بفرمایید فردا زودتر فردا شود، امروز
همین حالا بیاید وعدۀ آیندههای ما
#قیصر_امین_پور
@golchine_sher
حرف بزن بانو
اگر شعر تنها راهِ نجاتِ ما نیست
چگونه دوستت داشته باشم که صبح شود؟
#علیرضا_رضایی
@golchine_sher
آن که خواب خوشم از دیده ربوده است تویی
و آن که یک بوسه از آن لب نربوده است منم
#رهی_معیری
@golchine_sher
هر روز با انبوهی از غم های کوچک
گم می شوم در بین آدم های کوچک
سرمایه ی احساس من مشتی دوبیتی است
عمری است می بالم به این غم های کوچک
گلبرگ ها هم پاکی ام را می شناسند
مثل تمام قطره شبنم های کوچک
با آن که بیهوده است اما می سپارم
زخم بزرگم را به مرهم های کوچک
پیچیده بوی محتشم مثل نسیمی
در سینه ها مان این محرم های کوچک
غم هایمان اندازه ی صحرا بزرگند
ما را نمی فهمند ادم های کوچک !
#سعیدبیابانکی
@golchine_sher
اتاقی دو نفره ام
در مسافرخانه ای متروک
در شهری دور افتاده
سال هاست
پای هیچ مسافری به من نخورده است
موریانه ها
مشتریان همیشگی تخت هایم هستند
#جلیل_صفربیگی
@golchine_sher
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی
چشمِ بد دور! غزلخوان شده باشی جایی
بله! یک روز تو هم حال مرا میفهمی
چونکه در آینه حیران شده باشی جایی
بیگناهیست که تهمت زده باشند به او
باد، وقتیکه پریشان شده باشی جایی
ماهِ من! طایفهی روزهبگیران چهکنند؟
شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی
صورت پنجره در پرده نباشد از شرم
کاش! وقتیکه تو عریان شده باشی جایی
من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی!
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
لطفی کن و نپرس چرا عاشقت شدیم؟
حتما دلیل داشت که ما عاشقت شدیم
در حیرتم که عشق از آثار دیدن است
ما کورها ندیده چرا عاشقت شدیم؟
اثبات میکنیم؛ بفرما ! قسم که هست
باور نمی کنی؟ به خدا ! عاشقت شدیم!؟
کِی عاشقت شدیم فراموشمان شده
بابا ! مهم که نیست کجا عاشقت شدیم
گفتند پشت ابری و ما خوش خیالها
چون کودکان سر به هوا عاشقت شدیم
دیدیم سخت بود کمی لایقت شویم
رفتیم و با دو بند دعا عاشقت شدیم
قبلا برای عشق مجوز گرفتهایم
با اذن نایبان شما عاشقت شدیم
یک ذره عقل هم که خدا لطف کرده بود
کردیم نذر عشق تو تا عاشقت شدیم
بی اعتنا به میل تو و آبروی تو
گفتیم مثل شاه و گدا عاشقت شدیم
این میوهها رسیده و یاران گرسنهاند
اینجا که کوفه نیست، بیا ! عاشقت شدیم
#قاسم_صرافان
#امام_زمان_عج
@golchine_sher
حال دنيا را چو پرسيدم من از فرزانه ای؟
گفت: يا آب است؛ يا خاک است يا پروانه ای!
گفتمش احوال عمرم را بگو؛ اين عمر چيست؟
گفت يا برق است؛ يا باد است؛ يا افسانه ای!
گفتمش اينها که ميبينی؛ چرا دل بسته اند؟
گفت يا خوابند؛ يا مستند؛ يا ديوانه ای!
گفتمش احوال جانم را پس از مردن بگو؟
گفت يا باغ است؛ يا نار است؛ يا ويرانه ای!
#ابوسعيد_ابوالخير
@golchine_sher
تلخ است روزگار، مگر با بهانهای
پیدا کنیم دلخوشی کودکانهای
ای عشق! سر بزن به دل سنگ من که گاه
روید ز سنگفرش خیابان جوانهای
گر چشم دوختم به تماشای این و آن
میخواستم که از تو بیابم نشانهای
هر جا که خیره میشوم انگار عکس توست
ما را کشاندهای به چه تاریکخانهای
از جور روزگار کسی بینصیب نیست
دیوانهای گرفته به کف تازیانهای
#فاضل_نظری
@golchine_sher
گفتم: به غیر عشق چه باشد گناه منْ؟!
گفتند: زندگانیِ عاشق گناه اوست...
#ملکالشعرا_بهار
@golchine_sher
ترسم مده به تیغ که سر مست عشق را
غیر از خدا و هجر زکس بیم و باک نیست
#طالب_آملی
@golchine_sher
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی!
#حافظ
@golchine_sher
پس از هزاره ای از قلب غار آمده ام
مرا به آب زنید، از غبار آمده ام
مرا به دیدن باران، به بزم گل ببرید
که از ولایت سبز بهار آمده ام
به من کتاب دهید و مرا بخندانید
به من که با غزل و خنده بار آمده ام
به شکل شاخه ببینید استخوانم را
منی که در شب سرما به کار آمده ام
دلم دلالت خون دهان پاییز است
من از عیادت زخم انار آمده ام
کنون در آینه با خود، میان غار و غبار
منم که با غم بودن کنار آمده ام
رسیده ام به تو آخر میان مرگ و حیات
مرا ببخش اگر بیقرار آمده ام
#سجاد_حیدری_قیری
#عضوکانال
@golchine_sher
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمیتوان گفت الا به غمگساران
#سعدی
@golchine_sher
من دعا گوی توام هرشب و شب می داند
دل ما قبل تو آنقدر ، مناجات نداشت
#مهسا_امیریان
@golchine_sher
سایه ام بود ولی خستهتــر از پیکر ِ من
دل به تهماندهی نوری که نمیتابد بست
تیر ِ غیبی که بنا بود مرا... خورد به او
سایه ام از خود ِ من زودتـــر افتاد و شکست
#علیرضا_آذر
@golchine_sher
عزتِ یوسف اگر وِرد زبانِ همه شد
قیمتی داشت که بیچاره زلیخا پرداخت
#حامد_عسگرى
@golchine_sher
می روی و گریه می آید مرا
اندکی بنشین که باران بگذرد ...
#امير_خسرو_دهلوی
@golchine_sher
زمستان
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟
ز چشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!
فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم
میشنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم
زندگی سرخیِ سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم
آخرین منزل ما کوچه ی سرگردانیست
دربهدر در پی گم کردن مقصد رفتیم
مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم
دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم
#فاضل_نظری
@golchine_sher
دلم یک برف میخواهد که بنشیند میان راه اندوهم
دلم یک راه میخواهد که بگذارم قدم درآن دمی که پاک بی تابم
دلم یک دوست میخواهد که برچیند خیال غصه هایم را
دلم یک کوه میخواهد زنم تکیه برآن گاهی که بی یارم
دلم یک تاب میخواهدکه گیردکودک فکرمرا بردوش درآغوشش نهاده سر،شوم بیهوش
وچون مهد روان برشاخه ی تاکی کندآرام روحم را
دلم چون چشمه ای جوشان برون آید زاین محبس
گشاید قفل ناکامی و ساید سر به فرداها
برون اید ز رویاها کند اندیشه فردا
#زهرا_سلحشور
#عضوکانال
@golchine_sher
گر آن مه را وفا بودی چه بودی
وَرش ترس از خدا بودی چه بودی
دمی خواهم که با او خوش برآیم
اگر او را رضا بودی چه بودی
دلم را از لبش بوسیست حاجت
گر این حاجت روا بودی چه بودی
اگر روزی به لطف آن پادشا را
نظر با این گدا بودی چه بودی
خرد گر گرد من گشتی چه گشتی
وگر صبرم بجا بودی چه بودی
به وصلش گر عُبِید بینوا را
سعادت رهنما بودی چه بودی
#عبید_زاکانی
@golchine_sher
گفتم که شَـوم پیـر و کُنم تَرکِ غـمِ عِشـق
زین غم شُدهام پیر و جز این غم هَوسم نیست...
#ثاقب_یزدی
@golchine_sher
سرت گرم است و جای خالی من را نمی بينی
نمی آيد به چشم هيچ كس افتــادنِ مویی...
#حسين_زحمتکش
@golchine_sher
من همان شبان عاشقم
سینه چاک و ساکت و غریب
بیتکلف و رها
در خراب دشتهای دور
در پی تو میدوم
ساده و صبور
یک سبد ستاره چیدهام برای تو
یک سبد ستاره
کوزه ای پرآب
دستهای گل از نگاه آفتاب
یک عبا برای شانههای مهربان تو
در شبان سرد
چاروقی برای گامهای پرتوان تو
در هجوم درد
من همان بلال الکنم
در تلفط تو ناتوان
آه از عتاب!
#سلمان_هراتی
@golchine_sher
وای اگر راهبه ی دیرِ "نباید" باشی
دانشآموختهی مکتبِ "شاید" باشی
وای اگر در نظر آراسته باشی ، اما
در خفا آنچه که در ذهن نگنجد باشی
با خودت لج کنی و پنجره را دق بدهی
چشم ، تا کار کند چینه ی ممتد باشی
نور را حس کنی و روزنه پیدا نشود
گرمِ خودباختن و ساختن سد باشی
عمر را با غمِ امّا و اگر سر بکنی
دل به دریا نسپاری و مردد باشی
سر هر هیچ بپیچی به خودت ، پوچ شوی
راه را خسته کنی ، "پشت به مقصد" باشی
عقل ، پیغمبر کفر است ؛ به آتش بکشش
تا که در مملکت عشق سرآمد باشی
فرصت از دست نده بر سر این راه که زود _
میرسد وعده ی روزی که نباید باشی
#محمد_پاکدل
@golchine_sher
باران مرا به یادِ تو آیا میآوَرَد؟
باران تو را به یادِ من اما میآورد
باران چه میهمان عزیزیست، با خودش
انبوه خاطرات به دنیا میآورد
هر روز پشت پنجره، لطفِ خیال تو
دستی به مهربانی بالا میآورد
باران؛ سکوتِ منجمدِ سالهای سال
خود را به پیشِ چشمِ تماشا میآورد
عشق است، عشق، عشق که هر موجِ رفته را
با پای خود دوباره به دریا میآورد
تا دل بَرَد دوبارهتر و عاشقانهتر
امروز میبَرَد دل و فردا میآورد
پژمردهام که بوسه بباری بر این کویر
باران چقدر حال مرا جا میآورد!
#مبین_اردستانی
@golchine_sher
بیا که هست کمی نان و آب تکراری
به خانه نور دهد آفتاب تکراری
اگر که باز به تکرار غصه میخندم
به صورتم زدهام یک نقاب تکراری
همیشه مثل خیالی مقابلم هستی
همیشه میخورم از این سراب تکراری
زدم به هر وجب از این اتاق عکس تو را
تنیده است نگاهم به قاب تکراری
دوباره عشق، مرا پای دار آورده
دوباره میکشدم با طناب تکراری
دمی کنار دل خستهام توقف کن
که هر دو خسته شدیم از شتاب تکراری
سؤال میکنم از تو که دوستم داری؟
تبسم است جوابت؛ جواب تکراری
دوباره صبح تو در این اتاق تابیدی
دوباره دیدهام انگار خواب تکراری
#زینب_نجفی
#راجی
@golchine_sher