eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
749 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چون بم دل من غرق تکان شد بی تو آواره ی کوی این و آن شد بی تو رفتی و دوباره عید آمد اما هر سال بهار من خزان شد بی تو @golchine_sher
در من آواز بخوان نجوا کن تا صبح را با زمزمه ی عشق تو آغاز کنم @golchine_sher
باران ، نفس غزال زیبای شمال یک صحنه ی دلنشین ِ رویای شمال بر شانه ی خود جوجه چکاوک ها را دادند پناه نارون های  شمال @golchine_sher
من و چشمی که طاقت کرد با چشم انتظاری ها و تقویمی که خط می خورد بعد از بیقراری ها من و حسی که از انگشتهایش درد می ریزد من و اشکی که می خشکد به پای بردباری ها کنار بالشم یک قاب عکسی از تو افتاده امان از خاطرات دردناک یادگاری ها تو و یک خال ، نه ، یک نقطه در پایین لبهایت خدا و شاهکار خلقت و این ریزه کاری ها زمستان وار جسمم را نبودت سرد خواهد کرد دریغ از کوشش بیهوده و پوچ بخاری ها کمی آن ور تر از من ماتمم را جشن می گیرند کلاغان و کبوترها ، پرستو ها ، قناری ها . . @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
آموزش شعر ترم پاییز و زمستان کارگاه هوای شعر آموزش و نقد شعر بداهه سرایی شعرخوانی میزبان و مدرس: احمد ایرانی نسب چهارشنبه ها ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۷:۳۰ ساری، میدان امام خمینی(ره)، بلوار دانشجو، سالن کنفرانس حوزه هنری استان مازندران حضور برای علاقمندان به ادبیات آزاد است به محل برگزاری کارگاه توجه کنید کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا👇 https://eitaa.com/ahmadiraninasab کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام👇 https://t.me/ahmadiraninasab
به نسیمی همه راه به هم می‌ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می‌ریزد سنگ در برکه می‌اندازم و می‌پندارم با همین سنگ زدن، ماه به هم می‌ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می‌ماند و نا گاه به هم می‌ریزد آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است دل به یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد آه یک روز همین آه تو را می‌گیرد گاه یک کوه به یک کاه به هم می‌ریزد @golchine_sher
اگرچه یاد ندارم که دفعه‌ی چندم مرا شکستی و... آه از نگاه این مردم! به گیسوان پریشان خود نگاه بکن که شرح حال من است این کلاف سردرگم! حکایت منِ دور از تو مانده ، این‌گونه‌ست: خمار و خسته‌ام و نیست قطره‌ای در خُم! همیشه عطر تو بی‌تاب کرده جانم را چنان که باد بپیچد به خوشه‌ی گندم به سر هوای تو دارم ، خدا گواه من است اگر رسیده نمازم به رکعت پنجم! @golchine_sher
-"به کجا چنین شتابان ؟" گوَن از نسیم پرسید . -" دلِ من گرفته زینجا ، هوس ِ سفر نداری ز غبار این بیابان ؟" -" همه آرزویم، اما چه کنم که بسته پایم ... " -" به کجا چنین شتابان ؟ " -" به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم . " -" سفرت به خیر !‌ اما تو و دوستی، خدا را چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی، به شکوفه ها، به باران ، برسان سلام ِ ما را . ۱۹ مهرماه زاد روز استاد @golchine_sher
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت من مست چنانم که شنفتن نتوانم شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم با پرتو ماه ایم و چون سایه دیوار گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم دور از تو من سوخته در دامن شب ها چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم ۱۹مهرماه زاد روز استاد @golchine_sher
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در سال ۱۳۱۸ در بخش كدكن شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ، چشم به جهان گشود . شفیعی کدکنی دوره‌های دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند و چندی‌ نیز به‌ فراگیری‌ زبان‌ و ادبیات‌ عرب ، فقه ،‌ کلام‌ و اصول‌ سپری کرد . او مدرک کارشناسی خود را در رشته زبان و ادبیات پارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت . او از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث شاعر خراسانی به شمار می‌رود و دلبستگی خود را به اشعار وی پنهان نمی‌کرد . دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی ، پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸ تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد . او برای استفاده از یک فرصت مطالعاتی به دانشگاه پرینستون رفت . شفیعی کدکنی متخلص به م . سرشک یکی از پرمایه ترین و آگاه ترین شاعران روزگار ماست . وی هم از فرهنگ ایرانی و هم از فرهنگ اسلامی به فراوانی برخوردار است و در سالهای اخیر از ادب و فرهنگ غرب نیز بهره ها گرفته است . کتاب صور خیال و مقالات او درباره ادب معاصر ایران نشان میدهد او درباره قافیه و شعر و ادب پارسی و عربی ، آگاهی زیادی دارد ۱۹ مهرماه زاد روز استاد شفیعی کدکنی @golchine_sher
پیر هم شوی مثل پاییز گیلان زیبایی! @golchine_sher
هم چایی و هم ترانه باشد با من موسیقی عاشقانه باشد با من حتی به روی تنت اگر سنگین است سر را بگذار ، شانه باشد با من @golchine_sher
عشـــق از روز ازل بی ســــر و ســامانی بـود... مـن چــه مـیدانم؟! و مـیداند؟! و مـیدانی؟! بـود... از همــان روز که افـتــــاد به تو چــــشمانم... سـرنوشـت مـنِ نفــرین شده ویــرانـی بـود... مــاه و خـورشیــــد برایــم چـــه تفـاوت وقــتی... بــی تو هــرصبح و شبـم ابـری و بارانـی بـود؟؟؟... کـولیِ شب زده مـی گـفت به مـن بی تـــردیـد... فــال فنجـــان دلـم سر بـه بیابانـی بـود!... سـوختـم بیشتـر از دیـده ی یعقـوبـی کـه... سالـها گـمشـده اش یوسـف کنعـانـی بـود... رد شـدی ثـانیـه ای از دل مـن...مـن امــا... بـــم شـدم،سـربـه سـرم لـرزش و ویـرانـی بـود... عـکـس مهـتاب چــو افتـاد میـانِ تـــن آب... خــوابِ آرام شبـــش یکســره طـوفـانـی بـود... پـدرم روضـه ی رضـوان بـه دو گـندم بفـروخـت*... عـــشـق تـو مایـه ی یـک عـمـر پـریشــانـی بـود!... @golchine_sher
چشمانت آخرین چیزی‌ست که از میراثِ عشق باقی می‌ماند...! @golchine_sher
خوشا آن گل، که عطرِ دوستدارانِ قَرَن دارد هوایِ یاریِ مظلومی از خاکِ یمن دارد صبا، عطر تو را آورده با (وَالتِّينِ وَالزَّيْتُون) خوشا آن باوری که با تو پیوندی کهن دارد بیا بنشین کمی پایِ دل آن کودک تنها که تا صبح قیامت، از یتیمی ها سخن دارد تداعی می کند در خاطرش لبخندِ مادر را میان خاطراتش خانه ای از نسترن دارد به جانِ حاج قاسم قدس را آزاد خواهد کرد همان دستی که بی اندازه عطر یاسمن دارد خدا از آسمان آویخته پیراهن گل را بهشت آرزو ها سایه بر دشت و دمن دارد برای سربدارانَت رهایی از تن آسان است کدامین عاشق دیوانه ات سر در بدن دارد؟ تمام سرزمین ها کربلا، هر لحظه عاشورا تمام کوچه هامان لاله ای خونین کفن دارد نگو که سوخته بر نیزه ها موی پریشانش شَلال گیسوانِ ماهِ من چین و شکن دارد نمی بیند به جز زیبایی ات، زینب در این ورطه چه قدّ و قامتی آب آورَش دور از وطن دارد به(سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ) قسم، ای وادیِ ایمَن به هر جا رو کنی یار من آنجا انجمن دارد به رویِ گنبد نیلی هزاران بار بنْویسید برای قدس یک ایران هوای سوختن دارد (نُرِيدُ أَنْ نَمُن) یعنی، همان فصل الخطابی که به همراهش جوابی حتمی و دندان شکن دارد بدانید ای هواداران کوی دوست یارِ من برای مسجدالاقصی خلیلی بت شکن دارد ندارد آسمان مرزی برای مهرورزی ها فلسطینی و ایرانی حکم هم وطن دارد به خاک گرم بنشاند خدا بیداد صهیون را زمین و آسمان میلِ دوباره نو شدن دارد نمی داند کسی راز تو و قلّاب سنگت را اگر چه با تو یک دنیا نبرد تن به تن دارد کسی از تو نخواهد برد گوی استقامت را نبرد نا برابر هم هزاران فوت و فن دارد تو می دانی فقط راز گل سرخ شهادت را به آزادیِ تو ، همواره قلبم حسن ظنّ دارد @golchine_sher
چنان گرفته تو را بازوانِ پیچکی‌ام که گویی از تو جدا نه، که با تو من یکی‌ام! نه آشنایی‌ام امروزی است با تو همین که می‌شناسمت از خواب‌های کودکی‌ام عروس‌وارِ خیالِ منی که آمده‌ای دوباره باز به مهمانیِ عروسکی‌ام همین نه بانوی شعرِ منی، که مدحتِ تو به گوش می‌رسد از بانگِ چنگِ رودکی‌ام نسیم و نخ بده از خاک تا رها بشود به یک اشاره‌ی تو روحِ بادباکی‌ام چه برکه‌ای تو که تا آب آبی است در آن شناور است همه تار و پودِ جلبکی‌ام؟! به خونِ خویش شوم آبروی عشق آری اگر مدد برساند سرشتِ بابکی‌ام کنارِ تو نفسی با فراغِ دل بکشم اگر امان بدهد سرنوشتِ بختکی‌ام. @golchine_sher
حرف بزن، بغضِ مرا باز كن دير زمانى‌ست كه بارانى‌ام...! @golchine_sher
4_5801048752877732698.mp3
2.97M
19 مهرماه به بهانه زادروز بزرگداشت استاد شفیعی کدکنی @golchine_sher
می ریخت رقص روسری ات گل به زیر پات  روییده بود دشت تغزل به زیر پات  هرجا قدم زدی فوران کرد چشمه ای  در صخره ها نبود تحمل به زیر پات وقتی نسیم رفتن تو می وزید، دشت  گسترده بود فرش گلایل به زیر پات حالا تو مانده ای و همین خاطرات تو  دیگر نریخت دشت مغان گل به زیر پات   سارا! تلاطم ارس از اشک های توست از سیل اشک غرق شده پل به زیر پات  دارد صلابت سبلان آب می شود  در دره های غرق تامل به زیر پات   یک شب بیا به دشت مغان ای عروس ایل! تا بشکند سکوت شب ِ کلبه، زیر پات @golchine_sher
🔹بیایید تا را کنیم. 🔻اشعار علی‌اصغر شیری؛ https://eitaa.com/aliasgharshiri
آرامـــش و لـطــف بــیکرانی دارد با مــاه و ســتاره مـیـهـمانی دارد هر صبح به قصد آشتی می‌آید خورشید چه قلب مهربانی دارد @golchine_sher
با دمای دل خود چای مرا دم کردی شعر خواندی و مرا چشمه ی زمزم کردی! تا که لبخند زدی، طعم زمان شیرین شد قند را از سر صبحانه ی من کم کردی زندگی بی تو بنا بود که دق مرگ شود ضربان دلمان را چه منظّم کردی! در قرنطینه ی آغوش تو جایم عالی است! گره ی وا شده ای داشت که محکم کردی. دستی از مهر کشیدی به سر گلدان ها خانه را تابلوی میخک و مریم کردی خواستم تا خط پایان به کنارت باشم و مرا باز در این کار مصمّم کردی! انجمن ها همه مهمان دو چشمت هستند : در"شب شعرِ " قشنگی که فراهم کردی‌ @golchine_sher
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم چشم امّید به فردای فلسطین داریم قدس از سیطرۀ کفر رها می‌گردد عاقبت حاجتِ مظلوم، روا می‌گردد آفتاب از پس این ابر برون می‌آید نوبت عاشقی و فصل جنون می‌آید قدس آزادترین شهر جهان خواهد شد «نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد» خنجر از پشت زدن حیله و ترفند شماست قبلۀ اول عشق است که در بند شماست بهراسید که مهدی ز سفر می‌آید صبرِ ایوبیِ این قوم به سر می‌آید خالی از عاطفه‌اید و تُهی از احساسید بهراسید شمایی که خدانشناسید بهراسید از این آه که دامنگیر است به خود آیید که فردای قیامت دیر است نحس در طالعتان است که قابیل شوید حقتان است گرفتار ابابیل شوید گرچه ابری‌ست هوا و شبمان تاریک است اندکی صبر عزیزان! که سحر نزدیک است می‌رسد جمعۀ موعود و سواری از راه «هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله» @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا