eitaa logo
گلچین شعر
14.2هزار دنبال‌کننده
784 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر_جهان « نامه ای از قعر دریا » اگر یارم هستی کمکم کن تا از تو دور شوم اگر دلدارم هستی کمکم کن تا شفا یابم، اگر می دانستم عشق چنین خطرناک است عاشقت نمی شدم اگر می دانستم دریا اینقدر عمیق است به دریا نمی زدم اگر پایان را می دانستم آغاز نمی کردم! دلتنگت هستم یادم بده چگونه ریشه های عشق را درآورم یادم بده چگونه اشکهایم را تمام کنم یادم بده چگونه قلب می میرد و اشتیاق خودکشی می کند! اگر پیامبری ازاین جادو، ازاین کفر رهایم کن عشق، کفراست پس پاکم کن، بیرونم بکش ازاین دریا که من شنا نمی دانم! موجی که در چشمانت جاری ست مرا به درون خود می کشد به ژرفترین جا به عمیقترین نقطه! حال آنکه نه تجربه ای دارم نه قایقی. اگر ذره ای پیشت عزیزم،دستم را بگیر که از فرق سر تا نوک پا عاشقم ودر زیر آب نفس می کشم و ذره ذره غرق می شوم غرق می شو... غرق...! (شهاب) @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با اینکه خلق بر سر دل می نهند پا شرمندگی نمی کشد این فرش نخ نما بهلول وار فارغ از اندوه روزگار خندیده ایم! ما به جهان یا جهان به ما کاری به کار عقل ندارم به قول عشق کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست ای خواجه! احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟ فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست چون رود بگذر از همه ی سنگریزه ها @golchine_sher
هر که فهمش بیشتر سوز نهانش بیشتر رنج و حیرانی و درد همزمانش بیشتر هر کسی در زندگی چشم انتظاری می کشد غصه و دلتنگی و اشک روانش بیشتر مرهم امیدواری نسخه ای درمانگر است هر که امیدش فزون تاب و توانش بیشتر آن که در بازار دنیا مشتریّ عشق نیست حسرت و دلشوره و سهم زیانش بیشتر میوه ی دانش وقار وعادتِ کم گویی است هر کسی کم بارتر حرف و بیانش بیشتر روی سربرگ جهان این جمله را بنوشته اند هر که محبوب خدا شد امتحانش بیشتر گر کسی با صبح دریا همدم و همسایه است جزر و مد ساحل دریای جانش بیشتر وسعت دنیای ما در بال و پر وا کردن ست هر که بالاتر نشیند بیکرانش بیشتر @golchine_sher
گیسوانت را بیاور شانه پیدا می‌شود بغض داری؟ شانه‌ی مردانه پیدا می‌شود ‌ امتحان کن، ساده‌ و معصوم لبخندی بزن تا ببینی باز هم دیوانه پیدا می‌شود ‌ من اسیر عابر این کوچه‌ی پاییزی‌ام ورنه هر جایی که آب‌ و دانه پیدا می‌شود ‌ عصر پاییزی زیبایی‌ست لبخندی بزن یک دو فنجان چای در این خانه پیدا می‌شود ‌ @golchine_sher
پاییز به باغ آمده بود تا میان تمام زردی ها آغوش بگشاید به بغض انارهای ترک خورده @golchine_sher
قرار من! چه کسی بعد تو قرار علی‌ست؟! پس از تو بانوی خانه! که خانه‌دار علی‌ست؟! تو جسم و جان منی، بین قبر خوابیدی و این مزار، مزار تو نه، مزار علی‌ست دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط کمی هم از عرق رویِ شرمسار علی‌ست تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند عجیب نیست اسیر خزان، بهار علی‌ست... پس از تو آنچه سپید است، گیسوی حسن است پس از تو آنچه سیاه است، روزگار علی‌ست غذای دیشب‌مان دست‌پخت زینب بود چنان تو و پدرت، دخترت کنار علی‌ست دری که سوخته، دارد هنوز می‌سوزد چرا که مستمع روضه‌های یار علی‌ست @golchine_sher
ای عشق، روشنای اتاق مرا نگیر چشم مرا بگیر، چراغ مرا نگیر این دست‌ها به گرمی دست تو دل‌خوشند شب‌های برف و باد، اجاق مرا نگیر وقتی غمم تو هستی، از هر غریبه‌ای حال مرا نپرس و سراغ مرا نگیر بگذار برگ برگ بیفتم به دامنت پاییز من، طراوت باغ مرا نگير یک شب به خانه‌اش برسان و خلاص کن پایان قصّه... حال کلاغ مرا نگیر من با خيال گوشهٔ چشم تو شاعرم دنیای دِنج کُنجِ اتاقِ مرا مگیر @golchine_sher
علیهاالسلام 🔹دل سنگ آب شد🔹 کوه بودم، بلند و باعظمت روی دامان دشت جایم بود قد کشیدم ز خاک تا افلاک ابرها، فرش زیر پایم بود شب که چشم ستاره روشن بود نور مهتاب، دل ز من می‌برد صبح، چون آفتاب سر می‌زد اولین پرتوش به من می‌خورد دفتر وحی حق که روز به روز جلوه‌اش سبز و سبزتر بادا در بیان شکوه من، دارد آیۀ «والجبال اوتادا» سینه‌ام را اگر که بشکافند لعل و الماس دیدنی دارم از گذشت زمان و «دحو الارض» خاطراتی شنیدنی دارم... صبح یک روز چشم وا کردم ضربۀ تیشه بود گوش خراش تخته سنگی شدم جدا از کوه اوفتادم به دست سنگ تراش پتک سنگین و تیشۀ پولاد سهم من از تمام هستی شد حکم تقدیر و سرنوشت این بود نام من «آسیای دستی» شد گرچه از بازگشت خویش به کوه پس از آن روزگار نهی شدم این سعادت ولی نصیبم شد که جهیز عروس وحی شدم گوشۀ خانه‌ای مرا بردند که حضور بهشت آن‌جا بود برترین سرپناه روی زمین بهترین سرنوشت آن‌جا بود دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگردان گرچه سنگم، ولی دلم می‌خواست جان او را شوم بلاگردان هر زمان گرد خویش چرخیدم می‌شنیدم تلاوت قرآن روح سنگین و سخت من کم‌کم تازه شد از طراوت قرآن راز خوش‌بختی مرا چه کسی جز خداوند دادگر داند کی گمان داشتم مرا روزی جبرئیل امین بگرداند به مقامی رسیده‌ام که چنین بوسه‌گاه فرشتگان شده‌ام مثل رکن و مقام کعبه عزیز در نگاه فرشتگان شده‌ام بارها شد که با خودم گفتم: ای که داری به کار نان دستی! کاش هرگز ز خاطرت نرود وام‌دار چه خانه‌ای هستی؟ خانۀ آسمانی خورشید خانۀ روشن ستاره و ماه خانۀ وحی، خانۀ قرآن خانۀ «انّما یُریدُ الله» از همین خانه تا ابد جاری‌ست چشمۀ فیض، چشمۀ احسان سایبانِ معطّرِ این جاست سورۀ «هل أتی علی الانسان» آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده‌ام به سایۀ نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیۀ نور یاس یاسین که با دعای پدر آیۀ نور بود تن‌پوشش داشت دستی به دستۀ دستاس دست دیگر گلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو می‌کنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده‌ست شرمسارم از این‌که می‌بینم دست زهرا جریحه‌دار شده‌ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی صبح از کوچۀ‌ بنی‌هاشم شد بلند آتش و هیاهویی تا بدانم چه اتّفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بوده درست دل به دریا زدم به خود گفتم: «چشم‌ها را دوباره باید شست» دیدم آن روز صبح منظره‌ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله‌ها را به چشم خود دیدم در همان آستانه‌ای کز عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان می‌ریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه می‌کردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچ‌کس نمی‌داند که چه آمد به روز یاس کبود با همان دست عافیت‌پرور که پرستاری پدر می‌کرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در می‌کرد هیزم آوردن، آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبر ناشنیده بسیار است خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتّفاق افتاد سنگم امّا ز غصّه آبم کرد @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح است و سلام اولین مهمان است چشمان قشنگ پنجره خندان است برخیز و نفس بکش دمِ بودن را این سفره ی لطف و رحمت یزدان است @golchine_sher
کسی نخواند غزل‌های غم‌گریسته را نوشته‌های ز چشمِ قلم گریسته را عجیب نیست که آتش به هم بیامیزد دو شمعِ همدمِ تا صبحدم گریسته را هوای دیدن دریا، رسانده است به هم دو جویبارِ به هر پیچ و خم گریسته را به غیرِ شانه‌ی هم هیچ تکیه‌گاهی نیست دو مستِ سرخوشِ در هر قدم گریسته را غمت مباد، که دنیا ز هم جدا نکند رفیق‌های در آغوشِ هم، گریسته را @golchine_sher
پا به پای غمِ من پیر شد و حرف نزد... داغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزد شب به شب منتظرم بود و دلش پُرآشوب شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد غصّه می‌خورد که من حالِ خرابی دارم از همین غصّه‌ی من سیر شد و حرف نزد وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند... خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد صورتِ پُرشده از چین و چروکش یعنی: مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرو بی بارم که هرگز قامت او تا نشد یک کتاب لب به لب شعرم که لایش وا نشد مهر مهرویان به دل دارم بسی بسیارها ای دریغ از بخت خفته اینکه من ها "ما "نشد بسته ای بار دلت را می‌روی از جان من آهِ من آنقدر نالایق؛ که در تو جا نشد سیلِ اشکم بی گدار از سدِ چشمانت گذشت حیف، اقیانوسِ اشکم پای تو دریا نشد در خمِ پس کوچه های موی تو درمانده ام نذرها کردم که بگشایی گِره را؛ وا نشد @golchine_sher
🥀تقدیم به شهید نامت همیشه ورد زبان است قهرمان داغت هنوز در دل و جان است قهرمان دارد غم تو شهرۀ آفاق می‌شود ابلیس از همین نگران است قهرمان در قلب کفر، نام تو را جار می‌زنیم اینجا که میهن خودمان است قهرمان! نزدیک قلّه باج به دشمن نمی‌دهیم این سرزمین شیردلان است قهرمان تا مکتب و مرام تو چشم و چراغ ماست این مرز و بوم، امن و امان است قهرمان ما ملت امام حسینیم تا ابد کاری بزرگ در جریان است قهرمان @golchine_sher
به قهر از همه‌ی مردم زمانه برو زمانه رحم ندارد برو، به خانه برو بریز در چمدانِ غزل، مضامین را به پای‌بوسی آن شاه، شاعرانه برو اگر تحمل اهلِ زمانه ممکن نیست به خانه‌ی پدری با همین بهانه برو نشانه رفته اگر زندگی غرورت را تو هم دریغ مکن اشک را، نشانه برو قفس برای تو تنگ است فکر رفتن باش ببخش بال و پرت را، به بیکران برو @golchine_sher
آن کیست که چشمانِ تری داشته باشد؟ تا بر سرِخاکم گذری داشته باشد؟! بر گور ِمن ای دوست به دنبال چه هستی؟! هیهات! که این خانه دری داشته باشد هنگامِ دریدن شد وشمشیر مهیاست کو آن که در اینجا جگری داشته باشد؟ بی هیچ گمان منتظر بوسه ی تیغ است هر کس که دراین راه، سری داشته باشد! سر می زند از آن سوی این قافله خورشید آری! اگر این شب سحری داشته باشد ما گمشده در گمشده در گمشده هستیم “شاید کسی از ما خبری داشته باشد!” @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
در آسمان غزل شاعرانه بال زدم به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم در انزوای خودم با تو عالمی دارم به لطف قول و غزل، قید قیل‌وقال زدم کتاب حافظم از دست من کلافه شده‌است چقدر آمدنت را... چقدر فال زدم غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست همان شبی که برایش تو را مثال زدم غزال من، غزلم محو خط و خال شد چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم! به قدر یک مژه برهم‌ زدن، تو را دیدم تمام حرف دلم را در این مجال زدم... @golchine_sher
غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا غروب بود و تنی روی خاک در صحرا غروب بود و روان خونِ پاک در صحرا غروب بود و شبی ترسناک در صحرا غروب بود و زمان هجوم و غارت بود غروب بود و شب اول اسارت بود بیا به روضه‌ی قبل از غروب برگردیم که زیر سُم نشده لاله کوب، برگردیم نبود روی تنش سنگ و چوب، برگردیم نداشت زخم و تنش بود خوب برگردیم نوشته‌اند مقاتل، دروغ باشد کاش بُرید خنجر قاتل، دروغ باشد کاش گمان کنیم که او هم زره به تن دارد گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد که جای سالم و بی زخم در بدن دارد گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد گمان کنیم که هرقدر غصه و غم هست کنار زینب کبری هنوز مَحرم هست چقدر روضه‌ی جانکاه کربلا دارد چقدر داغ جگرسوز نینوا دارد رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد برای روضه‌ی زینب بمیر، جا دارد غروب بود و مقاتل که روضه خوان بودند محارم حرمش بین ناکسان بودند امام، ظهر به نی بود و آیه بر لب داشت امام عصر دهم بین خیمه‌ها تب داشت اگرچه دختر حیدر غمی معذّب داشت هوای معجر خود را همیشه زینب داشت تمام دخترکان را سوار محمل کرد برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد به نیزه‌ی سر عباس خواهری رو زد گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد برای خواهر ارباب، ناقه زانو زد گذشت کرببلا، روضه‌ها نگشته تمام هنوز مانده مصیبت، امان، امان از شام @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
کپی فقط با نام شاعر کانالهایی که کپی می کنید لطفا اسم شاعر رو هم بنویسید از نظر اخلاقی درست نیست 🙏🙏🙏 @golchine_sher @robaiiyat_takbait
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امّید نشسته بر سرِ شانه‌ی ما پرواز کند دوباره پروانه‌ی ما صبح آمده گلها همگی خندانند خورشید سرک کشیده در خانه‌ی ما @golchine_sher