eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
280 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رباعی_تک بیت
تاریخ نخوانده اید تکرار کنم در شهر شما دوباره کشتار کنم باید که دو چشم تو برایم باشد مگذار که کار شاه قاجار کنم @robaiiyat_takbait
صبح آمده غمهای جهان دور بریز در نغمه ی هر پرنده ای شور بریز لبخند بزن ، سلام کن با گل سرخ خورشید من از پنجره ات نور بریز @golchine_sher
دیشب که یک آواره در پایانه جان داد یک سوژه بی شک دست عکاس جوان داد هی حرف پشت حرف جنجالـی به پا شد هی عکس پشت عکس دست عابران داد تقدیر شومی بر مدار شب رقم خورد انگار سرمایـی مضاعف بر خزان داد یک زن نگــاه کودکش را دورتر کرد وقتی که اشکش لحظه ای او را امان داد راننده ای  از  دور  با  فرضیه هایش افسانه ای مبهم به خورد این و آن داد معتاد یا بدکاره، مجنون یا فراری این صحنه را اخبار یک لحظه نشان داد حالا چه فرقی می کند یک مرد یا زن این واقعیت شهر را یکجا تکان داد یعنی به وجدان های بی دردی که خوابند گاهی تلنگر یا تکانی می توان داد @golchine_sher
سهمم شده است گریه ی آرام در پتو درگیریِ مداوم غم های تو به تو با اینکه دم نمی زنم اما شکسته ام دائم عبور می کند این بغض از گلو باید تفالی بزنم،حافظم کجاست؟ دل خسته ام از این همه بحث و بگو مگو حافظ ! به من دروغ نگو مثل مادرم من دق نمی کنم به خدا، قصه را بگو با من بگو به خاک سیاهی نشسته ام؟ یا مانده است بر جگرم داغِ آرزو ” می ترسی اشک در غم من پرده در شود؟” زجرم دهند باز مرا خاطراتِ او؟ حافظ ! تو را به شاخه نباتت قسم بگو لیلای من به ابن سلامی گرفته خو؟ ” دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد" من باورم نمی شود اینها،دروغگو! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوه با دیدن چشمان تو وا خواهد رفت رود چون ریخت به دریا به فنا خواهد رفت هرکه رقصیده به ساز تو خرابت شده است به سر ما که خرابیم چه‌ها خواهد رفت؟ دل از این خلق مسوزان که به فریاد آیند داد، دودی‌ست که روزی به هوا خواهد رفت این‌چنینی که به گیسوی تو سرگرم شدم شک ندارم که نمازم به قضا خواهد رفت در پی پرسش بی‌پاسخ این خلق مباش گَله هر روز به دنبال چرا خواهد رفت! به هدف نیست، هر اندازه که ماهر باشی عشق تیری‌ست که آخر به خطا خواهد رفت @golchine_sher
بسم الله الرحمن الرحیم زبان‌زد سرها به نیزه رفته و تن‌هاست بر زمین داغی ندیده صفحه‌ی تاریخ این‌چنین افتاده بود عرش خداوند روی خاک وقتی «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین...» اما در آن میانه علم را بلند کرد با عزت و وقار زنی از تبار دین جانم فدای شیرزن و خطبه‌اش، که گفت؛ «صَبرَاً عَلی قَضائِکَ یارَبَّ‌العالَمین...» آری، صدا صدای رسای سکینه بود در اوج اقتدار و سرافرازی و یقین آتش گرفت منبر شام و دل یزید از آن خطاب حیدری و لحن آتشین شان‌وشکوه‌وشوکت خود را به رخ کشید با آن که بود لشکر کفّار در کمین گفت؛ ای گروه ظالم! با اهل‌بیت حق کاری که کرده‌اید، نکردند مشرکین! اف بر شما که پاس امانت نداشتید در حق خانواده‌ی پیغمبر امین ای اهل مکر و حیله و عصیان؛ «تَبَاً لَکُم» ای ننگ بر شما که ندارید غیر کین! گیرم که پر شده‌ست جهان از یزیدیان گیرم که سربه‌سر شده عالم پر از لعین گیرم که آمده‌ست هزاران غم از یسار گیرم هزار داغ رسیده‌ست از یمین گیرم تبر شدند تمام درخت‌ها گیرم که مارها زده بیرون از آستین اما هزارشکر که نام «حسین» ما شد بر رکاب خاتم پیغمبران نگین این نام در دوعالم از این پس زبان‌زد است وقتی به نام نامی حق است هم‌نشین حق با تبار ماست که هرکس به حق رسید هم بر «حق» آفرین زد و هم بر «حق‌آفرین» تا روز حشر پرچم ما بر فراز رفت پس با شما نشانه‌ی ننگ است بر جبین بر کشته‌های کرب‌وبلا نوحه می‌کنند در عرش حق ملائکه با ناله‌ی حزین صبح و مسا امام زمان گریه می‌کند بر این مصیبت‌وغم‌عظمی که شد قرین پایان این معادله اما خوش است، خوش تا از مناره می‌رسد این صوت دلنشین؛ از بام کعبه، حضرت خورشید اهل‌بیت آمد به انتقام شهیدان...، بیا ببین. @golchine_sher
شاخه را محکم گرفتن این زمان بی‌فایده است برگ می‌ریزد، ستیزش با خزان بی‌فایده است باز می‌پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم در دل طوفان که باشی بادبان بی‌فایده است بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت دست و پا وقتی نباشد نردبان بی‌فایده است تا تو بوی زلف‌ها را می‌فرستی با نسیم سعی من در سربه‌زیری بی‌گمان بی‌فایده است تیر از جایی که فکرش را نمی‌کردم رسید دوری از آن دلبر ابروکمان بی‌فایده است در منِ عاشق توانِ ذره‌ای پرهیز نیست پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی‌فایده است از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته‌اند حرف موسی را نمی‌فهمد، شبان، بی‌فایده است من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا هم‌چنان می‌گردم اما هم‌چنان بی‌فایده است @golchine_sher
بگذار آغوشت عزیزم خانه‌ام باشد پروانه‌های بوسه‌ات بر شانه‌ام باشد جای سراب عشق هر بیگانه‌ای بگذار عشق تو ای جانانه در پیمانه‌ام باشد از سایۀ مهرت مکن محروم این دل را بگذار سقفی بر سر ویرانه‌ام باشد! من از تنور این‌وآن نانی نمی‌گیرم ای‌کاش نان عشق تو صبحانه‌ام باشد طوفان دنیا گیسوی جان را پریشان کرد باید که دست مهربانت شانه‌ام باشد من تاروپود دیگران را پاره می‌خواهم تا یاد شمعت پیلۀ پروانه‌ام باشد چیزی ندارم تا به دستت آورم یوسف! غیر از کلافی شعر تا بیعانه‌ام باشد یک‌عمر در آوارگی طی کرده‌ام ای دوست بگذار آغوش عزیزت خانه‌ام باشد @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از گلچین شعر
کانال رباعی و تک بیت ما 👆👆👆👆
با ارزشیم؛ گوهرِ یک‌دانه‌ایم ما مارا بخر! که اشکِ یتیمانه‌ایم ما با اینکه دل‌شکسته‌ی سنگ ملامتیم باز آمدیم سوی تو؛... دیوانه‌ایم ما! بیهوده خیره‌ای به افق‌های دوردست یادت نرفته است که پروانه‌ایم ما؟! از ما همیشه مردم کوتاه‌بین شهر رنجیده‌اند؛ معنی بیگانه‌ایم ما کوتاه بود شوکتِ این قلعه‌ی شنی دیر آمدی؛ ببخش که ویرانه ایم ما! @golchine_sher
آن‌روزها غربت نبود و غم میان دو انگشت جای می‌گرفت‌ @golchine_sher
امام_زمان_عج_مناجات از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را به وصالت نرسيديم و نديديم تو را روزیِ ما فقرا شربت وصل تو نبود زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را شايد ايام کهن‌سالي ما جلوه کني در جوانی که دويديم و نديديم تو را چه‌قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم چه‌قدَر شمع خريديم و نديديم تو را گاهي اندازه‌ي يک پرده فقط فاصله بود پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را سعي کرديم شبی خواب ببينيم تو را سحر از خواب پريديم و نديديم تو را فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است از همه جز تو بُريديم و نديديم تو را لااقل کاش دم خيمه‌ی تو جان بدهيم تا بگوييم: رسيديم و نديديم تو را @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رباعی_تک بیت
بر دختر خود حسین بس مشتاق است در دانش و فضل، شهره‌ی آفاق است از نور خصائل سکینه پیداست آئینه‌ای از مکارم الاخلاق است @robaiiyat_takbait
ای پنجره های بسته و باز سلام خورشیدسپید رو به آغاز سلام صبح آمده،با لباس گرم و روشن ای هفته ی سبز رو به پرواز،سلام @nabzeghalam @golchine_sher
کنار پنجره یک جفت چشم بارانی نشسته اند به یک انتظار طولانی نشسته اند و برای تو شعر می گویند تو هیچ چیز از احساس من نمی دانی بگیر از من عاشق هوای عشقت را کلید را نگذارند دست زندانی سرم سپرده تر از روزهای پیوندست دلم گرفته تر از ابرهای بارانی بیا و لحظه ایی از کار خود پشیمان باش قشنگ می شود این عشق با پشیمانی @golchine_sher
عاشقم کرد و سپس پای قرار خود نماند  رفت و در قلبم نهال بی کسی ها را نشاند مثل یک  دیوانه که از جمع طفلان بگذرد  هرکسی بی او مرا میدید چیزی می پراند    لالِ مادر مرده ای هستم که اندوه مرا هیچ کس از عمق چشمان پریشانم نخواند! من رسول مذهب دیوانگان عالمم هیچ کس مانند من از خویشتن ،خود را نراند خاک بر سر مانده ام مانند برنوهای ایل  کاش دستی می رسید و ماشه ام را می چکاند کاش دست مهربان آدم بی کینه ای  گرد غربت را ز روی شانه هایم می تکاند من نمیدانم چه کم می شد ز الطاف خدا  عشق  اگر در انتهای قصه خود را می رساند @golchine_sher  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زخمی از جنس جدایی ها توانم را گرفت تا به شِکوه لب گشودم غم دهانم را گرفت شرحه شرحه سوختم در آتش دلدادگی استخوانم گُر گرفت و تب امانم را گرفت محو شد در بارش تنهایی من رد تو سیل غم ها زد به جانم تا نشانم را گرفت من به ایجاز مرورت حفظ کردم گریه را موج اشکم زد به پهلو امتحانم را گرفت از هوایت پل زدم تا چشمه ی زاینده رود لشکری زد ابر مویت اصفهانم را گرفت دود درد آلودِ دوری دور شب بوها که‌ گشت ناگهان نقش زمین شد آسمانم را گرفت من خمار چشم های زندگی بودم ولی مرگ آمد جرعه جرعه استکانم را گرفت @golchine_sher
محبوبم! کاش می‌توانستم تنهایی‌ام را بیاورم کنارِ تنهایی شما @golchine_sher
تا ابد بغضِ منِ تب زدهِ کال است عزیز دیدن گریه ی تمساح محال است عزیز تا شما خانه تان سمت شمال ده ماست قبله ی دهکده مان سمت شمال است عزیز پنجره بین من و توست، مرا بوسه بزن بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز ما دو ریلیم به امید به هم وصل شدن فصل گل دادن نی ، فصل وصال است عزیز ماه من ! عکس تو در چشمه گل آلود شده عیب از توست ! ببین ! چشمه زلال است عزیز دام گیسوی تو بی دانه شده ، می فهمی ؟ امپراطوری تو رو به زوال است عزیز عشق این نیست که بر گردن من حلقه زده اینکه بر گردنم افتاده وبال است عزیز چار فصل است دلم ، منتظر پاسخ توست لعن و نفرین به تو و هرچه سوال است عزیز @golchine_sher
دیشب پدر دوباره تبی شعله ور خرید! ‌از نان خبر نبود... که خون جگر خرید با کارت های خالیِ عمری که سوخته است دیگر نمی شود نفسی مختصر خرید! کبریت های بی خطر خانه گفته اند: باید به سر دوباره هوای خطر خرید، اصلاً برای هر سرِ بی درد لازم است با مشت های بسته کمی دردسر خرید! خورشیدهای باور ما را فروختند یک عمر این جماعتِ تاریکِ زرخرید! ای سرزمین آبی لبخندهای من! باید چگونه تا تو بلیط سفر خرید؟ وقتی که بادها همه تعطیل می شوند باید برای قاصدکان هم خبر خرید دیشب رکاب می زدم اما میان خواب با آن دوچرخه ای که برایم پدر خرید! @golchine_sher