📸 #عکسهای_ماندگار
✍ یڪی از رفقای هم دوره ای حسین با انتشار این عڪس نوشت :
« تقریبا همیشہ حسین را در همین حالت می دیدیم .😊 یا در حال #ڪار بود و یا در #حالت ڪار .
اصلا #خستگی برایش معنا و مفهوم نداشت .
بدن #ورزیده و💪 آماده ای داشت .👌
درست زمانی ڪه همہ خستہ بودند #شوخی های حسین گل می ڪرد 😇 و بہ همہ #روحیہ می داد . استراحت حسین ماند برای بعد از #شهادتش 😔 .
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
#شهید_حادثه_تروریستی_اهواز
http://eitaa.com/joinchat/4254793743C85c5449b43
💠به معنای واقعی اهل کار و عمل بود
🔻مردِ کار
🌷زیاد درباره کارش از او سوال نمیکردم اما میدانستم که #پرکار است. به قول خودمان توی کار اهل دودَر کردن نبود. کارش را واقعا #دوست داشت.
🌷وقتی تهران باهم بودیم، از تماسهای تلفنی زیاد، از چشمهایش که اغلب #بیخواب و سرخ بود، از اکتفا کردنش گاهی به دو سه ساعت خواب در شبانهروز، از صبح خیلی زود سرکار رفتنهایش یا گاهی دوسه روز خانه نرفتنش، میدیدم که چطور برای کارش #مایه میگذارد.
🌷در یکی از جلسات اداری در محل کارش به فرماندهی مستقیمش اصرار کرده بود که روزهای #جمعه کارش تعطیل نشود. در آن جلسه این موضوع را به #تصویب رسانده بود.
🌷 #کمردرد شدیدی پیدا کرده بود؛طوری که وقتی برمیگشت نمیتوانست پشت فرمان بنشیند.
میگفت: آنجا برای این کمردرد رفتم دکتر، مُسَکّنی بهم زد که گفت این مُسَکن فیل را از پا میاندازد؛ ولی فرقی به حال کمردرد من نکرد.
🌷سفر آخر را هم باهمین کمردرد رفت و در عملیاتی که به #شهادت رسید، جلیقهی #ضدگلوله را بهخاطر وزن آن به تن نکرده بود. محمودرضا در حد خودش #حق_مجاهدت و کار #برای_انقلاب را ادا کرد و رفت.
🌷من اعتقاد دارم #شهادتش، #مزد_پرکاریاش بود.
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#سالگرد_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1⃣8⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🌷تنهایادگار شهید: محمد باقر شهریاری که در زمان شهادت پدر 3 ماهه بود...
🔻همسر شهید:
🔰همسرم عاشق #شهادت بود. تمام کارها و اساس زندگیاش شهادت🌷 و پیرَوی از امام (ره) و #رهبر معظم انقلاب پایه گذاری شده بود. میگفت: آرزو دارم تا جوان هستیم #امام_زمان را ببینیم😍 و شهید شویمـ🕊
🔰و از من میخواست، برای #شهادتش دعا کنم
وقتی رسانهها درگیریهای سوریه را نشان می دادند، نگران میشدم. با خود فکر میکردم💭 احتمال دارد #همسر_من هم شهید شود😢
🔰روزی که میخواست به #ماموریت برود
به او گفتم: بگذار #محمدباقر بیشتر تو را ببیند.
گفتم: تو تازه #بابا شدی⚡️اما او بند این حرفها نبود❌
🔰اکبر #عاجزانه دعا میکرد و زجه میزد😭 و از خدا #شهادتش را میخواست. سال 1390 و1391 اربعین پیاده به #کربلا و زیارت امام حسین (ع)🕌 رفت، عاجزانه از امام حسین(ع) میخواست، #شهادت را نصیبش کند.
🔰مدت زندگی ما آنقدر کوتاه بود که #خاطره و حرف خاصی نمیماند🚫 در طول زندگی 2 سالهام، دو بار سفر زیارتی #مشهد و یک بار سفر کربلا رفتیم🚌
🔰اکبر، آدمِ توداری بود👤 وقتش را بیشتر صرف مطالعه و قرائت قرآن📖 میکرد؛ وقت برایش تنگ بود. به #شهدا خیلی علاقه داشت💞 خیلی از #خاطرات کتاب شهدا را خوانده بود.
🔰آخرین تماس ما شب #دوشنبه بود. از احوال من، از پسرمان" محمد باقر" سوال کرد.میگفت: نماز📿 دعا یادت نرود، میدانستم راجع به #شهادتش میخواهد دعا کنم، ناخود آگاه هنگام دعا یادم میآمد💬 میگفتم: خدایا #اکبر هرچه میخواهد به او بده. هر چه خودت صلاح میدانی، همان شود.
🔰خوب جایی به شهادت رسید🌷 شهادت گوارای #وجودش. به نظرم در دو سال زندگی مان #رفتارش رفتار آدم عادی نبود❌ خیلی معنوی بود؛ به خدا نزدیک بود؛ کسی که نمازش را #اول_وقت میخواند. نمازش را باعشق❤️ میخواند.
🔰به من میگفت: بیا تصمیم بگیریم هرجا بودیم در خیابان و مهمانی #نمازمان را اول وقت بخوانیم☺️ نماز اول وقت، ما را به همه جا میرساند. میگویند: اکبر به پدر و مادرش #احترام میکرد. روی قرائت قران دقیق بود👌 که روزی یک ساعت⏰ قرآن بخواند. به #حلال وحرام و لقمه حلال اهمیت میداد.
راوی:همسر شهید
#شهید_اکبر_شهریاری🌷
#مداح_و_حافظ_کل_قرآن
#سالگرد_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#گذرے_بر_سیره_شهید ✍
🌷درد و رنج مردم اذیتش میڪرد،
#هرگز بی تفاوت نبود، همیشه درحال #جهیزیه دادن به یڪ خانواده بود، مخصوصاً دخـــــتران شـــهدا...
🌷به #فقرا و مستمندان میرسید، به سـاخت مسجد ڪمڪ میڪرد، برای بچه های بی سرپرست مڪانی رو درست ڪرده بود ڪه مدتها بعد از #شهادتش، ڪسی خبر نداشت
🌷اگرمیخواست پولشو جمع ڪنه یکی از ثرومتندترین افراد میشد؛ ولی همین ڪه #انقلاب شد، #مغـازه اش را ڪرد تعاون وحــدت اسلامـی از جیبش میگذاشت تا اجناس ارزانتر به دست مردم برسد...
#شهید_سیدمجتبی_هاشمی🌷
شادی روحش صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
همیشه از سخنان #رهبری اطاعت میکرد و هیچوقت نمیگفت چرا باید این کار را انجام دهم 😇حتی در دست نوشتههایش بیان کرده #افتخار میکنم در زمان کسی نفس میکشم که پاکترین آدمروی زمین است💯 بارها میگفت وقتی در منزل #قرآن میخوانی آرام نخوان سعی کن با صدای بلند بخوانی☝️ چراکه فرزندت میشنود و در روح، #آینده و خوب بودن او تأثیر میگذارد، درست است که بچه 👶مشغول بازی میشود ولی همینکه صدای قرآن📖 در خانه بلند باشد و به گوش او میرسد تأثیرگذار و سرنوشتساز است❗️ همین خصوصیات خوب برادرم سبب #شهادتش شد.
#شهید_قدرت_عبدیانی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#خاطرات_شـهدا
💠نخوردن مال مردم
🌷در #جزیره خالی از سکنه مینو گشت می زدیم . اهالی خانه🏡 هایشان را رها کرده و به جاهای امنی پناه برده بودند .درِ نیمه باز خانه ای توجه ما را #جلب کرد. داخل خانه شدیم . در گوشه ای از حیاط مرغی 🐔را دیدیم که روی تخم هایش نشسته و با دیدن ما وحشت زده شد . #شروع به سر و صدا کرد. جلوتر رفتیم ، تعداد زیادی تخم مرغ دیدیم‼️به محمد علی گفتم :
🌷« بیا اینها را با #خودمان ببریم ، بچه ها خوشحال می شوند»😍.محمد علی با ناراحتی گفت : « هرگز این کار را نمی کنیم . اینها که #مال ما نیست ، حرام است ! » به هرحال قرار شد دست به چیزی نزنیم ❌تا پس فردا از امام جمعه بپرسیم .روز جمعه بعد از نماز جمعه پرسیدیم :⁉️ حاج آقا ما می توانیم این مدتی که #اینجا هستیم
🌷از چیزهایی که توی خانه ها🏡 رها شده استفاده کنیم ؟ حاج آقا فرمود: بله ، چون میوه و خوراکی هایی که رها شده اند، خیلی زود فاسد 😷می شوند و معلوم نیست که صاحبشان کی بر می گردد . اشکال ندارد.استفاده کنید . با #کنایه به محمد علی گفتیم : « حاج آقا می بینیم که نظرتان درست بود ❗️ راست گفتی ، نباید استفاده می کردیم !!» .🤔
🌷گفت : از #همان اول می دانستم که ایرادی ندارد. ولی دلم نمی آمد❣ دست بزنم و هرگز هم از هیچ یک از اموال این #مردم استفاده نمی کنم ؛ اما باهات می آیم ،😊 هرچه خواستی برای خودت و بچه ها بردار. محمد علی تا لحظه #شهادتش هرگز به میوه ها و خوراکی های آنجا لب نزد.. ❌
✍راوی : عباس خزایی(همرزم شهید)
#شهید_محمدعلی_یوسفوند🌷
📎سالروز شهادت
http://eitaa.com/joinchat/2590638082Cd5b472439f
#عاشقانه_شهدا💞
❣مسجد که میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون #مرد بودن را در اون می دیدم...
برای رسیدن بهش چله گرفتم...😊😮🌹
❣ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه #حلقه 4500 تومنی بود ...
مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد #ازدواجمون داد؛-ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد..
❣هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت #خیلی_دوستت_دارم
میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم ....
❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ...
برای #شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود
( 💟همسر شهید برای رسیدن و #ازدواج با مهدی عسگری چله میگیرد
و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به #خدا چله می گیرد 💟)
#شهید_مهدی_عسگری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#خاطرات_شـهدا
💎هیچ وقت از #خودش چیزی نمیگفت❌ و ما نمیدانستیم او در کجا است. بسیار ولایتی به تمام معنا بود👌 در زمان فتنه 88 بود که 10 روز بود او را ندیده بودیم و بعد از 10 روز که آمد دیدیم که 10 کیلو #لاغر شده به منزل آمد و با عجله عکس حضرت آقا 💞را برداشت و گفت: این عکسها را به #موتورم میچسبانم تا ببینم چه کسی جرات میکند به حضرت آقا حرف بزند😡. یک عکس تمام قد از حضرت آقا را در خانه #چسبانده بود هر صبح که بیدار میشد
💎 اول به #امام_زمان سلام میکرد😇 و بعد به حضرت آقا #سلام میداد. عشق به ولایت او به گونهای بود که اگر از تلویزیون📺 بیانات حضرت آقا پخش میشد همان موقع بلند میشد و #میایستاد. مهدی مال ما نبود، برای همه بود. روزهایی که زود از سرکار تعطیل میشد😍 از همان طرف به #خیریهای میرفت و در آنجا به نیازمندان کمک میکرد این موضوع را بعد از شهادتش متوجه شدیم. از #پولش چیزی برای خود پسانداز نمیکرد
💎 و همیشه آن را به #دیگران کمک میکرد و با شهید هادی ارتباط عاطفی❣ زیادی داشت.دو ماه مانده به #شهادتش من و مادربزرگش را به حضرت عبدالعظیم برد سپس به حرم حضرت 🕌امام رفتیم و در نهایت ما را به مزار #شهدا برد و در آنجا به ما میگفت : مادر ☺️هر چی از این #شهدا بخواهید بهتان میدهند
💎 دعا کنید 📿که عاقبت به خیر شوید. وقتی که به سر مزار #شهدای_گمنام میرفتیم به من میگفت : مادر این شهدا روزی مادر داشتند😔 اما الان #مادرانشان چشمانتظارشان هستند شما باید برای اینها مادری😇 کنید.
#شهید_مهدی_عزیزی🌷
#سالروز_شهادت
💠 @ramzeamaliyat
#خاطرات_شـهدا
🔸 عمليات «نصر 7 » آغاز شد ⬅️ فرمانده تيپ 18 الغدير يزد شهيد بزرگوار ، حاج اكبر آقا بابایی بود، قبل از عمليات ايشان در سنگر فرماندهي نقشه عملياتي📈 را در حضور فرماندهان توجيه كردند؛
خوب يادم هست شب قبل از عمليات منصور با التهابي همراه با شوق ديدار دست بردعا برداشته بود، #زيارت_عاشورا در سنگر پر از صفا خوانده شد👌. سنگري كه ميعاد كبوتران🕊 عاشق بود و صفايي داشت كه از قلبهاي 💞پاك نشأت ميگرفت .
🔹خدايا #منصور چقدر عاشقانه ميگريست در آن لحظه من گريه يك عاشق را با تماام وجود درک كردم😢. اونقدر عاشق جبهه و #ايثارگري و خدمت به اسلام عزيز بود كه گاهي اوقان شش ماه يكبار به ديدار خانواده و پسر شيرين👼 زبانش محمد ميرفت. عمليات نصر 7 آغاز شد. بچه هاي رزمنده نجيبانه از جان ميگذشتند و آن را دودستي پيش كش دوست ميكردند .
🔸منصور بالاي یكي از تپه هاي مشرف بر منطقه عملياتي، بر اثر تركش خمپاره 💣 زخمي شد. بچه ها اورا سريعاً به اورژانس🚑 منتقل كردند. اما بعد از لحظاتي همچون كبوتري🕊 #عاشق در افق روشن عشق پركشيد و از جام الست به حقيقت نور پيوست😔 .
🔹او در غروب آفتاب به قبله ايستاد و #زيارت_وارث 📖 را از عمق جان تلاوت ميكرد و شبهايي كه در جبهه اهواز بوديم، نيمه هاي شب به اتفاق نيروهايش در گلزار شهدا #زيارت_عاشورا❣️ با سوز واشك ميخواندند و به ياد امام حسين و يارانش اشك ميريختند و بر سينه ميزدند😭. آري منصور با كوله باري از رزم جاده هاي خاكي بي وفايي را طي كرد و راهي سرزمين نور شد تا جامي از شراب #شهادت از دست ساقي عشق بنوشد.
🔸بعد از شهادتش شبي در خواب ديدم منصور با لباس سبز ومقدس #پاسداري اش در آن جاي سبز و خرم در كنار سروي بود كه از همه اي سروها بلندتر بود. آقا انگار مشغول نوشيدن شراب 🍹بود. تعجب كردم و گفتم : «آقاي عابدي شما و شراب ».😱 لبخندي زد و نگاه به پياله در دستش كرد وگفت شرابي كه من ميخورم با شرابي كه شما فكر ميكنيد تفاوت دارد اين شراب #بهشتي است 👌.
🔹ناگهان از خواب بيدار شدم اشك💧در چشمهايم جمع شده بود و ذهنم به سوي خاطرات شيرين يك هم سفر مهربان ♥️و شجاع كشيده شد به راستي كه دلش به اندازه درياها وسعت داشت. به ياد صفاي قبل از #شهادتش افتادم و راز ونيازهايش كه عاشقانه در فراق دوست ميسوخت و ميگريست، اشكهاي صادقانه اش را دخيل كوي يار ساخته بود .😔
#سردارشهید_منصور_عابدی🌷
#سالروز_شهادت
http://eitaa.com/joinchat/2590638082Cd5b472439f