سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر قزوین
جلسۀ دوم، 5 شعبان 1439
بیاختیار (قسمت سوم)
ما #مشیت خدا را در مراتب جماد و نبات و حیوان یافتهایم و به ظهور رساندهایم؛ برای همین هم از #حرام میپرهیزیم و #دنیا را به نحو #حلال استفاده میکنیم. اما مشیت خدا را در #روح و انسانیتمان نیافتهایم و ظهور ندادهایم.
در عالم #ماده، #جسم ما با اسم غذا سیر نمیشود؛ بلکه مشیت خدا این است که وقتی گرسنه شدیم، سراغ غذا برویم و آن را بخوریم تا سیر شویم. در عالم روحانی نیز همین است و جان ما آب و غذا میخواهد. طبق مشیت خدا، این آب و غذا هم در عالم واقعی و عینی حاضر است. ولی ما باید #طلب و تشنگی درونمان را درک کنیم و پاسخ دهیم. چگونه؟ با توجه، تمایل و رغبت، اراده و تحقق مشیت یعنی سیری و سیرابی وجود.
اما اگر خوب بنگریم، میبینیم بیشتر ما انسانها به خود، نگاه معنوی و روحانی نداریم و کثرتها آنقدر سرمان را در مراتب دانی شلوغ کردهاند که اصلاً به فکر بقای روحانی خود نیستیم. ازاینرو هرچه از عمرمان میگذرد، به جای اینکه موانع را کنار بزنیم، بیشتر به آنها میافزاییم. ظاهراً برای خود، مال و #مقام و شأن و موقعیت جمع میکنیم؛ اما این جمع کردن، واقعی نیست و اینها به وجود انسانی ما چیزی اضافه نمیکنند؛ فقط در توهّممان خود را دارا میبینیم و داشتنها و نداشتنها خوشحال و ناراحتمان میکند. وگرنه به محض اینکه از دنیا برویم، همه از دست میروند و هیچکدام برایمان نمیمانند. فقط تعلقشان میماند و چون دستمان به آنها نمیرسد، میشود عذاب! برای همین هم از #مرگ میترسیم؛ چون نمیخواهیم آنچه را داریم، بگذاریم و برویم.
این درست نیست. نتیجهاش این میشود که دین را آنگونه که هست، پی نمیگیریم و آنقدر غلط میرویم که فرزندمان وقتی بزرگ میشود، از #نماز و #حجاب و #دین ما بدش میآید! جوابی هم برایش نداریم؛ چون خودمان نچشیدهایم و از اول برای رسیدن به #بهشت یا طلب #حاجت یا از روی عادت، نماز خواندهایم و نمیتوانیم به او بفهمانیم که این غذای بُعد انسانی و مطلوبِ جان ماست و چه بفهمیم، چه نفهمیم، واقعیت عینی دارد و تأثیر خود را میگذارد. همانگونه که شیر مادر و #محبت و آغوش او، برای رشد و سلامت کودک، لازم و مؤثر است؛ اگرچه خود کودک نفهمد.
فرق ما با اولیاءالله، در همین است، نه در ظاهر عبادات. وگرنه حتی قاتلان #کربلا نیز مانند خود کربلاییان، نماز و روزه و عمل داشتند! اگر میخواهیم ما هم مشیت انسانیمان را پیدا کنیم، راهش #معرفت است. اگر چشمۀ ناب معرفت را بیابیم، قطرهقطره هم بنوشیم، خوب است؛ لازم نیست سریع و یکشبه برسیم. معشوق ما همواره در درون با همۀ ما هست و عشقش را به پای ما میریزد. حتی اگر رذایل و آلودگیهایی که در درون داریم، رو میشود و بیرون میریزد، از لطف و #عشق اوست. پس عشقش را بپذیریم و وقتی گیر کارمان را نشانمان داد، خود را از آن پاک و خالص کنیم.
همۀ ما ظهور حق هستیم و خدا عاشق ظهوراتش است. ما نیز عاشق هستیِ خویشیم که اوست. این محبت یا همان حبّ ذات، ریشۀ همۀ محبتهاست و همۀ تمایلات به حبّ بقای ذات برمیگردد. ما انسانیم و اگرچه خدا نخواسته بُعد جمادی و نباتی و حیوانی را کنار بگذاریم، اما مشیتش این است که به فکر بقای روح و جانمان باشیم.
البته در هر رتبهای حرکت کنیم، مشیت خدا در همان رتبه برایمان ظهور پیدا میکند. زیاد میگوییم: «خدا حاجت شکم را زود میدهد»! اما این، افتخار نیست که مشیت حیوانیمان را بپذیریم و از مشیت انسانیمان غافل شویم. تازه غذای بُعد انسانی را هم اگر با توجه و تمایل و رغبت بطلبیم و اراده کنیم و با عزم و تصمیم در جهتش حرکتش نماییم، خدا میدهد. در آن صورت، کمکم به ظهور مشیت خدا در وجود انسانی و روح الهیمان نزدیک میشویم.
البته آثار دارد و اثر اصلیاش این است که حدود ما یعنی توجه و تعلقمان به کثرت و اسارتمان در قید ماده، کمتر میشود. هرچه هم حدّ و قید کمتر باشد، قدرت وجود بیشتر میشود. آنوقت راحتتر مشیت خدا را میشناسیم و میفهمیم چه باید بکنیم؛ میتوانیم تشخیص دهیم که هر خواستهای داریم یا هر کاری میخواهیم انجام دهیم، از مشیت انسانی ما ناشی شده یا خواسته و مشیت جمادی، نباتی یا حیوانیمان است.
ادامه دارد...
#خلاصه
#میلاد_حضرت_سجاد (علیهالسلام)
#شعبان1439
#جلسه_دوم
@Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر قزوین
جلسۀ دوم، 5 شعبان 1439
بیاختیار (قسمت چهارم)
نهایت، این است که ما هیچ قیدی نباید داشته باشیم و هیچ قیدی نباید برایمان خوشحالکننده یا ناراحتکننده باشد. همان که قرآن میفرماید: "لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لاتَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ..." [2]. فقط در نظر داشته باشیم که حدّ و قید را باید در درون کم کرد و در #قلب، رها شد؛ وگرنه #جسم که در همین #ماده زندگی میکند و با آن ارتباط دارد. به فرمایش حضرت علی(علیهالسلام) حقیقت #زهد هم همین است [3].
اما چگونه حدود را کنار بزنیم تا بتوانیم #مشیت خدا را تشخیص دهیم؟ لازمهاش رفع #اختیار از خویش است. یاد بگیریم خواست خود را اختیار نکنیم! هرچه میشود و هر تصمیمی داریم، در قلب و درونمان تمرکز کنیم که واقعاً چرا میخواهیم این کار را انجام دهیم. اگر برای حرف و نظر این و آن یا حساب سود و زیان مادی یا حتی حسابگریهای معنوی و ثواب و #حاجت گرفتن... است، تصمیم خود را کنار بگذاریم. نه که وظایفمان را ترک کنیم و کنار بنشینیم؛ بلکه وجودی از خدا بخواهیم که اگر لازم است و طبق مشیتش است، خودش اسباب این کار را فراهم کند.
اگر واقعاً #طلب وجودمان رفع اختیار باشد و بدون ترجیح خواست خود، کار را به خدا بسپاریم، یقین داشته باشیم که او کارستان میکند. انگیزۀ قلبیاش را نیز به ما میدهد؛ طوری که یقینی وظیفهمان را بدانیم و بدون هیچ حساب و کتاب، به آن عمل کنیم؛ بعد هم دچار و عُجب و خودبینی نشویم و حساب شأن و جایگاهی برای خود باز نکنیم.
چنانکه امام حسین(علیهالسلام) وقتی خواست به #کربلا برود، حرف همۀ منتقدان خیرخواه و بدخواد را شنید. اختیار هم داشت همه را انتخاب کند. اما همه را در پیشگاه خدا گذاشت تا خدا راه را برایش باز کند. مشیت خدا نیز که احسن است، او را تا شهادت مظلومانه برد. ولی او خم به ابرو نیاورد و هیچ خواست دیگری را به دل خود راه نداد؛ که حتی اگر از ذهنش میگذشت که کربلا به گونۀ دیگری رقم بخورد، زمین و آسمان به ارادهاش میچرخیدند.
پس دقت کنید که رفع اختیار هرگز به معنای #جبر نیست؛ بلکه فانی کردن اختیار خود در اختیار خداست. حضور خدا خیلی قویتر از آن است که ما میپنداریم. اگر اختیارمان را به او بدهیم، اختیارش را به ما میدهد و امور به بهترین شکل پیش میرود؛ اگرچه در ظاهر امر، سختیهایی برایمان داشته باشد.
چه کنیم؟ خداوند در آیۀ 26 سورۀ آلعمران میفرماید:
"قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ."
بگو: خدایا، مالک همۀ مالکیتها تویی؛ به هرکس بخواهی و مشیتت باشد، میدهی و از هرکس بخواهی، میگیری؛ هرکس را بخواهی، عزیز میکنی و هرکس را بخواهی، به ذلّت میکشانی. تمام خیر و همۀ خوبیها به دست توست و همانا تو بر هرچیز توانایی.
این آیه را نه که فقط بخوانیم یا حفظ کنیم؛ بلکه آن را به جانمان بدهیم و سیر وجودی کنیم تا در عالمش قرار گیریم.
..........
[2] سورۀ حدید، آیۀ 23: تا بر آنچه از دستتان رفت، افسوس نخورید و به آنچه به دستتان رسید، سرخوش نشوید.
[3] نهجالبلاغه، حکمت 439.
پایان
#خلاصه
#میلاد_حضرت_سجاد (علیهالسلام)
#شعبان1439
#جلسه_دوم
@Lotfiiazar