#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
دستش به پوست، بند به تن بود این پسر
وایا که یادگار حسن (ع) بود این پسر
@hosenih
تیر آمد و نشست شهادت به قامتش
پیراهنش رهین کفن بود این پسر
هر زخم او به ناله زبان کرده بود باز
پا تا به سر زبان و دهن بود این پسر
زورش نمی رسید که شمشیر برکشد
اما عجیب ظلم شکن بود این پسر
برنای بی محاسن بی چکمه و سلاح
استاد درس مرد شدن بود این پسر
رو کرد به زمین و زمان مجتبی و گفت:
دیدید؟ مرد کوچک من بود این پسر
@hosenih
دنیا که تا همیشه به این داغ مبتلاست
چشم انتظار منتقم خون کربلاست...
شاعر: #سیده_تكتم_حسينى
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
می رود مثل حسن، حیدر دیگر باشد
انتقام نفس خسته ی مادر باشد
@hosenih
همه ی جنگ سرِ دشمنیِ با علی است
بی نقاب آمده تا که خودِ حیدر باشد
ذوالفقاری ست دوباره به سر مرهب ها
قاسم ابن پسر فاتح خیبر باشد
سیزده ساله ولی خوب به او می آید
که به فرزند علی مالک اشتر باشد
آرزو داشته تا چند صباحی دیگر
ضرب تیغش به ابوالفضل برابر باشد
نوجوانیِ ابالفضل به صفین شده
کشته هایش ولی امروز فراتر باشد
ازرق شام نفهمید که در محضر او
لحظاتی ست که می چرخد و بی سر باشد
آنچنان میمنه و میسره را ریخت بهم
همه گفتند که شاید علی اکبر باشد
@hosenih
کسی از ضربه ی تیغش به سلامت نگذشت
اجل کوفه و شام است و مقدر باشد
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
دستت افتاده لب افتاده و سر افتاده
عمویت دیده تو را و ز کمر افتاده
@hosenih
همه با چکمهٔ جنگی ز تنت رد شده اند
بس که امروز تنت بین گذر افتاده
پشت لبهای تو دیگر پسرم سبز شده
روی خشکی لبت خون جگر افتاده
چشمهای حَسَنی تو نه بسته ست نه باز
هرکسی دیده تورا یاد پدر افتاده
باز انگار علی رفته اُحد برگشته
باز انگار روی فاطمه دَر افتاده
آسمانی شده ای که پُر ماه است عمو
به رویت سُم فرسها چقدر افتاده
@hosenih
مشتری های تو با سنگ خریدند تورا
عسلت ریخته و شیشه دگر افتاده...
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_مدح_و_شهادت
با غنچه های ِ دشت و دمن مو نمی زند
با مُشک و زعفران و ختن ، مو نمی زند
با انبیاء ِ پاک ِ سلف ، هم طراز هست
با نِکهـت ِ بهـشت ِ عَـدَن ، مـو نمی زند
@hosenih
رُقعه به دست ، بسته و... آماده ، آمـده
با غیـرت و غـرور ِ حسـن ، مو نمی زند
یاقـوت ِ چشـم های ِ حُنِـینیّ ِ این پسر
با خـاتـم ِ نفیـس ِ یمـن ، مو نمی زند
با شیر ِ خِبره ی ِ جَمل از جامع ِ صفات
وقت ِ نبـرد ، بین دو تـن ، مو نمی زند
مرهب مساوی از دم ِ تیغش دو نیم شد
اصـلاً بـگو دوبـاره بـزن ، مو نمی زند
بو می کشید ، عطر تنش را حسین گفت
او با علی ِ اکـبر ِ مـن ، مو نمی زند
@hosenih
هر دو شکسته سینه ، نفس می کشند... آه
با مادرش به وقت ِ سخن ، مو نمی زند
کندو که پاره گشته از آن می چکد عسل
با زخم ِ باز کرده ِ دهن ، مو نمی زند
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_مدح_و_شهادت
پیش نگاه مضطر من دست و پا مزن
در موج خون ، کبوتر من دست و پا مزن
@hosenih
ای قد کشیده زیر سم اسب ، داغ تو
تیغی است روی حنجر من دست و پا مزن
عطر مدینه می وزد از زخم های تو
آیینه ی برادر من دست و پا مزن
اینسان عمو مگو که کار از عمو گذشت
ای بسمل برابر من دست و پا مزن
خون می چکد ز پهلو و بازو و سینه ات
زخمی ترین چو مادر من دست و پا مزن
@hosenih
دشمن دوباره دید که من گریه میکنم
ای وای علی اکبر من دست و پا مزن
شاعر: #میثم_مؤمنی_نژاد
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#شب_ششم
روزی ما سر هر سفره به نامِ حسن است
تا کرم بین مقیمینِ مَقام حسن است
هرکه مجنون حسین است خودش میداند
که حسینی شدهی دست امام حسن است
@hosenih
از خرابات بقیع تا به خدا راهی نیست
همت باده کشان از لب جام حسن است
در جمل بین جوانان علی کاری کرد
همه گفتند فقط سکه به نام حسن است
گفت لایومک فقط کرببلا دیده شود
همهی معجزهها پشت کلام حسن است
صلح او صلح حسین است به زهرا سوگند
کربلایی هم اگر هست قیام حسن است
حسنیهای حرم هول قیامت دارند
کربلا دید زمین زیر لگام حسن است
@hosenih
خیمهی آل حسن حلقهی انگشتر بود
مسند عمهی سادات خیام حسن است
تا سرِ ازرق شامی و یلانش را زد
قاسمش گفت که این تازه سلام حسن است
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_مدح_و_شهادت
ماهست و رشک صبح وشب هرسپیده است
او را ، خدا برای خودش ، آفریده است
چهره به غنچه ی غزلی ناب می زند
اما به موج مجعد گیسو قصیده است
@hosenih
جان ها فدای حضرت قاسم که آفتاب
از ماه صورت ِ نمکینش دمیده است
استاد عابث است و حبیب و زهیر و جون
قاسم نگو ، برای خودش یک پدیده است
او قبل از آنکه تیغ را بکشد بین معرکه
خط ونشان ز نیزه ی مژگان کشیده است
از بس عزیز بوده ، برای سرش عمو
تحت الحنک ز پیرهن خود بریده است
دارد میان معرکه جان می کند حسین
از بس نفس به سینه بریده بریده است
@hosenih
بالای پیکرش نرسیده حسین گفت
بالا بلند من دو هجا قد کشیده است
مولا میان غربت و ماتم ، مقیم شد
قاسم دچار درد و بلایی ، عظیم شد
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
مگذارش به روی پیرهنم
زره اندازه نیست بر بدنم
به قد و قامتم نگاه نکن
ذوالفقار برادرت حسنم!
@hosenih
سند عشق من به مکتب توست
تکتک زخمهای روی تنم
جای یک قطره آب، میبینی
پرِ خونِ سرم شده دهنم
لحظهای شاخ تازهی گل سرخ
لحظهای برگبرگ در چمنم
چیزی اصلا نمانده از جسمم
چه نیازی به طاقه کفنم
سر خود را بگیر بالاتر
برنمیگردم از سر سخنم:
هست صدبار از عسل خوشتر
این چنین سخت دست و پا زدنم
@hosenih
در رجز، مجتبی و در میدان
همه دیدند که حسین، منم
به گناه محبتم به خودت
اسب تازاندهاند بر بدنم
شاعر: #نفیسه_سادات_موسوی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محاوره #زمزمه
برای مادرت بده
که خاکی باشه موی تو
بده جلوی چشم من
خونی باشه گلوی تو
سری توی سرا شدی
ولی می میرم به خدا
دلنگرانم که سرت
بیفته از رو نیزه ها
@hosenih
موهاتو شونه میکنه
رو نیزه دستای نسیم
شونهی تو دست منه
بیا عزیزم تا بریم
تا کجا اشک چشممو
هدیه به روسری کنم
وقتی رو نیزه ها باشی
چجوری مادری کنم
دست خودم نیست که همش
به صورتم چنگ میخوره
چه طوری طاقت بیارم
وقتی بهت سنگ میخوره
دق میده آخرش منو
دیدن خشکی لبات
خاکستر نشسته رو
موهای سوخته ی بابات
دلم رو خوش کرده بودم
به کفْن و دفن بدنت
تو رو سپردمت به خاک
ولی بیرون کشیدنت
گرد سفیدی اومد و
موی سیاهمو گرفت
بابات پناهم بود و شمر
ازم پناهمو گرفت
@hosenih
کاش نمیدیدم به بابات
چطوری حمله ور شدن
چطوری تیر و نیزه ها
با خون بابات تر شدن
تازیونه کاشکی میذاشت
از دیدنت حظ ببرم
کاشکی تو آغوش بابات
خاکت میکردم پسرم
شاعر: #سعیده_کرمانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#غزال
سر آورده بود
گلش را دم آخر آورده بود
برای نبرد
پدر سوره کوثر آورده بود
یکی طعنه زد
حسین اینچنین لشکر آورده بود؟
سه شعبه رسید
برای علی نوبر آورده بود
و برق گلو
چه بد موقعی سر برآورده بود
بگو نانجیب
علی تازه دندان در آورده بود
خجالت کشید
علی بُرده بود، اصغر آورده بود
@hosenih
چرا حرمله؟
چرا باز هم بی هوا حرمله؟
چرا هیچ وقت
نرفته ست تیرت خطا حرمله؟
خجالت بکش
زدی طفل شش ماهه را حرمله
و با خنده گفت
شماها کجا و کجا حرمله
گلو را ببین
علی را زده چند تا حرمله
صدا زد رباب
که شیر آمده منتها... حرمله
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
گاهواره نیست در شأن تو ای کوه وقار!
تکیه بر دست حسینت کن میان کارزار
تیر از نوع سه پر، آنهم در این گرد و غبار
یعنی از تو خصم میترسد علیِ شیرخوار!
آمدی و پاسخ هل من معین شد آشکار
چون زره قنداقه را بستی به تن، از هر کنار
چون عمو تیغی به جز ابروی تیزت برندار
آمدی میدان بجنگی، آب میخواهی چه کار
حتم دارم جبرئیل افتاده یاد این شعار:
لافتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار
در نبردت لب به لب تکبیر میخواهی فقط
شیر لازم نیست، تو شمشیر میخواهی فقط
@hosenih
کی میان خیمه این ساعت اقامت میکنی
در غدیر خویش می آیی امامت میکنی
دشت را یکباره حیران قیامت میکنی
آنچه کرد عباس، تو بی قد و قامت میکنی
تشنگی سخت است اما استقامت میکنی
هر فراتی هست را غرق ندامت میکنی
رود را با این لب خشکت ملامت میکنی
از ضریح حنجرت داری کرامت میکنی
چند ماهت هست و توصیف شهامت میکنی
با پر قنداقه ات فردا قیامت میکنی
داشتی ای کاش در میدان مجالی بیشتر
لااقل مانند اکبر سن و سالی بیشتر
@hosenih
ای قنوت پادشاه کربلا! این سرزمین
شک ندارم با تو گشته قبله ی اهل یقین
نیست در شانت رکابی، خاتم یکسر نگین!
در چنین سن کس نشد باب الحوائج، شاه دین!
شیر خوردی از رباب اصلا تو یا ام البنین؟؟
تیری آمد شعبه شعبه شد شریعه شرمگین
قاب قوسینی و آغوش پدر عرش برین
تازه میفهمم چرا خونت نمیریزد زمین
شد سرت پشت سر عباس با نی همنشین
سر علم کردی ندیده کس علمدار اینچنین
ای مسیح تشنه! هر دم نام تو اعجاز کرد
دست های تو گره های بزرگی باز کرد
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_هفتم
مادرم پیراهن مشکی برایم دوخته
با تو بودن را به من از کودکی آموخته
@hosenih
چشم وا کردم ، از اول گفت ؛ این مال حسین
نوکرت را جز به بزم روضه ات نفروخته
هرکجا نام تو آمد گریه کرد اما ببین
بیشتر با گریه های من برایت سوخته
مادر من مادرت را دوست دارد ، اشک را
مادرت زهرا برایم از ازل اندوخته
کاش روشن تر کنی در لحظه های آخرم
آتشی را که غمت در سینه ام افروخته
@hosenih
سوختم با روضه هایت چون شنیدم سوختی
ز آتش تیری که اصغر را به دستت دوخته
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
از حَرای ِ کوچک ِ قنداقه ات ، آغاز کن
فاش کن پیغمبری را جرعه ای اعجاز کن
فرصتی کوتاه مانده ، از بغل پائین نیا
هرچه میخواهی در این کوتاه فرصت ناز کن
@hosenih
آی اسماعیل ، هاجر خون جگر شد ، هو بکش
چشمه ی ِ آب ِ حیاتی ، زیر پایت باز کن
هفت شهر عشق را پیری ، « اَناَ الحَقیٖ » بگو
مسـند ِ لاهـوتی ِ اشـراق را ، احـراز کن
خاکیان از سِرّ ِ وَجه اللهی ِ تو عاجزند
رازهایـت را برای ِ عرشـیان ، ابـراز کـن
ما همه دلتنگ ِ عطر و بوی حیدر گشته ایم
شیشه ی عطر حرم ! خوشبوترین ! سر باز کن
چون عمو فرصت نداری تا ببازی دست و چشم
وقت کوتاه است ، شور ِ عشق را ایجاز کن
@hosenih
کمتر از قاسم نمی باشی ، بیا بالی بزن
از سر ِ دست ِ پدر تا نیزه ها ، پرواز کن ...
* * *
...بانگ «هَل مِن» درمیان کهکشان پیچیده است
ای رباب ِ شیر زن ، شش ماهه را سرباز کن
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_هفتم
داغ تو روزگارِ مرا گریه دار کرد
ای عشقجان چه با دل تو روزگار کرد
مانند مادران جوانمرده روز و شب
باید نشست پای غم تو هَوار کرد
@hosenih
دلواپسیم حضرت گریه به ما بگو
باید برای زخم دو چشمت چکار کرد
جبریل اشک زیر بغلهای او بگیر
از آه مادرش چه دلی شعلهزار کرد
داغ حسین امام مرا پیر کرده است
از بس که روز و شام جگر داغدار کرد
گیسو بریز ای سر نیزه پسند من
قربان آنکه باز مرا بیقرار کرد
@hosenih
هر روز ظهر سایهی آن نیزه دار بود
آقا چه لطفها که به آن نیزه دار کرد
دارد گِله رُباب از آن تیر میکند
دیدی چگونه بچهی ما را شکار کرد
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
حسین آبروی آب بود، آب نمیخواست
برای تشنگی زمزمش سراب نمیخواست
حسین منّتِ «مُنّوا عَلَیَّ» را نکشیدهست
حسین حتی بارانِ مستجاب نمیخواست
@hosenih
نهیب زد نفسش «فَارْحَموا» به آخرتِ خویش
کسی از آن همه؛ یک قطره هم ثواب نمیخواست
صدای غربتِ «هَلمِنمُعین» رسید به خیمه
غریب، جز پسرش از کسی جواب نمیخواست
عقیقِ تشنه از آغوش گاهواره جدا شد
به غیرِ دستِ پدر این نگین رکاب نمیخواست
میان ماندن و رفتن؛ میان مرگ و شهادت
صدای گریهی لبیکش انتخاب نمیخواست
کسی که قصهی لالاییاش نبردِ علی بود
میان لشکرِ در دامِ خواب، خواب نمیخواست
حسین خونِ علی را به حکمِ معجزه رو کرد
پیمبری که به جز مقتلش کتاب نمیخواست
@hosenih
... و آفتاب بنا داشت داغِ روز دهم را
خنک کند به دَمِ سایهاش، رباب نمیخواست
به حکمِ رشتهی بر گردنش رباب اسیر است
کشاندنش پیِ خون خدا طناب نمیخواست
شاعر: #رضا_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#شب_هفتم
ای که داری به دل وفا به حسین
قسمت می دهم بیا به حسین
خیرخواهی و رحمتت انداخت
گذرم را در این عزا به حسین
@hosenih
از مرید گناهکار خودت
دل نکن حجت خدا، به حسین
حاجت مادر مرا دادی
قسمت داد هرکجا به حسین
پدری کرده ای و با نفست
وصل کردی دل مرا به حسین
تو بخواهی همین گدا روزی
می رسد صحن کربلا، به حسین
گریه ات رفته است قطعا بر
گریه ی حضرت رضا به حسین
گریه کردی و گریه کن شده ایم
گریه با اهل کبریا به حسین
**
آه از آن پیرمرد که می زد
ضربه ها با نوک عصا به حسین
@hosenih
خورد از هر طرف بدون مجال
بارش تند سنگ ها به حسین
طاقت از دست داد همسر او
داد زد ناگهان ربابه: "حسین"
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
با لب خشکیده ، چشم خیمه را تر کرده ای
کودکم چه خنده های گریه آور کرده ای
شیرخواران تا دوسال از شیر مادر می خورند
نیم سالی شیر خوردی ترک مادر کرده ای
@hosenih
به همان لبخند در خونت قسم تو مرگ را
با خودت در معرکه بردی و پرپر کرده ای
وارث نهج البلاغه خطبه ی تو گریه است
دست بابا را برای خویش منبر کرده ای
رسم جنگ است ابتدا تک تک حریفی خواستن
طفل من تو انتخابی نابرابر کرده ای
حرمله تیر و کمان در دست آمد کارزار
تو ولی با دست خالی هم چه محشر کرده ای
@hosenih
از صدای هلهله پیداست که دشمن شکست
تو چگونه حمله بر این قلب لشکر کرده ای
یک علی رفتی به میدان و دوتا برگشته ای
ماه من زين معجزه خود را پیمبر کرده ای
شاعر: #میثم_مؤمنی_نژاد
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
الهی کاش چشمم تر نمیشد
و این گهواره بی اصغر نمیشد
خوشم با یادگاریهات ای کاش
که زخم ناخنت بهتر نمیشد
غماهنگی گرفته مادر تو
زِ خون رنگی گرفته مادر تو
از آن دَم که نفس در سینهات سوخت
نفس تنگی گرفته مادرِ تو
جهان را خندهات میساخت مادر
تو را بالا که میانداخت مادر
چه آمد بر سرت در این چهل روز
که روی نِی تو را نشناخت مادر
غم تو درد من داغ حرم داشت
پدر بعدِ برادر پشت خم داشت
یکی از شعبههایش بر دلش رفت
سهشعبه کاشکی یک شعبه کم داشت
تو را زد حرمله یک خیمه پاشید
تو را زد بعد از آن هم آب نوشید
فقط بر پوستی بند است این سر
گلویت را سهشعبه بد تراشید
پدر را با پسر با هم چرا زد
به روی سینه زخمی بی هوا زد
نشان بگذاشت .... آمد بینِ گودال
دقیقا روی آن یک نیزه را زد
شاعر: #حسن_لطفی
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#زبان_حال_حضرت_رباب_س
رفت و سرش را روی نی دیدم؛ دلم سوخت
از کربلا تا شام رنجیدم؛ دلم سوخت
چشمم چهل منزل به سمتِ نیزه بود و
از اضطراب و ترس لرزیدم؛ دلم سوخت
@hosenih
ترسیدم از اینکه بیفتد با نسیمی
پشت سرش چون ابر باریدم؛ دلم سوخت
تیرِ سه پر را حرمله(لع) می شُست با آب
چشمان خود را زود دزدیدم؛ دلم سوخت
داغش تمام عمر از یادم نمیرفت
گاهی اگر یک لحظه خندیدم؛ دلم سوخت
شاید سه ماهش بود خندید اولین بار
در خاطراتم هر چه چرخیدم؛ دلم سوخت
دیدم که خوردم آب و شد سیراب از شیر
کابوس دیدم هر چه خوابیدم؛ دلم سوخت
@hosenih
در کارهای خانه خیلی گریه کردم
قنداقه را رویِ عبا چیدم؛ دلم سوخت
آهسته خواندم زیر لب لالا لالا لا
تا شیرخواره هر کجا دیدم دلم سوخت!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح
پیچیده بود ، عطر ِ خوش زمهریری اش
کوثر ، میان ِ حوض ِ گلوی ِ حریری اش
اصغر همان حسین که یک ذره کوچک است
مردی بزرگ ، با همه ی ِ سر به زیری اش
@hosenih
پیر ِ طریقتی که خود عین الحیات بود
طی کرده بود ، راه خدا در صغیری اش
او را قنوت بست و به میدان عشق برد
این یادگار کوچک ِ خُمّ ِ غدیری اش
قنداقه کرد کار ِ زره را ، برای او ...
جنگی نداشت بچه در عین دلیری اش
می ماند کاش ، محض دل مادرش ولی...
می شد برای اهل حرم سخت اسیری اش
هر بچه ای مگر چه قدر آب می خورد ؟
کاری نداشت اینکه رسد وقت سیری اش
@hosenih
تشنه نشسته گوشه ای از خیمه ها رباب
پُر می کند خیال ِ علی گوشه گیری اش
رفتی به آسمان و پدر ، بی تو پیر شد
مادر به دست حرمله ، آخر اسیر شد
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
نفرین هر آنچه هست به نابنده ، حرمله
بی آبروی ِ پسـت ، سر افکنده ، حرمله
مشـکل گشای ِ لشـکر ِ طـاغوت کـربلا
آمد به جنگ ِ کودک ِ رزمنده ، حرمله
@hosenih
با کفر ابن ملجمیاش حرص می خورد
از این که باز مانده علی زنده ، حرمله
تاوان چگونه می دهد آن نانجیب با
قلبی که از رباب ... آه کنده ، حرمله
تنها نه بر لب ِ پدر ِ طفل ِ شیرخوار
کرده حرام بر لب ِ ما خنده ، حرمله
آمد که بغض ِ واشده ی ِ اشک مادرش
پنهان کند ، حوالی ِ آن خنده ، حرمله
در مقتل ِ لهوف و مقرم نبود کاش ...
نامی از این جهنم سوزنده ، حرمله
تیری که زد به قصد پسر ، کشته شد پدر
یعنی دو قتل کرده ، دو پرونده ، حرمله
@hosenih
تکرار نام ِ قاتل ِ شش ماهه خوب نیست
شرمنده است ، قافیه شرمنده ، _ ..... _
شد عرش ِ سینه ی ِ پدر ِ او رواق او
بیچاره مادرش ، چه کشید از فراق او
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
سروِ رعنایِ قدت قامت من خم کرده
داغِ تو نام مرا شهرهٔ عالم کرده
پیرِ عشقم من و تو حاصل عمرم هستی
ای جوان ماتم تو عمر مرا کم کرده
@hosenih
خبرِ کشتنِ تو تا که رسیده به زنان
حرمِ امن مرا خیمه ماتم کرده
ارباًاربا تنِ تو این فزعِ آخرِ تو
لحظهٔ مرگ مرا خوب فراهم کرده
این شکافی که زده نیزه به پهلوت علی
صحنهی مادر و مسمار مجسم کرده
خیز و بین اشک من و کف زدن دشمن را
داغ تو شادی این قوم فراهم کرده
چه شده جسم تو از لایِ زره میریزد
نیزه ترکیب تنت؛ وای چه دَرهم کرده
@hosenih
فرصتی داشته دشمن که چنین پیکر تو
قطعه قطعه به بُرِشهای منظم کرده
دختری بعد تو با اذن عمو عباسش
زیر چادر گره مقنعه محکم کرده
شاعر: #قاسم_نعمتی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
زینب بیا ببین ثمرم ریخته زمین
بالابلند اهل حرم ریخته زمین
@hosenih
می خواستم بغل کنم اورا ولی نشد
ازلای دستها جگرم ریخته زمین
دست خودم که نیست اگر داد می زنم
در پیش چشم من پسرم ریخته زمین
دست خودم نبود که با زانو آمدم
دیدم که قوت کمرم ریخته زمین
مثل انار دانه شده پخش می شود
از دامنم ببین گوهرم ریخته زمین
@hosenih
دیدی خدا دعای مرا مستجاب کرد
صدها علی به دور و برم ریخته زمین
شاعر: #قاسم_نعمتی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
گذاشت بین عبایش تمام اعضا را
گرفت از دل صحرا عزیز لیلا را
@hosenih
به احتیاط عبا را بلند کرد ولی
گذاشت روی زمین جسم اربااربا را
نشست پهلوی اکبر بلند آه کشید
چنان که دید در آتش دوباره زهرا را
اذان کرب و بلا را هجاهجا کردند
بریده اند دَم لا اله الّا را
اگر که عمه در آن کشمکش نمی آمد
قرار بود که تشییع کنند بابا را
@hosenih
سوال مبهم مقتل شده است اینکه چرا
گذاشت بین عبا آن بلند بالا را
شاعر: #علی_کاوند
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_هشتم
جمعه با خود غالبا چشمان تر می آورد
با خودش دلتنگی و خون جگر می آورد
کل عمرم بی تو مانند غروب جمعه هاست
جمعه ها عمر مرا دارد به سر میآورد
@hosenih
بوی یاس انگار می آید میان ندبه ها
باد از پیراهنت وقتی خبر میآورد
بت پرستان هم حساب کار خود را میکنند
بت شکن وقتی به همراهش تبر می آورد
در دلم امّید دیدار رُخت را کاشتم
هر گیاهی عاقبت روزی ثمر می آورد
العجل هایم چه بی تأثیر شد! رویم سیاه
قلب آلوده دعای بی اثر میآورد
تشنه ات هستم ولی این تشنگی خیلی کم است
تشنگی یک انتظار شعله ور می آورد
@hosenih
تشنگی گاهی میان یک نبرد تن به تن
یک پسر را سوی دامان پدر می آورد
وای از آن وقتی که گوید یک پسر نزد پدر:
تشنگی دارد مرا از پای در می آورد
شاعر: #محسن_مرادنوری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e