eitaa logo
غلط ننویسیم
16.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
172 ویدیو
3 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ باید در فارسی امروز «باید» بیش از صورت‌های دیگر به‌کار می‌رود و فعلی که پس از آن می‌آید ممکن است حال التزامی یا گذشتهٔ التزامی یا گذشتهٔ استمراری باشد. ◻️«باید» برای بیان معانی زیر به‌کار می‌رود: الف. لزوم: باید بروم. باید همین الان بروی تا به‌موقع برسی. ب. شایستگی: باید به پدر و مادر خود احترام بگذارید. ج. احتمال منطقی: باید رفته باشد (از قرائن چنین برمی‌آید که او رفته است.) در این کاربرد فعلِ بعداز «باید» گذشتهٔ التزامی است. د. انجام نگرفتن عمل: باید می‌گفتم (= لازم بود بگویم اما نگفتم). در این کاربرد فعلِ بعداز «باید» گذشتهٔ استمراری است. ◻️یاد‍آوری: «باید» با مصدر مرخم نیز به‌کار می‌رود و جملهٔ غیرشخصی می‌سازد: باید رفت. نباید گفت. ✅ طباطبایی، علاءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اول. تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۳۷۶. 🖊@ghalatnanevisim
هر روز یک نکتۀ ویرایشی برای این‌که گرفتار دو فعل پشت سر هم نشویم، کافی است هر فعل را سر جای خود بگذاریم. مانند: 🔹 در این مطلب فقط به نکته‌‌هایی که برای این موضوع استفاده می‌شود، توجه شده‌است. 🔸 که بهتر است فعل دوم را به قبل از «که» انتقال بدهیم. 🔹  در این مطلب فقط به نکته‌‌هایی توجه شده‌است که برای این موضوع استفاده می‌شود. 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هشتم : در آداب صحبت 🌺 آداب ۱۹ 💫 دو دسته از انسان ها هستند که باعث نابود شدن و از بین رفتن کشور و دین می گردند. یکی پادشاهی که بی حلم (۱) باشد و دیگری عالم دین داری که از علم و دانش هیچ بهره ای نبرده باشد. 🔸بر سرِ مُلک مباد آن مَلِک فرمانده 🔹که خدا را نبود بنده‌ی فرمانبردار (۲) ۱_ بی حلم بودن یعنی در انجام کاری صبور نبودن، خردمند نبودن ، زود خشمگین شدن، منطق خوبی نداشتن. در اینجا (حلم) یک کلمه است اما جناب سعدی با قرار دادن این کلمه در متن، به یک مفهوم کلی اشاره می کند. ۲_ پادشاهی که مغرور است و تنها به خودش متکی است و هیچ پندی از دیگران را نمی پذیرد بر سر ملک خود باقی نخواهد ماند. ☆ بر سر ملک مباد را می توان اینگونه تعریف کرد که مملکتی باقی نخواهد ماند که بر آن حکومت کند و یا اینکه بر آن مملکت، نخواهد ماند تا حکومت کند ✔برای اداره کشور، صبوری، منطق، تدبیر و خردمندی لازم است و اگر پادشاهی این خصوصیات را نداشته باشد، کشور را به باد فنا می دهد. همچنین عالم دیندار باید از مسائل دینی اطلاع کامل داشته باشد و بر اساس دانش در این راه حرکت کند. 🖊@ghalatnanevisim
✅ وارد شوند ❌ ورود پیدا بکنند شنیده شده در تلویزیون 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و چهلم و یکم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-دگرگونه بُد رازِ چرخِ بلند: تقدیر چیزِ دیگری بود. -چنین داد پاسخ که فرمانِ شاه...: پاسخِ سیاوش این بود که من معتقدم مقامِ فرمانِ شاه از ماه و خورشید هم بالاتر است اما دربرابرِ یزدان هیچ کس نباید نافرمان باشد، چه فیل و چه شیر و چه کوچک و چه بزرگ. (زیرا) هر کس از خدا نافرمانی کند سرگردان خواهد شد و اختیارِ کارِ خود را از دست خواهد داد. (اما فرمانِ شاه) جنگ و خونریزی‌ست و عاملِ کین‌خواهی بینِ دو کشور شدن. -ز بهرِ نوا هم بیازارد اوی: (کاوس) به‌سببِ (آزاد شدنِ) گروگان‌ها آزار خواهد دید، یا: ما را ‌آزار خواهد داد. -سخن: ماجرا، کار -کارناکرده: کارنکرده، در این‌جا منظور جنگ‌نکرده است. -سرشک: اشک اگر تیره‌تان شد دل از کارِ من / بپیچید سرتان ز گفتارِ من // فرستاده خود باشم و رهنمای / بمانم بر این دشت پرده‌سرای: (سیاوش می‌گوید:) اگر شما از کارِ من دل‌چرکین و ناخرسندید و به‌این‌دلیل نافرمانی می‌کنید، من پرده‌سرای را ترک می‌کنم و خودم پیک و راهنمای خودم می‌شوم و پیشِ افراسیاب می‌روم. -کسی کو نبیند همی گنجِ من / چرا برگمارم همی رنجِ من: بر شما که از من سودی نمی‌بینید چرا باید بارِ رنجم را برنهم. -پژمردن: ناراحت شدن -همی دید چشم و دلِ روزگار ‌/ که اندر نهان چیست با شهریار // نخواهد بُدن نیز دیدارِ اوی / از آن چشم گریان شد از کارِ اوی: روزگار به چشم و دل می‌‌دید که تقدیرِ سیاوش چیست. دیدارِ دیگری نخواهد بود و برای همین است که چشم‌ها گریان است. از معدودمواردِ شاهنامه که روزگار در تقدیر کاره‌ای نیست و خود تماشاگر است. -آگندن: پُر کردن. متضادِ کندن -فدی: فدا -به روی آمدن: اتفاق افتادن -بهر: بهره -و دیگر که برخیره ‌ناکرده‌کار ‌/ نشایست رفتن برِ شهریار: دیگر این که نمی‌توان جنگ‌نکرده گستاخانه نزدِ شاه (کاوس) برگشت. -آبشخور: در این‌جا قسمت -ز پیکارِ او یک زمان بغنوم: دمی از مشاجره‌ی او (کاوس) آسوده شوم. 🖊@ghalatnanevisim
خار و میخك - قسمت ۱۹.mp3
11.11M
🎙| چهره‌های پنهان در زیر نقاب 🔸در دل مبارزات مردم فلسطین، یک بازی خطرناک در جریان است. نفوذی‌های دشمن در میان مبارزان نفوذ کرده‌اند و با فریب و نیرنگ، به دنبال ضربه‌زدن به مقاومت هستند. 🖼قسمت نوزدهم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار 🖊@ghalatnanevisim
✔️ از کتاب «بهتر بنویسیم» درازنویسی، افزون بر اینکه فاصله نویسنده را با خواننده، بیشتر می‌کند، فضایی مصنوعی می‌سازد که نه نویسنده در آن راحت است و نه خواننده. برای اینکه به بیماری درازنویسی گرفتار نشویم، نخست باید نوشتار خود را به محیطی صمیمی برای گفتگو با خواننده تبدیل کنیم و از ادبیات «راقم سطوری» بپرهیزیم. راقم سطور، کسی است که گرایش بیمارگونه‌ای به استفاده از حشو و کلمات اضافی دارد. او آن‌قدر با خواننده‌اش صمیمی نیست که بتواند از کلمه «من» استفاده کند و معمولا ترجیح می‌دهد تعابیری مانند «این‌جانب»، «نگارنده» و «راقم سطور» را به کار ببرد. از این رو شناخت شخصیت «راقم سطور» و ادبیات «راقم سطوری» لازم است: راقم سطور، وقتی به بازار می‌رود، چیزی نمی‌خرد، خریداری می‌کند. گاهی هم ابتیاع می‌نماید. البته خیلی اهل خرید و فروش نیست، ولی تا بخواهید مشغول خریداری کردن و به فروش رساندن است. او نه کسی را می‌ستاید و نه ستایش می‌کند؛ اما پیوسته در حال مورد ستایش قرار دادن دیگران است. از کراماتش این است که بدون اینکه در جایی حاضر شود، در همه جا حضور به هم می‌رساند. با هیچ چیز موافقت نمی‌کند، اما همه چیز را مورد موافقت قرار می‌دهد. شگفت‌تر از همه این‌که او می‌تواند کلمات را به رشته تحریر درآورد، اما نمی‌تواند بنویسد. هرگاه اراده کند، اقدام مقتضی به عمل می‌آورد، اگرچه معمولا هیچ کاری نمی‌کند. هزار بار به قتل رسیدن را بر یک بار کشته شدن ترجیح می‌دهد. کشته‌شدگان را بیشتر از کشتگان، و پذیرفته‌شدگان را خوشبخت‌تر از پذیرفتگان می‌داند. با خود عهد کرده است که کسی را نیازارد، اگرچه گاهی مردم را مورد آزار قرار می‌دهد. شعار او این است: «وقتی می‌توان قانونی را مورد تصویب قرار داد، چرا آن را تصویب کنیم؟» نزد او هر کسی می‌تواند هر جایزه‌ای را به خود اختصاص دهد، ولی هیچ‌کس نمی‌تواند هیچ جایزه‌ا ی را بگیرد. دائم از دوستانش دعوت به عمل می‌آورد و همیشه دوست دارد که دیگران را در جریان قرار دهد تا تصمیم درست اتخاذ کنند با وجود این، دوستان چندانی ندارد. خانه‌اش در ندارد؛ به همین دلیل مجبور است از درب وارد شود. با وجود این که صاحب چندین خانه می‌باشد، هیچ‌کس نمی‌داند خانه او کجا است. او همیشه در حال «انجام دادن» است و خودش هم نمی‌داند چرا انجام‌های او هیچگاه به سرانجام نمی‌رسند. راقم سطور را هیچ گاه به دست فراموشی نسپارید، ولی در اولین فرصت فراموشش کنید همان‌گونه که مشاهده می‌شود بسیاری از ما و اطرافیانمان علاوه بر اینکه جزو افراد راقم سطور هستیم بلکه این کار را هنری بسیار ارزشمند برای خود می‌دانیم. امید آنکه تعداد افراد راقم سطور به مرور در میان فارسی‌زبانان کمتر شود. ✍️مرحوم رضا بابایی 🖊@ghalatnanevisim
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🍃 رجزخوانی حضرت زینب (س) در شام؛ به خدا سوگند یاد ما محو شدنی نیست 🔉 | فَواللهِ لا تَمْحُو ذِکرَنا 🎙 با نوای مشاهده و دریافت با کیفیت‌های مختلف 🎵 فایل صوتی قطعه 🖌 متن شعر 📆 سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ 🕌 آستان مقدس حضرت فاطمه اُخریٰ (س) 🏴 هیأت ثاراللّٰه (ع) رشت ✨ 🇮🇷 کانال‌رسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی ▫️ AbozarBiukafi_ir
🍂سفرنامه ناصر خسرو🍂 🥀قسمت سیزدهم🥀 🖊@ghalatnanevisim 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 📝روز جمعه در حاشیه شهر از سمت شرق و یکی از دیوارهای مسجد در لبه دره جهنم است. ذراع سنگ بزرگی که با ساروج یا گچ از یکدیگر جدا نمی شود. دیوارهای داخل مسجد به دلیل وجود صخره ای است که در این مکان ساخته شده است به موسی (علیه السلام) دستور داد که قبله خود را بگیرد، وقتی این امر محقق شد و موسی آن را قبله گرفت، او این کار را نکرد عمر درازی کرد و حتّی هنگام مرگش تعجیل شد، حتّی آنگاه که ایام سلیمان علیه السلام بود و صخره قبله بود، اطراف آن مسجدی ساخته شد که در وسط آن قرار گرفت. و صخره تا زمان پیامبر برگزیده ما صلی الله علیه و آله و سلم قبله بود، پس نمازگزاران رو به آن می کردند تا اینکه خداوند متعال به آنان دستور داد که روی خود را به سوی کعبه برگردانند و شرحی خواهد آمد. این در جای خود است می خواستم این مسجد را اندازه بگیرم، اما ترجیح دادم ابتدا بر ساختار و موقعیت آن مسلط شوم، مدتی در آن ماندم و با دقت نگاه کردم و دیدم در ضلع شمالی، در کنار گنبد یعقوب، سلام الله علیها. بر او علامتی بر سنگی نوشته شده است: طول این مسجد پنجاه و چهار و هفتصد ذراع و عرض آن چهارصد و پنجاه و پنج ذراع است و آن پادشاه در خراسان نامیده شده است قازایکان کمی کمتر از یک بازو و نیم طول دارد و کف مسجد با سنگ هایی پوشیده شده که با سرب به هم چسبیده اند. مسجد در شرق شهر و بازار است، اگر از بازار وارد شود، رواقی بزرگ و زیبا به ارتفاع سی ذراع و عرض آن دو بال می بیند نماها و ایوان‌های آن‌ها همگی با موزاییک‌هایی که در کناره‌ها با گچ ثابت شده‌اند، حکاکی شده است. تصویری که می خواهند به قدری دقیق است که روی این رواق کتیبه ای حک شده است که بر روی این کتیبه ها تابش خورشید نقش بسته است بر فراز رواق، گنبدی بزرگ از سنگ جلا داده شده است و نمای آن از مس دمشقی ساخته شده است طول هر یک از آنها پانزده ذراع و عرض آن هشت است و به آنها گفته می شود دروازه داوود علیه السلام هنگامی که شخص از این دروازه می گذرد، در سمت راست دو راهرو بزرگ می بیند که هر کدام دارای بیست و نه ستون مرمری است که سرستون ها و پایه های آنها با سنگ مرمر تزئین شده است. رنگین ها و اتصالات آنها با سرب تثبیت شده اند و روی سرستون ها بدون ملات و گچ بر روی هم ساخته شده اند و تعداد سنگ های درپوش از چهار یا پنج قطعه بیشتر نیست دو رواق تا مقصوره امتداد دارد سپس در سمت چپ که به سمت شمال است، رواقی طولانی با شصت و چهار طاقچه که همگی روی سرستون های مرمری قرار دارند، و روی همین دیوار در دیگری به نام باب آل وجود دارد. -طول مسجد از شمال به جنوب است و اگر مقصره از آن بریده شود، در سمت جنوب و در سمت شمال است. دو در مجاور دیگر که عرض هر کدام هفت ذراع و ارتفاع آن دوازده ذراع است، دروازه شیرها نامیده می شود، اگر راهرو از آن بگذرد و از عرض مسجد که به طرف مشرق است برود، بزرگ و بزرگ دیگری می یابد. راهرویی با سه در مجاور به اندازه دروازه شیرها که همگی با تزئینات آهنی و مسی تزیین شده اند سه، و بین این دو راهرو واقع در ضلع شمالی در راهرو قرار دارد آن طاق‌هایی که ستون‌های مرمری آن را تکیه داده‌اند، گنبدی است که بر روی تکیه‌گاه‌های مرتفع و با چراغ‌ها و چراغ‌ها تزیین شده است، زیرا آن حضرت در عرض مسجد است گالری در دیوار دری که بیرون آن دو آرامگاه صوفیان است، نمازخانه‌ها و طاقچه‌های زیبایی وجود دارد که گروهی از آنان در آن ساکن شده و نماز می‌خوانند و جز در روز جمعه به مسجد نمی‌روند. تکبیری را که در آن ساکن هستند بشنوند و در گوشه شمالی مسجد، گالری زیبا و گنبدی زیبا و لطیف وجود دارد که بر آن نوشته شده است: این طاقچه زکریا رسول الله صلی الله علیه وسلم است و می گویند: او همیشه در آنجا نماز می خواند و در دیوار شرقی وسط مسجد، گالری بسیار تزئین شده از سنگ صیقل داده شده بود، آنقدر که فکر می کنید از یک تکه به ارتفاع پنجاه ذراع تراشیده شده است. 🖊@ghalatnanevisim ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا کی گویی که: اهل گیتی در هستی و نیستی لئیمند؟ چون تو طمع از جهان بریدی دانی که همه جهان کریمند 🖊@ghalatnanevisim
📝 چند جایگزینِ فارسی ● وضوح ⁩ ☜ روشنی ● نادر ☜ کمیاب ● وخیم ☜ ناگوار ● هیچ‌وقت ☜ هیچ‌گاه ● مهیا ☜ آماده ● موجه ☜ پذیرفتنی ● مؤثر ☜ کارساز 🖊@ghalatnanevisim
هر روز یک نکتۀ ویرایشی جمع‌های مکسر عربی را با نشانۀ جمع فارسی جمع ببندیم، حتی بهتر است برای رعایت فارسی‌نویسی، برابر فارسی آن را بنویسیم. ننویسیم بنویسیم بهایم چهارپایان/چارپایان نتایج دستاوردها موانع بازدارنده‌ها مناقب نیکی‌ها معایب . زشتی‌ها، بدی‌ها ابنیه خانه‌ها احباب دوستان بلاد شهرها 🖊@ghalatnanevisim
📝 چند جایگزینِ فارسی ● وضوح ⁩ ☜ روشنی ● نادر ☜ کمیاب ● وخیم ☜ ناگوار ● هیچ‌وقت ☜ هیچ‌گاه ● مهیا ☜ آماده ● موجه ☜ پذیرفتنی ● مؤثر ☜ کارساز 🖊@ghalatnanevisim
✍ ترا ◻️ این تکواژ امروز در چندین واژه در مقام پیشوند به‌کار رفته است و در مجموع بر «حرکت از سویی به سوی دیگر» دلالت دارد. ◻️ استفاده از این تکواژ از چند دههٔ پیش در واژه‌سازی علمی و عالمانه رواج یافته است. ◻️ واژهٔ «ترابری» مرکب از پیشوند «ترا –» و اسم مصدر «بری–» که از فعل «بُردن» مشتق شده است، به‌معنی «حمل‌ونقل کالا یا مسافر از جایی به جای دیگر»، در نام «وزارت راه‌وترابری» به‌کار رفت و تداول یافت. ◻️ در واژه‌نامهٔ زیست‌شناسی، در ده‌ها واژه این پیشوند به‌کار رفته است: ترابُرش، تراجهش، تراریخت، ترارسانی. ◻️در علوم انسانی، داریوش آشوری چندین واژه با «ترا –» ساخته‌اند، از جمله: تراقاره‌ای، ترانویسی، ترافرهنگی، تراشد، تراشخصی، ترانهاد. ◻️ در واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، «ترا –» در چندین واژه به‌کار رفته است: ترابرد، ترادمش، تراکنش، تراگسیل، ترانوشت، ترازهش، تراپیرایش، تراشنوی. ◻️«ترا –» عموماً بر سر واژه‌هایی می‌آید که یا اسم مصدرند (مانند کنش و دمش) و یا معنای اسم مصدری دارند (مانند گسیل و برد). ✅ طباطبایی، علاءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اول، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۱۳۷ – ۱۳۹. 🖊@ghalatnanevisim
1⃣ ................................................ 💠 وقت نوشتن؛ وقت زندگی ✍ نجمه صالحی، دانشجوی دکتری تاریخ اسلام وقتی می‌توان از کلمات، برای نشان دادن سلامتی، خوبی، فراوانی و مهربانی استفاده کرد. وقتی می‌توان از كلمات، برای اعلام موجودیت و پویا بودن فکر و اندیشه بهره برد. وقتی می‌توان از كلمات، نه برای توصيف موقعيت، بلكه برای تغيير آن استفاده کرد. وقتی می‌توان از کلمات، بذر امید را در جان دیگران کاشت یعنی تأثیر کلمات شگفت‌انگیز است‌. وقتی نوشتن، نوعی تفکر و استخدام واژه‌ها برای آرایش کلام است و کلام، تنها رسانه‌ی فکر. وقتی نوشتن، نوعی از برقراری ارتباط با انسان‌ها و جهان پیرامون است با بهره‌گیری از واژه‌هایی که حاکی از تجربه‌ها، حقایق و ایده‌ها است. وقتی نوشتن، بهترین مونس در امواج دریای متلاطم زندگی می‌شود و می‌توان با آن به دل دریا زد و از امواج نترسید. می‌نویسم تا یادم نرود که این تلاطم‌ها همیشگی نیست و آرامش پس از آن شیرین‌تر است. می‌نویسم تا نوشتن جزئی از من شود و به زندگی‌ام طرح تازه‌ای بزند، می‌نویسم و کلمات را با خود تکرار می‌کنم تا بدانم که سرنوشت را می‌شود از سر نوشت. ♡نوشتن را دوست دارم. امام صادق علیه السّلام: اُکتُبُوا، فأِنَّکُم لا تَحفَظُونَ حَتّی تَکتُبوا؛ بنویسید، چرا که شما هرگز (علوم خود را) حفظ نمی‌کنید، مگر آن که بنویسید. *کافی، ج2، ص۵۲ 🖊@ghalatnanevisim
❤️ نکاتِستان ✅ چرا «برّه» تشدید دارد؛ اما «بررسی» تشدید ندارد؟ 🟨 نشانهٔ تشدید در مواردی به کار می‌رود که دو حرف شبیه به هم در «یک کلمه» وجود داشته باشند و حرف اول، ساکن و حرف دوم، حرکتدار باشد؛ همچون: قلّه، پلّه و قصّه 🟦 با توجه به آن چه گفته شد، «برّه» تشدید می‌گیرد؛ زیرا دو حرف «راء» در یک کلمه (برّه) قرار گرفته است، بر خلاف «بررسی» که حرف «راء» در دو کلمه (بر+رسی) قرار گرفته است که یکی در پایان کلمهٔ «بر» و دیگری در آغاز کلمهٔ «رسی» است: بر+رسیدن= بررسیدن سپس دو حرف «دال» و «نون» از آخر ترکیبِ دو کلمه‌ای «بررسیدن» حذف شده و «بررسی» مانده است. 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هشتم : در آداب صحبت 🌺 آداب ۲۰ 💫 پادشاهان در برخورد با دشمنان نباید به گونه ای رفتار کنند که این رفتار از روی خشم و خشونت باشد . اگر قضاوت آنها بر اساس رفتار و حالات شخصی باشد باعث می شود که نزدیکان و همراهانش او را لایق قضاوت ندانند و نسبت به او بی اعتماد شوند. قضاوت و تصمیم نهایی بر اساس خشم و خشونت فردی قبل از هر چیز ابتدا گریبان گیر خود شخص می گردد پس از آن این خشم یا مشمول دیگران می شود یا نمی شود. 🔸نشايد بنی آدمِ خاک‌زاد 🔹که در سرکُنَد کبر و تندی و باد 🔸تو را با چنين گرمی و سرکشی 🔹نپندارم از خاکی از آتشی 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و چهلم و دوم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
شنیدیم که پس از پیشنهادِ صلحِ افراسیاب سیاوش نامه‌ای به کاوس نوشت و قصه را گفت و گفت که افراسیاب برای تضمینِ صلح صد گروگان از خویشانش را نیز به ما سپرده. نامه‌ را رستم برای کاوس برد. کاوس خشمگین شد و گفت اگر سیاوش جوان و بی‌تجربه است و فریب خورده تو که نباید فریب می‌خوردی. بدی‌های افراسیاب یادت رفته بود؟ مگر جانِ گروگان‌ها برای افراسیاب مهم است‌؟ پیکی به‌سوی سیاوش می‌فرستم که جنگ را شروع کند‌. رستم گفت صلح بهتر از جنگ است و سیاوش هم پیمانِ صلح را نخواهد شکست. کاوس خشمگین‌تر شد و گفت تو هم همین‌جا بمان تا طوس جای تو برود به‌سپهداری. رستم عصبانی شد و از دربار رفت. کاوس هم پیکی سوی سیاوش فرستاد و طوس را هم جداگانه روانه کرد. سیاوش با شنیدنِ جوابِ پدر غمگین شد و دانست اگر گروگان‌ها را پیشِ پدر بفرستد کاوس همه را خواهد کُشت. دو یارِ نزدیکش، بهرام و زنگه‌ی شاوران، را پیشِ خود خواند و ماجرا را گفت و گفت: من نمی‌توانم پیمانِ صلح را بشکنم. جنگ‌نکرده هم پیشِ پدر نمی‌توانم برگردم؛ پس، از این‌جا به کشوری دیگر می‌روم‌. تو ای بهرام سپاه و اموال را از من تحویل بگیر و با رسیدنِ طوس به او بسپر. تو هم ای زنگه گروگان‌ها و هدیه‌های افراسیاب را برای او پس ‌ببَر. آن‌ها گفتند: دوباره به کاوس نامه بنویس و رستم را بخواه و جنگ را شروع کن؛ گروگان‌ها هم همین‌جا بمانند. سیاوش نپذیرفت، پس زنگه را پیشِ افراسیاب فرستاد تا گروگان‌ها را ببرد و بگوید سیاوش می‌خواهد از مرزِ توران بگذرد و از این‌جا به کشوری دیگر برود... داستانِ رفتنِ زنگه و استقبال از او را امشب می‌شنویم. 🖊@ghalatnanevisim