این روزها سخاوت باد صبا کم است
یعنی خبر ز سوی تو این روزها کم است
اینجا کنار پنجره تنها نشسته ام
در کوچه ای که عابر دردآشنا کم است
من دفتری پر از غزلم، ناب ناب ناب
چشمی که عاشقانه بخواند مرا کم است
بازآ ببین که بی تو در این شهر پر ملال
احساس ، عشق ، عاطفه ، یا نیست یا کم است
اقرار می کنم که در اینجا بدون تو
حتی برای آه کشیدن هوا کم است
دل در جواب زمزمه های بمان من
می گفت می روم که در این سینه جا کم است
غیر از خدا که را بپرستم؟ تو را ، تو را
حس می کنم برای دلم یک خدا کم است
#محمد_سلمانی
@golchine_sher
توصیفناپذیری و این را به غیر تو
در وصف هر کسی که بگویم تعارف است ...
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
میان ما و تو امشب کسی نمی گنجد
که خلوتی است مرا با تو در نهان امشب ...
#عطار
@golchine_sher
هرچند پیش روی تـــو غرق خجالتند
چشمان این غریبه فقط با تو راحتند
بانــو به بی قراری شاعـــر ببخش اگــر
این شعرها به حضرت چشمت جسارتند
آغوشت آشیانه ی گرم کبوتران
لبخندهات حس نجیب زیارتند
دور از نگاه سرد جهان دست های من
با بافه های موی تـــو سرگـــرم خلوتند
دنیا سکوت های مرا ساده فکر کرد
از حرف دل پرند اگر بی شکایتند
بی خواب کوچه گردی و بدخوابی ام نباش
دلشـوره های هر شبم از روی عادتند
هی کوچه...کوچه...کوچه...به پایان نمی رسم
شب هــای سرد و ابری من بی نهایتند...
#اصغر_معاذی
@golchine_sher
جهان ،قرآن مصور است
و آیه ها در آن
به جای اینکه بنشینند، ایستاده اند
درخت یک مفهوم است
دریا یک مفهوم است
جنگل و خاک و ابر
خورشید و خاک و گیاه.....
با چشمهای عاشق بیا
تا جهان را تلاوت کنیم
#سلمان_هراتی
@golchine_sher
تا محرم چند روزی مانده آقا جان ، بیا
پرچم بالای گنبد را خودت تعویض کن
#پریسا_مصلح
@golchine_sher
گر به صد حیله برم جان، شب هجران از غم
شادی روز وصال تو مرا خواهد کُشت
#واقف_لاهوری
@golchine_sher
باشد، تو نیز بر جگرم خنجری بزن
با من دم از هوای کسِ دیگری بزن
پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشت
روزی به آشیانه ی من هم سری بزن
ای دل به جنگ جمع رقیبان شتاب کن
سرباز نیمه جان! به صف لشگری بزن
درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت
ای روزگار! سیلیِ محکمتری بزن
شاید که جام بشکنم و توبه ای کنم
ای مرگ! پیش از آنکه بیایی دری بزن...
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
از عکس تو و بغض همینقدر بگویم
دردا که چه شبها...که چه شبها...که چه شبها...
#حامد_عسکری
@golchine_sher
شب گذشته من و او، چه خواب خوبی بود
در آن سیاهی شب آفتاب خوبی بود
همیشه موقع دیدار او دلم می ریخت
اگرچه ترس نبود، اضطراب خوبی بود
گناه نیمه شب ما کلام حافظ شد
گناه نیمه شب ما ثواب خوبی بود
تفاُلی نزد و یک غزل برایم خواند
ولی عجب غزلی! انتخاب خوبی بود
"چه مستی است ندانم که رو به ما آورد"
جهان به رقص در آمد... شراب خوبی بود
سوال کردم از او عشق چیست؟ چشمانش
سکوت ریخت برایم، جواب خوبی بود
تمام شب تن او را ورق ورق خواندم
غزل، سپید، ترانه، کتاب خوبی بود
اگرچه شاعر آیینی ام دلش می خواست
که عاشقانه بگویم، عذاب خوبی بود
#سیدحمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
کی می رسد…
آن صُبح
که من صدایِت بزنم
تو بگویی جانا...
#مژگان_بوربور
@golchine_sher
چون دوختیم چشم و زبان و دل از جهان
ما را بس است از همه عالم نگاه تو...
#معصومه_صابر
@golchine_sher
غمگين نباش
يك روز صبح از خواب بر میخيزی،.
ستاره ها را از گيسوانت پايين میريزی
و ماه را درون صندوقچه ی اتاقت میگذاری..
از چشمانت رد شب را بيرون کن
که امروز صبح ديگری ست،
مطمئن باش من عاشق تو خواهم ماند تا باز شب بيايد.
#نزار_قبانی
@golchine_sher
به سرم یاد تو افتاد و دلم ریخت به هم
همه، تکرار تو کردم، همه ام ریخت به هم
من و یاد تو به هم صحبتی هم مشغول
خانه را همهمه صحبت هم ریخت به هم
به عطشناک ترین حالت صحبت با تو
آن قَدَر گفتم و گفتم که حَرَم ریخت به هم
تو که هستی که به هر شکل تجسّم کردم
دست بردم که به اندیشه رِسَم؛ ریخت به هم
ز غمت هر چه نوشتیم مرکّب پس داد
جوهر و آه من و اشک قلم ریخت به هم
چو ردیفی تو که در مصرع پایان غزل
آمدی، شعر من و شاعری ام ریخت به هم
#رزیتا_نعمتی
@golchine_sher
پنداشتی که یادِ تو،
این یادِ دلنواز،
درتنگنای سینه فراموش می شود؟
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
زخم از رفیق بود؛ نشانش چرا دهم؟!
انگشت سرشکسته اشارت نمیکند...
#مرتضی_فاتحی_نسب
@golchine_sher
در دلم جایی
براى هیچکس غیر از تو نیست
گاه یک دنیا فقط با یک نفر پُر مى شود
#سعیدصاحب_علم
@golchine_sher
شبی نشستم و گفتم: «دو خط دعا بنویسم،
دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم،
ز همدلان سفر کردهام سراغ بگیرم،
به کوچهکوچهی زلف تو نامهها بنویسم...»
دعا و شکوه به هم تاب خورد و من متحیر!
_کدام را ننویسم کدام را بنویسم؟
هر آنچه را که نوشتم مچاله کردم و گفتم:
«قلم دوباره بگیرم از ابتدا بنویسم.»
دو قطره خون ز لبت در دوات تشنهام افتاد
که من به یاد شهیدان کربلا بنویسم...
صدای پای قلم را شنید کاغذ و گفتم:
«قلم به لیقه گذارم که بی صدا بنویسم!»
تو بینشانی و کاغذ در انتظار رسیدن
که من نشانی کوی تو را کجا بنویسم؟
تو خود نشانی محضی تو خود دعای مجسم
برای چون تو عزیزی چرا چرا بنویسم...
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
از تو همین که میشوم آزرده بیشتر،
میبینم عشق، دل ز دلم بُرده بیشتر
تنها تویی که میکشیام سمت زندگی
من نیستم بدون تو یک مُرده بیشتر
آه از غم، آه! صبر مرا کاشکی خدا
میکرد در فراق تو یک خرده بیشتر
تو آفتاب چشم منی، تا نیامدی
من میشوم بدون تو پژمرده بیشتر
ای تو که هر چه میروم، انگار میشوی
از هرچه بی نهایت نشمرده، بیشتر
بیچاره من، که از همهی عاشقان شهر
کار دلم همیشه گره خورده، بیشتر …
#نجمه_زارع
@golchine_sher
کجا شیرینتر از این غم در عالم میشود پیدا
که شادیهای عالم در همین غم میشود پیدا
همین که تکیه برپا میشود با رخت خونآلود
هوای روضه در عرش معظم میشود پیدا
خدا مرثیهخوان است و ملائک مستمع هستند
در آن بزمی که حتی مثل آن کم میشود پیدا
هوای شهر رنگ عشق میگیرد به خود، وقتی
که روی سردر هر خانه پرچم میشود پیدا
گناهان تمام عمر او بخشیده خواهد شد
همین که کنج چشمی اشک نمنم میشود پیدا
حسین بن علی فیض وسیع حضرت حق است
که در اطراف او هرجور آدم میشود پیدا
مگر اعجاز جز این است که با نام این آقا
میان چشمهای ما دو زمزم میشود پیدا
هوای گریه کردن دارم و دلتنگ بارانم
مسیر روضه از این بین کمکم میشود پیدا
غمی کهنه دلم را میفشارد هر زمانی که
هلال تازهی ماه محرم میشود پیدا ...
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
#محرم
#امام_زمان
@golchine_sher
واژهها رودند!
از تو که مینویسم
به دریا میرسند...
#علیرضا_رضایی
@golchine_sher
ای عشق! دل دوباره غبار هوس گرفت
از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت
دل باز هم بهانه ی رفتن گرفت و باز
تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت
گفتم به هیچکس دل خود را نمی دهم
اما دلم برای همان هیچکس گرفت
افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست
افسرده آن دلی است که از همنفس گرفت
لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
هرکس هرآنچه داد به آیینه پس گرفت
#فاضل_نظری
@golchine_sher
به دیده غیرِ تو را، راه کی توانم داد؟
خیالِ تو چو شب و روز، دیدهبانِ من است!
#جامی
@golchine_sher