eitaa logo
غلط ننویسیم
16.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
173 ویدیو
3 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب سوم : در فضیلت قناعت 🌺 حکایت ۳ 💫 شنيدم پارساى فقيرى از شدت فقر در رنج و عذاب بود و لباسش پاره اش را با وصله میدوخت و براى آرامش دل خود مى گفت: 🔸به نان خشک قناعت كنيم و جامه دلق (۱) 🔹كه بار محنت خود به كه بار منت خلق شخصى به او گفت: چرا در اينجا نشسته اى. مگر نمى دانى كه در این شهر انسان بزرگوار و بخشنده اى وجود دارد كه کمر همت براى خدمت به آزادگان بسته و جوياى خشنودى دردمندان است. برخيز و نزد او برو كه اگر او از وضع تو آگاه شود با كمال احترام و عزت به تو نان و لباس نو خواهد بخشید. پارسا گفت: خاموش باش ! كه در تنگی و نیازمندی مردن بهتر است از حاجت نزد كسى بردن 🔸همه رُقعه دوختن به و الزام كنج صبر 🔹كز بهر جامه رقعه برِ خواجگان نبشت 🔸حقا كه با عقوبت دوزخ برابر است 🔹رفتن به پايمردى همسايه در بهشت (۲) 1_ جامه دلق: پشمینه پر وصله 2_ يعنى: پاره دوختن و پيوسته در گوشه صبر و تحمل ماندن، بهتر از آن است كه بخاطر خواستن لباس، براى بزرگان نامه نوشتن. براستى كه بهشت رفتن به شفاعت و واسطه شدن همسايه ، با شكنجه آتش دوزخ يكسان است. 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت صد و چهل و سوم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-کمر بستن به کاری: مُصمّم/مهیّا شدن برای آن کار. در شاهنامه بسیار تکرار می‌شود، گاهی هم با قیدِ “تنگ" که نشانِ سخت مصمم شدن است. -بی‌بُن: بی‌انتها -فراز آمدن: نزدیک شدن، دررسیدن -یک زمان: مُدتی -ز دیوان نبینی نشسته یکی / جز از جادوان پاسبان اندکی: (اولاد به رستم می‌گوید که بهترین وقت برای حمله به دیوان وقتِ ظهر است که در آن گرما) آن‌ها همه، جز چند دیوِ پاسبان، خوابند. -برنشستن: سوارِ اسب شدن -برآهیختن: بیرون کشیدن -نهنگ: استعاره از شمشیر -چو گَرد: شتابان. گرد هم مانند باد نمادِ سرعت است. -نجُستند با او کسی نام و ننگ: اشاره به حریف شدن پهلوانان با پهلوانی بزرگ برای اثبات بزرگی خود در جنگاوری‌ست. در این‌جا رستم چنان جنگاوری بزرگ است که کسی از ترسِ جان آرزوی این کار را نمی‌کند. -تیرگی: تاریکی -بودن: درنگ کردن -دیدار: دیدن -گریغ: گریز -جُستن: جست‌وجو کردن -شبه: شبق؛ سنگی سیاه -نهیب: ترس -نشیب: سرازیری، و در شاهنامه درمعنای مَجازی افولِ بخت و برگشتنِ کار نیز به کار می‌رود، و "نشیب به تنگی آمدن" یعنی زمانِ بخت ‌برگشتن رسیدن. -ژیان: خروشان، خشمگین -به دل گفت رستم: "گر امروز جان...: رستم و دیوِ سپید هر دو از این جنگِ تن‌به‌تن ترسیده‌اند. رستم با خود می‌گوید: اگر از این نبردِ امروز جان به‌در برم، دیگر در هیچ جنگی شکست نخواهم خورد و دیوِ سپید هم می‌گوید: اگر امروز با همین اندامِ بریده و زخمی از چنگِ این اژدها (رستم) رها شوم، دُمم را روی کولم خواهم گذاشت و فرار خواهم کرد و دیگر کسی مرا در مازندران نخواهد دید. -همه غار یکسر تنِ کُشته بود: اغراق در مبالغه در بزرگی تنِ دیو. تنِ دیوِ سپید در چند بیت بالاتر چون کوهی تصویر شده بود که همه‌ی چاه/غار را پر کرده و خود غار از این تن دیده نمی‌شود؛ حالا هم تکرارِ همان مبالغه‌ است با جسدِ دیو. 🖊@ghalatnanevisim
📚عنوان: رمان چیست ✍ نویسنده: محسن سلیمانی ناشر: انتشارات سوره مهر کتاب رمان چیست؟ نوشتۀ محسن سلیمانی، اثری در زمینه انتقاد بر رمان و تاریخچه‌ی آن است که به شناخت بیشتر رمان کمک می‌کند. این کتاب انواع رمان را مشخص کرده و درباره آن توضیح داده است، برای نقد به یک رمان باید در ابتدا انواع آن را شناخت و سپس روی آن متمرکز شد. کتاب رمان چیست؟، به شما نگاه کلی می‌دهد و نشان می‌دهد که جایگاه رمان در جوامع امروز چیست. این کتاب در هفت فصل گردآوری شده است. 🖊@ghalatnanevisim
هدایت شده از قاصدک
*مشهدی ها، موکب خود را با مشارکت مردم برپا کنید* امکان مشارکت محبین اهل بیت علیهم السلام را از هر جای دنیا برای تأمین نیازمندی های موکب خود، فراهم کنید. امسال برای برپا شدن هر چه بهتر موکب خود، اطلاعات و نیازمندی های موکب خود را برای تأمین نیازهای مادی، تأمین کالا و موارد دیگر، ثبت کنید تا ضمن معرفی موکب خود از این طریق امکان مشارکت محبین حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را فراهم کنید. *همین حالا اقدام کنید و به زائران حضرت رضا علیه السلام خدمت کنید!* 🚀 Mofidapp.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرمست به کوی دوست بگذشتم دوش برداشته چون شیفتگان، جوش و خروش آمد خِرد و مرا فرو گفت به گوش کای عاشق تهمت زده، بگذر خاموش 🖊@ghalatnanevisim
✅ «نکته‌های زبانی و ویرایشی» ♦️ «پیچ» و «صفحه» هم‌معنی‌اند. با این تفاوت که پیچ انگلیسی و‌ صفحه عربی است. ما فارسی‌زبان پیش‌تر واژهٔ صفحه را به زبان آورده‌ایم؛ پس واژهٔ جاافتادهٔ صفحه را به کار ببرید نه پیج. دقیقاً چرا؟ تا یک واژهٔ خارجی را کمتر در زبانمان بچرخانیم؛ البته پیشنهاد خودم واژهٔ «برگه» است. ✅نمونه: به برگهٔ اینستاگرامم‌ سر بزنید. ♦️دیدید که چه راحت و‌ باقلواست؟! مسعود هوشیار 🖊@ghalatnanevisim
🔔 آج/ عاج آج به معنی برجستگی‌های سطح چیزی است مانند آجِ لاستیک اتومبیل، آج سوهان و... عاج کلمه‌ای عربی است و به دو دندان پیش بالایی فیل ها و بعضی پستانداران دیگر مانند گراز و کرگدن گفته می‌شود. 🔸فرهنگ درست نویسی سخن، دکتر حسن انوری، انتشارات سخن، ص2 🖊@ghalatnanevisim
باتوجه با اینکه در فارسی، صفت و موصوف، چه از نظر جمع و مفرد بودن و چه از نظر مذکر و مؤنث بودن (جنسیت)، با هم مطابقت نمی‌کند. 🔸 بهتر است به‌جای: حوزۀ استحفاظیه، قوانین مدوّنه، بانوی شاعره، تحصیلات عالیه، علوم مختلفه، امکانات متعدده، آثار اولیه👇 🔹 بنویسیم: حوزۀ استحفاظی، قوانین مدوّن، بانوی شاعر، تحصیلات عالی، علوم مختلف، امکانات متعدد، اولین آثار. 🖊@ghalatnanevisim
تا به حال به این فکر کرده‌اید از مکان‌ها ایده داستانی بگیرید؟ گاهی مکان می‌تواند خودش ایده‌پردازی کند و دربردارنده‌ی پیرنگی کامل باشد. وقتی در مورد یک خانه متروکه حرف می‌زنیم یا یک درمانگاه روستایی یا ایستگاه قطار در یک مکان دورافتاده داستان‌های زیادی به ذهنمان خطور می‌کند. ما از این مکان‌های عمومی خاطرات خصوصی داریم. بهتر بگویم با این مکان‌ها ارتباط ذهنی برقرار می‌کنیم. حتی اگر نتوانیم از خود این مکان‌ها در داستانمان استفاده کنیم می‌توانیم از حس و حالی که به ما منتقل می‌کنند برای ساخت یک داستان یا تکمیل رمانی که در دست داریم استفاده کنیم. در ادامه تمرین‌هایی برای دستیابی به این هدف آورده‌ام. این تمرین‌ها را از «مارگرت گراتی» وام گرفته‌ام. فهرستی از مکان‌هایی مانند نمونه زیر تهیه کنید. بعد‌ها می‌توانید از این فهرست استفاده کنید. 🔹جایی که در آن خوشحال بودید. 🔸جایی که در آن احساس بدبختی کردید. 🔹جایی که در آن احساس ترس کردید. 🔸جایی که در آن احساس تنهایی کردید. 🔹جایی که از آن تنفر دارید یا زمانی داشتید. 🔸جایی که در آن بیمار شدید. 🔹جایی که چیز مهمی را در آن گم کردید. 🔸جایی که که در آن بیمار شدید. 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب سوم : در فضیلت قناعت 🌺 حکایت ۴ 💫 در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله يكى از شاهان غیر عرب، پزشک دانا و ماهری را به محضر رسول خدا در مدينه فرستاد تا به مردمان آنها خدمت کند. پزشک یک سال در آنجا ماند، ولى كسى براى درمان بيمارى خود نزد او نرفت و درخواست معالجه نكرد. پزشک نزد پيامبر آمد و گله كرد كه من براى درمان ياران به اينجا آمده ام ولى در اين مدت كسى به من مراجعه ننمود تا او را درمان کنم. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: اين مردم در زندگى شيوه اى دارند كه تا گرسنه نشوند غذا نمى خورند و تا هنوز سير نشده اند، دست از غذا بر مى دارند. پزشک گفت: راز مطلب را يافتم، به همین خاطر است که همیشه سالم هستند. خاضعانه به پيامبر احترام كرد و از محضرش رفت. 🔸سخن آنگه كند حكيم آغاز 🔹يا سر انگشت سوى لقمه دراز 🔸كه ز ناگفتنش خِلل زايد 🔹يا ز ناخوردنش به جان آيد 🔸لاجرم حكمتش بود گفتار 🔹خوردش تندرستى آرد بار (۱) ۱_ يعنى : شخص دانا زمانی سخن مى گويد كه بداند سکوتش موجب خللی و تباهی است. در اين صورت قطعا سخن او آگاهی و دانش است. در مورد خوردن نیز به همین گونه است. انسان آگاه زمانی دست به سوی غذا میبرد که با نخوردن آسیبی وارد می شود پس نه تنها خوردن باعث لذت می شود بلکه تندرستی نیز به ارمغان می آورد. 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت صد و چهل و چهارم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-فتراک: زین؛ ترک‌بند -یازان: گراینده؛ در اینجا مجازاً یعنی بلند. -فسرده: سرد -جهان را به‌تیغ اندرآوردی به زیر: به‌زورِ شمشیر بر دنیا مسلط شدی. -به چیزی که دادی دلم را امید، / همی باز خواهد امیدم نوید: قولِ پادشاهی مازندران که به من داده بودی را تٲیید و تجدید کن. -نشیب و فراز: بالاوپایین، سختی‌وآسانی -کارِ بانشیب‌وفراز: کارِ دشوار و نامعلوم -گاه: تختِ شاهی -سر از بار افگندن: پایان دادن به زندگی -از آن پس مگر خاک را بسپَرم / وگرنی، ز پیمانِ تو نگذرم: (رستم به اولاد که قولِ شاهی مازندران را به او یادآوری کرده می‌گوید: پس از کشتنِ شاهِ مازندران) زیرِ قولی که به تو داده‌م نخواهم زد، مگر این که بمیرم. -رامش پذیرفتن: آسوده شدن -ندارد بدو شاه از این پس امید: شاه می‌تواند شاهِ مازندران باشد، یعنی: شاهِ مازندران دیگر این پهلوانِ بزرگش، دیوِ سپید، را از دست داده و پشتیبانی او را ندارد؛ یا می‌تواند کاوس باشد، که یعنی: نیاز نیست دیگر کاوس نگرانِ دیوِ سپید باشد. -نگین: نگینِ انگشترِ شاهی، که مُهرِ شاه بوده؛ همراهِ "کلاه" کنایه از پادشاهی‌‌ست. -نشاید: شایسته نیست. -مرا بخت از این هر دو فرخ‌تر است / که پیلِ هزبرافگنم کهتر است: (کاوس به رستم می‌گوید که): بختِ من از این دو نفر [مادرِ رستم و احتمالاً پدرِ رستم] بلندتر است چون سبب شده پهلوانِ شیرافکنی چون تو در درگاهم باشد. -نیو: دلیر، جنگجوی -رود: عود، ساز -جهانجوی و گردنکشان و رمه: به‌ترتیب شاه، سپاهیانِ نژاده، و سربازانِ عادی غیرنژاده -گران: سنگین -مکافات: جزا -باسنگ: گرانمایه، سنجیده -درنگ: تٲمل -مغزِ کسی را گران کردن: کسی را به اندیشه انداختن و او را هشدار دادن -رای: نظر، تدبیر -همال: همتا 🖊@ghalatnanevisim
✅ ... و توی مدرسه وارد بشیم؛ ✅ ... مال خودمون کنیم. ✅ ... بهترین بستر کار با نوجوان ها هست. ❌ اصلا بخشی از جلسات اینه که چه طوری بتونیم مخ مدیر رو بزنیم و تو مدرسه ورود کنیم و حالا هر کاری که از دستمون برمیاد انجام میدیم تا بتونیم بچه ها رو مال خودمون کنیم و باهاشون ارتباط عاطفی برقرار کنیم، چون معتقدیم مدرسه بهترین بستره کار با نوحوانها هست * "ورود" مصدری عربی است به معنی "وارد شدن"، پس عبارت "ورود کردن" به وضوح اشتباه است. به جای فعل نادرست "ورود کردم"، باید گفت: "وارد شدم". * به جای "کسره" بین "مضاف و مضاف الیه"، "موصوف و صفت" و یا "اسم و ضمیر"، نباید حرف "ه" نوشته شود. به عنوان نمونه، "کتابه من" درست نیست، "کتاب من" درست است. 🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرکس که سر زلف تو آورد بدست از غالیه فارغ شد و از مشگ برست عاقل نکند نسبت زلفت با مشگ داند که میان این و آن فرقی هست 🖊@ghalatnanevisim
✍ باهم‌آیی «در زبان فارسی، صفاتی نظیر «پیر»، «قدیمی»، «کهنه»، «کهن‌سال» و جز آن، با توجه به موصوف هم‌نشین‌شان انتخاب می‌شوند. برای نمونه، صورت‌هایی نظیر «مرد پیر»، «کتاب کهنه»، «کتاب قدیمی»، «درخت کهن‌سال»، «چراغ قدیمی» یا «اسب پیر» در فارسی مصطلح است در حالی که «مرد کهنه»، «کتاب کهن‌سال»، «چراغ پیر» و جز آن کاربرد ندارد. «لیس‌زدن» در فارسی صرفاً با «زبان» هم‌نشین می‌شود و «لنگیدن» برای «پا» به‌ کار می‌رود. «کره»ی فاسد، «تند» می‌شود و «شیر» فاسد «ترش» می‌گردد. «سبزی» صرفاً «می‌گندد» و «گوشت» فاسد می‌شود؛ بنابراین «لیس‌زدن» و «زبان» یا «شیر» و «ترش‌شدن» نوعی باهم‌آیی است.» ✅ کورش صفوی، درآمدی بر معنی‌شناسی، چ۶، تهران: انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۹ش. فریده آرامیده 🖊@ghalatnanevisim