هدایت شده از رباعی_تک بیت
تاریخ نخوانده اید تکرار کنم
در شهر شما دوباره کشتار کنم
باید که دو چشم تو برایم باشد
مگذار که کار شاه قاجار کنم
#نوروز_رمضانی
@robaiiyat_takbait
صبح آمده غمهای جهان دور بریز
در نغمه ی هر پرنده ای شور بریز
لبخند بزن ، سلام کن با گل سرخ
خورشید من از پنجره ات نور بریز
#شهراد_میدری
@golchine_sher
دیشب که یک آواره در پایانه جان داد
یک سوژه بی شک دست عکاس جوان داد
هی حرف پشت حرف جنجالـی به پا شد
هی عکس پشت عکس دست عابران داد
تقدیر شومی بر مدار شب رقم خورد
انگار سرمایـی مضاعف بر خزان داد
یک زن نگــاه کودکش را دورتر کرد
وقتی که اشکش لحظه ای او را امان داد
راننده ای از دور با فرضیه هایش
افسانه ای مبهم به خورد این و آن داد
معتاد یا بدکاره، مجنون یا فراری
این صحنه را اخبار یک لحظه نشان داد
حالا چه فرقی می کند یک مرد یا زن
این واقعیت شهر را یکجا تکان داد
یعنی به وجدان های بی دردی که خوابند
گاهی تلنگر یا تکانی می توان داد
#پوریا_بیگی
@golchine_sher
سهمم شده است گریه ی آرام در پتو
درگیریِ مداوم غم های تو به تو
با اینکه دم نمی زنم اما شکسته ام
دائم عبور می کند این بغض از گلو
باید تفالی بزنم،حافظم کجاست؟
دل خسته ام از این همه بحث و بگو مگو
حافظ ! به من دروغ نگو مثل مادرم
من دق نمی کنم به خدا، قصه را بگو
با من بگو به خاک سیاهی نشسته ام؟
یا مانده است بر جگرم داغِ آرزو
” می ترسی اشک در غم من پرده در شود؟”
زجرم دهند باز مرا خاطراتِ او؟
حافظ ! تو را به شاخه نباتت قسم بگو
لیلای من به ابن سلامی گرفته خو؟
” دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد"
من باورم نمی شود اینها،دروغگو!
#نرگس_نوروزی
@golchine_sher
کوه با دیدن چشمان تو وا خواهد رفت
رود چون ریخت به دریا به فنا خواهد رفت
هرکه رقصیده به ساز تو خرابت شده است
به سر ما که خرابیم چهها خواهد رفت؟
دل از این خلق مسوزان که به فریاد آیند
داد، دودیست که روزی به هوا خواهد رفت
اینچنینی که به گیسوی تو سرگرم شدم
شک ندارم که نمازم به قضا خواهد رفت
در پی پرسش بیپاسخ این خلق مباش
گَله هر روز به دنبال چرا خواهد رفت!
به هدف نیست، هر اندازه که ماهر باشی
عشق تیریست که آخر به خطا خواهد رفت
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
بسم الله الرحمن الرحیم
زبانزد
سرها به نیزه رفته و تنهاست بر زمین
داغی ندیده صفحهی تاریخ اینچنین
افتاده بود عرش خداوند روی خاک
وقتی «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین...»
اما در آن میانه علم را بلند کرد
با عزت و وقار زنی از تبار دین
جانم فدای شیرزن و خطبهاش، که گفت؛
«صَبرَاً عَلی قَضائِکَ یارَبَّالعالَمین...»
آری، صدا صدای رسای سکینه بود
در اوج اقتدار و سرافرازی و یقین
آتش گرفت منبر شام و دل یزید
از آن خطاب حیدری و لحن آتشین
شانوشکوهوشوکت خود را به رخ کشید
با آن که بود لشکر کفّار در کمین
گفت؛ ای گروه ظالم! با اهلبیت حق
کاری که کردهاید، نکردند مشرکین!
اف بر شما که پاس امانت نداشتید
در حق خانوادهی پیغمبر امین
ای اهل مکر و حیله و عصیان؛ «تَبَاً لَکُم»
ای ننگ بر شما که ندارید غیر کین!
گیرم که پر شدهست جهان از یزیدیان
گیرم که سربهسر شده عالم پر از لعین
گیرم که آمدهست هزاران غم از یسار
گیرم هزار داغ رسیدهست از یمین
گیرم تبر شدند تمام درختها
گیرم که مارها زده بیرون از آستین
اما هزارشکر که نام «حسین» ما
شد بر رکاب خاتم پیغمبران نگین
این نام در دوعالم از این پس زبانزد است
وقتی به نام نامی حق است همنشین
حق با تبار ماست که هرکس به حق رسید
هم بر «حق» آفرین زد و هم بر «حقآفرین»
تا روز حشر پرچم ما بر فراز رفت
پس با شما نشانهی ننگ است بر جبین
بر کشتههای کربوبلا نوحه میکنند
در عرش حق ملائکه با نالهی حزین
صبح و مسا امام زمان گریه میکند
بر این مصیبتوغمعظمی که شد قرین
پایان این معادله اما خوش است، خوش
تا از مناره میرسد این صوت دلنشین؛
از بام کعبه، حضرت خورشید اهلبیت
آمد به انتقام شهیدان...، بیا ببین.
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
#حضرت_سکینه_سلاماللهعلیها
#امام_زمان
@golchine_sher
شاخه را محکم گرفتن این زمان بیفایده است
برگ میریزد، ستیزش با خزان بیفایده است
باز میپرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل طوفان که باشی بادبان بیفایده است
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بیفایده است
تا تو بوی زلفها را میفرستی با نسیم
سعی من در سربهزیری بیگمان بیفایده است
تیر از جایی که فکرش را نمیکردم رسید
دوری از آن دلبر ابروکمان بیفایده است
در منِ عاشق توانِ ذرهای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بیفایده است
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خستهاند
حرف موسی را نمیفهمد، شبان، بیفایده است
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان میگردم اما همچنان بیفایده است
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
بگذار آغوشت عزیزم خانهام باشد
پروانههای بوسهات بر شانهام باشد
جای سراب عشق هر بیگانهای بگذار
عشق تو ای جانانه در پیمانهام باشد
از سایۀ مهرت مکن محروم این دل را
بگذار سقفی بر سر ویرانهام باشد!
من از تنور اینوآن نانی نمیگیرم
ایکاش نان عشق تو صبحانهام باشد
طوفان دنیا گیسوی جان را پریشان کرد
باید که دست مهربانت شانهام باشد
من تاروپود دیگران را پاره میخواهم
تا یاد شمعت پیلۀ پروانهام باشد
چیزی ندارم تا به دستت آورم یوسف!
غیر از کلافی شعر تا بیعانهام باشد
یکعمر در آوارگی طی کردهام ای دوست
بگذار آغوش عزیزت خانهام باشد
#زینب_نجفی
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
با ارزشیم؛ گوهرِ یکدانهایم ما
مارا بخر! که اشکِ یتیمانهایم ما
با اینکه دلشکستهی سنگ ملامتیم
باز آمدیم سوی تو؛... دیوانهایم ما!
بیهوده خیرهای به افقهای دوردست
یادت نرفته است که پروانهایم ما؟!
از ما همیشه مردم کوتاهبین شهر
رنجیدهاند؛ معنی بیگانهایم ما
کوتاه بود شوکتِ این قلعهی شنی
دیر آمدی؛ ببخش که ویرانه ایم ما!
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
آنروزها غربت نبود
و غم
میان دو انگشت جای میگرفت
#غلامرضا_بروسان
@golchine_sher
امام_زمان_عج_مناجات
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را
به وصالت نرسيديم و نديديم تو را
روزیِ ما فقرا شربت وصل تو نبود
زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را
شايد ايام کهنسالي ما جلوه کني
در جوانی که دويديم و نديديم تو را
چهقدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم
چهقدَر شمع خريديم و نديديم تو را
گاهي اندازهي يک پرده فقط فاصله بود
پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را
سعي کرديم شبی خواب ببينيم تو را
سحر از خواب پريديم و نديديم تو را
فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است
از همه جز تو بُريديم و نديديم تو را
لااقل کاش دم خيمهی تو جان بدهيم
تا بگوييم: رسيديم و نديديم تو را
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
بر دختر خود حسین بس مشتاق است
در دانش و فضل، شهرهی آفاق است
از نور خصائل سکینه پیداست
آئینهای از مکارم الاخلاق است
#سیدهاشم_وفایی
@robaiiyat_takbait
ای پنجره های بسته و باز سلام
خورشیدسپید رو به آغاز سلام
صبح آمده،با لباس گرم و روشن
ای هفته ی سبز رو به پرواز،سلام
#صفيه_قومنجانی
@nabzeghalam
@golchine_sher
کنار پنجره یک جفت چشم بارانی
نشسته اند به یک انتظار طولانی
نشسته اند و برای تو شعر می گویند
تو هیچ چیز از احساس من نمی دانی
بگیر از من عاشق هوای عشقت را
کلید را نگذارند دست زندانی
سرم سپرده تر از روزهای پیوندست
دلم گرفته تر از ابرهای بارانی
بیا و لحظه ایی از کار خود پشیمان باش
قشنگ می شود این عشق با پشیمانی
#احسان_افشاری
@golchine_sher
عاشقم کرد و سپس پای قرار خود نماند
رفت و در قلبم نهال بی کسی ها را نشاند
مثل یک دیوانه که از جمع طفلان بگذرد
هرکسی بی او مرا میدید چیزی می پراند
لالِ مادر مرده ای هستم که اندوه مرا
هیچ کس از عمق چشمان پریشانم نخواند!
من رسول مذهب دیوانگان عالمم
هیچ کس مانند من از خویشتن ،خود را نراند
خاک بر سر مانده ام مانند برنوهای ایل
کاش دستی می رسید و ماشه ام را می چکاند
کاش دست مهربان آدم بی کینه ای
گرد غربت را ز روی شانه هایم می تکاند
من نمیدانم چه کم می شد ز الطاف خدا
عشق اگر در انتهای قصه خود را می رساند
#احمد_جم
@golchine_sher
زخمی از جنس جدایی ها توانم را گرفت
تا به شِکوه لب گشودم غم دهانم را گرفت
شرحه شرحه سوختم در آتش دلدادگی
استخوانم گُر گرفت و تب امانم را گرفت
محو شد در بارش تنهایی من رد تو
سیل غم ها زد به جانم تا نشانم را گرفت
من به ایجاز مرورت حفظ کردم گریه را
موج اشکم زد به پهلو امتحانم را گرفت
از هوایت پل زدم تا چشمه ی زاینده رود
لشکری زد ابر مویت اصفهانم را گرفت
دود درد آلودِ دوری دور شب بوها که گشت
ناگهان نقش زمین شد آسمانم را گرفت
من خمار چشم های زندگی بودم ولی
مرگ آمد جرعه جرعه استکانم را گرفت
#اکــرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
محبوبم!
کاش میتوانستم
تنهاییام را
بیاورم کنارِ تنهایی شما
#محمد_صالح_علا
@golchine_sher
تا ابد بغضِ منِ تب زدهِ کال است عزیز
دیدن گریه ی تمساح محال است عزیز
تا شما خانه تان سمت شمال ده ماست
قبله ی دهکده مان سمت شمال است عزیز
پنجره بین من و توست، مرا بوسه بزن
بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز
ما دو ریلیم به امید به هم وصل شدن
فصل گل دادن نی ، فصل وصال است عزیز
ماه من ! عکس تو در چشمه گل آلود شده
عیب از توست ! ببین ! چشمه زلال است عزیز
دام گیسوی تو بی دانه شده ، می فهمی ؟
امپراطوری تو رو به زوال است عزیز
عشق این نیست که بر گردن من حلقه زده
اینکه بر گردنم افتاده وبال است عزیز
چار فصل است دلم ، منتظر پاسخ توست
لعن و نفرین به تو و هرچه سوال است عزیز
#صادق_فغانی
@golchine_sher
دیشب پدر دوباره تبی شعله ور خرید!
از نان خبر نبود... که خون جگر خرید
با کارت های خالیِ عمری که سوخته است
دیگر نمی شود نفسی مختصر خرید!
کبریت های بی خطر خانه گفته اند:
باید به سر دوباره هوای خطر خرید،
اصلاً برای هر سرِ بی درد لازم است
با مشت های بسته کمی دردسر خرید!
خورشیدهای باور ما را فروختند
یک عمر این جماعتِ تاریکِ زرخرید!
ای سرزمین آبی لبخندهای من!
باید چگونه تا تو بلیط سفر خرید؟
وقتی که بادها همه تعطیل می شوند
باید برای قاصدکان هم خبر خرید
دیشب رکاب می زدم اما میان خواب
با آن دوچرخه ای که برایم پدر خرید!
#محمدعلی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher