eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
340 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتی و بعد تو هیچکی نیومد بگیره از حالمون یه خبری خونه سوت و کوره! تنهاتر شدیم خیلی سنگینه غم ِ بی مادری بعد تو، بابا شبا توو نور ماه میشینه مظلوم؛ گریه میکنه ذوالفقار و درمیاره از غلاف بیصدا، آروم؛ گریه میکنه @hosenih بعد تو افتاده از خواب و خوراک از غمت میسوزه توی تب حسن(ع) بابا میگه پسرم بهم بگو... با خودت چی میگی زیر لب حسن(ع)؟! مبهمه حال و هوای زینبت(س) رنگ بغض و غم به خونه میزنه می شینه روزا کنار چادرت موهاش و با گریه شونه میزنه من به لبخند تو وابسته ام و سر گذاشتن رویِ پاهای خودت دست-پخت فضه عالیه ولی- نون نخوردم جز با دستای خودت @hosenih مهربونیات مگه یادم میره جای خالیته برام عین عذاب می پَرم از خواب! گریه میکنم... نیستی و کنارمه یه ظرف آب راستی مادر، نمیدونم که چرا بابا هی دس میکشه رویِ گلوم؟! سینه م و می بوسه و زل میزنه- به «سرم»...وقتی می شینه روبروم! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همان غمی که تو داری علی همان دارد ولی به جانِ حُسینت که بیش از آن دارد من آن غریب دیارم که خانه ویرانم خوشا به حال غریبی که خانمان دارد خدا کند که نبیند غمی که ما دیدیم کبوتری که عزیزی در آشیان دارد @hosenih مدینه گفت که راحت شد از تو ، اما نه پس از تو خانه‌ی ما پنج روضه‌خوان دارد نمی‌زنند به لب ، نان ، یتیم‌های علی که جای دستِ تو را قرص‌های نان دارد لباس‌های تو را یک به یک علی تا کرد و تازه دید چقدر از تنت نشان دارد نشان سینه و سُرفه  نشان شعله و در نشان تیزیِ زخمی که داستان دارد شکست پهلویِ تو پیشِ پهلوانِ تو و از آن زمان کمرم دردِ بی امان دارد @hosenih از آن زمان که گرفتی تو دامنم اما رسید قنفذ و دیدم نفس زنان ، دارد به شیشه‌ای که ترک خورده سنگ می‌کوبد نشست و گفت که هست این ، هنوز جان دارد زِ گریه تا به مزار گُمَت علی نرسد خدا کند به شب هفتمت علی نرسد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صد حیف این زخم کهنه.. دارو و درمان نخورده نور جمال نگارم برچشم گریان نخورده من ایستادم ته صف ای نوح دل دارم آخر جایی به من هم بده تا کشتی به طوفان نخورده @hosenih دستی بکش بر سر من تا سر به زیر تو باشم سر سبز بودن ندارد خاکی که باران نخورده ای سفره خالی ات سبز با تو نشستن چه خوب است  ما در کنار تو خوردیم نانی که سلطان نخورده عاشق شدن کار من نیست عشق است و آواره بودن من که پی تو گذارم سمت بیابان نخورده! ای یوسف بی گناهم زنجیر پای تو از ماست شاکی اسیر است و مجرم شلاق زندان نخورده @hosenih کی دعوتم میکنی تو پس دیر شد کربلایم راه گدا تا به حالا هرگز به هجران نخورده پیراهنش روی نیزه انگشترش دست قاتل زخمی‌ نمانده که دیگر بر جسم عریان نخورده © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الهي ای فلک ديگر نگردي اگر دور سر حيدر نگردي الهي اي نَفَس بي ياد زهرا اگر رفتي به سينه برنگردي شاعر: @dobeity_robaey
نشستم در بقیع اشکی بریزم شنیدم علقمه رفتی عزیزم شنیدم کودکان بی تاب بودند تو بودی و همه بی آب بودند شنیدم از عطش افتاده بودند به دستت مشک خالی داده بودند @hosenih الا ای ماه، بی شمشیر رفتی میان روبهان چون شیر رفتی صدایت می زنم با اشک عباس به جای نیزه بُردی مشک عباس شنیدم مشک بردی بر نگشتی هزاران تیر خوردی بر نگشتی شنیدم مشک زیر آب بردی در اوج تشنگی آبی نخوردی الا مادر به قربان تو عباس جدا کردند دستان تو عباس شنیدم راه نخلستان گرفتی شنیدم مشک بر دندان گرفتی شنیدم مشک آبت تیر خورده شنیدم پیکرت شمشیر خورده الا ای که دل از من برده چشمت شنیدم که شده آزرده چشمت اگر می بود شمشیرت به چنگت کسی هرگز نمی آمد به جنگت شنیدم کرده ای غوغا اباالفضل کنارت آمده زهرا اباالفضل الا ای عمر مادر ای جوانم جوانم مهربانم پهلوانم من و داغ شما و حالِ پیری کجایی دست مادر را بگیری شنیدم بعد تو غوغا شد عباس عزای زینب کبری شد عباس پیِ تو روی تَل اطفال رفتند همه اهل حرم از حال رفتند شنیدم دشمنان خوشحال بودند همه دور و بر گودال بودند @hosenih شنیدم زینت اطفال بردند حسینم را تهِ گودال بردند در آن ساعت کجا بودی اباالفضل؟ به زیر نیزه ها بودی اباالفضل؟ من از بعد حسین، همراه زهرا زنم ناله: حسینا وا حسینا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مینویسم یاعلی یا فاطمه کارها دارد دلم با فاطمه فاطمه مولاست مولا فاطمه جان من قربان دوتا فاطمه فاطمه بنت النبی الموتمن فاطمه ام البنین ارباب من از ازل!نه قبل تر!نه قبل تر بند شد دست گدایان پشت در نه خدایند این جماعت نه بشر مادری بودیم از اول بیشتر حضرت زهرا رقم زد اینچنین دست ما ‌و چادر ام البنین @hosenih در نسب نساب ها را افتخار درادب عباس را آموزگار یک زن اما در جوانمردی هزار تکیه بر این سرو دارد ذولفقار کوه پای عزتش سر می شکست تا دو زانو پیش زینب می نشست بندگی کرد و دلش دریا شد و آسمان در دستهایش جا شد و حضرت باب المراد ما شد و خانه دار خانه مولا شد و گفت‌من کی بانوی این خانه ام گرد شمع بچه ها پروانه ام روزهایش گریه شب ها گریه بود مرهم این سوز تنها گریه بود حرف هم‌میزد اگر با گریه بود کار بی بی جای زهرا گریه بود چهار قبر خاکی اش را میکشید ناله های واحسینا میکشید واحسینا سبط پیغمبر چه شد زیر سم اسب ها پیکر چه شد پیکرش را هم‌ نگفتی سر چه شد درخیام فاطمی معجر چه شد سوختم با کام عطشان حسین چهارفرزندم به قربان حسین @hosenih زینب از چشمان نامحرم بگو از لگدها طعنه ها باهم بگو قدری از آن خطبه محکم بگو مادر!از بزم غریبه کم بگو وای من بازار توهین جور بود کاش چشم آن اراذل کور بود حیف شد دستان ساقی را زدند تیر بر چشم ترش یکجا زدند بعد او شلاق بر زنها زدند گریه کرد عباس بر نی تا زدند قاتلم داغ حسین و کربلاست گر بمیرم از غم زینب رواست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قربان بانویی که ذات اقدسی دارد دامان سبزش تار و پودِ اطلسی دارد سجاده اش عطر نماز بی کسی دارد در سینه صدها روضه ی دلواپسی دارد چشمان خیس او شبیه کوهِ الماس است او روضه خوان روضه های مشک عباس است وقتی ادب را در خیال خود مجسم ساخت خشت شجاعت را گرفت و شکلِ آدم ساخت یک رشته کوه از قلّه های سخت و محکم ساخت آئینه در آئینه، چار آئینه باهم ساخت الحق خدا او را زنی مرد آفرین نامید امُّ الادب را "حضرتِ امُّ البنین" نامید @hosenih ای همسر پیوند مولایم پس از زهرا ای اوّلین سوگند مولایم پس از زهرا ای بانی لبخند مولایم پس از زهرا ای مادر فرزند مولایم پس از زهرا هفت آسمان را غرق شور و همهمه کردی عباس را نذر حسین فاطمه کردی تو عاشقانه پای عهد قدسی ات ماندی قوم شیاطین را از این تصمیم رنجاندی آئینه ها را سمت کوهِ نور چرخاندی مهتاب را دور سر خورشید گرداندی وقتی نشاندی رود را بر زانوی دریا گفتی: حسینم را برادر نه...، بگو مولا تو یاد دادی ذاکر ذکر خدا باشد تو یاد دادی محو ذات کبریا باشد تو یاد دادی غرق اشک ربنا باشد تو یاد دادی تا عمو عباس ما باشد وقتی عزیز فاطمه با خنده اش خندید او "کاشف الکرب" حسین بن علی گردید تو روز را پای علی شب کرده ای بانو تا که حسن تب کرده تو تب کرده ای بانو رخت حسینت را مرتب کرده ای بانو کلاً خودت را وقف زینب کرده ای بانو زینب نگو زینب فقط غم داشت بانو جان در کربلا خانم تو را کم داشت بانو جان آنجا که حسرت در دل رنجور سقا ماند وقتی اباالفضلت میان خصم تنها ماند لب تشنه ای در حسرت دیدار دریا ماند وقتی علمدار حرم در علقمه جا ماند آنجا شروع روضه ی سخت اسارت شد خیلی به زینب بعد عباست جسارت شد با تازیانه رنگ هر رخساره را بردند نامردها حتی لباس پاره را بردند پیش نگاه مادری گهواره را بردند راس علیِ اصغر بیچاره را بردند با نیش‌خَند خود نمک بر زخم ها می ریخت این حرمله پیش ربابت آب را می ریخت @hosenih آه از نهاد کودکان برخاست: "آه از شام" ترس تمام دختران بی گناه از شام می ساخت پیش چشم زینب قتلگاه از شام مانده به روی قافله ردِّ نگاه از شام ای کاش یک لحظه..،فقط یک بار..،می شد بست چشم حرامی را سر بازار می شد بست زینب میان کوچه ای پُر التهاب افتاد زینب میان دردهایی بی حساب افتاد در مجلس اغیار با قلبی کباب، افتاد آن اتفاقاتی که در بزم شراب افتاد... دختر ندارد تابِ این بی حُرمتی ها را حرف از کنیزی شد...،خدایا لال کن ما را... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من و مادر و کوچه و اضطراب دل آشوبه و بغض و رنج و عذاب کسی آمد از نسل ابلیس ِ پست جسورانه با کینهٔ بی حساب @hosenih سرِ مادرم داد زد پیش من حیا داشت مادر؛ ندادَش جواب غضب کرد و شد دستِ نحسش بلند شد عالم به روی سر من خراب بمیرم که زد سیلیِ بیهوا به مادر! به آیینهٔ در حجاب نوک پای خود ایستادم ولی گذشت از سرم دست او با شتاب چنان خورد که گوشواره شکست گرفت از دو چشمم همین صحنه خواب فدک غصب شد پاره شد برگهٔ قباله به دستانِ مردی خراب دلم خون شد از خندهٔ ممتدش از آن دست سنگین، از آن آب و تاب @hosenih پس از گوشواره غرورم شکست پس از آن غمی شد برایم نقاب مرا میزد ایکاش تا مادرم... نمیشد از این داغِ پنهانی آب! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عقولٌ قاصرٌ عن کُنهِ مَجدِه وَ اَنعَمنا وفَضَّلنا بِحَمدِه چه معراجی از این گودال رفتی! فَسُبحان الّذی اسری بعبدِه شاعر: @dobeity_robaey
زبان حال بی بی با امام حسین(ع) تار می دیدم و به شک بودم این صدا از گلوی پنج تن اسـت عطر سیب ات که در هوا پیچید با خودم گفتم این حسین من است وقت مرگ آمدی به دیدن من حاضری پیش جان محتضرم لطف کردی، به زحمت افتادی من توقع نداشتم پسرم جرعه آبی بنوش، خسته راه نفسی تازه کن، برم بنشین ساعتی صبر کرده بودی اگر محضرت می رسید ام بنین @hosenih تاج منت گذاشتی به سرم تو تمنایم از دو دنیایی من کجا این شکوه و رتبه کجا من کنیزم تو کنزِ زهرایی کربلا قسمتم نشد آخر حسـرت دل شمیم تربت توست گریه ام از هراس مردن نیست اشک هایم برای غربت توست گریه از دست من کلافه شده از جگر آه می کشم شب و روز آهِ سردم گواه درد دلی ست شعله ور تر از آفتاب تموز روز اول که دیدمت گفتم در غمت باید امتحان بدهم چار قل خواندم و قسم خوردم پای تو چار دفعه جان بدهم با هدف می گذشت روز و شبم تلخی روزگار شیرین بود بچه هایم فدایی ات بشوند همه آرزوی من این بود معرفت را به حوصله با ذوق کاشتم در نهاد تک تک شان گشت سیراب از اشک های سحر ریشه اعتقاد تک تک شان نیمه شب ها به جای لالایی دائم اسم تو را به لب بردم قبل هر دفعه شیر دادن شان جای خرما غم علی خوردم گرد غربت به صورتت که نشست تا مسیرت به نینوا افتاد یک به یک عرضه داشتند ای دوست با تو هستیم هرچه باداباد با من از کربلا بگو پسرم خیمه بی پناه یعنی چه؟ زینت دوش مصطفی تو بگو گودی قتلگاه یعنی چه؟ گاه کابوس آب می بینم غرق آشفتگی ست احساسم گفت راوی که تشنه جان دادی نکند کم گذاشت عباسم خواهرت از وفای او می گفت با سر و چشم و دست شد سپرت؟ آه از روضه عمود اما هرچه آمد سرش فدای سرت ساربان در شلوغیِ گودال خاتمت را ندیده بود ای کاش شمر جای سرِ مطهرِ تو سر من را بریده بود ای کاش @hosenih گر عبا و عمامه را بردند غارت پیرهن برای چه بود؟ بدنی با هزار و نهصد زخم نعل تازه زدن برای چه بود؟ نفسم به شماره افتاده از عنایت نظر به حالم کن ملک مرگ هم رسید از راه این دم آخری حلالم کن بدنم بر زمین نمی ماند کفنم خاک و خون نخواهد شد جانم از تن بُرون شود اما داغت از دل برون نخواهد شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من ستاره میبارم قمر ندارم من به من نگید مادر پسر ندارم من ام البنینم وای جسم عزیزم رو چه زیر و رو کردند به پیکر عباس نیزه فرو کردند @hosenih ..... وقتی به خاک افتاد علقمه شد بی تاب تا مشک آبش ریخت شد از خجالت آب ...... کجاست علی اصغر رباب پریشونه گهواره خالی و لالایی میخونه ..... ای کاروان با این دلم چها کردی سه ساله ی ما را چرا نیاوردی @hosenih .... شد خیمه ها غارت وقتی علمدار رفت ناموس آل الله تو کوچه بازار رفت .... شنیده ام زینب زد دست غم بر سر از داغ اون گودال از دست اون خنجر شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از زبان مبارک بی بی... ماه من از ابتدا به هر جا می‌گشت چون سایه پیِ پرتوِ مولا می‌گشت عباس غلامیست که تا آخر عمر دور سرِ بچه‌های زهرا می‌گشت شاعر: @dobeity_robaey