eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
818 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
‏من نباشم چه کسی جایِ مرا می گیرد؟! ‏‏گاهی از تلخیِ این فکر، به هم می ریزم... @golchine_sher
اندکی حوصله کردم برود از سر من سال ها رفت و نرفت فکر و خیالت ز سرم @golchine_sher
«دل شکستی و کسی نیست بگوید این غم، بومرنگ است! شبی سوی تو بر می‌گردد!» صاحب علم @golchine_sher
تو بیا مست در آغوش من و دل خوش‌دار مستی ات با بغلت، هر دو گناهش با من...! منزوی @golchine_sher
بیدارم از خیال تو ای بی وفاترین! هرچند خوابی در دلِ رویای دیگری... @golchine_sher
وقت برگشتن اگر راحت نمی‌بخشیدمت این قَدَر ها هم مرا احمق نمی‌پنداشتی! @golchine_sher
دل دادنم غریبه ترت کرد ظاهراً... در عشق هم معامله با آشنا خطاست! @golchine_sher
بیا همسایه‌ها شاکی شدند از من ، بیا برگرد بیا تا گریه‌ام کمتر بیازارد اَهالی را @golchine_sher ‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎
خاطرش نیست ولی خوب به خاطر دارم که در آغوش خودم "قول نرفتن" می داد.. @golchine_sher
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویند که هر چیز به هنگام بُوَد خوش! ای عشق چه چیزی که خوشی در همه هنگام...؟! @golchine_sher
بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار با دست مهربان تو مرهم اضافه شد میخواستم به یاد تو باشم شبانه روز اما بر اضطرارِ دلم کم اضافه شد لعنت به نفْس ِ شعله وری که تمام عمر هم بست دست و بال مرا، هم اضافه شد اصلا برای گریهٔ بر داغ دیدنت بر چشم ِ کعبه، چشمهٔ زمزم اضافه شد با دست کردگار به خیلِ زنان اگر- -یک زن به نام ِ حضرت مریم اضافه شد- -تنها بهانه بود که عیسی بیاورد اینگونه در سپاه تو آدم اضافه شد ذکر «بنفسي أنت» به روی لبم نشست در قلب من هوای تو هردم اضافه شد این هفته هم به جمعه رسید و نیامدی بر غیبتت دوباره گمانم اضافه شد! عاطفی @golchine_sher
چشم تو را اگر چه خمار آفریده اند آمیزه ای ز شور و شرار آفریده اند از سرخیِ لبانِ تو ای خون آتشین نار آفریده اند انار آفریده اند یک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند در عطردانِ ذوق و بهار آفریده اند مانند تو که پاک ترینی فقط یکی مانند ما هزار هزار آفریده اند زندانی است روی تو در بند موی تو ماهی اسیر در شبِ تار آفریده اند دستم نمی رسد به تو ای باغِ دوردست از بس حصار پشت‌ِ حصار آفریده اند این است نسبت تو و این روزگارِ یأس: آیینه ای میانِ غبار آفریده اند... @golchine_sher
روزِ ازل تو را اگر ابلیس دیده بود خود را به آب میزد و آتش، که مُهر کو؟ طهرانی @golchine_sher
نه فقط عرش حصیرِ قَدَمِ فاطمه است علتِ خلقِ دو عالم عَلَمِ فاطمه است سرِ سجاده به‌ جایی نرسیده است کسی هر چه دادند به ما از کرمِ فاطمه است صلی الله علیک یا مولاتنا یا فاطمه الزهرا _خرسندی @golchine_sher
همیشه آنکه دم از عاشقی زده تنهاست نماز آنکه مکبر شود جماعت نیست ... صاحب علم @golchine_sher
چشمهایت را اگر امشب ببندی بهتر است خواب گاهی میشود راه نجات از غصه ها! @golchine_sher
ترکِ ما کردی ولی با هر که هستی یار باش مثلِ من هرگز نکن با او، کمی دلدار باش @golchine_sher
خدا هر آنچه كه با من كند سزاى من است اگر چه هم كه بسوزاندم خداى من است تو جزء خواستنى هاى نا بجاى منى اگر به من نرسى مشكل از دعاى من است اگر كه غم زده بر چهره ام خودم هستم اگر به چشم تو شادم كسى بجاى من است بياد خاطره هاى تو چاى مى نوشم تمام تلخى دنيا درون چاى من است ميان اين همه فرياد بى كسى تنها سكوت واژه غمگين روزهاى من است سكوت ، عطر خيابان خيس ، تنهايى بگو به فكر منى ، اين هوا هواى من است @golchine_sher
سفر می‌کردی و کار تو را دشوار می‌کردم که چون ابر بهاری گریۀ بسیار می‌کردم ‌ همان "آغاز" باید بر حذر می‌بودم از عشقت همان دیدار "اول" باید استغفار می‌کردم ‌ ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود تو را دیگر میان خواب‌ها دیدار می‌کردم ‌ «به روی نامه‌هایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟» تو می‌پرسیدی و با چشم خون انکار می‌کردم ‌ در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود به پای مرگ می‌افتادم و اصرار می‌کردم ‌ خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر غزل در گوش من می‌خواند و من تکرار می‌کردم @golchine_sher
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من @golchine_sher
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست تو هم محتاج خواهی شد، جهان، دار مکافات است... نظری @golchine_sher
“تو را دوست دارم ” و این دوست داشتن حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته می کند … @golchine_sher
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است "عشق" یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد... نظری @golchine_sher
مرا یاد تو می‌انداخت باران تو را باران به باران گریه کردم صادقی @golchine_sher
‌ نام من بنده ی عشق است و نشانم داغ است روز محشر به همین نام و نشان برخیزم لاهوری @golchine_sher
آغوش تو آرام‌ ترین نقطه ‌ی دنیاست! هرچند که دیوانه ‌ترین مرد جهانی... @golchine_sher
ميانِ من و رقيبم كمى تأمل كن، سرت به شانه‌ىِ من بيشتر نمى آمد؟! روزبه @golchine_sher
من گم شده ام هرچه بگردی خبری نیست جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست دلگیرم از این شهر پس از من که هوایش آن گونه که در شأن تو باشد بپری نیست ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی در گوش تو آرام بگوید:خبری نیست هر جا نکنی باز سر درد دلت را چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست ای کاش که می گفت نگاه تو؛ بمانم... این لحظه که حرفت سند معتبری نیست! دل خوش نکنم پشت وداع تو سلامی ست یا پشت خداحافظی من سفری نیست؟ من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم در بسته شد آن گونه که انگار دری نیست... @golchine_sher
تو از زمان تولد درون من بودی وگرنه عشق که اینقدر اتفاقی نیست! @golchine_sher
شاید او آمده و بار دگر برگشته وای بر حال من و تو که اگر بر گشته نصف یک روز در این شهر اقامت کرده سر شب آمده و وقت سحر برگشته زانوی غم به بغل داشته در ندبه خویش گریه کرده است و با دیده تر برگشته چقدر خون دل از دست من و تو خورده است با دو پیمانه از این خون جگر برگشته از چه معلوم که این وقت که ما منتظریم چقدر آمده اینجا چقدر برگشته شاید این مرد به کرات سفر کرده و باز طبق تشخیص خود او ز سفر برگشته آه ای مرد ، جهان منتظر مقدم توست باز برگرد که امروز خطر برگشته حسینی زمان @golchine_sher