پرسش👇
سازوکار صحیح است یا سازکار؟
پاسخ👇
«ساز» در اینجا به معنای «سامان» و «نظم و ترتیب» و برابر فارسی «مکانیسم» است.
«ساز» در فارسی کهن معناهای دیگری هم داشته است که یکی از آنها «ابزار» و «آلت» بودها ست. از این کلمه واژههای مرکبی مانند «سازوُبرگ» و «سازوکار» ساخته شده است.
🔹برخی همچون ناصر نبکوبخت در کتاب «مبانی درستنویسی زبان فارسی معیار» معتقدند که «سازِکار» درست است.
🔹فرهنگستان در کتاب «فرهنگ املایی خط فارسی» سازوکار را آورده است.
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هشتم : در آداب صحبت
🌺 آداب ۵
💫 عالِمی که پارسا و پاک نباشد همانند نابینایی است که با خود چراغ حمل می کند.
🔸بی فائده هر که عمر درباخت
🔹چیزی نخرید و زر بینداخت (۱)
۱_ آن که عمرش را بیهوده سپری و تمام شد، مانند کسی است که اموالش ماند و چیزی به دست نیاورد (از آن استفاده ای نکرد)
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-هر آن کس کَزین دانش آگاه بود...: همهی کسانی که دانشی دربارهی این کار (خوابگزاری) داشتند، چه آنها که در دربار بودند، چه آنها که در جاهای دیگر، در دربار شاه جمع شدند که ببیند برای چه فراخوانده شدهاند. افراسیاب آنها را درخورِ مقامشان جای داد و از هر دری با آنها حرف زد و با آن فرزانگانِ نامدار گفت که: ای پاکدلانِ دانای خجسته اگر این خواب و حرفهایم را مستقیم یا غیرمستقیم از زبانِ کسی بشنوم، سر بر تنِ هیچ یک از شما باقی نخواهم گذاشت -اگر حرفهای من بر زبانِ کسی جاری شود. سپس برای دور کردنِ ترس از آنها بینهایت طلا و نقره به آنها داد و (سرانجام) خوابش را برایشان تعریف کرد. فرزانگان با شنیدنِ خواب (چون تعبیرِ آن بد بود) ترسیدند و از شاه امان خواستند که: تا شاه به ما قول نداده و با ما عهد نبسته، تعبیرِ این خواب را نخواهیم گفت. دربارهی این خواب هر چه میدانیم خواهیم گفت بهشرطی که شاه هم بهداد و انصاف با ما رفتار کند. افراسیاب قول داد که بدیِ تعبیرِ خواب را پای آنها ننویسد. پس سخنگویی بسیاردانا که سخنهای نغز میتوانست بزند گفت: رازِ خوابِ شاه را اکنون بر او میگشایم.
-گران: سنگین، بزرگ
-بر آن طالعشبر گُسی کرد شاه / که این بوم گردد به مابر تباه: اشاره به طالعِ سیاوش که در سرزمینِ توران کُشته خواهد شد و بهدنبالِ آن، جنگهای طولانیای خواهد بود که منجر به کشتهشدنِ افراسیاب خواهد شد.
-دیبه: ابریشمِ سرخ، در اینجا مایهی تشبیه برای خون
-ز ترکان نماند کسی پارسا: درصورتِ جنگ با سیاوش حتی مردانِ دین -که مانندِ زنان و کودکان و کشاورزان هیچ گاه وقتِ جنگ در آن حضور نداشتند- نیز از آسیبِ آن دور نخواهند ماند.
-غمی: خسته، فرسوده، و در چند بیت بعد، غمگین
-ز بهر: بهسبب
-کاستی: کجاندیشی، کجرفتاری
-جهانداراگر مرغ گردد بِپر / بر این چرخِ گردان نیابد گذر: اگر در جنگ افراسیاب سیاوش را بکشد، حتی اگر مرغی تیزپرواز هم باشد از دستِ کینخواهانِ سیاوش از آسمان به جایی نخواهد توانست برود (گرفتارِ تقدیر خواهد شد و بالاخره، اسیر و کشته).
-گذر کردنِ سپهر: گذشتِ زمانه، تقدیر
-شتاب کردن: عجله کردن
-برآسودن از گفتوگوی: کوتاه شدنِ حرفوحدیث و جنگوجدل، کنایه از صلح
-کارزار: جنگ
-منوچهر گیتی ببخشید راست...: (افراسیاب که از خواب و تعبیرِ آن هراسان است میگوید: اگر من به جنگ نروم نه من توسط سیاوش کشته خواهم شد و نه سیاوش کشته خواهد شد، که پدرش بهکینخواهیِ او بخواهد مرا بکشد، و سپس در توجیه میگوید:) منوچهر [درواقع فریدون] زمین را بهعدالت تقسیم کرد ولی از سهمِ خود هم نگذشت؛ و من هم حالا از آن سهم میگذرم (و به آن دستدرازی نمیکنم) بل که این بلاها بهخوبی بگذرد و این آتشِ جنگ میان دو کشورِ ایران و توران با آب فروبنشیند (یا دو چشمِ پرآتشِ من با گریستن در این حال آرام گیرند). اگر با صرفِ گنج و مال سرنوشتِ روزگار را تغییر دهم، تقدیر مرا در رنج نخواهد خواست. تقدیر همان است که خدا خواسته و آنگونه میتوان دوباره رویید که خدا کِشته است.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
خار و میخك - قسمته ۱۰.mp3
9.81M
🎙#روایت_شب| شکستن بندها
🔸در اعماق تاریکترین زندانها، گروهی از زندانیان با شکنجههای وحشیانه روبهرو میشوند، اما روحیۀ آنها هرگز شکسته نمیشود...
🖼 قسمت دهم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: قلمرو قلم های ما
✍نویسنده: منیره سادات امامی
ناشر: نشر مانیان
منیره سادات امامی در کتاب قلمرو قلمهای ما متناسب با طراحیهای پارمیدا سروندی به سرایش شعر پرداخته و درواقع از آثار او الهام گرفته است. آشنایی شاعر مجموعهی حاضر با آثار خانم سروندی، از علاقهی او به دنبالکردن طراحی لباسهای خاص نشئت میگیرد. منیره سادات امامی میگوید: آثار این هنرمند تلفیقی از طراحی لباس و مفاهیم رازآلود بود؛ یعنی همان هنر و طراحیِ مفهومی که من همیشه بهدنبالش بودم. با مشاهدهی تصاویر او، واژهها در ذهنم صف میکشیدند و از قلمم بر روی کاغذ تراوش میکردند.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
📝تمام آن صخره ای و شمران کصبای ایالت طارم است و در حاشیه شهر قلعه ای مرتفع است که بر روی صخره ای محکم ساخته شده است که در وسط آن کانالی حفر شده است که به ساحل می رسد نهر و از آن آب بیرون می کشند و به قلعه می برند و هزار مرد برگزیده از پسران بزرگان ایالت در آنجا ساکن می شوند که هیچ کس به بیراهه نرود و گویند که این شاهزاده قلعه های زیادی در ایالت دیلم دارد و عدالت و امنیت در آنجا برقرار است و هیچ کس نمی تواند چیزی را از دیگران غصب کند مسجد جمعه و کفشهایشان را بیرون می گذارند تا کسی نگیرد و این شاهزاده نامش را اینگونه می نویسد: مرزبان دیلم، گیل گیلان ابوصالح.
بنده ام امیرالمؤمنین(ع) است و نامش جاستین ابراهیم است، مردی نیکوکار از دربند را دیدم که نامش ابوالفضل بن علی فیلسوف بود. با هم مناظره کردیم و او از من پرسید که چرا تصمیم گرفتم، گفت: «می خواهم در بازگشت از کنار ما رد شوی». ششم در بیست و یکم محرم (3 مرداد 1046) از شمیران خارج شدم و در روز چهاردهم صفر (31 مرداد) به شهر سراب رسیدم. روز شانزدهم (23 مرداد) آن را ترک کردم، سپس از سعیدآباد گذشتم و در بیستم صفر 438 (27 مرداد 1046) به تبریز رسیدم و آن هم در پنجم ماه یور، ماه باستانی تبریز قصبه ایالت آذربایجان که شهری پرجمعیت است اندازه گرفتم و هر کدام یک هزار و چهارصد پا بود. دوله و شرف الایمان ابومنصور و حسودان بن محمد مولی امیرالمؤمنین علیه السلام به من گفتند که شب پنجشنبه هفدهم
ربیع الاول 434 (5 دسامبر 1042) در روزهای روشن پس از شام زمین لرزید و قسمتی از شهر ویران شد، اما گفته شده است که در آن جا چهل هزار نفر کشته شدند زمان و در تبریز شاعری به نام قطران را دیدم که شعر می گفت.
او زیبا بود، اما به زبان فارسی مسلط نبود، او با مجموعه های منجیک و الدقیقی از من دیدن کرد و از من در مورد معانی که در آن گیج شده بودم، پرسید و در حالی که او می نوشت آنچه را که گفتم، در روز چهاردهم ربیع الاول (19 شهریور) با گروهی از لشکر شاهزاده و حسودان به راه افتادیم خوی و از آنجا با همراهی قاصدی به سوی بر کری حرکت کردیم و از خوی تا برکازی سی فرسنگ که به آن رسیدیم. دوازدهم جمادی الاول (16 آبان) و از آنجا به وان رفتیم و سپس گوشت خوک را در بازار آن فروختیم و زنان و مردانش جلوی مغازه ها می نشستند و بی شرمانه می نوشیدند در آنجا در هجدهم جمادی الاول (22 نوامبر) در مرز بین کشورهای مسلمان و ارمنی به شهر احلات رسیدیم
و بین برکاری نوزده فرسخ است و بر آن شاهزاده ای است به نام نصرالدوله بیش از صد نفر و پسران بسیار دارد که به هر یک از آنان ولایتی داده شد و به سه زبان عربی و فارسی و فارسی تکلم می کنند. به نظر من به این دلیل به آن احلات می گفتند و معامله در آنجا به سکه های مسی بود و لیره آنها در بیستم جمادی الاول (24 آبان) بود و پیاده شدیم در رباط کاروانسرای برف می بارید و در قسمتی از جاده خیلی سرد بود. عمداً تا مسافران در روزهای برف و مه راه آن را طی کنند، به شهر بتلیس رسیدیم که در دره ای قرار دارد، بنابر آنچه به ما می گویند کسانی هستند که در یک سال سیصد و چهارصد کوزه عسل درست می کنند و ما آن را ترک کردیم و قلعه ای را دیدیم.
آن را ایست و نگاه کن و آن را گذاشتیم به جایی که مسجدی است که می گویند اویس القرنی ساخته، خدا روحش را تقدیس کند، دیدم مردم در مرزهایش کوه را طواف می کنند و بریده می شوند درختانی که شبیه سرو بودند، پرسیدم با آنها چه میکنی، گفتند: «یک سر درخت را در آتش میگذاریم و این قیر از سر دیگرش بیرون میآید در ظروف بگذار و به طرفین و این حالات که بعد از اهلت ذکر شد، حمل کن و ما در اینجا خلاصه کردیم.
#غلط_ننویسیم
#سفر_نامه
🖊@ghalatnanevisim
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
ای لفظ ترا لؤلؤی لالالالا
وی کار قد سرو خرامت بالا
گفتی که نکو کنم چو عارض حالت
حالم چو شکنج زلف کردی حالا
#شعر #خواجوی_کرمانی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#فاصلهگذاری
✅ فاصلهگذاریِ «بی»:
پیشوندِ نفیِ «بی» + اسم، صفت میسازد و نیمفاصله میشود:بیقرار، بیمصرف، بیکران، بیحیا، بیشعور، بیسروپا، بیاصلونسب، بیپدرمادر، بیهمهچیز، بیشیلهپیله.
✅ پیشوندِ بِلا (از عربی: بِ + لا) و بهمعنای «بدونِ»، «فاقدِ» و «بی» است.
بِلا + اسم، صفت/ قید میسازد و بیفاصله نوشته میشود: بلااثر، بلااجر، بلااستثنا، بلااستفاده، بلااشتباه، بلاتردید، بلاتشبیه، بلاتکلیف، بلاثمر، بلاجهت، بلاشبهه، بلاشرط، بلاشک، بلاعوض، بلافاصله، بلافایده، بلافصل، بلامانع، بلامحل، بلامنازع، بلانسبت، بلاواسطه.
✅ فاصلهگذاریِ «به»: بای زینت ← چسبیده: بروم، دست بکشم، بگفتم.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
چند جایگزین فارسی
غلبه 👈چیرگی
غلیان 👈جوشش
غنی 👈بینیاز، دارنده
غیظ 👈خشم
غبن 👈زیان
غائله 👈آشوب
غوغا 👈هیاهو، هنگامه
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
🖊@ghalatnanevisim
👈 ناویراسته
در این دیدار دو طرف بر استفاده از ظرفیت بالای همکاریهای دوجانبه برای بهبود روابط سیاسی و فرهنگی و اقتصادی تاکید کردند.
👈 ویراسته
در این دیدار، دو طرف بر استفاده از ظرفیت زیاد همکاریهای دوجانبه برای بهبود روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تأکید کردند.
👈 نکته
تعابیر کلیشهای فراوانی داریم که بهویژه در زبان رسانه، بسامد زیادی دارد. این تعابیر و واژهها در جای خود و به معنای واقعی خود به کار نمیرود. یکی از آنها واژۀ «بالا» است.
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی
✅ ... و موانع فراروی ...
❌ بررسی چالش ها و موانع ها فراروی کاربست کلاسی ارزشیابی کیفی— توصیفی"
* "موانع"، خودش جمع است و بنابراین، جمع بستن آن درست نیست.
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هشتم : در آداب صحبت
🌺 آداب ۶
💫 پیشرفت یک کشور در سایه دانش خردمندان موجب می شود و زیبایی یک دین با رفتار دینداران واقعی. سیاستمداران به مشورت خردمندان بیشتر نیاز دارند تا خردمندان به حکومت.
🔸پندی اگر بشنوی ای پادشاه
🔹در همه عالم به از این پند نیست
🔸جز به خردمند، مفرما عمل
🔹گر چه عمل، کار خردمند نیست (۱)
۱_ ای پادشاه ! پندی به تو می گویم که در عالم بهتر از این نخواهی یافت. اگر چه مسئولیت های حکومتی وظیفه دانشمندان و خردمندان نیست، اما برای پیشرفت مملکت، تنها از خردمندان استفاده کن.
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-پرستنده: ستایشکنان
-با کلاه: افرادِ ممتاز و مسئولانِ سطحِ بالای حکومت کلاه بر سر داشتهاند و در اینجا "با کلاه آمدند" یا اشاره به آمدنِ این افراد است یا کنایه از با احترام و خدمتگزاری آمدن.
-انجمن: جمع، و در چند بیت پایینتر، سپاه
-کارآزموده: باتجربه
-رَد: بزرگ، دلیر
-بَر: میوه، حاصل
-بسی شارستان گشت بیمارستان: (افراسیاب در بیانِ افتخاراتِ خود میگوید:) چه بسیار شهرها که دراثرِ جنگاوریهای من تبدیل به بیمارستانی از زخمیان شد.
-ز بیدادیِ شهریارِ جهان / همه نیکویها شود در نهان: دراثرِ بیداد و بیعدالتیِ شاهان کارهای نیک و برکت از جهان میرود. اعتقادی که در شاهنامه بسیار دیده میشود.
-به هنگام: سرِ وقت
-ببُرد: بریده شود.
-نخچیر: شکارِ کوهی (و نیز مطلقاً شکار، و همینطور شکار کردن)
-ندارد به نافهاندرون بوی٘ مُشک: مشک هم در نافهی آهو بوی خوش ندارد.
-کاستی: نقصان، مشکل
-بازآوردن: زنده کردن
-ناز: آسایش
-نباید که مرگ آید از ناگهان: مبادا که (این خوبیها را انجام نداده) ناگهان مرگ از راه برسد.
-بهر: بهره؛ یکسوم از چیزی
-از ایران و توران سرای من است: ایران و توران هر دو خانهی من هستند.
-باژ: باجوخراج
-همداستان: موافق
-داستان: نامه، شرحِ ماجرا، پیشنهاد
-چیز: هدیه، گنج
-یکبهیک: یکییکی، همگی
-رهی: بنده
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
D1739065T14067018(Web).mp3
10.07M
🎙#روایت_شب| زیر آسمان غزه
🔸در میان ویرانههای جنگ و اشغال، زندگی ادامه دارد....
🖼 قسمت یازدهم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
✅یکی از شیوههای نوشتن یادداشت روزانه استفاده از وقایع به ظاهر سادهای است که برایمان اتفاق میافتد.
👈برای این کار اول به صورت جزئی اتفاق را شرح دهید و بعد به ذکر نکات بپردازید اینکه از این اتفاق چه نتیجهای گرفتهاید.
پس ابتدا شرح روایت داستانی اتفاق بعد نتیجهگیری و ذکر نکات
👌این شیوه یادداشتنویسی به دلیل کم حجم بودن مناسب کانالهای تلگرامی است. به درد کپشننویسی هم میخورد. چون مخاطب را درگیر یک داستان واقعی میکنید میتوانید از آن برای انتقال مفاهیم هم استفاده کنید.
#غلط_ننویسیم
#نویسندگی
🖊@ghalatnanevisim
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
📝مال مایافارقین است، سپس به شهر ارزان رفتیم که شهری است شلوغ و زیبا با رودخانههای روان و باغها و درختان و بازارهای زیبا و دسمبر و این انگورها را برنج می گویند ما به شهر مایافارقین که بیست و هشت فرسنگ از اهلت جدا می شود و از بلخ به آن راه رفتیم پنجاه و دو و پانصد فرسخ است روز جمعه بیست و ششم وارد آن شدیم جمادی الاول 338 (23 نوامبر 1036) و برگهای درختان در آن زمان هنوز سبز بود و مایافارقین را دیوار بزرگی از سنگ سفید احاطه کرده بود که سنگ آن پانصد پوند وزن داشت و به فاصله هر پنجاه ذراع از این دیوار، برج بزرگی از همان سنگ بود و در بالای آن بالکن هایی قرار داشت که به قدری دقیق بود که می گویند امروز دست سازنده ای ماهر آن را تکمیل کرده است آستانه ای با حاشیه سنگی و دری از آهن و بدون چوب بر آن نصب شده است، اگر آن را ذکر کنم، شرح مسجد جمعه در آن طولانی است، هر چند نویسنده کتاب آن را توضیح دهد. همه چیز به طور کامل توضیح داده شد و گفت: توالتی که در این مسجد کار می کرد چهل سرویس بهداشتی داشت که از جلوی آن دو مجرای بزرگ عبور می کرد که اولی برای استفاده از آب آن قابل رویت بود و دومی که زیرزمینی بود برای حمل زباله. و برای زهکشی و خارج از اینها.
شهر در شهر کمربندها و قصرها و بازارها و حمامها و مسجد و مسجد دیگری دارد که در آن نماز جمعه می خوانند و در شمال آن وادی دیگری به نام حدیث است که بازار و مسجد دارد.
مسجد و حمام و همه چیزهای مهمی که یک شهر باید داشته باشد، در خطبه نام سلطان مملکت ذکر شده است. شرف جماعت ابونصر احمد به صد سالگي رسيده است و مي گويند يك مثقال در آنجا چهارصد و هشتاد درهم است مایافارقین را ناصریه نامید و از آمد تا مایافارقین نه فرسخ در ششم دی ماه قدیم (22 دسامبر 1036) به آمد رسیدیم. بر روی یک صخره ساخته شده است که طول آن دو هزار پا و همچنین با دیواری از سنگ سیاه احاطه شده است که وزن هر سنگ بین صد تا هزار است و بیشتر این سنگ ها به یکدیگر چسبیده اند. بدون خشت یا گچ بلندی آن بیست ذراع است و بعد از هر صد ذراع برجی که نیم دایره آن بوده و پلکان آن از سنگ ساخته شده است در چندین مکان در داخل شهر برای تسهیل بالا رفتن از دیوار، قلعه ای برای این منظور در بالای هر برج ساخته شد. این شهر دارای چهار دروازه است که همگی از آهن و بدون چوب ساخته شده اند که هر کدام مشرف به یکی از اضلاع اصلی است. و دروازه جنوبی را دروازه تپه می گویند بیرون از این دیوار دیواری دیگر از همان سنگ به ارتفاع ده ذراع است و بالای آن بالکن هایی با راهرویی است که امکان حرکت را می دهد تا بتواند در آن بایستد و این دیوار بیرونی دارای درهای آهنی است که برخلاف درها ساخته شده است
دیوار داخلی به گونه ای است که اگر راهپیمایی از دروازه های دیوار اول بگذرد باید از فاصله ای عبور کند تا به دروازه های دیوار دوم برسد و این فاصله پانزده ذراع است در وسط شهر چشمه ای است که آب آن فوران می کند این آب از سنگ جامد آنقدر زیاد است که برای دویدن پنج آسیاب کافی است و بی نهایت شیرین است و هیچ کس نمی داند که از کجا می آید و شهر درختان و باغ هایی دارد که آن را از این آب حفظ می کند. امیر و حاکم شهر ابن نصر است
کشوری که در بالا ذکر شد و من شهرها و قلعه های بسیاری را در حومه جهان در کشورهای عرب و فارس و هند و ترک دیده ام اما در هیچ کجای کره زمین چیزی شبیه شهر آمد ندیده ام. و از کسى نشنیده ام که مانند آن جاى دیگر دیده باشد و مسجد آن از سنگ سیاه به اندازه آن محکم و فشرده نباشد و در وسط آن هر ستون یکى دیگر ساخته شده باشد بر فراز این ستونها طاقهایی کوتاهتر از آنها نصب شده بود و تمام سقفهای مسجد بهصورت شیروانی بود. حکاکی و نقاشی کردند و در حیاط آن صخره ای بزرگ بود که بر روی آن طشتی بزرگ و مدور قرار داشت که ارتفاع آن به اندازه یک مرد بود و دور دایره آن دو ذراع بود لوله مسی که از آن آب زلال بیرون میریخت، مسجد حوض زیبایی داشت، به گونهای که هیچ چیز بهتر از آن نیست مایافارقین، بناهای آن از سنگ سفید ساخته شده است، نزدیک مسجد کلیسایی بزرگ با تزئینات فراوان قرار دارد که کف آن با سنگ مرمر ساخته شده است علی الطریم که عبادتگاه مسیحیان است در آهنی مشبکی دارد که مانند آن را در هیچ کجا ندیده ام.
از آمد به حران دو راه است که یکی آباد است و چهل فرسخ است و دومی دارای اماکن آباد و روستاهای بسیار است که اهالی آن اکثراً مسیحی هستند و شصت است.
#غلط_ننویسیم
#سفر_نامه
🖊@ghalatnanevisim
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
ای روی تو آرزوی دلها
شادیّ غمت به روی دلها
ای حلقۀ زلف تو همیشه
آشفته ز گفتوگوی دلها
بشکسته به جویبار عشقت
سنگین دل تو سبوی دلها
در انگلههای زلف مشکینت
افکند زمانه گوی دلها
غارتگر زلف تو میان چیست
در بسته به جستوجوی دلها
پی در پیِ تو هزار فرسنگ
بتوان آمد به بوی دلها
تا با دهن تو مینشیند
بس تنگ شدست خوی دلها
#شعر #کمال_الدین_اسماعیل
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
چند واژه که تلفظ یکسان دارند؛ ولی در نگارش و معنا متفاوتاند👇
آجل 👈 آینده
عاجل 👈 فوری
ابلغ 👈 رساتر
ابلق 👈 سیاه و سفید
اساس 👈 پایه
اثاث 👈 لوازم منزل
امل 👈 آرزو
عمل 👈 کار
انتساب 👈 نسبتدادن
انتصاب 👈 گماشتن
اوان 👈 هنگام
عوان 👈 پاسبان
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#نکتههای_دستوری
✍ پسوند – گی
اگر واژهای به «های ناملفوظ» (واکهٔ e) ختم شود در هنگام افزودن پسوند «– ی» به آن، از آنجا که دو واکه در کنار هم قرار میگیرند، بین آنها یک همخوان که به آن همخوان میانجی میگویند میآید. این همخوان ممکن است «گ» یا همزه باشد: خانه ← خانگی؛ پنبه ← پنبهای.
بنابراین، «– گی» پسوند «– ی» است که پیش از آن همخوان میانجی «گ» قرار گرفته است.
◻️پسوند «– ی» اگر به اسم افزوده شود صفت میسازد (هفته ← هفتگی) و اگر به صفت افزوده شود اسم میسازد ( خسته ← خستگی).
◻️هر چند شمار اسمهای مختوم به «های ناملفوظ» زیاد است، در فارسی امروز تنها چند صفت وجود دارد که با افزودن پسوند «– گی» به اسم ساخته شده است: خانگی، هفتگی، خانوادگی.
◻️دیگر اسمهایی که به «های ناملفوظ» ختم میشوند در هنگام ساخته شدن صفت، همخوان همزه یا «ی» (= y)، بهعنوان همخوان میانجی به کار رفته است، مانند مثالهای زیر:
✅ پنبه ← پنبهای: پارچهٔ پنبهای
✅ پسته ← پستهای: گز پستهای
✅ قهوه ← قهوهای: موی قهوهای
✅ تخته ← تختهای: جعبهٔ تختهای
✅ روزنامه ← روزنامهای: نثر روزنامهای
◻️میتوان گفت که در فارسی امروز دیگر در هنگام افزودن پسوند «– ی» به اسم همخوان میانجی «گ» به کار نمیرود.
◻️ اما دربارهٔ صفتهایی که به «های ناملفوظ» ختم میشوند چنین وضعیتی وجود ندارد و «گ» بهعنوان همخوان میانجی به کار میرود و واژهٔ حاصل آمده، همان طور که انتظار میرود. اسم است:
✅ خسته ← خستگی
✅ کوفته ← کوفتگی
✅ تشنه ← تشنگی
✅ تیره ← تیرگی
✅ ساییده ← ساییدگی
✅ دلمرده ← دلمردگی
◻️شمار چنین واژههایی بسیار زیاد است. این اسمها غالباً اسم حالت هستند، مثلاً «خستگی» بهمعنی خسته بودن است و «تشنگی» بهمعنی تشنه بودن.
یاد آوری
◻️ در فارسی قدیم چند صفت دیگر هم با پسوند «– گی» به کار میرفته است:
✅ پردگی (پرده نشین)
✅ قلعگی (ساکن قلعه)
◻️صفت «ساختگی» خلاف قاعدهٔ غالب است زیرا «ساخته» خود صفت است و ساختگی باید اسم باشد، چنانکه در قدیم چنین بوده است (بهمعنی آمادگی و ساخته و پرداخته بودن) ساختگی بهمعنی تصنعی قدمت چندانی ندارد.
◻️«همیشگی» صفتی استثنایی است زیرا از قید (همیشه) مشتق شده است.
◻️در مواردی پسوند «– گی) به اسم افزوده شده و اسم حالت ساخته است:
✅ دخترگی
✅دوشیزگی
✅ علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اول، تهران: ۱۳۹۵، فرهنگ معاصر، ص ۱۰۱ – ۱۰۲.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی
✅ لطفا (خواهشمند است، خواهش می کنم)
✅ مستقیما (به صورت مستقیم)
❌ خواهشا مطالب و فیلمها و.... رو مستقیم کپی نکنید
* خواهش، واژه ای فارسی است و بنابراین، افزودن تنوین به آن درست نیست.
* مستقیم، صفت است و در جمله مذکور باید به صورت قید به کار برود، بنابراین می توان با افزودن تنوین به آن، قید ساخت (چون "مستقیم" واژه ای عربی است، افزودن تنوین به آن ایرادی ندارد.) و یا از عبارت "به طور مستقیم" استفاده نمود.
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim