eitaa logo
غلط ننویسیم
14.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
429 ویدیو
4 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
شنیدیم که پس از پیشنهادِ صلحِ افراسیاب سیاوش نامه‌ای به کاوس نوشت و قصه را گفت و گفت که افراسیاب برای تضمینِ صلح صد گروگان از خویشانش را نیز به ما سپرده. نامه‌ را رستم برای کاوس برد. کاوس خشمگین شد و گفت اگر سیاوش جوان و بی‌تجربه است و فریب خورده تو که نباید فریب می‌خوردی. بدی‌های افراسیاب یادت رفته بود؟ مگر جانِ گروگان‌ها برای افراسیاب مهم است‌؟ پیکی به‌سوی سیاوش می‌فرستم که جنگ را شروع کند‌. رستم گفت صلح بهتر از جنگ است و سیاوش هم پیمانِ صلح را نخواهد شکست. کاوس خشمگین‌تر شد و گفت تو هم همین‌جا بمان تا طوس جای تو برود به‌سپهداری. رستم عصبانی شد و از دربار رفت. کاوس هم پیکی سوی سیاوش فرستاد و طوس را هم جداگانه روانه کرد. سیاوش با شنیدنِ جوابِ پدر غمگین شد و دانست اگر گروگان‌ها را پیشِ پدر بفرستد کاوس همه را خواهد کُشت. دو یارِ نزدیکش، بهرام و زنگه‌ی شاوران، را پیشِ خود خواند و ماجرا را گفت و گفت: من نمی‌توانم پیمانِ صلح را بشکنم. جنگ‌نکرده هم پیشِ پدر نمی‌توانم برگردم؛ پس، از این‌جا به کشوری دیگر می‌روم‌. تو ای بهرام سپاه و اموال را از من تحویل بگیر و با رسیدنِ طوس به او بسپر. تو هم ای زنگه گروگان‌ها و هدیه‌های افراسیاب را برای او پس ‌ببَر. آن‌ها گفتند: دوباره به کاوس نامه بنویس و رستم را بخواه و جنگ را شروع کن؛ گروگان‌ها هم همین‌جا بمانند. سیاوش نپذیرفت، پس زنگه را پیشِ افراسیاب فرستاد تا گروگان‌ها را ببرد و بگوید سیاوش می‌خواهد از مرزِ توران بگذرد و از این‌جا به کشوری دیگر برود... داستانِ رفتنِ زنگه و استقبال از او را امشب می‌شنویم. 🖊@ghalatnanevisim
-در: دربار، بارگاه -پیشگاه: تخت، یا بالای مجلس -نواختن: مهربانی کردن -نِشاختن: نشاندن -پیچیدن: از ناراحتی یا خشم به خود پیچیدن -تاب: پیچش، نگرانی و اندوه -جای تهی کردن: مجلس را از اغیار خالی کردن -کدخدای: وزیر، که در این‌جا پیران است. -خام‌گفتار: گفتارِ نسنجیده -رایِ پیکار: تصمیمِ جنگ -دژم: دَرهم (از غم یا خشم) -از کران تا کران: از اول تا آخر، کاملاً -زین راه جستن چه پیمان کنیم؟: برای این (درخواستِ سیاوش برای) گشوده شدنِ راهِ گذری از این‌جا چه کنیم و چه شرط‌وشروطی بگذاریم؟ -انوشه بَدی: بی‌مرگ و جاوید بادی. -تو از ما به هر کار داناتری...: در شاهنامه حتی وقتی از بزرگان و فرزانگان نظر خواسته می‌شود آن‌ها نخست به‌ادب شاه را بر هر کار داناترین می‌خوانند و سپس نظرِ خاضعانه‌ی خود را بیان می‌کنند. اثراتِ این کار، تا زمانِ ما باقی‌ست -مثبت و منفی. -بایستها: ضروریات -گمان و دل و دانش و رایِ من / چنین آمد اندیشه‌آرای من...: گمان و دل و دانش و هر چه نظرِ مرا می‌سازد به من می‌گویند که هر کس در جهان بر نیکی کردن واقعاً تواناست هر چه از گنج [به‌راحتی] یا با کوشش به دست آورده باشد را از این شاهزاده دریغ نمی‌کند. -بالا: بلندی، اندام -دیدار: چهره -آهستگی: وقار، متانت -فرهنگ: دانش و ادب و آیین -رای: تدبیر -شایستگی: صلاحیت و لیاقت -هنر با خِرد نیز بیش از نژاد: هنر و خردِ او بیش‌تر و پرمایه‌تر از اصالتش است. در گذشته اصالت بسیار بسیار مهم‌تر از حالا بوده و در این‌جا پیران برای اغراق در تعریف از هنر و خِردِ سیاوش آن‌ها را از اصالتش نیز بیشتر می‌داند. در چند جای دیگرِ شاهنامه نیز این را داریم. -به دیدن کنون از شنیدن بِه است: اکنون (می‌بینم) که او از وصفی که از او کرده‌اند نیز بهتر است. -مه: بزرگ، عالی‌مقام -اگر خود جز اینش نبودی هنر...: حتی اگر تنهاهنرِ او [سیاوش] همین بود که به‌خاطرِ جانِ آن صد گروگان بر پدر سرکشی کرد و از پادشاهی چشم پوشید و حالا از تو راهِ عبور می‌خواهد که از توران بگذرد و به کشوری دیگر برود. او اکنون در شهرِ خودش [بلخ که فعلاً سیاوش در آن است] گرانمایه است و پهلوانان در سایه‌ی اویند ولی به‌خاطرِ تو تاج‌وتخت و بزرگی‌اش را به زیردستان [بهرام] سپرده و خود به این‌سو آمده. -سر گران شدن: سرسنگین شدن، دلخور شدن -دیدن: صلاح دیدن -رایِ بلند: اندیشه‌ی عمیق -بهتری: بهروزی -سپاسی: منت‌گذار، یا سپاس -آرامگاه: جای آسایش و زندگی ‌-بدین آورید ایدرش دادگر: خدا او (سیاوش) را برای همین کار این‌جا آورده [برای برآسودنِ دو کشور از جنگ]. -ز دادِ جهان‌آفرین این سزاست / که گردد زمانه بدین کار راست: شایسته‌ی عدلِ خدا این است که به‌وسیله‌ی این جنگ (که قصدِ آن داشتیم و نشد) دنیا به‌سامان شود. -بودنی‌ها: در این‌جا حقایق، شواهد و قرائن -یک زمان: مدتی -گمان گاشتن بر نیک و بد: جوانبِ کار را پایین‌و‌بالا کردن -دلپذیر: نیکو‌، موافقِ طبع و خِرد -کارآزموده: باتجربه -همداستان: موافق -کیفر: مکافات، جزا -چو بازور و باچنگ برخیزد اوی ‌/ به پروردگار اندرآویزد اوی: وقتی (بچه‌شیر) بزرگ و نیرومند شود به پرورش‌دهنده‌ی خود حمله می‌کند. -کسی کز پدر کژّی و خوی بد / نگیرد، از او بدخوی کی سزد: کسی که خوی بدِ بدخویی چون پدرش [کاوس] در او تاثیری نداشته که نمی‌تواند بدخو باشد. -دیرینه: سالخورده -گذشتن: مردن -خود: واقعاً 🖊@ghalatnanevisim
Reza4_6041750673039557422.mp3
زمان: حجم: 1.55M
(بخش ۱۲۴) (بخش ۴۰) گفتار اندر فرستادنِ سیاوخش زِنگه‌‌ی شاوران را به نزدیکِ افراسیاب 🖊@ghalatnanevisim
خار و میخك - قسمت ۲۰.mp3
زمان: حجم: 12.31M
🎙| آتش انتفاضه 🔸در خیابان‌های غزه، جرقه‌ای کوچک به آتش بزرگی تبدیل می‌شود. جوانانی که از زندان گریخته‌اند، با عملیات‌های شجاعانه اشغالگران را غافلگیر می‌کنند... 🖼قسمت بیستم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار 🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای عکس رخ جان دهد آیینه دل را چون معجز عیسی! طوطی شده حیران سخن‌های تو جانا با آن لب گویا! تا با قد شمشاد گذشتی سوی گلشن قمری به فغان شد نرگس پی نظاره شود دیده سراپا از بهر تماشا از شرم جمال تو شده یوسف مصری در زاویه چاه سودای تو دارد به سر وامق و عذرا تنها نه زلیخا! پیراهن گل در چمن از شوق تو چاک است از فرقت رویت خون بسته دل غنچه ز لعل تو همانا چون باده به مینا! باد سحر از نکهت زلفت به گلستان آورد نسیمی سوسن به زبان طعنه زد آهوی خطا را زان رفت به صحرا خضر خط تو داده به ریحان ادب ناز از قاعده بو در کشور خوبی نبود لاله‌عذارا چون تو شه والا! تا لشکر حسن تو به تاراج ز هر سو آورد شبیخون چشم از پی جان بردن و رخ از پی یغما در ملک دل ما! طغرل به خیال سر زلف تو اسیر است رستن نتواند زنجیر بود هر سر مو پای جنون را زان زلف مطرا 🖊@ghalatnanevisim
هر روز یک نکتۀ ویرایشی      «هر چه قدر» از جمله عبارت‌های نادرستی است که در رسانه‌ها کمابیش به‌ کار می‌رود. در‌حالی‌که، جایگزین درست آن «هرچه» و «هرقدر» است. 👈 هرچه‌قدر این موضوع را به او یاد‌آوری کردم، توجهی نکرد.  ❌ 👈  هرقدر این موضوع را به او یاد‌آوری کردم، توجهی نکرد..   ✅ 👈 هرچه این موضوع را  به او یاد‌آوری کردم، توجهی نکرد.   ✅ 🖊@ghalatnanevisim
✍ گشتن (یا: گردیدن) این فعل دو کاربرد مختلف دارد: ◻️نخست به‌صورت فعل خاص عمل می‌کند به‌معنای «چرخیدن» و نیز «گردش کردن»: چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک (حافظ) می‌گشتم اندر آن چمن و باغ دمبدم می‌کردم اندر آن گل و بلبل تأمّلی (حافظ) ◻️گشتن (یا گردیدن) فعل عام (یا فعل اسنادی) نیز هست، یعنی همراه صفت می‌آید و معنای آن را کامل می‌کند و از این لحاظ معادل شدن است. 🔴 بعضی از فضلا برای گشتن حصر معنایی قایل شده‌اند و آن را در همهٔ موارد همانند «شدن» نمی‌دانند. ولی در متون معتبر فارسی چنین حصری دیده نمی‌شود و شواهد فراوانی هست حاکی از اینکه «گشتن» و «شدن» کاملاً همپایهٔ یکدیگرند. امروزه در فارسی فصیح می‌توان آن‌ها را به‌جای هم به‌کار برد: «دشمن به ملاطفت دوست نگردد بلکه طمع زیادت کند» (گلستان سعدی، ۱۸۵) به زرق تو این بار غرّه نگردم گر انجیل و تورات پیشم بخوانی (منوچهری) آشنایان ره عشق درین بحر عمیق غرقه گشتند و نگشتند به آبْ آلوده ◻️ گشتن و صفت همراه آن مجموعاً یک عبارت فعلی تشکیل می‌دهد که به‌صورت فعل «لازم» عمل می‌کند. فعل متعدی آن «گرداندن» است. ✅ نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم فرهنگ دشواریهای زبان فارسی، چاپ هجدهم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی. ۱۳۹۲، ص ۳۲۴ — ۳۲۵. 🖊@ghalatnanevisim
هدایت شده از قاصدک
اگه بچه ی زیر ۱۱ ساله دارید و نمیدونین باهاش چی بازی کنید، و چطوری سرگرمش کنید، حتما عضو این کانال بشین. 🎈 بزرگترین کانال ایده های بازی و کاردستی در ایتا با بیش از ۱۰۱ هزار عضو😍 🦋 انواع بازی و سرگرمی خلاق 🦋 کاردستی های جذاب و نقاشی 🦋 شعر و قصه 🦋 کاربرگ هوش و خلاقیت و کلی ایده ی جذاب برای سرگرم کردن بچه ها + ایده های کاردستی و نقاشی 🍉 اینجاست🥰👇 http://eitaa.com/joinchat/993853440C44cdd49eab لطفا جهت عضویت، بعد از ورود به کانال روی گزینه پیوستن بزنید.👆 ❌کپی بنر حرام ❌
چند جایگزین فارسی ●واله      ☜شیدا ●وساطت     ☜میانجی‌گری ●واضح        ☜آشکار ●وصی       ☜جانشین ●وطن       ☜میهن، زادگاه ●وقفه         ☜درنگ ●هدایت     ☜راهنمایی 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هشتم : در آداب صحبت 🌺 آداب ۱۸ 💫 خشونت در رفتار اگر از حد بگذرد باعث رعب و وحشت دیگران می شود و محبت بیش از اندازه و بی وقت نیز باعث از بین رفتن جذبه می شود. نه آنقدر خشونت نشان بده که از تو زده شوند و نه آنقدر مهربانی کن که بر تو سروری کنند. 🔸درشتی و نرمی به‌ هم ‌در بِهْ  است 🔹چو رگ زن که جرّاح و مرهم‌نِهْ است(۱) 🔸درشتی نگیرد خردمند پیش 🔹نه سستی که نازل کند قدر خویش 🔸نه مر خویشتن را فزونی نهد 🔹نه یک‌باره تن در مذلت دهد 🔸شبانی با پدر گفت ای خردمند(۲) 🔹مرا تعلیم ده پیرانه یک پند 🔸بگفتا نیک‌مردی کن نه چندان 🔹که گرددخیره گرگِ تیز دندان ۱_ جدی برخورد کردن و رفتار نرم نشان دادن باید در کنار یکدیگر باشند مانند جراحی که هم پوست را می شکافد و هم آن را مداوا می کند. ۲_ چوپانی از پدرش خواست تا او را پندی بزرگ و کهن دهد. به او گفت: در رفتارت مهربانی و بزرگی نشان بده اما نه آنقدری که گرگ ها (افراد سودجو) بر تو چیره شوند. 🖊@ghalatnanevisim