eitaa logo
رهروان شهدا زمینه سازان ظهور
130 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
49 فایل
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🌹کانال شهدا و علما شروع به کار کرد برای اینکه با محتوا قابل عمل کردن سخنان و شیوه زندگانی معصومین علیهم السلام ، علما و شهدا بتوانیم زمینه ساز ظهور باشیم و بتوانیم دیگران را هم مشتاق به ظهور بابا جانمان بکنیم @asemon_1311
مشاهده در ایتا
دانلود
در لحظه #شهادتش به رفیقاش میگه منو #بلند کنید رو دو زانوهام بشینم رفیقاش میگن خون زیادے ازت رفته نمیشه گفت: نه باید بلند شم #امام_حسین(ع) اومده میخوام بهش سلام بدم سلامو داد و #شهید شد... #شهید_سجاد_عفتی 🌷 #شب_جمعه #یاد_شهدا_باصلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📸 #عکسهای_‌ماندگار ✍ یڪی از رفقای هم دوره ای حسین با انتشار این عڪس نوشت : « تقریبا همیشہ حسین را در همین حالت می دیدیم .😊 یا در حال #ڪار بود و یا در #حالت ڪار . اصلا #خستگی برایش معنا و مفهوم نداشت . بدن #ورزیده و💪 آماده ای داشت .👌 درست زمانی ڪه همہ خستہ بودند #شوخی های حسین گل می ڪرد 😇 و بہ همہ #روحیہ می داد . استراحت حسین ماند برای بعد از #شهادتش 😔 . #شهید_حسین_ولایتی_فر🌷 #شهید_حادثه_تروریستی_اهواز http://eitaa.com/joinchat/4254793743C85c5449b43
#جانباز_فتنه_۸۸ شهید حسین معز غلامی در #فتنه ۸۸ از ناحیه کتف راست جانباز شد و اثرات این آسیب دیدگی تا زمان #شهادتش با او بود .... #شهدا_به_صحنه_آمدند... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
جاےشھیدمحسن حاجی بابا خالے...😞 ڪه روز قبل #شهادتش به دوستش گفت: اینجور شهادت که #یک تیر به ادم بخوره، من بهش میگم #شهادت_سوسولی ....ادم باید #هزار تیکه بشه....🙂 #شهیدمحسن_حاجی_بابا #یادش_باصلوات 🆔 @loveshohada28 به ڪانون شهدایی ما بپیوندید🍃👆
💠به معنای واقعی اهل کار و عمل بود 🔻مردِ کار 🌷زیاد درباره‌ کارش از او سوال نمی‌کردم اما می‌دانستم که #پرکار است. به قول خودمان توی کار اهل دودَر کردن نبود. کارش را واقعا #دوست داشت. 🌷وقتی تهران باهم بودیم، از تماس‌های تلفنی زیاد، از چشم‌هایش که اغلب #بی‌خواب و سرخ بود، از اکتفا کردنش گاهی به دو سه ساعت خواب در شبانه‌روز، از صبح خیلی زود سرکار رفتن‌هایش یا گاهی دوسه روز خانه نرفتنش، می‌دیدم که چطور برای کارش #مایه می‌گذارد. 🌷در یکی از جلسات اداری در محل کارش به فرمانده‌ی مستقیمش اصرار کرده بود که روزهای #جمعه کارش تعطیل نشود. در آن جلسه این موضوع را به #تصویب رسانده بود. 🌷 #کمردرد شدیدی پیدا کرده بود؛طوری که وقتی برمی‌گشت نمی‌توانست پشت فرمان بنشیند. می‌گفت: آن‌جا برای این کمردرد رفتم دکتر، مُسَکّنی بهم زد که گفت این مُسَکن فیل را از پا می‌اندازد؛ ولی فرقی به حال کمردرد من نکرد. 🌷سفر آخر را هم باهمین کمردرد رفت و در عملیاتی که به #شهادت رسید، جلیقه‌ی #ضدگلوله را به‌خاطر وزن آن به تن نکرده بود. محمودرضا در حد خودش #حق_مجاهدت و کار #برای_انقلاب را ادا کرد و رفت. 🌷من اعتقاد دارم #شهادتش، #مزد_پرکاری‌اش بود. #شهید_محمودرضا_بیضایی🌷 #شهید_مدافع_حرم #سالگرد_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣8⃣9⃣ 🌷 🌷تنهایادگار شهید: محمد باقر شهریاری که در زمان شهادت پدر 3 ماهه بود... 🔻همسر شهید: 🔰همسرم عاشق بود. تمام کارها و اساس زندگی‌اش شهادت🌷 و پیرَوی از امام (ره) و معظم انقلاب پایه گذاری شده بود. می‌گفت: آرزو دارم تا جوان هستیم را ببینیم😍 و شهید شویمـ🕊 🔰و از من می‌خواست، برای دعا کنم وقتی رسانه‌ها درگیری‌های سوریه را نشان می‌ دادند، نگران می‌شدم. با خود فکر می‌کردم💭 احتمال دارد هم شهید شود😢 🔰روزی که می‌خواست به برود به او گفتم: بگذار بیشتر تو را ببیند. گفتم: تو تازه شدی⚡️اما او بند این حرفها نبود❌ 🔰اکبر دعا می‌کرد و زجه می‌زد😭 و از خدا را می‌خواست. سال 1390 و1391 اربعین پیاده به و زیارت امام حسین (ع)🕌 رفت، عاجزانه از امام حسین(ع) می‌خواست، را نصیبش کند. 🔰مدت زندگی ما آنقدر کوتاه بود که و حرف خاصی نمی‌ماند🚫 در طول زندگی 2 ساله‌ام، دو بار سفر زیارتی و یک بار سفر کربلا رفتیم🚌 🔰اکبر، آدمِ توداری بود👤 وقتش را بیشتر صرف مطالعه و قرائت قرآن📖 می‌کرد؛ وقت برایش تنگ بود. به خیلی علاقه داشت💞 خیلی از کتاب شهدا را خوانده بود. 🔰آخرین تماس ما شب بود. از احوال من، از پسرمان" محمد باقر" سوال کرد.می‌گفت: نماز📿 دعا یادت نرود، می‌دانستم راجع به می‌خواهد دعا کنم، ناخود آگاه هنگام دعا یادم می‌آمد💬 می‌گفتم: خدایا هرچه می‌خواهد به او بده. هر چه خودت صلاح می‌دانی، همان شود. 🔰خوب جایی به شهادت رسید🌷 شهادت گوارای . به نظرم در دو سال زندگی‌ مان رفتار آدم عادی نبود❌ خیلی معنوی بود؛ به خدا نزدیک بود؛ کسی که نمازش را می‌خواند. نمازش را باعشق❤️ می‌خواند. 🔰به من می‌گفت: بیا تصمیم بگیریم هرجا بودیم در خیابان و مهمانی را اول وقت بخوانیم☺️ نماز اول وقت، ما را به همه جا می‌رساند. می‌گویند: اکبر به پدر و مادرش می‌کرد. روی قرائت قران دقیق بود👌 که روزی یک ساعت⏰ قرآن بخواند. به وحرام و لقمه حلال اهمیت می‌داد. راوی:همسر شهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#گذرے_بر_سیره_شهید ✍ 🌷درد و رنج مردم اذیتش میڪرد، #هرگز بی تفاوت نبود، همیشه درحال #جهیزیه دادن به یڪ خانواده بود، مخصوصاً دخـــــتران شـــهدا... 🌷به #فقرا و مستمندان میرسید، به سـاخت مسجد ڪمڪ میڪرد، برای بچه های بی سرپرست مڪانی رو درست ڪرده بود ڪه مدتها بعد از #شهادتش، ڪسی خبر نداشت 🌷اگرمیخواست پولشو جمع ڪنه یکی از ثرومتندترین افراد میشد؛ ولی همین ڪه #انقلاب شد، #مغـازه اش را ڪرد تعاون وحــدت اسلامـی از جیبش میگذاشت تا اجناس ارزانتر به دست مردم برسد... #شهید_سیدمجتبی_هاشمی🌷 شادی روحش صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 همیشه از سخنان اطاعت می‌کرد و هیچ‌وقت نمی‌گفت چرا باید این کار را انجام دهم 😇حتی در دست ‌نوشته‌هایش بیان کرده می‌کنم در زمان کسی نفس می‌کشم که پاک‌ترین آدم‌روی زمین است💯 بارها می‌گفت وقتی در منزل می‌خوانی آرام نخوان سعی کن با صدای بلند بخوانی☝️ چراکه فرزندت می‌شنود و در روح، و خوب بودن او تأثیر می‌گذارد، درست است که بچه 👶مشغول بازی می‌شود ولی همین‌که صدای قرآن📖 در خانه بلند باشد و به گوش او می‌رسد تأثیرگذار و سرنوشت‌ساز است❗️ همین خصوصیات خوب برادرم سبب شد. https://eitaa.com/piyroo
💠نخوردن مال مردم 🌷در خالی از سکنه مینو گشت می زدیم . اهالی خانه🏡 هایشان را رها کرده و به جاهای امنی پناه برده بودند .درِ نیمه باز خانه ای توجه ما را کرد. داخل خانه شدیم . در گوشه ای از حیاط مرغی 🐔را دیدیم که روی تخم هایش نشسته و با دیدن ما وحشت زده شد . به سر و صدا کرد. جلوتر رفتیم ، تعداد زیادی تخم مرغ دیدیم‼️به محمد علی گفتم : 🌷« بیا اینها را با ببریم ، بچه ها خوشحال می شوند»😍.محمد علی با ناراحتی گفت : « هرگز این کار را نمی کنیم . اینها که ما نیست ، حرام است ! » به هرحال قرار شد دست به چیزی نزنیم ❌تا پس فردا از امام جمعه بپرسیم .روز جمعه بعد از نماز جمعه پرسیدیم :⁉️ حاج آقا ما می توانیم این مدتی که هستیم 🌷از چیزهایی که توی خانه ها🏡 رها شده استفاده کنیم ؟ حاج آقا فرمود: بله ، چون میوه  و خوراکی هایی که رها شده اند، خیلی زود فاسد 😷می شوند و معلوم نیست که صاحبشان کی بر می گردد . اشکال ندارد.استفاده کنید . با به محمد علی گفتیم : « حاج آقا می بینیم که نظرتان درست بود ❗️ راست گفتی ، نباید استفاده می کردیم !!» .🤔 🌷گفت : از اول می دانستم که ایرادی ندارد. ولی دلم نمی آمد❣ دست بزنم و هرگز هم از هیچ یک از اموال این استفاده نمی کنم ؛ اما باهات می آیم ،😊 هرچه خواستی برای خودت و بچه ها بردار. محمد علی تا لحظه هرگز به میوه ها و خوراکی های آنجا لب نزد.. ❌ ✍راوی : عباس خزایی(همرزم شهید) 🌷 📎سالروز شهادت http://eitaa.com/joinchat/2590638082Cd5b472439f
#عاشقانه_شهدا💞 ❣مسجد که میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون #مرد بودن را در اون می دیدم... برای رسیدن بهش چله گرفتم...😊😮🌹 ❣ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه #حلقه 4500 تومنی بود ... مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد #ازدواجمون داد؛-ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد.. ❣هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت #خیلی_دوستت_دارم میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم .... ❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ... برای #شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود ( 💟همسر شهید برای رسیدن و #ازدواج با مهدی عسگری چله میگیرد و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به #خدا چله می گیرد 💟) #شهید_مهدی_عسگری🌷 #شهید_مدافع_حرم #سالروز_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💎هیچ وقت از چیزی نمی‌گفت❌ و ما نمی‌دانستیم او در کجا است. بسیار ولایتی به تمام معنا بود👌 در زمان فتنه 88 بود که 10 روز بود او را ندیده بودیم و بعد از 10 روز که آمد دیدیم که 10 کیلو شده به منزل آمد و با عجله عکس حضرت آقا 💞را برداشت و گفت: این عکس‌ها را به می‌چسبانم تا ببینم چه کسی جرات می‌کند به حضرت آقا حرف بزند😡. یک عکس تمام قد از حضرت آقا را در خانه بود هر صبح که بیدار می‌شد 💎 اول به سلام می‌کرد😇 و بعد به حضرت آقا می‌داد. عشق به ولایت او  به گونه‌ای بود که اگر از تلویزیون📺 بیانات حضرت آقا پخش می‌شد همان موقع بلند می‌شد و . مهدی مال ما نبود، برای همه بود. روزهایی که زود از سرکار تعطیل می‌شد😍 از همان طرف به می‌رفت و در آنجا به نیازمندان کمک می‌کرد این موضوع را بعد از شهادتش متوجه شدیم. از چیزی برای خود پس‌انداز نمی‌کرد 💎 و همیشه آن را به کمک می‌کرد و  با شهید هادی ارتباط عاطفی❣ زیادی داشت.دو ماه مانده به من و مادربزرگش را به حضرت عبدالعظیم برد سپس به حرم حضرت 🕌امام رفتیم و در نهایت ما را به مزار برد و در آنجا به ما می‌گفت : مادر ☺️هر چی از این بخواهید بهتان می‌دهند 💎 دعا کنید 📿که عاقبت به خیر شوید. وقتی که به سر مزار می‌رفتیم به من می‌گفت : مادر این شهدا روزی مادر داشتند😔 اما الان چشم‌انتظارشان هستند شما باید برای اینها مادری😇 کنید. 🌷 💠 @ramzeamaliyat
🔸 عمليات «نصر 7 » آغاز شد ⬅️ فرمانده تيپ 18 الغدير يزد شهيد بزرگوار ، حاج اكبر آقا بابایی بود، قبل از عمليات ايشان در سنگر فرماندهي نقشه عملياتي📈 را در حضور فرماندهان توجيه كردند؛ خوب يادم هست شب قبل از عمليات منصور با التهابي همراه با شوق ديدار دست بردعا برداشته بود، در سنگر پر از صفا خوانده شد👌. سنگري كه ميعاد كبوتران🕊 عاشق بود و صفايي داشت كه از قلبهاي 💞پاك نشأت ميگرفت . 🔹خدايا چقدر عاشقانه ميگريست در آن لحظه من گريه يك عاشق را با تماام وجود درک كردم😢. اونقدر عاشق جبهه و و خدمت به اسلام عزيز بود كه گاهي اوقان شش ماه يكبار به ديدار خانواده و پسر شيرين👼 زبانش محمد ميرفت. عمليات نصر 7 آغاز شد. بچه هاي رزمنده نجيبانه از جان ميگذشتند و آن را دودستي پيش كش دوست ميكردند . 🔸منصور بالاي یكي از تپه هاي مشرف بر منطقه عملياتي، بر اثر تركش خمپاره 💣 زخمي شد. بچه ها اورا سريعاً به اورژانس🚑 منتقل كردند. اما بعد از لحظاتي همچون كبوتري🕊 در افق روشن عشق پركشيد و از جام الست به حقيقت نور پيوست😔 . 🔹او در غروب آفتاب به قبله ايستاد و 📖 را از عمق جان تلاوت ميكرد و شبهايي كه در جبهه اهواز بوديم، نيمه هاي شب به اتفاق نيروهايش در گلزار شهدا ❣️ با سوز واشك ميخواندند و به ياد امام حسين و يارانش اشك ميريختند و بر سينه ميزدند😭. آري منصور با كوله باري از رزم جاده هاي خاكي بي وفايي را طي كرد و راهي سرزمين نور شد تا جامي از شراب از دست ساقي عشق بنوشد. 🔸بعد از شهادتش شبي در خواب ديدم منصور با لباس سبز ومقدس اش در آن جاي سبز و خرم در كنار سروي بود كه از همه اي سروها بلندتر بود. آقا انگار مشغول نوشيدن شراب 🍹بود. تعجب كردم و گفتم : «آقاي عابدي شما و شراب ».😱 لبخندي زد و نگاه به پياله در دستش كرد وگفت شرابي كه من ميخورم با شرابي كه شما فكر ميكنيد تفاوت دارد اين شراب است 👌. 🔹ناگهان از خواب بيدار شدم اشك💧در چشمهايم جمع شده بود و ذهنم به سوي خاطرات شيرين يك هم سفر مهربان ♥️و شجاع كشيده شد به راستي كه دلش به اندازه درياها وسعت داشت. به ياد صفاي قبل از افتادم و راز ونيازهايش كه عاشقانه در فراق دوست ميسوخت و ميگريست، اشكهاي صادقانه اش را دخيل كوي يار ساخته بود .😔 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2590638082Cd5b472439f