بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#علی_علی_بیگی
▶️
استراحت کن کمی تا صبح، بیداری بس است
پلک هایت سوخته پس گریه و زاری بس است
@hosenih
خانه ام جارو نمی خواهد به خود زحمت نده
با قدی خم ایستادن های اجباری بس است
دستْ بر دیوار، دردِ سینه را پنهان نکن
خنده های بی رمق از روی ناچاری بس است
بانوی خانه، نفس را هم به سختی میکشی
میشود از پختن نان دست برداری، بس است
صورتِ زخمی و بازویِ کبود و چشمِ تار
فاطمه شرمنده ام از من طرفداری بس است
@hosenih
نا امیدم ای امیدم بسترت را جمع کن
هیچ جایی در لباست نیست گل کاری بس است...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حامد_اشتری
▶️
ذکر مصیبت خواندم و غم دور برداشت
اشکم میان سوز و ماتم دور برداشت
باخط به خط بیت الاحزان سوختم، بعد
با آه شیخ عباس، آهم دور برداشت
@hosenih
چیدند هیزم روی هیزم، بعد از آن دود
با سرکشیِ شعله کم کم دور برداشت
بین در و دیوار مادر ناله می زد
وقتی که مسمارِ مصمّم دور برداشت
@hosenih
قنفذ که دست مرتضی را بسته می دید
تا اینکه فرصت شد فراهم، دور برداشت
آن روز دور افتاد در دست غلاف و
در قتلگاهی دشنه ای هم دور برداشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
حجت الاسلام #محسن_حنیفی
▶️
جسارت کرد شعله، مشت زد بر روی در آتش
حیا را زیر پا بگذاشت و شد شعله ور آتش
@hosenih
همیشه آب بر آتش اثر دارد ولی این بار
ندارد رحم بر چشمان بارانی و تر آتش
به یمن فاطمه آتش گلستان شد بر ابراهیم
ولایت داشت یعنی حضرت حوریه بر آتش
میان آتش کینه پر ققنوس می سوزد
ولی خاکسترش خاموش خواهد کرد هر آتش
مغیره، خالد و قنفذ همه لبریز از کینه
همه هم دست با شیطان؛ ولیکن بیشتر آتش ...
نشسته بر دل عالم عجب داغ جگر سوزی
غم سیلی، قلاف و تازیانه، ضرب در، آتش
@hosenih
تنور فتنه را شیطان همیشه میکند روشن
بخوان مرثیه خوان! از روضه ی خولی و سر؛ آتش
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محمدحسین_مهدی_پناه
▶️
پیش چشم باغبان وقتی که گل پرپر شود
باید از خون دل او لب به لب ساغر شود
تا که در شد باز قرآن محمد بسته شد
حق نبود این که چنین با سوره ی کوثر شود
@hosenih
یاس بود و در دو ماه آخر عمر کمش
قسمتش این بود که مانند نیلوفر شود
فاطمه یعنی مجیب دعوة المضطر شدن
بالاخص وقتی علی مرتضی مضطر شود
از همین رو رفت بین کوچه با حال نزار
تا گشوده دست های فاتح خیبر شود
شمع و پروانه به هم پیوند دارند از الست
شمع می سوزد اگر پروانه خاکستر شود
@hosenih
سخت زد قنفذ به روی بازوی بی بی ما
نیتش این بود زینب زود بی مادر شود
آه که دور زمانه کوچه را گودال کرد
پس طبیعی بود که مسمار هم خنجر شود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#وحید_عظیم_پور
▶️
به آتش طعنه زد هیزم که غوغا کردنش با تو
دم در مینشینم فتنه بر پا کردنش با تو
@hosenih
زنی می آید و در سینه اش مهر علی دارد
پس آن را با نوک مسمار امضا کردنش با تو
جوابش را چنین داد آتش : این در کنده خواهد شد
تحمل کرد اگر زهرا تقلا کردنش با تو
در و دیوار را بر هم بزن با ضربه های پا
که خون تازه جاری روی لولا کردنش با تو
به لولا گفت میخ در کمی من را تحمل کن
بیا و صبر را این بار معنا کردنش با تو
در آنسو هم غلافی با غلافی زمزمه کردند
حمایل را ز دست فاطمه وا کردنش با تو
بزن طوری که با صورت بیافتد بر زمین زهرا
علی را پیش چشم مرد و زن تا کردنش با تو
@hosenih
شنیدم تیغها بین غلاف اینطور میگفتند
سر جسم حسینش نیزدعوا کردنش با تو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#محمود_اسدی
▶️
غصه،به غصه ی دل من گریه می کند
بر این خمیده،سرو چمن گریه می کند
@hosenih
از لحضه ای که دید چسان بازویم شکست
زینب به جای حرف زدن گریه می کند
من گریه می کنم به غم و غربت علی
حیدر برای پهلوی من گریه می کند
با هر نفس تمام تنم تیر می کشد
حتی زمان غسل،کفن گریه می کند
مسمار بین سینه ی من بود و سوختم
دیدم که میخ هم به بدن گریه می کند
@hosenih
حرفی به لب میآورم از کوچه ها ولی
با دیدن مغیره، حسن گریه می کند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#مجتبی_روشن_روان
▶️
سر می زنم به خانۀ آتش گرفته ای
پاکیزه آستانۀ آتش گرفته ای
اینجا بهشت سوختۀ حضرت خداست
عرشی ترین نشانۀ آتش گرفته ای
@hosenih
بعد از نماز برلب خود مشق می کنم
تسبیح عارفانۀ آتش گرفته ای
ثقلین مصطفی که امانت سپرده بود!!!
افتاد در میانۀ آتش گرفته ای
خون می چکید در دل شعله به روی خاک
از ساقۀ جوانۀ آتش گرفته ای
دیگر برای شانه زدن قوتی نداشت
از دست درد شانۀ آتش گرفته ای
مادر! برای محفل پر شور عاشقی
سوزان ترین ترانۀ آتش گرفته ای
اشکم ز دیده می چکد و شعله ور شدم
در... روضه شبانه آتش گرفته ای
بهر رها شدن ز عذاب الیم حق
تو بهترین بهانۀ آتش گرفته ای
محبوبۀ خدائی و قدیسۀ علی
زهرای بی نشانۀ آتش گرفته ای
با یاد دست تو به دلم دست می دهد
احساس شاعرانۀ آتش گرفته ای
@hosenih
باید برای گریه به صحرا سفر کنی
ای وای عجب زمانۀ آتش گرفته ای
آتش گرفته ام ز تب داغ تو ببین
سوزم برای نازدانۀ آتش گرفته ای
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
حجت الاسلام #محسن_حنیفی
▶️
فهمید عالم رحمت سرشار را؟ نه
راز دل گنجینة الاسرار را؟ نه
او نیمه ی شب درد را از یاد برده
اما دم "الجار ثم الدار" را نه
@hosenih
در آستان "ادخلوها بسلامٍ"
گل را پذیرا می شوند و خار را نه
روح الامین را می شناسد خانه ی او
اما هیاهو و هجوم نار را نه
جانم فدای آن کسی که بین کوچه
جان می دهد، یک تار موی یار را نه
از ضربه سیلی نوشته "بیت الاحزان"
اما کنایه، حرف معنادار را، نه
شاید ببخشد زهر را مظلوم کوچه
اما یقینا آن در و دیوار را نه
@hosenih
داغ شهیده خلق را از پای انداخت
اما نمی دانم چرا مسمار را نه
گفته لهوف از روضه گودال، آری
اما عبور از کوچه و بازار را نه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محسن_ناصحی
▶️
با خود تصور کن که حیدر خانه باشد
زهرای هجده ساله هم در خانه باشد
@hosenih
غم را بیاور در دو سوی روضه ، بگذار
این سر اگر کوچه است آن سر خانه باشد
با بال زخمی پر زدن سخت است وقتی
آتش در اطراف کبوتر خانه باشد
باور ندارم در بسوزد بین آتش
تا بضعه ی جان پیمبر خانه باشد
فهمیدن این روضه مشکل نیست وقتی
یک مادر بیمار در هر خانه باشد
باران نمی بارد ، چگونه فکر کردی
جز دود ، ابرِ دیگری بر خانه باشد
@hosenih
دق می کند حیدر پس از زهرا در این بیت
حق می دهم مِن بعد کمتر خانه باشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حسن_لطفی
▶️
هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که نالهی مادر بلند شد
مامور شد به صبر علی ، از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد
@hosenih
با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برایِ کُشتنِ مادر بلند شد
در را شکست او ، کمرِ شیعه را شکست
طوری که وای وایِ پیمبر بلند شد
طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد
طوری زدند نالهی حیدر بلند شد
با این همه همینکه علی بین کوچه رفت
دیوار را گرفت از آن در بلند شد
دستش رسید دامن مولا ولی شکست
از بس غلاف تیغ مکرر بلند شد
زینب شنید گریهی در آه میخ را
زینب گریست دادِ برادر بلند شد
@hosenih
کُنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
وقتی دوباره گریهی دختر بلند شد
* * *
این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم
اینگونه بود شیعه اگر سر بلند شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#علي_اصغر_يزدي
▶️
شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت
موی او را دوباره «شانه» کند
باید انگار جای بازوی خود
مادرش شانه را بهانه کند
@hosenih
زینب از دست های لرزانش
خوب فهمید هُرم آتش را
مادرش زیر لب چنین می گفت
با تو هم اینچنین زمانه کند
اشک ها شان برای هم زیباست
کربلا و مدینه ای بر پاست
زینب افتاده است یاد غلاف
مادرش یاد تازیانه کند
آن زمانی که دید آتش را
آستین در دهان گذاشت ولی
خوب فهمید روز عاشورا
خیمه ها را عدو نشانه کند
درب آتش گرفته سویی بود
روی دیوار جای خون مانده
با وجود هجوم خاکستر
خانه را او چگونه خانه کند
@hosenih
حرف های علی و زهرا هم
خود چنان روضه ایست مکشوفه
آن زمانی که فاطمه می گفت
تشیعش را علی شبانه کند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
کسی که درد سوزانده دلش را
غریبه ریخت برهم منزلش را
بیا ای دل برای گریه امشب
بخوانیم اعتراف قاتلش را
معاویه نبودی چه خبر بود!
سر بیعت حکومت در خطر بود!
ازین سو کوه هیزم جمع میشد
ازان سو فاطمه در پشت در بود..
@hosenih
اراذل این شرایط را که دیدند
به سمت خانه ی حیدر دویدند
نصیحت کردن زهرا به هم خورد
میان صحبتش هو میکشیدند!
نفس میزد صدایش را شنیدم
علی را در احد یکباره دیدم
هزاران کینه در دل داشتم من
زدم با پا به در! نعره کشیدم
غرور چشم حیدر را شکستم
چنان محکم زدم در را شکستم
در خانه ز لولا تا جدا شد
زدم پهلوی کوثر را شکستم
در افتادو زمین افتاد زهرا
علی میزد فقط فریاد زهرا
همینکه ناله زد فضه خذینی
همه گفتند که جان داد زهرا
@hosenih
یکی آتش به کل باغ میزد
یکی بر قلب زینب داغ میزد
میان آن شلوغی ها مغیره
به دست فاطمه شلاق میزد...
کشیدم هر طرف شیرخدارا
زدم درآن میانه بچه هارا
تن زهرا به زیر دست و پا بود
علی انداخت بررویش عبا را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#علی_اکبر_لطیفیان
▶️
مردی یگانه بود و بانویی یگانه
آهسته میرفتند از خانه شبانه
همراه هم بودند مثل دو غریبه
پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه
@hosenih
سر میزدند انصار را کوچه به کوچه
در میزدند انصار را خانه به خانه
مظلومشان دیدند، در را وا نکردند
وای از زمانه، وای از دست زمانه
چهل شب تمام شهر را گشتند با هم
اما بدون یار برگشتند خانه
وقتی عزادار رسول الله بودند
از درب خانه میکشید آتش زبانه
آتش زدند این لانه را حتی نگفتند
این مرغ چندین جوجه دارد بین لانه
در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود
دخت نبی افتاد بین آستانه
دستی ورم کرده ست و دستی هم شکسته
هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه....
حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت
محو علی بود عاشقانه، عارفانه
دامان در میسوخت، اما داشت میسوخت...
...در کربلا دامان چندین نازدانه
افتاد یک دانه از آن دو گوشواره
در کربلا افتاد اما دانه دانه
@hosenih
شبهای جمعه فاطمه بالای گودال
با ناله، آنهم نالههای مادرانه...
...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد
نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شد
در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد
خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه
گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد
@hosenih
وقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبر
چشم پر آب حیدر کرار خونی شد
از بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گل
روی سپید غنچه اش انگار خونی شد
بالقوه محسن یک حسین و یک حسن بوده
بالفعل در راه علی، آن یار خونی شد
تا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شد
بال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد
@hosenih
در کربلا جسم حسین آن قدر زخمی بود
هم پیرهن، هم شال، هم دستار خونی شد
از بس که با کینه به جسمش نیزه را جا کرد
حتی لباس و دستِ نیزه دار خونی شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#مرضیه_نعیم_امینی
▶️
غرور حیدر کرار در مدینه شکست
و درب بیت امامت به پای کینه شکست
@hosenih
سه روز بعد نبی یاس مرتضی پژمرد
سه روز بعد نبی استخوان سینه شکست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ...)
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
#میلاد_حسنی
▶️
آمَن هستیم، کاش آمِن باشیم
در سایه ی فاطمیه ساکن باشیم
@hosenih
دیری ست عزادار حسین و حسنیم
تا سینه زنان "داغ محسن" باشیم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
#موسی_علیمرادی
▶️
افتاد گره پشت در خانه به کارم
در نقطه آغاز خزان گشت بهارم
از بار فشار در و دیوار نشد تا
یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم
@hosenih
حالا که نشد از رخ تو بوسه بچینم
در مقتلت از خون جگر لاله بکارم
هر قدر نگه داشتم این در که نیایند
...پهلوم شکستندو تو رفتی ز کنارم
تشییع ،تو را با عجله خادمه ام کرد
فهمید که بر دیدن تو تاب ندارم
@hosenih
اینگونه که داغ تو بر این سینه تنگ است
لاله شکفد یاد تو از سنگ مزارم
رختی که نشد قسمت تو تا که بپوشی
باید که برای علی اصغر بگذارم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
نقشه ی قتل علی بعد از نبی تنظیم شد
با جسارت های قنفذ این سند ترسیم شد
محسنیه شد میان شیعه،در این روزها؛
از مقام روح و از تأثیر آن تکریم شد
@hosenih
با حضور میخ در زهرا برای محسنش
پشت در صاحب عزای مجلس ترحیم شد
بابت اینکه ولی شد در حقیقت،پشت در؛
هدیه ی زهرا به مولا زودتر تقدیم شد
یک نفر پشت در و آن یک میان کوچه ها
فرق محسن با حسن از این جهت یک میم شد
حال مادر در میان بسترش بدتر شد و
زخم های در به لطف فاطمه ترمیم شد
@hosenih
غیر از اینکه قبر زهرا گشت پنهان از همه
روز قتل محسنش هم حسرت تقویم شد
اینکه زهرا با ولایت ماند با اهدای جان
نکته ی برجسته ی تربیت و تعلیم شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
درموقع سپر شدنش محسن
کامل نگشته بود تنش محسن
@hosenih
زهرا به خانه بود و سپر می شد
هر دفعه موقع زدنش محسن
یعنی برای فاطمه شد آن جا
هم که حسین هم حسنش محسن
اصلا برای حضرت زهرا گشت
اول شهید بی کفنش محسن
شش ماه بعد آمدنش اصغر
شش ماهه قبل از آمدنش محسن
گر برتن حسین به غارت رفت
تن هم نزد به پیرهنش محسن
@hosenih
مرغ بهشت بود و در آخر هم
سکنیٰ گزید در وطنش محسن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
در شلوغی گذرها غالبا
سخت خواهد بود تنها رد شدن
وای اگر دعوا نباشد تن به تن
مانده باشد بین سیصد مرد!زن..
جنگ جنگ عصمت و بی عصمتی ست
فاطمه بر اسم حیدر غیرتی ست
@hosenih
شعله بالا رفت زهرا جا نزد
حرفی از سازش به کافرها نزد
پشت پا بر غربت مولا نزد
جز به خون این حکم را امضا نزد
حکم صادر کرد با خون اینچنین
هست علی تنها امیرالمومنین
اهرمن هیزم بدست آمد اگر
فاطمه بسته است چادر بر کمر
گر گرفته بین آتش میخ در
باز اما میکند سینه سپر
صدهزاران میخ پیش او کم است
فاطمه در راه حیدر محکم است
تا که دود شعله شد از در بلند
گشت دیگر ناله ی کوثر بلند
از زمین دیگر نشد پیکر بلند
زیر پا افتاده اما سربلند
نیمه جان هم باز او صاحب لواست
چادر خاکی او مشکل گشاست
گرچه هرروضه مکرر میرسد
روضه روضه حرف دیگر میرسد
این حماسه کی به آخر میرسد
ارث مادر تا به دختر میرسد
کربلا زهرای خیمه زینب است
روز دشمن از وقار او شب است
@hosenih
گوشه گودال تنها میشود
گرچه می افتد زمین پا میشود
زینب کرار دنیا میشود
دین زصبرش باز احیا میشود
در اسیری سرفرازی میکند
صبر او با مرگ بازی میکند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#محمدجواد_شیرازی
▶️
سه ماه...
آب شدی، آبروی این خانه
سه ماه...
سوختی از درد مثل پروانه
سه ماه...
با غم خون های تازه درگیری
سه ماه...
دست به دیوار خانه می گیری
@hosenih
سه ماه...
پا شدی از بستر و زمین خوردی
سه ماه...
خیره شدی بر در و زمین خوردی
سه ماه...
لاله دمیده به روی پهلویت
سه ماه...
می شود اصلا ندیده ام رویت
سه ماه...
نیمه شب و اشک های پنهانی
سه ماه...
نافله ات را نشسته می خوانی
سه ماه...
آرزوی مرگ می کنی هر شب
سه ماه...
شانه نخورده به گیسوی زینب
سه ماه...
هق هق روز و شب حسن بودی
سه ماه...
بغض گلوی حسین من بودی
سه ماه...
در قفس گریه هام محبوسم
سه ماه...
رفتنت از خانه گشته کابوسم
سه ماه...
گرد و غبار دلم نخوابیده
سه ماه...
نور طلوعت به من نتابیده
سه ماه...
پشت در خانه سخت می سوزم
سه ماه...
فکر غم ماجرای آن روزم
سه ماه...
دیدن وضع تو بی قرارم کرد
سه ماه...
میخ در خانه شرمسارم کرد
سه ماه...
غیرت من سوخت دم به دم زهرا
سه ماه...
منتظر خنده ی توام زهرا
سه ماه...
روضه ی این خانه هم نشد کافی
سه ماه...
هست لباسی به گریه می بافی
سه ماه...
فکر حسین غریب و عطشانی
سه ماه...
می شود از داغ او پریشانی
@hosenih
سه ماه...
از سر شب تا به صبح می نالی
سه ماه...
گریه کن ماجرای گودالی
سه ماه...
روضه ی ما ختم شد به عاشورا
سه ماه...
گریه ی ما نذر سیدالشهدا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
حجت الاسلام #محسن_حنیفی
▶️
واژه ها سوگوار واژه ی نور
واژه ای سر به روی زانو داشت
واژه ای فاش روضه میخواند و
واژه ای دست روی پهلو داشت
@hosenih
کوچه ها رنگ نیلگون بر تن
روضه را با اشاره می خواندند
گاه گاه از زبان یک کودک
گاه ازگوشواره می خواندند
پاره های دل فدک نامه
چه غریبانه اشک می سفتند
روضه ها را به هم در گوشی
چادر و گوشواره میگفتند
هق هق گوشواره اش گم شد
در هیاهوی کینهها ناگاه
چادرش آه میکشید از دل
ناله میزد وقار "یا اماه"
آب میشد ز شرم تیغ علی
سپر مرتضی ز کار افتاد
رنگ پاییز روی گلبرگ
مریمِ دائما بهار افتاد
@hosenih
ارث اشک حسن به ما برسد
در فدک باغ لاله می روید
اشک از چشم کودک شیعه
چون شود هفت ساله می روید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#غلامرضا_سازگار
▶️
من ز«ثانی» اشاره را دیدم
ضربههای دوباره را دیـدم
@hosenih
مـادرم رو نشـان نداد، ولی
قطعـه ی گوشـواره را دیـدم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih