eitaa logo
کانال عشق
317 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر مشهد 12 ذی‌القعده 1439 دریای درون (قسمت دوم) در صدر این اولیاء الهی، پیامبراکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) بود که خدا می‌خواست به او قول ثقیل بدهد: "يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ. قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً. نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَليلاً. أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً. إِنَّا سَنُلْقي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً." [2] در شأن نزول این آیات آمده که پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) پس از دریافت ، به خود لرزید و شمدی دورش پیچید؛ خدا هم گفت آن را کنار بیندازد و برای ادامۀ راه آماده شود. اما حقیقت انفسی آیه می‌گوید: روپوشی که برای رسیدن به فیض جبرئیل باید کنار رود، تن و غرایز و امیال آن است. چگونه؟ با و خلوت‌نشینی در خود از هیاهوی کثرت اشتغالات. نه در ظاهر، که اگر اهل خلوت باشیم، در بطن شلوغی هم خلوتیم؛ حتی اگر دور و برمان پر از حرف و حدیث، مشکل و گرفتاری، تضاد و دشمنی و... باشد. اگر آن روپوش را از خود دور کنیم، هیچ‌یک از این‌ها مانع ما در دریافت تجلیات الهی در درونمان نمی‌شود. البته با بیماری یا مرگ هم تمام این هیاهوها از بین می‌رود. اما چه زیباست که با داشتن نعمت‌های الهی، خودمان آگاهانه هیاهوها را کنار بگذاریم و رها شویم از این سطح که است و بخواهیم یا نخواهیم، پر از غلغله. آن‌وقت می‌بینیم که عمق وجودمان جز و نیست و اقیانوسی چنان وسیع و باطمأنینه است که هر اتفاقی هم در سطح بیفتد، آن را در خود حل می‌کند. آیه می‌فرماید: با اینکه ، مقتضی خواب است، بیشترش را بیدار باش و زنده بدار؛ و تاریکی شب در تفسیر انفسی، همان ظلمت تن و دنیاست. یعنی: به جسمت کمتر بپرداز و زیاد برایش وقت نگذار. فکر نکن هرچه به این خاک بیشتر آب دهی، بیشتر رشد می‌کند؛ برعکس، آب زیاد، آن را فاسد می‌کند. اما در مقابل، روحت عالمی است که هرچه به آن برسی، زیاد نیست و ظرفی است که هرگز پر نمی‌شود. پس لااقل نصف توجهت را به بدن بده و بقیه را به روح. بیایید هریک از ما عمری را که تا کنون داشته‌ایم، در مقابل خود بگذاریم. می‌بینیم اصلاً آن‌قدر که به بُعد مادی‌مان رسیده‌ایم و دنیا و زندگی‌مان را رشد و ترقّی داده‌ایم، استعدادهای روحمان را شکوفا نکرده‌ایم و به عالم وحدت نرفته‌ایم؛ حال آنکه باید بیشتر توجه و وقت و انرژی‌مان را برای روح می‌گذاشتیم و اگر هم می‌خواستیم به بیشتر بدهیم، باید از معنویات و قرآن می‌دادیم، نه از مادیات. چرا؟ چون قابلیت وجود ، دریافت و درک قول ثقیل است. البته پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در بالاترین رتبه به عنوان رسول از روح‌الأمین دریافت وحی می‌کند تا به جهانیان ابلاغ نماید. اما سایرین نیز می‌توانند در رتبۀ خود حق را بیابند. "إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً. إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَويلاً. وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتيلاً." [3] جسم در دنیای خودش خیلی قدَر است و آن‌قدر به ثقل این دنیا انس دارد که سخت، رام می‌شود. برای همین در روز آن‌قدر انسان را گرفتار می‌کند که او در شب هم فقط به خواب و جسم بپردازد. راه چاره، این است که انسان با یاد خدا، دلش را از ماده ببُرد و از بدن به سوی خدا منقطع شود. آن‌وقت وجودش وسعت می‌گیرد و می‌فهمد با کثرات چه کند. بیایید یک صبح تا شب، همۀ حبّ و بغض‌ها و همۀ شادی و غم‌هایی را که در دلمان می‌آید و همۀ چیزهایی را که سود یا زیان خود می‌بینیم، در دفتری یادداشت کنیم. ببینیم چقدر از این‌ها را بیرون به ما تلقین و القا کرده و چقدر را از عالم وحدت درونمان آورده‌ایم و کثرات را در آن غرق نموده‌ایم؛ یعنی چقدر داناییم و چقدر دارا. اگر با خودمان تعارف و رودربایستی نداشته باشیم، می‌فهمیم حتی بیشتر باورهای دینی ما تحت تأثیر القائات بیرونی خانواده، مدرسه و جامعه شکل گرفته و خودمان در درون، حقیقت آن‌ها را نچشیده‌ایم. ازاین‌رو آثارشان را هم نمی‌چشیم. مثلاً اگر بخواهیم نمازمان را بررسی کنیم، چندان اثری از انگیزۀ درونی و یقین قلبی در آن نمی‌بینیم؛ بلکه آن هم انعکاس بیرون و برآمده از بیم‌ها و امیدهایی است که برای دنیا یا آخرت خود داریم: ترس از خانواده، موقعیت اجتماعی، شأن ایمانی یا ترس از جهنم و امید به بهشتی که فقط از دیگران شنیده‌ایم و خودمان در درون نیافته‌ایم. .......... [2] سورۀ مزّمل، آیات 1 تا 5: ای جامه به‌خودپيچيده؛ شب را جز كمى به پا خيز؛ نيمى از آن يا كمتر. يا بیشترش کن و قرآن بخوان؛ كه همانا به زودى سخنى سنگين بر تو القا خواهيم كرد. [3] سورۀ مزّمل، آیات 6 تا 8: همانا حرکت در شب، پابرجا و ماندگارتر است و تو در روز تلاشی طولانى داری؛ نام پروردگارت را ياد كن و تنها به او دل ببند. ادامه دارد... @Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر مشهد 12 ذی‌القعده 1439 دریای درون (قسمت سوم) متأسفانه بسیاری از حبّ و بغض‌ها و منافع و نگرانی‌های ما مربوط به بیرون است؛ یعنی مربوط به افراد و اموری که به وجود و بُعد باقی ما ربط ندارند، ولی ما اسیرشان شده‌ایم. وقتی این را نوشتیم و فهمیدیم، صادقانه ببینیم چقدر می‌توانیم از اسارت رها شویم و چگونه؛ چند درصد این نگرانی‌ها را حاضریم واقعاً کنار بگذاریم و اگرچه برای جسم و دنیایمان سخت و ناراحت‌کننده باشد، ابدیت را در نظر بگیریم، دیگر و تمنّای نداشته باشیم و به خاطر امتیاز واحد وجودمان، امتیازات اعتباری کثرت را در توجه درونی خود، قربانی کنیم. آری، اتفاقات نیستند که ما را بالا و پایین می‌کنند؛ خودمان خودمان را گرفتار کرده‌ایم، چون به عمق وجودمان نرفته‌ایم. پس این‌قدر توجیه نکنیم که تقصیر شرایط و دیگران است. بفهمیم بدن و ، این‌قدر به توجه نیاز ندارند؛ که اگر امروز هم نفهمیم، فردا می‌فهمیم و دیگر کاری از دستمان برنمی‌آید. مشکل ما این است که در امور کوچک و بی‌ارزش زندگی، خیلی سخت‌گیریم و به خود و دیگران و روزگار، سخت می‌گیریم. منظور از کوچک و بی‌ارزش هم چیزی است که هرچه بزرگ و باجاذبه باشد، فانی است و هرچه قوی به نظر آید، دستخوش تغییر و تحول قرار می‌گیرد. این معیاری است که نه تنها دین خدا به ما می‌دهد، بلکه حتی کسی که دین ندارد، آن را در عمق وجود و فطرتش می‌یابد. عظمت طبیعت با تمام مظاهرش مثل آسمان و زمین و کوه و درخت، رو به فنا می‌رود. ما که از این‌ها بزرگ‌تر نیست! به چه می‌نازیم؟ چگونه شئون دنیا را برای خود، امتیاز گرفته‌ایم و عبور از آن برایمان سخت شده است؟ تا جایی که مشکلات خودمان هیچ، حتی اگر مشکلی برای اطرافیانمان پیش آید، فکر می‌کنیم به بن‌بست رسیده‌ایم! اما مگر آن‌ها خدا ندارند؟ آن‌ها هم حقّ انتخاب دارند و مثل ما، بُعد مادی‌شان فانی می‌شود و وجودشان باقی می‌ماند. دنیا برای همه، همین است. قرار نیست همیشه همه چیز سر جایش باشد. پس چه جای این‌قدر سخت‌گیری؟ چرا اجازه می‌دهیم بهترین لحظات زندگی‌مان صرف نگرانی دنیا شود؟ نه تنها هنگام عبادت یا زیارت، بلکه حتی اوقاتی که کارهای دنیایمان را انجام می‌دهیم، در جنبۀ وجودی می‌توانند بهترین لحظات ما باشند که برای ظهور خدا تلاش می‌کنیم؛ اما ما مدام به جای اینکه خدا را ببینیم، دیگران و دنیا را می‌بینیم. به عنوان مثال وقتی لباس می‌پوشیم، بهترین لحظه است اگر ببینیم خدا جمال را دوست دارد و بخواهیم خود را زینت کنیم و برای تجلی زیبایی‌های خدا، علاوه بر باطن، در ظاهر نیز دنبال تعادل و هماهنگی باشیم. اما ما بیشتر به این فکر می‌کنیم که دیگران ببینند، چه می‌گویند و خوششان می‌آید یا نه! خدمت کردن و خوبی به دیگران و اصلاً تمام زندگی‌مان همین است و دنبال نظر دیگران و نتیجۀ ملموس کارمان هستیم. دنیا و تکالیف ما در آن برای این است که کثرات در دلمان کم‌رنگ شوند و ، رنگ خود را پیدا کند؛ ولی ما اصلاً دنبال وحدت نیستیم و نگرانی‌مان این است که چه بلایی سر کثرات می‌آید. نمونۀ بارزش اینکه از دیگران شاکی هستیم که زیاد حرف می‌زنند و عمل نمی‌کنند؛ اما اصلاً نگران رابطۀ خود با خدا نیستیم. غافل از اینکه تا رابطۀ خود را با خدا درست نکنیم، رابطه‌مان با خلق خدا درست نمی‌شود. مثلاً اگر مرتکب شویم، می‌گوییم: «خدا که می‌بخشد؛ اما می‌ترسم مادرم بفهمد! مبادا عمه و خاله بفهمند که آبرویم می‌رود! نکند استادم بفهمد که تنبیهم می‌کند و...!» انگار گمان می‌کنیم می‌شود سر خدا کلاه گذاشت، اما دیگران هوشیارترند! ادامه دارد... @Lotfiiazar
، کم کم از جدایت می‌کند! و به می‌رساند! نوشت ؛ خدایا من عاشق دیدارت هستم! همان دیداری که موسیٰ را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود. 💫 این خاصیت جهادِ خالص است! هرچه پیش‌تر می‌روی ؛ دورت شلوغ‌تر می‌شود! اما در درون خود، تنهاتر می‌شوی! و یاد می‌گیری؛ جز روی پای خدا، جای دیگری نایستی... جز برای لبخند او نَدَوی ... و دست یاری جز بسوی او دراز نکنی! در جهاد ... کاتالیزور توحید است! و تو را با سرعت بیشتری از کثرت ماده جدا و به وحدت کلمه می‌رساند... ⭕️ وحدتی به نام الله @ostad_shojae
🌸🌸🌸 یعنی واقعاً نیمۀ شعبان شد؟ باورم نمی‌شه! نه میشه رفت، نه ، نه هیئت و مسجد، نه حتی جشن‌های خیابونی! آخه مگه می‌شه؟ مگه داریم؟ همین جوریش که امام غایب هست؛ دیگه اینا هم نباشه، چه شود! همیشه می‌گفتن سرّ اصلی و فلسفۀ مهم ، اینه که مردم از حس دربیان و به عقل برسن. یعنی بدون اینکه امام رو ببینن، مستقیم باهاش ارتباط داشته باشن و سؤالاتشونو از ایشون بپرسن، خودشون حق رو پیدا کنن و اون‌قدر به بصیرت برسن که بتونن حکمت همه چیز رو درک کنن و وظیفه‌شونو همون‌طور که امام می‌پسنده، یعنی همون‌طور که و وجودشون می‌خواد، تشخیص بدن. 🌸🌸🌸 الآن فکر می‌کنم شرایط پیش‌اومده، داره این چهرۀ غیبت رو به اوج خودش می‌رسونه؛ تا آدما حتی از نمادها و شعائر هم بگذرن. تا زمینه‌ای فراهم بشه که ناچار به عقلانیت برسن و ورای شور و و کارهای ظاهری، نور امام رو در وجودشون و در هستی پیدا کنن. این همون معرفتیه که تا بهش نرسیم، امام نمیاد. انگار همۀ هستی دست به دست دادن تا ما رو آماده کنن؛ ما اشرف مخلوقات که چهارده قرنه هنوز کاری نکردیم! 🌸🌸🌸 بالأخره دیر یا زود هم مثل بقیۀ بلاهای طبیعی و غیرطبیعی دنیا برامون عادی می‌شه. کاش اون روز به این اضطرار رسیده باشیم که تو این دنیا هیچی جواب نمی‌ده و هیچ راه چاره و نجاتی برای انسان، جز امام نیست. شاید همین درد مشترک جهانی کمک کنه راحت‌تر به قلوب برسیم؛ که شرط ظهوره. کاش نزدیک باشیم به آخر این کاش... عجّل لوَلیّک الفرج 🌸🌸🌸 (عجل‌الله‌فرجه) @Lotfiiazar
📋 سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر مشهد خلاصۀ 1 1 هدف قیام در نامه‌های خود، از سبز شدن باغ‌ها و ثمر دادن درختان گفته بودند. اما واضح است قصدشان این نبود که امام را به باغ و مهمانی کنند. می‌خواستند بگویند شرایط برای آمدن امام آماده است. از اینکه برای آمدن امام، تک‌تک شیعیان باید میوه‌های الهی را به ظهور برسانند و سبز و خرّم شوند. این همان قلوبی است که... متن کامل در لینک زیر: saehat.ir/خلاصه-دروس/ادب_توحيد/قیام_کربلا @Lotfiiazar
📋 سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر مشهد خلاصۀ 3 3 معنای توحید بطن دین، است. به ما گفته‌اند که توحید یعنی "خدا را " چه ما خدا را یگانه بدانیم چه ندانیم او یگانه هست. این باور چه نتیجۀ عملی‌ای در زندگی ما دارد؟ پس معنای دقیق‌تر توحید این است که خود ما یگانه شویم و در کثرت‌ها به برسیم. ما همواره در جنگ بین بدن و ، دنیا و ، احکام و عرفان، خواست خدا و خواست درگیر هستیم و با اینکه به ظواهر دین پایبندیم، هنوز با خودمان... متن کامل در لینک زیر: saehat.ir/خلاصه-دروس/ادب_توحيد/معنای_توحید @Lotfiiazar