زمانه دستخوش ظلم های بازر شد
برای جایزه قتل حسین جایز شد
زمانه دید که زخمی پر از نمک شده بود
و بوسه گاه پیمبر ترک ترک شده بود
زمانه دید غریبی خضاب با خون کرد
و تیر را به چه سختی ز سینه بیرون کرد
چنان که خون همه فواره زد به دشت چو آب
نوشت فَنبَعَ فَدَّمکَ عَنَهُ میزاب
پناه بر تو خدایا مگر پناهی نیست
که دختر علی آن لحظه دید راهی نیست
به ناله خواست دل سنگ خصم نرم کند
به ابن سعد چنین گفت تا که شرم کند
بترس عاقبت خویش را تباه کنی
حسین را بکشند و تو هم نگاه کنی
کسی به فکر ورق پاره های قرآن نیست
مگر میان شما کوفیان مسلمان نیست
ببین ز چهار طرف جور دشمن دله را
جفای خولی و شمر و سنان و حرمله را
که از تفاهمشان لرزه در زمین افتاد
عزیز فاطمه از اسب بر زمین افتاد
کدام آیه به لبهای او مجدد شد
که نیزه آمد و راه گلوی او سد شد
چو دید دشت بلا را تب سکوت گرفت
میان آن همه خون گلو قنوت گرفت
که چون پدر پی محراب لاله گون باشد
چه بهتر آب وضو جرعه جرعه خون باشد
که اشتیاق سفر را کمی نشان بدهد
کجاست آنکه چنین سرخ سرخ جان بدهد
مخواه شرح گل و ظلم خار بُن سخت است
که شرح لحظه و الشمر جالسٌ سخت است
زنان ز خیمه دویده خدا خدا گفتند
و بی قرار به تل وا محمدا گفتند
چقدر زود ز میدان کارزار آمد
طنین شیحه اسبی که بی سوار آمد
چه لحظه ای که به صبح قیامت است شبیه
که مرد نیز یَفِرُ مِن اُمِه وَ اَبیه
رُخ زمین شده از ظلم بی حساب کَریه
یکی به خون جگر گفت یا جَوادَ اَبیه
بگو به آن جگر تشنه آب هم دادند
بگو به خواهش دلها جواب هم دادند
چگونه شب به فروغ ستاره رحم نکرد
زمان به پیرهن پاره پاره رحم نکرد
چه وحشیانه به تاراج رفت جامه او
عبای او زره او کفش او عمامه او
چه بانگ ها که به تشییع آن جنازه زدند
به اسب تازه نفس نیز نعل تازه زدند
صدای زوزه گرگان به قتلگاه افتاد
دوباره یوسف این دشت بی پناه افتاد
بگو که خیمه از آن شعله های سرکش سوخت
بگو که دامن هر کودکی در آتش سوخت
چقدر پیکر از زخم لاله گون پیداست
چه خار ها که در آن لَخته های خون پیداست
تمام کرب و بلا بود گرم جوش و خروش
سُکَینه جسم پدر را گرفت در آغوش
سخن برای پدر گفت دختر از هر باب
وَلِک فَجتَمَعَ عِدَهُ مِنَ الاَعراب
دوباره در حق اهل عزا جفا کردند
سُکَینه را ز پدر عاقبت جدا کردند
به سقف کهنه خانه چه اعتمادی هست
به عهد های زمانه چه اعتمادی هست
کجا زمانه پی فرصت قبولی بود
سر بزرگ زمان در تنور خولی بود
سری که از شرفش کائنات نور گرفت
چگونه جای به خاکستر تنور گرفت
#شعر
#جواد_محمدزمانی
@hafez_adabiyat
هدایت شده از 🇵🇸 حسینیهٔ دل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَ بَدأَتْ حِکایَةُ زینب... !🥀•°
و حکایت زینب(س) شروع شد...!
#عاشورا
@hoseiniye_ye_del
می گریم از غمی که فزونتر ز عالم است.mp3
1.33M
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
پندارم آنکه پشت فلک نیز خم شود
زین غم که پشت عاطفه زان تا ابد خم است
یک نیزه از فراز حقیقت، فراتر است
آن سر که در تلاوتِ آیاتِ محکم است
ما مردگانِ زنده کجا، کربلا کجا!
بیتشنگی چه سود گر آبی فراهم است
جز اشک، زنگِ غفلتم از دل، که میبرد؟
اکنون که رنگِ حیرتِ آیینه، دَرهم است
امّا دلی که خیمه به دشتِ وفا زند
آیینۀ تمامنمای محرّم است
وین شوق روشنم به رهایی که در دل است
آغاز آفتاب و سرانجامِ شبنم است
آه ای فرات! کاش تو هم میگریستی
آسوده، بیخروش، روان بهرِ کیستی..
انگار کربلا، رقمِ خامه ی خداست
یا پرده ای نگاشته از نقش کبریاست
یک سوی، نقش روشنِ سبز و سپید را
بر آن نگاره بُرد که پیدا و روشناست
یعنی به رنگِ سبز، صف اولیا کشید
سوی دگر سیاهه ی مشئوم اشقیاست
امّا چرا فرات، میان دو سویِ نقش
آنگونه میرود که ز لب تشنگان جداست
خورشید را سپید و درخشان کشیده است
انگار چهرِ قدسی سالارِ کربلاست
خورشید در میانه درخشان و گِرد او
هفتاد و یک سپیده ی تابان و آشناست
چون شیشة چراغ بود چهرِ پیشوا
یا شبچراغِ محفلِ صبرِ جمیلِ ماست
آن شیشه برشکسته ز سنگ جفا چرا؟
وان شبچراغ در کفِ دیوان رها چرا
#شعرخوانی
#استاد_سیدعلی_موسوی_گرمارودی
@hafez_adabiyat
همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر میخواست
امامت از دل آتش چنان ققنوس برمیخاست
علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟
خدا او را به بزم عشق بازی شعلهور میخواست
علی در خونِ خود پرپر علی با تیرِ در حنجر
علی از شعله سوزانتر علی بودن هنر میخواست
نباید شعله این ماجرا یک لحظه بنشیند
عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر میخواست
به پای این کبوتر نامهای از جنس زنجیر است
که فریاد بلند تشنگان پیغامبر میخواست
مصیبت تازه بعد از کربلا آغاز شد یعنی
به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر میخواست
خرابه، خیزران، خنیاگریها، خارجی خواندن
نمک از زخمهایش زخمهای تازهتر میخواست
امامت را زنی با خود به هر جان کندنی میبرد
که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر میخواست
پدر لبتشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر
صدای گریه باران چه از جان پسر میخواست
غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش
که استعلام حقانیتش را از حجر میخواست
#شعر
#سید_حمیدرضا_برقعی
@hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۳۰۸ حافظ.mp3
2.79M
غزل شمارهٔ ۳۰۸
ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل
سلسبیلت کرده جان و دل سبیل
سبزپوشان خطت بر گرد لب
همچو حورانند گرد سلسبیل
ناوک چشم تو در هر گوشهای
همچو من افتاده دارد صد قتیل
یا رب این آتش که در جان من است
سرد کن زان سان که کردی بر خلیل
من نمییابم مجال ای دوستان
گر چه دارد او جمالی بس جمیل
پای ما لنگ است و منزل بس دراز
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
حسن این نظم از بیان مستغنی است
بر فروغ خور نجوید کس دلیل
یا مکش بر چهره نیل عاشقی
یا فرو بر جامه ی تقوی به نیل
معجز است این شعر یا سحر حلال
هاتف آورد این سخن یا جبرئیل
عقل در حسنش نمی یابد بدل
طبع در لطفش نمی بیند بدیل
حافظ از سرپنجهٔ عشق نگار
همچو مور افتاده ای در پای پیل
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
@hafez_adabiyat
دلم جز مهر مه رویان طریقی برنمی گیرد.mp3
4.52M
غزل ۱۴۹
دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد
ز هر در میدهم پندش ولیکن در نمیگیرد
خدا را ای نصیحتگو حدیث از خط دلبر گو
که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمیگیرد
بیا ای ساقی گلرخ بیاور باده ی رنگین
که فکری در درون ما از این بهتر نمی گیرد
صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند
عجب گر آتش این زرق در دفتر نمیگیرد
من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی
که پیر می فروشانش به جامی بر نمیگیرد
از آن رو هست یاران را صفاها با می لعل است
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد
سر و چشمی چنین دلکش تو گویی چشم از او بردوز
برو کاین وعظ بی معنی مرا در سر نمی گیرد
نصیحت گوی رندان را که با حکم قضا جنگ است
دلش بس تنگ می بینم مگر ساغر نمی گیرد
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی گیرد
سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است
چه سود افسونگری ای دل که در دلبر نمی گیرد
من آن آیینه را روزی به دست آرم سکندروار
اگر می گیرد این آتش زبانی ور نمی گیرد
خدا را رحمی ای منعم که درویش سر کویت
دری دیگر نمیداند رهی دیگر نمیگیرد
بدین شعر تر شیرین ز شاهنشه عجب دارم
که سر تا پای حافظ را چرا در زر نمی گیرد
#شرح_انگیزشی
#غزلیات_حافظ
#وحید_ضیایی
@hafez_adabiyat
سهراب سپهری.mp3
12.22M
شعر و زندگی سهراب سپهری
ادبگردی
کارشناس دکتر بهرام پروین گنابادی
@hafez_adabiyat
هدایت شده از امیرحسین ثابتی
4_5956181764723444900.mp3
16.89M
هدایت شده از امیرحسین ثابتی
کربلایی شدنم دست شماست آقاجان!
پاس و ویزا و گذر، بازی بین المللی است...
#شب_جمعه
هدایت شده از ادبخانه
Hesamoddin Seraj - Mehmane Man Sho (320).mp3
6.64M
☕مهمان من شو ساعتی...
🎙️حسام الدین سراج
#آواز ۱۳
@adabkhane
بگذار که سر بر سر دوش تو گذارم
تا چشم کُند کار، برای تو ببارم
چون ابر ِسفرکرده به دریا و در و دشت
می آیم و جز اشک، رهاورد ندارم
خون می خورم ازدرد ونپرسی به چه حالم
جان می کنم از هجر و نگویی به چه کارم
بــا نامه و پیغام که بی سود و ثمر بود
گفتم که تو را برسر ِانصاف بیارم
امّید وصالم نشود کاسته از هجر
من نخل ِخزان دیده مشتاق ِبهارم
خورشید و مه از دور تو را سجده کُنانند
من سوخته بی سروپا در چه شمارم؟
غم نیست که غارت کُندَم مور، ولیکن
فرصت ندهد برق که من دانه بکارم
گفتم که به پابوس تو جان را برسانم
ترسم نرسی از ره و من جان بسپارم
#محمد_قهرمان
@hafez_adabiyat
یدالله بهزاد کرمانشاهی.mp3
13.45M
خزانها بود و طوفانهای حسرت در دل و جانم
تو ناگاه آفریدی صد بهاران در زمستانم
تو رمز و راز هستی از کتاب درس می جویی
من آیات جمال از مصحف روی تو می خوانم
رهایی یافت خواهم گویی از شبهای نومیدی
که از تو نور می پاشد نگاهت بر دل و جانم
تپشهای دلم را مانَد آهنگ خرامِ تو
کجا آموختی این شیوه ی رفتن،نمی دانم
چه داری طرف جوی و سایه ی بید،انتظار از من؟
که باغم را خزان آشفت و حالی دشتِ ویرانم
سر زلفت به دست من نمی افتد،که خواهانش
جوانانِ جوان بخت اند و من،پیری پریشانم
گرفتم جا در آغوشِ صبا گیرم غبارآسا
کجا و کی نصیبی می رسد زان طرف دامانم؟
بگردانم وگر راه از سرِ کویت به ناچاری
هزاران آرزو گیرند با حسرت گریبانم
نبردی راه در آن چین گیسو هرچه کوشیدی
من ای باد سحرگاهی ! به ناکامی تو را مانم
به پیری،چون جوانانم دل از کف می رود،بهزاد !
ادیب عشق شاید گر بخواند طفل نادانم
#یدالله_بهزاد_کرمانشاهی
شعر و زندگی یدالله بهزاد کرمانشاهی
ادبگردی
کارشناس دکتر بهرام پروین گنابادی
@hafez_adabiyat
هدایت شده از کانال ܢܚ݅ܫܝ ܫܠࡐܨ
#مشاعره
🗓 هر سه شنبه
⏰ ساعت ۲۱
✅ منتظر تک تک شما خوبان هستیم
https://eitaa.com/joinchat/3261595663C843893fa94
هدایت شده از ادبیات قم
25.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی سید محمد بهشتی برگزیده "شعرماه" در محفل شعر مهروماه تیرماه 1403
متن کامل شعر👇
به سر دویدم نفَسبریده چنان که هو..ها، چنین که ها..هو
رسیدم آری! که دم بگیرم به ذکر «یاحق» به ذکر «یاهو»
خدا در آیینه تا که دیدش، به ذوق از جان خود دمیدش
«هوالعلي» گفت و آفریدش، خبر علی بود و مبتدا هو
علیست اول، علیست آخر، چه ابتدایی! چه انتهایی!
که حق هوالهو، که هو هوالحق، که وحده لافتی سِوی هو
که جانِ احمد، که تالی او، و جبرئیل از موالی او
مَهی که کامل، رَهی که واصل، شَهی که روحیلهالفدا هو
عجب امیری! ابوالعجائب، پناهِ مظلوم و خصمِ غاصب
چه شَرزهشیری! که از نگاهش رمیده نه! آرمیده آهو
به نانِ خشکیست سَدّ جوعش، ولی جهان سائل رکوعش
همه فقیر و همه یتیم و همه اسیر و گرهگشا هو
همو که مجموعهٔ قوافی کشیده صف در مقام وصفش
که رهنما هو، که «إنّما» هو، که «لافتی» هو، که «هلأتی» هو
ابوترابست و ما ترابیم و او شرابست و ما خرابیم
و ما که با مرگ بیحسابیم اگر که یَومالحساب با هو
نه شامیام من، نه کوفیام من، نه غالیام من، نه صوفیام من
که مستِ اوصاف آن ضمیرم که مرجع این اشارهها «هو»
مراست دست و توراست دامان، که روز محشر مرا علیجان!
در آن هیاهو رها مگردان، رها مگردان در آن هیاهو
#سید_محمد_بهشتی
🔻🔻؛
محفل شعر ماهانه مهر و ماه
🔺🔺؛
➖➖
آفرینشهای ادبی قم🆔
🔗 ایتا | اینستاگرام
داستان قم🆔
🔗ایتا | اینستاگرام
🔻حوزه هنری استان قم🆔
🔗 وبسایت | ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت مجاهد بزرگ آقای اسماعیل هنیه:
خونخواهی مهمان عزیزمان را وظیفه خود میدانیم
رژیم صهیونیستی زمینه مجازات سخت را برای خود فراهم ساخت
🔹️در پی شهادت مجاهد بزرگ آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی ضمن تسلیت شهادت این رهبر شجاع و مجاهد برجسته به امت اسلامی و جبهه مقاومت و ملت سرافراز فلسطین تاکید کردند: رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست با این اقدام زمینهی مجازات سختی را برای خود فراهم ساخت و خونخواهی او را که در حریم جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید، وظیفه خود میدانیم.
✏️ متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
✏️ بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ملت عزیز ایران!
✏️ رهبر شجاع و مجاهد برجستهی فلسطینی جناب آقای اسماعیل هنیه در سحرگاه دیشب به لقاءالله پیوست و جبههی عظیم مقاومت عزادار شد. رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست، میهمان عزیز ما را در خانهی ما به شهادت رسانید و ما را داغدار کرد، ولی زمینهی مجازاتی سخت برای خود را نیز فراهم ساخت.
✏️ شهید هنیه سالها جان گرامیاش را در میدان مبارزهئی شرافتمندانه بر سردست گرفته و آمادهی شهادت بود، و فرزندان و کسان خود را در این راه تقدیم کرده بود. او از شهید شدن در راه خدا و نجات بندگان خدا باک نداشت، ولی ما در این حادثهی تلخ و سخت که در حریم جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است، خونخواهی او را وظیفهی خود میدانیم.
✏️ اینجانب به امت اسلامی، به جبهه مقاومت، به ملت شجاع و سرافراز فلسطین و بالخصوص به خاندان و بازماندگان شهید هنیه و یکی از همراهانش که با وی به شهادت رسیده است، تسلیت عرض می کنم و علوّ درجات آنان را از خداوند متعال مسألت مینمایم.
سید علی خامنهای
۱۰ مرداد ۱۴۰۳ مصادف با ۲۵ محرم ۱۴۴۶
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از سه نقطه . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢سردار حاجیزاده؛ آماده باشید تا به صهیونیستها بفهمانید ریختن خون مهمان در خانه ما چه عقوبتی دارد.
🔺ما هنوز داغدار شهادت حاج قاسم در غربتیم ...
🌐 بهترین های ایتایی در . . .
@senoghtee
آقا سلام بر تو وشام غریب تو.mp3
489.2K
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
از راه دور با دل رنجور آمدی
مرهم به غیر صبر ندارد طبیب تو
باغ از صدای زمزمه، از عطر گل تهیست
جا مانده در خرابه مگر عندلیب تو؟
تصویر کربلاست که همواره روشن است
در چشمۀ زلال نگاه نجیب تو
رفتی و قرنهاست که تکرار میشود
نجوای عاشقانۀ امنّ یجیب تو
#شعر
#فاطمه_سالاروند
#خوانش
#مهدی_محمدیان
@hafez_adabiyat