقف گيسويت کند باد شاليزار شالت را به رقص آورده است هيچ کس جز من مبادا دست در مويت کند   خوش به حال بوته‌ی ياسی که در ايوان توست می تواند هر زمان دلتنگ شد بويت کند 🔥 بندگان در بند خويش اند از کسی ياری مخواه از خدا بايد بخواهی تا «منِ او» يت کند ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
♦️ تحقیر، مهمترین رُخدادِ فرهنگِ ایرانی است. 📝 به‌دلایل مختلف در طول قرون متمادی، انسانِ ایرانی برهه‌های مختلف تحقیر را تجربه کرده است. انسانی که در نسبتِ با تفکر، بارزة خویش را در تحقیر می¬یابد تمام توانِ خود را برای اثباتِ هستی خویش مصروف می¬دارد. انسان¬هایی که در مواجه با سایرِ فرهنگ¬ها و حتا در رویارویی با قومِ خود، مُدام تلاش می¬کنیم تا دیده شویم هیچ ابایی از حسادت و کین¬توزی نداریم. چُنین خصایصی، متصف به خوب و بدِ اخلاقی نمی¬شود. اینها از سنخِ رفتارهایی است که بدون ارادة آزاد و اختیار، سرمی¬زند. بیشتر از قبیلِ پاسخ به سلسله محرک¬هایی است که در فرهنگ و درست در نسبتِ انسان و تفکر، رُخ داده است. برای برقراری نسبتی دیگر، هیچ قاعده و قانونی از پیش¬نوشته وجود ندارد. با این¬حال، برای عبور از وضعیتِ تحقیر در فرهنگِ ایرانی، بازگشت به و گفتگو با فرهنگِ خویش لازم است. بی¬درنگ اضافه کنیم که متأسفانه در فرهنگِ ما بحثِ از بازگشت به خویشتن، نوعی سلفی¬گری را به¬همراه دارد که بی¬تردید از هرگونه وضعیتِ متصور برای یک فرهنگ، مخرب¬تر است. برای تأمینِ چُنین منظوری و بررسی مؤلفه¬های فرهنگی خود، نیاز به بخششِ انسان داریم. تحقیر در فرهنگِ ما منشأ گناه¬آلودگیِ انسان شده است. برای عبور از تحقیر و ورود به گفتگو با فرهنگِ خویش، انسان را ببخشیم. بخشیدنِ انسان، تمهیدِ مقدمه¬ای برای پیدایشِ انسان جدید و نسبتی تازه است. ببینید ما، بی آینده است. درست به همین جهت که انسان ایرانی ازپی تثبیتِ خویش است و بس. تحقیر نه تنها بارزة فرهنگِ ماست بلکه در گذشتِ اعصار، ذاتی آن شده است. تحقیر در قیاس با فرهنگِ غرب در ما ننشسته، گرچه در بروزِ آن، بی اثر نبوده است. فرهنگِ ما دوره¬های مختلفِ تحقیر را از درون و در نسبت با بیگانگان تجربه کرد. امید را سامانة تحققِ هدف دانستیم. اما امید بر کدام بنیاد استوار است؟ قوامِ امید، به حضورِ آینده در حال است. این امرِ مقوّم، از بدوِ پیدایی امید تا تقرر هدف، حاضر است. بنابراین، بنیادِ امید، حضورِ حالِ آینده است. این حضور، آمادگی¬برای¬بودن را فراهم می¬آورد. تحقیر در مقابل، حضورِ آینده را به تثبیتِ حال، فرومی¬کاهَد. بزرگترین و مخرب¬ترین اثرِ تحقیر، روی برگرفتن از حضورِ آینده و ثابتِ کردنِ حال است. انسانی که تحقیر می¬شود، تمام انرژی خود را برای ثابت کردنِ خود، صرف می¬کند و از هدیة امید یعنی حضورِ حالِ آینده، غفلت می¬کند. این مرگِ امکانات، امید و فرهنگ است. ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
🔸آدم های زیادی دیده ام که با همه تسلطشان به بحث های فلسفی قدر خردلی توکل در معیشت به خداوند ندارند. @ensani_islami ༻ - بعد از درست كردن همه براهين بر مبدأ و معاد و اينكه در عالم غنايى به جز غناى حق، و قدرتى به جز قدرت او نيست و با برهان، توحيد فعلى و ذاتى و صفاتى را فهميد، اينها كافى نيست، بلكه بايد قوه عامله را تقويت كرد كه اينها را بر صفحه قلب ثبت كند. من خودم آدمهاى زيادى را ديده‏ام كه سى سال به علم توحيد مشغول شده و در عرض اين سى سال هم خداوند متعال او را نگذاشته كه بيچاره باشد، ولى با وجود اين، دلش چنان مضطرب است كه در امور معاش و معيشت به قدر خردلى توكل ندارد، با اينكه اگر به همين شخص بگويى در عالم قدرتى به غير قدرت مطلقه حقه هست، دليل و برهان اقامه مى‏كند كه نيست. همه اينها براى اين است كه قوه عامله ضعيف است و نتوانسته آنچه را كه با برهان فهميده است به قلب بياورد، اگر توحيد قلبى باشد، خيلى چيزها همانند: رضا، تسليم، اطمينان، طمأنينه قلب، يأس از ما فى أيدي الناس، توكل و صبر به دنبال آن مى‏آيد. 📚 تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج‏3، ص: 475 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
🕯️ دوش‌‌ در بزم که بیدار نشستی؟ که‌کنون نیم روز است و بود چشم تو خواب آلوده __ ما اگر نسوزیم شب چگونه روشن شود؟ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نسبت قانون گذار با مردم در نظریه های سنتی قانون 💠 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
☕ نرگس مردم فریبی داشت شبنم می فروخت با همان چشمی که می زد زخم، مرهم می فروخت 🔥 زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت زندگی- این تاجر طماع ناخن خشک پیر- مرگ را همچون شراب ناب، کم کم می فروخت در تمام سال های رفته بر ما، روزگار شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
کو قطره اشکی که به پای تو بریزم که بمانی؟ بی اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم...
♦️ جایگاه در شکل گیری علوم جدید 📝 ◾️علوم جدید که بر پایه سه مولفه اصلی (قانون، آزمایش، پیشرفت) شکل گرفتند و در یک روند تاریخی تکوین یافتند در نهایت به دست کانت در قالب مفهوم نشستند. کانت توانست تمامی ظرفیت های این دوران را در دستگاه مفهومی سامان دهد و در بستر این تحولات فلسفه نوین را خلق کند. ◾️سنجش خرد ناب کانت شاید مهمترین کتاب فلسفی دوران است.هسته مرکزی این کتاب در ارتباط با شناخت و برابر ایستا است که به آن اصطلاحا چرخش کپرنیکی میگویند و این بدین معنی است که شرایط شناخت یک برابر ایستا هم زمان شرایط برابر ایستای شناخت هستند. به این معنی که خود موضوع شناخت واقع میشود. ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاسخ به دکتر الهی راد به استبداد روشنفکری ♦️ اگر حوزه علمیه منطقش را تغییر ندهد به زباله دان تاریخ خواهد پیوست ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❁ بلایی که به اسم تاویل برخی از فلاسفه ( دانشمندان) بر سر قرآن آوردند بسیار بی انصافی بود. ❖ • (فلاسفه) وقتى به بحث در پيرامون قرآن پرداختند، سر از تطبيق و تاويل آيات مخالف با آراء مسلم‏شان در آوردند، البته منظور ما از فلسفه، فلسفه بمعناى اخص آن يعنى فلسفه الهى به تنهايى نيست، بلكه منظور، فلسفه بمعناى اعم آن است، كه شامل همه علوم رياضيات و طبيعيات و الهيات و حكمت عملى ميشود. • البته خواننده عزيز توجه دارد كه فلسفه به دو مشرب جداى از هم تقسيم مى‏شود، يكى مشرب مشاء، كه بحث و تحقيق را تنها از راه استدلال معتبر ميداند و ديگرى مشرب اشراق است كه ميگويد حقايق و معارف را بايد از راه تهذيب نفس و جلا دادن دل، به وسيله رياضت، كشف كرد. • مشائيان وقتى به تحقيق در قرآن پرداختند، هر چه از آيات قرآن در باره حقايق ما وراء طبيعت و نيز در باره خلقت و حدوث آسمانها و زمين و برزخ و معاد بود، همه را تاويل كردند، حتى باب تاويل را آن قدر توسعه دادند، كه به تاويل آياتى كه با مسلميات فلسفيان ناسازگار بود قناعت نكرده، آياتى را هم كه با فرضياتشان ناسازگار بود تاويل نمودند. • مثلا در طبيعيات، در باب نظام افلاك، تئورى و فرضيه‏هايى براى خود فرض كردند، و روى اين اساس فرضى ديوارها چيدند، و بالا بردند، ببينند آيا فرو مى‏ريزد يا خير، كه در اصطلاح علمى اين فرضيه‏ها را (اصول موضوعه) مى‏نامند، افلاك كلى و جزئى فرض كردند، عناصر را مبدأ پيدايش موجودات دانسته، و بين آنها ترتيب قائل شدند، و براى افلاك و عناصر، احكامى درست كردند، و معذلك با اينكه خودشان تصريح كرده‏اند كه همه اين خشت‏ها روى پايه‏اى فرضى چيده شده، و هيچ شاهد و دليل قطعى براى آن نداريم، با اين حال اگر آيه‏اى از قرآن مخالف همين فرضيه‏ها بود تاويلش كردند (زهى بى انصافى). • و اما آن دسته ديگر فلاسفه كه متصوفه از آنهايند، بخاطر اشتغالشان به تفكر و سير در باطن خلقت، و اعتنايشان به آيات انفسى، و بى توجهيشان بعالم ظاهر، و آيات آفاقى، بطور كلى باب تنزيل يعنى ظاهر قرآن را رها نموده، تنها به تاويل آن پرداختند، و اين باعث شد كه مردم در تاويل آيات قرآنى، جرأت يافته، ديگر مرز و حدى براى آن نشناسند، و هر كس هر چه دلش خواست بگويد، و مطالب شعرى كه جز در عالم خيال موطنى ندارد، بر هم بافته آيات قرآنى را با آن معنا كنند، و خلاصه بهر چيزى بر هر چيزى استدلال كنند، و اين جنايت خود را به آنجا بكشانند، كه آيات قرآنى را با حساب جمل و باصطلاح بازتر و بيشتر و حروف نورانى و ظلمانى تفسير كنند، حروفى را نورانى و حروفى ديگر را ظلمانى نام گذاشته، حروف هر كلمه از آيات را به اين دو قسم حروف تقسيم نموده، آنچه از احكام كه خودشان براى اين دو قسم حروف تراشيده‏اند، بر آن كلمه و آن آيه مترتب سازند. 📚 ترجمه تفسير الميزان، ج‏1، ص: 11 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
گفتی که دیر و زود به حالت نظر کنم آری کنی، چو بر سر خاکم گذر کنی __
☕ کیفیتی ندارد، طرز نمازِ بی او قبحی است در مجالس، راز و نیازِ بی او شغلی که نیست با او، سرگرمیِ وفات است پروانه‌ای است مرده، برگ جوازِ بی او فیض حضور دارد، آن بت به کعبه ورنه در چشم ما شریف است، چین از حجازِ بی او در هیبت‌اش شکستیم، وقت رکوع قامت هرچند توبه کردیم، ما از نمازِ بی او گر کشف، او ندارد، کاشف وضو ندارد تخته‌ست کار و بارش، آیینه‌سازِ بی او 🔥تنها چه سان بسوزم؟ بی‌کس چه سان بسازم؟ یارب مرا نگه دار، از سوز و سازِ بی او رازی کزو شنیدی، راز است و مابقی فحش از فاحشه است کمتر، ای دوست رازِ بی او قفلی که او ببندد، بر هر دری کلید است دیوار آهنین است، درهای بازِ بی او گر فخر می‌فروشی، بر بندگیش بفروش در کیش ما نیاز است، بی‌پرده نازِ بی او «معنی»! بسوز با او، در حضرت جنابش در اصل شعله‌بازی‌ است، سوز و گدازِ بی او ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖اکثر مردم مانند حیواناتی هستندكه به دنيا آمدند و چريدند و رفتند و در آخرت هم به آنها يك مرتع وسيعى مى‏دهند كه آنجا هم بچرند. ❖ اینطور نیست که در جهنم را باز کنند اکثر مردم را روانه جهنم کنند. ❖ نوع مردم را به بهشت هم راه نمیدهند. ༄ @ensani_islami ✦دسته ديگر كه كثيرى از نوع انسان را تشكيل مى‏دهند، گرچه در مراكز تمدن علمى و عملى بوده‏اند، و ليكن چون اباً عن جدٍّ بر دين منسوخ سابق بوده‏اند و به دين لاحق مشرّف نشده‏اند، ولى نه از باب عناد و نفاق، بلكه از باب قطع به خلاف؛ يعنى آنها اصلًا و ابداً حتى احتمال صحت اسلام را هم نمى‏دهند، همان طورى كه ما اصلًا احتمال نمى‏دهيم كه مسلك بهاييها صحيح بوده و آنها درست گفته باشند؛ چون آنها را باطل صرف مى‏دانيم و لذا متوجهش نيستيم، و جماعت كثيرى هستند كه اسلام را همين طور مى‏دانند، و يا اينكه در جايى هستند كه اسمى از اسلام به گوششان نخورده است؛ مثل بوداييهايى كه در فلان ده فلان جزيره قرار گرفته‏اند. و ليكن اين دسته به دين خودشان كه از سابق بوده معتقدند و فرض اين است كه بر اساس آن دينشان مستقيماً راه رفته و در عقايدشان هم همان طورى كه آن پيغمبر فرموده، معتقدند؛ مثل راهبى كه از اول عمر تا آخر در دير خود زندگى كرده و حضرت عيسى عليه السلام را مى‏شناخته و همين طور كه ايشان فرموده است به قضاياى مبدأ و معاد معتقد بوده و عملش هم عمل صالح و بر ميزان آن طريقه بوده است و چون از اول علم به خلاف داشته، به دين اسلام هم توجه نكرده است، البته نمى‏توان گفت اين چنين شخصى به جهنم خواهد رفت؛ زيرا محال است حضرت احديت با بندگان خود خلاف عدل رفتار كند، پس اين شخص را نمى‏توان تعذيب كرد و چنين كسى هم در جهنم نخواهد بود، و آن كفارى كه خدا در قرآن به آنان وعده عذاب و جهنم داده است، مسلّماً اين دسته از كفار نيستند. ✦اگر انسان به قرآن خوب نگاه كند، مى‏فهمد قرآن با كفارى كه حرف زده و به آنها وعيد مى‏دهد، كفار قريش و معاندين پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بوده‏اند كه در اصطلاح قرآن بر اينها فساق و فاسق هم اطلاق مى‏شود و فاسق در اصطلاح قرآن به اين معنى است. ✦و خلاصه، اين گونه اشخاص مسلّم به جهنم نمى‏روند، البته به بهشتى كه جايگاه مقربين است، راهى نداشته و به طور مسلّم به جايگاه و مقام مؤمنين هم راهى ندارند؛ چون اينها اگر چه خلافى نكرده‏اند، اما چون عملشان واقعاً باطل بوده و حقيقتى نداشته است، صورت واقعيت به خود نمى‏گيرد و آنها از جنت عملى كه از عمل و عبادات و اعمال دينيشان تشكيل مى‏شود بهره‏اى ندارند، ولى آن عمل صالح كه براى خدا انجام شده از قبيل احسان و برّ به والدين و غيره، صورت و ملكه‏اى دارد و چون به مبدأ و معاد هم عقيده‏مند بوده‏اند، اين گونه اشخاص اگر چه به بهشت معهود نمى‏روند، ولى لازم نيست به جهنم بروند. مثلًا الاغ و اسب به بهشت نمى‏روند، ولى به جهنم هم نمى‏روند، پس چنانكه «فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ» ممكن است فريقى هم باشد لا فى الجنّه و لا فى النار، و جايى باشد كه آنجا بمانند و يا در مرتبه پايين‏تر از جنت بروند؛ چون مغفور خواهند بود و هيچ عيبى هم ندارد. و اين طور نيست كه در جهنم را باز كنند و مدام جماعت انسان را به جهنم بريزند، خيلى كم هستند كه به جهنم بروند، چنانكه خيلى كم هستند كه به بهشت بروند، بلكه نوع مردم مثل بهائمند كه به دنيا آمدند و چريدند و رفتند و در آخرت هم به آنها يك مرتع وسيعى مى‏دهند كه آنجا هم بچرند. 📚 تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج‏3، ص: 478 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
«تفاوت نگاه فلسفه با فلسفه اسلامی» 📝 @ensani_islami • کانت همانندِ تمام فلاسفه دیگر معتقد است که شناخت ما در دو مرحله حس و فهم رقم می خورد. وقتی شما با امور عالم بر خورد می کنید، یکبار تصور این است که تمام این امور را که می بینید، نفس الامر اشیاء را تشکیل می دهند و حقیقت امور هستند و آنچه که به ذهن ما می اید روگرفته و رونوشته امور است. این همانی بود که در تاریخ فلسفه پیش از دوره مدرن مورد نظر فیلسوفان بوده و معتقد بودند که ماده و صورت این عالم را در واقع خداوند ایجاد کرده، حداقل در قرون وسطی این تفکر حاکم بود، و ذهن انسان قادر است صور اشیاء را انتزاع کند، اخذ کند، تجرید نماید. و تا مرتبه عقل آن را بسطش دهد. در کانت این رویه را به نحوی وارونه می بینید، یا کانت معتقد بود که گذشتگان به طور وارونه نگاه می کردند. در واقع صور امور عالم را ذهن انسان افاضه می کند – اگر اینطور راحت ترید و با فلسفه اسلامی آشناتر هستین، در واقع عقل فعال ذهن انسان می شود منتها ماده عالم را دیگر نمی دهدفقط صورت امور را می دهد. عالم عالمِ خائوس است و به هم ریخته و کازموس نشده است هنوز، یعنی نظم پیدا نکرده است. و این نظم امور عالم، وحدتی که در امور عالم وجود دارد از طرف ذهن انسان است. • اگر بخواهیم از دید هگل نگاه کنیم ، در تاریخ فلسفه همواره نسبت به امور عالم ، یا اشیاء دو دید وجود داشته است. یا کثرت را نسبتِ به ذهن می دادند و وحدت را از آنِ خارج می گرفتند ارسطوییان چنین بودند. (یعنی ما یک حبه قند یا درخت را می بینیم، کثراتی را از این انتزاع می کنیم. کثرت برای ذهن است.) و در جناب کانت قضیه کاملا بالعکس می شود. یعنی کثرت از آنِ خارج است و وحدت بخشی از آنِ ذهن است.چون ذهن صورت را می دهد. و لذا با صورت بخشیدنِ به امور، باعث وحدتِ آنها می شود. درسگفتارهای کانت ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
📝 • ضرورت خواندن به معنی ضرورت تقدم خواندن فلسفه غرب به اسلامی نیست. کسی که قبل از تسلط کافی به مباحث وارد فلسفه غرب شود تفکیک تفاوت مفهومی گذاره های این دو فلسفه برای او بسیار دشوار است. این خلط مفهومی باعث خواهد شد خروجی نظام مند فکری فلسفی برای دانش پژوه حاصل نگردد. • البته ملاک از خواندن فلسفه اسلامی لزوما خواندن یک دور کتاب فلسفه نیست بلکه امکان تفلسف با فلسفه اسلامی است که در هر زمان برای ما چنین قوه ای مقدر گردید، نشان از تسلط اولیه برای سیر در مباحث حکمی است. ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
دل در این پیر زن عشوه‌گر دهر مبند کاین عروسیست که در عقد بسی دامادست ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
وقتی مطلبی مربوط به اشخاص بزرگ و مشهور است، کمتر کسی جرات می کند آن را غیر قابل فهم بخواند، مبادا خود او متهم به بلاهت شود و همه می کوشند به هر قیمت که شده حتی برای مبهم ترین قسمت های آن معانی عمیقی پیدا کنند. 📚 تاریخ عقايد اقتصادی، ژید، ص ۲۱۶ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
☕ نسبت عشق به من، نسبت جان است به تن تو بگو من به تو مشتاق تَرَم؟ یا تو به من؟! زنده ام بی تو همین قدر که دارم نفسی از جدایی نتوان گفت به جز آهِ سخن 🔥 بعد از این در دل من شوق رهایی هم نیست این هم از عاقبت از قفس آزاد شدن وای بر من که در این بازی بی سود و زیان پیش پیمان شکنی چون تو شدم عهدشکن باز با گریه به آغوش تو بر می گردم چون غریبی که خودش را برساند به وطن تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
🔸 آن دسته از انسان ها که دین را از پدر و مادر فقط شنیده و پذیرفته اند و خودشان با مطالعه فلسفی به آن نرسیده اند معاد روحانی نخواهند داشت. ❖ @ensani_islami ✦ ولى كسانى كه از اين معانى بى‏خبرند و يا از مبدأ و معاد جز امر جزئى نمى‏دانند، مثل بسيارى از عوام الناس كه از پدر و مادر خود يك مفهومى شنيده‏اند كه بايد عالَم را موجِدى باشد و به همين اندازه قناعت كرده و مدام در امور و افكار دنيوى خود هستند، البته لازم نيست اين اشخاص، عوام باشند؛ چون ممكن است در علوم ديگر صاحب نظر باشند؛ مثلًا اگر علم اجمالى را به دستش بدهى، خيلى خوب مى‏تواند آن را حل كند و يا در صناعت ديگر طورى مهارت دارد كه كسان ديگر مثل ساخته او نمى‏توانند چيزى بسازند، ولى در قسمت به همان مرتبه ادنى قناعت نموده‏اند. ✦براى چنين اشخاصى معاد روحانى حاصل نخواهد شد؛ چون اينها در خط درك معانى عقليه نرفته‏اند و يا اگر رفته باشند، خيلى با تقصير و تسامح رفته‏اند و لذا نتوانسته‏اند كيفيت قدرت و كيفيت علم احدى را نسبت به تمام موجودات عالم به طورى كه لا يشذّ عن حيطة علمه شى‏ء، و در مرتبه ذات به تمام موجودات عالم باشد، تحصيل كنند. 📚 تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج‏3، ص: 483 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
♦️ همه انسان ها به دنبال فلسفه اند. اما فلسفه چیست؟ 📝 • انسان همواره به وجود خارجى اشياء به عنوان يك موجود خارجى و واقعى علاقه‌مند بوده و مى‌باشد و هرگز به چيزى جز آن توجه نداشته است. پُر واضح است كه داورى عقل به واقعيت اشياء و اعتراف وجدان به وجود خارجى به اين معنا كه در جهان خارج واقعاً موجوداتى هست، از نخستين باورهاى بشرى و ريشه دارترين معارف انسانى است، كه همه صفات و شرايط يك مسئله ضرورى و بديهى بر آن منطبق است. • اگر در حالات كودك نوزادى كه ديده به جهان مى‌گشايد دقت كنيم مى‌بينيم كه با ادراك محدودى كه خداوند در سرشت او به وديعت نهاده است، در آغاز پستان مادر را براى استفاده از شيرى كه برايش تأمين شده است به دهان مى‌گيرد و گاهى چيزهاى ديگرى را به همين منظور به دهان مى‌گيرد ولى پس از چندين بار تجربه چيزى جز پستان را به دهان نمى‌گيرد. هنگامى كه به خوردن غذا و ميوه مى‌پردازد نخست همه چيز حتى سنگ و چوب را به دهان خود مى‌برد و براى جويدن آن تلاش مى‌كند، ولى چون چندين بار اين وضع تكرار شد، ديگر چيزى جز خوردنى‌ها را به دهان نزديك نمى‌كند و از خوردن چيزهايى كه خوراكى نيست به شدت پرهيز مى‌كند. • راز اين رفتار كودك اين است كه نخستين توجه او به واقعيت اشياء و باور او به موجودات حقيقى، او را ناگزير مى‌سازد كه حق را از باطل و درست را از نادرست باز شناسد و پس از شناخت واقعيت از غير واقعيت، واقعيت را پذيرا بوده، از غير آن اعراض نمايد. ما اگر اين تجزيه و تحليل را در مورد همه جوامع بشرى انجام دهيم كه آنها در تمام مراحل زندگى از همين شيوه پيروى كرده، در همين راه گام مى‌سپارند و با تمام نيرو مى‌كوشند كه حق را از باطل و درست را از نادرست بازشناسند و همه كوشش خود را به كار مى‌بندند كه دچار لغزش و اشتباه نشوند و غير واقع را به جاى واقع نپذيرند. • ملت‌هاى گذشته نيز در زندگى فردى و اجتماعى خود همواره واقعيت اشياء را جست‌وجو مى‌كردند تا اشياء واقعى را از غير واقعى بشناسند و آن چه را كه حق تشخيص دادند بپذيرند و هركس دقيقاً زندگى آنها را مورد تجزيه و تحليل قرار دهد و آن چه را كه از آنان در تاريخ ثبت شده مطالعه و بررسى كند به روشنى اين شيوه را در زندگى آنان خواهد يافت. انسان همواره علاقه‌مند است كه در تمام شئون زندگى خود از اين شيوه پيروى كند و اين درست همان چيزى است كه ما آن را «فلسفه» مى‌ناميم. 📚 مجموعه رسائل علامه طباطبائى، ج‌1، ص: 184 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
الإنسان إذا عجز لسانه تتكلم عيونه. ------------------------ وقتی زبان آدمی قاصر شود، چشمانش به سخن می‌آیند. ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef