eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
708 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
با نگاهش فتنه در پیر و جوان انداخته آه از این تیری که آن ابروکمان انداخته می‌گذارد سر به روی شانه‌های دیگری... بار ما را روی دوش دیگران انداخته! بوسه‌ی پنهان من مُهر لب‌اش را باز کرد قصه‌ام را بر زبان این و آن انداخته غصه‌ی دنیا و عُقبیٰ را ندارم؛ سال‌هاست عشق ما را از زمین و آسمان انداخته من دعا کردم بمیرم، این دعا را باز هم دستِ غیب انگار در آب روان انداخته! @golchine_sher
جاری شو و پا در دل دریا بگذار! پشت سر خویش صخره را جا بگذار! تا پنجه ی مرداب اسیرت نکند بر هرچه که سدّ راه شد پا بگذار! @golchine_sher
از دیده اگر چه خون ببارد کرمان دی ماه پر از حماسه دارد کرمان دلهای شکسته بر زمین ریخته است بر خاک چگونه پا گذارد کرمان @golchine_sher
تو عقربی که در قمرم راه می رود تو دشنه ای که در جگرم راه می رود گیسو رها نکن به سراغم نیا، بد است! دیوانه ای درونِ سرم راه می رود افتاده ام به ورطهء سرگیجهء زمین من ایستاده ، دور و برم راه می رود می بینمت به خواب و عجیب است درپی ات هرشب دو پای دربه درم راه می رود این فکرِ پیر، توی سرم هی عصازنان؛ _ شایدکه از تو دل ببرم_ راه می رود می خواستم که گل بخرم دیدمت به راه اصلا گلی که من بخرم راه می رود! من بمب خندهء عقب افتاده ها شدم دیوانه ای درون سرم راه می رود ... @golchine_sher
گفتم از نزدیکی دیدار، گفتی: «ساده‌ای ! دورم از دیدار با هر پیش پا افتاده‌ای» کوچکم خواندی، که پیش چشم ظاهربین تو دیگران کوهند و من سنگ کنار جاده‌ای شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم هیچ‌کس حتی شبیهت نیست، فوق‌العاده‌ای ! با دل آزرده‌ام چیزی نمی‌گویی ولی از دل آزردن که حرفی می‌شود آماده‌ای باز بر دوری صبوری می‌کنم اما مگیر امتحان تازه‌ای از امتحان پس داده‌ای @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
اندوه و داغ و درد و غم و آتشِ فراق کردیم جمع و در دل دیوانه ریختیم @robaiiyat_takbait
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
💠 سومین کنگره‌ی ملی شعر گرامیداشت بسیجی شهید مدافع امنیت، مصطفی نوروزی 💠 موضوعات: ◾بخش ویژه: شهید مصطفی نوروزی ◾بخش عمومی: اشعار پیرامون فلسطین و عملیات طوفان الاقصی، شهدای مدافع امنیت استان مازندران 💠 شرایط ارسال آثار: ◾محدودیتی جهت تعداد و قالب آثار ارسالی برای شاعران وجود ندارد ◾اشعار ارسال شده چنانچه برگزیده‌‌ی کنگره‌های دیگر باشند و در مجموعه های شعری چاپ شده باشند از دور رقابت ها حذف خواهند شد ◾گزیده‌ی آثار ارسالی در قالب مجموعه ای به صورت کتاب چاپ و منتشر خواهد شد 💠 شیوه ارسال آثار: ◾ متن شعر را با مشخصات فردی، کد ملی، شهر محل سکونت و شماره تماس به شماره همراه ۰۹۱۱۹۵۵۰۹۵۴ در پیام رسان ایتا ارسال نمائید 💠 تقویم اجرایی: ◾اعلام فراخوان: ۱ آذر ۱۴۰۲ ◾آخرین مهلت ارسال آثار: ۳۰ دی ۱۴۰۲ ◾اختتامیه: ۲۵ بهمن ۱۴۰۲ 💠 جوایز: ◾۵۰ میلیون ریال کمک هزینه سفر به مشهد مقدس برای برگزیدگان بخش ویژه (شهید مصطفی نوروزی) به همراه تندیس و لوح تقدیر ◾۲۰ میلیون ریال به همراه تندیس و لوح تقدیر برای نفرات برتر بخش عمومی (برای شاعران شایسته تقدیر هدایای نقدی درنظر گرفته خواهد شد) ◾️حضور شاعران برگزیده برای دریافت جوایز در اختتامیه کنگره الزامی می‌باشد. برای آشنایی با حیات طیبه‌ی شهید مصطفی نوروزی، عضو کانال "ماجرای مصطفی" شوید https://eitaa.com/majaryemostafa کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا👇 https://eitaa.com/ahmadiraninasab کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام👇 https://t.me/ahmadiraninasab
یک کلبه ی خراب و کمی پنجره یک ذره آفتاب و کمی پنجره ای کاش جای این همه دیوار و سنگ آیینه بود  و آب و کمی پنجره در این سیاه چال سراسر سوال چشم و دلی مجاب و کمی پنجره بویی ز نان و گل به همه می رسید با برگی از کتاب و کمی پنجره موسیقی سکوت شب و بوی سیب یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره @golchine_sher
در ماجرای ما سری سامان نمی گیرد بیدار شو! در دوزخی، باران نمی گیرد عشق این دبیر پیر با یک قطره اشک ما این امتحان سخت را آسان نمی گیرد پیغمبری هستم که قوم کافر خود را هرقدر نفرین می کند طوفان نمی گیرد تنهایی ام با هیچ جمعی پر نخواهد شد تن-ها خودش جمعست، دیگر "آن" نمی گیرد پشت سر از عشق برگشته دعایی نیست روی سر مرتد کسی قرآن نمی گیرد پا بر سرم بگذار و بالاتر برو ای دوست بی مرگ برفی، چشمه ای جریان نمی گیرد وقتی بنا به زجر باشد عمر طولانیست با خوش خیالی عمر ما پایان نمی گیرد ... @golchine_sher
وقتی که ما به سمت خدا هم نمی رویم بلوار انتظار به جایی نمی رسد @golchine_sher
چون غنچه ی سرخ خوشگلی خندیده انگار عمو قاسم خود را دیده با کاپشن صورتی اش ریحانه شاتوت شده به خون خود غلتیده @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها ، به باران برسان سلام ما را @golchine_sher
آنجا یک قهوه خانه بود، اما ننشستیم به نوشیدن دوتا استکان چای. چرا؟ دنیا خراب می‌شد اگر دقایقی آنجا می‌نشستیم و نفری یک استکان چای می‌خوردیم ؟ عجله... همیشه عجله! کدام گوری می‌خواستم بروم؟ «من به بهانه‌ی رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشته‌ام» @golchine_sher
نمی‌دانم چرا؟ اما تو را هرجا که می‌بینم کسی انگار می‌خواهد ز من، تا با تو بنشینم تن یخ کرده، آتش را که می‌بیند چه می‌خواهد؟ همانی را که می‌خواهم، تو را وقتی که می‌بینم تو تنها می‌توانی آخرین درمان من باشی و بی شک دیگران بیهوده می‌جویند تسکینم تو آن شعری که من جایی نمی‌خوانم، که می‌ترسم به جانت چشم زخم آید چو می‌گویند تحسینم زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟ چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟ نباشی تو اگر، ناباوران عشق می‌بینند که این من، این منِ آرام، در مردن به جز اینم @golchine_sher
دِی در کمال سردی خود بود ظلمت میان شب فوران داشت اما حوالی سحر انگار خون در رگ هوا جریان داشت در گوش بره آهوی دشتی آوای سوگ داشت نسیمی بر روی غنچه های شقایق گویی نشست گَرد یتیمی بر خاک نم گرفته درخشید انگشتری عقیق و معطر یاقوت های سرخ فروریخت از زخم های سوخته_پیکر با حرف حرف پیکر سرخش شد روضه روضه روضه مجسم دی ماه، بعد فصل عروجش دارد هوای ماه محرم رودی عزیز بدرقه می شد با اشک های حضرت دریا رودی که در مسیر عبورش می ایستد جهان به تماشا با زائران رود چه کردند؟ آن خشک باورانِ سترون خون شهید در جریان است بیهوده دست و پا زده دشمن ** ای صبح، فجر آمدنت را بگذار دیر و دور ببینند یک‌ پلک مانده تا برسی تو بگذار هر چه کور ببینند! @golchine_sher
بنشسته اگر به قله ها برف سفید باز است به سمت آسمان راه شهید با لطف خدا شهادتش روزی ماست 《تا کور شود هر آنکه نتواند دید》 @golchine_sher
اصلاً قبول حرف شما، من روانی‌ام من رعد و برق و زلزله‌ام؛ ناگهانی‌ام این بیت‌های تلخِ نفس‌گیرِ شعله‌خیز داغ شماست خیمه زده بر جوانی‌ام رودم؛ اگر چه بی‌تو به دریا نمی‌رسم کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانی‌ام من کز شکوه روسری‌ات کم نمی‌کنم من، این من غبار؛ چــــرا می‌تکانی‌ام؟ بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز این سر که سرشکستۀ نامهربانی‌ام کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست از بعد رفتنت گل ابروکمـانی‌ام "شاعر شنیدنی است" ولی دست روزگار نگذاشت این کـــه بشنوی‌ام یا بخــوانی‌ام این بیت آخر است، هوا گرم شد؛ بخند من دوست‌دار بستنی زعفـــرانی‌ام @golchine_sher
چه بايد كرد با چشمت كه در تكرار اين لذت جدايى مى شود افسوس و ماندن مى شود عادت بيا عهدى كنيم امروز، روزِ اول ديدار اگر رفتيم بى برگشت، اگر مانديم بى منت .... تو بايد سهم من باشى اگر معيار دل باشد ولى دق داد تا دادت به من تقدير بى دقت ... جوانى رفت و در آغوش تو من تازه فهميدم چه مى گويند وقتى مى كنند از زندگى صحبت .... خودت شايد نميدانى چه كردى با دلم اما دل يك آدم سر سخت را بردى، خدا قوت @golchine_sher
می رسد از هر طرف بر گوشم آهنگِ فنا همچو شعله می کنم جان را ز خاکستر جدا می گشایم بالِ خود را همچو عنقا روز و شب از کران تا بیکرانه سمت و سوی کبریا دل به کسبِ ثروتِ قارونی دنیا مبند در خرابه روی آن خوابیده مار و اژدها هر که باشی عاقبت قدّت کمانی می شود می شوی در پا شدن یکروز محتاجِ عصا آزمندان را خوراکی غیر ِ گند و جیفه نیست بی نیاز است آنکه باشد با قناعت آشنا برفِ پیری همچو ( شایق) بر سرم بنشسته است زین زمستان، کو توانی تا کنم خود را رها؟ @golchine_sher
ای عشق ، دل دوباره غبار هوس گرفت از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت دل باز هم بهانه‌ی رفتن گرفت و باز تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت گفتم به هیچ‌کس دل خود را نمی‌دهم اما دلم برای همان هیچ‌کس گرفت افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست افسرده آن دلی‌ست که از هم‌نفس گرفت لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند هرکس هر آنچه داد به آیینه پس گرفت @golchine_sher
به شوق فتح تو دل نقشه می‌کشید اما خبر نداشت که این قله پرتگاه من است @golchine_sher
به دندان گرفتم که از سر نیفتد که این عشق از دست باور نیفتد به دندان گرفتم که این سایه‌ی سر به پای غمی گریه‌آور نیفتد دلم گوشه‌ی مسجد آتش گرفته خدایا که آتش به منبر نیفتد به کاشی مجروح ایوان بگویید که بر روی بال کبوتر نیفتد سر از شوق افتاده تا از مناره سر شور الله‌اکبر نیفتد دل من دعا کن که چشمی پس از این به جنگی چنین نا‌برابر نیفتد سپردم شهان را به شاه خراسان مگر کار ایشان به محشر نیفتد گرفتم به دندان خود چادرم را بگو روضه‌خوان یاد معجر نیفتد @golchine_sher
هنوز از آن نگاه محکم و مردانه می ترسند هنوز از شعله شمع و پر پروانه می ترسند نه تنها خوابشان را سردی خاکت می آشوبد که با فکر دوباره رویشت، از دانه می ترسند چنان مستند از آیین انگور تو زائرها که از شور شرابت مردم بیگانه می ترسند اگر چه پرپرت کردند در این باغ نااهلان هنوز از بوی احساست دد و دیوانه می ترسند چنان بسته است دست غیرتت راه تجاوز را که دزدان بعد تو از ساکنان خانه می ترسند نمی آرند اگر تاب تحمل قاب عکست را هنوز از آن نگاه محکم و مردانه می ترسند @golchine_sher