خدا را شکر
مادرم سواد ندارد!
لبخندهایم
شعرهایی غمگینند ...
#اقدس_خیرالله_پور
#عضوکانال
@golchine_sher
می ریخت پشت ِپنجره باران شدیدتر
باید که شعر ِتازه بگویم جدیدتر
هم وزنِ چشمهای تو طوفان به پا کنم
تا شب به پای ِماه ِتو گردد سپیدتر
دیوارهای شهر تو را جـــار میزنند
"قــــفلِ تمام پنجره ها تر کلید تر"
این روزها که حال دلم زار میزند
نزدیک می شوم و تو هی ناپدیدتر
باران ِچشمهای مرا سرسری نگیر
از من کجاست چشم و دلی پر امیدتر!؟
احساس می کنم به هوای تو شاعرم
نبض قلم به خاطر تو می چکید تر
تنها نشسته ام به تماشای چشمهات
بر من ببار حضرت باران شدیدتر...!
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
این دل اگر کم است،
بگو سر بیاورم
یا امر کن که یک دلِ دیگر بیاورم
خیلی خلاصه عرض کنم:
دوست دارمَت
دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم...!
#سید_مهدی_موسوی
@golchine_sher
جا مانده ام سر بند یا زهرا بیاور
پیکی، پیامی از دل صحرا بیاور
آه ای نسیم از کوچه ی دلواپسی ها
یک قاصدک از خانه ی مولا بیاور
بر دامن پروانه ها افتاده آتش
بارانی از ابر جهان آرا بیاور
آه ای فلک از تشنگی کودکانش
سامان نمی گیرد دلم دریا بیاور
شامِ غریبانِ هزاران طفل پَرپَر
مهتاب رویَش را شب یلدا بیاور
در رهگذارِ سیل، صهیون لانه کرده
ای عشق صد طوفان اَلْاَقْصی'بیاور
می آید آوای (اَنَا اَلْمَهدی) به گوشم
یاریگری از عالم معنا بیاور
#مریم_محبی_نژاد_کرمان_نرماشیر
#عضوکانال
#ألسلام_علیک_أیتهاالمظلومة_المغصوبه
#سَیعلَمُ_الّذینَ_ظَلَموا_أَی_مُنقَلَبٍ_ینقَلِبونَ
@golchine_sher
او سفر کرد و کس نمی داند
من در این خاکدان چرا ماندم؟
آتشی بعد کاروان ماند
من همان آتشم که جا ماندم
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
زیاد خواستم اما همیشه کم بودی
تو مثل فرصت کوتاه، مغتنم بودی
کنار من که پرم از تو کاش حداقل
به قدر خوردن یک چای تازهدم بودی
میان رفتن و ماندن، ندیدن و دیدن
تو راه روشن من در سپیده دم بودی
تو از میان هزاران نگاه کشف شدی
تو اتفاق خوش شاعرانه ام بودی
زمانگذشت و نگاه منو تو در یک قاب
تو را در آینه دیدم خود خودم بودی
■
تو نیستی وغمت هست کاشکی میشد
غمم نبود و تو بودی، تو جای غم بودی
#محمدحسن_بیات_لو
#عضوکانال
@golchine_sher
چیزی از عشق بلاخیز نمیدانستم
هیچ از این دشمن خونریز نمیدانستم
در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم؟ شیوۀ پرهیز نمیدانستم
گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟
گفت من نام تو را نیز نمیدانستم
بغض را خندۀ مصنوعی من پنهان کرد
گریه را مصلحتآمیز نمیدانستم
عشق اگر پنجرهای باز نمی کرد به دوست
مرگ را اینهمه ناچیز نمیدانستم
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
كوثر جاري نوري و دو زمزم داری
هرچه شايستهی عشق است فراهم داری
احمدی روي و علی خوی، عجب زهرایی!
آنچه خوبان همه دارند، تو با هم داری
هاجري؟ آسيهاي؟ نه! تو فقط فاطمهای
كه به تعظيم، دوصد هاجر و مريم داری
غم حيدر غم زهراست، خدا میداند
تو به اندازهی غمهای علی غم داري
چاردهمرتبه در سوگ خدا روضه شدی
چارده قرنِ تمام است محرّم داری
از غمت عالم و آدم پُرِ داغند و هنوز
چقدر سينهزن و مرثيهخوان كم داری
چادر خاكي تو پرچم اين هيأتهاست
به خودت فاطمه! سوگند تو پرچمداری
#محسن_ناصحی
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
@golchine_sher
ای که تنها امیدِ عالمی مهدی
دردها را فقط تو مرهمی مهدی
قلب ها از هوا و معصیت لبریز
باز هم آرزوی در غمی مهدی
دیدنت کاش سهم چشم ما می شد
حین باران و اشک نم نمی مهدی
می خورد بر دهان منکران یک روز
با ظهور تو مشت محکمی مهدی
حجت ابن الحسن، الغوث ، ادرکنی
فاش کردم که اسم اعظمی مهدی
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#یاصاحبالزماناغثنییاصاحبالزمانادرکنی
@golchine_sher
بهلول وار فارغ از اندوه روزگار
خندیده ایم! ما به جهان یا جهان به ما
#فاضل_نظری
@golchine_sher
با تو سر به کجا بگذارم؟
کجا پنهانت کنم؟
وقتی مردم،
تو را در حرکات دستهایم
موسیقی صدایم
و توازن گامهایم میبینند...!
#نزار_قبانی
@golchine_sher
من قول داده ام غزلم را نیاورم
تا حرف روی حرف شماها نیاورم
اصلاً قرار بود که گرد ملال را
دیگر به هیچ چهره ی زیبا نیاورم
از آنهمه پرنده که افتاد در قفس
حتّی پری برای تماشا نیاورم
یعنی که زیر ِ خم شدن ِ شانه ی درخت
بنشینم و به روی خود امّا نیاورم
جانم به تنگ آمده دیگر، اجازه هست؟
آن را بیاورم به لبم یا نیاورم؟
حالا که کارد آمد و از استخوان گذشت
بهتر که یاد قول خودم را نیاورم
میخواستم که سقط کنم هرچه شعر را
نوزادهای زنده به دنیا نیاورم،
اما نشد عفونت ِ این چند ساله را
در خود فرو بریزم و بالا نیاورم!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
ماهروی من!
دور که میشوی
ملالی نیست
دلم به امید آمدنت
چشم به راه می ماند
#لیلا_قاسمیان_بایی
#عضوکانال
@golchine_sher
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشتِ ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردّ پایی تازه از پشتِ صنوبرها گذشت
چشمِ آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیمِ بی قرارِ روزهای عاشقی
هرکجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایهی زلفِ کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دستِ گلها ناگهان
عطرِ نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچهای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشتهای در پای خود دیدی؛ یقین کردی منم
سایهای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
#فاضل_نظرى
@golchine_sher
این شعر تقدیم به همهی کارگران پر تلاش و زحمتکش سرزمینم که مظلومانه چرخ صنعت و هنرمندانه زندگی خویش را می چرخانند
اراده هایتان پولادین و سفره هایتان پربرکت
دوباره باید بگویم از تو ز رنج های ناگزیرت
ز زخم تبعيض بر تن تو ز بغض های سر به زیرت
ز قسط های همیشه جاری ز خنده هایی که گاه تلخند
ز غصه های همیشه پیدا که در جوانی نموده پیرت
ستون تولید و صنعتی تو همیشه در حال خدمتی تو
چه با اراده و همتی تو خدای بخشنده دستگیرت
تو در تکاپو تو در تلاشی سرِ کار باید همیشه باشی
چه داستان دلخراشی مگر تورا کردهاند اسیرت
دلت پر از دلهره دمادم به چهره ی تو غباری از غم
وسرو قامت تو شد خم که زندگی نیست دلپذیرت
قسم به نان بیات عصرت رواست اگر ابر خون ببارد
ز ظلم هایی که رفته بر تو به غصه های چو زمهریرت
به لقمه های حلال سوگند به اشک های زلال لبخند
به زلف تو خورده است پیوند تمام سرمایه ها فقیرت
میان کارگر و کارفرما همیشه کارفرما برنده بوده
و اف به حال کسي که هرگز نبوده و نیست هم مسیرت
تلنگر پینه های دستت به لرزه می افکند زمین را
که مرغ آمین نشسته دائم به شانه ی آه آبگیرت
#عباس_اسداللهی_دشت_بیاض
#عضوکانال
@golchine_sher
مثل آن کودک سیلی خورده
غنچه ی یخ زده ی پژمرده
بغض ها راه گلو را بستند
حاصل عمر مرا غم بُرده
از همه پنجره ها دل کندیم
عشق در آینه هامان مرده
کاش در کودکیم میماندم
این همه درد مرا آزرده
سخت در جستجوی بابایم
مثل آن کودک سیلی خورده
#مجید_پایدار
#عضوکانال
@golchine_sher
قدرنشناس ِ عزیزم، نیمه ی من نیستی
قلبمی اما سزاوار تپیدن نیستی !
مادر این بوسه های چون مسیحایی ولی
مرده خیلی زنده کردی، پاکدامن نیستی
من غبارآلود ِهجرانم تو اما مدتی ست
عهده دار ِ آن نگاه ِ لرزه افکن نیستی
یک چراغ از چلچراغ آرزوهایت شکست
بعد ِمن اندازه ی یک عشق، روشن نیستی!
لاف آزادی زدی؛ حالا که رنگت کرده فصل
از گزندِ بادهای هرزه ایمن نیستی!
چون قیاسش می کنی با من، پس از من هرکسی
هرچه گوید عاشقم،میگویی: اصلا نیستی!
دست وقتی که تکان دادی عجب حالی شدم
اندکی برگشتم و دیدم که با من نیستی
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَك
مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش
مدینه بود و غم و غصه های بسیارش
مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا
مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش
مدینه بود و پر از تیرگی کُفر و نفاق
و غربتی که شده هر دلی گرفتارش
مدینه بود ولی از تمام مردم آن
کسی نکرد مراعات حال بیمارش
مدینه بود و چهل تن هجوم آوردند
به یک نفر که نشد هیچکس طرفدارش
مدینه بود و در خانه ای پر از هیزم
دری که سرخ شد از هرم شعله مسمارش
نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟
مصیبتی که خدا هم شده عزادارش
دم غروب -در آن کوچه- آه از سیلی
که آب شد دل سنگی سخت دیوارش
میان کوچه چگونه؟چه شد؟ نمیگویم
تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش
#محمد_حسن_بیات_لو
#عضوکانال
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
❤️کاش جای بوسهاش میماند بر پیشانیام
با خدا بودن نشان از مِهر میخواهد نه مُهر!❤️
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
قلبت چو دلم کباب خواهد گردید
رویای تو هم سراب خواهد گردید
هر آه درون سینه ام روزی عشق
چون کوه سرت خراب خواهد گردید
#نوروز_رمضانی
@robaiiyat_takbait
با سلام خدمت اعضای محترم کانال به احترام ایام فاطمیه ی اول از فردا تا پایان روز دوشنبه فقط اشعار مناسبتی این ایام بارگزاری خواهد شد
از صبوری شما سپاسگزاریم 🌷🌷🌷
@golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 یا صاحب الزمان
💌 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللهِ فِي أَرْضِه،
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللهِ فِي خَلْقِه ...
#انتظار
#امام_زمان
#جمکران
@golchine_sher
حتی نیفتاد از سرش یک بار چادر
گل را محافظ بود از هر خار چادر
دارد برای هر زن آزاد اندیش
با یاد زهرا حرمت بسیار چادر
پیچید دور دُر بی مانند مادر
مثل صدف در کوچه و بازار چادر
کوه وقار است این که می بینید مردم
این نکته را می گفت در انظار : چادر
آیینه را تا عکس نابینا نبیند
شد پرده دارش لحظه ی دیدار چادر
نامردها وقتی که دورش را گرفتند
او را سپر شد لحظه ی پیکار چادر
در کوچه، خاکی شد ولیکن گفت آری
از گرگها با حیدر کرار چادر
راز کبودی گل سرخش نشد فاش
صدیقه را شد حافظ اسرار چادر
اما دریغا دور از چشمان حیدر
شد شعله ور بین در و دیوار چادر
این بیت را با اشک باید خواند مردم!
زد بال بال آن روز با مسمار چادر
فواره زد خون از گل نیلوفری وای!
شد ناگهان مثل شقایق زار چادر
#فاطمه
#فاطمیه
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
#عضوکانال
@golchine_sher
ما دل شکستهایم و تو امیّد آخری
بانو! شنیدهام دل ما را تو میخری
آمد دلم دوباره حوالیّ کوچهات
دیگر نمیشود که گذر کرد سرسری
آه ای گل محمّدیام! سوختی چرا؟
ای یاسیِ کبود! شکستی و پرپری...
درد شما بزرگ و جهان جای کوچکیست
باشد گلایههای تو تا روز داوری
تو نیستی و جای تو خالیست بیگمان
اما نشسته است گدایی دم دری...
ای دل بایست! خانهی وحی است پشت سر!
داری مرا به آخر این کوچه میبری!
دارد صدای شیونی از دور میرسد،
شاید به قتلگاه رسیدهست خواهری...
#علی_کاملی
#عضوکانال
@golchine_sher
تا پشت در آفتاب از پا افتاد
شوری به دل حضرت دریا افتاد
در خاک ولی تکان نخورد آب از آب
وقتی که ستون آسمانها افتاد
#محسن_درویش
#عضوکانال
#حضرت_زهرا
@golchine_sher
دردیست به سینهاش که بی تسکین است
در خویش شکسته، ساکت و غمگین است
از سرخی روی یاس میشد فهمید
پاییز چقدر سیلیاش سنگین است!
#منصوره_محمدی_مزینان
#فاطمه_س
@golchine_sher