#الحلقة_الثانیة
#شهید_صدر
#خلاصهی_مباحث
#الدلیل_العقلی
#استحالة_التكليف_بغیرالمقدور
📚 ۳- قاعدة "استحالة التكليف بغير المقدور" (قسمت اول)
🔶️🔸️ اين قاعده دو معنا دارد:
🔸️ ۱- معنای اول (استحالهی اِدانه): مستحیل است که مولا عبدش را به سبب انجام غیر اختیاری یک فعل یا ترک غیر اختیاری یک فعل اِدانه و مواخذه کند.
🔸️ ۲- معنای دوم (استحالهی تکلیف):
در عالَم تشریع و قانونگذاری مستحیل است که مولا عبدش را به یک امر غیر مقدور -که در توانِ او نیست- تکلیف کند.
🔷️🔹️ از نگاه تحلیلی نیازی نیست که #ملاک و #اراده مشروط به قدرت باشند؛ یعنی کاملاً معقول و ممکن است که ملاکِ حکم (مصلحت و مفسده) و یا ارادهی بر ملاک (حبّ و بغض) مشروط و مقیَّد به قدرتِ عبد نباشد؛ زیرا روشن است که خوببودن یا بدبودن یک فعل میتواند بدونِ توجّه به قدرتِ عبد مورد نظر مولا قرار بگیرد.
🔷️🔹️ اما مرحلهی #اعتبار اگر تنها یک اعتبارِ بدون تحریک و بعث باشد و تنها کاشف از ملاک و اراده محسوب شود میتواند شامل فرد عاجز نیز باشد، اما اگر در مقام تحریک و بعث باشد باید مشروط به قدرت باشد و حتماً قدرت در این مرحله مورد نظر مولاست.
🔹️ خطابات و نصوص شرعی کاشف از مرحلهی اعتبار و جعلاند؛ این اعتبار و جعل -بدون شک- مختص به حال قدرت است و به مکلّف عاجز ارتباطی ندارد.
🔷️🔹️ قدرت عقلی و شرعی:
همان طور که گفتیم قدرت در مرحلهی تکلیف و جعل -بدون شکّ- معتبر است، اما اگر مبادیِ حکم (ملاک و اراده) نیز مشروط به قدرت باشد، قدرت #شرط_شرعی است، و اگر مبادی حکم، شامل عاجز هم باشد شرط قدرت در مرحلهی تکلیف و جعل، #شرط_عقلی خواهد بود.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
هدایت شده از محمد علی رفیعی | فقه و اصول و طلبگی
#الحلقة_الثانیة
#شهید_صدر
#خلاصهی_مباحث
#الدلیل_العقلی
#استحالة_التكليف_بغیرالمقدور
📚 ۳- قاعدة "استحالة التكليف بغير المقدور" (قسمت اول)
🔶️🔸️ اين قاعده دو معنا دارد:
🔸️ ۱- معنای اول (استحالهی اِدانه): مستحیل است که مولا عبدش را به سبب انجام غیر اختیاری یک فعل یا ترک غیر اختیاری یک فعل اِدانه و مواخذه کند.
🔸️ ۲- معنای دوم (استحالهی تکلیف):
در عالَم تشریع و قانونگذاری مستحیل است که مولا عبدش را به یک امر غیر مقدور -که در توانِ او نیست- تکلیف کند.
🔷️🔹️ از نگاه تحلیلی نیازی نیست که #ملاک و #اراده مشروط به قدرت باشند؛ یعنی کاملاً معقول و ممکن است که ملاکِ حکم (مصلحت و مفسده) و یا ارادهی بر ملاک (حبّ و بغض) مشروط و مقیَّد به قدرتِ عبد نباشد؛ زیرا روشن است که خوببودن یا بدبودن یک فعل میتواند بدونِ توجّه به قدرتِ عبد مورد نظر مولا قرار بگیرد.
🔷️🔹️ اما مرحلهی #اعتبار اگر تنها یک اعتبارِ بدون تحریک و بعث باشد و تنها کاشف از ملاک و اراده محسوب شود میتواند شامل فرد عاجز نیز باشد، اما اگر در مقام تحریک و بعث باشد باید مشروط به قدرت باشد و حتماً قدرت در این مرحله مورد نظر مولاست.
🔹️ خطابات و نصوص شرعی کاشف از مرحلهی اعتبار و جعلاند؛ این اعتبار و جعل -بدون شک- مختص به حال قدرت است و به مکلّف عاجز ارتباطی ندارد.
🔷️🔹️ قدرت عقلی و شرعی:
همان طور که گفتیم قدرت در مرحلهی تکلیف و جعل -بدون شکّ- معتبر است، اما اگر مبادیِ حکم (ملاک و اراده) نیز مشروط به قدرت باشد، قدرت #شرط_شرعی است، و اگر مبادی حکم، شامل عاجز هم باشد شرط قدرت در مرحلهی تکلیف و جعل، #شرط_عقلی خواهد بود.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
#الحلقة_الثانیة
#شهید_صدر
#خلاصهی_مباحث
#الدلیل_العقلی
#استحالة_التكليف_بغيرالمقدور
📚 ۳- قاعدة استحالة التكليف بغير المقدور (قسمت دوم):
🔷️🔹️🔹️ ثمرهی اشتراط #قدرت:
🔹️ ثمرهی اشتراط #قدرت در #ادانه:
روشن است که اگر #قدرت، شرط #اِدانه باشد مواخذهی عاجز در برابر انجامندادن یک تکلیف عقلاً صحیح نیست، و اگر شرطِ اِدانه نباشد مواخذهی عاجز عقلاً صحیح خواهد بود.
📌 البته روشن است که وجه دوم قطعاً صحیح نیست.
🔹️ ثمرهی اشتراط #قدرت در #تکلیف:
اگر #ملاک و #اراده شامل عاجز باشد و عاجز به سبب عجزش نتوانسته است تکلیف را انجام دهد، اگر چه #اِدانه و مواخذه نمیشود، اما همین که ملاک و اراده شامل او نیز میشود میتواند دلیل بر وجوب قضاء شود.
و همچنین اگر #ملاک و #اراده نیز مشروط به #قدرت باشد نمیتوان مبادیِ حکم را بر شخصِ عاجز، فعلی دانست، و بر اساس آن، وجوب قضاء فعل را بر او اثبات کرد.
🔸️ بنا بر این مطلب، اگر فرض کنیم خطابِ شرعیِ مطلقی داریم که شرط #قدرت در آن خطاب ذکر نشده است، در این حال، اگر #قدرت را شرط در #تکلیف بدانیم به ناچار باید آن خطاب را مقیَّد به قدرت دانسته، تنها متوجّه شخص قادر بدانیم؛ همچنین در این فرض نمیتوان #ملاک را در حقّ این شخص عاجز فعلی بدانیم، زیرا ما فرض گرفتهایم که #قدرت شرطِ #تکلیف است و این یعنی خطابِ شارع حتماً مقیَّد به قدرت است، و مقیَّدبودنِ خطاب (در عالَم پایین) برای ما این را اثبات میکند که مبادیِ حکم (در عالَم بالا) نیز مقیَّد و مشروط به قدرت است.
حال، اگر #قدرت را شرط #تکلیف ندانیم خطابِ شرعی به اطلاقش هم شامل قادر است و هم شامل عاجز، اگر چه در هر حال، عاجز -به خاطر انجامندادن تکلیف- مجازات و عقوبت نمیشود، اما شرطنبودنِ قدرت در تکلیف و خطاب شرعی میتواند وجوب قضای تکلیف را بر عاجز (بعد از رفع عجزش) اثبات کند.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#فوائد_الأصول
#محقّق_میرزای_نائینی
#دوران_بین_محذوریْن
#مساله_ضدّ
#تزاحُم
#ترتّب
✅ مرحوم #محقّق_میرزای_نائینی در #فوائد_الأصول (ج١/ص٣۴٢) در ادامهی بیانِ مقدّمهی سوّم از مسالهی اوّل میفرماید:
🔶️ و اما اين كه زمانِ امتثال نیز مُحال است متاخّر از #تکلیف باشد، زیرا #تکلیف است که مقتضیِ امتثال و محرِّکِ مکلّف است به سوی امتثالِ در خارج؛ از این رو، نسبتِ بین #تکلیف و #تحرّک مانند نسبتِ بین حرکتِ دست و حرکتِ کلید است در هنگامِ بازکردنِ درب؛ یعنی نسبتشان مانندِ نسبتِ علّت و معلولِ تکوینی است.
🔷️ و در ادامهی سخن خود میآورد: البته بین #تکلیف و #تحرّک با #علّت و #معلول فرق است؛ آن که در سلسلهی علّتهای تکوینی، علم و ارادهی انسان هیچ دخالتی ندارد به این معنا که در عالَمِ تکوین اگر علّت محقّق شود معلول نیز محقّق میشود، در حالی که #تکلیف زمانی مقتضیِ امتثال و تحرّک است که اولاً انسان علم به تکلیف داشته باشد و ثانیاً ارادهی امتثال؛ زیرا اگر این دو نباشد تحقّقِ امتثال محال است.
🔹️ اما در هر حال، این فرق یعنی #تکلیف از سوی شارع، و #علم و #اراده از سوی مکلّف هر سه #علّت هستند و از این رو، محال است زمانِ #معلول (امتثال) از زمانِ #علّت (آن سه) متقدّم یا متاخّر باشد.
🔸️ ایشان در ادامه میآورد: ما در #واجب_مُعلَّق نیز فعلیّتِ تکلیف قبل از فرارسیدنِ زمانِ امتثال را ممتنع و غیرممکن دانستیم، زیرا بنا بر #واجب_مُعلَّق در آن زمانی که تکلیف هست و امتثال نیست یا پایانیافتنِ آن زمان دخالت در اصلِ #تکلیف دارد یا ندارد؛ اگر دخالت دارد، پس #تکلیف قبل از پایانیافتنِ آن مقدار از زمان، فعلیّ نخواهد شد، و اگر دخالت ندارد که معنا ندارد زمانِ امتثال فرا نرسیده باشد.
🔷️ ایشان در پایانِ این بخش از کلامش مینویسد: مقتضای برهان این است که به نسبت با #زمان، نه #تکلیف از #شرط و نه #امتثال از #تکلیف تخلّف نکرده و همیشه همزمان هستند.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
✴️https://eitaa.com/Rafiee_kh