eitaa logo
غلط ننویسیم
16.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
172 ویدیو
3 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و هشتم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-فرّهی: شُکوه -بر: پیش -که با نودرختی ببار آمدند: زیرا که با درختی جوان و به‌بارنشسته (سیاوش) آمده بودند. -مجمر: آتش‌دان -دست به کش کردن: دست به زیرِبغل ایستادن به‌نشانِ احترام. تصویری که این‌جا می‌بینیم از سیصد خدمتکار که با آتش‌دان، به‌احترام ایستاده‌اند و سیاوش آزاده در میان، تصویری مینیاتوری‌ست از آتشِ بزرگی که بعدتر برای سیاوش برمی‌افروزند و سیاوش از آن تنگدل نیست. -رخشنده: درخشان -نخست آفرین کرد و بردش نماز / زمانی همی‌گفت با خاک٘ راز: سیاوش با دیدنِ پدر او را ستایش کرد و به‌احترام به خاک افتاد و مدتی در همان وضعیت ماند. آیینِ شرفیابی به پیشگاهِ شاه چنین بوده که شاه پسِ پرده‌ای بوده و با افتادنِ پرده فرد دربرابرِ او به خاک می‌افتاده تا شاه اجازه‌ی برخاستن از خاک یا هر عمل و اقدامِ لازم دیگری را بدهد. -پرسیدن: احوالپرسی کردن -نواختن: موردِ نوازش و لطف قرار دادن -چنان از شگفتی بدودر بماند. / بسی آفرینِ بزرگان بخواند: (کاوس) همچنین مدت‌زمانی هم در روی سیاوش خیره و شگفت‌زده مانده بود. سپس دعاهای بزرگان را درحقِ او کرد. -بودنی: تقدیر، وقایعِ مقّدرِ آینده، که کشته شدنِ سیاوش و تولّدِ کیخسرو است. -پر: سایه‌ی حمایت -بدان اندکی سال و چندان خِرد / که گفتی روانش خرد پرورد: با آن سنّ کم چندان پُرخرد بود که گویی کارِ جانِ او پیوسته خِرد پرورش دادن است. -هوش: جان، مرگ -نیایِش ز فرزند گیرم نخست: (کاوس به پیشگاهِ خدا می‌گوید:) پیش از هر چیز به‌خاطرِ فرزندم تو را می‌ستایم. -نثار: هدیه، پیشکش -فر: فروغِ ایزدیِ شاهان، و نیز شکوه‌وجلال و بزرگی، و جلوه و شادابی -فروماندن: حیران ماندن -رامشگر: خنیاگر؛ نوازنده و خواننده -سور: جشن -پلنگ: پوستِ پلنگ -بدره: کیسه -بیش‌وکم: کنایه از همه‌چیز، هر چیزِ موجود -جز افسر؛ که هنگامِ افسر نبود / بدان کودکی تاج درخَور نبود: (کاوس همه چیز به سیاوش داد) جز تاج زیرا که وقتِ تاج بر سر نهادنِ سیاوش نبود و او کودکی بود که هنوز شایسته‌ی تاج نبود. -منشور: حکمِ ولایت -جاه: غرور -زمینِ کَورستان بُد از پیشتر / که خوانی‌همی ماورالنهردر: سرزمینی که اکنون دروازه‌ی ماوراءالنهر می‌نامی پیش از این کورستان نامیده می‌شد. 🖊@ghalatnanevisim
قصه حضرت یحیی - قصه‌های قرآن.mp3
3.52M
🎙قصه‌ حضرت یحیی به نقل از تفسیر منهج‌الصادقین با صدای بهروز رضوی 🖊@ghalatnanevisim
🔹 ناویراسته سخنگوی دولت: وزیر اقتصاد اعلام کرد که رئیس و اعضای هیأت مدیره سازمان بورس وام دریافتی را عودت می‌دهند. 🔸ویراسته ✅سخنگوی دولت: وزیر اقتصاد اعلام کرد که رئیس و اعضای هیئت مدیره سازمان بورس وام دریافتی را برگشت می‌دهند. 🖊@ghalatnanevisim
📚عنوان: نشانه شناسی شعر ✍نویسنده: مسعود آلگونه جونقانی ناشر: انتشارات نویسه پارسی کتاب نشانه شناسی شعر (‌مجموعه مقالات) منتخبی است از مطالبی که مسعود آلگونه جونقانی در حوزه‌های نشانه‌شناسی و ادبیات نوشته و در مجلات و فصلنامه‌های گوناگون منتشر کرده است. مواجهه با شعر و قدم گذاشتن به جهان آن، چه در مرحله‌ی خلقِ اثر و چه در مرحله‌ی فهم و تفسیرِ آن، قدمتی به طول تمام تاریخ تمدن و فرهنگ بشری دارد. لوح‌های رمزگشایی‌ شده‌ی دوران باستان گویای این حقیقت است که شعر، چونان رشته‌ای از زرّ ناب، در تار و پود فرهنگی بشر تنیده شده است و چه‌ بسا بازتاب اصیل‌ترین شکل مواجهه انسان با هستی، چنان‌ که هست و باید، به‌ شمار آید. 🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیدم صنمی سرو قد و روی چو ماهی الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی افکند به رخسار چو مه زلف سیاهی الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی گر گویم سروش، نبود سرو خرامان این قسم شتابان، چون کبک خرامان ور گویم گل، پیش تو گل همچو گیاهی الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی این نیست مگر آینۀ لطف الهی الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی صد بار گداییش به از منصب شاهی الهی تو گواهی، خدایا تو پناهی 🖊@ghalatnanevisim
🔸 فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای جایگزینی واژه‌های فارسی به متون گران‌سنگ ادبیات هم بی‌توجه نیست. به دو نمونه نگاه کنیم: 🔸 عراقی: با دلش رمزکی فرو گفتم به کف او پیامکی دادم 🔸 مولانا: چون نگه کردم چه دیدم، آفت جان و دلی ای مسلمانان! ز رحمت یاری‌ای، یارانه‌ای 🖊@ghalatnanevisim
✍ قیدهای غیرذاتی گروه‌های اسمی و صفتی و حرف‌ اضافه‌ای نیز گاهی نقش قید را بر عهده می‌گیرند. این نوع سازه‌ها را قید غیرذاتی می‌نامند. ◻️انواع قیدهای غیرذاتی 1⃣ گروه اسمی: اسم‌ها یا گروه‌های اسمی‌ای که بر زمان یا مکان یا جهت دلالت دارند می‌توانند نقش قید را ایفا کنند، مانند: دیروز، امروز، فردا، امشب، امسال، پارسال، اینجا، آنجا، بالا، پایین، جلو، عقب، پیش، پس: برادرم فردا به دیدن من خواهد آمد. لطفاً بیا این طرف. گروه‌های اسمی‌ای که نقش قید را ایفا می‌کنند همیشه شامل یک واژه نیستند و ممکن است از چند واژه تشکیل شوند: فردا بعدازظهر امتحان داریم. دو سالِ دیگر درسش تمام می‌شود. او را جلوِ مدرسه دیدم. 2⃣ گروه صفتی بسیاری از صفت‌ها و گروه‌های صفتی می‌توانند نقش قید را ایفا کنند: این پسر خیلی خوب کار می‌کند. می‌بخشید که مجبورم رُک حرف بزنم. ناصر مستقیم به خانه رفت. 3⃣ گروه حرف اضافه‌ای گروه‌های حرف اضافه‌ای در بسیاری موارد نقش قید را ایفا می‌کنند: ناصر با عصبانیت بیرون رفت. علی با ترس‌ولرز قدم برمی‌داشت. ناصر در اصفهان زندگی می‌کند. سعید به شیراز رفته است. ◻️حروف اضافهٔ مرکب نیز در چنین گروه‌های حرف اضافه‌ای به کار می‌روند: پیرمرد پیشنهاد ما را از روی ناراحتی قبول کرد. از روی ناراحتی: گروه حرف اضافه‌ای از رویِ: حرف اضافهٔ مرکب ناراحتی: اسم (= گروه اسمی) نمی‌دانست از دستِ مزاحمت‌های دوستانش چه کند. از دست مزاحمت‌های دوستانش: گروه حرف اضافه‌ای از دستِ: حرف اضافهٔ مرکب مزاحمت‌های دوستانش: گروه اسمی ✅ علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۴۱۸ و ۴۲۲ تا ۴۲۴. 🖊@ghalatnanevisim
🔹 شما... آرامش خود را حفظ کنید. 🔹شما... این کار را انجام می‌دادید. 🔹 در نقطه‌چین کلمۀ «باید» مناسب است یا «بایست»؟ 🔹نکته برای زمان حال و آینده بهتر است از «باید» استفاده کنیم و برای زمان گذشته از «بایست». 🔹 شما باید آرامش خود را حفظ کنید. 🔹شما بایست این کار را انجام می‌دادید. 🖊@ghalatnanevisim
رَستن/رُستن: در تلفظ و معنای این دو فعل نباید اشتباه کرد. رَستن گونه‌ی رهیدن و به‌معنای «رهایی یافتن» است: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است با او چه فتنه ها که در انبار رستن است(امیر خسرو دهلوی) اما رُستن گونه‌ی روییدن و به‌معنای «از زمین برآمدن، سبز شدن» است: نازنین‌تر ز غمت در چمن ناز نَرُست خوش‌تر از نقش تو در عالم تصویر نبود (حافظ) 🖊@ghalatnanevisim
✅ ... به هم بچسبن ... ✅ ... و به هم چسبیده می شن ... ✅ ... بعد بذارید در داخل فر. ❌ نيازي نيست رول ها بهم بچسبن چون خودشون پف مي كنن وبهم چسبيده ميشن بعد بزاريد داخل فر * و خداوند انسان را آفرید و انسان با قدرت اندیشه و خلاقیتی که خداوند به او داده بود حرف "ه" را پدید آورد. پس چرا بیشتر آدم ها از حرف "ه" در آخر واژه هایی که آخرشون "ه" داره، استفاده نمی کنن؟ ❌ چ . ک . ب ✅ چه . که . به 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هفتم : در تاثیر تربیت 🌺 حکایت ۴ 💫 در سرزمين مغرب در مكتبخانه اى(۱)، معلمى دیدم بسیار اخمو، بد اخلاق، بد دهن، مردم آزار، خسیس، ناپرهیزگار که حال مردم(مسلمانان) با دیدن او و قرائت قرآنش بد می شد. گروهى از پسر و دختر، شاگرد او بودند، نه جرأت خنده داشتند و نه مى توانستند نظری بدهند. گاهى به یکی از آن صورت های زیبا سيلى مى زد و گاهی آنها را فلک می کرد. خلاصه اينكه عده ای ناشايستگى آن معلم را آشكار نمودند و او را با كتک از مكتبخانه بيرون كردند و معلم شايسته اى را به جاى او نصب نمودند. معلم جديد مردى خوش اخلاق ، نيک سيرت ، بردبار و خوش برخورد بود، جز هنگام ضرورت سخن نمى گفت ، با زبانش به كسى نيش نمى زد و چوبى بر سر شاگرد بلند نمى كرد. این تغییرات باعث شد که شاگردان ديگر از معلم ترسی نداشته باشند و به اعتماد اينكه معلم جديد، آنها را بازخواست نمى كند و كتک نمى زند، درس نمى خواندند و به بازى گوشى پرداخته و تخته مشق خود را بر سر و كله هم مى زدند و مى شكستند، و مكتبخانه را به هرج و مرج مى كشاندند. 🔸استاد و معلم چو بود بى آزار 🔹خرسک بازند كودكان در بازار (۲) دو هفته بعد، مسیرم به آن مسجد (مكتبخانه) افتاد، ديدم معلم دوم را بر كنار كرده اند و همان معلم اول را بار ديگر آورده اند، براستى ناراحت شدم و تعجب كردم "ولا حول ولا قوة الا بالله" (۳) را بر زبان جارى ساختم ، كه چرا بار ديگر ابليس را معلم فرشتگان كرده اند؟ پيرمردى ظريف و جهان ديده اى به من گفت : 🔸پادشاهى پسر به مكتب داد 🔹لوح سيمينش در كنار نهاد 🔸بر سر لوح او نبشته به زر 🔹جور استاد به ز مهر پدر (۴) ۱_مکتبخانه: در نظام آموزشی قدیم مکتبخانه مکانی برای تحصیل و تربیت شاگردان و آموختن شرعیات دینی و مذهبی بود. که معمولا جایی مانند مسجد یا اتاقی بزرگ بود. ۲_خرسک : يک نوع بازى كودكانه (نوعی بازی که خطی دایره‌وار بر زمین می‌کشند و یکی در میان آن دایره می‌ایستد و بازی‌کنان دیگر پیش می‌روند و او را می‌زنند و او با پای خود به آن‌ها می‌زند و پایش به هر‌کس بخورد او را به‌جای خود در میان خط می‌کشد /استاد معلم چو بُوَد بی‌آزار / خرسک بازند کودکان در بازار ۳_معنی لاحوال: هیچ حرکت و قدرتی در جهان آفرینش جز به مشیت خداوند متعال و بزرگ وجود ندارد. ۴_جور استاد : خشم و جذبه معلم 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و نهم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-پر اندیشه گشت و دلش بردَمید: (سودابه با دیدنِ سیاوش) سرش پر از فکروخیالِ او شد و دلش از عشقِ او برافروخت. -چنان شد که گفتی طرازِ نخ است / و گر پیشِ آتش نهاده یخ است: در عشقِ سیاوش چنان نزار و لاغر شد که گویی یک رشته‌ نخ است یا یخی زیرِ آفتاب! -رد: بزرگ، دلیر -که اندر شبستانِ شاهِ جهان / نباشد شگفت ار شوی ناگهان: چیزِ عجیبی نیست که بی دعوت و بی‌خبر به اندرونیِ کاخ بیایی (برای دیدنِ مادر و خواهرانت). -بدو گفت: "مردِ شبستان نیَم / مجویم، که با بند و دستان نیم": (سیاوش توسطِ فرستاده‌ی سودابه) به او گفت: من اهلِ رفتن به اندرونی نیستم. مرا طلب مکن که فریب نمی‌خورم یا: خیانت از من ساخته نیست. -دگرروز: روزِ بعد -شبگیر: سحرگاه -پیوند: پیوستگی، خویشی -فَغستان: جای بُتان، کنایه از شبستان و اندرونی که پر از زیبارویانِ دلرباست. -روی‌پوشیده: کنایه از زنانِ خانواده‌ی شاهی که در اندرونی بوده‌اند. -درختِ پرستش به بار آوریم: درختِ پرستیدنِ سیاوش توسطِ ما را به میوه می‌رسانیم، (یعنی او را بسیار می‌ستائیم) یا: که با این ستایش ما هم به مرادِ خود می‌رسیم. -پی: رگ، عصب -خون‌وپی‌ومِهر: خویشاوندی -خون و پی و مهر نتوان نهفت: خویشاوندی را که نمی‌توانی فراموش کنی. -پرده: پرده‌ی اندرونی -تو را پاک‌یزدان چنان آفرید / که مِهر آورَد بر تو هر کَت بدید // به‌ویژه که پیوسته‌ی خون بود / چون از دور بیند تو را، چون بود؟: تو چنان مخلوقی هستی که هر کس تو را ببیند مهرت را به دل می‌گیرد، مخصوصاً کسی که با تو نسبتِ خونی دارد و خویشِ توست. آیا سزاست که او تو را فقط از دور ببیند؟ یا: بر او چه می‌گذرد وقتی فقط از دور تو را می‌بیند (و به دیدارش نمی‌روی)؟ -اندیشه کردن: مشورت کردن -گَرد: کنایه از شک و دودلی -گمانی: گمان -پژوهبدن: آزمایش کردن -چیره‌زوان: سخن‌ور، خوش‌سخن -هشیوار: هشیار -بینادل: تیزبین -بدگمان: ظنین -ز سوداوه یابم بسی گفت‌وگوی: به‌خاطرِ سودابه حرف‌وحدیثِ بسیار پشتِ سرِ من خواهد بود و بدنام خواهم شد. -سیاوش چنین داد پاسخ که "شاه / مرا داد فرمان و تخت و کلاه // از آن جایگه کآفتابِ بلند // برآید کُنَد خاک را ارجمند": سیاوش به پدر می‌گوید که پدر منشورِ حکومت بخشی از خراسان را به او داده؛ جایی که آفتاب از آن‌جا برمی‌آید و بر زمین می‌تابد و آن را گرانمایه می‌کند. این پاسخ زیرکانه‌ست چون سیاوش با این پاسخ اولاً مقامِ رسمی و بلندِ خود را به پدر یادآوری می‌کند و می‌گوید در لباسِ این عنوانِ رسمی دیگر به شبستان رفتن شایسته نیست. ثانیاً با این بهانه که برای فرمان راندن نیاز به دانشِ بسیار و آموختنِ آیینِ جنگ و به تخت نشستن و بار دادن و باده‌نوشی و این‌هاست؛ پس بهتر است به‌جای رفتن به شبستان، با آموزگارانِ این هنرها نشست‌وبرخاست کند تا برای این حکومت شایسته‌تر باشد. -ساختن: مهیا کردن -گر: یا -که چون پیچم اندر صفِ بدگمان: که (یادم بدهند) چطور در میدانِ نبرد با دشمن بجنگم. -میگسار: (آیینِ) میگساری -به دانش زنان کِی نمایند راه!؟: زنان صاحبِ دانش نیستند یا: آموزگارانِ خوبی برای انسان نیستند! عقایدِ منفی درباره‌ی زنان، چون این، در متونِ کهن دیده می‌شود و کمتر از همه، در شاهنامه. این عقاید خواه خودِ شاعر آن‌ها را بگوید، خواه از زبانِ شخصیت‌های داستانش روایت کند، خواه خود به آن‌ها معتقد بوده و خواه معتقد نبوده، از نگاهِ امروزه زیبا و پذیرفتنی و قابل‌ِتوجیه نیست. همان‌طور که گفتیم در شاهنامه این موارد کم است و نیک گفتن از زنان و شخصیت‌های زنِ مثبت بسیار بیش از بد گفتن از زنان و شخصیت‌های زنِ منفی‌ست. -ایدون: اکنون، به‌این‌گونه -بر آیینِ او رفتن، آیین بود: طبقِ رسم‌وراهِ شاه عمل کردن نیکوست. -خِرد را بنیاد بودن: بنیادِ خرد بودن، چنان پرخرد بودن که گویی خرد از او زاده می‌شود. -فزایدهمی مغز کاین بشنوی: با شنیدنِ سخنانِ (تو) خردِ انسان بیش‌تر می‌شود. -گسلیدن: جدا شدن -از بامداد بیایم کُنم هر چه او کرد یاد: (سیاوش می‌گوید:) بامداد می‌آیم و هر چه سوداوه گفته، انجام می‌دهم (رفتن به اندرونی به دیدارِ مادر و خواهران). 🖊@ghalatnanevisim
4_5794078892834685889.mp3
1.2M
(بخش ۸۹) (بخش ۵) گفتار اندر داستانِ عشق آوردنِ سوداوه بر سیاوخش 🖊@ghalatnanevisim
قصه حضرت زکریا - قصه‌های قرآن.mp3
3.21M
🎙قصه‌ حضرت زکریا به نقل از تفسیر منهج‌ الصادقین با صدای بهروز رضوی 🖊@ghalatnanevisim
در رمان‌ها در مورد جنگ جهانی دوم، سربازان نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کنند و داستان‌های زیادی با تمرکز بر روی زندگی و تجربیات سربازان در جنگ جهانی دوم نوشته شده است. در این رمان‌ها، سربازان به عنوان شخصیت‌های اصلی یا فرعی حضور دارند و نقش‌های مختلفی را ایفا می‌کنند. برخی از نقش‌هایی که سربازان در رمان‌های جنگ جهانی دوم دارند عبارتند از: *۱- شخصیت‌های اصلی: * برخی از رمان‌ها در مورد سربازان خاص و شخصیت‌های اصلی است که داستان اصلی را به دنبال می‌کنند. این شخصیت‌ها معمولاً تجربیات و ماجراهای خود را در جبهه و در مواجهه با دشمنان و خطرات جنگ به تصویر می‌کشند. *۲- شخصیت‌های فرعی: * در بعضی از رمان‌ها، سربازان به عنوان شخصیت‌های فرعی حضور دارند که نقش‌های مختلفی را ایفا می‌کنند. این شخصیت‌ها ممکن است دوستان، همرزمان یا حتی دشمنان سربازان اصلی باشند و به توسعه داستان کمک کنند. *۳- نمایش زندگی در جبهه: * بسیاری از رمان‌ها در مورد زندگی سربازان در جبهه، مشکلات و چالش‌های آن‌ها، دوستی و همبستگی بین آن‌ها و همچنین تأثیرات روحی و روانی جنگ بر آن‌ها نوشته شده است. *۴- نقش‌آفرینی تاریخی: * برخی از رمان‌ها سعی دارند تاریخ و رویدادهای واقعی جنگ جهانی دوم را از زاویه سربازان و خطوط جبهه به تصویر بکشند و نقش آن‌ها در تغییرات تاریخی و پایان جنگ را نشان دهند. بنابراین، سربازان در رمان‌های مربوط به جنگ جهانی دوم نقش متنوع و متمایزی دارند که به توسعه داستان و ارائه چشم‌انداز گسترده‌تر در مورد این دوران تاریخی کمک می‌کنند. 🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشا آنانکه تن از جان ندانند تن و جانی به جز جانان ندانند به دردش خو گرند سالان و ماهان به درد خویشتن درمان ندانند 🖊@ghalatnanevisim
دستوری ✍ الگوهای وام‌گیری 1⃣ وام‌گیری مستقیم واژه‌هایی که به‌طور مستقیم به زبان فارسی وارد شده‌اند: ۱. عربی: صراحت، رقم، مسیحیت، دعا ۲. انگلیسی: فوتبال، جت، موبایل، کامپیوتر ۳. فرانسه: فلاسک، فیلم، فُکُل، اُملت، فرمالیته، لوستر ۴. یونانی: نرگس، مروارید ۵. لاتین: اصطبل ۶. روسی: استکان، سماور، آفتومات، اتو ۷. ترکی: آچار، قورمه، خانم، قیچی 2⃣ وام‌گیری غیرمستقیم واژه‌هایی که غیرمستقیم وام‌گیری شده‌اند: ۱. یونانی از طریق عربی: فنجان، فیلسوف، اسطوره ۲. یونانی از طریق انگلیسی: ترانزیت ۳. یونانی از طریق فرانسه: لگاریتم ۴. لاتین از طریق انگلیسی: لوکیشن، کریستال، رادیال ۵. لاتین از طریق فرانسه: مکانیک، ژیمناستیک 3⃣ ترجمهٔ قرضی واژه‌های بومی معادل که به‌جای واژهٔ غیربومی استفاده شده است: ۱. راه‌آهن، آسمان‌خراش، آزادراه و آب‌رنگ 4⃣ تعبیر قرضی واژه‌های «جاروبرقی، چراغ‌قوه، خودنویس و آچار قفلی» همه به کارکرد آن شیء ارجاع می‌کنند و دقیقاً ترجمهٔ اسم آن شیء در زبان وام‌دهنده نیستند. 5⃣ تغییر قرضی هر گاه در زبان وام‌گیرنده واژه‌ای وجود داشته باشد که بتوان معنای آن را گسترش داد تا به این شیء یا پدیده تازه‌وارد هم ارجاع کند، در زبان تغییر قرضی رخ داده است، مانند «یخچال، رکاب، دفتر و سوزن ( = آمپول)». 6⃣ ترجمه و تعبیر قرضی ترجمه و تعبیر واژهٔ قرضی، یکی از شیوه‌های وام‌گیری است. در واژه‌های «آجرنسوز، گلخانه، فضانورد و هواپیما» بخشی از واژهٔ دخیل عیناً ترجمه شده و بخشی دیگر تعبیر شده است. 7⃣ آمیزش قرضی بخشی از وام‌واژه، عیناً از زبان وام‌دهنده وارد زبان وام‌گیرنده می‌شود و بخشی با یکی از عناصر زبانی بومی، جایگزین می‌گردد، مانند واژه‌های «فیزیکدان، بانکدار، فروشنده و اتمی». همهٔ پسوندهای به کار رفته در این واژه‌ها، بومی هستند و به ریشهٔ دخیل متصل‌ شده‌اند. 8⃣ تبادل قرضی گاه وام‌واژه به شیوهٔ تبادل ساخته می‌شود، یعنی از زبانی که سابقهٔ آشنایی بیشتری با زبان وام‌گیرنده دارد، واژه‌ای به‌جای واژه زبان بیگانه‌تر، به زبان وام‌گیرنده وارد می‌شود، مانند «ضبط صوت، آچار، عکس و مجلس». ✅ ویدا شقاقی، مبانی صرف، چ ۱۰، تهران: سمت، ۱۳۹۷، ص ۱۲۸ تا ۱۳۰. 🖊@ghalatnanevisim
چند غلط‌ املایی‌ در فضای مجازی غلط 👇                           درست👇 پرهیزگار                           پرهیزکار مطمعن                             مطمئن پلمپ                                پلمب      راجب                               راجع به تُ                                    تو باش                                 باشه بزار                                  بذار 🖊@ghalatnanevisim
ناجی/منجی: ناجی اسم فاعل از نجا/ینجو به‌معنای «نجات یابنده» است و استعمال آن به‌معنای «نجات دهنده» صحیح نیست. به‌جای آن باید گفت مُنجی، یعنی «نجات دهنده». 🖊@ghalatnanevisim