eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
نشستم گوشه‌ای از سفره‌ی همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت هایت حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ رحمة للعالمین واشد به تحسینت تو دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت معز المؤمنین خواندن، مذل المؤمنین گفتن اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت_ برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون! که می‌چینند مضمون، آسمان‌ها از مضامینت بگو تا تیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت، تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تورا پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت درون خانه هم مَحرم نمی‌بینی تحمل کن که می‌خواهند، ای تنها‌ترین تنها‌تر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می‌آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می‌گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت چه می‌شد مثل مادر نیمه‌ی شب بود تدفینت صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه که اورا راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جانِ شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفره‌ی همواره رنگینت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک یارِ با وفا که شود یاورش، نداشت امّید یاری از طرف همسرش نداشت یوسف‌ترین عزیز خدا بود و ای دریغ عزت میان مردم دور و برش نداشت ویرانه باد مسجد شهری که هیچ‌گاه جایی برای سبط نبی منبرش نداشت نفرین به سائلی که غنی شد از او؛ ولی اندازه‌ی معاویه هم باورش نداشت از کودکی زیاد ز کوچه نمی‌گذشت از کوچه خاطرات خوشی در سرش نداشت گیسوی او بخاطر یک غم سپید شد اینکه قدی بلندتر از مادرش نداشت 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کرامت مثل یک جرعه‌ست از پیمانۀ جانش سخاوت لقمه‌ای از سادگی سفرۀ نانش.. کسی که سایۀ او مایۀ آرامش دنیاست دلش در بند دنیا نیست، دنیا هست زندانش سپاهش را صدای سکه غرق روسیاهی کرد نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش صَلاح این‌گونه می‌بیند، سِلاح صلح بردارد چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟.. امام غیرت و غربت کنار دشمنِ سرسخت چه رنجی می‌کشید از دوستان سُست‌پیمانش زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را مُعِزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش کسی که چشم فتنه کور شد با برق شمشیرش چگونه گوشه‌ای بنشیند و سر در گریبانش... چه زهری مَحرمش بوده؟ چه دردی همدمش بوده؟ نمی‌دانم چه راز سینه‌سوزی بوده مهمانش! به روی دست‌های آل طاها باز تابوتی‌ست مبادا زخم بردارد، مبادا تیربارانش... اگرچه تلخ‌تر از زهر بوده زندگی امروز ولی فردا عسل می‌ریزد از کام جوانانش خیالت جمع سردار جمل! تنها نمی‌مانی به زودی کربلا از راه می‌آید که طوفانش... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فرق دارد به یقین مزه‌ی احسان حسن لب ما بوسه نگیرد مگر از نان حسن زلف خود را به نخ چادر زهرا بسته‌ست هرکسی هست در این دهر پریشان حسن کرمش دست گدا را به خداوند رساند سائلان را بنویسید: مسلمان حسن "بی حرم هست؛ ولی هرچه حرم زنده از اوست" زائر کرب و بلا هم شده مهمان حسن عاقبت با مدد حضرت زهرا روزی مثل ایوان نجف می‌شود ایوان حسن سَردَر باغِ حسن نام حسین است فقط نذر گل‌های‌ حسین است گلستان حسن پسرانش همه‌جا گوش به‌ فرمان حسین علی اکبر همه جا گوش به فرمان حسن :: بعد یک عمر فقط زهر توانست شود مرهم زخم دل و سینه‌ی سوزان حسن ظاهراً زهر شده قاتل او؛ اما نه کوچه‌ای تنگ شده نقطه‌ی پایان حسن... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم گر آسمان خراب شود بر سرت رواست گـشتـنـد انبـیا همه چون فـاطـمه یتـیـم زیـرا عـزای قـافـلـه سـالار انبـیـاست خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست اهل ولا! به هـوش که با رحـلـت نـبی شـهـر مـدیـنـه یـکـسـره آبستن بلاست قومی برای غصب خلافت شدند جمع یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست دار الولا محاصره، زهراست پشت در دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست آتـش زدن به خـانـۀ ریـحـانـۀ رسـول پاداش رنج‌های شب و روز مصطفاست آزردن بـتـول پـس از رحـلـت رسـول باللَّه قـسم شـروع جـنایـات کـربـلاست از لحظه‌ای که غصب خلافت شد از علی تا حـشـر، حـقّ آل محـمد به زیر پاست هرروز رأس شاه شهیدان به نوک نی هرشب صدای نالۀ زهرا به گوش ماست مـیـثـم! قــسـم بـه مـیـثـمِ آزادۀ عــلــی آزادگـی ولایـت سـلــطـان اولــیـاسـت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دردا که سوخت آتش دل، جسم و جان من برخاست دود غم، دگر از دودمان من شد آشیانه‌ام قفس تنگ این جهان جغدی در این قفس شده هم‌آشیان من کامم که خود ز غصّهٔ ایام تلخ بود شد تلخ‌تر ز همسر نامهربان من هرکس به آب رفع عطش می‌کند، ولی یک جرعه آب، ریخته آتش به جان من... زهر جفا ز لالهٔ رویم ربوده رنگ با خطِّ سبز آمده حکم خزان من بس ناروا شنیده‌ام و صبر کرده‌ام دردا که سخت بوده بسی امتحان من آری یتیم می‌شود امروز قاسمم گرید به نور دیدهٔ من دیدگان من در کربلا به‌جای من او را قبول کن مشکن حسین من، دل این نوجوان من زهرا کجاست تا که در آغوش گرم او آسان بر آید از تن مجروح، جان من :: تا بر زبان برد مگر از لطف، نام ما یک‌عمر «یا حسن» شده ورد زبان من صد ره مرا ز عشرت فردوس خوش‌تر است یک‌بار اگر که یار بگوید «حسان» من ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زینب چو حال سخت حسن را نظاره کرد دامان ز اشک و خون جگر پرستاره کرد آمد حسین و کرد چو از حال او سؤال آنجا که کوزه بود به آن‌سو اشاره کرد گفتند درد خود ز چه درمان نمی‌کنی فرمود: مرگ را به چه بایست چاره کرد؟ می‌خواست روزه واکند از آب کوزه لیک یارب چه آب بود که کار شراره کرد پیدا بُوَد که با جگر او چه کرده است زهری که رخنه در جگر سنگ خاره کرد دل رشحه رشحه داشت ز زخم‌زبان ولی تزویر همسرش جگرش پاره‌پاره کرد جعده به‌پاس مرحمت بی‌حساب او در حق حضرتش ستم بی شماره کرد باران تیر بر تن و تابوت او بریخت تا آن زن سواره به مرکب اشاره کرد در روضه بقیع چو شد دفن پیکرش آن خاک پاک را همه دارالزّیاره کرد یا مجتبی به حال "مؤید" نگاه کن کز چشم دل به قبر غریبت نظاره کرد ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ملک‌الموت! مزن شعله به زخم جگرم وای مــن گـر تــو مدارا نکنی با پدرم صبـر کـن ســیر ببــینم رخ بــابـایم را چه کنم سدّ نگاهم شـده اشــک بصــرم قسمت این بود که بـالای سرش بنشینم چشم بگشایم و جـان دادن او را نگرم ای پــدر! مادر مظلومه من یار تو بود من پـس از رفتن تو جان علی را سپرم با تــن خســته و بازوی کبود از مسجد قول دادم که علی را به‌سوی خانه برم دست از دامــن حیدر نکشم یک‌لحظه گر بـــریزند همه اهــل مدینه بـه سرم قسمت این بــود که بعد از تو بمانم بابا تا که با دادن جان، جان علی را بخرم به فدای سر یــک مـــوی عـلی باد پدر گـرمیـان درودیوار دهد جـان، پسرم جگرت سوخت به هر بیت که گفتی «میثم» اجـر ایـن ســـوخـتنت بـا احـدِ دادگرم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آخـر «ماه صفر»، اول ماتم شــده است دیده‌ها پرگهر و سینه پُر از غم شده است آه ای ماه! که داری به رخت گرد ملال! خون‌دل خوردن خورشید، مسلّم شده است آخر ای ماه سفرکرده که «سی‌روزه» شـدی رنگ رخسار تو همرنگ محرّم شده است عرشیان، منتظر واقعه‌ای جان‌سوزند چشم قدسی نفسان، چشمه‌ی زمزم شده است شــب تــودیع پــیمبـر، شـهدا می‌گفتند: آه از این صبح قیامت که مجسم شده است تا که برچیده شد از روی زمین «سایه‌ی وحی» آســمان، ابری و آشفته و درهم شده است :: «مجتبی» گلشنی از لاله به لب، کرد وداع داغ او، داغ دل عــالــم و آدم شــده است باغ، لبـریز شد از زمزمۀ «یاس کبود» لاله، دل‌تنگ‌تر از حجلۀ ماتم شده است :: میهمانی که «خراسان» شد از او باغ بهشت میزبان غـم او «عیسی مریم» شده است از همان روز که زد سکّه به نامش در توس شب، پی کشتن «خورشید» مصمم شده است تا بسوزد «دل ذریه‌ی» زهرای بتــول زهــر در سـاغر انگور فراهم شده است راستی تا بزند بوسه بر «ایوان طـــلا» کمر چرخ به تعـظیم شمـا خـم شده است پایتخت دل صاحب‌نظران است اینجا «مشهد» انگشت نمای همه عالم شده است گـر چه بسیار خطا دیده‌ای از ما، امــا سایۀ مهر تو کی از سرما کم شده است؟ گرچه من ذرّۀ ناقابلم ای شـمـس شموس! باز پیوند من و عشق تو محکم شده است تـا کسی بـنـدۀ سـلـطـان خـراسـان نشود غمش از دل نرود، مشکـلش آسان نشود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای آنکه جلوه‌ای ز جمال خدا تویی فرزند فاطمه، حسن مجتبی تویی پور بتول و سبط نبی، فخر کائنات نور و سرور چشم و دل مرتضی تویی حُسنت چنان شبیه پیمبر بُوَد که من در حیرتم از اینکه مگر مصطفی تویی بعد از علی به مَسند حق بهر مسلمین رهبر تویی، امام تویی، پیشوا تویی هنگام رزم، همچو علی تیغ می‌زنی هنگام صلح، مظهر صلح و صفا تویی در راه پاسداری قرآن ز دست خلق آن‌کس که خورده خونِ جگر سال‌ها تویی آن قهرمان که با همه‌ی قدرت از عدو بهر خدا شنیده بسی ناسزا تویی در بحر پُر تلاطم طوفان حادثات در کشتی نجات بشر ناخدا تویی شد صلح تو مقدمه‌ی نهضت حسین بنیانگذار واقعه‌ی کربلا تویی مولا در این محیط پر از بیم و اضطراب ما را به سوی دین خدا رهنما تویی «خسرو» به غیر درگه تو رو کجا کند؟ ای آنکه با ضمیر همه آشنا تویی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای مدینه آفتاب حُسن سرمد را چه کردی؟ آن خدایی عبد، آن عبد مؤیّد را چه کردی؟ جان جان عالم ایجاد، احمد را چه کردی؟ از چه خاموشی؟ بگو آخر محمّد را چه کردی! جا به زیرخاک دادی روح روح انبیا را آنکه بار خلق را بر دوش خود می‌برد چون شد؟ آنکه بهرعزّت ما خونِ ‌دل می‌خورد چون شد؟ آنکه خندید و لبش از سنگ کین آزرد چون شد؟ آنکه گُـل گفت و گُل رویش زغم پژمرد چون شد؟ در کجا کردی تو پنهان آفتاب جان ما را؟ قلــب آدم در غــم پیغــمبـر خاتم گــرفته بغض مانده در گلوی عترت و عالم گرفته منبر و محراب و مسجد را غبار غم گرفته حضرت زهرا سیه پوشیده و ماتم گرفته اشک غربت کرده پُر چشم علیّ مرتضی را ای مدینه! ای مــدینه! جـامۀ نیلی به تن کن یا امیرالمؤمنین! جان دوعالم را کفن کن گوهر اشک از دو چشم خود نثار آن بدن کن پاک با دست محبّت اشک از چشم حسن کن کن نوازش از ره رأفت شهید کربلا را زینـب و کلثوم با مادر عزادارند هر دو با علی در گریه و اندوه و غم، یارند هر دو در کنار فاطمه با چشم خون‌بارند هر دو دیده گریان، دست‌بردل، سر به دیوارند هردو هر دو می‌بینند اشک غربت شیر خدا را فــاطمه یکدم نیفتـد نام بــابـا از زبـانش جان رسیده بر لب و ازدست رفته جان جانش تیره‌تراز گوشۀ بیت الحزن شد آشیانش هیـزم آوردند جای دسته‌گل در آستانش سوختند از شعلـۀ آتش درِ بـیت الـولا را باغبانا! بعد عمری خون‌ِ دل حقّت ادا شد غنچه از گُل، گُل ز بلبل، بلبل از گلشن جدا شد با تن تــنها اسـیر روبهان شیــر خدا شد فاطمه از پا فتاد و طفل معصومش فدا شد تسلیت دادند با ضـرب لگد خیـرالنّسا را اوّلین تیغی که دشمن بعد پیغمبر کشیده پیش چشم فاطمه بر کشتن حیدر کشیده ناله آنجا از جگر صدّیقۀ اطهـر کشیده زین جنایت ناله هم محراب وهم منبر کشیده در غم حــیدر کـشیده نالۀ واغــربتا را یامحمّد! بعد تو شیر خدا خانه‌نشین شد چون کتاب آسمانی دخترت نقش زمین شد لاله باران پیکر پاک حسن از تیر کین شد کشته فرزندت حسین از خنجر شمر لعین شد شرح، «میثم» می‌دهد بر امّتت این غصّه‌ها را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مـاتـم گـرفت حـال و هـوای مدیـنه را پوشـیـد کعـبـه رخت عـزای مدینه را خاکم به سر که دست اجل تیشه بر گرفت وز پـا فـکـنـد نـخـل رسـای مدیـنه را رکن علی شکست ز فـقـدان مصطفی در بر گـرفت خـاک، صفای مدینه را زین غم که در محاق نهان ماه یثرب است ابـر عـزا گـرفـت فـضـای مـدیـنـه را ای دل بیا چو«شاخۀ حنّانه» نـاله کن بنگـر به ناله ارض و سمای مدینه را آدم گریست تا که ملائک به روی دست بـردنـد سوی سـدره هـمـای مدیـنه را جسم نبی سه روز زمین ماند و آسمان سـایـه فـکـنـد کـرب و بـلای مدینه را بر بام بیت وحی برافراشت دست کفر از دود درب خـانـه لـوای مـدیـنــه را دردا که جای تسلیت از کین عدو شکست آیـیــنــۀ رســول نــمـای مــدیــنــه را دردا که دشمنـان جـلـوی چشم فـاطمه بستـند دست عـقـده گـشـای مدیـنـه را تسکین شود مگر، دل زهرا در این عزا بسرود « رستگار» عـزای مـدینه را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من که این‌گونه پدر محو تماشای توأم دخترت فاطمه‌ام، غم‌زده زهرای توأم گریه‌ام را بنـگر خنده بزن بر رویم باغبـانا نــه مگــر من گل زیبای توأم دم آخــر سخنــی گــوی تسـلّایم بخش زآن که افـسرده چو آیینه سیمای توأم بارهـا از شفقــت دست مـرا بــوسیدی سخنی گوی کــه مـن، ام‌ابیهای توأم حالیا دست به‌پیش آر که بوسم دستت من که پرورده‌ی این دسـت توانای توأم پاسخــش داد نبــی کــی گل زیبای پدر از همه بیش به فکر تو و غم‌های توأم بعد من باز شــود باب ســتم بر رویت سخــت امـروز در اندیشه فردای توأم صبر کن زآن چه رسد بر تو و بر جان علی بس جگرسوخته بهر تو و مولای توأم بینم آن شعله و دیوار و در و اندر بین شــاهد زمــزمــۀ وا اَبــتـاهــای تــوأم لیکن از عترت من زودتر آیی به برم در جنـان منــتظر دیدن سیــمای توأم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از زهر، چونکه رنگ زِ روی نکوش رفت چون شمعِ آب گشته، حزین و خموش رفت آن‌قدر شور و شوقِ وصالش به سینه بود کز جام وصلِ نورِ خدا، باده نوش رفت از روضه‌های سیلی و رخساره‌ی کبود روحش تمام زَخم بُد و لاله پوش رفت گودالِ مجتبی، به خدا بینِ کوچه بود محنت به جان خرید و مَسِرّت فروش رفت مظلومِ کربلا که غمِ بی نهایتش حتی درون قلبِ جَمیعِ وُحوش رفت آنقدر گریه کرد ز داغ غم حسن تا آنکه در کنار برادر ز هوش رفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو ای مرغ شباهنگم، به حسرت بال و پر وا کن صدای کوبۀ در شد، برو زهرا تو در وا کن به نزد او ببر با خود، سلام از من درود از من که این مهمان ناخوانده، گرفت اذن ورود از من.. حضور او بُوَد آری، کلید قفل در بسته به هر جا می‌گذارد پا شود بارِ سفر بسته ولی می‌داند این مهمان، که اینجا خانۀ وحی است که دور شمع این محفل، پُر از پروانۀ وحی است نشسته بر لب زهرا، دعای عافیت‌سوزی: خدایا حرمت این در، مبادا بشکند روزی مدینه در خیال خود، غم ما را تجسم کن میان گریۀ حسرت، تو با زهرا تبسم کن :: مدینه! بعد پیغمبر، چه محزون و غم‌انگیزی بهارت در سفر رفت و تو مهمان‌دار پاییزی مدینه بعد پیغمبر، ندیدی روز خوش دیگر امان از بی‌وفایی‌ها، امان از چرخ بازیگر.. مدینه بعد پیغمبر، مصیبت سر به هر سو زد خودم دیدم که گلزارش، میان شعله می‌سوزد.. مدینه بعد پیغمبر، تو با زهرا مدارا کن علی مظلوم و تنها شد، گره از کار او وا کن مدینه بعد پیغمبر، در این گلشن چه دیدی تو؟ صدای قلب زهرا را، ز پشت در شنیدی تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتم که عمر ماه صفر روبه آخراست دیدم شروع محشر کبرای دیگراست گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه تاریک‌تر ز عرصۀ تاریک محشراست گرد ملال بــر رخ اسلام و مسـلـمین اشک عزا به دیدۀ زهرای اطهراست گفتم چه روی‌داده که زهرا زند به سر دیدم که روز، روز عزای پیمبر است پایــان عــمر سیــد و مولای کائنات آغاز دور غربت زهرا و حیدر است قرآن غریب و فاطمه از آن غریب‌تر اسلام را سیاه به تن، خاک برسراست روی حسین مانده به دیوار بی‌کسی چشم حسن به اشک دو چشم برادراست ای دل بیا به گریۀ زینـب نــظاره کن مانـند پــیرهن، جـگر خویش پاره کن زهرابه خانه و ملک‌الموت پشت در ازبهر قــبض روح شـریف پیامبر از هیچ‌کس نکرده طلب اذن وای عجب بــی اذن فــاطمه نــنهد پــای پیش‌تر باآنکه بود داغ پـدر سخت، فاطمه در باز کرد و اشک فروریخت از بصر یک‌چشم او به‌سوی اجل، چشم دیگـرش محــو نگاه آخــر خــود بــود بـر پدر اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی روی حــسین بــر روی قلـب پیامبــر دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر زد بوسه‌ها به حلق حسین و لب حسن از جان‌ودل گرفت چو جان هردو را به بر هرلحظه یاد کرد به افسوس و اشـک و آه گاهی ز طشت و گـاه ز گــودال قتلگاه پیغمبری که دید ستم‌های بی‌شمار از کس نخواست اجر رسالت به روزگار چون ارتحال یافت خلایق شدند جمع تــا هدیه‌ای دهند به زهرای داغدار گویا نداشـــت شهر مدینه درخت گل کآن را کــنند در قــدم فـاطــمه نثــار بر دوش بـار هیزمشان جای دسته‌گل رنگ شرارت از رخشان بود آشکار بابــی کــه بود زائــر آن ســید رسل آتــش زدند عاقبــت آن قــوم نا به کار بر روی دست و سینۀ آن بضعة الـرسول تقدیم شد سه لوحـه به‌عنوان افتخار سیلی و تازیانه و ضرب غـلاف تیغ ای دل! بگیر آتش وای دیده! خون ببار آید صدای فاطمه از پشت در به گوش تا صبح روز حشر مباد این صدا خموش دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید روزملال و غصه و رنج و محن رسید از زهر همسرش جگرش پاره‌پاره شد بس تیرها که لحظۀ دفنش به تن رسید بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین بیش از هزار زخم ورا بر بدن رسید بر پیکری که بود پر از بوسۀ رسول از گردوخاک و نیزه شکسته کفن رسید از جامه‌های یوســف کربــبلا فقط بر زینب ستــم زده یک پیرهن رسید پــاداش آن نـصایح زیبـا از آن گروه تیرش درون سینه، سنان بر دهن رسید "میثم" بگو به فاطمه زآن خیمه‌ها که سوخت یک کربلا شرارۀ آتــش بــه من رسید مرثیه‌خوان خــامـــس آل عــبا منم در خیمه‌های سوخته‌اش سوخت دامنم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آسمان از فرط گریه بر زمین افتاده است در جهان یک اتفاق سهمگین افتاده است نیست دیگر صاف و روشن آسمان روزگار چون که بر پیشانی خورشید، چین افتاده است بعد از او زیباییِ دنیا دروغی بیش نیست آه! از انگشتر عالم نگین افتاده است آخرین وحی آمده، باقی نمانده فرصتی... آتشی در سینه‌ی روح الامین افتاده است گریه کرده ماجراهای پس از امروز را تا نگاهش بر امیرالمؤمنین افتاده است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه اعجازی‌ست در چشمش، که نازل کرده باران را گلستان می‌کند لبخند‌های او بیابان را بزرگان از همان اول به پایش سجده می‌کردند مدائن از سرِ تعظیم ویران کرد ایوان را... میان شانه‌هایش می‌درخشد قرص خورشیدی که روزی در تجارت‌ها بحیرا دیده بود آن را عذاب دوری از کویش، خیال دیدن رویش پریشان می‌کند نزدیک سیصد سال، سلمان را نیازی نیست هنگام فتوحاتش به شمشیری فقط کافی‌ست طولانی کند تحریر قرآن را به غیر از دوستی با اهل‌ بیت اجری نمی‌خواهد نمک از سفره‌اش برداشتی، مشکن نمکدان را ولی چندی‌ست زهرا روز و شب از گریه بی‌تاب است علی این روزها باید بسازد بیت‌الاحزان را علی، شب با چراغی خانه‌ها‌ی شهر را می‌گشت ملول از دیو و دد‌ها آرزو می‌کرد انسان را نَفَس در سینه‌ام تنگ است، از این ماجرا بگذر مجالی تا فدای نَفسِ پیغمبر کنم جان را همین کافی‌ست مقبول تو باشد بیتی از شعرم که لبخند تو زیبا می‌کند اشعار حَسّان را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر درد دل مردم این شهر طبیب است آن‌مرد که در خانه‌ی خود نیز غریب است از او نشنیده‌ست و ندیده‌ست به‌جز صدق دنیای پلیدی که فقط فکر فریب است ای در پی معنای کرم آمده اینجا هرخواسته‌ای قبل سؤال تو مجیب است تنهاست، که در لشکر طوفان‌زده‌ی او نه عابس و نه حُر و نه جُون و نه حبیب است پاسخ شده بر آن همه لطف، این همه غربت! والله! عجیب است، عجیب است، عجیب است! یک‌عمر به او طعنه زده جای تشکر! آن را که از این سفره‌ی هم‌واره، نصیب است بر زخم دلش دیدن این صحنه نمک ریخت بر منبر او قنفذ نامرد خطیب است از زهر، جگرگوشه‌ی زهرا جگرش سوخت این رسم زمانه‌ست؛ فراز است و نشیب است حتی به دل قاتل خود نیز نظر داشت از بس که رئوف است، کریم است، نجیب است عمری‌ست که از غربت او داغ دل ما بیتی‌ست که در ماه صفر نقش کتیبه‌ست؛ «یارب ز سر لطف رسان مرگ حسن را کز آتش کوچه جگرش غرق لهیب است» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای غریبی که غربت چشمت غزل ناب آشنایی شد حس و حالت به شعر جان بخشید حُسن تو آیتی خدایی شد  چهل و هفت گردش کامل سهم دنیای توست؛ اما دل آن‌قدر حول محورت چرخید که دل آسمان هوایی شد صلح تو جنگ نابرابر بود قلم عهدنامه خنجر بود شاهد این مثال آوردم پسرت را که کربلایی شد ای نگاهت به سبزی قرآن صوت بارانی تو المیزان هرکه از جام تو عسل نوشید چشم‌هایش طباطبایی شد دو برادر نگو! دو نیمۀ سیب هر دو بودید کم‌سپاه و غریب پس چرا آستان تو خاکی‌ست او چرا گنبدش طلایی شد؟ کربلا و مدینه و کوفه با زیارات غیر معروفه همه را گشتم و نفهمیدم این غزل عاقبت کجایی شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از شهر من تا شهر تو راهی دراز است اما تو را می‌بیند آن چشمی که باز است در عکس‌ها دیدم مزارت را و عمری‌ست شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است از هر غریب و آشنا پرسیدم از تو گفتند بیش از هر کسی مهمان‌نواز است مردی که زانو زد جمل با ضرب تیغش می‌لرزد آن وقتی که هنگام نماز است در باد، بیرق‌های خونین محرم در امتداد پرچمت در اهتزاز است تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، مرد! بیش از تمام دردهایت جانگداز است اما نشد_ آنقدر اندوهت کهن بود_ بنویسم از چشمان تو شعری که تازه‌ است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پس از تو آسمان از دامنش خورشید کم دارد زمین در سینه‌اش دریای طوفان‌زای غم دارد پدر بودی جهان را، بعد تو این پیر وامانده چنان طفل یتیمی تا ابد چشمان نم دارد رسیده پشت در اذن دخول انگار می‌خواند که عزرائیل هم چشمی بر این باب‌الکرم دارد قلم کاغذ نیاوردند آن روز، آه از آن روز بگو بنویسد اینک هر که در دستش قلم دارد پس از خود می‌سپاری دوستان و دشمنانت را به دست مهربان‌مردی که شمشیر دو دم دارد تو می‌خواهی پس از خود آن کسی بر منبرت باشد که با هر خطبه‌اش صد تیغ بُرّان بر ستم دارد کسی که خم نکرده لحظه‌ای سر پیش این دنیا ولی پیش یتیمان و فقیران پشت خم دارد برایت جانشین باید علی باشد، علی باشد که بی نام علی اسلاممان بسیار کم دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
داغی اگر نبود که گریان نمی‌شدیم لطــفی اگــر نبود مسلمان نمی‌شدیم یا ایّــهــا الــرّســول! بـدون دعـای تو از پیروان عترت و قرآن نمی‌شدیم بی حب خاندان تو در خانه‌ی کرم جایــی نــداشتــیـم و مهمان نمی‌شدیم ما امت توأیم و علی هم کنار توست آیینه‌ات نــبـــود، نــمایـان نمی‌شدیم ما پای غربت نوه‌هایت نشسته‌ایم ور نه شـبــیــه نم‌نم باران نمی‌شدیم هــم ناله‌های امشب مــولای امتیم ما سـوگــوار رحلت بــابــای امتیـم در جان مسلمین چــو آذر گــذاشتند بر جــان شیعــیــان دو برابر گـذاشتند آه از نهـاد اهـل ولایت بــلــنــد شـد بر سینه تا که داغ پــیــمــبــر گذاشتند آقای من! بــزرگ قبیله! ز داغ تو بر روی خاک عرصۀ محـشـر گذاشتند هستی گریست تا نوه‌هایت رسیده و با گریه روی سینه‌ی تو سر گذاشتند تو باغبــان امتی و جـــای اجـر تو یک شــاخه یاس را وسط در گـذاشتند با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد داغ پـسر به سینه‌ی مـادر گذاشتند در کوچه‌ها غرور علی را کسی شکست در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در مــاتــم فــراق پــدر گــریه می‌کنم همراه شمس و نجم و قمر گریه می‌کنم شب‌ها و روزها ز غمش مویه می‌کنم تا آخــرین تــوان بصــر گریه می‌کنم خواب شبانه ازسر زهـرا پریده است مانـنـد شـمـع تا به سحـر گـریه می‌کنم داغی عظیم دیده‌ام ای مـردمان شهر با لحن جان‌گدازی اگر گـریه می‌کنم پـیـغـمـبـر طـوایـف اهــل بـکــاء شدم قــدر تـمـام اشـک بـشـر گـریه می‌کنم خشکد اگر که چشمۀ اشکم، دوباره من با دیده‌های سرخ جـگـر گـریه می‌کنم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهر مدینه صحنۀ صحرای محشر است باور کنیم عمـر جهان رو به آخــر است ملــک خـدای عزوجل خیمه‌ی عزاست کـی صاحب عزاست؟ خداوند اکبر است در بیــت وحــی آمده در می‌زند اجل ایــن لحظه‌ی یتیمی زهرای اطهر است جــاری است اشک دیده‌ی شیر خدا علی انگــار آب غــسل نبی اشک حیدر است عتــرت غریــب گشته و قرآن به زیر پا دست امین وحــی خداونــد بـر سر است بــاور کــنید بر جــگـر شــیر حــق علی داغ نبــی فــقط نــه کـه داغ برادر است رکن علی شکــسته و از بس شده غریب از غصه گشته مثل همایی که بی پراست یــارب بر او تـــو فاطمه‌اش را نگاه‌دار زهــرا بـرای شیر خدا رکن دیگر است مــویی مــباد کــم ز ســر فاطــمـه شــود کو دست و تیغ و بازوی سردار خیبراست «میثم» اگر رسـول خــدا رفت از جهان نفس نبی به خلق امام است و رهبراست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e