eitaa logo
قرار اندیشه
260 دنبال‌کننده
466 عکس
191 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
به راستی آن حضور ابدی، در عین دوری چه نزدیک است به آدمی... گویی آیینه‌ای جادویی در مقابل افراد است و آینده را و حضوری که می‌توانند داشته باشند را تماما به تماشایش ایستاده‌اند و آن را طلب می‌کنند با سوختنی در نهان... می‌چشند و مست می‌شوند و ناگه خود را تهی می‌یابند... تهی از جنس فقری در محضر حضرت رب الارباب که غنای محض است. که آغازی می‌شود بر آغاز دیگرشان. و راه چــــــــه نزدیکِ نزدیک است و چـــــــــــه دورِ دور! و چه آغــازهایی‌ است پسِ آغــازهای دیگر. ✍ @gharare_andishe
اخلاق در وضع کنونی.3 بهمن.mp3
16.99M
🎙 🔹متن خوانی و گفتگو 🔹کتاب "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم انسانی" دکتر داوری 🔹جلسه بیست و دوم ۳ بهمن ۱۴۰۲ 🔹بخش چهارم: نسبت تاریخی میان علم و اخلاق 🔹فصل اول: اخلاق و شرایط اخلاقی قوام و بسط علوم انسانی و اجتماعی @gharare_andishe
بـه نـام خـالـق علـــــــی꧁꧂ در غدیــر جلوه‌ای از نورِ حضرت علی را در جانمان یافتیم که اکنون در شب میلادش، میلادِ نور الله، جلوه‌ای دیگری را بر ما نمایان کرده است. و اما این بار دل و جانمان جور دیگر سوخته است؛ از حیرانیِ حاصل شده از مواجه‌مان نسبتِ با ‌مردم غزه و شهدای سالگرد سردارمان در کرمان؛ گمانم این است آن روز خود را بنده‌ی خوب خدایِ ساخته‌ی ذهنمان می‌دانستیم و خود را سروَر عالم می‌پنداشتیم و امروز آگاه گشتیم به اوهامی که تنها تصورِ خوب بودن را برایمان ساخته اما، خود در جای دیگریم! در ناکجا آبادی همین حوالی... این را وقتی یافتم که با حیات ابدیِ آنانی مواجه شدم که خلاف روزمرگی‌هایم و خلاف مشهورات دنیا در این دنیا زیستند و در ابدیت خود به وسعت تمامیِ تاریخ حاضر شدند. میلادت بر ما مبارک ای دلیلِ خلقتِ بشریت. ✍ @gharare_andishe
قرار اندیشه
🔸پدر امت @khamenei_ir
. به بهانه پدر، زمینی شدم و در میلاد پدر آسمانی زمین، فراغ و یاد او و بهتر است بگویم این ایام مرا می‌کشاند به سوختن در دوری و بُعد پدرترین پدر عالم؛ پدری که نامش شعف و شور قلبهاست و گرمای پدری‌اش تاریخ را درنوردیده و وجود انسانیت را با تمام وجود به وجد حضور می‌آورد، او که وجودش چون نسیمی غبارهایمان را می‌شوید و می‌برد؛ او که از خاک نخلستان‌ها و باغ‌ها آباد می‌کند... و از گل انسان‌ها، مجاهدینی عاشق و فرزانه و جامع چون مالک‌ها و سلمان‌ها... عشق پدر و ولایتش آباد می‌کند جان‌ها را... برای اعصار و ادوار هم رب.العالمین از نسل و گرد وجودش عدولی می‌پرورد برای تاریخ... چه عجیب دیدیم خمینی عزیز که قدری از ولایت علی مرتضی علیه السلام را آورد چه رویانید! آری بهشتی‌ها و رجایی‌ها و حاج ابراهیم‌ها و حاج حسین‌ها و حاج مهدی‌ها... میوه.های رسیده‌ی بوستان او بودند... عجیب‌تر میوه.های بوستان سید علی است، تهرانی.مقدم‌ها، حاج احمدها، حججی‌ها و فخری زاده.ها و حاج قاسم‌ها... خدای علی بحق علی ارزقنا نظر و لطف و عنایت فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها @gharare_andishe
سکون خانه‌ی یار و ترانه‌ی شراب می برون نرفته از دل به کجا داری؟ ز هرچه خرابه بود آباد شدم ولی درون این دم خانه گفت خدا داری؟ اگر به سمع نگاهش به نام بگشایی درون هر دم آخر کنون که جا داری ز اشک و لابه و عجزت که کار بسیار است جنون آنی و اما چو عقل بسیاری نسیم صبح بیامد طلوع بگشوده نگاه آخر و اینجا رسیده به یاری 🖊 @gharare_andishe
«مقصد از سامان هستی مهر تابان تو بود...» غزلی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که اخیراً منتشر شده: از سر ره - تا غبار افشاند جان - برخاستم چون الف در وصل جانان از میان برخاستم غرق خون هر چند جام روزی‌ام چون لاله بود از کنار خوان قسمت شادمان برخاستم مقصد از سامان هستی مهر تابان تو بود همچو شبنم چهره چون دادی نشان برخاستم در لگدکوب حوادث جان دیگر یافتم چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم همچو بلبل با گران‌جانان ندارم الفتی طوطیان تا لب گشودند از میان برخاستم صحبت شوریده‌حالان مایه شوریدگی است با «امین» هرگه نشستم، بی امان برخاستم @gharare_andishe
من دلم لک زده برای کودکی‌ام؛ روزهایی که دل می‌بستم به مادر خودم، به دختر همسایه خودمان... آن روزها خیلی دنبال انتخاب کردن نبودم و دل می‌بستم به همان‌هایی که بودند. حالا که قدم بلند شده و می‌توانم سرک بکشم و قصد انتخاب دارم، دیگر بازی نمی‌کنم، غرق در شادی نمی‌شوم و در میان جمع تنهایم. ما همه تنهاییم تنهاییم چون صاحب اختیار شده‌ایم صاحب انتخاب شده‌ایم... نمی‌دانم چه کسانی می‌توانند این حق انتخاب و هزار گزینه‌ی دیگر این جهان را خوب و مفید بدانند! باور کنید اینها معنای زندگی را از میان برده‌اند و نمی‌فهمیم. کاش مانند پیرزن‌های پشت کوهی از خدا، از گناه، از طلاق و از هزار جور واژه روشنفکری دیگر می‌ترسیدیم و پشت دستمان را می‌گزیدیم و هزار بار استغفار می‌کردیم. من بشدت دلتنگم... 🖊 @gharare_andishe
می‌گویند وقتی مادرش این اعمالی که ردیف شده‌اند را انجام داد، پسرش از زندان آزاد شد. چه فرخنده و مبارک! اما من چه؟ مادرم یا آنکه عزیزی در زندان دارم که مایل به آزادی آنم؟ یا شاید هم می‌خواهم خودِ زندانی‌ام را از بندِ نمی‌دانم چه، برهانم. اما به هر حال حمد و توحید و ثنا و بعد از آن هم اختلاطی طولانی آن هم با خدا_قربانش شوم خیلی خوش صحبت است، آن‌قدر که ده، بیست تا سوره را ردیف کرده_چیزی عجیب می‌نماید. و من! منی که نام خود را هم نمی‌دانم و این من را هم از لغت‌نامه‌ی آدم بودنم_احیانا_آورده‌ام، حالا چطور باید اول کلی از خدای خود تعریف کنم و بعد از آن، سخنانش را بشنوم؟ چیزی به ذهنم نرسید جز آنکه چیزهایی که این روزها مرا در برگرفته و حسابی با آنها حال می‌کنم را جلوی رویم بگذارم و با هر حمد و توحید و سخن گفتن بگویم: بارالها! مگر نمی‌گویند هر حمد مال توست! اگر این همه پریشانی و واژگان آواره و صفحات گم شده در کتاب‌ها و دیالوگ‌های جانگداز و البته لبخند حاج قاسم تویی، دمت گرم! خدایی شایسته است بنشینم و آنها را انجام بدهم... 🖊 @gharare_andishe
14.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💓 : 🖌حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» نماد توانایی‌های نهفته «زن» در بستر اسلام☘️ مدیریتی که می‌توان در همه ابعاد کربلا با حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» متوجه شد.☘️ راز درک برکات حضور در تاریخی که با امام حسین «علیه‌السلام» شروع شده، همین بس که حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» با احساس چنین حضوری در هیچ مصیبتی از پای در نیامد تا کربلا به بهترین نحو، ماورای لجن‌پراکنی‌های بوق‌های تبلیغاتی امویان معنا و تنیین شود، تا زینب«سلام‌الله‌علیها» را در همین راستا، نه در مدینه، که در مصر و شام یعنی در حساس‌ترین جهان اسلامِ آن روز حاضر بیابیم و با رازاندیشیِ تمام از خود بپرسیم راستی! چگونه باید امروز زنان خود را وقتی خود را در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده‌، حاضر کرده‌اند؛ مدّ نظر آورد؟ @Matalebevijeh
قرار اندیشه
💓 #استاد_طاهرزاده: 🖌حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» نماد توانایی‌های نهفته «زن» در بستر اسلام☘️ مدیریتی
. من و جنونِ نام تو هر دم کوچه پس کوچه‌های حیات بشر شده مزین به نام و یاد و حال تو یوم حیات تو شد، ملاک شب و روز ما آری تویی آن‌که در شام، بلاها چشید و در شعله‌ی شعف عشق حق، شعله شد و نوای همه زیباییست، در کِشید و مستانه خرابه عالم را بُرد تا خرابات عالم... آری به تو می‌اندیشم نامت جاری شد در عالم زین_اب سلام‌الله علیها زینب تویی، آری تویی که علمدار راه مادری مادرت زهرای اطهر، او که شد ام ابیها... تاریخ خواب‌زده و ترک‌خورده با گریه‌هایش خیس شد، تا که کم کَمَک آن قطرات باران اشکش، در بستر تاریخ انسانیت، راه یافت و بوستانی شد از طلوع انسان... أب اما کیست؟ که او اُمش بود، واقعا ای جان و جانان، آیا ام ابیها بودن طریقی است و سیری دارد؟ أب، بُن تاریخ رسول الله است، گوییا چشمه جوشان اسلام است که سَد غفلت داشت او را منبع آبی می‌کرد، اما دختری، عَلَم مادری برداشت و نشان داد که آی آدمها! چشمه جوشان حیات انسان عمیق است و شاه‌رگ حیاتش به نظرها و مددهای قدسی علی علیه السلام است، او خیبر شکنی ست که خود، حق و حق، خود علی است... آری هر جا پدری هست در تاریخ که بشود راهبر و قوام انسان، مادری خواهد داشت که چون مادر ما بسوزد از غم و بسوزاند ریشه تزویر و ریا و... را و کُند باغ پدر را آباد، به خون دل و باران اشک و دریای محبت آن دم... زینبم نور دو عین زهراست، او بعد مادر شده بود، ام ابیها هر دم، در ایام ولایت علی مرتضی علیه السلام بر تاریخ زینب بود پدر را مادر و چه احوال که بر او نگذشت... تا رسید بر سحر فُزْتُ بِرَبِّ الکَعبه بعد از آن، شیر زن قصه‌ی ما شد بر سبط اکبر، حسن مجتبی علیه السلام، مادر... خواهری که شد مادر و چه ها دید و شنید و ایستاد بر سر درگه امام خویش تا آخر... تا لحظه تشت و جگر و... اما، امان از ایامی که زینب کبری سلام الله علیها، او که دلداده و بی‌تاب حسین علیه السلام است از اول و هر دمی در سایه الطاف حسین‌ش آرام است، ای امان از غربت ایام بر او آری او که بر سر میخانه و خمخانه حسین علیه السلام ایستاده است، اینک اما که تزویر پرده برداشته به سوی او از روبهی به گرگی رسته، زینب سلام الله علیها اما چونان مادر و نیز پدر، می‌شود ابر و نمی‌بارد شاید، اما قطعا با فصاحت و بلاغت می‌شود طوفان و می‌کَند کاخ استکبار یزیدیان و همه را یک جا... آری او کوه لطیفی است و پناه البته او شیر میدان نبرد حق و باطل است و َشده مصداق أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ اما با چه خردی؟ با کمی دقت می‌توان دید مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ را در صلابت حیدری و مقاومت فاطمی اش... اما ای من، ای تو، ای او... اندکی!! اندکی صبر! أبِ تاریخ تو کیست؟ آیا به تأسی از شیر زن کربلا، همو و مادرش، حاضری اُم بشوی بر او؟؟ اما چه سؤالی کردم!!! گویا شد لبخندی بر لب هشیار تو ای یار من... آری آری! من و تو تا طلب و عزم و عهد مادری را نکنیم، درد مادری را نچشیم و مادر نشویم، آری ای یار! مادری راه است، راهی از جنس بودن پر عشق و البته با عقل که کِشَد شعله وجود در کلام و زبان به فصاحت و بلاغت تا کند جان‌ها بیدار... هرچه چشم گرداندم من ندیدم پدری جز او که مادرانش در عصر خمینی تا همین روز هر آن، با دل و جان آن چنان لب به سخن بگشوده و آن چنان جان شیرین به جانان داده، آن چنان مست به دنبال فنا، خویش سراسیمه دویده که اینک هر کجا بویی از انسان هست غوغای مادری برای پدرمان برپاست، کار به جایی رسید که ببین شیران بیشه‌ی غزه، شیرزنان و شیربچه‌ها و شیرمردانش... به تأسی از زینب کبری سلام‌الله علیها و لشکر کودکان و زنانش در خروش تاریخ طوفانی از جنس الاقصی کرده به پا... زینبم! ای بانو، جان فدای مادری ات،که شدی زینت مانای پدر در تاریخ... تو بیا و برگیر چون مادرت، دانه‌های جان ما را و بگذار در دریای وجود پدر اعصار جان گیریم و جان فدای یار شویم، در عالم یگانه حق یگانه باشیم. آیا مادری، پدر حقیقی به عهده ی حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت زینب سلام الله علیها بود و تمام شد و یا باید در مقام خاص باشیم یا قصه‌ی انتظار، همان قصه‌ی ام ابیهای تاریخ و تعالی بشر است و ادامه دارد؟ انگار انسانِ این تاریخ، همه هست و هیچ نیست. ادامه دارد..... 🖊 @gharare_andishe
می‌بینی تجلی الله را؟ و انعکاس نور حق میان فرزند و پدر شهیدش و مایی که شاید در انتظاریم برای آغوش کشیدن جلواتی از نورِ حق بر این جانمان تا بلکه حیاتی الهی از سرگیریم و زنده و زنده‌تر شویم. در این عکس کودکی خیره و مبهوت به تصویر پدر شهیدش است بر روی تابوت و گویی شهید هم نگاهش خیره است به فرزندش و تمامیِ ما. گویی فرقی نمی‌کنیم با فرزند یکی یک‌دانه‌اش و ندایی حق‌گونه‌ای بر همه‌مان سر داده به جایی که در آن حاضر است. لبخندی بر لبانش نشسته و نگاهی پر از امید به اکنون و آینده‌مان انداخته و اشاره میکند به افقی که حضور ابدی و نهاییِ ما در آن مستقر است؛ افقی که تنها در بیرونِ ما نیست و در خود ما نیز هست. آینه در مقابله آینه جلوه‌گه آیاتِ حق شده‌‌ست... همانند وقتی که در دو آینه‌ی مقابل هم خودت را نگاه می‌کنی و تا بی‌نهایت خودت را در آینه می‌بینی و مسخ آن نهایت می‌شوی. آری تمثیل جالبی است تماشا نمودن خود در آینه‌ای که گویی حقیقتِ خودمان را به تماشایش نشته‌ایم و آن راهی که میتوان هربار از سر بگیریمش. راهی که هیچ انتهایی ندارد و نخواهد داشت. 🖊 @gharare_andishe
السلام علیک یا باب‌الحوائج یا موسی بن جعفر @gharare_andishe
پیله‌ای در ذهنمان ساخته‌ایم و فراتر از پیله‌یِ وهمانی خودساخته‌ نمی‌رویم تا بلکه وسعت حقیقتی را دریابیم و در آن جانی تازه کنیم و حیات برتری از سرگیریم. و ما کجای قصه دیگری را در جای خود در می‌یابیم‌اش؟! و خود را نیز در جای خود؟! به راستی نقطه تفکر کجاست! و شنیدن کجا! جایی که دیالوگ در حاشیه نرود و حضور دیگری رقم خورد و نسبت‌ها رنگ دیگری گیرند! و اوهامی که در اطرافمان در رقص و پروازند و مارا میان حقیقت و انتزاع معلق نگه داشته‌اند. جایی که حُسن جایِ خود را با سوء تغییر می‌دهد و ظنّ ما در ناکجا آبادی قرار می‌گیرد و جای ایستادن افراد هم برایمان این چنین متغیر و نامفهوم می‌شود! به راستی چه زمان تولد دوباره‌ی‌مان رقم خواهد خورد و مرگی حقیقی مارا در بر خواهد گرفت تا پروانه‌ای شویم و از پیله‌ی اوهام خود خارج؟! در نور حق گرم شویم و دیگری را نیز گرمی بخشیم؛ در عشق به وصال نور بسوزیم و هیچ شویم در اویی که همه چیزمان است! ✍ @gharare_andishe
ناگهان دستم رفت روی ماشه، همه چیز سیاه‌تر شد... همهمه بیشتر شد... فقط صدای آه و ناله‌ای زیرین و شکایت‌های تند و تیز بقیه را می‌فهمیدم آن هم مبهم! از بس ناگهانی و ناخواسته بود! تیر بود! داغ و درنده... شلیک شد! من شلیک کردم... به دوستم اصابت کرد، به قلبم خودم زرد شد، پژمرده شد؛ چه می‌شود؟ می‌بخشد؟ دوستیمان؟ راهی که می‌پیمودیم؟ کاش بداند که شب بود و تاریکی و دلهره و همهمه و من نفهمیدم و دستم خورد، دستم ... شبِ تاریک و بیمِ موج و گِردابی چنین هایل کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحل‌ها ✍ @gharare_andishe
12.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🔹مبارزه‌ای که با انقلاب انجام گرفت، مبارزه هویتی بود... هویت ملت ایران، موجودیت ملت ایران، تاریخ ملت ایران داشت نابود می‌شد و جلوی آن گرفته شد. 🔹شهدایی که در انقلاب اسلامی شهید شدند، جزء برترین‌ها هستند.... @gharare_andishe
بانگ الله اکبر انگار فتح جانم و بعثت دوباره‌ام بر این کره خاکی، که جدای از جهانِ دیگری و آدمی و عالممان نیست و یگانه شدنِ همه‌مان به اشکال مختلف را به همراه دارد، در وسعت الله به ناگه درونم رقم می‌خورد و فریادش می‌زند. با وجود آنکه از آغاز آغازینم دور باشم و راه‌ها مانده باشد تا تحقق امر برایم رقم خورد اما بانگ الله‌اکبر، در این لحظه و در این زمان و دقایق کوتاه، وصال و تحقق همه چیز را به شکلی مجمل برایم رقم می‌زند... . عمیقا نفس می‌کشم تمام چیزی را که نمی‌دانمش چیست و می‌چشم و لمس می‌کنم نسیم صبایی را که مرا در آغوش می‌کشد، اما به یک آن خود را دوباره مستور می‌کند و از نظر پنهان. و چه لذت بخش است تمامِ همان چند لحظه‌‌ی کوتاه که جانت آن را می‌چشد و نسبتی تازه می‌کند و یا بشارتی می‌دهد از حضوری بر آغازینت و ناگه از نظر غائب می‌شود تا در دریافتِ دوباره‌اش راه را عمیق‌تر از پیش از سر بگیری‌اش. ✍ @gharare_andishe
🔰رهبر انقلاب: در تاریخ طولانی‌ای که داریم هیچ روزی برای ملّت ایران افتخارآمیزتر از بیست‌ودوّم بهمن نیست. @gharare_andishe
پرچمت تا ابد بالاست و به راستی آن‌که تو را دارد، چه کم دارد؟ و آن‌که‌ تو را ندارد چه دارد!؟ جز آن ذلتی که عزت علی را نخواست و ذلت یزید را پذیرفت! جز آن‌که خسران آدمی را ببلعد به خاطر آن حضوری که می‌توان داشت و خود، آن را از خود محروم کرده‌ است! خدا نکند که خسران ما را در خود ببلعد؛ با وجود همین کاستی‌هایمان ما را همچنان در خود بدارد، جان ما در طلب اوست و ان‌شاالله در طلبش بماند و بماند. 🖊 @gharare_andishe
تا گفتم می‌خواهم عکس بگیرم، خوشحال شد! یک نگاهش به پرچم بود و یک نگاه به دست‌هایش که پرچم را با هر سختی بود نگه داشته بودند. نمی‌دانم! نمی‌دانم این پیرمرد آمده تا واقعا مشتی بر دهان آمریکا و اسرائیل بزند یا خبر دیگریست. نمی‌دانم او بر حسب وظیفه آمده و این پرچم را نگه داشته یا آنکه این پرچم علم وجود اوست و اگر پایین بیاید، دیگر اویی نیست که با پرچم باشد یا بدون آن 🖊 @gharare_andishe
روی پرچم نام ایران نبود. حتی نام یکی از ارگان‌هایی که در ایران است. اینها فاطمیون بودند؛ عزیزان مدافع حرم افغانستانی! و حال در جشن پیروزی انقلاب چه می‌کردند؟ گویا انقلاب حیاتی بود که نفس به نفس آنها را به زندگی وا می‌داشت. اینان قطعا تعلقی وصف‌ناپذیر به انقلاب حس کرده‌اند که در روز جشن پیروزی آن پرچم خود را بالا آورده‌اند. آن‌ها معنای خود را با امروز دریافته‌اند و این پرچم از ۲۲ بهمن ۵۷ بالا رفت... 🖊 @gharare_andishe
می‌گویند نماز معراج مومن است. خوب در مورد ایمانم که حرفی ندارم! اما امروز و اینجا و الله‌اکبر ابتدایی نماز برترین سخنی بود که به زبان آوردم و حقیقی‌ترین قیامی که به پا داشتم. اینجا بود که گرچه عملا صحبت از این نبود که نمازِ ۲۲ بهمن است، اما واقعی‌ترین نماز بود. آن‌قدر خوش و پرشور که به معراج می‌ماند 🖊 @gharare_andishe
ما خاک لب پرچم را دنباله‌ی حضور «خود» در «امروز» می‌دانیم. آن‌قدر که گویا با اهتزازش یگانه‌ایم. با آن در نسیم حیات ۲۲ بهمن اوج می‌گیریم. با سرخی‌اش گلگون می‌شویم و در سپیدی‌اش تازه می‌شویم. با آن نام زیبای میانش باز شهادتین می‌گوییم و با سبزی‌اش به معنای زیادی واقعی کلمه جوانه می‌زنیم. نه! ما در صورت توفیق «خود پرچمیم» 🖊 @gharare_andishe
🔹اگر به انقلاب شاعرانه نگاه نکنیم شاید در نگاه اول، شاعرانه نگاه کردن به انقلاب را احساسی بودن بدانیم، خون هزاران مرد و زنی که ریخته شد تا این انقلاب شکل بگیرد، فقط احساسی بودن نیست. شاعرانه دیدن یعنی زمین سرد زمستان میهن و آسمان تیره‌ی پر از ظلمش را ببینی در زمانی که هیچ‌کس وطنی نداشت.. در یک جغرافیای سیاسی که مدام از شمال و جنوب تهدید می‌شوی و نوکری برای ابرقدرت‌ها، زندگی کردن نبود، ذلت بود. گلویی برای فریاد نداشتی و چشمی برای دیدن و زبانی برای سخن گفتن.. در این میانه بود که آتشی روشن شد، یخ‌های زمستان را در بهمن ماه آب کرد، مهر آسمان بر زمین تابیدن گرفت و لاله ها سر از خاک برآوردند.. وطن متولد شد، انقلاب شد. اگر به انقلاب، شاعرانه نگاه نکنیم، این انفجار نور را نخواهیم دید، تا در روشنای آن قدم برداریم.. 🖊 @gharare_andishe
قرار اندیشه
🎙#مسئله_اخلاق 🔹متن خوانی و گفتگو 🔹کتاب "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم ان
. وضعیتی که گرفتار آن هستیم، به یک معنا ناشی از بی‌اخلاقی است. گمان می‌کنیم علت این بی‌اخلاقی را می‌توان تدارک کرد اما وقتی به اخلاق نظر می‌کنیم، خود اخلاق نمودی از تعارضی است که در جامعه وجود دارد که دکتر داوری در اینجا این تعارض را با تعارض انقلاب و کشور بیان می‌کنند. تا زمانی که نسبت به این تعارض نیندیشیم، اگر سخنی از اخلاق هم بخواهیم بگوییم، پوشاندن این تعارض است و به نوعی راهي نمی‌توانیم در پیش بگیریم. اینجاست که شاید اگر عمیق‌تر به مسئله خُلقیات خود نظر کنیم، راه برای علوم انسانی و اجتماعی باز می‌شود که این کتاب خود مصداق آن است. اینکه چگونه توجه ما به خُلقیات نسبت ما را با برنامه‌ریزی برای توسعه روشن می‌کند. علوم اجتماعی که اکنون گرفتار آن هستیم، رونوشتی از مسائلی است که در جهان دیگری است و کمتر به مسائل خودمان می‌اندیشیم. کتاب، وضعی را گزارش می‌دهد که از یک طرف دیدن خُلقیات ماست که خُلقیاتی است که مناسب توسعه و حضور در دنیای امروز نیست و یک طرف نیز جاماندن مسئله علوم اجتماعی-انسانی در کشور ماست که نسبت این دو را باهم نمی‌توانیم پیدا کنیم. به عبارتی توجه به خلقیات، زمینه یک خودآگاهی است که با آن خودآگاهی شاید بتوان جای علوم اجتماعی را به معنای حقیقی‌ آن پیدا کرد. جایی که می‌توان تعارض موجود را تدارک کرده و تجمع بین انقلاب و کشور را ایجاد کرد. @gharare_andishe
اخلاق در وضع کنونی.17 بهمن.MP3
31.2M
🎙 🔹متن خوانی و گفتگو 🔹کتاب "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم انسانی" دکتر داوری 🔹بخش چهارم: نسبت تاریخی میان علم و اخلاق 🔹فصل اول: اخلاق و شرایط اخلاقی قوام و بسط علوم انسانی و اجتماعی 🔹۱۷ بهمن ۱۴۰۲ @gharare_andishe
قرار اندیشه
🎙#مسئله_اخلاق 🔹متن خوانی و گفتگو 🔹کتاب "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم ان
. 🔰همت می‌خواهد... 🔹ما گمان می‌کنیم با بررسی آمار و ارقام می‌توان به مشکلات پی برد اما علی‌رغم تلاش‌ها و پژوهش‌هاي بسیار، نمی‌توان مشکلات را یافت و گویی مسئله روشن نمی‌شود که تعارضی که در کشور وجود دارد، چیست!! گویا برای درک مسائلمان در ساحت علوم انسانی و اجتماعی، همت لازم است و مسئله در نبودن همت است. با همت است که افق دیگری برای عمل مقابل فرد ظاهر شده و نسبت افراد با علم نیز تغییر می‌کند. 🔹گویا یک امر تاریخی در بنیاد روح انسان‌ها هست که آن امر با تفکر و تذکر از عمق جان افراد به ساحت زندگی آنها می‌رسد. این تذکر از جنس کارهای سیاست‌زده ما نیست بلکه عمل دیگری است که نیازمند انسانهایی است که آن عهد تاریخی را درک کرده و به آن متذکر شوند. 🔹امروز سخن گفتن از اخلاق رواج بسیار دارد و آن را به اسلام نیز نسبت می‌دهیم در حالی که نسبت فضایل و رذایل اخلاقی، ریشه در یونان دارد. انسان مدینه یونانی، اخلاقی است. به عبارتی وقتی جامعه یونانی شکل می‌گیرد، انسانی که در آن دیده می‌شود، انسان اخلاقی است. 🔹گمان می‌کنیم با اخلاق می‌توان توسعه را پدید آورد و اخلاق می‌تواند مسائل ما را حل کند مثلا با رواج قانون‌مداری به توسعه خواهیم رسید، در صورتی که نه مبدأ و نه غایت توسعه، اخلاق نیست. اخلاق تنها یک ملازمت با توسعه دارد. این مسئله فکر کردن به جهان جدید است. باید بیندیشیم اگر با چیزی به نام توسعه روبروییم، اخلاق چه جایگاهی در آن پیدا می‌کند!! @gharare_andishe
هدایت شده از رضا داوری اردکانی
ظاهرا فرض این است که فساد امر روان شناختی و شخصی است یعنی اشخاصی فاسدند و اشخاصی دیگر اهل صلاح اند و این اهل صلاح باید جلو فساد را بگیرند و با فاسدان مقابله کنند. البته اهل صلاح باید در برابر فساد بایستند اما جامعه مجال جنگ میان صلاح و فساد نیست. جامعه متعادل از صلاح برخوردار است و کم و بیش می تواند آن را حفظ کند. اما اگر نظام زندگی از تعادل خارج شود، اساس اخلاق سست می شود و مردمان برحسب استعداد بعضی زودتر و بعضی دیرتر به سمت فساد متمایل می شوند و آن ها که تن برنمی دهند ناگزیر برکناره می روند و میدان را به دیگران وامیگذارند. اخلاق در زندگی کنونی صفحه 51 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir