eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
709 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
| | 🏷آنان که ز سردار خبر آوردند سوغات شهادت از سفر آوردند رفتند زیارت که سپس برگردند؛ رفتند؛ سر از بهشت درآوردند @meysamranjbar_channel
مرا در کافه‌ای جا گذاشتی مثلِ سیگارِ نیم‌سوخته مثلا رفته‌ای که برگردی شب از نیمه گذشته اما از تو خبری نشده است... @golchine_sher
مثل کوهی که سر از آب نیاورد برون دیر برخواستی از خواب خوش ای بخت نگون! عقل من گرچه به جز چون‌وچرا هیچ نداشت بعد انکار تو دیگر نه چرا داشت، نه چون چون اناری سر راه تو به خاک افتادیم تا بغلتیم در آغوش تو ای رود! به خون دل بی‌حوصله صدبار فروریخته بود زیر این سقف نمی‌زد اگر آن آه ستون پاسخی در خور پیچیدگی موی تو نیست می‌کشد کار من از فکر تو آخر به جنون @golchine_sher
ای کاش که عاشقی پریشان بودم یا خاک کف پای شهیدان بودم حالا که قرار عاشقان کرمان است ای کاش که من زائر کرمان بودم @golchine_sher
آستان مقدس امامزاده جعفربن الرضا علیه السلام برگزار می کند: فراخوان سومین دوره جایزه ادبی مادرانه با نام حضرت شهربانو مادر بزرگوار امام سجاد علیه السلام شاعران عزیز می توانند اشعار خود را در یکی از قالبهای شعری با موضوعات : 🔴 تاثیر تبار و خاندان نیک در بوجود آمدن فرزندان پاک 🔴 تاثیر پاکدامنی و نجابت در پرورش نسلهای آینده 🔴نقش معرفتی مادران بصیر در پرورش نسلی امام شناس و حقیقت باور 🔴حضرت شهربانو از ایران تا خانه عصمت و طهارت 🔴حضرت شهربانو از بهشت ایران تا همسری سید جوانان اهل بهشت به شماره ۰۹۱۳۴۰۳۵۷۱۰ در واتساپ،ایتا و تلگرام یا نشانی: https://jafaribnalreza.com/madaraneh/ ارسال نمایید. ⏱️مهلت ارسال آثار : تا روز جمعه مورخ 13 بهمن ماه 1402 🗓مراسم اختتامیه : همزمان با ایام شعبان المعظم و مقارن با روز ولادت حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام خواهد بود. @golchine_sher
ترس از تبر نداریم افراشته سر ما بیم خزان ندارد باغ صنوبر ما شعر غریب مارا در آسمان شنیدند بال کبوتران است اوراق دفتر ما آزرد بال مارا تیغ قفس به هرحال پرواز رایگان نیست در باور پر ما درد است درد آری درد است مرهم ما زخم است زخم آری زخم است زیور ما آیینگی است! اینک از حیرت که واشد؟ سوی کدام خورشید چشم منور ما از پا اگر که افتاد بر روی دست ها رفت در خون کمال دارد ای خصم پیکر ما کشتی شکستگان؟ نه! ما جاودانگانیم بحر بقاست آن جا کافتاده لنگر ما کشتید و زنده تر شد سیل عزیمت عشق از کربلا گرفته‌ست سرچشمه باور ما @golchine_sher
پیداست ماه و ابر شب تار نازک است امشب حجاب چهره‌ی دلدار نازک است سرمست می‌نوازی با زلف او خوشی آهسته‌تر نسیم! که این تار نازک است چون چشم بسته‌ام به جهان، دیده‌ام تو را! فهمیده‌ام که پرده‌ی اسرار نازک است می‌ترسم از هجوم غمت بشکند؛ دریغ! در سینه‌ام دلی‌ست که بسیار نازک است چیزی نمانده است که طوفان به پا شود بغضِ مرا ببین که چه مقدار نازک است! @golchine_sher
از اخم خدا آمده یا خنده شیطان؟ ترسی که درآمیخته با خلقت انسان در فطرت آدم هوس تجربه کردن سیبی‌ست که یک طفل گرفتهست به دندان از عطر تو سرمستم و از طعم تو دل‌خون ای کفر شکوفا شده در بوته ایمان ای سبزترین دانه این دام قدیمی ای شرم تو دل برده از این تازه‌مسلمان سنگینی یک لحظه نگاه تو چه کرده‌ست با سست‌ترین پایه این خانه ویران ای کاش تو را تنگ در آغوش بگیرم! چون پیچک پیچیده به اندام درختان @golchine_sher
از راز شهادت که خبر آوردند آمیخته با خون جگر آوردند آنها که مرید حاج قاسم بودند تا شهر بهشت بال درآوردند @golchine_sher
فرای هرسخن،از شعر،از اشعار بالاتر ندارد عالم امکان همین مقدار بالاتر برای آنکه مرگ بی شهادت را نمیخواهد کجا اجری نهفته از دل پیکار بالاتر ؟ گمان کردند با مرگت تمامی و ندانستند که رسواییشان میگردد از انکار بالاتر برای قوم شهرآشوب تصویرت فقط کافیست نگاه نافذت گردیده از هشدار بالاتر تو عهدی بسته ای با خالقت،راهی جدا داری فرای آسمان، از مرز ، از دیوار بالا تر بکشتند و هراسانند،حتی سالگردت را قیام ما شود از عزم صد مختار بالاتر شمارش کرده اند آنها،شمار زائرانت را که هی هر بار و هی هر بار بالاتر بگو گرخون ما رنگین کند کل خیابان را شود همبستگی و وحدت اقشار بالاتر برای درک عاشورا دگر حرفی نمی‌ماند سر سردار پایین و تن سردار بالا تر @golchine_sher
ای تا ابــد داغ تـو بردل های بیدار رفتی ولی یاد تو جاوید است سردار مارا دعا کن تا که سرگردان نمانیم درفتنه ها و این دوراهی های بسیار @golchine_sher
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد از آه دردناکم سازم خبر دلت را روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد آواز تیشه امشب از بیستون نیامد گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد شادم که از رقیبان دامن‌کشان گذشتی گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد پر شور از «حزین» است امروز کوه و صحرا مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد @golchine_sher
بنشین به تماشا تب دیوانگی ام را تا پاره کنم پیله ی پروانگی ام را تر دامن از آن دست سماعی کنم آغاز کز آن بِدَرم جامه ی فرزانگی ام را تا کعبه ی دل را ز پلیدی بزدایم در خود شکنم پیکر افسانگی ام را در دست تو ای عشق چنان سبحه بگردم تا سیر کنم چرخه ی بی خانگی ام را تا چند گریزانی از این سوخته ، برگرد بنشین به تماشا تب دیوانگی ام را @golchine_sher
غـم با وطنم چه ماجرا هـا دارد یک لحظه نشد که راحتش بگذارد هرجا که زبان لال شد از شدت غم از گوشـه ی چشـم واژه ها می بارد @golchine_sher
ما را برای رونق بازار می‌خواهی ای باغبان! تا چند گُل را خوار می‌خواهی اسفند و فروردین ما فرقی نخواهد داشت تقویم را بیهوده در تکرار می‌خواهی پاداش حرف حق زدن جز سربلندی نیست حق با من است اما مرا بر دار می‌خواهی ای دل چرا دست از سر من برنمی‌داری تا کی مرا از زندگی بیزار می‌خواهی؟ ای عشق! ای سنگ صبور روزهای من! امشب خودت هم محرم اسرار می‌خواهی @golchine_sher
شهر یک جاده پر از نعش، به دامان دارد ساعت انگار سوی فاجعه، فرمان دارد آسمان، واقعه در واقعه غم می بارد و زمین اشک از این داغ، به چشمان دارد باز گلزار شهیدان بگشاید آغوش که چنین حادثه در حادثه، مهمان دارد زخم اگر چند عمیق است، ولی می دانم زخم دلتنگی این طایفه، درمان دارد صبح خواهد شود و صاحب خون می آید دل به باز آمدن روشنی ایمان دارد این غزل، بابت همدردی «کابل» باشد که به دل، داغ به خون خفتن «کرمان» دارد @golchine_sher
در چشم تو آیات خدا اعجاز است در آرزویت حماسه ی پرواز است از پر زدن چلچله ها فهمیدم دروازه ی آسمان همیشه باز است @golchine_sher
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری‌ست... @golchine_sher
در این زمانه ی تاریک رو سپیدم کن در این بمیر بمیر ای خدا شهیدم کن @golchine_sher
خون می چکد از زائران بی قرارت از لاله های پرپر روی مزارت باران بگیرد کاش در کرمان خونین از شدت آن چشم های سوگوارت صد دانه شد پاشید در پیش نگاهت وقتی خزان زد بر دل باغ انارت دیشب پرستوی میان خواب میدید در آسمان ها آشیان دارد کنارت قالی سرخی پهن شد از خون گلها در زیر پای زائران داغدارت موجی که می آمد به سوی تو پریشان آرام می گیرد به زودی در جوارت @golchine_sher
قصه‌ ات بوی کربلا دارد آنچنان‌ از‌ حماسه‌ سرشاری‌ داستانت‌ به سر‌ نمی‌آید بین دلها‌ همیشه سرداری‌ بین‌ دلها دوباره‌ طوفان‌ شد دست‌و پاهای‌ عشق‌ بی‌جان‌ شد گریه‌ ی خیمه ها نمایان شد‌ یا اخا‌ آمد از علمداری‌ ماجراهای‌ علقمه‌ رو‌ شد‌ چون حبیبش‌ سفید رو شد‌ اِربا‌ً اِربا‌ً چو‌ اکبر او‌ شد فاش‌ کرده دوباره‌ اسراری‌ مرد‌ شبگرد‌ سالیان‌ دور‌ می‌شود با تمام‌ جان مامور‌ ‌ بلکه بردار‌د‌ از نشاط‌ نور‌ شبنمی‌ از نگاه‌ رخساری‌ حاج قاسم سرود مانایی‌ درس عشقی‌ و خط‌ خوانایی‌ مکتبی‌ را که‌ داده‌ دانایی‌ جان‌فشان سپاه ایثاری شاعری‌ شد‌ اگر غزلخوانت‌ دیده‌ پهنای‌ سبز‌ عرفانت‌ یک مسمان‌ شبیه‌ سلمانت‌ بین قول و قرار‌ و کرداری‌ یک جهان را به حیرت آوردی افتخاری به ملت آوردی جان سپردی و غیرت‌ آوردی ای علمدار عصر بیداری‌ @golchine_sher
ما دور و بَرِ خانه ی تنهایی خویشیم جز غم کَسِ دیگر نَبُود دور و بَرِ ما @golchine_sher
با حالِ خوش، براتِ زیارت گرفت و رفت پرواز قسمتش شد و حاجت گرفت و رفت أمن یُجیب هایِ دلش کارساز شد در سیلِ خون؛ کلیدِ اجابت گرفت و رفت گلزار، مملو از قطَرَاتِ گلاب شد گلبرگِ تازه؛ راهِ سعادت گرفت و رفت رزقی رسید و باز شد آغوش آسمان یک جرعه از زلالِ بشارت گرفت و رفت بر دستهای زخمیِ سردار بوسه زد با افتخار آمد و رخصت گرفت و رفت یک عمر با عزیزترین یارِ رهبرم با جان و دل بنایِ رفاقت گرفت و رفت بر خاک، جان سپرد و به دیدارِ حق شتافت کامش عجیب مزّهٔ تربت گرفت و رفت دنیا به کام ِ هر که از این فیض جا نمانْد دنیا به کام ِ هر که شهادت گرفت و رفت فرقی میانِ مقتلِ کرمان و فکّه نیست وقتی شهید اجرِ اطاعت گرفت و رفت زیباست لحظه ای که از اربابِ تشنه لب آبِ حیات و برگِ رضایت گرفت و رفت حتی برای دیدنِ آن جسم ِ بی کفن از چشم هایِ فاطمه(س) مهلت گرفت و رفت مهمانِ تازه واردِ شب های جمعه شد در کربلا جوازِ اقامت گرفت و رفت چشم دلش به روضهٔ مکشوفه باز شد آن ساعتی که شمر(لع) غنیمت گرفت و رفت- از پیکری که نیزه به نیزه توان نداشت آمد عقیق را؛ به جسارت گرفت و رفت زینب(س) تمام ِ هستیِ خود را رها گذاشت با دستِ بسته؛ رنجِ اسارت گرفت و رفت! @golchine_sher
دوباره آمده آن شب، شب جدایی او سرم فدایی او شد، دلم هوایی او دوباره نیمه‌شب قدر و ساعت یک و بیست سکوت ثانیه در لحظۀ رهایی او تمام خاطره را بُرد با خودش ناگاه چقدر گریه کنم از غم جدایی او چه حال و روز خوشی داشت آن یگانه‌ترین که بود رشک ملک حال ربنایی او چقدر مردم دنیا هوایی اویند چقدر خاطره دارند از آشنایی او.. هنوز هم که هنوز است پی نبرده کسی به خُلق اَحسَن و اخلاق مصطفایی او به زهد حیدری و شور مرتضایی وی به صبر زینبی و داغ کربلایی او.. کسی ندیده‌ام این‌گونه بی‌ریا هرگز کسی سراغ ندارم به با صفایی او هزار پنجره واکرده دست غیبی وی هزار عقده گشوده گره‌گشایی او نشسته‌ام به تماشای صبح لبخندش کجاست عکس غریبی به دلربایی او شبی به فطرت دیرین خویش برگشتم گرفت شهر دلم حال روستایی او.. بلند مرتبه پرواز سربلندی داشت در آسمان شهادت دل هوایی او میان این همه سردار و آن همه سرباز ندیده‌ایم کسی را به بی‌ریایی او نرفته است ز خاطر، نمی‌رود پس از این به روی خاک وطن عشق جبهه‌سایی او کنار صحن غریبی هنوز می‌سوزد چراغ نیمه‌شب خادم‌الرضایی او.. بیا و روضۀ قاسم بخوان در این پایان به شرحه شرحۀ آن جسم کربلایی او @golchine_sher