eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
709 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا بازیچه ی خود ساخت چون موسی که دریا را فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را نسیم وصل وقتی بوی گل می داد حس کردم که این دیوانه پرپر می کند یک روز گل ها را خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست نباید بی وفایی دید نیرنگ زلیخا را کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر ما را؟ نمی دانم چه افسونی گریبان گیر مجنون است که وحشی می کند چشمانش آهوهای صحرا را چه خواهد کرد با ما عشق؟ پرسیدیم و خندیدی فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معما را @golchine_sher
کاش ما با تو سر صحبتمان گل می کرد به تو بیش از همگان رغبتمان گل می کرد و تو می آمدی و در گذر کوچه ی عمر غنچه غنچه دل پر محنتمان گل می کرد می رسیدی تو به همراه نسیم و باران و کویـر عطشِ غربتمان گل می کرد با تو شب از دل تنهایی ما پر می بست صبح در گوشه ی هر خلوتمان گل می کرد گر تو می آمدی ای چشمه ی آیینه و نور پیچک عشق تو بر قامتمان گل می کرد کاش می شد به رگ غیرتمان بر می خورد یا که ما با تو سر صحبتمان گل می کرد @golchine_sher
دارا و ندار خانه های همه دومتری است «مرگ» حاکم عادلی ست! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برد یا باخت ، از این قصه پر از تردیدم زندگی طعم قماریست که من فهمیدم شانس! تعبیر بدی داد به دستم ای کاش خواب این معرکه را جور دگر می دیدم پشت این سنگر لو رفته خیالم خوش بود اینکه با دشمن فرضی چِقَدر جنگیدم من اگر ساده و افتاده نبودم هرگز قد کوهی به پَر کاه نمی ارزیدم آسیابان که مرا خسته به نوبت می دید پس چرا اینهمه من دور خودم چرخیدم زندگی چشمه ی طغیانگر ما بود اگر مثل یک سنگ به پای تو نمی غلطیدم @golchine_sher
بس که آمیخته شد با غم عشقت جانم بوی گیسوی تو را می‌دهد انگشتانم مردم از عشق میان من و تو باخبرند بی‌دلیل از نظر خلق مکن پنهانم ای گل سرخ که بر گریه‌ی من می‌خندی منم آن ابر که می‌گریم و می‌خندانم نتوانست دل سنگ تو را نرم کند ناله‌ی بی‌اثر و گریه‌ی بی‌پایانم چشم بردار از آن ساعت و بی‌تاب مباش باز هم وقت جدایی‌ست! خودم می دانم @golchine_sher
هرلحظه با تمام توان در کمین ماست ماری به نام نفس که در آستین ماست بیهوده نیست این عرق شرم بی‌امان بار گناه عمر به دوش جبین ماست باید چگونه رد شد از این عرصه‌ی مجاز؟ حالا که شکّ‌و‌شبهه عصای یقین ماست آن را به نرخ سوزش دل حفظ کرده‌ایم این آتشی که در کف دست است، دین ماست اسرار با گذشت زمان فاش می‌شوند وقتی که جز خدا کس دیگر امین ماست دنیا همیشه جمع نقیضین بوده‌است زندان مومن است و بهشت برین ماست وقتی که نامه‌ی عمل ما سیاهه شد دیگر چه بحث دست یسار و یمین ماست با این وجود در گذر از پیچ‌وتاب حشر حبل‌المتین فاطمه حصن حصین ماست @golchine_sher
ای فصل غیر منتظر داستان من! معشوق ناگهانی دور از گمان من ای مطلع امید من ای چشم روشنت زیبا ترین ستاره ی هفت آسمان من ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر من زنده ام به مهر تو ای مهربان من! کی می رسد زمان عزیز یگانگی تا من از آن تو شوم و تو از آن من @golchine_sher
دماوندی پُر از دردم که در دفتر نمی گنجم بجز در سینه ات در بستری دیگر نمی گنجم به جانم زخم و سوزی در جگر دارم ز هجرانت کجایی ؟ آتشم ، آهم که در مجمر نمی گنجم پرستویی حزینم از قضا شد خانه ام بر باد کجا برگو گذارم سر ، که در بستر نمی گنجم کویرم ، کز علف جز نام نشنیدم ز کوهستان نگون بختم ، که در دامانِ نیلوفر نمی گنجم من آن انگشتِ شستم کز شهادت گشته ام محروم حلالم کن، که در مجرای انگشتر نمی گنجم مدارا کن، دلم چون دیدگانم جام خونین است مکن خاکم که من در خاک و خاکستر نمی گنجم چنان با خویش درگیرم که دادم می‌رسد تا عرش نگنجیدم در این دنیا و در محشر نمی گنجم پریشانم ، از این بی حرمتی شد شانه ام لرزان من آن گیسوی افشانم که در معجر نمی گنجم @golchine_sher
آدم در این کرانه دلش جای دیگری‌ست این خاک، کربلای معلای دیگری‌ست با هر نسیم، مرده‌دلی زنده می‌شود آری دمش مثال مسیحای دیگری‌ست اینجا همیشه چشم به دنبال معجزه‌ست در هر نگاه شوق تماشای دیگری‌ست خون شهید در همه جا موج می‌زند دریا در این کرانه به معنای دیگری‌ست خاکش چقدر بوی عجیبی گرفته است! این پهنه جایگاه قدم‌های دیگری‌ست بعد از وقوع کرب‌و‌بلا، خون این زمین در پای دین هر آینه امضای دیگری‌ست اینجا چقدر با همه جا فرق می‌کند! اینجا شلمچه نیست که دنیای دیگری‌ست @golchine_sher
می خواهی شاخ غول را بشکنی؟ زندگی کن! @golchine_sher
دلم تا برایت تنگ می‌شود ؛ نه شعر می‌خوانم نه ترانه گوش می‌دهم نه حرفهایمان را تکرار می‌کنم دلم تا برایت تنگ می‌شود می‌نشینم اسمت را می‌نویسم ، می‌نویسم ، می‌نویسم.... بعد می‌گویم : این همه او پس دلتنگی چرا ؟! دلم تا برایت تنگ می شود میمِ مالکیت به آخرِ اسمت اضافه می‌کنم و باز عاشقت می‌شوم ... @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
خواهی که مرا ز کار و بار اندازی در حادثه های ناگوار اندازی ای عشق! نگو نگفته ام روزی تو بر گردن من طناب دار اندازی @robaiiyat_takbait
دوباره صبح و نخلستانِ چشمت حریرِ بوسه بر مژگان چشمت دهان غنچه را با خنده وا کن که جانم را کنم قربان چشمت! @golchine_sher
به فرمانی که ازچشم تو صادر گشت می ترسم از آن غوغا که با این حکم ظاهر گشت می ترسم اثر دارد کمال همنشین بر همنشین گفتند دلم با درد های تو مجاور گشت، می ترسم نمی ترسم که حافظ چشم و هم چشمی کند با من ولیکن چشم های تو که شاعر گشت، می ترسم طنین انداز اگر شد شور شمعی در غزل غم نیست فروغت شهره شعر معاصر گشت،  می ترسم نگاهت را عوض کن اندکی با ما مدارا کن مسلمانت مگر این گونه کافر گشت، می ترسم صدایت غایب است این روزها در ساحل قلبم سکوتی ناگهان دور از تو حاضر گشت، می ترسم @golchine_sher                
مرغ آبی پوش من چون سمت دریابگذری باید اول از فراز دشت و صحرا بگذری باد پیغام صبا دارد چو بر ساحل رسد از میان موج خون بی ترس و پروا بگذری راه سخت و وقت تنگ و بیقراران منتظر تا بیایی در میانه بی محابا بگذری هرشب و هر روز ماندم منتظر در راه تو تا مگر بی رنج و غم امروز و فردا بگذری دامن افشان شد "صبا" در انتظار روی تو تا مگر باز آیی و بر باغ گل ها بگذری @golchine_sher
بدهم تکیه به تو ، شانه شدن را بلدی؟ گرمیِ ثانیه ای ، خانه شدن را بلدی؟ تو که ویرانه کننده است غمت ، می دانم ! خوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟ آنقدر سوخته قلبم که قلم می سوزد . شمعِ گریان شده ، پروانه شدن را بلدی؟ مرغ عشقی شده دل ، میل پریدن دارد ! بال و پر در قدمت ، لانه شدن را بلدی؟ می نویسم من عاشق ، فقط از قصّه ی تو ! در غزل های من ، افسانه شدن را بلدی؟ اشک شب های سحر سوخته ام ، پیشکش ات ! تلخی گریه ی مردانه شدن را ، بلدی؟ هر کسی دیده مرا شاعر "مجنون" خوانده ! تو بگو ، "لیلی" "دیوانه" شدن را بلدی؟ این همه ناز کشیدم بشوم معتکفت ! بدهم تکیه به تو ... ،شانه شدن را بلدی؟ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مگر قرار نشد دست بر دلم نگذاری نیامدم که مرا جزء رفتگان بشماری هنوز خط و نشان می کشی و واهمه دارم که رسم نیست شکایت از این دلی که تو داری چراغ های سر شاخه ،دانه دانه ی اشکند خوش است بگذری امشب به کوچه باغ اناری قرار بود بر این چینی شکسته نکوبی بر این انار ترک خورده ، زخم تازه نکاری به سارهای سراسیمه فکر کرده ای آیا دمی که رد شده ای از غروب جنگل ساری چه فرق می کند ای دوست!بعد کوچ مسیحا که بود کشتن او نقشه ی کدام حواری چه فرق بین قفس هست و نرده های نفسگیر به محبسی و دلت خوش به بال بال قناری مگو که زنده به عشقی و اوست دار و ندارت که کشته عاشق بسیار را به جرم نداری @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیر باران کاســه ی وارونه ای هسـتم رفیق حق من از زندگی بعد از تو ضایع می شود @golchine_sher
تمام‌ِ آرزوهای منی؛ کاش، یکی از آرزوهای تو باشم... @golchine_sher
سلام موهبت بی‌کران! خوش آمده‌ای سلام مرحمت ناگهان! خوش آمده‌ای سلام آیه‌تر از لحظه‌های جاری عمر سلام بهتر از آب روان خوش آمده‌ای سلام بر تو و بر سی سحر ستاره و نور سلام ماه پر از کهکشان خوش آمده‌ای تو ای خلاصهٔ باران بی‌امان حضور تو ای چکیدهٔ هفت‌ آسمان خوش‌ آمده‌ای نسیم خوش‌خبری آمد از مناره، چه خوب! وزید عطر تو بین اذان، خوش آمده‌ای بیا که باز نمک‌گیرمان کنی با عشق کنار سفرهٔ خرما و نان، خوش آمده‌ای تو میهمان منی؟ یا منم که مهمانت…؟ خوش آمدم به تو ای میزبان! خوش آمده‌ای! جوانه‌ها همه چشم‌انتظار مهر تواند به باغ خشک دل ای باغبان خوش آمده‌ای برای من که پر از شرم ماه شعبانم بمان تو ای رمضانم! بمان! خوش آمده‌ای @golchine_sher
به به هوا عالی شد از این ماه پایانی پیچیده عطر ناز گل های زمستانی گُم می شود دلشوره و غم هایمان کم کم در لابلای خنده های برف و بارانی  تن پوش زیبایی به تن کرده زمین امروز هم رنگ باغ قلب های پاک و عرفانی   من آرزومندم دراین سالی که می آید دلتنگی و غم پرکشد از هر چه ایرانی باران ببارد ،عشق باشد حال دل ها خوب دنیا پر از صلح و زمین غرق فراوانی @golchine_sher
می خواهی «بُزرگ» را بفهمی؟ به «ریزعلی» ها نگاه کن! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا