eitaa logo
هجرت | مامان دکتر |موحد
22هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
306 ویدیو
22 فایل
مادرانگی هایم… (پزشکی، تربیتی) 🖊️هـجرتــــــــ / مادر-پزشک / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن‌ها و نشر بدون منبع (لینک) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری+حفظ حق‌الناس💕) تبلیغ https://eitaa.com/hejrat_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ---- درود! قرار بود دو پست آخر یه تکمله داشته باشه. یادتونه چی بود؟ . . . آیا اون حرفها به این معنا بود که و و باعث میشه ما بی نیاز باشیم از آموختن و های والدگری و ؟ اگر برداشت کردید که منظورم «بله» بوده، تصریح کنم که «نه، هرگز» شاید این حرف برای صد سال پیش صادق بود (بود؟!) اما الان…نه دنیا روز به روز پیچیدگی های بیشتری پیدا میکنه و دغدغه‌های بیشتری وارد زندگی آدم ها میشه پس مگه میشه چالش های تربیتی جدید و سخت تری پیش روی والدین قرار نگیره؟ تغییرات چشمگیر سبک زندگی، ساحت‌های والدگری و سبک های رفتاری و کنش و واکنشگری ما رو تغییر داده قبول دارید؟ . . . یک مثال این ادعای من، بحث ه شاید تا همین دهه‌های اخیر، خیلی موضوعیت نداشته. اما الان از مهم ترین چالش های ذهنی تربیتی ما والدهاست. قدیم نه اینهمه مواجهه بوده (چه در جامعه چه رسانه و فضای مجازی چه حتی خود خانواده)، نه انقدر بین بیداری غریزه جنسی و راه حلال اطفاءش فاصله بوده؛ چشم بر فعالیت های جسمی زیاد آن زمان هم نمیشه بست. هرچند اصول تربیت جنسی در آموزه های پیشین ما هم هست اما الان خیلی بیشتر احتیاج داریم به تدوین دقیق تر و مصداق يابی و ارائه راهکارهای عملی کارگشا. (یا اصلاً همینکه بدونیم تربیت جنسی با آموزش جنسی زمین تا آسمان متفاوته، خودش یه قدم بزرگه) الغرض اینکه به نظر من هیچ والدی بی نیاز از کسب دانش و مهارت نیست اما قبل رفتن سراغ انواع مکاتب و نظریات، باید بدونه که اصول مورد قبول خودش چیه، مبانی ش چیه، خط قرمزهاش چیه و از تربیت فرزند چی میخواد اینجوری میتونه راحت تر گزینش کنه و کمتر سردرگم بشه هیچکس هم نمیتونه ادعا کنه من هیچ سبک تربیتی خاصی ندارم. پس بهتره برای خودمون یه چهارچوب اصول محورِ منظم قاعده مند درنظر بگیریم (یا استخراج کنیم) و طبق اون بریم سراغ روش ها، مهارت ها، مسائل مستحدثه و… راستش من خودم بیشتر از همه رو این بستم که هیچکدوم از نظرات تربیتی فعلی، وحی منزل و حتماً و کاملاً صحيح نیستن. حتی اسلامی ها؛ که گاهی میبینی حتی برخی شون نمیدونن اصولشون رو از کجا گرفتن! (کاملاً غربی) ولی سعی میکنم بیشترشون رو بخونم (یستمعون القول) و «یتبعون احسنه» (با انتخاب و عقل ناقص خودم قاعدتاً). البته کتاب‌هایی هستن که کلیات آن و دید بی نظیر به آدم میدن مثل مجموعه کتب ادب الهی یا کتاب هایی که به دل میشینه و بیشتر روش ه مثل به بچه‌ها گفتن از بچه‌ها شنیدن . . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- هر صبح کنج خانه هامان در خلوت خودمان اسپندی دود میکنیم و چای دم میگذاریم و چشم دوخته بر سیاهه های روی دیوار، مهمان هیئت خانگی و ساده خودمان میشویم! اگر هرسال بخاطر بچه‌ها، محرم و روضه هامان نصفه-نیمه خانگی بود، امسال دیگر به کل خانه نشین شدیم! . پروتکل هست و تدبیر هست، اما گویی کسی حواسش به ما مادرهای بچه‌ دار نبود. . هرسال محرم که می‌شد، مثل تشنه‌ای به آب رسیده خودمان را از خشکی تنهایی و غربت و خستگی ها به دریای هیئت می انداختیم و بعد، عشق میکردیم که بچه هامان خودشان را به در و دیوار و پرچم ها متبرک می‌کنند، قبل و آخر مراسم مثل پرنده های از قفس آزاد شده، از این سر هیئت می‌دوند آن سر و با دوستهای جدید، خوراکی تقسیم می‌کنند. اما الان… حیران مانده ایم که چگونه می‌شود با بچه رفت هيئت! . بچه مگر، یکجا، می‌نشیند روی ضربدرهای سفید؟! توی دایره های زرد؟! بچه مگر می‌تواند خوراکی بخورد و به بچه‌ی فرش کناری تعارف نکند؟ اصلاً برای بچه‌ها مگر فاصله اجتماعی معنایی می‌دهد وقتی تمام دنیایشان بدون هیچ خط مرئی و نامرئی یکسره است؛ و وصل می‌شود به بهشت؟ . هرسال جناب شوهر و همکاری اش بود یا نبود، بچه‌ها را میزدیم زیربغل و هرجا ارباب اراده می‌کرد، مهمان سفره عزایش میشدیم‌؛ امسال مثل مصیبت زده هایی متحیر، چشم میدوزیم به تصویر تلویزیونی معدود هیئت های شهر و آن نظم عجیبشان که به بچه و بچه داری نمی‌خورد!!! شوهرها هم که شده اند نماینده ستاد کرونا و هی متذکر میشوند "با بچه که نمی‌شود رفت" . . آقای ما! امسال، به حق بانو رباب، به دل های شکسته و مستأصل و حسرت زده ما مادرها، نگاه ویژه ای کن... امسال رزقی در این کنج خانه‌ها و در این هیئت های بچگانه شاد (😢) به ما بده که خودمان حیرت کنیم و عالم دربماند! *اصلاً از همین خانه، ما را وصل کن به عزاداری های بی پروتکل ملکوت! بچه‌های ما را متبرک کن به سیاهه های ساق عرش خدا! ما را بگذار در صف ملائکی که مستانه بر سر می‌زنند و نوحوا علی الحسین میگویند؛ می‌گریند و میگریانند....* . . . پی‌نوشت: ۱-و البته... کسی چه می‌داند خانه کجاست و عظمت و جایگاه خانه چیست و چه کسی می‌داند حقیقت مقام و نقش این خانه چیست *اصلاً همیشه‌ی تاریخ، مادرها، از کنج خانه‌ها، نقب زده‌اند به کربلا...* *و شاید اگر نمیسوختند، حرارت حب و داغ حسین، لا تبرَدُ ابَداً نمیشد…* ۲-ناشکری نشود، این دوشب، من حیث لا یحتسب، رزق مجلس روضه نصیبمان شد. الحمدلله 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ------ دستم روی چشمهایم، پرده پوشی کرده؛ خوشت نمی‌آید. دستم را می‌کشی عقب از پشت پرده‌ی اشک نگاهت می‌کنم متعجبی، شاید نگران... مادرِ گریان بچه را نگران میکند. لبخند می‌زنم لبخند می‌زنی خودت را لوس می‌کنی بغضم را فرومیخورم به حَسَب وظیفه‌ی مادری ام، نیم‌سوخته، از قافله‌ی گریه کُن ها جدا می‌شوم، می‌تازم به سوی دنیای تو. . خوشت آمده هی دستم را میگیری میگذاری روی چشمهایم، هی میکشی عقب؛ و من هربار باید وسط روضه، "دالی" بگویم و تو بخندی . چشمم به توست گوشم به روضه خوان آااخ رفت سراغ گهواره! " لالایی کودکم لالا....." حسینیه‌ی دلم آتش می‌گیرد اشک داغ به چشمانم می‌جوشد؛ می‌خندم! - مادری، دنیای تناقض هاست... - می‌خندی دلبری می‌‌کنی، با آن دو دندان تازه درآمده ات . بس کن! بس کن! آتش به جانم می‌زنی علی! علی... خنده‌هایت مرا فرو در آتشفشان قلب رباب می‌کند! ذوب می‌کند! بس کن!... سرت را به آغوش میگیرم که دیگر نبینم... آاااه بمیرم! بمیرم سر، علی، نیزه... جایت چه خالیست در آغوشِ رباب، علی... علی هایمان به فدایت، علی... . . . از اشک چشمانم برمیدارم، میزنم به گونه‌ی تو بخند فرزندم... تو با ذوق میخندی، من با لبخندی کج، شانه‌هایم می‌لرزد... سهم من از ضجه‌ها و مویه‌های روضه‌ی حسین علیه السلام، همین لبخندهای گس، همین اشک‌های پنهانی... 🖋هـجرتـــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- جنگ‌آوری و تنومندیِ او زبان‌زد است زینب که نگاهش می‌کند، دلش قُرص می‌شود *عباس یک‌تنه، لشکرِ حسین است* علمدار است سپهدار است . . اصحاب که یک به یک برزمین می‌افتند، نوبت به بنی هاشم می‌رسد عباس چشم دوخته به لبان مولا همه اذن می‌گیرند و می‌روند و بر...نمی‌گردند حسین می‌ماند و عباس و حمله‌ها و ولوله‌ها "اذنِ میدان بده پایان دهم این غائله را!" حسین نگاهی به برادر تنومندش می‌کند، نگاهی به خیمه‌ها *"العطش، العطش... "* . "برادرم! عطشِ زنان و کودکان را دریاب... مَشک را بردار و آب بیاور..." . . سی و پنج سال برای جنگاوری امروز آماده شده باشی! نزد حیدر کرّار فنون رزم آموخته باشی سال‌ها دوشادوش حسن و حسین علیهماالسلام تمرین جنگاوری کرده باشی همراه علی علیه‌السلام شمشیر زده باشی و درس پس داده باشی ناگهان امیر و امام‌ت بگوید نه، برو آب بیاور! جز عباس چه کسی می‌تواند این فرمان را بشنود و حتی لحظه‌ای در ذهن نیاورد: من با تمام توانمندی‌هایم و قدرت و جنگاوری ام، بروم دنبال آب؟! همانگونه که وقتی مولا فرمود یمین لشکر با تو، گفت چشم وقتی فرمود حفاظت از خیام با تو، گفت چشم حال گفته سقایت حرم با تو... بی‌درنگ می‌رود و در همین راه شهید می‌شود در راه ... طبق وظیفه... با أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ نه فقط تسلیم ظاهری بلکه تسلیم قلبی یعنی لحظه ای "در دل" هم چون و چرا نکردن . برای من درس و است در مقابل و (درکنار ؛ که وه که چه مقامی‌ست...) . . سال‌ها درس خوانده‌ایم با چندی توانمندی و استعداد اما امروز در مشغول و هستیم و البته که در آینده ای نزدیک فعالیت‌های اجتماعی و تحصیلی خود را ادامه خواهیم داد ، امروز - بی ولی و امّا- برای من وظیفه است . پی‌نوشت: ۱- قمربنی هاشم علیه‌السلام این ادب، وظیفه گرایی، ولایت‌پذیری، تسلیم و اطاعت از امام را از که و کجا آموخت؟ در خانه، از مادرش! "هرکه بهشتی می‌شود، پایه‌ی بهشتی شدنش از مادر است " . ۲- ان‌شاءالله به جنگاوری هم می‌رسیم. در رشته‌های تخصصی خود پیش می‌رویم و صحنه‌های و اقتصادی را هم خالی نمی‌گذاریم. اگر هم قبل از آن رفتیم، خشنودیم که درراه وظیفه بوده... "والله ان قطعتموا یمیني انّي احامي ابداً عن ديني" 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- «یکی از همان مجنون‌های وسط... شور بگیرم با شور دم بگیرم با دو دم مستانه بر سر بزنم مجنون بر سینه بکوبم... هیچ نفهمم و سوزناک و کش‌دار «حسین» بگویم...» این، تمام آرزوی من است این شب‌ها... تنها و تنها و تنها زمانی که دلم میخواهد ساعتی «مرد» باشم، و هیئت بروم و در آن حلقه‌ها و کوچه‌های سینه‌زنی گم شوم و فارغ از هردو دنیا، خاک بر سر بریزم... . . چادر به سر کشیده ام؛ در میان زنانی که از سرِ همراهی، بر سینه یا پا میزنند، حسّم، حسِّ قفس است... چشمانم را میبندم میروم میانِ حلقه حلقه کنار خیمه‌هاست زنان، از غصه‌ی دلِ بی‌تابِ زینب شور گرفته‌اند و بی‌وقفه بر سینه میکوبند با زینب همراه می‌شوند زینب می‌دود و بر سر می‌زند: یااُخَیّاه ... وَابنَ اُخیّاه ... حلقه بر سر می‌زند زینب کنار پیکر پاره به زمین می‌افتد زانوی شل، اما به لحظه‌ای دیوانه‌تر می‌شود؛ ضجه می‌زند، لطمه می‌زند؛ مستانه اطراف حسین و پسر حسین و خواهر حسین علیهم‌السلام، حزین و خشمگين، «واویلا» به آسمان می‌فرستد... در حلقه‌ی تصورم غرقم در این دنیا نیستم شور گرفته‌ام... همانجا که می‌خواهم... همان میانه‌ی حلقه؛ بدون مُذَکر شدن... از چشمان فشرده بسته‌ام اشک سرازیر است و از گلوی بغض گرفته ام، آه... ناگاه دهانی کنار گوشم می‌آید -: مامان... دسشویی دارم... 😢 چشمم - برق‌گرفته- باز می‌شود چادرم را - «مؤنث» (مادرانه) و بی اراده- کنار می‌دهم قلبم از شدت شتاب این تغییر فاز، مچاله می‌شود سرم از سرعت نوری این سفر، درد می‌گیرد. در چشمانش خیره می‌شوم شاید التماسش می‌کنم که شوخی کرده باشد شاید هم دارم می‌سنجم که چقدر فوریت دارد! در آن تاریکی چیزی دستگیرم نمی‌شود... آه می‌کشم چشمم را آرام می‌بندم، دلم را میبرم میگذارم دوباره میان همان حلقه، در کربلا و خودم بازمیگردم به اینجا به سرزمین مادری.... . بچه را بغل کرده‌ام و از میان تاریکیِ مضاعفِ چادرها، راه می‌جویم: «خروج» . . مرا در خيمه‌ی تو جایی هست، حسین؟ . . 🖋هـجرتــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- دختر بزرگم اهل سؤال کردنه. از هر چیزی. اما نمیدونم چرا تو این تقریباً هفت سال از من نپرسیده بود «بچه از کجا میاد؟» نمیدونم، شاید چون مون تو این زمینه زیاد بوده، شاید چون ارتباط با بچه‌های بزرگتر کم داشته، شاید چون فیلم و سریال و محتواهای بزرگسالان رو نمیبینه و… خب بله، من از اون مامان ها نیستم که عقیده دارن باید در اسرع وقت و اولین فرصتها، همه چیز رو به بچه‌ها گفت و تمام نقاط تاریک ذهنشون رو روشن کرد!😌😊 به نظرمن تربیت، اصل و مقدم بر آموزش هست؛ بلوغ و فهمیدن، مقدم بر دانستن. اما خب چندشب پیش(با خستگی قبل خواب) یه مکالمه بی ربط ما رو رسوند به…… : من: بچه‌ها، دو هفته دیگه دختر فلانی به دنیا میاد😍 مقداری خوشحالی و اینا دخترم: مامان از کجا میدونی دو هفته دیگه؟ 🤔 -: خب دیگه هر بچه ای یه زمان مشخصی تو شکم مامانش میمونه -: ازکجا می‌فهمن چقد مونده؟ تا کی بمونه؟ -: از رو اندازه ش می‌فهمن -: اندازه ش رو چطوری میفهمن؟ -: سونوگرافی؛ با یه دستگاه که میذارن رو شکم، بچه رو میشه دید. فقطم برا بچه نیست. مثلاً آپاندیس، وقتی بزرگ و عفونی بشه تو سونو معلوم میشه. بچه رو هم میشه از روی شکم دید سکوت… الحمدلله! داره میخوابه😌☺️ -: مامان، اصلاً بچه از کجا میره تو شکم مامان؟ 😰😶🙄 (واقعاً نصف شب، وقت برگردوندن سؤال و این تکنیک ها نبود! دلمم نمی‌خواست بگم خودت فک کن! فک کنه که چی؟ همونجور که در سؤالهایی پیرامون «خدا» بهش نمیگم خودت فک کن! بهش میگم باید بزرگتر بشی) -: ببین، آپاندیس ازکجا میره تو شکم آدم؟ خب هست اونجا! بخشی از بدنه. اگر مثلاً کسی با شکمِ پر بدوبدو کنه، عفونت میکنه، بزرگ میشه بچه هم از سلولهای بدنه. هروقت خدا بخواد بچه بده به اون خانواده، این سلولها بزرگ میشن و تبدیل به بچه میشن حالا اون آپاندیسیت که گفتم یه مریضیه، بچه یه چیز خوب😍 😥 😩 🙃 -: آها.. سکوت -: خب سلول‌های بدن مامان کم میشن که. تبدیل میشن به بچه! -: نه، خود همون سلول کوچک های اول، رشد میکنن و زیاد میشن. بخاطرهمین باید حواسمون به خانمای حامله باشه که غذاخوردنشون خوب باشه که بدنشون قوی باشه -: چه بانمک😊 -: آره 😊 😥 🤪 😷 😩 . این بود مکالمه آخر شبی ما شما در وقت مبسوط 😉 نسبت به این پرسش چه برخوردی دارید یا احیاناً چه جواب هایی میدین؟ و چرا؟ . (چرا و چگونه😅) (پیچاندن برای کودکان😜 ابتکار @n_eskandari 😉) 😈 😘 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- بعضی چیزها رو اشتباه برداشت میکنیم. شاید اصلاً راجع بهشون فکر نمی‌کنیم. اما خوب موضع میگیریم😉 مثالش چی؟ 🤔🧐 : بعضی حق ها یعنی ما فکرمیکنیم "حق" ه اما نیست؛ یه چیز دیگه ست! مثلاً اینکه "حق نام گذاری بچه، مال پدرشه" !… اووووو ، ناله و فریاد اعتراض خانم‌ها بلند میشه! ببخشید تمام سختی هاش با منه! ویار و تهوع هاش، ضعف و بی‌جونی هاش، سنگینی ش، حتی درد تکون خوردن های اون آخر، درد زایمان رو که نگفته همه میدونن، نقاهت بعد زایمان، شیردادن، شب بیداری ها؛ همه‌ش مال من، اون وقت اسم بچه رو اون پدری بذاره که🤬😒؟! ❓❓❓ مشکل از اونجاست که این نام‌گذاری رو ما ** میدونیم؛ درحالیکه ** ه! فرق حق و وظیفه مشخصه؟ حق یه چیزیه که به طرف اعطاکردن، وظیفه یه چیزیه که طرفو بابتش بازخواست میکنن! این پدر باید در صحرای محشر جلو همه واسته و جواب خدا و بچه ش رو بده که چرا من رو به این اسم نامیدی! حالا بگذریم ازینکه زنان دارای قدرت اثرگذاری بر مردان هستند. یعنی زنان فاعل در وجود مردانند و در مردان تصرف و تأثیر دارند(۱). عبارت خودمونی ش این که اگر زن چیزی رو بخواد، نوعاً قدرتش رو داره که با لطائف الحیل اون رو در زبان و عمل مرد جاری کنه! و نیز بگذریم از اینکه تعامل و روابط در زندگی زناشویی بر مدار و و نرمش و عاطفه میگرده نه «حق من اینه»، «تکلیف تو اونه»! مشابه این مسئله (برداشت نادرست یا برعکس) رو در مورد آیه شریفه «الرجال قوامون علی النساء» میبینیم. آیا منظور آیه، برتری و فضیلت مرد نسبت به زن هست؟ مطلقاً خیر! روح این قیّوم و قوّام بودن، وظیفه مندی است! مرد، سرپرست امور اجرایی و تأمین زندگی همسر و خانواده است! و این سرپرستی نه مزیت و فضیلتی برای مرد بلکه و تکلیف او، و موجب بازخواست و جوابگویی مرد در پیشگاه خداست! البته در نگاه ناقص و دنیایی ما، مسئولیت داشتن فضیلت ه! مدیر فلان جا و نهاد و گروه بودن برتری ه! اما در نگاه الهی، مسئولیت یعنی مورد سؤال واقع شدن، جواب دادن! یعنی وظیفه ای که بخاطر ریزریز امور زیردستت باید یک روزی پاسخگو باشی! *وَقِفوهُم إنّهم مسئولون!* پی‌نوشت: (۱) از کتاب زن در آینه جلال و جمال. آیة الله جوادی آملی 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- دنیای تو را سیاه و سفید میبینم، دنیای مرا رنگی فهم و تصور کرده ای که شوق آمدن داری؟ خوش به نگاه تو! خوشا انتظارت برای تولد، برای خروج، برای رهایی… کاش نگاهت مال من بود، طفل کوچکم! کاش تولدِ مرگ در چشم من اینچنین خواستنی و شیرین بود کاش یقین من میشد که دنیای امروزم، در برابر جهان بی کران عُقبایم، تصویری رنگ باخته و سیاه و سفید و دو بعدی بیش نیست!… کاش شوق رهایی ات مال من بود‌؛ دست و پا زدن هایت ضربان تند قلبت رشد لحظه به لحظه ات تکامل هفته به هفته ات کاش ادراک جنین بودنت مال من بود انتظار در رحمی تاریک و تنگ و پر از صداهای مبهم و حجاب های ظلمانی و در جهانی پر از نور و رنگ و صدا و کلمه و آغوش و دیدن و شنیدن و دویدن… زجر و گریه لحظه تولدت را خریدارم، برای دست یافتن به آن شکوه رهایی و نور و صدا… 🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂 پسرکم قدمت برای من و برای تمام اهل دنیا مبارک باشد! برای تو که متولد *آخرین ماه‌های آخرین قرنِ غیبت* و غربت و میته بودن بشر خواهی بود -ان‌شاءالله- ، جز * بودن* آرزویی و دعایی ندارم و جز ** به تو وصیتی ندارم اگر آمدی و نبودم، دیگران برایت بخوانند که مادرت برای تو و از تو چه خواست… پسرکم، خداوند تو را، و خواهران و برادرت را، مایه عزت و آبروی من در دنیا و آخرت قرار دهد آمین پی‌نوشت: ۱- نگویم از خوشحالی بی وصف بچه‌ها حتی پسر دوساله ام می آید سراغم و میگوید نی نی تو دلته! فکر نمیکردم چیزی که به خواهرهایش گفتم را بفهمد! امروز بهشان گفتم؛ خدا رحم کند تا اسفند! ۲-تخصص قبول شوم، میروم (اگرررر بشوم!!). نگرانی از هیچ چیز ندارم. نه سختی ها، نه کرونا، نه حتی اجبار گذاشتن بچه چندماهه در خانه و شیفت های ۳۰ ساعته روزگار و صحنه ی یگانه ایست… شاید بی تکرار در تاریخ. نمیتوانم کناره ای بنشیم برای هیییچ کس دیگر هم نسخه نمیپیچم هرکسی خودش را میشناسد و شرایط و توان و ظرفیت و وظایف خودش را اما باور کرده ام: *ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَویَتْ عَلیهِ النّیَّة* هیچ بدنی با وجود قدرت اراده، ضعف نخواهد داشت 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- 1️⃣ شنیدین هربچه ش رو باخودش میاره؟ عرضم به خدمتتون دقیقاً همون موقع که وجود این فرشته بر ما مسجل شد، جناب شوهر اومد خونه و گفت اداره، در اقدامی بی سابقه درجا یک تومن از حقوق ما کم کرد😂😂 حقوق ساده کارمندی چی بود، چی شد! خنده م گرفت؛ به لبم جز نیومد. و روزی که عدد روی فیش حقوقی آخر ماه و صفر جلوی عدد موجودی حساب نیست؛ شاید رزق این بچه ارتقاء نگاه ما در و بوده و . یا تعالی سطح ما و رفع نگرانی ما از فردای نیامده و درنتیجه آسوده تر زیستن ما ازجهت اقتصادی! چه کسی نگاه ما به رزق رو در این حدِ سطحی و محصور در مادیاتِ دیدنی تنزل داد؟ حتی درهمین سطح هم، رزق یک بچه میتونه دفع اتفاقی با خسارت مالی و جانی باشه به برکت وجود یک معصوم! یا تغییر شغلی، اجبار به مهاجرت به شهری با هزینه‌های زندگی کمتر، یک ایده درآمدزایی جدید، مهربان شدن صاحبخانه 😅 و… پی‌نوشت: کسی منکر اهمیت مسائل اقتصادی و مالی در زندگی نیست.عرض اینه که همه زندگی هم، این اعداد و ارقام اعتباری و به اسارت کشاننده نیست ✨🎉🎈✨🎉🎈 2️⃣ من هم سزارینی هستم. محدود کردن تعداد به فقط سه بار، هیچ در کتب تخصصی زنان و زایمان نداره. همه چیز بستگی به شرایط فردی هر مادر داره ( و…) . 3️⃣ بله، برای بچه‌هام برنامه ریزی داشتم؛ هرچند که چیزی جز اراده خداوند در جهان محقق نمیشه و هرچی هست از و لطف خداست. دخالت در کار خدا!! هم نمیدونمش چون قدرت رو خود خداوند به انسان داده (نرفتم که جنین های با جنسیت نامطلوب رو سقط😣😭 کنم که! یه تدابیر ابتدایی…) دوست داشتم فرزند اولم دختر باشه؛ دوتای اول هم همجنس. بعد گفتم حالا پسرم بالاخره لازمه😜دوتا پشت هم که شن (تدابیر تو کانال پزشکی در پیام‌رسان بله https://ble.ir/pezeshki_bashgah) 4️⃣ هروقت تخصص قبول شم، میرم و بچه‌ها رو مثل همیشه زندگی شون به خدا میسپارم و حفاظت و اونها رو فقط از خدا میخوام و بس. *اَلَیسَ اللهُ بکافٍ عَبده* ؟! ❤️ بعنوان یک ساده هم، رو پرستار حساب کردم اگر "تک بچه" داشتم، نمیذاشتمش و برم. گذاشتن چهار بچه با یکی فرق داره ازنظرمن. یک *چهارچوب عاطفی حمایتی* عالی براشون ایجاد شده که آسیبِ نبودن مادر رو خیلی کمتر میکنه. داشتن سرمایه چندین خواهر و برادر کم چیزی نیست. سرمایه گذاری ای که این مدت کردم. ضمن اینکه ی بچه به "بودن مادر" تمامی نداره! تا خود دانشگاه هم دلشون میخواد مادر تمام وقت درخدمت باشه! خب من موافق نیستم که همه این کارو بکنن برای فرزندانشون؛ یعنی وقتی "لزوم" حضور در اجتماع برای اون مادر اثبات شده… نه توجیه و بهانه از این طرف، نه توجیه و دلیل تراشی برای اون طرف! ! توجه به تفاوت خواسته و نیاز هم مهمه و اهم و مهم کردن وظایفِ در لحظه و اولویت بندی کردن ارزش ها و کارها 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8