eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
749 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ای نام تو تسلی چشم انتظارها مسندنشین قلب همه بیقرارها تفسیر عشق و آیه ی ایمان و روشنی مضمون عاشقانه ی بیت و شعارها صد بغض بی بهانه میان گلو شکفت دلخسته ایم و زخمی این روزگارها ما را نبین که پر شده از درد غفلتیم بنگر به اشک و ناله ی شب زنده دارها گاهی عنایتی ، سر سوزن تفقدی دستی بکش تو بر سر ما حال زارها بی تو بهشت غرق سکوت و تباهی است گویی جهنمی شده لیل و نهارها خورشید عدل و سوره ی حق بر زمین بتاب تا بشکند سیاهی و جهل و حصارها صبح وصال روی تو عید محبت است جوشد شراب عاشقی از چشمه سارها @golchine_sher
ای دوست من هنوز بر آن عهد مانده‌ام هرجا که بوده نام تو خود را رسانده‌ام هم همنشین دشمن خویشم به مهر تو هم دوست را به قهر تو از خویش رانده‌ام وقتی عیار دوست و دشمن محبت است شادم که دوستدار تو را دوست خوانده‌ام پروانه‌های دور تو شمع‌اند بین خلق آتش گرفته‌ام که به آتش کشانده‌ام از هر « نظر » به « فضل » تو اقرار می‌کنم من این دو لفظ را به دو معنا نشانده‌ام! @golchine_sher
اَلسّلامُ_عَلَیْکَ_یا_صاحِبَ_الزَّمانِ دلم در چاه غم افتاده برگرد مسیرم پیچ و خم افتاده برگرد جهانِ مسلمین از غیبت تو بدنیای ستم افتاده برگرد @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
کپی فقط با نام شاعر کانالهایی که کپی می کنید لطفا اسم شاعر رو هم بنویسید از نظر اخلاقی درست نیست 🙏🙏🙏 @golchine_sher @robaiiyat_takbait
صبح آمده،آسمان غزلخوان شده است گرمـــا به تنِ پنــجره مــهمان شده است خــورشید دوبــاره مــــثل ِگـــل می‌تابد دنــیا پـــُر از آفـتـابـگردان شــده است @golchine_sher
گفتند از حوالی اینجا گذشته است زیبایی‌اش ز حد تماشا گذشته است از من مخواه خشم خودم را فرو خورم دیگر مجال صبر و مدارا گذشته است وقتی که از خطای تو جای گذشت نیست باید قبول کرد که فردا گذشته است ای جام می که وسوسه‌ام می‌کنی مدام ما را معاف دار که از ما گذشته است میراث‌دار سلسله‌ای پادشاهی‌ام دوران باشکوه من اما گذشته است ای عشق نوح باش و به فریاد ما برس حالا که آب از سر دنیا گذشته است @golchine_sher
گامی به راه و گامی در انتظار دارم سرگشته روزگاری پَرگارـ‌وار دارم دلبسته‌ی امیدی در سنگلاخ گیتی رَه بی‌شکیب پویم، دل بی‌قرار دارم یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک چون شمع، اشک و آهی بی‌اختیار دارم گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم نبوَد روا که گیرم جا در حضیض پَستی سیلم که هستی خود از کوهسار دارم سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
voice-۲۰۲۱-۰۸-۰۹-۰۱-۰۶.mp3
2.38M
با نگاهی که شبِ دوش اشارت کردی به خدا بود و نبودم همه غارت کردی شعر و شور و دل دیوانه و آزادگی ام همه را بسته‌یِ زنجیرِ اسارت کردی نادر از هند نَبُرد، آنچه تو بُردی ز دلم که تو مهری و مهاری و مهارت کردی دلم ایران و تو اسکندرِ تائیس اطوار زدی و سوختی و کشتی و غارت کردی ( عارف ) @golchine_sher
داغی که بوسه‌ی تو به لب‌های ما نهاد یادش‌بخیر و خاطره‌اش جاودانه باد بر من ببخش، گاه چنان دوست دارمت کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای ز یاد دردا چنان که عمر و دریغا چنین که مرگ از من گرفت مهلت و مهلت به من نداد! ما را فریب دادی و جای گلایه نیست ما زودباوریم و تو دلال اعتماد صبرم کفاف این همه غم را نمی‌دهد سرمایه‌ام کم است و بدهکاری‌ام زیاد @golchine_sher
شبیه ماه نباشم چه میکنی با من چراغ راه نباشم چه میکنی با من نهیب میزنی و من به جنگ می آیم که با سپاه نباشم چه میکنی با من همیشه درد،امیرِ جهانِ ساده ی توست غریق آه نباشم چه میکنی با من؟ ستارگانِ خیالت به آسمانِ من اند.. شبی سیاه نباشم چه میکنی با من؟ تو رهگذار منیّ و منم محلِّ عبور که تگیه گاه نباشم چه میکنی با من همین همین لب و بوسه،همین مرا کافی ست زیاده خواه نباشم چه میکنی با من؟ @golchine_sher
مثل خوره، فکر و خیالی در سرت باشم ویرانگر ایمان و دین و باورت باشم خوب و بزرگ و مهربانی، تو خدا باش و من با کتاب شعر خود پیغمبرت باشم وقتی که دنبال خودت در شهر می‌گردی آن نیمه‌ی گم‌ گشته، نیم دیگرت باشم عمری به پای پیلگی‌هایت نشستم تا در لحظه‌ ی پروانگی بال و پرت باشم گفتی که : ” عشق اوّلم هستی ” ، ولی ای عشق من دل ‌خوشم با اینکه عشق آخرت باشم @golchine_sher
از بس که در دوری تو من بی‌قرار تو بودم حتی کنار تو انگار چشم‌انتظار تو بودم امکان ندارد بیابی سنگِ صبوری به‌جز من تنها نه همراه و همدم من رازدارِ تو بودم آن روزها آرزویت پروازِ بی‌بال و پر بود من عاشق حرف‌های دیوانه‌وار تو بودم در روزگار جدایی هرجا غم آمد سراغت شاید ندیدی ولی من آن‌جا کنارِ تو بودم ما هر دو از هم گذشتیم این خون‌بهای کمی نیست تنها تو عاشق نبودی من هم دچارِ تو بودم @golchine_sher
دوست دارمش ...! مثل دانه‌ای که نور را مثل مزرعی که باد را مثل زورقی که موج‌ را یا پرنده‌ای که اوج را دوست دارمش ...! @golchine_sher
تنها ستاره‌ی شب تارم، شبت بخیر! تار است بی تو لیل و نهارم، شبت بخیر ای سر به شانه‌‌‌های رقیبان گذاشته کی سر به شانه‌ات بگذارم؟ شبت بخیر... تو در کنار کیستی امشب که سالهاست غیر از غم تو نیست کنارم، شبت بخیر بسیار زخم بر دل خونم زدی و آه تا صبح می‌شود بشمارم... شبت بخیر هرچند بی‌تو تاب نمی‌آورم، برو هرچند بی‌تو خواب ندارم، شبت بخیر رفتی اگرچه وقت خداحافظی نبود دیگر نشد بهانه بیارم، شبت بخیر... @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
تاریخ نخوانده اید تکرار کنم در شهر شما دوباره کشتار کنم باید که دو چشم تو برایم باشد مگذار که کار شاه قاجار کنم @robaiiyat_takbait
صبح آمده غمهای جهان دور بریز در نغمه ی هر پرنده ای شور بریز لبخند بزن ، سلام کن با گل سرخ خورشید من از پنجره ات نور بریز @golchine_sher
دیشب که یک آواره در پایانه جان داد یک سوژه بی شک دست عکاس جوان داد هی حرف پشت حرف جنجالـی به پا شد هی عکس پشت عکس دست عابران داد تقدیر شومی بر مدار شب رقم خورد انگار سرمایـی مضاعف بر خزان داد یک زن نگــاه کودکش را دورتر کرد وقتی که اشکش لحظه ای او را امان داد راننده ای  از  دور  با  فرضیه هایش افسانه ای مبهم به خورد این و آن داد معتاد یا بدکاره، مجنون یا فراری این صحنه را اخبار یک لحظه نشان داد حالا چه فرقی می کند یک مرد یا زن این واقعیت شهر را یکجا تکان داد یعنی به وجدان های بی دردی که خوابند گاهی تلنگر یا تکانی می توان داد @golchine_sher
سهمم شده است گریه ی آرام در پتو درگیریِ مداوم غم های تو به تو با اینکه دم نمی زنم اما شکسته ام دائم عبور می کند این بغض از گلو باید تفالی بزنم،حافظم کجاست؟ دل خسته ام از این همه بحث و بگو مگو حافظ ! به من دروغ نگو مثل مادرم من دق نمی کنم به خدا، قصه را بگو با من بگو به خاک سیاهی نشسته ام؟ یا مانده است بر جگرم داغِ آرزو ” می ترسی اشک در غم من پرده در شود؟” زجرم دهند باز مرا خاطراتِ او؟ حافظ ! تو را به شاخه نباتت قسم بگو لیلای من به ابن سلامی گرفته خو؟ ” دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد" من باورم نمی شود اینها،دروغگو! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوه با دیدن چشمان تو وا خواهد رفت رود چون ریخت به دریا به فنا خواهد رفت هرکه رقصیده به ساز تو خرابت شده است به سر ما که خرابیم چه‌ها خواهد رفت؟ دل از این خلق مسوزان که به فریاد آیند داد، دودی‌ست که روزی به هوا خواهد رفت این‌چنینی که به گیسوی تو سرگرم شدم شک ندارم که نمازم به قضا خواهد رفت در پی پرسش بی‌پاسخ این خلق مباش گَله هر روز به دنبال چرا خواهد رفت! به هدف نیست، هر اندازه که ماهر باشی عشق تیری‌ست که آخر به خطا خواهد رفت @golchine_sher
بسم الله الرحمن الرحیم زبان‌زد سرها به نیزه رفته و تن‌هاست بر زمین داغی ندیده صفحه‌ی تاریخ این‌چنین افتاده بود عرش خداوند روی خاک وقتی «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین...» اما در آن میانه علم را بلند کرد با عزت و وقار زنی از تبار دین جانم فدای شیرزن و خطبه‌اش، که گفت؛ «صَبرَاً عَلی قَضائِکَ یارَبَّ‌العالَمین...» آری، صدا صدای رسای سکینه بود در اوج اقتدار و سرافرازی و یقین آتش گرفت منبر شام و دل یزید از آن خطاب حیدری و لحن آتشین شان‌وشکوه‌وشوکت خود را به رخ کشید با آن که بود لشکر کفّار در کمین گفت؛ ای گروه ظالم! با اهل‌بیت حق کاری که کرده‌اید، نکردند مشرکین! اف بر شما که پاس امانت نداشتید در حق خانواده‌ی پیغمبر امین ای اهل مکر و حیله و عصیان؛ «تَبَاً لَکُم» ای ننگ بر شما که ندارید غیر کین! گیرم که پر شده‌ست جهان از یزیدیان گیرم که سربه‌سر شده عالم پر از لعین گیرم که آمده‌ست هزاران غم از یسار گیرم هزار داغ رسیده‌ست از یمین گیرم تبر شدند تمام درخت‌ها گیرم که مارها زده بیرون از آستین اما هزارشکر که نام «حسین» ما شد بر رکاب خاتم پیغمبران نگین این نام در دوعالم از این پس زبان‌زد است وقتی به نام نامی حق است هم‌نشین حق با تبار ماست که هرکس به حق رسید هم بر «حق» آفرین زد و هم بر «حق‌آفرین» تا روز حشر پرچم ما بر فراز رفت پس با شما نشانه‌ی ننگ است بر جبین بر کشته‌های کرب‌وبلا نوحه می‌کنند در عرش حق ملائکه با ناله‌ی حزین صبح و مسا امام زمان گریه می‌کند بر این مصیبت‌وغم‌عظمی که شد قرین پایان این معادله اما خوش است، خوش تا از مناره می‌رسد این صوت دلنشین؛ از بام کعبه، حضرت خورشید اهل‌بیت آمد به انتقام شهیدان...، بیا ببین. @golchine_sher
شاخه را محکم گرفتن این زمان بی‌فایده است برگ می‌ریزد، ستیزش با خزان بی‌فایده است باز می‌پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم در دل طوفان که باشی بادبان بی‌فایده است بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت دست و پا وقتی نباشد نردبان بی‌فایده است تا تو بوی زلف‌ها را می‌فرستی با نسیم سعی من در سربه‌زیری بی‌گمان بی‌فایده است تیر از جایی که فکرش را نمی‌کردم رسید دوری از آن دلبر ابروکمان بی‌فایده است در منِ عاشق توانِ ذره‌ای پرهیز نیست پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی‌فایده است از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته‌اند حرف موسی را نمی‌فهمد، شبان، بی‌فایده است من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا هم‌چنان می‌گردم اما هم‌چنان بی‌فایده است @golchine_sher