eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.7هزار دنبال‌کننده
802 عکس
193 ویدیو
10 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است» • گروه #شعر و هنر ما : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed https://virasty.com/Taha_mojahed
مشاهده در ایتا
دانلود
ما رئالیست هستیم... 🔹اين فشرده بحث بود كه روشنگر سه موضع مهم از مواضع ماست: يكى اينكه ما رئاليستيم، ايدئاليست نيستيم. ما جهان را واقعيت میدانيم، آن هم واقعيتى قابل شناخت. 🔸ايدئاليست كسى است كه يا جهان را اصلاً واقعيت نداند يا اگر واقعيت میداند آن را براى انسان قابل شناخت نداند. ما، هم جهان را واقعيت مىدانيم و هم آن را قابل شناخت، پس رئاليستيم و ايدئاليست نيستيم. 🔸 دوم اينكه ما راههاى شناخت را چون حسيّون منحصر به حس نمیدانيم و مانند كسانى كه اصلاً حس را خطاكار میدانند، منحصر به انديشه و عقل نمیدانيم، بلكه الهام و اشراق را هم يك راه میدانيم 🔸 و سوم اينكه ما با اعتقاد به وحى، به يك بابِ وسيعِ جديد براى آگاهى معتقديم و به اين ترتيب زمينه ها و ميدان آگاهى براى ما نسبت به همه فراختر است. همه آنچه را كه حسيّون معتقدند از راه حس میشود درك كرد ما هم بدان معتقديم 🔹 پس جنبه مثبت موضع حسيّون را ما داريم اما جنبه منفی اش را نداريم يعنى اين موضع كه آنها ادراكات غيرحسى را اصيل و قابل اعتنا نمیشمرند را اعتقاد نداريم جنبه مثبت عقليون را هم داريم، جنبه مثبت معتقدان به الهام و اشراق را هم داريم، ولى جنبه منفی اش را نداريم. آنها میگويند: <<پاى استدلاليان چوبين بود / پاى چوبين سخت بیتمكين بود>> ولى ما میگوييم استدلال در جاى‌ خودش ارزش دارد. اينها تازه در ميان گروه هايى است كه پيوندى با وحى ندارند 🔸 ما فراتر از اين با اعتقاد به وحى يك امكان وسيعِ عالىِ ارزنده براى كسب مقدار زيادى از آگاهی ها بر آن امكانات ديگر، اضافه میكنيم. اين است كه میبينيم براى ما راه هاى كسب آگاهى از ديگران وسيعتر است. شهید آیت الله دکتر بهشتی کتاب "حزب جمهوری اسلامی ، مواضع تفصيلى" __ ☫ @soha_humanism
معنی سُها ▪▪▪ @soha_humanism
#دمی_با_سها _ @soha_humanism
فقه چیزی است که باید با غور در مسائل عقلی آن هارا کسب کرد. 🔻🔻🔻
در اکثر ادوار تاریخی، روحانیت با یک چالش مواجه بود؛ آن چالش امروز هست، یک چالش دیگر هم وجود دارد. اشتغال و چالش اصلی روحانیت - که در ادوار مختلف، حوزه‌های علمیه و علمای ما با آن مواجه بودند - تبیین و تعلیم دین به معنای واسع کلمه بوده است؛ فقه‌اللَّه، فقه‌الدین. فقط فروع نیست؛ فقه اکبر، و است؛ چیزهایی است که با غور در مسائل عقلی باید آنها را به دست آورد و فهمید و با آنها را صیقل داد. میخواستند را فرابگیرند و آن را به مخاطبان خودشان تعلیم بدهند. تعلیم دین هم ابعادی دارد؛ یکی از ابعاد، رشد دادن فکر و عقل است - که «و یثیروا لهم دفائن العقول» - یکی دیگر از آن ابعاد، رفع شبهات است. شبهات همیشه بوده، اما نوع شبهات متفاوت بوده است. در دوره‌های مختلف، علمای بزرگ ما را ملاحظه کنید؛ یکی از مسؤولیتهای خودشان را این میدانستند که با مقابله کنند. مقابله هم یا به نحو پیشگیری است یا به نحو درمان. پیشگیری، بهتر از درمان است. این‌که کلام را تعلیم میدادند، را تعلیم میدادند و شخصیتی مثل علامه‌ی حلی - که عالیقدری است - هم در کلام کتاب دارد، هم در فلسفه کتاب دارد، به‌خاطر این بود که با باور کردن عقلیت مخاطبانِ خودشان بتوانند از ورود یا جایگیر شدن شبهه‌ها در ذهن پیشگیری کنند. مخاطب آنها - چه انسان معمولی یا طالب علم، یا شخص فرزانه و تحصیلکرده - در مقابل شبهه‌یی که به او میرسید یا دیگری به ذهن او وارد میکرد، درنمی‌ماند. کار دیگر هم این بود که شبهه را درمان کنند؛ اگر شبهه‌یی پیش میآمد، مجالس و بحث و پاسخ به سؤالات تشکیل دهند و بنویسند تا شبهه‌ها را برطرف کنند. برای این کار، فقه و فلسفه و و تفسیر و علوم مقدماتی میخواندند؛ از مطلع میشدند و بسیاری از علوم عصر خود را فرا میگرفتند تا بتوانند دین را کنند؛ «لقد منّ اللَّه علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب والحکمة». یکی هم است. تعلیم با تزکیه متفاوت است. اگرچه تعلیم چنانچه به شیوه‌ی صحیح و با درست انجام بگیرد، تزکیه را هم در خود دارد؛ اما تزکیه جریان مستقلی است. شما امروز با این چالش مواجه‌اید و مسأله‌ی شما مهمتر و دشوارتر است از مسأله‌ی یا مسأله‌ی یا مسائل علمای بزرگی که در طول تاریخ بوده‌اند؛ با آنها قابل مقایسه نیست ۱۳۸۳/۰۴/۱۵ __ @soha_humanism
#دمی_با_سها @soha_humanism
در میان علما افرادی که زیاد استاد دیده اند و یا با یک استاد مدت زمان زیادی درس خوانده اند قدرت تفکر ندارند. 🔻🔻🔻
▪▪ در ميان افرادى كه خيلى استاد ديدهاند، من به اينها هيچ اعتقاد ندارم. به همين دليل اعتقاد ندارم كه خيلى استاد ديدهاند، همان كه برايشان باعث افتخار است. مثلًا مىگويند فلان كس سى سال به درس مرحوم نائينى رفته يا بيست و پنج سال متوالى درس آقا ضياء را ديده. عالمى كه سى سال يا بيست و پنج سال عمر يكسره اين استاد و آن استاد را ديده، او ديگر مجال فكر كردن براى خودش باقى نگذاشته؛ دائماً مىگرفته، تمام نيرويش صرف گرفتن شده، ديگر چيزى نمانده براى آنكه با نيروى خودش به مطلبى برسد. مغز انسان، درست حالت معده انسان را دارد. معده انسان بايد غذا را از بيرون به اندازه بگيرد و با ترشحاتى كه خودش روى غذا مىكند آن را بسازد. و بايد معده اينقدر آزادى و جاى خالى داشته باشد كه به آسانى بتواند غذا را زير و رو كند، اسيدها و شيرههايى را كه بايد، ترشح نمايد و بسازد. ولى معدهاى كه مرتب بر آن غذا تحميل مىكنند و تا آنجا كه جا دارد به آن غذا مىدهند، ديگر فراغت، فرصت و امكان برايش پيدا نمىشود كه اين غذا را درست حركت بدهد و بسازد. آنوقت مىبينيد اعمال گوارشى اختلال پيدا مىكند و عمل جذب هم در رودهها درست انجام نمىگيرد. مغز انسان هم قطعاً همين جور است. در تعليم و تربيت بايد مجال كردن به آموز داده بشود و او به فكر كردن ترغيب گردد. ما در ميان استادهاى خودمان، آن استادهايى را مىديديم دارند كه زياد معلم نديده بودند. آقاى بروجردى را اغلب ايراد مىگرفتند كه كم استاد ديده، و از نظر ما حسنش همين بود كه خيلى استاد نديده بود. ايشان هم كم استاد نديده بود، ده دوازده سال استادهاى درجه اول ديده بود، هفت هشت سال نجف و سه چهار سال اصفهان استاد ديده بود. ولى نجفيها قبولش نمىكردند، مىگفتند اين استاد كم ديده، مثلًا بايد سى سال استاد ديده باشد. و به همين دليل كه كمتر استاد ديده بود، ابتكارش از اغلب آن علما بيشتر بود، يعنى فكر مىكرد. مسائلى كه مطرح كرده مسائلى است كه خودش فكر مىكرد، چون مجال فكر كردن داشت. به هر حال خيال نمىكنم اين مسئله جاى ترديد باشد كه در آموزش و پرورش، هدف بايد رشد فكرى دادن به متعلّم و به جامعه باشد. تعليم دهنده و مربى هر كه هست (معلم است، استاد است، خطيب است، واعظ است) بايد كوشش كند كه [به متعلّم و متربّى] رشد فكرى يعنى قوّه و بدهد، نه اينكه تمام همّش اين باشد كه دائم بياموزيد، فرا گيريد و حفظ كنيد. تعلیم و تربیت در اسلام ص ۱۹ _ @soha_humanism
اگر کسی اسلام واقعی را تبلیغ کند، کسی باورش نمیشود. 🔻🔻🔻
‍ تصور نادرست از اسلام...تبلیغ کردند که اسلام فقط احکام حیض و نفاس است... دین افراد است که به دنبال حق و عدالتند. دین کسانی است که‌# ‌آزادی و می خواهند. و مردم ضد استعمار است. اما اینها اسلام را‌ ‌طور دیگری معرفی کرده اند و می کنند. تصور نادرستی که از اسلام در به وجود‌ ‌آورده و شکل ناقصی که در های_علمیه عرضه می شود برای این منظور است که‌ ‌خاصیت و اسلامی را از آن بگیرند، و نگذارند مسلمانان در کوشش و‌ ‌جنبش و نهضت باشند؛ آزادیخواه باشند؛ دنبال اسلام باشند؛  ‌به وجود بیاورند که سعادتشان را تامین کند؛ چنان زندگی داشته باشند که در شأن انسان‌ ‌است. ‌  مثلاً تبلیغ کردند که اسلام نیست؛ دین نیست؛ برای جامعه‌# ‌نظامات و ندارد؛ طرز و نیاورده است. اسلام فقط احکام و است. اخلاقیاتی هم دارد؛ اما راجع به زندگی و ادارۀ جامعه چیزی ندارد.‌ ‌تبلیغات سوء آنها متأسفانه مؤثر واقع شده است. الآن گذشته از عامۀ مردم،طبقۀ‌ ‌تحصیلکرده، چه دانشگاهی و چه بسیاری از محصلین روحانی، اسلام را درست‌ ‌نفهمیده اند و از آن تصور خطایی دارند. همان طور که مردم افراد غریب را نمی شناسند،‌ ‌اسلام را هم نمی شناسند. و ‌[‌اسلام‌]‌ در میان مردم دنیا به وضع غربت زندگی می کند.‌ ‌چنانچه کسی بخواهد اسلام را آنطور که هست معرفی کند، مردم به این زودیها باورشان‌ ‌نمی آید؛ بلکه عمال استعمار در حوزه ها هیاهو و جنجال به پا می کنند. ولایت فقیه/ص۹ @soha_humanism
مسلمان شناسنامه ای 🔻🔻🔻🔻🔻
••• ▪از دهه سوم به اين طرف، با نوع سومى از مسلمانان روبهروسـت: «پدر و مادرى» و «اقليمى» كه ماها باشيم. چرا شـما مسـلمانى؟ چون در خانه پدر و مادر مسلمان به دنيا آمدهام. اگر در خانه پدر و مـادر مسيحى به دنيا آمده بودم چه بودم؟ بـودم. اگـر در خانـه پـدر و مادر بی دين و مادى به دنيا مىآمدم چه بودم؟ ملحد و مـادى بـودم. ▪اگـر يا مسـلمان شناسـنامه اى، مسـلمان زاده شـده باشـد و در خانه پدر و مادر مسلمان اگر درست ساخته شده باشد و صـحيح بشود يعنى درست به او برسند و يا خودش به خودش برسـد مسـلمانان راستين مىشود يعنى از مسلمانان گروه اول مـی شـود. وگرنـه مسـلمانى می شود كه چون پدر و مادرش مسلمان بودند مسلمان است. من به اينهـا مسلمان هاى عادتى می گويم زيرا كرده اند مسلمان باشند. ___ سه گونه اسلام صفحه 25 @soha_olom_ensani
واعتصموا بحبل‌اللَّه جمیعاً. اعتصام به حبل‌اللَّه، تنها فایده‌ای ندارد؛ «جمیعاً» مهم است. با هم اعتصام به حبل‌اللَّه کنید؛ با هم به نقطه‌ی اطمینان‌بخش تعلیم و تربیت و هدایت الهی چنگ بزنید. با هم بودن مهمّ است؛ دلها با هم، جانها با هم، فکرها با هم، تن‌ها در کنار هم. _ _ @soha_olom_ensani
به جز چند مسئله فرعی چیز درستی از دین نمیدانیم. فکر دینی ما غلط است، غلط! نه در منبر ها دین درست را میگوییم نه در مقالات و کتاب ها... 🔻🔻🔻🔻
▪ بايد اعتراف كنيم كه به صورت اصلى در مغز و روح ما موجود نيست، بلكه اين فكرْ اغلب در مغزهاى ما به صورت مسخ شده موجود است؛ ما توحيد مسخ شده است، ما نبوت مسخ شده است، و امامت ما مسخ شده است، اعتقاد به ما كم و بيش همين طور. ▪ تمام دستورهاى اصولى اسلام در فكر ما تغيير شكل داده. در دين # هست، هست، هست، هست. تمام اينها بدون استثناء به صورت مسخ شده در ذهن ما موجود است. ▪فكر دينى ما بايد اصلاح بشود. تفكر ما درباره دين غلط است غلط. به جرئت مى گويم از چهارتا مسئله فروع، آنهم در عبادات، چندتايى هم از معاملات، از اينها كه بگذريم ديگر فكر درستى ما درباره دين نداريم؛ نه در اين منبرها و در اين خطابه ها مى گوييم و نه در اين كتابها و روزنامه ها و مقاله ها مى نويسيم و نه فكر مى كنيم. ▪▪▪ منبع: ده گفتار/ ص۱۵۴ و ۱۵۷ @soha_olom_ensani
نحوه مشاهده اسرار عالم ملکوت از دید علامه طباطبایی 🔻🔻🔻🔻
نحوه مشاهده اسرار عالم ملکوت در بیان علامه طباطبایی. • آنچه موجب میشود «نفس»، خود را همان بدن و عين آن بداند، همانا تعلق و اتحاد و پيوندى است كه با بدن دارد و بدن هنگامى كه از طريق حواسّ خود نفس را مشاهده میكند، خود را جدا و منفصل از او میبيند و رسيدن به اين مرحله و مرتبه موجب میشود، نفس آن مرتبه عالى خود را كه بالاتر از مرتبه جسميت و مادّيت است و فراتر از آن را كه مرتبه عقل است، فراموش كند. و با فراموشى هر مرتبه، خصوصيات آن مرتبه و موجودات آن عالم را نيز فراموش میكند، ولى در عين حال، «إنيّت و حقيقت» خود را كه از آن، به «من» تعبير میشود مشاهده میكند، مشاهدهاى ضرورى كه هرگز از او جدا نمیشود. ▪سپس با انقطاع از بدن، هيچ حاجب و مانعى باقى نمیماند و اگر انسان با علم نافع و عمل صالح به خود بازگردد و به حقيقت خود، توجه كند ناگزير حقيقت و باطن خود و مراتب و موجودات و اسرار آن عالم را مشاهده خواهد كرد. مجموعه رسائل صفحه 49 جلد 2 ___ @soha_olom_ensani
مبانی فکری انقلاب حاصل زحمات علامه طباطبایی 🔻🔻🔻🔻
🔸مبانی فکری انقلاب حاصل زحمات علامه طباطبایی. 🔹مبانی فکری را هم باز خود روحانیون آماده کردند. امثال شهید مطهری، امثال علامه‌ی طباطبائی و بزرگانی از این قبیل، مبانی فکرىِ مستحکم را آماده کردند؛ این زیرساختهای فکری را که بر اساس آنها میشود نشست فکر کرد، پرورش داد، گسترش داد، تفریع فروع کرد و نیازهای فکری امروز جوانها را پاسخ داد. 🔹 در کشور ما آن سخن قاطعی که توانست تفکرات مارکسیستی را مثل پنبه‌ای حلاجی کند، به هم بزند و باد هوا کند، فرمایشات مرحوم مطهری بود - که ایشان شاگرد آقای طباطبائی بود - و بعضی دیگر از شاگردان مرحوم علامه‌ی طباطبائی. این نظام در یک چنین بستری به وجود آمده. ________ @soha_olom_ensani
عذر خواهی🌷
قرآن مارا دعوت به استقلال در تفکر و عدم تقلید از گذشتگان میکند. 🔻🔻🔻🔺