همه میگویند از عشق دست بکش!
این عشق جز من نیست
خود منم
مگر میشود از خودم دست بکشم
گاهی بدجور دلم برای بقیه میگیرد نمیدانم ...
خیلی بیپناهند...
نمیدانم بدون عشق حتما زندگی شان خیلی سخت است...
✍#هیچ
@gharare_andishe
پیشرفت هنر و وجود علمی انسان .pdf
143.6K
⭐️ حضور تاریخی هنر
✍🏻 در هنر دورترین و عمیقترین معنا را در نظر داریم تا افقی برای فرم گشوده گردد و در هنر انقلاب اسلامی این معنا در جلوه ایی از حیات که فراتر از زنده ماندن و شهید شدن است، رخ نمایانده و نسبت های زیباتری را در وجود تاریخی انسان متذکر می شود.
🆔 @honarevojud
از سرآغاز میجوییم تا جایی که اکنون هستیم بهتر بیابیم.
قصه در یک فرد خلاصه نمیشود_حتی اگر خلاصه قصه در او باشد_.
قصه، قصه انقلابی بودن است،
ما به دنبال خودمان میگردیم،
بخشی نه،
همهی هویت ما، امروز جمهوری اسلامی است، هویت جمهوری اسلامی چیست؟
کجا و چگونه شکل گرفت؟
تا چه حد از هویت خود فاصله گرفتهایم یا نسبت به آن غافلیم؟
به داستان سرآغاز میرویم تا به عالَم انقلاب اسلامی ورودی مجدد داشته باشیم.
تا عهد تازه کنیم و قصه را از سربگیریم.
https://eitaa.com/porsa_andishe
از شور حضور تو
نسیمی از سینه لرزان، سرازیر چشمانم می شود
بلور چشمانم شکوفه می زند
کاش این لحظه همیشه شود برای من ...
✍#هیچ
@gharare_andishe
.
حرم کجاست؟
حرم، جایش در قلب است و انسانها در قلب خود از حرم پاسداری میکنند و اگر قلب حرم را نیابد چشم جز در و دیوار چه میبیند و شاید کارش به جایی برسد که مثل داعش با داعیه تقابل با شرک درصدد تخریب آن برآید.
جمهوری اسلامی حرم است و این سخن را جز با قلب نمیتوان تصدیق کرد. و اگر قلب این معنی را در نیابد اگر موافق جمهوری اسلامی هم باشیم بهرهای از آن نخواهیم برد و وزر و وبال قدرت و ثروت ما را فرا میگیرد.
آنوقت بجای آنکه پاسدار جمهوری اسلامی باشیم جمهوری اسلامی را در خدمت خود میخواهیم.
دوازدهم فروردین روز جمهوری اسلامی است. و فرصتی است برای گفتگوی قلبها تا این حرم را دریابیم و در این جهان پُر از کینه که میل به تصاحب قدرت و ثروت همچون طوفانی انسانها را در خود میبلعد، خود را به کشتی نجات دوران برسانیم.
حرم مجالی است برای تجدید عهد تا نسبتی دوباره میان انسانها برقرار شود، کینه از میان برخیزد و عشق و محبت و ایثار پدیدار شود.
درک این معنا از جمهوری اسلامی مسئولیتی بر دوشمان میگذارد که باید هر آنچه داریم فدای آن کنیم و در غفلت از این معناست که باندهای قدرت و ثروت در ظاهری موجه و مقدس تلاش میکنند تا حکومت ری را بدست آورند هرچند که از گندم آن هم نخواهند خورد.
اینان نمیدانند که در برهوت توسعه نیافتگی هیچ نمیروید و فقط فرصتها را از خود میگیرند.
برای ما یک راه بیشتر نمانده است و آن تجدید عهد با سیاست دینی است همان راهی که حضرت روح الله با تأسیس جمهوری اسلامی در مقابلمان گشود، و وظیفه پاسداری از آن را بردوشمان گذاشت.
در سایه این پاسداری امید است که کشور خود را از ورطه هولناک توسعه نیافتگی خلاص کند و مهیای جهان آینده شود.
#امامت_امت
#جمهوری_اسلامی_حرم_است
@soha_sima
.
...دیدار آوینی...
🔹 در سیامین سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم #سید_مرتضی_آوینی
۱۹، ۲۰، ۲۱ فروردین ماه ۱۴۰۲
کتابخانه مرکزی شهر اصفهان
از ساعت ۴ بعد از ظهر تا مغرب
🔹 نگاهی به آثار سینمایی و مکتوب شهید آوینی؛
▫️سینمای آوینی و آینه جادو
▫️اقتصاد، توسعه و فرهنگ/ توسعه و مبانی تمدن غرب
▫️فردایی دیگر/ شعر و فلسفه
▫️آغازی بر یک پایان/ انقلاب اسلامی؛ مواجهه با دنیای امروز
▫️رستاخیر جان/ ادبیات، فرهنگ و رسانه
▫️هنر گرافیک و تبلیغات/ انفطار صورت
#دیدار_آوینی
@soha_sima
.
دیدار آوینی...
در جهانی که دیدار بی معناست و انسانها اگر کاری با هم نداشته باشند خبری از یکدیگر نمیگیرند، دیدار آوینی چه معنایی خواهد داشت؟
دیدار آوینی یک بزرگداشت نیست و یا حتی یک همایش برای بررسی اندیشههای او...
این دیدار در شرایط امروز پناهی است برای آنانکه میخواهند حضوری موثر در جنگ ترکیبی داشته باشند. او سید شهیدان اهل قلم است و افق شهادت در جهاد تبیین را به روی ما میگشاید. چرا که تا این افق برای اهل قلم گشوده نشود، عبور از تنگناهای ثروت و قدرت ممکن نیست و لاجرم زمینگیر خواهند شد.
به فرموده حضرت روح الله:
هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است.
در تبیین این کلام امام(ره) شهیدآوینی چنین می گوید:
"راه خروج از بن بستی که شیاطین در دنیای امروز ساختهاند عشق است... خداوند مقرب ترین بندگان خویش را از میان عشاق بر میگزیند و هم آناناند که گره کور دنیا را به معجزه عشق میگشایند و شر (نفاثات فی العقد) را به تعویذ عشق دفع میکنند و راه جهان را به سوی عدل هموار میدارند؛ اگر نه عقل نیز در این دایره سرگردان است و راه به جایی نمیبرد... وقتی شیاطین کار را بدان جا میکشانند که دیگر همه راهها مسدود مینماید جز قنوط و قبول بندگی شیطان، حل مشکل تنها در ید بیضای عشق است."
سید شهیدان اهل قلم امام زاده عشق اهل هنر است و با دیدار او عشق میجوییم.
چه میجویی، عشق اینجاست...
دیدار آوینی یک نوع حضور یافتن در تخاطب با آوینی است.
آثار او مجال این حضور است و ما نیز در سالگرد شهادت او به این تجربه دست خواهیم زد.
#دیدار_آوینی
@soha_sima
ما که عادت کردهایم به ماشینهایمان
شب که آنها را پارک میکنیم، تا صبح خیلی با نزاکت از جایشان تکان نمیخورند؛
صبح که استارت میخورند، بدون سؤال و جوابی و سرکشی ای روشن میشوند!
هر جا بخواهیم میروند، هر جا بخواهیم میایستند،
به اندازه معین سوخت میگیرند!
حتما نمیتوانیم با چنین موجوداتی زندگی کنیم
همین موجودات ریزه میزه را میگویم! آهان بچهها
مدام جنب و جوش دارند و یک جا بند نمیشوند،
تا با گلی یا گربهای در خیابان مواجه میشوند، از ذوق ریسه میروند و ول کن ماجرا نیستند؛
و کدام دست است و چرا ما انسانهای عادت کرده به چنان زندگیای را با این موجودات فضایی همراه کرده؟
پیروزی از آن کدام یک از ما خواهد بود؟ نمیدانم، یا باید باشد؟!
✍#هیچ
@gharare_andishe
شب است و سکوت است و من در جوشش قلم؛ قلم در قَسَمِ شیرین خود با توست و گویا نونِ نورانیت توست که قلم را به رقص در می آورد.
به آن دم می اندیشم که تو قلم در خونِ سید شهدایِ تاریخ زدی؛ همو که جلوه گر کامل عشقت است و بهانه ی خلقت، همان دم که
جلوه اي کرد رخت ديد ملک عشق نداشت
عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد
آری، آن دم عجب دمی بود که همه تاریخ با آن حیات گرفت و گویا قرآن جان تازه کرد، و زندگی از عادات و ظواهر آزاد شد و سردی عبادات عادت شده به قلم تو حیات گرفت. قلم! همان قلم که در خون "ثارالله" جان گرفت؛ آری قلم در میدان جان میگیرد، در میدانِ عاشقی تو، اگر میدان تو نباشد، قلم به فرسایش میافتد و گاه قلم مینویسد اما بافته های چون منی را حمل میکند که در ساحل آرامش خویش نشسته ام و یا به تقلید طوطی وار راضی شده. قلم ناقل نامه ی توست به بندگانت، گویا مراقبتی خاص میخواهد.
امشب میخواهم غریبانه از دردی در سینه بگویم که شاید درد سید مرتضی را نیز بشود چنین یافت. او هم سالها قلم در دوات می زد و مینوشت و مینوشت و چه قلمی بود!؟ خدا میداند و خودش که چه نوشت و چه بود و چه جوايزي گرفت و چه کرد با آن نوشته ها. چه شد عده ای در حظ قلمش از او تقدیر میکردند؛ اما او فهمید که درد و فغان از قلمی که در میدان عشق بازی با تو نباشد؛ امان از قلم که فارق از درد مینویسد یا در تلاش به نمایش آوردن خویش است، امان از قلم که در کوچه و پس کوچه های غفلت از حقیقت، انسان را به پوچستان کشاند، امان از قلم که اگر به خون ریخته شده در میدان حق و باطل حیات نگیرد، جز سیاه کننده ی قلب خویش و دیگران نیست، و این شد که شب هم طولانی شد، آنها هم صحیفه نوشتند، یادت هست، روز غدیر را میگویم یادت هست!؟ سیاهه نویسی های جاهلان و غافلان و حتی آنها که از سر بی دردی نوشتند و باعث فراموشی هجران شدند، ای دوست، قلم جز به دست حضرت دوست مسپار.
آری تا کار بشر به قلم فرسایی رسید، چنان شرر عشق بر جان سید مرتضي انداختی که سوزاند آنچه را نوشته بود؛ و آن لحظه که با دم مسیحایی حضرت روح الله قلبش را زنده و شعله ور به عشق کردی، او هم حیرانِ تو، چون میر راهش دل به میدان زد، سید مرتضی در میدان نیست شد و هست دیگر یافت، او قلم را در خون دلش زد، او شهید بود قبل از اینکه شهید شود، به یاد بیاور آنجا که شاهد شد شأن جدید خدای را در قامت خمینی کبیر و دید که دیو پوچستانِ این تاریخ به دست روح خدا کشته شد، او درد کشیده دوران بود، خون دلهایش لعل وجودش را در قلمش و در صدای آسمانی اش احیا کرد.
سید مرتضی در میدان و محراب بزرگ حق و باطل روزگار، سید مرتضی شد، قلم و دوربین و صدا در میدان نبرد و در اوج دردمندی برایش حیات یافت.
بیا باهم رو راست باشیم و قلم را به عشق حضرت عشق که متجلی در تک تک بندگانش است بر کاغذ گذاریم، بیا درد روزگار را در میدان عظیم انقلاب بچشیم، بیا و بیا ببین... میدان مبارزه امروز قریب غریب است، قریب است که در خانه و سبک و سلوک زندگی فردی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی ما، دم به دم با ماست و غریب است چون بسیار لغزان است و شنیدنِ ندای بی صدای تو در میدان سخت است و گویا نباید راضی شویم به اقل، و چون چمران ها، حججی ها، حاج قاسم ها و آوینی ها باید آرزومند رقصی آنچنان میانه ی میدان شد تا قلم جان گیرد.
آری بدان! لحظه ی تولد عشقِ دوباره تاریخ همین جاست، اما نه در خانه امن دور از درد؛ گویا کارد پوچی و نیست انگاری که به استخوان رسید، درد و رنج و نوای مردان نینوایی تاریخ را شنید و قلم زنده به قسمش شد و صدای سید، نوایِ تاریخ شد. ای جانهایِ زنده! بیایید به ندای آن یار حاضر گوش بسپاریم و به میدان افکار عمومی پا گذاریم، بیایید میدان های واقعی را فتح کنیم و بیایید جرأت کنیم و پا به عرصه ی نبردِ تاریخیِ مان بگذاریم تا سید مرتضیِ جان ما هم زنده شود و آنچه در فراغت و در حدیث نفس و.... نوشتیم بسوزانیم و قلم در خون سیدشهدایِ جان مان بزنیم و روایتی جان نوشته از آخرالزمان تقدیم آن یار غائب از نظر کنیم.
#دیدار_آوینی
✍#در_انتظار_خورشید
@gharare_andishe
چند صباحی است که بین وادی "میدانم" و "نمیدانم" به نظاره نشسته ام
وادی "میدانم" جایی که میدانی و به خاطر دانستن پا در راه نمی نهی و اینجاست که میدانم و ترس در هم تنیده بودنش به ظهور می رسد.
وادی "نمیدانم" که با رؤیت حرکتت آغاز میشود و همین جاست که با بذرافشانی در خط مقدم، هم آغوشی نمیدانم و حیرت تو را به ادامه ی مسیر فرا میخواند.
شدن زمانی رخ میدهد که بخواهی و خواستن و طلب تو، اراده ی الهی را به ظهور میرساند.
امان از وادی غفلت و دلخوش شدن به مهارتها.
انگار بزنگاه سید اهل قلم، در تلاقی وادی میدانم و نمیدانم به فوران رسید، زمانی که دست نوشته ها و اشعارش را در کوران آتش سوزاند و ندای هست و بودنش را با گوش جان شنید و در وادی حیرت قلمش به رقص آمد، قلمی که زبان انقلاب شد و جان تشنه ی رهروان را سیراب کرد به گونه ای که دریا شد و هر خسته دلی را با شراب طهورش به شعف میرساند.
به راستی این چه خانه و بنای با عظمتی است که با صدای نجیب و قلم روان سید نهاده شد.
آدمهای غریب اما قریب، در یگانگی این خانه سکنی گزیدند؛ چنان همدیگر را یافتند که فاصله ها محو شد.
عشق متولد شد و همراهی در یگانگی ها، تعارضها را کنار زد؛ راهی که با غلتیدن در خون امتداد یافت و به کمتر از شاهد بودن و شهادت راضی نمیشوند.
خون دلی که لعل شد
#دیدار_آوینی
✍#معمای_هستی
@gharare_andishe
فقط میخواهی روز بزرگداشتش باشی، هرچند مختصر و کوتاه؛ با کولهباری از امید و یأس، اشک و لبخند، یقین و تردید، سؤال و جواب.
بین آدمها و لابلای حضورشان، چشم میچرخانی به این امید که او را حس کنی.
گوش هایت را آماده میکنی شاید صدای آشنایش را، بشنوی که میگوید، ای دل میمانی یا میروی؟
یا شاید نهیبی از سویش بیایید که اى دل! نپندار که تنها عاشورائیان را با بلا آزمودهاند، صحراى بلا به وسعت همهی تاریخ است و کار با یک «یالیتنى کنت معکم» ختم نمىشود!
یا همدلانه در گوشت نجوا کند، یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی..
هر چه هست میآیی به امید دیدارش تا شاید دست یاری به سویت بگشاید و با دم مسیحاییاش، تو را از قبرستان عادات و روزمرگیها رهایی بخشد و اگر همچنان تردید و دودلی در وجودت ببیند بگوید
اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر، پرستویی كه مقصد را در كوچ میبیند، از ویرانی لانهاش نمیهراسد.
#دیدار_آوینی
✍#مصیر
@gharare_andishe
شهادت جوهر آدمی را آشکار میکند.mp3
9.62M
.
🎙 شهادت جوهر آدمی را آشکار میکند...
📄 یادداشت دکتر #رضا_داوری_اردکانی در شهادت سید شهیدان اهل قلم
#دیدار_آوینی
🆔 https://eitaa.com/didar_aviny
▫️سید شهیدان اهل قلم
به راستی چه کسی این گونه میتواند واقعیات تاریخ و آینده پیش روی بشر کنون را این چنین در قالب کلمات بی جان و قاب تصاویر بیروح بر جان مرده بشر نقش زند و آن را سرمست از حیات و زندگی نماید؟!!
چنین کاری تنها از انسانهایی صادر میشود که حقیقت را یافتند و در نسبت با آن خو گرفتند و در آن زیست کردند تا آنچه را که مستور بود، بر روح بی جان عالم نگاشتند.
نگار زدنی که جان مرده بشر را وسعت بخشید و جهان بیکرانی را به روی او گشود. آری شهید اهل قلم با اشارات آسمانیش جهانی را به پرده نمایش کشید که پویندگان حقیقت خود را با تمام وجود در آن بیابند. یافتنی که بودن و هست شدن در عین بی رنگی را در ظلمت تاریخ رقم میزند و گذر از جهان تنگ و تاریک و صعود و رسیدن به قله کمال را سهل میکند.
و چه زیبا ملاقاتی چنین یابندگانی دارند!!
#دیدار_آوینی
✍#سُبحات
@gharare_andishe
دیدار آوینی
نشست اول بحمدلله برگزار شد و تلاش کردیم آوینی را به یکدیگر نشان دهیم آنجا که او را در مستند میدیدیم که آنچنان ناپیدا روایت را میخواند که گویی این حرفها بدیهی است و هرکس میتواند چنین روایت کند و با خود میگفتی در این صحنهها مگر جز این کلمات را میتوان بکار برد. مثل این است که بگویی در مقابل مادر جز ادای احترام کاری میتوان کرد.
آری کلمات او چیزی جز شهادت بر یک راه نیست و تاریخ سازان نیز جز آنکه خود را مهیای شهادت کنند کاری نمیکنند. آنجا که در شبهای عملیات از یک طرف در مقام توبه هستند و از یک جهت شوق دیدار وجود آنان را در برگرفته است.
اما همچنان یک سوال باقی است. که چرا آوینی بجای اسلحه قلم و دوربین در دست گرفته است؟ کسی که چنین درکی از تاریخ سازی دارد و جبهه را تحقق آن وعدههای الهی میداند به کجا مینگرد که وادی هنر و تفکر را بر میگزیند؟
آری اگر خوب به جبهه مقابلت بنگری، میبینی که چطور مستکبران خود را پنهان کردهاند و با مکر لیل و نهار مستضعفان را به ورطه هلاکت کشاندهاند و تا این مکر لیل و نهار هست این فریب خوردگان و سست همتان در مقابل جبهه حق صف آرایی میکنند.
و حقیقتا خود را در مقابل یک فرهنگ واحد جهانی مییابی که با تسلط رفاه و اقتصاد بر همه وجوه بشری آنها را به وادی هلاکت کشانده است.
قلم و کاغذ برای آوینی لوح و قلم تاریخ است و در تمنای آن است تا جهانی دیگر بیافریند.
آری همچنان که سعدی و فردوسی با سخن خود در زیر تاخت و تاز مغول، ایرانی دیگر آفریدند و ایران را از زیر دست و پای جباران دوباره متولد کردند.
گویا آوینی نیز در انتظار چنین سخنی است تا در زمانی که از هرسو ایران آماج حملات و تاخت و تاز شده است خود را در پناه این سخن بسازد.
آوینی برای خود خانهای در دهانه آتشفشان ساخته است و از آنجا ما را به سوی خود فرا میخواند و دیدار او دیدار در غربت است... غربت از مخلوق و قربت به خالق و آنجاست که همچون او مظهر آفرینندگی خواهی شد.
#دیدار_آوینی
...روز دوم...
@didar_aviny
▫️شاید بتوان گفت آنچه درد اصلی ما نیست، نداشتن توان و علم و تخصص نیست، چه، بسیار از این نظر به کفایت و حتی بیش از ضرورت نیروی درسخوانده و متخصص در علوم مختلف داریم.
▫️آنچه ما را در نقطهای متوقف کرده یا توهم حرکت و پیشرفت دادهاست، نبودن مجالی برای رویش هر چه بیشتر تخصصها در زمین مسائل و مشکلات است، چه بسا آنجاست که دانستههای انسان به ثمر مینشیند و احساس اثرگذاری حقیقی به او دست میدهد.
▫️آوینی نمونهی بارز کسی بود که توانست از زمین بایر و بیمحصول هنر انتزاعی یا بینسبت با مردم و به تعبیر دقیقتر هنر روشنفکرانه نجات یابد و همگام با رخدادهای پیرامونش سخن بگوید و آینهی تمامنمای آنها شود. او با کمک عشق و عقل، قدرت یافت تا سایهی سنگین نظم مقبول مردم را کنار زند و یافت خود را در هر موقعیتی با صدایی رسا بگوید ...جایی از مبانی توسعهی غرب بگوید و جایی دیگر از سینما و هنر، جایی عارفانه از شهادت بگوید و وقتی از جهادسازندگی حرف بزند...
▫️... و اگر در آوینی این تنبه تاریخی رخ نداده بود ما از دفاع مقدس چه داشتیم؟
روایت متفاوت او از حقیقت دفاع مقدس پناه امروز ما نبود، هیچ یک جرأت یافتن کربلاهایمان را نداشتیم و به راه آیندهای که انقلاب اسلامی بهنحو ملموس پیش پای ما نهاده فکر نمیکردیم و در طلب آن برنمیآمدیم، انسانهایی کوچک بودیم که در پناه روزمرگی و عادات و مشهورات میخزیدیم و روزگار سپری میکردیم...
▪️آوینی، هنر را در میدان عمل دید و نشان داد و در نسبت با شرایط جامعه اندیشید، شاید به همین خاطر است که شهادتش در فکه رخ داد ، جایی که روح بیقرار و سرشار او قرار ابدی گرفت...به این امید که صدایش به واسطهی خون بر زمین ریخته شدهاش، رساتر و گویاتر به گوش ما برسد...
مِی نابی ولی از خلوت خُم
چو در ساغر نمی آیی چه حاصل...
#دیدار_آوینی
✍#مصیر
@gharare_andishe
بهار، رستاخیز جانِ طبیعت است و روز شهادت تو نیز بهاری می کند جانهایی را که در انتظار رستاخیز اند، که بعثی رخ دهد در درونشان و بیدار شوند.
در این روز، هنرمندِ منتظر را آرزویی ست که ماندگار کند اثرش را، قلمش را و هر آنچه که او را پیوند میزند با تو.
هنوز طنین صدایت که از قلب تپنده ات گرمای عشق میگرفت، در رگِ نوشتارهایت پیداست ولی افسوس که "قلمِ هیچ کس تشنه شهادت نیست."
دوربین ها همه سودای تفکر دارند که بیدار بمانند و خلق کنند بهترین لحظات عاشقی را. اما بیداری قلم و دوربین هر دو یک چیز را می طلبد:"عشق می گوید بیدار باش"
آری عشق هنوز گمشده ترین است در میان نوشتن هایمان و غریب ترین است در میان آن چه او را هنر میخوانند.
مبعوث شو بر کویرِ جاهلیت قلبِ ما ای شهید، که این هنرِ توست...
#دیدار_آوینی
✍#بیکرانگی
@gharare_andishe
.
آوینی، همهی تاریخ تفصیلی آیندهی ما است که به طور اجمال در او جمع بود...
اگر از حضور دائمی او در منظر خود غفلت کنیم، مسلم مسلم بدانید در بی تاریخی دائم به سر میبریم. او در عین اجمال بودن به یک معنا تفصیل حضرت روحالله بود. باید که برای نگهبانی خود؛ نگهبان آوینی باشیم...
#استاد_اصغر_طاهرزاده
@didar_aviny
مَعْرِفَتِي يَا مَوْلايَ دَلِيلِي عَلَيْكَ وَ حُبِّي لَكَ شَفِيعِي إِلَيْكَ؛
اینکه میشناسمت، خود، راهنمای من به سوی توست
اینکه دوستت دارم و محبتت در دل من است، خود شفاعت کننده من نزد توست...
وَ أَنَا وَاثِقٌ مِنْ دَلِيلِي بِدَلالَتِكَ وَ سَاكِنٌ مِنْ شَفِيعِي إِلَى شَفَاعَتِكَ
وقتی این معرفت خودم به تو را میبینم، وقتی این محبتم به تو را مشاهده میکنم، میبینم این تویی که این محبت را به وجود آوردی!
تویی که کمکم میکنی
دلم آرام میگیرد ...
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
@gharare_andishe
هیچ دستگیره ای برایمان باقی نگذاشت
هیچ سایبانی
رهامان کرد بر فراز زمینی که دیگر هیچ نشانی از هیچکس بر آن نبود
و آسمانی که جاروب کنان همه چیز را میبرد حتی جمجمه را
و دل ها را بر سر دست
چه بر سر که آمده؟ کسی چه میداند!
نه سری نه دلی که سر از پا بشناسد
نمیدانم که گویا
ولی گویا
آمده...
✍#صاد
@gharare_andishe
فلسفه ماده آموزشی نیست و هیچ حوزه ای از دانش نیست که در جایی خارج از وجود ماهوی بشری قرار داشته باشد. فلسفه به گرد بشر روز و شب به مانند آسمان و زمین است و حتی نزدیکتر از این دو به بشر است. چیزی به مانند روشنایی که میان روز و شب آرام میگیرد که اما بشر همواره از آن چشم میپوشد چراکه وی فقط آن چیزی را دنبال میکند که برایش در روشنایی به طلعت آید. هر از گاهی نیز بشر این روشنایی را انگار از آنِ او باشد، به مراقبه مینشیند و این بدان هنگام است که تاریکی فرارسد. ولی از آن پس او در پیشگاه این روشنایی به هوش تر نیست، چراکه وی را عادت آن بوده که این روشنایی خود بازگردد.
#فلسفه
#انتظار
📚تفکر و شاعری/ مارتین هایدگر
@gharare_andishe
-1855381760_-1156089403.mp3
4.02M
اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ بِالشُّکْرِ وَ الْقَبُولِ، عَلَی مَا تَرْضَاهُ وَ یَرْضَاهُ الرَّسُولُ، مُحْکَمَةً فُرُوعُهُ بِالْأُصُولِ، بِحَقِّ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.
خدایا روزه ام را در این ماه، بر پایه آنچه تو و پیامبر، آن را میپسندد مورد سپاس و پذیرش قرار ده، درحالی که فروعش بر اصولش استوار باشد، به حق سرورمان محمّد و اهل بیت پاکش، و سپاس خدای را پروردگار جهانیان.
@gharare_andishe
تو پاک، همچو نسیمی
بلند، همچو چکادی
تو موج تند زمانی
تو شور حنجره سوزی
...
تو در زمان بهانه
تمام بود و نبودی...
#شهید
@gharare_andishe
▫️راه انسان
در مواجهه های با خطرات و مسائل، ملتها چه از خود بروز میدهند؟
در جهانی که چنین ناامن است، انسانها به اطمینانهای مخدری پناه میبرند که آنان را از وضعیت بی پناهی و ناامنی رها سازد. انسان تراژیک غربی که گویی طرحی از بدبختی انسان است که در آن انسان با جهان مبارزه میکند و نهایتا خشونت است که دامنگیر بشر میگردد. خشونتهای مهمی که شاید از نظر آدمی مغفول میماند، گویی در لحظه ای است که سؤالها را در لحظه علم طوری میپرسد که به جوابهای قطعی و بی رحم برسد. در پس این جوابها و نظریه های انسانی، چه مواجهه هایی برای آدمی رقم میخورد؟ گویی بشر وضعیت ضعیفی پیدا میکند و جهان خشونتهاست که بروز میکند. آدمی است که گم میشود...
گویا تکوین هویت انقلابی در روزگار ما خبر از جهانی است که راهی برای انسان گشوده میشود. طرحی تازه از انسان که به او توان میدهد از نو از خود بپرسد من کیستم؟ و از زندگی ای که نیست، بپرسد و درکی از آینده مقابل او قرار میگیرد که مقام انسان در آن پیدا میشود.
افقی که آدمی در آن، در وضعیت مهر قرار میگیرد؛ وضعیتی که در جنگ با خود و جهان و دیگری نیست، از سر مهر با جهان و خود روبروست، مهری که احساس صرف گاه فایده انگارانه نیست بلکه مهری است که با عظمت قرین است و در دل خود مخاطره ای عظیم دارد چرا که اشداء علی الکفار است و رحماء بینهم...
#مهر
#انسان
@gharare_andishe
.
در جهان ما که تحقیق و پژوهش به روش فروکاسته شده هرکس در خود میتواند به این احساس برسد که میتواند یک پژوهشگر یا محقق شود. کار به جایی رسیده است که هوش مصنوعی نیز میتواند در ظرف چند دقیقه یک پژوهش موفق را به نتیجه برساند.
در طول سالیان گذشته و آشنایی حوزههای علمیه با روشهای پژوهشی گمان کردیم با این روشها دیگر رنج تحقیق از دوش ما برداشته شد و با این روشها میتوان مطالب دینی را دسته بندی کرد و سپس از آنها جمع بندیهای متفاوت در موضوعات مختلف ارائه کرد. شاید گمان کردیم مطهری شدن آسان است و به مدد این روشها می توان هزاران تحقیق و پژوهش مانند شهید مطهری و ای بسا دقیق تر از آنها تولید کرد.
تجربه سالهای گذشته نشان داد که حقیقت چیز دیگری است.
ایام شهادت استاد مطهری فرصتی است تا به راه او بیاندیشیم. به راستی او در چه مواجههای با اسلام قرار گرفت که توانست صاحب این سخنان عمیق و راهگشا باشد؟
#معلم_شهید
@soha_sima
@gharare_andishe
معلم شهید.mp3
40.65M
.
🎙 معلم شهید...
🔹 نگاهی به آثار و راه شهید مطهری در مواجهه با اسلام
به مناسبت سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری(ره)
📆 سه شنبه دوازدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۲
#معلم_شهید
@soha_sima
بشر تاریخی "در" فلسفه است. این بشر دیگر نیاز ندارد تا به فلسفه هدایت شود. او نمیتواند به یکباره به جانب فلسفه روی آورد و از جایی نامعلوم در آن جایگیر شود. لیکن وقتی در حقیقت چنین است، پس تمامی آدمیان فیلسوفند و یا آنگونه که میگوییم، متفکرند... بشر در میان همه موجودات، آن موجودی است که میتفکرد. بشر موجود متفکر است. از این رو و تنها از این جهت میتواند و میباید در میان آدمیان اندیشه ورزی در این معنای ویژه و یا به بیان ما متفکرانی بوده باشند. اما و تنها از این جهت نیز صرفا در میان آدمیان بی تفکری هم وجود دارد که به طور پایدار ریشه خود را در یک بی تأملی داراست.
#تفکر
#بشر_تاریخی
📚تفکر و شاعری/مارتین هایدگر
صفحه١٥
@gharare_andishe
24.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استاد_طاهرزاده :
راهی این چنین کوتاه برای حضور در حقیقت جز راهی که اسلام مقابل ما میگذارد، میشناسید؟!! و حضوری این چنین بزرگ برای تحمل شهادت فرزند جز در مسیر ایمان، قابل تصور است؟!! که این مادر در مأمن ایمان خود این چنین آرام با فرزند خود در انس است؟! مگر معجزه ایمان جز این نیست که بانویی به ظاهر ساده و کم سواد، این اندازه خردمندانه عمل میکند.
@matalebevijeh
قرار اندیشه
#استاد_طاهرزاده : راهی این چنین کوتاه برای حضور در حقیقت جز راهی که اسلام مقابل ما میگذارد، میشناس
کدام قلم و زبان توان و یارای بیان لحظات سوختن عاشقانه و مادرانه ات را دارد؟ و گوشها و چشمها کی و کجا آماده شنیدن و دیدن توست؟ و قلبها و جانها در مواجهه با گرمای شعاع وجودت و خنکای نسیم گونه جانت، جز استقامت و حضور زینب وار چه میخواهد؟
ای مادرانِ ایستاده ی تاریخ! ای احیا کنندگان اسماء قیوم عالم! وقتی دُرِّ کلام از جانتان بر میخیزد، گوشها تازه باز میشود و جانها در مقابلتان سر تعظیم فرود میآورند و همه وجود، آه میشود و چشم، اشک شوق و انتظار؛ و جان طالبِ سوزان یک دعای مادرانه تان تا قدم در قدمگاه عشق نهد و سر تقدیم او کند و سرود "لله الحمد" سر دهد...
مادرِجان! برایم بخواه رسیدن به بهترین وجوه خودم که او برای آن مرا خلق کرد، بخواه برایم رنگین شدن به رنگ حضرت عشق را، بخواه آن ایستادن و حیات و قیام را هدیه دهند که چون فرزندان تان ... و چون حججی ها و حاج قاسم ها، معنای انسانیت را باز در جای خویش به صحنه آورم و جام "مَن طَلَبَنی عَشَقَنی... " را بنوشم.
جان فدای یک نفس تان که معنای زندگی، علم و عشق و آزادگی، شمایید...
✍#در_انتظار_خورشید
@gharare_andishe
#سخنِ_نویسنده
بحث از اخلاق است. اما نویسندهی این سطور واعظ نیست و قصد وعظ و نصیحت ندارد. هرچند همهی ما به موعظه و نصیحت نیاز داریم، مع هذا وقت، وقتِ اندرز نیست.
اکنون موعظه اگر بتواند دل و جان را برانگیزاند و تکانی در وجود اشخاص و گروهها پدید آورد اثرش بیشتر تسلیبخش و آسوده کردن خاطرها و ایجاد حسِ رضایت از کار و بار خویش و قبول وضع موجود است....
🖊 رضا داوری اردکانی
📚اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم انسانی
@gharare_andishe