eitaa logo
حرف حساب
7.4هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
46 ویدیو
15 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرف حساب
✳️ وظیفهٔ من بود نگذارم حرمت ناموس شیعه از بین برود 🔻 وارد خیابان شد و به سمت حرم راه افتاد. مدتی از تصویب قانون منع حجاب گذشته بود، اما این قانون در قم مثل دیگر شهرها سفت‌وسخت اجرا نمی‌شد. کسی جرئت نداشت از سر ناموس مراجع چادر بکشد. 🔸 چادرش را محکم گرفته بود و کمک می‌خواست. شهاب به آن طرف خیابان دوید. قد بلند و جثهٔ قوی پاسبان هر کسی را می‌ترساند. زیر لب گفت: «یا ابا الغيث اغثني.» دستش را دراز کرد و محکم به صورت پاسبان کوبید. پاسبان بی‌آنکه حرفی بزند، از معرکه بیرون رفت. زن اشک چشم‌هایش را با گوشۀ چادرش پاک کرد. دستش را به دیوار گرفت و بلند شد. «مادرت فاطمهٔ زهرا اجرت بدهد، آقا.» 🔺 در شبستان روبه‌روی ایوان آینۀ صحن مطهر شرح لمعه می‌گفت. پیش از آغاز درس، آنچه باعث دیر رسیدنش به درس شده بود را برای شاگردانش گفت و عذرخواهی کرد. طلاب نگران شهاب شدند. یکی از طلبه‌ها گفت: «آقا، مدتی خودتان را پنهان کنید.» شهاب با لبخند گفت: توکل به خدا. من وظیفه‌ام را انجام دادم. وظیفهٔ من بود نگذارم حرمت ناموس شیعه از بین برود. بقیه‌اش با خداست. 📚 از کتاب | برش‌هایی از زندگانی آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی 📖 ص ۱۲۲ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
بهشت در مقابل دانه‌ای خرما! 🔻 روضۀ اول صبح هم عالمی دارد برای خودش. روزت را می‌سازد. عجیب شارژت می‌کند. انگار رفته‌ای باک ماشینت را تا جا دارد پر کرده‌ای و آماده‌ای تا بزنی به دل جاده. امروز صبح توفیق شد مهمان روضۀ حضرت زهرا (س) باشم. سخنران از اخلاص صحبت می‌کرد. می‌گفت در دستگاه الهی عمل باکیفیت مهم است. ماجرای اطعام خاندان پیامبر به فقیر و یتیم و اسیر را حتما شنیده‌اید. سخنران با اشاره به این ماجرا، آیۀ «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي‏ حُبِّهِ مِسْکيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً» را که خواند، گفت بر اساس این آیه، اخلاص، پنج مرتبه و درجه دارد؛ ۱. اولینش این است که کار باید از روی ایثار باشد. مفسرین گفته‌اند «عَلي‏ حُبِّهِ» در اینجا منظور حب غذا و طعام است. یعنی خودشان گرسنه بودند و دوست داشتند از آن غذا استفاده کنند اما آن را انفاق کردند. سخنران نکته‌ای اضافه کرد که فکر نکنید انگار فقط کارهای در ظاهر بزرگ مورد رضای خداست. بعد، این بخش از یک روایت ناب را خواند که «فلا تَستَصغِرَنَّ شَيئا من طاعَتِهِ» هیچ کار و عبادتی را کوچک نبینید. یک روایت دیگر هم خواند که خیلی به دلم نشست. بروید حتما روایت را ببینید. خلاصه‌اش این است که خدا فردی را که دل کسی را حتی با دادن یک دانه خرما شاد بکند، بهشتی می‌کند! ادامه دارد... ✍ 🏴 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ بهشت در مقابل دانه‌ای خرما! 🔻 روضۀ اول صبح هم عالمی دارد برای خودش. روزت را می‌سازد. عجیب شارژت م
🔻 ادامۀ مطلب ✳ گندم اعمال چل ساله کجاست؟! 2. در آیۀ بعد دارد که «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»؛ سخنران در ادامه گفت: انسان باید کارهایی داشته باشد که کسی نداند. «لوجه الله» باشد. بعد هم اشارۀ ظریفی به ماجرای عاشورا کرد و گفت: هر چه بر پیکر سیدالشهدا بود، فقط ضربۀ شمشیر نبود. دیدند زخم‌های کهنه‌ای هم در بین زخم‌های تازه هست. این زخم‌ها ردّ کیسه‌های غذایی بود که سیدالشهدا در دل شب درِ خانۀ فقرا می‌برد. 3. یک مرتبه بالاتر این است که کار را حتی به طمع مزد و سود انجام ندهیم. کارمان فقط برای خدا باشد. بعد هم این بیت را خواند که: «تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن/ که خواجه خود روش بنده‌پروری داند.» یعنی مثلا حساب‌وکتاب نکن که اگر چند ساعت بیشتر سر کار بمانی اضافه‌کار بیشتر می‌گیری و... . تو برای خدا کار کن؛ خدا از فضل خودش مزدت را می‌دهد. 4. اگر به جایی برسی که در قبال کاری که انجام می‌دهی نه‌تنها طمع مزد نداشته باشی، که حتی توقع تشکر هم از ذهنت عبور نکند، این یعنی درجۀ چهارم اخلاص را هم داری. خیلی سخت شد. نه؟! ولی خدا می‌فرماید خاندان پیامبر آن شب با این حال انفاق کردند. «لا نُريدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» این رو از من به یادگار داشته باشید: رفقا! هرچقدر که می‌تونید از شهید بابایی کتاب بخونید. با شهید بابایی آشنا بشید. شهید بابایی در قلۀ اخلاص بود. سخنران در ادامه خاطره‌ای از این شهید بزرگوار می‌گوید که به ایشان می‌گویند درجۀ سرهنگی‌ات آماده شده. خب هرکسی باشد استقبال می‌کند. ایشان می‌گوید: احتیاجی نیست! من کارهایم با همین درجۀ سرگردی هم پیش می‌رود! خدایا چقدر اخلاص! 5. اخلاص، مرتبۀ بالاتری هم دارد. و آن اینکه کار را با تقوای الهی و خداترسی انجام بدهیم. یعنی چه؟ یعنی اخلاص بعد از عمل هم داشته باشیم. مواظب باشیم عملمان را با گناه از بین نبریم. رفقا! آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیۀ «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» می‌فرماید: خدا در این آیه نفرموده هر کس حسنه‌ای بفرستد، بلکه فرموده هر کس حسنه‌ای را با خودش بیاورد. یعنی باید بتوانیم اعمالمان را با خودمان ببریم. یک وقت بعد از سال‌ها به خودمان نیاییم و ببینیم که ‌به قول مولوی ته کیسه‌مان را موش سوراخ کرده و هر چه ذخیره کرده‌ایم، برده است! گرنه موشی دزد در انبان ماست/ گندم اعمال چل ساله کجاست؟! ✍ 🏴 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
. "دوتا کافی نیست" رو که میشناسی؟! همون کانالی که در دومین رویداد جایزه ملی جمعیت، در آخرین همایشی که رئیسی عزیز قبل از شهادتش شرکت کرد، در بخش رسانه برگزیده شد. احتمالا تجارب خانواده های چندفرزندی شون رو جاهای دیگه خوندی😇 حالا این کانال شون هست👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075 پاتوق بانوانِ موفقِ چندفرزندی اینجاست.😍👆
حرف حساب
. "دوتا کافی نیست" رو که میشناسی؟! همون کانالی که در دومین رویداد جایزه ملی جمعیت، در آخرین همای
یه کانال درجه یک در حوزه همسرداری و تجربه‌های موفق چندفرزندی پیشنهاد می‌کنم عضو بشید و استفاده کنید 👌
✳️ مجالس حضرات، زیارت حضرات است 🔻 مجالس حضرات، زیارت حضرات است و اگر انسان با این باور که وقتی به مجلس حضرات می‌آید، به زیارت حضرات آمده است و با آن مراقبه‌ای که انسان در زیارت پیدا می‌کند، اینجا حاضر بشود، اثرش این می‌شود که بهره‌مندی انسان از مجلس حضرت بالاتر می‌رود. چون هر چقدر این مراقبه را شدیدتر بکند، حتما معرفت و توجه بیشتر و در نتیجه بهره‌مندی بیشتر ایجاد می‌شود. حرکتمان به سمت مجالس حضرات، آمدنمان، نشستنمان، بودنمان تا رفتنمان، طبق تعبیر روایات، جزو زیارت حضرات محسوب می‌شود. مرحوم آشیخ جعفر شوشتری می‌فرماید: بودن در مجلس امام حسین علیه السلام، مثل بودن زیر قبه است که دعا، اجابتش قطعی است. ادامه دارد... 🎙 🏴 فاطمیه ۱۴۰۳ | شب اول ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ با امام زمان حرف بزن! 🔻 به آیت الله کشمیری رحمة الله علیه گفتند آقا چه‌کار کنیم راه پیدا کنیم به
✳️ به امام زمان نامه بنویس! 🔻 آقای کشمیری می‌فرمود حرف بزنید با حضرت. همان‌طور که وقتی یک اهل دلی را می‌بینید، درددل می‌کنید، بروید با حضرت حرف بزنید، نامه بنویسید. نامه را لازم نیست به جای خاصی بدهید. نامه را بنویس، داخل کشو بگذار. همان لحظه که داری نامه را می‌نویسی، چون می‌دانی خطاب به چه کسی است، منقلب می‌شوی! تطهیر می‌کند! نامه می‌خواهی بنویسی سلام و علیک دارد؛ السلام علیک یا مولای یا بقیة الله. من العبد الفقیر المسکین المذنب الخائف... همین توجهی که می‌کنیم با او حرف بزنیم، اثر دارد. بعد از یک مدتی دلمان برایش تنگ می‌شود. ادامه دارد... 👤 🎙 از سلسله مباحث «درنگی در مسألهٔ غیبت امام عصر (عج)» | جلسه سوم 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ با اخلاق خوبتان برای اهل بیت پروپاگاندا کنید! 🔻 [آیت الله شهید سید محمدباقر صدر می‌گفت] اگر نمی
✳️ تربیت با اکسیر «محبت» 🔻 [پدرم، آیت الله سید صدرالدین صدر] خیلی خیلی خیلی ما را محبت می‌کردند و دوست داشتند. کاملاً به اهل خانه می‌رسیدند. کاملاً. به دخترها، به پسرها. مثلاً اگر می‌رفتیم در اتاقشان و لباسمان کم بود، می‌گفتند: «بابا یک لباس ضخیم‌تر بپوشید.» ما از پهلویشان می‌رفتیم و ایشان دیگر ما را نمی‌دیدند، ولی این کلمه را می‌شنیدیم و باید گوش می‌کردیم؛ بدون استبداد و بدون فشار. یک جوری ما را تربیت کرده بودند که ما با محبت، حرفشان را گوش می‌دادیم، که این تربیت در برابر خدای بزرگ هم هست. آدم خدا را دوست داشته باشد و عصیان نکند بهتر از آن است که بترسد و عصیان نکند. همان‌طور ما می‌رفتیم فوراً کُتی، ژاکتی، چیزی می‌پوشیدیم و دیگر همان. کلمات نافذی داشتند. 📚 از کتاب | خاطرات فاطمه صدر (همسر آیت الله شهید سید محمدباقر صدر) 📖 صفحات ۴۸ و ۴۹ #⃣ پ.ن: تصویر مربوط است به آیت الله سید صدرالدین صدر و فرزندش امام موسی صدر. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ چون روز حساب را «فراموش» کردند... 🔻 خدا در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ» ...به یقین کسانی که از راه خدا منحرف می‌شوند، محکوم به عذابی شدیدند چون «روز حساب» را فراموش کرده‌اند.(ص، ۲۶) 🔸 اینجا نفرموده است «بما کفروا یوم الحساب» بلکه فرموده «بما نسوا یوم الحساب» چون روز حساب را «فراموش» کرده‌اند. یعنی ممکن است «اعتقاد» به روز حساب داشته باشند اما عملا آن اعتقاد را حاکم بر زندگی خود قرار نمی‌دهد که ما مسلمانان اکثرا مبتلا به همین ضلالت هستیم که اعتقاداً روز حساب را قبول داریم اما عملاً ناسی آن هستیم و آن را از متن زندگی بیرون کرده و در حاشیه به طاق نسیان نشانده‌ایم. 🔺 آنچه که در زندگی ما حکومت بلامنازع دارد «شئون مادی» از ثروت و قدرت و مسکن و مرکب و... است و لذا روز حساب هم خدا ما را بر طاق نسیان نهاده و خواهد فرمود: «...الْيَوْمَ نَنْسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَآءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا...» امروز ما شما را فراموش می‌کنیم همانگونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید...(جاثیه، ۳۴) 👤 📚 از کتاب «بنای بندگی، صفای زندگی» ج۱ 📖 ص ۲۱۴ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ همه باید واعظ یکدیگر باشیم 🔻 «وَتَوَاصَوْا بِالْحَق» (عصر، ۳) «تواصی» یعنی «توصیهٔ متقابل»؛ یعنی «مراقب» یکدیگر بودن افراد؛ دائما من مراقب شما باشم و اعمال شما را در نظر بگیرم و شما را متذکر باشم و تذکر بدهم که ای رفیق! یک وقت خوابت نگیرد، «غفلت» نکنی، مواظب باش؛ و شما متقابلاً به من بگویید. آن یکی به دیگری بگوید و آن یکی به دیگری؛ مثل سربازهایی که در یک میدان می‌جنگند که حس می‌کنند اگر از ناحیهٔ یک فرد و از ایستگاه و موقف یک فرد، دشمن رخنه کند، به صف ضربه وارد می‌آید. ‼️ این اشتباه است که امروز ما مسئلهٔ «وعظ» را صرفاً یک شغل صنفی تلقی می‌کنیم. البته نمی‌خواهم بگویم که به آن کار احتیاجی نیست، به آن احتیاج است و آن در جای خودش درست است اما اینکه وقتی می‌خواهیم یک نفر بیاید دو کلمه «نصیحت» و «موعظه» کند، حتما باید یک کسی باشد که سال‌ها درس عربی خوانده باشد، معمّم باشد، بالای منبر هم برود، بعد هم یک خطبهٔ غرّایی بخواند: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم... و بعد صحبت کند؛ این‌طور نیست، همه باید «واعظ» به یکدیگر باشیم. «وَتَوَاصَوْا بِالْحَق» یعنی همه یکدیگر را به «حق» سفارش کنند. 👤 📚 از کتاب | ج۲۸ 📖 صفحات ۷۶۶ و ۷۶۷ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
روایتی از مردم‌داری جناب ابوطالب (ع) 🔻 مرد پیری خمیده‌پشت و رنج‌کشیده از روزگار که به‌سختی می‌توانست تکلم کند آمده بود تا پنجاه درهم از وی [ابوطالب] وام بگیرد و قرض عقب‌افتادهٔ رباخواری را بدهد که در عرض پنج ماه، طلبش به سه برابر آنچه بود، رسیده بود و خانه‌اش را مصادره و روزگار را بر وی تیره و تار کرده بود. ابوطالب اصرار می‌کرد که صد بگیرد و تمام قرض خود را ادا کند. پیرمرد از اینکه چنین پول کلانی را بگیرد و بمیرد و نتواند آن را برگرداند واهمه داشت. اما ابوطالب با آنکه خوب می‌دانست اگر کاروان قصد خروج از مکه را می‌کرد، او هم محتاج پولی می‌شد که اینک قرض می‌داد، با این حال می‌خواست که پیرمرد را از دست رباخوار نجات دهد. اما مرد دستش را پس کشید و گفت: «می‌ترسم خجالت‌زده شوم و نتوانم آن را به‌موقع بازگردانم.» 🔸 ابوطالب لبخند زد و گفت: «دشمنت خجالت‌زده شود! اولویت برای من نجات خانه‌وکاشانهٔ توست، نه پرداختن به‌موقع آن.» باز کیسهٔ پول را در دست مرد گذاشت و گفت: «برو و خانه‌ات را پس بگیر و خانوادهٔ را خوشحال کن مرد!» 📚 از کتاب | روایتی داستانی از بانو خدیجه (س) 📖 ص ۹۸ ✍ اعظم بروجردی #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ عالَم تو چیست؟! 🔻 ما بناست دینی زندگی بکنیم. حداقل، شعارمان دینی زندگی کردن است. در بعضی از ابعاد زندگی هم دینی زندگی می‌کنیم؛ یعنی ما معتقد به مناسک دینی هستیم، نماز می‌خوانیم، روزه می‌گیریم، یک‌سری حریم‌ها را رعایت می‌کنیم، خانم‌هایمان حجابشان را رعایت می‌کنند، زیارت، هیئت ‌‌‌‌و... این‌ها یک جلوه‌هایی از سبک زندگی دینی است. اما آیا در فضای دغدغه‌ها، عواملی که باعث ناراحتی یا خوشحالی ما می‌شوند، عواملی که ما را به وجد می‌آورند و... این‌جا هم دینی هستیم؟ چه چیزهایی ما را خوشحال می‌کند؟ چه چیزهایی ما را ناراحت می‌کند؟ آن چیزهایی که فکر ما را مشغول می‌کند چیست؟ دوست داریم به کجا برسیم؟ 🔸 ما در سبک زندگی قائل به عالَم هستیم. یعنی هر کسی برای خودش یک عالمی دارد. آن عالم، همان احساسات و آرزوها و دغدغه‌ها و همان چیزهایی است که باعث خوشحالی‌اش می‌شود و به وجدش می‌آورد و دوست دارد برایش وقت صرف کند. با این تعریف، هر کسی یک عالمی دارد. یک عالمی اولیای خدا دارند، یک عالمی مردم عادی دارند، کسی که به خدا و پیغمبر اعتقادی ندارد هم یک عالمی دارد. عالم ما چیست؟ ادامه دارد... 👤 🎙 کارگاه سبک زندگی| جلسهٔ اول #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
بیایید با خودسازی‌ها الگو شویم! 🔻 در مدرسهٔ «دین و دانش» به همان میزان که به «آموزش» دانش‌آموزان توجه داشت، به «تربیت صحیح» آن‌ها نیز می‌اندیشید. دنبال «الگوسازی» بود و «خودسازی» را لازمه و زیربنای الگوسازی می‌دانست. می‌گفت: بیایید با خودسازی‌ها الگو شویم. اگر الگو شدیم دیگران را جذب می‌کنیم. یک انسان، مغناطیسی نیرومند است؛ براده‌ها را جذب می‌کند. وقتی براده‌ها جذب شدند، خاصیت مغناطیسی پیدا می‌کنند و هر قدر بیشتر با مغناطیس اصلی بمانند، خاصیت در آن‌ها دیرپاتر می‌شود. 📚 از کتاب | چند روایت کوتاه از سبک زندگی و سیرۀ علمی و عملی شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی 📖 ص ۱۱۹ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ عالَم تو چیست؟! 🔻 ما بناست دینی زندگی بکنیم. حداقل، شعارمان دینی زندگی کردن است. در بعضی از اب
✳️ عالَم من چقدر بزرگ شده؟! 🔻 در روایات ما، یکی از مؤلفه‌های اصلی شیعیان که مؤلفهٔ خیلی ویژه‌ای هم هست، این است: «يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا ويَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا» این‌ها از چه چیزی ناراحت می‌شوند؟ از آن چیزی که باعث اندوه ماست، یا به‌خاطر اندوه ما این‌ها اندوهناک می‌شوند. چه چیزی خوشحالشان می‌کند؟ خوشحالی ما. هر وقت خواستیم عالم خودمان را بسنجیم، یکی از نقدترین چیزها دقیقاً همین مسئله است؛ عواملی که ما را خوشحال می‌کنند و عواملی که ما را ناراحت می‌کنند. ⁉️ عالَم من چقدر بزرگ شده؟ به‌اندازهٔ یک شفته شدن یا سوختن یک غذا؟ به‌اندازهٔ یک دیر و زود شدن غذا؟ یا مثلا من به‌عنوان یک زن یک هفته در فکر این هستم که برای عروسی هفتهٔ بعد چه بپوشم؟ این لباس را قبلا بعضی‌ها دیده‌اند یا نه؟ به چه اندازه عالم من بزرگ شده؟ این الان چقدر من را تکان می‌دهد؟ دغدغهٔ من چیست؟ همین‌هاست؟! ادامه دارد... 👤 🎙 کارگاه سبک زندگی| جلسهٔ اول #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ دعاها را از زبان معصومین بخوانیم! 🔻 حضرت امام (ره) می‌فرمود: من یک عمر است که این دعاها را از زبان معصوم می‌خوانم. چون می‌بینم اگر از زبان خودم بخوانم، دروغگو می‌شوم. ‼️ من هم می‌گویم که ای طلبه‌ها! وقتی به «صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فراقك» رسيديد، طول ندهید! سریع رد شوید و بگذرید! چون ما چه می‌فهمیم که فراق و وصال چیست! اصلاً فرق این‌ها را هم متوجه نیستیم؛ چه رسد به اینکه چنین کلامی را بخواهیم بر زبان جاری کنیم و بگوییم: خدایا من بر عذابت صبر کردم، ولی چطور بر فراق تو صبر کنم. این حرف‌ها برای خودشان است و ما فقط می‌توانیم تکرار کنیم و از زبان آن‌ها این دعاها را بخوانیم. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۵۲ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ عالَم من چقدر بزرگ شده؟! 🔻 در روایات ما، یکی از مؤلفه‌های اصلی شیعیان که مؤلفهٔ خیلی ویژه‌ای هم
✳️ نسبت غم و شادی ما با امام 🔻 اینکه چه چیزی خوشحالمان می‌کند و چه چیزی ناراحتمان، خیلی مهم است. اگر من عالمم را بزرگ بکنم، به این راحتی از این چیزهایی که آدم‌های خیلی خیلی معمولیِ سطح پایین را عصبانی می‌کند، ناراحت نمی‌شوم. 🔸 عالم ما باید عالم دینی بشود. عالم دینی بشود یعنی چه؟ یعنی دغدغه‌هایت هم دغدغه‌های دینی بشود. ما در دغدغه‌ها هم باید موحد باشیم، در خوشحالی‌هایمان هم باید موحد باشیم، در ناراحتی‌هایمان هم باید موحد باشیم. من باید از چیزی ناراحت باشم که وقتی امامم آمد به من گفت از چه چیزی ناراحتی، خجالت نکشم بگویم از چه چیزی ناراحتم! باید از چیزی خوشحال بشوم که وقتی امامم آمد گفت از چه چیزی خوشحالی، خجالت نکشم بگویم از این خوشحال شدم! ادامه دارد... 👤 🎙 کارگاه سبک زندگی| جلسهٔ اول #⃣ 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ بهانه تویی... 🔻 نه این‌که عطر صابون وطنی را دوست نداشته‌باشم، نه! صابون بهانه بود برای یک چیزی که وصل تو باشد، یک بهانه‌ای که همراه اسمت بیاید و بشود سوغات... زيتون! نه این‌که زیتون ندیده باشم، همسایه‌هامان همه درخت زیتون داشتند، اما زیتون تو بهانه بود برای یادکردن از تو در وطنم... نه این‌که ادویه نداشته باشیم، نه! زعتر بهانه بود که وقتی روی غذا می‌نشست، یاد تو بیاید گوشه ذهن‌مان. ذهن برود کنار بازار شام، تا برسد به . ما عقیله می‌خوانیمش، خواهرجانِ امام‌مان را. ما عروسک‌های دختران‌مان را از کنار مزار رقیه خاتون می‌خریدیم... بهانه‌ها زیاد بود برای دوست‌داشتنت... بهانه‌ها هنوز هم هست، اما غم بزرگی هی رژه می‌رود جلوی چشم‌مان، هی بغضی می‌آید و راه نفس را... بگذریم... از بچگی برایم کشور «دوست و برادر» بودی، آن‌قدر که وقتی در فوتبال از شما می‌بردیم، ذوق‌کردنم نمی‌آمد! انگار این فاصله و مسافت جغرافیایی تأثیری در رفاقت‌مان نداشت؛ ما در زمین تو، یادگاری‌هایی داریم که هنوز برنگشته‌اند، خون‌هایی که هنوز خشک نشده‌اند. اسم که می‌آید چشم‌ها رسوا می‌کنند ته دل‌مان را. ما در تو تاریخ داریم، آن‌گاه که را می‌گفتیم. در اما، روی دیوارهای قلعه، کلی یادگاری داریم به خط . رفاقت‌مان نه از جنس بود و نه... رفاقت‌مان بوی می‌داد... ▫️▫️▫️ غم تو غم ما بود وقتی که به اسم اسلام سر می‌بریدند. غم تو غم ماست، همین حالا که به اسم اسلام سر می‌برند... من به خدا ایمان دارم و به معجزه و به مرادم که فرمود: « به دست جوانان سوری فتح می‌شود.» إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا همان لحظه‌‌ای که وقت جاروکردن است. 🖊فاطمه میری‌طایفه‌فرد @del_gooye ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ دقت ویژۀ امام در رعایت حق‌الناس 🔻 نقل شده كه امام خمينی (ره) در شهر نجف برای سخنرانی دعوت بودند. جمعيت زیادی قبل از حضور امام در جلسه حاضر بودند. امام (ره) وقتی خواستند وارد شوند، ملاحظه می‌کنند هيچ جايی برای پاگذاردن نيست و هرجا پا بگذارند، روی كفش افراد پا گذاشته‌اند. ايستادند و در حدی كه نظم كفش‌ها به‌هم نخورد، کفش‌ها را جابه‌جا کردند تا در بين كفش‌ها يك راه به‌اندازهٔ جای پايشان باز كنند، چون تا این حد مواظب بودند تجاوزی به حقوق ديگران نشود. چون امام خمينی (ره) خوب می‌فهمند تجاوز به حق ديگران، حتی در حد پا گذاشتن روی كفش افراد، راه ارتباط با آسمان را از انسان می‌گيرد. 👤 📚 کتاب «فرزندم اینچنین باید بود» ج۱ #⃣ پ.ن: عکس تزیینی و مربوط به جماران است. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ تربیت با اکسیر «محبت» 🔻 [پدرم، آیت الله سید صدرالدین صدر] خیلی خیلی خیلی ما را محبت می‌کردند و د
با یک امیدی پیش من آمده! 🔻 ما به‌خاطر برنامۀ پدرم که از آن مراجع مقید بود، خیلی با زهد و تقوا زندگی می‌کردیم. یک وقت‌هایی بود که خیلی دست‌وبالمان باز نبود. مثلا وقتی که فقیر می‌آمد و احتیاج داشت که عمل کند، احتیاج داشت دخترش را عروس کند، احتیاج داشت مثلا زغال برای زمستانش بخرد، مادرم قرض می‌کردند از جای دیگر و می‌دادند. یک روز گفتم: «بی‌بی آخر شما دستتان خالی است، قرض کردید از خاله، بی‌بی آخر شما که...» -خدا رحمتش کند- گفتند: «ننه این با یک امیدی پیش من آمده. نمی‌شود او را محرومش کنم. خدا به من می‌دهد، خدا می‌رساند، قرض خاله را می‌دهم.» 📚 از کتاب | خاطرات فاطمه صدر (همسر آیت الله شهید سید محمدباقر صدر) 📖 ص ۶۳ #⃣ پ.ن: عکس تزیینی است. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ بازارها و خريدارها 🔻 بايد در اين وقت كم به تجارتى دست زد كه بى‌نهايت سود بياورد و بايد به‌دنبال خريدارى رفت كه پولش نقد باشد و بازگردان داشته باشد و بايد در جست‌وجوى بازارى بود كه رونق داشته باشد، يك بازار، بازار پايين است با خريدارى‌هايى به نام دل و هوس‌هايش و به نام مردم و حرف‌هايش و به نام دنيا و جلوه‌هايش، با ثروت و قدرت و شهرت و مدارك و عنوان‌هايش و به نام شيطان و وسوسه‌هايش. و يك بازار هم بازار ديگرى است با خريدارى به نام اللّه، مالك، رحيم، مهربان. 🔸 اين‌ها بازارها و خريدارها هستند، آن هم سرمايه و متاع‌هاى ما، بايد ديد كه هر كدام چه مى‌گيرند و در برابر، چه مى‌دهند. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۳۵ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ با این دو گردان می‌روم قلاویزان را می‌گیرم! 🔻 وقتی عراق، مهران را می‌گیرد و روی ارتفاعات قلاویزان به منطقه مسلط می‌شود، در قرارگاه مطرح می‌شود چه کسی عملیات را شروع کند، خط را بشکند و روی قلاویزان برود. فرمانده‌لشکرها به هم نگاه می‌کنند. حاج قاسم سلیمانی می‌گوید ما می‌رویم. می‌گوید: «دو تا گردان دارم که خوب اشک می‌ریزند. با این دو گردان می‌روم قلاویزان را می‌گیرم!» 📚 از کتاب | خاطرات حجت الاسلام علی شیرازی نمایندهٔ ولی فقیه در نیروی قدس سپاه 📖 صفحات ۸۸ و ۸۹ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ به امام زمان نامه بنویس! 🔻 آقای کشمیری می‌فرمود حرف بزنید با حضرت. همان‌طور که وقتی یک اهل دلی ر
باید به اضطرار برسیم! 🔻 ما تا مضطر نشویم، عبد نیستیم! چون همزمان که از او [خدا] می‌خواهم، به ۱۰ جای دیگر هم امید دارم! «یا الله» غیرمضطر الکی است، تشریفاتی است؛ مثل این‌هایی که دارند در هیئت با موبایل حرف می‌زنند و دستشان هم هم‌زمان با سینه‌زن‌ها تکان می‌خورد! حالا نمی‌خواهم بگویم ثواب ندارد، ولی او اصلا این‌جا نیست! فرق دارد با آن کسی که متوجه وجههٔ حضرت سیدالشهدا (ع) است و انگار در محضر امام ایستاده و حسین حسین می‌گوید. این همان شِرَّةِ السَّهْوِ است. ما تا از شِرَّةِ السَّهْوِ و سَكْرَةِ التَّبَاعُدِ بیرون نیاییم و مضطر نشویم، اصلا یک بار راستکی یا الله نمی‌گوییم! یا الله می‌گویم ولی هنوز دلم به این است که چکم را رفیقم پاس می‌کند! و اگر عبد، مستجاب الدعوه است، چون راست می‌گوید «یا الله». وقتی می‌گوید یا الله، با الله کار دارد. ‼ لذا دلیل اینکه غیبت رخ می‌دهد، یک بخشش برای این است که من به اضطرار بیفتم. اساسا ما باید عبد بشویم تا حضرت به ما نظر کند. و برای آنکه بخواهیم عبد بشویم، یکی از ذاتیاتش اضطرار است. یعنی من از غیر خدا ببُرم. 👤 🎙 از سلسله مباحث «درنگی در مسألهٔ غیبت امام عصر (عج)» | جلسه پنجم 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ حواستان به خانوادهٔ شهید باشد! 🔻 یک روز رفتیم منزل مادرش. برف سنگینی باریده بود. زمستان‌ها زنجان همیشه پربرف است. دیدم احمد هی بلند می‌شود و از پنجره توی کوچه را نگاه می‌کند و دست به هم می‌مالد. رفتم کنارش و گفتم: «احمد جان چرا این‌قدر بی‌قراری؟ چیزی شده؟» گفت: «آنجا را نگاه کن. زنِ شهید چادر به کمر بسته و روی پشت‌بام دارد برف پارو می‌کند. اگر قرار باشد این‌ها مردهاشان را بفرستند جبهه، شهید بدهند، بعد برف پشت‌بامشان را هم خودشان پارو کنند که ما باید سرمان را بگذاریم زمین و بمیریم!» 🔸 رفت درِ خانهٔ همسایه و پشت‌بام را پارو کرد. خانه که آمد، برادرانش حسین و عباس را که نوجوان بودند صدا زد و به آن‌ها پرخاش کرد که چرا حواسشان به اطرافشان نیست. باید حواسشان به خانوادهٔ شهید باشد. 📚 از کتاب | خاطرات فخرالسادات موسوی همسر سردار 📖 صفحات ۱۰۰ و ۱۰۱ ❤️ پ.ن: عکس تزیینی است. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ با یک امیدی پیش من آمده! 🔻 ما به‌خاطر برنامۀ پدرم که از آن مراجع مقید بود، خیلی با زهد و تقوا زند
✳️ کجا رفت آن دادرس ما؟ 🔻 [امام موسی صدر] یک حالت خاص و فوق العاده‌ای در انسان‌دوستی داشتند. اصلاً برای خودشان انگار زندگی نمی‌کردند. برای جامعه و برای دین و برای اسلام زندگی می‌کردند. 🔸 مرحوم پدرم آسید صدرالدین، ناراحتی قلب داشتند و در بیمارستان فیروزآبادی بستری شده بودند. امام موسی صدر هم در مرافقت ایشان در بیمارستان بود. شب‌ها بعد از اینکه برنامهٔ پدرم، دوا و آمپول و قرص پدرم تمام می‌شد، پا می‌شدند سر به مریض‌ها می‌زدند سید موسی. از اتاق به اتاق. آن که سِرُمش تمام شده بود، صدا می‌کردند می‌آمدند برایش سرم می‌گذاشتند. آن که از درد ناله می‌کرد، می‌رفتند دنبال پرستار برایش قرص مسکن می‌آوردند. آن که احتیاج به آبی، غذایی، چیزی داشت، برایش تهیه می‌کردند. پدرم نوزده شب در بیمارستان فیروزآبادی بودند. این نوزده شب همه‌اش کار برادرم همین بود. بعد از نوزده شب، شب بیستم که آقام از بیمارستان مرخص شدند، این مریض‌ها می‌گفتند کجا رفت آن دادرس ما؟ 📚 از کتاب | خاطرات فاطمه صدر (همسر آیت الله شهید سید محمدباقر صدر) 📖 صفحات ۹۱ و ۹۲ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ بهترین یاور... 🔻 جبرئیل گفت: - نامش در زمین فاطمه است، اما در آسمان، منصوره. - منصوره... - او در آسمان دوست‌دارانش را یاری می‌کند و روی زمین، فاطمه است، چون شیعیان خود را از آتش جدا می‌کند. همهٔ خوبان عالم، در این دنیا اگر یاری نشوند، در خیلی از کارها درمانده می‌شوند. برای همه بهترین یاور، مادر است. مادری که مادری‌اش محبت دارد، لطافت دارد، عزت دارد... ارزش دارد. این مادر اگر فاطمهٔ زهرا باشد و این یاوری اگر از جانب او باشد، یاری شونده... به آسمان رود و کار آفتاب کند. 📚 از کتاب 📖 ص ۱۵ ✍ ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f