eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
712 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
حتی اگر یک آرزو باقی بمانی باید ببینند از تو در شعرم نشانی آنقدر می‌خواهم تو را با هر بهانه تا کار دستم می‌دهد شور جوانی هر کس که با من دوست باشد دشمن توست از تو بعید است این همه نامهربانی این شعرهایی که برایت می‌سرایم مگذار پای حربه ی شیرین زبانی من با هزار امید می‌مانم به پایت حتی اگر یک آرزو باقی بمانی @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
نوید پیروزی چرا باید چنین باشد کنون وضعِ مسلمانان ؟! ز قتل و غارت صهیون شده خَم قامتِ انسان فلسطین ، سوریه، لبنان شده آماجِ اسراییل ز حد بگذشته است اینک جنایتهای این شیطان در این دوران سکوتِ این عربها مایه ی شرم است نباشد در دلِ آنان نشان از ذرّه ای ایمان! دفاعِ هر مسلمانی ز جانِ جمله مظلومان جهادِ هر مسلمانی بُوَد در جنگِ این دوران ز کُشتار و جنایتهای اسراییلِ کودک کُش بلند است آهِ مظلومان به غزّه یا که در لبنان و هر آزاده ای باید کند یاری به مظلومان بگردد تا مسلمان عاقبت پیروزِ این میدان نترسیدن ز هر سختی کلیدِ رمزِ پیروزیست که در پیکارِ با صهیون شود هر مشکلی آسان چو ( شایق) می نویسم از نویدِ فتح و پیروزی به زودی در فلسطین و برای مردمِ لبنان @golchine_sher
بگو چرا بنویسم به دفتری که ندارم هنوز هم غزل از حالِ بهتری که ندارم دلم هوای تو دارد ولی چگونه ببندم هزار نامه به پای کبوتری که ندارم؟ به رغم آنکه نبودی، همیشه پای تو ماندم که سخت مؤمنم، اما به باوری که ندارم اگرچه بافتنی نیست راهِ تا تو رسیدن به جز خیال، ولی راهِ دیگری که ندارم شبیه ابر بهاری دلم عجیب گرفته کجاست شانه‌ی امنِ برادری که ندارم؟! @golchine_sher
ای كاش.. می‌توانستم بگويم كه با من چه می‌كنی تو جانی در جانم می‌آفرينی.. تو تنها سببی هستی كه به خاطر آن روزهای بيشتر شب‌های بيشتر و سهم بيشتری از زندگی می‌خواهم تو به من اطمينان می‌دهی كه فردايی وجود دارد ...! @golchine_sher
صبح آمد و خورشید به جانم بارید صدباغچه نور توی قلبم رویید من چشم به عشق بسته بودم اما عشق آمد و باز بر در دل کوبید @golchine_sher
شنیده‌اید که آسایش بزرگان چیست: برای خاطر بیچارگان نیاسودن به‌کاخ دهر که آلایش است بنیادش مقیم گشتن و دامان خود نیالودن همی ز عادت و کردار زشت کم کردن هماره بر صفت و خوی نیک افزودن ز بهر بیهده، از راستی بری نشدن برای خدمت تن، روح را نفرسودن برون شدن ز خرابات زندگی هشیار ز خود نرفتن و پیمانه‌ای نپیمودن رهی که گمرهیش در پی است نسپردن دری‌که فتنه‌اش اندر پس است نگشودن @golchine_sher
مشتاق صمیمانه‌ی دیدارِ شمایم اما تو بفرما به چه تدبیر بیایم هم سلسلهٔ مویِ تو بسته‌ست به دستم هم رشتهٔ گیسویِ تو پیچیده به پایم آمیخته با آتش و بغض است گلویم من گریهٔ شمعم که گرفته‌ست صدایم گردِ من دل‌سوخته پروانه زیاد است از این همه تنها تو دلت سوخت برایم بگذار بگریم که بگریم که بگریم ابری‌ست که ابری‌ست که ابری‌ست هوایم @golchine_sher
چه خوش است با خیالت، صنما دمی صفایی به کجا گریزی از من، که اسیر وهم مایی دل من خوش است روزی، به وصالِ تو در آید من از این بهانه مست و تو عجب گریز پایی نه شراب می‌پسندی، نه شباب می‌شناسی به کدام قبله هستی، همه چونی و چرایی به زبان شاعرانه، به علوم ماورایی  به چه منطقی بگویم که برای من خدایی چو شمیم عشقت آمد، غزل از قلم رها شد  دل کوچه شد اسیر تب و تاب رد پایی نه ملالی از جفایت، نه امید بر وفایت به جفای تو خوشم من، چه کنم که بی وفایی به خدا که این غزل را به اطاعتت سرودم تو امیرِ ارتشِ دل، شهِ ملکِ واژه‌هایی @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفتی مرا به داغ ندیدن گذاشتی سنگی به روی بال پریدن گذاشتی خندیدی و دلم به هوای لبت که رفت آنجا مرا به حسرت چیدن گذاشتی یوسف کجا ؟ کلاف من پیرزن کجا؟! تو در سرم هوای خریدن گذاشتی من دوستت ...ادامه ی آن را نگفتی و دل را در انتظار شنیدن گذاشتی آرام جان به جای سرت روی شانه ام بار غمی برای کشیدن گذاشتی رفتی و دانه های انار دل مرا چون قطره های خون به چکیدن گذاشتی سهم من از تمام تو حسرت شد و تمام انگشت را دچار گزیدن گذاشتی جانم به لب رسید و تمامست طاقتم رگ را ولی برای بُریدن گذاشتی @golchine_sher
شکر حق هم خونِ دل داریم هم اشکی روان سفره‌ی درویش را زینت ببخشد آب و نان در فراقت شعر می‌گویم، ببین این شعرها حاصل داغ من است اما به کام دیگران آه از دنیا که جام بی‌بهای عمر را اندک‌ اندک پر کند اما بریزد ناگهان خیره بر تنهایی بی‌مرز خود در آینه سهم ما این بوده شاید از تماشای جهان آمد و با خود گمان‌کردم که قصدش ماندن‌است رفت تا با رفتنش پایان بگیرد داستان @golchine_sher
تهران شده بازیچه موهای بلندت یک شهر نشستند تماشا بکنندت مجموعه شعری که خدا شاعر آن است تضمین شده در باغچه ها بند به بندت با طعم لبت صنف شکر خانه خراب است این مرتبه هم قند فریمان گله مندت بازار گل شهر محلات به هم ریخت وقتی گذر قافیه افتاد به خنده‌ت دین و دل من، چشم و لبت، موی تو...تسلیم! کافر شده‌ام در جدل چشم به چندت با درد دیابت که کنار آمده‌ام، کاش یک شب برسد جان بدهم با لب قندت چندیست مهندس شده این شاعر بی چیز شاید بپسندد پدر سخت پسندت... @golchine_sher
از باغ می‌بَرند چراغانی‌ات کنند تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند پوشانده‌اند صبح تو را ابرهای تار تنها به اين بهانه که بارانی‌ات کنند يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند اين بار می‌برند که زندانی‌ات کنند ای گل گمان مکن به شبِ جشن می‌روی شايد به خاک مرده ای ارزانی‌ات کنند يک نقطه بيش بين رحيم و رجيم نيست از نقطه ای بترس که شيطانی‌ات کنند آب طلب نکرده هميشه مراد نيست گاهی بهانه ايست که قربانی‌ات کنند ‌ @golchine_sher
ابر می بارید بر آینده ی دلگیر من خنده می زد کاتب تقدیر بر تدبیر من! اشک می آمد به استقبال ما وقت وداع سخت می لرزید در چشمان او تصویر من شرم اگر مانع نمی شد، بیشتر می دیدمت بگذرند ای کاش چشمان من از تقصیر من با سخن چینی مرا از چشم او انداختند ساده لوحان غافلند از آه پر تأثیر من مُصحفی هستم میان مکتب کج فهم ها هر چه می‌خواهند می گویند در تفسیر من هیچ ابری موجب خاموشی خورشید نیست رو سیاه است آن که کوشیده ست در تحقیر من... @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
📖 آموزش شعر ترم پاییز و زمستان ۱۴۰۳ کارگاه هوای شعر "سطح پیشرفته" ▪️جهان بینی و اندیشه ▪️زیست شاعرانه و سلوک شعری ▪️شعرخوانی و نقد شعر ▪️تمرین بداهه تصویر و کلمات ▪️ساز و کار مضمون یابی و تصویرپردازی ▪️سیر تحلیلی در اشعار قدما و شاعران معاصر ▪️طرح مباحث آموزشی و کاربردی بر مبنای اشعار هنرجویان و شاعران ▪️سرایش و تألیف کتاب مدرس: احمد ایرانی نسب چهارشنبه ها ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷ ساری، میدان امام خمینی(ره)، بلوار دانشجو، حوزه هنری استان مازندران حضور برای علاقمندان به ادبیات آزاد است @ahmadiraninasab
خورشید بتاب و از رخ یار بگو از چشم و لب حضرت دلدار بگو امروز که از پنجره‌اش تابیدی با او سخن از عشق من این‌بار بگو @golchine_sher
لب هاي تو لب نيست ! عذابيست الهی بايد كه عذابی بچشم گاه به گاهی در لحظه ديدار تو ، گفتم كه بعيد است چشمان تو من را نكشاند به تباهی لب هاي تو ناياب تر از آب حيات است تو سوزن پنهان شده در خرمن كاهی اين كار خدا بوده كه يكباره بيفتد در تنگ بلور شب من مثل تو ماهي ای شاخه نبات غزل حافظ شيراز! معشوقه ی مايی چه بخواهی چه نخواهی @golchine_sher
این خاک بسی چشمه ی جوشان دارد در سینه ی خود موج خروشان دارد جاری است همیشه یاد مردان خدا سرچشمه ای از نیلفروشان دارد @golchine_sher
مثل یک پروانه پشت شیشه پرپر میزنم در خودم محبوسم و با مشت بر در میزنم مانده ام در حسرت پرواز و محض دلخوشی روی کتفم  نقشی از بال کبوتر میزنم گاه گاه از فرط دلتنگی به یاد دوستان شانه هایم را خودم از پشت خنجر میزنم باز هم با دیگران میگویم از احساس خود باز هم با اره ها حرف از صنوبر میزنم «یاری اندر کس نمیبینم» ولی خواهید دید میرسد روزی که تنهایی به لشکر میزنم دور اگر این بار دست ما بیافتد شک نکن! میبرم  پیمانه را بالای منبر میزنم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صد رخنه در جانت کنند از زندگانی.. هر لحظه ویرانت کنند از زندگانی... عشقت دهند و ابتلای درد هجران باید پشیمانت کنند از زندگانی... عشق بتان و کفر مطلق می دهندت بی دین و ایمانت کنند از زندگانی آن تک درخت غرق باری که به ناگاه بر سنگ مهمانت کنند از زندگانی خورشیدی اما ناگهان یک صبح افسوس برف زمستانت کنند از زندگانی... ‏هرچند که این زندگی دادت دل و جان ‏سیر از دل و جانت کنند از زندگانی ( ) @golchine_sher
به رغم سیلی امواج، صخره‌وار بایست! در این مقابله چون کوه استوار بایست! خلاف گوشه‌نشینان و عافیت‌طلبان تو در میانه‌ی میدان کارزار بایست! نه مثل قایق فرسوده‌ای کناره بگیر نه مثل طفل هراسیده‌ای کنار بایست! در این زمانه‌ی بدنام ناجوانمردی به نام نامی مردان روزگار بایست! بس است اینکه به آه و به ناله در همه عمر به انتظار«نشستی»، به انتظار «بایست»!. @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080