eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
572 عکس
155 ویدیو
29 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
کار خطرناک فرهنگستان آیت الله العظمی امام خامنه ای ❇️ بیانات بسیار مهم و تذکرات جدی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای به حجت‌الاسلام میرباقری و اعضای دفتر قم در ۱۳۸۹/۴/۱۴ : ❗️در آموزش‌های بنیانی با طلبه ها سر و کار دارد، دست زدن به پایه های اساسی است، می‌کنید؟ ❗️چه در زمینه‌ی منطق، چه در زمینه‌ی اصول، چه حتی گاهی در زمینه‌ی نحو و ادبیات. ❗️یک وقت آدم می‌بیند که به یک پایه‌ای دست می‌زنند و یک چیزی کنارش درست می کند این پایه‌ها طاقت نمی آورد و سقف می‌آید پایین. یعنی خیلی باید به این داشت. ❗️چون پایه‌ها هم در طول سال‌های متمادی و با تراکم اذهان بسیار برجسته و پیچیده و والا به وجود آمده. 🔆یعنی واقعاً "" را هیچ نمی شود دست کم گرفت، 🔆یا فرض کنید "" را 🔆یا مثلاً فرض کنید در زمینه مسائل عقلی منطق "" را 🔆یا "" را 🔆یا "" را. 🔆اینها بودند 🔆آنی هم که الان دست ماست این محصول و این کار متراکم و در هم تنیده مجموعه‌ی این هاست. ❗️اگر چنانچه بنا کنیم این پایه ها را کردند یک وقتی می‌بینیم که نتوانستیم آن پایه‌ی مناسب محکم را کنارش درست کنیم آن وقت سقف می‌آید پایین؛ یعنی به این باید بشود! ❗️دو سه سال قبل از این، بعضی از این نوشته ها را (که نمی دانم مربوط به منطق بود یا چی بود) آوردند پیش من، به نظرم این معنا آمد و منتظر بودم یک وقتی با جنابعالی ملاقات بشود و این را عرض بکنم. خیلی خوب، حالا غرض همین؛ مهم است؛ این که این را بکنید. منشور حوزه و روحانیت ج۵ ص۶ و۷. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 خطر انحراف در بنیان‌های فکری انقلاب اسلامی 🔹اگر از بنیان‌های فکری انقلاب اسلامی مراقبت نشود: انقلابی که بر پایه حکمت و فقاهت اسلامی و درکی حکیمانه و اجتهادی از تراث اسلام و میراث بشری به وجود آمد و افقهای عالم جدیدی را به روی بشریت امروز گشود به انحراف کشانده می‌شود و چپ گرایان هگل اندیش و اخباریون اشعری مسلک به تحریف انقلاب و انحراف آن از مسیر اصلی می‌پردازند و مسیر تعالی تمدن سازی را به تحجر و تضاد می‌کشانند. 🔸 صفویه به انحراف کشیده شد چون از بنیان‌های حکمی و فقهی مراقبت نشد و برخی از روحانیون و خطیبان اخباری توانستند دولتی را که می‌رفت نمونه‌ای از پیشرفت و تعالی باشد را به ضعف بکشانند و حاکمان را به مسائل فرعی و تضاد با دیگران بکشانند. https://eitaa.com/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 فلسفه فوتبال ایرانی و هویت ملی 🔹هر پدیده اجتماعی نسبتی با نحوه‌ی هستی افراد جامعه دارد و تبع آن دارای یک سلسله امکان‌ها، مصلحت‌ها و منفعت‌هایی است که به اقتضای روابط و نسبت‌های موجود در یک جامعه، برخی از آنها فعال و برخی به حاشیه رانده می‌شود. 🔸فوتبال هم از جمله پدیده‌های اجتماعی است که علاوه بر دارا بودن "ذات ورزش" مجموعه‌ای از امکان‌های مختلفی در نسبت با نحوه‌ی هستی افراد دارد و به این اعتبار می‌تواند فعال و آشکار شود و یا در غیاب بماند. هر جامعه به اقتضای روابط و نسبت‌های خود با حقیقت و زندگی، به بخشی از امکان‌های فوتبال اقبال نشان می‌دهد و زمینه فعال و آشکار شدن آن را فراهم می‌کند. مثلا در جامعه‌ای ممکن است امکان سرگرمی فوتبال فعال شود و فوتبال به چشم یک مقوله سرگرم کننده و نگریسته شود و در جامعه دیگر امکان آن آشکار شود و به یکی از مولفه های سیاست و قدرت مبدل شود. ممکن است در فرهنگ دیگری امر شود و مناسک ویژه پیدا کند. طبیعتا با آشکار شدن هر امکانی برخی از امکان‌ها و ظرفیت‌ها به حاشیه رانده می‌شود و مورد غفلت واقع می‌شود. 🔹مهمترین امکان در جامعه ایرانی و آفرینی است و پیوندی ویژه میان فوتبال و هویت برقرار شده است که به هستی انسان ایرانی وابسته است. هرچند رقابت میان باشگاه های داخلی نوعی سرگرمی را برای هواداران که بخشی از جامعه هستند به همراه دارد اما آنچه برای همه ایرانیان مهم است و بازی‌های خارجی آن است که برای فوتبال ایران اعتبار و ارزش اجتماعی مضاعفی ایجاد کرده است. 🔸انسان ایرانی به جهت هستی ویژه‌اش، در بازی‌های تیم ملی، هویت ملی، امید به آینده و بزرگی خود را جستجو می‌کند و آن را نماینده‌ی ایران یکپارچه می‌نگرد و هر کس خود را در تیم ملی سهیم و مشارک می‌داند. به همین دلیل است که بازی‌های خارجی برای تک تک ایرانیان مهم است. حتی افراد معدودی هم که مدعی هستند از باخت ایران در بازی های خارجی خوشحال می‌شوند بیشتر یک ادعا و محصول لجاجت سیاسی است اگر به باطن خود مراجعه کنند آنها هم از بُرد تیم ملی خوشحال هستند و از باخت آنها ناراحت هستند. 🔹انسان ایرانی در بازی‌های تیم ملی در تمنای هویت جمعی زیر پرچم ایران یکپارچه است و نقش آفرینی فعال و مؤثر در عرصه های جهانی خود را می جوید. از این رو، تیم ملی را نباید به بازیکنان و برخی از کنش‌های آنها تقلیل دارد بلکه باید آن را یکی از نمادهای هویت و ملت ایران دانست. 🔸 بنابراین فوتبال در ایران نه یک مقوله سرگرمی و یا امر سیاسی بلکه یک حقیقت هویت بخش و غیرت آور است. پس می بایست از این سرمایه‌ی اجتماعی برای امید و همبستگی اجتماعی ایرانیان و همچنین به عنوان سوخت لازم برای حرکت به سوی ایران قوی بهره گرفت. https://eitaa.com/hekmat121
📌 چپ اسلامی 🔹شناخت معادلات اجتماعی و سیاسی یکصد سال اخیر جوامع اسلامی به شناخت نقش آفرینی جریان‌ها و تفکرهای فعال اجتماعی و سیاسی دوران معاصر وابسته است. 🔸یکی از جریانهای فعال و مؤثر اجتماعی جریان است که متاثر از هگل و ادبیات اجتماعی و سوسیالیست‌های غربی تفسیر نوینی از معارف اسلامی بیان می‌کنند و به کنشگری اجتماعی می‌پردازند. 🔹چپ اسلامی یک طیف گسترده از کنشگران را شکل می‌دهد که علی رغم تفاوت‌های چشم گیر رفتاری و برداشتی از معارف اسلامی عناصر مشترک فکری زیادی دارند. شناخت این طیف فکری و چگونگی همراهی آنها با انقلاب اسلامی و احیانا گسست آنها درس آموز آینده ماست. 🔸علی شریعتی، محمد نخشب، محمد حنیف‌نژاد، مجید شریف واقفی، علی تهرانی، سید محمد موسوی خوینی‌ها، میرحسین موسوی، سید منیرالدین شیرازی، سعید زیباکلام و ... مهمترین چهره های چپ اسلامی در جامعه ایرانی هستند که هر کدام با دغدغه‌ای و انگیزه‌ای متفاوت به تفسیر سوسیالیستی دین و کنشگری انقلاب اسلامی پرداختند. 🔹 اگر خدا توفیق دهد سلسله یادداشت‌هایی در معرفی این جریان مهم و شخصیت‌های مؤثر چپ اسلامی و چگونگی گسترش تفکر ایشان در جامعه ایرانی عرضه خواهد شد... 🔴 ادامه دارد ... https://eitaa.com/hekmat121
📌 با جوانان حرف بزنیم 🔹برخی از جوان‌های ایرانی امروز پرسش‌های جدی نسبت به جامعه، سیاست، اقتصاد، صنعت، ماشین، آینده و مسکن دارد. 🔸جوان امروز آرزوهای بلندی دارد و آنها را در نوع ماشین و مسکن و درآمد بالا جستجو می‌کند. 🔹بخشی از جامعه نوجوان و جوان ما نسبت به سبک زندگی دینی ابهامات جدی دارند و نسبت آنها را با آینده خودش و جامعه‌ای را که رسانه‌ها برایش ساخته‌اند نمی‌فهمد پس نمی‌پذیرد. 🔸جوان امروز دنبال پیشرفت است به فکر ایران قوی و توسعه یافته است، دغدغه غرور ایرانی و حضور جهانی دارد اما مسیر امروز را مسیر مفیدی نمی‌داند و در عین حال هم نمی داند که کدام مسیر بهتر است او هدف را می‌شناسد اما مسیر را گم کرده است. 🔹 در عقلانیت انقلاب اسلامی و متفکران اصیل انقلاب، این پرسش‌گری و ابهام، انتقاد و خلاقیت مقدمه و شرط لازم پیشرفت و تعالی انسان و جامعه است. جامعه بدون پرسش، انتقاد و خلاقیت جامعه خموده و ساکن و راکد است. پس با جوان ایرانی با نور چشمانمان با افسران عرصه پیشرفت با دغدغه‌مندان ایران قوی با پرسش‌گران پر سؤال و ابهام با منتقدان جستجوگر و آينده‌سازان پر انرژی حرف بزنیم بیشتر گوش کنیم با آنها بخندیم به آنها محبت بورزیم افق‌های پیش‌رو را معرفی کنیم مسیرها و جاده‌های مختلف را به او بشناسیم تاریح پر فراز و نشیب ایران، گذشته‌های سخت و سختی‌های دوران را روایت کنیم از راه‌های رفته و نرفته، باید رفت و نباید رفت و ... حرف بزنیم و حرف بشنویم و سپس اجازه بدهیم که: فکر کند اندیشه بورزد تا انتخاب کند و تصمیم بگیرد. https://eitaa.com/hekmat121
15_2490.pdf
767.9K
امتداد فلسفه در عرصه اجتماع باعث تحقق انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی شد. @hparsania
📌نقش امتداد فلسفه در انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی حکیم متأله استاد حمید
📌انسان، عمل، معرفت، فرهنگ 🔸 انسان با عمل ساخته می‌شود و به عمل شناخته می‌شود. هویت و کیفیت عمل انسان به اندیشه و معرفت گره خورده است. هر معرفتی (به لحاظ کمی و کیفی) نوع خاصی از عزم و عمل را در پی دارد. بدین جهت نظر و عمل همیشه با هم هستند و هیچ نظری عاری از عمل و هیچ عملی خالی از نظر نیست. بالاتر اینکه معرفت و نظر خود کنش و فعالیت آگاهانه و ارادی انسان و معلول فرایند ادراک و تفکر است. لذا نمی‌توان معرفت را از عمل جدا دانست و به دوگانه نظر و عمل دامن زد. 🔹 عمل انسانی فرایند آگاهانه، ارادی و قصدمندانه‌ای است که ناظر به هدف و غایتی برای وصول و یا تغییر است و نسبتی هم با شرایط پیرامونی (زمان و مکان) دارد. لذا همه‌ی عمل‌های انسانی (حتی فعالیت ذهنی و معرفتی) دارای حیثیت اجتماعی و تأثیرگذاری بر جامعه و مداخله‌گری را دارد. انسان با عمل ذهنی(علم) و عمل یدی و بدنی خود واقعیت اجتماعی را می‌سازد، اصلاح یا تغییر می‌دهد و یا تحکیم و تعمیق می‌بخشد. 🔸 تاکیدا عرض می‌شود که فاعل شناسا و عالم، صرفا مشاهده‌گری منفعل و تاثیرپذیر نیست بلکه او عاملی فعال و سازنده و تغییر دهنده جهان معنایی جامعه خود هم هست. ایده‌ها و نظریات علمی بخصوص در علوم انسانی و اجتماعی صرفا توصیف و تبیین واقعیت نیستند بلکه سازنده واقعیت‌های اجتماع هم هستند. ازاینرو، جامعه‌پردازی وتمدن‌سازی ازطریق بسط یک تفکر و تعمیق آن در فرهنگ عمومی ممکن می‌شود. نظام‌های سلطه گر از این ظرفیت به خوبی استفاده می‌کنند و با تربیت عالمان و پژوهشگران سایر ملتها و بسط نظریه‌های علمی توجیه‌گر سلطه، ذهن و جان ملتها را تغییر و سپس تسخیر می‌کنند و سپس سلطه عملی، سیاسی و اقتصادی خود را گسترش می‌دهند و ملتها را استعمار می‌کنند. 🔹 عمل می‌تواند موضوع معرفت و تفکر قرار گیرد و کنشگر بر اساس خودآگاهی و قدرت بازبینی و سنجش عمل، آن را مطالعه کند و از چند و چون عمل و نتایج و پیامدهای سازنده و یا مخرب آن بازخوردگیری کند و دست به اصلاح و یا تکامل عمل برای رسیدن بهتر به اهداف بزند. 🔸اگر در جایی عمل ارزشی ندارد و در مناسبات انسانی جایگاهی ندارد ریشه در نوع معرفت و فرهنگ آنجا دارد، در واقع شاکله و ساختار آن معرفت و نظر به گونه‌ای است که مفهوم عمل در متن معرفت و دستگاه معرفتی خود قرار نداشته است. یا اینکه عمل به یک مفهوم انتزاعی فروکاسته شده است، یا اینکه در مرکزیت دستگاه معرفتی و به عنوان محور نظام اخلاقی و اجتماعی تبیین نشده است. (ر.ک: استاد مطهری، گریز از ایمان گریز از عمل) نتیجه طبیعی طرح عمل در حاشیه نظام مفهومی و به عنوان ارزش ثانوی در نظام اخلاقی و اجتماعی این است که عمل از جامعه و مناسبات انسانی رخت بر می‌بندد و در فرهنگ عمومی بی‌ارزش می‌شود و پدیده‌های دیگر همچون خیالبافی، نق‌زدن، تنبلی، طلبکاری، رابطه‌بازی و امثالهم جایگزین آنها خواهد شد. 🔹 اگر قرار است نزد آحاد جامعه ارج و قربی پیدا کند و به متن مناسبات و معادلات اجتماع بازگردد، چند اقدام مقدماتی لازم است: ۱. و معرفت ناظر به عمل را بازسازی کرد. به نحوی که عمل در مرکزیت نظام دانایی و به عنوان محوریت نظام اخلاقی و اجتماعی تبیین شود و نسبت آن با سایر مفاهیم کلیدی و قضایای بنیادین مشخص شود. همچنین می‌بایست مفاهيمي که موجب حاشیه‌ای شدن عمل و گریز از عمل می‌شود به حاشیه نظام دانایی رانده شود. ۲. می‌بایست معرفت‌های نظری به موضوعات عینی و عملی امتداد یابند و برای عرصه‌های مختلف زندگی انسان طرح و برنامه کارآمد و عملياتي عرضه کنند. ۳. به مقوله مهارت‌های عملی و بالا بردن مهارت‌های عملی مردمان جامعه توجه ویژه‌ای داشت. مهارت‌هایی نظیر: تفکر انتقادی، تفکر راهبردی و تصمیم‌گیری، مهارت مطالعه و تحقیق، مهارت کار جمعی و گروهی، مهارت ریسک پذیری و سرمایه‌گذاری، و مانند اینها. ۴. علاوه بر آن لازم است این تبیین نظری و عقلانی گفتمان سازی شود و در فرهنگ عمومی مستقر گردد تا عمل از حاشیه به متن آید و کار به عنوان ارزش اولی و ذاتی و عمومی پذیرفته شود و اساس سازوکار درونی پیشرفت تلقی شود. در این صورت است که همه‌ی مزایا و اعتبارات اجتماعی به عمل و عامل (کنشگران شایسته) اختصاص می‌یابد و تنبل‌ها، دلال‌ها، نق‌زنها، زالوصفت‌ها به حاشیه رانده می‌شوند و در نهایت چاره‌ای ندارند جز اینکه خود را اصلاح کنند تا از مزایای اجتماعی بهره ببرند. 🔸 بنابراین تولید و ترویج عقلانیت و پیشرفت معرفتی و فرهنگی شرط لازم و مقدمه‌ی ضروری هر نوع از پیشرفت و تحول و توسعه سیاسی، اقتصادی، نظامی ‌و... است. هر کدام از این‌ ها باید در حاشیه پیشرفت و تعالی فرهنگ مطرح شوند. زیرا در دستگاه فکري متفکران انقلاب اسلامی اساس تحول و تغییر اجتماعی و است‌. https://eitaa.com/hekmat121
📌 جامعه، معرفت، عمل بخش اول 🔹 جامعه محل ظهور پدیده‌های اجتماعی وشکل‌گیری مناسبات انسانی تحت یک سلسله قوانین ومعادلات اجتماعی تقرر یافته در نفوس افراد است که به صورت نظامات وساختارهای جمعی تعین می‌یابند و بینش، اراده و کنش افراد رانظم وسامان می‌دهد. اما آنچه کل این اجزا وعناصر راکنار هم قرار می‌دهد وبه صورت یک منظومه وشبکه‌ی منسجم درمی‌آورد بیناذهنی مستقر درلایه‌های عمیق فرهنگ عمومی است. 🔸 معانی، دریافت‌های انسان از واقعیت‌های جهان وروابط فی‌مابین آن واقعیت‌هاست که سازنده نظام معرفتی وفرهنگی انسان به منظور برقراری ارتباط با جهان است.فرهنگ صورت تنزل یافته وبیناذهنی معنا درعرصه عمومی وحاضر در زندگی اجتماعی است که همواره به صورت شبکه‌ای و منظومه‌ای ساخته و پرداخته می‌شوند و به همین نحو نیز اصلاح و تغییر و یا تعالی و تکامل می‌یابند. 🔹با خروج معانی از جهان ذهن افراد و ورود به بیناذهنیت جامعه و زیست‌جهان انسانی، علم و فرهنگ شکل می‌گیرد و به تناسب شناخت علمی و فرهنگ عمومی، عناصر و اجزا زندگی جمعی از هویت و تمایز برخوردار می‌شوند و به تناسب آن دانش و فرهنگ، امکان ها و الگویی از سبک زندگی، نظامات، نمادها و ارتباطات انسانی ظاهر می‌شود و طبیعتا الگوهای دیگر و طرح‌های متمایز به حاشیه رانده می‌شوند و از آنها غفلت می‌شود. 🔸بر این اساس تقسيمات عرضی و هویتی میان اجتماعات انسانی ایحاد می‌شود. یعنی به تناسب هر نظام معنایی و شبکه‌ی معرفتی نوع خاصی از فرهنگ و تمدن به وجود می‌آید و صورتی جدید به اجزا و عناصر زندگی جمعی انسانها می‌دهد. همین امر موجب شکل‌گیری مرزهای هویتی، فرهنگی و تمدنی می‌شود و هر اجتماعی را از اجتماع دیگر متمایز می‌سازد. البته هر نظام معنایی و جامعه‌ای به اقتضای امکانها، ظرفیت‌ها و استعدادهایی که دارد مراحلی از رشد و توسعه را طی می‌کند و استمرار تاریخی خواهد داشت و بدین دلیل از ظرفیت جهانی‌شدن و تمدن سازی می‌تواند برخوردار باشد. چنین جامعه‌ای را به اعتبار مراحل تکاملی یا انحطاطی و تغییرات درونی و بیرونی می‌توان دوره‌بندی و جریان‌شناسی کرد. 🔸 تقلیل انسان به سطح جسمانی، انحصار معرفت به حواس و مشاهدات، نفی مرجعیت شهود، وحی و عقل، و محدود‌کردن علم و دانش به سطح مادی و گذرای هستی و غفلت از سطوح غیبی و ناگذرای وجود، معانی و دریافت‌های انسان از واقعیت را به سطوح روئین و آشکار تقلیل می‌دهد و حقیقت به دانش‌های تجربی و آزمون پذیر و تکرار پذیر، فروکاسته می‌شود. بدین جهت آنچه از معنا و حقیقت آشکار می‌شود و وارد فرهنگ عمومی می‌شود ناظر به لایه‌های این جهانی و روابط مادی است. در این صورت معانی نفس‌الامری و حقایق متعالی مستور و به حاشیه رانده می‌شود و امکان تجلی در فرهنگ و جامعه را پیدا نمی‌کنند یعنی به آنها اجازه داده نمی‌‌شود و اگر کرّوفرّی هم داشته باشند در حاشیه عقل ابزاری و در جهت توجیه و بسط زندگی مادی و این‌جهانی است. چنین جامعه‌ای همه ظرفیت‌های خود در خدمت بسط زندگی دنیوی و رفاه مادی به کار می‌گیرد و ابعاد معنوی و قدسی انسان و لایه‌های بنیادین و متعالی جامعه و مناسبات انسانی را به فراموشی می‌سپارد. 🔹 معنا و علم معانی و دریافت‌های آدمی از واقعیت در قالب معرفت‌های انسانی تبلور می‌یابد و امکان انتقال به غیر را پیدا می‌کند. دریافت‌های انسان گاه محصول کار و تجربه است و در حین کار به دست می‌آید یعنی انسان هیچ تلاش فکری و نظری جدی و منطقی نکرده است بلکه با تجربه به برخی دانش‌های کاربردی و مهارتی دست پیدا کرده است ویا برخی مطالب را از دیگران شنیده است. اماگاهی محصول تلاش فکری ونظری است وبا مطالعه وعلم آموزی و تعلیم و تعلم با واقعیات ارتباط برقرار می‌کند وحقایقی را کشف می‌کند. حقایقی که به صورت عادی و در تجربه معمولی خود را نشان نمی‌دهند.گاه نه با ذهن بلکه با ارتباط وجودی واتصال قلبی و شهودی واقعیتی رادرک می‌کند وتجربه‌ای معنوی ومشاهده‌ای غیبی برایش رخ می‌دهد و حقيقتي را در جان خود می‌یابد. هرکدام ازاین راه‌ها، طریقی برای یافت معانی است. 🔸 حقیقت علم به ارتباط باواقعيت وکشف حقیقت و روابط حقیقی میان موجودات است وعالُم نشانگر حقیقت است هرچنداین حقیقت یابی نوع روابط ونسبت‌های انسان را با واقعيت مشخص می‌کند و انگیزه‌های انسان رافعال می‌سازد وراهبردها وپیشنهاداتی برای زندگی بهتر وحرکت مطمئن‌تر و مشارکت فعال‌تر پیشنهاد می‌دهد. اما رسالت اصلی علم، کشف حقیقت و بیان واقعیت، مراتب، لایه‌ها و روابط آن است. مسئولیت عالِم (فاعل شناسا) هم مواجهه باواقعيت ودریافت حقایق ومعانی است نه جعل حقیقت و وضع ذهنی یا اجتماعی معانی. 🔹 اما این دریافت نیازمند تلاش و کوشش ذهنی وحرکت به سمت واقعیت وبرقراری ارتباط است. 🔴 ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121/980
📌 جامعه، معرفت، عمل بخش دوم 🔹توجه به عمل و بازیابی جایگاه و ارزش آن در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی نیازمند نفی مرجعیت عقل و علم و افتادن در ورطه‌ی اراده‌گرایی و نسبی‌گرایی نیست. همچنین مستلزم مرگ متافیزیک، نفی فلسفه‌ی هستی و بودن و تاسیس فلسفه‌ی شدن و چگونگی نیست. اراده گرایی و ادعای فلسفه شدن معلول یک گسست معرفت‌شناسانه از حقیقت عقل، علم، فضیلت و عمل است، گسستی که لاجرم به این نقطه رسید که عقل و علم، فضیلت و عمل را به پدیده‌هایی صرفا فرهنگی و تاریخی در نسبت با مفهوم مرکزی قدرت تقلیل داده‌اند و آنرا برساخته کنشگران در موقعیت‌های زمانی و مکانی دانسته‌اند به نحوی که هیچ نفس‌الامر واقعی و ساخت قدسی و لایه وجودی و حقیقی ندارند. 🔸 در این نگاه عقل و دانش در قلمرو فرهنگ و تاریخ معنا دارد و هیچ نحوه کاشفیت و واقع نمایی را به همراه ندارد. دیگر هیچ ارزشی حُسن ذاتی و هیچ فعلی قُبح ذاتی ندارد، همه حسن و قبح، ارزش‌ها و غیر ارزش‌ها در قلمرو جامعه و فرهنگ تعین و اعتبار می‌یابند و طبیعتا تاریخی، اعتباری و ارتباطی هستند. هرچند ممکن است همین برساخته‌ها را اصالت دهند و ساختارگرایانه انسان را تابع اراده جمعی و قدرت برتر معرفی کنند. 🔹در این نگرش مدرن، عمل و ارزش‌های عملی به حسب ذات خود، هیچ هویت عقلانی و علمی ندارند و علم ناظر به هستی و واقعیت نیز درباره صحت و سقم آنها و حسن و قبح آنها توان داوری و ارزش‌گذاری ندارند مگر آنکه عقل و علم به مقولات اجتماعی و تاریخی تبدیل شوند ودر نقش ابرمرد نیچه و یا ایدئولوژی برتر از باب (الحکم لمن غلب) و یا از باب منفعت بیشتر، قراردادی وضع و یکی را برتری و دیگری را خانه نشین کند. به تعبیر دیگر، اراده‌گرایی و فلسفه شدن، علاوه بر تقدم اراده انسانی بر حقیقت و عقل و علم، در گام بعد قدرت و سیاست را برساختارهای درونی علم و عمل حاکم می‌کند و اعتبار هر علم و عملی به نسبتی است که با روابط قدرت و سیاست و ابزارهای سلطه‌ی سیاسی(اقتصاد، جنگ، فناوری ...) برقرار می‌کند. با پذیرش مرجعیت قدرت و اقتدار در برابر علم و تفکر، روزنه‌های امید برای کشف حقیقت و وصول به آن‌ بسته می‌شود و اضطرار اندیشی جایگزین تعالی اندیشی می‌شود. 🔸این گسست معرفتی و تغییر بنیادین در ساختار عقلانیت بشری نه تنها به ارتقا اعتبار حقیقی عمل و قرار گرفتن آن در جایگاه واقعی آن نیانجامید بلکه موجب تضعیف بنیانها و پشتوانه‌های عقلي و وجودی عمل و فروکاستن آن به ابزاری جهت قدرت‌طلبی یا رفاه طلبی انسان شده است. 🔹در حالی که فلسفه عمل، ساختن انسان و تعالی وجودی اوست و این جز با متافیزیک و هستی شناسی جامع و جانمایی انسان در شبکه‌ی هستی و تلقی حقیقی از مبدا و معاد انسان و سعادت و کمال نهایی او ممکن نیست. 🔸عمل آنگاه به جایگاه وجودی خود ارتقا می‌یابد که مبتنی بر فلسفه‌ی هستی، در حکمت یا فلسفه‌ی عملی، وجود شناسی شود و نسبت آن با معنا و حقیقت آشکار شود. فلسفه‌ی عملی دانش عقلي شناخت هستی عمل و بیان عوارض ذاتی عمل (اگاهی، اراده، قصد، معنا) و تبیین عرصه‌های ظهور عمل (اخلاق، خانواده و اجتماع) است. این دانش با رویکرد عقلي قدرت داوری و ارزشی نظرگاه‌های مختلف عملی را دارد و به صدور احکام تجویزی عام عمل در عرصه‌های مختلف (فردی، خانوادگی و اجتماعی) می‌پردازد و بنیان‌های حقیقی همه علوم عملی و انسانی را مستقل از فرهنگ‌ها و جوامع اکتشاف می‌کند. در این صورت پشتوانه‌های واقعی و عقلي عمل برای پویایی و تعالی مستمر و مقایسه و بازسازی عمل تأمین می‌شود و از افتادن در ورطه شکاکیت، نسبی‌گرایی مطلق، قراردادگرایی فرهنگی و قیاس‌ناپذیری جلوگیری می‌کند. 🔹از این طریق عمل ساحتی عقلي و نظری یافته و تفوق و قدرتی فوق طبیعی پیدا می‌کند چرا که در حکمت عملی روشن می‌شود که عمل تدبیری ریشه در عقل عملی دارد و الزاما واکنشی و منفعل در برابر تاریخ و فرهنگ پیرامونی خود نیست. بلکه عمل و اقتضائات عمل ریشه در ۱. فطرت درونی و ۲. سنت‌های واقعی تاریخ و جامعه دارد که ثابت و عام لایتغیرند. براین اساس، حکمت عملی، عمل انسانی را به افق جهان مادی فرو نمی‌کاهد و در دو ساحت ثبات و تغییر و دو عرصه روح و ماده می‌نگرد. عمل انسان به جهت ثابت و فطری رو به کمال مطلق دارد و به جهت پویایی و تغییر، در سیر و صیرورت وجودی به سمت تعالی و روحانیت قرار دارد. 🔸انسان به جهت صیرورت وجودی، رشد عقلي و قدرت درونی در قبال ساختارها و نظامات اجتماعی لزوما دست بسته نیست و با سازوکار عقلانی می‌تواند موضعی فعال و تأثیرگذار داشته باشد و به تغییر مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی بپردازد. 🔴ادامه دارد.... https://eitaa.com/hekmat121/981