eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
749 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
شب هلاکم می‌کند اندیشه ی غمهای روز روز فکرِ محنتِ شبهای تارم می‌کشد.. @golchine_sher
به اختیار زدم دل به زلف یار، گره به کار خویش، فکندم به اختیار، گره... @golchine_sher
اگر صد سال روزت روزه و شب نافله خوانی بدون حب حیدر در قیامت لنگ می مانی @golchine_sher
بهار آمده و طبقِ رسمِ دیرینم همیشه موقعِ سالِ جدید غمگینم تکانده‌ام همه‌یِ خانه را، نرفته ولی غبارِ عشقِ تو از تار و پودِ بالینم کدام ماهیِ دریا به تُنگ عادت کرد؟ به غیرِ دوریِ تو چاره‌ای نمی‌بینم پس از تو هیچ بهاری برای من خوش نیست تمام شد همه‌یِ لحظه‌هایِ شیرینم به شعر می‌کشمت، هرزمان به شکلی نو مرا نگاه کن از صفحه‌هایِ تمرینم بیا که بعدِ تو هرگز خوشی نخواهم دید به روزگار، پس از تو عجیب بدبینم به یادِ سبزیِ آن خاطراتِ توست که من_ کنارِ سفره‌یِ هر عید، سبزه می‌چینم برایِ لحظه‌یِ دیدارمان دعا کردی گمان کنم که به گوشَ‌ت رسیده آمینم. @golchine_sher
ای در پی گنج، گنج و گنجینه علی‌ست ای اهل‌عمل، دست پر ازپینه علی‌ست ای آن که به دنبال خدا می‌گردی دنبال علی باش که آیینه علی‌ست @golchine_sher
ایران سرفزار من ایران سربلند ایران هوشیار من ایران هوشمند هرچند داغ‌داری و هرچند خسته‌دل هرچند سوگواری و هرچند دردمند تا دشمن حسود تو از خشم جان دهد با دوستان سوته‌دل خود بگو بخند خوش باش ای فلات شهیدان! که دیر نیست دستان شرقی تو، بت غرب بشکنند با کربلا گِل تو سرشته‌ست چون تو راست با آن بهشت خاطره، پیوندی ارجمند ایران بی‌شهید و شهادت چه ظلمتی‌ست یعنی تو را ز وحشت و ظلمت بیاکنند؟ این بوی کربلاست که مستانه می‌وزد از کاکل سپید دماوند تا سهند زلفی ز دختران تو از شانۀ عفاف بیرون مباد! تا که پلشتان به هم زنند شمعی ز مهر فاطمه در من شکفت و گفت: ایرانیان پاک چو پروانه منند گفتم: ولی گروهی از اینان...، اشاره کرد: محتاج توبه‌اند ولی پاک‌دامنند ما گردی از تو را به صبا هم نمی‌دهیم! هستیم همچو کوه بر این گفته، پای‌بند خاتون صبح، زلف سحر شانه کرد و گفت: برخیز خواب‌های تو هم، سایه‌روشنند با اهل شب، حکایت ظلمات تا به کی؟ با اهل روز، قصۀ خورشید تا به چند؟ (فرید) @golchine_sher
بی هیچ بهانه ای همدیگر را فراموش می کنیم و از شعر ها می خواهیم دروغ بگویند..... @golchine_sher
آن لحظه که جای سجده کردم عصیان با دست خودت بگیر از جسمَم جان مرگم بده، سویِ خود ببَر... عمرم شد- َ -هرگاه؛ چراگاه برای شیطان! @golchine_sher
الا اي باد شبگيري بگوي آن ماه مجلس را تو آزادي و خلقي در غم رويت گرفتاران @golchine_sher
دلم باران سرد صبح پاییزی هوس دارد که نم نم می رسد از راه و عاشق می شود شهری ... @golchine_sher
مرا هزار امید است و هر هزار تویی شروع شادی و پایان انتظار تویی بهارها که ز عمرم گذشت و بی‌تو گذشت چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی @golchine_sher
آه ای زندگی منم که هنوز با همه پوچی از تو لبريزم نه به فکرم که رشته پاره کنم نه بر آنم که از تو بگريزم @golchine_sher
آسمان ها مگر از گردش خود سیر شوند ور نه عشاق ،محال است ،قراری گیرند... @golchine_sher
آسمان ابری است! از آفاق چشمانم بپرس ابر بارانی است از اشک چو بارانم بپرس کشتی دل در کف امواج غم خواهد شکست نکته را از سینه ی سرشار طوفانم بپرس @golchine_sher
صحبت که جانشین نوازش نمیشود گاهی برای درد و دل آغوش لازم است...! @golchine_sher
نه پنجره های بسته را رد میکرد نه راه ِامید بر کسی سد میکرد خورشید به رسمِ آشتی می آمد با مردمِ کوچه رفت وآمد میکرد @golchine_sher
دیروز، كه بهار در هوای خانه پیچید، در دلم قند قند عشق آب شد. خیالت را بوسه زدم، پنجره ی اتاق را، چهارطاق باز كردم، هوای آمدنت را نفس كشیدم… @golchine_sher
فراق فرصتِ خوبیست تا محک بزنیم که بینِ ما دو نفر چیست؟ عشق یا عادت؟ @golchine_sher
اول هوس و شیطنتی پر هیجان بود، نوعی طپشِ قلب، شبیهِ ضربان بود! کم کم همه‌ی دغدغه‌ام دیدن او شد انگار که جذاب ترین فردِ جهان بود! هی رفتم و هی دیدم و هی آه کشیدم، دلبستگی‌ام بیشتر از تاب و توان بود... میخواستم اقرار کنم عاشقم اما... [ چیزی که عیان بود چه حاجت به بیان بود؟ ] فهمید که دیوانه و دلبسته‌ی اویم [ از بس‌که اشارات نظر، نامه‌رسان بود ] القصه گرفتار دل هم شده بودیم روزی که جوان بودم و او نیز جوان بود... از آنچه میان من و او بود چه گویم؟ مجنونِ زمان بودم و لیلایِ زمان بود اما وسط آنهمه دلبستگی و عشق، معشوقه‌ام انگار کمی دل‌نگران بود! خوردیم به یک مشکلِ معمولیِ ساده... من زاغه نشین بودم و او دختر خان بود! کم کم به خودش آمد و فهمید چه کرده... حق داشت که پا پس بکشد، بحثِ زیان بود! اصلا تو بگو، دختر خان با دک و پوزش، هم شأن من پاپَتیِ غاز چران بود؟! البته که نه! رفت... خدا پشت و پناهش اصرار چرا؟ قسمتِ او با دگران بود... او رفت و غمش شعله به جان قلم انداخت! من ماندم و یک دفتر و طبعی که روان بود... یک مشت غزل شد همه‌ی دار و ندارم، دیوان بزرگی که پر از آه و فغان بود... بیش از دو دهه دور خودم گشتم و گشتم دل در گروِ عشق و سرم در دَوَران بود... گفتم که بدانید وفا، عشق، دروغ است! من تجربه کردم، به همین قبله چَخان بود... حُسنش همه گفتند و من سر به هوا را... آگاه نکردند به شرّی که در آن بود...! ویروس، خطرناک تر از عشق ندیدم یک قاتل بِالفطره اگر بود، همان بود! هی ریشه زد و ریشه زد و ریشه کَنَم کرد این توده‌ی بدخیم گمانم سرطان بود... @golchine_sher
خواهی که شوی با خبر از کشف و کرامات مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ @golchine_sher
حس خوبیست همین که کسی صدایت بزند و بندِ دلت از شنیدنِ صدایش پاره شود .. همین که هیچ نخواهی فقط باشدُ بماند و بماند .. همین که بیشتر از بیشتر دوستش بداری .. نفست به نفسش بند باشد .. و دلت زود به زود بهانه اش را بگیرد .. عشق است ، دوست داشتن ، جنون یا هر چه که نامش هست قشنگ است .. گاهی تلخ و گاهی شیرین اما خواستنی ست .. صاحبِ این حس در من تویی آری تو.. @golchine_sher
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده‌ای وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیده‌ای ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیده‌ای بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیده‌ای گر من بمیرم در غمت خونم بُتا در گردنت فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیده‌ای من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو هستیم نیکوخواه تو از من چرا رنجیده‌ای @golchine_sher
درست روز نخستین ماه بهمن بود رسید پیش من آن کس که نیمه‌ی من بود رسید پیش من و در دلم قرار گرفت شبیه مهر که در آسمان روشن بود نشسته بود کنارم، کسی چه می‌دانست نفس نفس زدنم از سر شکفتن بود که ماه بهمن.. و خورشید.. و دست یخ‌زده‌ام.. اجاق بوسه و دستی که شال گردن بود... به هر کجا که رسیدم پس از محبت او کویر و کوه و بیابان نبود و گلشن بود به چشم‌های عزیزش قسم که یک عالم اسیر جاذبه‌ی چشم‌های این زن بود گذشت از من و چشمم ندید جایی را... که لحظه لحظه‌ی بی او، سرم به دامن بود به قلب پاره‌ی من مهلتی نداد، کسی_ که در تمام زمین، بهترین کس من بود چه شد که رفت؟ نمی‌دانم!؛ و نفهمیدم_ چرا به جای رسیدن به فکر رفتن بود. @golchine_sher
چشمم به هر کجاست تویی در مقابلم ... @golchine_sher