eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
292 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ای امید همه ، ای چاره‌ی حیرانی‌ها ای دوای همه‌ی درد و پریشانی‌ها سفره‌ات کرد نمک‌گیر همه‌ دنیا را روضه‌ات راه نجات همه زندانی‌ها سیدی دست مریزاد ! رسیده یک عمر کرم ایل و تبار تو به ایرانی‌ها عاشقی در همه جا دردسری بود ولی ما رسیدیم از عشق تو به آسانی‌ها نَفَس گرم تو با آن زن بدکاره چه کرد؟ که گذشت از همه‌ی بی سر و سامانی‌ها قتلگاه آمده‌ای یا که به زندان آقا؟ ساق پایت چه شده؟ وای ازین جانی‌ها تازیانه، غل و زنجیر، جسارت، دشنام چارده سال تو بودی و پریشانی‌ها یوسف فاطمه و تخته در و چار غلام کرده تغییر چرا رسم مسلمانی‌ها پیکرت روی زمین ماند، نماندند اما_ دختر و خواهر تو بین بیابانی‌ها ** سر جدت که جدا شد، همگی شیر شدند شمر آمد به حرم، کرد رجز خوانی‌ها شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر پاره سنگی در دِلِ دریا که گوهر نیست بیچاره آن چشمی که از داغ شما تر نیست زندان عقول ناقص این اهل دنیا بود زندان مکانی هست که موسی ابن جعفر نیست حتی زن بد کاره هم ایمان به او آورد تا صورتش را دید فهمید او ستمگر نیست هر، روزه اش با تازیانه می شود افطار در قعر زندان های هارون چیز بهتر نیست؟ زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند تابوت او دست کم از زنجیر و خنجر نیست ** در روز عاشورا برای اشک ثارالله قطعاً دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم! این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟ اسلام را در روز روشن زیر پا بردند شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی می خواست در محمل رَوَد اما برادر نیست شاعر‌: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
موسای آل احمدم و برگزیده ام جای وصال، غربت و دوری خریده ام با اشتیاق جام بلا سر کشیده ام چون زینبم، حماسه ی صبر آفریده ام در قعر چاه، سِیر صعودی به من رسید رخسار زرد و چشم کبودی به من رسید از آن زمان که مرد یهودی به من رسید قدر تمام عمر، مصیبت چشیده ام امشب دوباره قلب مرا گردِ غم گرفت از درد هجر فاطمه ام گریه ام گرفت اصلا نباید آه مرا دستِ کم گرفت... ...چندی گذشته و پسرم را ندیده ام زنجیرها از این همه آزار خسته اند دیگر، تمام نافله هایم نشسته اند هر صبح و شام حرمت من را شکسته اند آن قدر، ناسزا من از این ها شنیده ام خورشیدِ خاک خورده ی هفتم شدم اگر این روزها به گریه تجسم شدم اگر در لابه لای جامه ی خود گم شدم اگر مانند شمع، در کف زندان چکیده ام من را به زورِ سلسله بسیار می کِشند تا آن سیاهچالِ دل آزار می کِشند از ساق پای درهم من کار می کِشند گودال تنگ و پیکر قامت خمیده ام؟! شِکوه ز داغ مستمر خود نمی کنم اصلا نظر به دردسر خود نمی کنم گریه بر آتش جگر خود نمی کنم گریان داغِ تشنه لبِ سر بریده ام ** با جسم چاک چاک، سری در بدن نداشت در زیر آفتاب، به تن یک کفن نداشت یک عمر، یادِ این که لباسی به تن نداشت با اشک و آه، جامه ی خود را دریده ام شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت 24 رجب، سالروز علی در بدو دنیا آمدن کعبه قُرُق کرده برایش کار دشواری نبوده فتح خیبرها شاعر: @dobeity_robaey
قرعهٔ غربت به یار آشنا افتاده بود فتنه هایِ زهر در جام بلا افتاده بود درد غالب شد به قلبش، لحظه لحظه لرزه بر دستهایِ حضرتِ مشکل گشا افتاده بود با نفس‌های سرآسیمه جدالی سخت داشت استخوانِ سینه اش در تنگنا افتاده بود خورد مظلومانه بر دیوارِ زندان صورتش حضرتِ باب الحوائج بیهوا افتاده بود شد عبایش گرد و خاکی؛ خورد لب‌هایش ترک رنگ و رو از چهرهٔ آقایِ ما افتاده بود هم کبودی بر تنش، هم روی ساقِ پایِ او ردّی از زخم ِ غل و زنجیرها افتاده بود زهر با خود حنجرش را تکه تکه بُرده بود با عطش یادِ شهیدِ کربلا افتاده بود پیکرش رویِ پلِ بغداد جانم را گرفت دل؛ پریشانحال یادِ بوریا افتاده بود لرزه ها و ضجه ها انداخت بر ارکانِ عرش خنجر کندی که در کارِ قفا افتاده بود سنگ می بارید با شمشیرِ برّان بر تنش در کنارِ خونِ در جریان؛ عصا افتاده بود آبروی هر دو عالم بی کفن؛ عریان؛ سه روز بر تنِ صحرایِ ماریه رها افتاده بود! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غمی ویران‌تر از بغض گلو افتاده در جانش بزرگی که زبانزد بود در این شهر ايمانش کسی که از خلیفه تا گدای کوچه‌گرد شهر نمک‌پرورده بود از سفره‌های فضل و احسانش به حکمت، آیه آیه از لبش والعصر جاری بود به رحمت، هر سحر فوج ملک بودند مهمانش سكوت اشک زهرا بود و باید خواند دریایش شکوه نام حیدر بود و باید خواند طوفانش کسی از پشت این در دست خالی برنمی‌گردد مگر بخشیده باشد حضرت موسی دوچندانش به عطر ربنای جاری بین قنوت خود بهشتی آفریده گوشۀ تاریک زندانش نگاهش قبلهٔ خورشید و از زیبایی‌اش این بس، بگویم هست ماه آسمان آیینه‌گردانش ** دلش آشفته‌تر از تشنه کامی‌های عاشوراست عطش پشت عطش می‌ریزد از لب‌های عطشانش گلو می‌داند این بغض نفس‌گیر صدایش را که حتی کوه باشد، می‌کند این داغ ویرانش... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر ناله های روز و شبش اعتنا نشد هر روز آب تر شد و دردش دوا نشد ابعاد جسم مختصرش وقت سجده اش در یک نگاه، بیشتر از یک عبا نشد خاک نمور و سرد سیهچال شد سبب از دردهای کهنه، شبی هم رها نشد دلتنگ بود سخت به دیدار دخترش اما ندیدش آخر و حاجت روا نشد بین فشارِ حلقه ی زنجیرها کسی چون او به ساقِ خُرد شده مبتلا نشد تا مغز استخوان تنش تیر می کشید بی دردسر نشد که شود جابجا، نشد بدکاره هم عوض شد و ذکر جلاله گفت بیچاره آنکه با کرمش آشنا نشد مردی که با حیا به نماز ایستاده بود حتی زمان نافله از او حیا نشد هرچند سینه اش به روی تخته پاره رفت دیگر شکسته زیر سم اسب ها نشد شکر خدا نماند تنش بر روی زمین شکر خدا که سهم تنش بوریا نشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_6001071113633795823.mp3
3.45M
به دعاهای پرخیرِ مادرم سر سفرۀ موسی‌بن‌جعفرم مدیون خودش و پسرشم تا خون تُو رگمه نوکرشم هُوَ بابُ النجاةِ ما سِوی‌ الله؛ روحی بِفداه هُوَ بابُ الحوائجِ إلی الله؛ روحی بِفداه باب الحوائج؛ موسی بن جعفر ....................................... گوشۀ حرمِش آشیونمه گنبد آقا سقف خونمه ممنونِ خودش و کَرمِشم جاروکشِ دمِ حرمِشم با‌آقامون‌کسی‌نمیشه‌گمراه؛روحی‌بِفداه هُوَ بابُ الحوائجِ إلی الله؛ روحی بِفداه باب الحوائج؛ موسی بن جعفر ....................................... درِ خونۀ موسی‌بن‌جعفریم مگه میشه که دستخالی بریم داره رضایتِ فاطمه رو پس کربلا می‌بره همه رو از آقا دست ما نمیشه کوتاه؛ روحی بِفداه هُوَ بابُ الحوائجِ إلی الله؛ روحی بِفداه باب الحوائج؛ موسی بن جعفر شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌شود بر شانۀ لطفت پریشان گریه کرد پابرهنه سویت آمد، مثل باران گریه کرد هر دم ای آیینه! با آهت دل عالم گرفت چشم دنیا تار شد، سر در گریبان گریه کرد خون به جای اشک از زنجیر دستانت چکید پابه‌پای تو در و دیوار زندان گریه کرد از شکوه تو زن آوازه‌خوان لکنت گرفت با نوای ربّنای تو نگهبان گریه کرد تازیانه خط‌به‌خط بر پیکرت مقتل نوشت تازیانه زخم‌هایت را فراوان گریه کرد ** بیت آخر خواند دعبل از غریب کاظمین بی‌صدا زیر عبا شاه خراسان گریه کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عصر آشوب و بلا ...ولوله و بحران‌ها جامعه از همه سو دستخوش توفان‌ها رویش معتزله، زیدیه و جنبش فخ عصر سرکوب و فراوان شدن زندان‌ها ای امامی که دلت نرم‌تر از باران بود یا ابا الصبر! شمارا چه به این زندان‌ها خاک‌پای تو چه بسیار هشام بن حکم تربیت‌یافته‌ی مکتب تو صفوان‌ها کاظمین است دل شیعه ...ز داغ غمتان به فدای تن رنجور تو گردد جان‌ها عطری از پیرهن پاره تو در زندان می‌کند باز دل و چشم همه کنعان‌ها ای عزیزی که خداوند فرومی‌ریزد از دعا و نفس گرم شما باران‌ها زینت مجتهدان! لطف تو کاری کرده است که مرید تو شدند آن‌همه زندان‌بان‌ها پیکرت روی پل و...رافضی‌ات می‌خواندند از همان نسل که بر نیزه زده قرآن‌ها گرچه تشییع تو بسیار غریبانه گذشت وای بر آن بدن دوخته با پیکان‌ها... چند دربان تن بی‌جان تو را چرخاندند روی یک‌تخته‌ی چوبی وسط میدان‌ها زیر تابوت تو رفتند ملائک تا عرش ختم در نور شده با تو همه جریان‌ها... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 شهادت جانسوز امام موسی کاظم (علیه‌السلام) تسلیت باد. موسایی و صد جلوه به هر طور کنی هر جا گذری، حکایت از نور کنی تو باب حوائجی و ما حاجتمند ما را نکند ز درگهت دور کنی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
يَامُخَلِّصَ‌الرُّوحِ‌مِنْ‌بَيْنِ‌الْأَحْشَاءِوَالْأَمْعَاءِ خَلِّصْنِي‌مِنْ‌يَدِ‌هَارُون‏ در شامِ تارِ بی کسی ام رَدِّ ماه نیست اینگونه روزگارِ اسیری سیاه نیست دارند زنده زنده مرا دفن می کنند قعر سیاهچال کم از قتلگاه نیست پلکی که مشت خورده به آن..،وا نمی شود چشم مرا توان همین یک نگاه نیست هر شب به جای نان ، لگدی سیر میخورم افطارِ روزه‌داریِ من گاه گاه نیست! با هر تکانِ سر..،نَفَسَم قطع می شود... زنجیرِ دور گردن من بی گناه نیست ساقی که ساق عرش خدا بوده..،خُرد شد وضع وخیم زانوی من روبه‌راه نیست تصویر جسم لاغر من را خیال کن : یک کوه پُر غرور که هم‌وزن کاه نیست آخر عذاب بددهنی می کشد مرا زخمی شبیه زخم زبان نیست..،آه..،نیست تشییع من به گردن یک تخته ی "در" است... میخش ولی ز پهلوی من سهم‌خواه نیست شکر خدا که چند کفن قسمت من است عریان‌رهاشدن بخدا شأن شاه نیست حتی لباس های تنم دست هم نخورد در انتظار غارت من یک سپاه نیست معصومه ام به بزم شرابی نمی رود شکر خدا که دختر من بی پناه نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای یاکریم زخمی و بدحال، السلام زندانی غریبِ سیه‌چال، السلام آیینه ای و از همه جانب شکسته ای از زخم های حلقه ی زنجیر خسته ای دور از وطن شدن، شده داغ و غم دلت معصومه ات کجاست، شود مرهم دلت هر کس رسید بر سر راهت، درست شد بدکاره هم به لطف نگاهت درست شد ماندن درون حجره ی نمناک، مشکل است تشخیصت از عبا به روی خاک، مشکل است رنجیدن از ملال، برایت شده روال قدت شده میان مطامیر، چون هلال رنگت شده چقدر دگرگون، کلافه ای از ناسزای سِندی ملعون، کلافه ای با تازیانه موجب رنجت، همیشه شد آنقدر زد که پیرهنت ریشه ریشه شد آلاله های دور و برت نامرتب است ذکرت شبیه فاطمه، خَلِّصنی یارَب است بین عراق، آرزوی مرگ می کنی از درد ساق، آرزوی مرگ می کنی ساقِ شکسته را به مشقت تکان مده بینِ فشار حلقه ی زنجیر، جان مده بر تخته‌، گرچه پیکر پاکت بلند شد کِی روی نیزه ها سر پاکت بلند شد؟ سنگین شده اگرچه تنت بین سلسله اما نبود دور و برت داد و هلهله عریان به روی خاک، تنت بر زمین نماند بی غسل و بی کفن، بدنت بر زمین نماند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مادربزرگم خانه‌ای از جنس باور داشت آجر به آجر در دلش سوغات قمصر داشت کنج حیاط کوچکش باغ بزرگی بود گلدان به گلدان شعرهای روح پرور داشت   از بیت های بوستانش معرفت می‌ریخت بر شاخه‌‌ی سبز گلستانش کبوتر داشت بوی خوش گل‌های قالی بس که می‌پیچید چون بارگاهی بود که صحنی معطر داشت حتی به جای پرده، پرچم دلبری میکرد حتی به جای صندلی، آن خانه منبر داشت آن خانه‌ای که ابرها همسایه‌اش بودند از هر طرف رفتم به سمت آسمان در داشت از پنجره هم‌دست باران میشدم هر بار بال خیالم تا بلندای فلک پر داشت قطعا ملائک استجابت را می‌آوردند وقتی قنوت ناودان ها عطر کوثر داشت مادربزرگ دائم الذکرم سحر تا شام هر روز ختم چارقل را با سماور داشت همسایه ها حاجت روای خانه اش بودند روزی که نذر سفره‌ی موسی بن جعفر(ع) داشت صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس می‌زد قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت می‌گفت آن مردی که دنیایی اسیرش بود سجاده‌ای در کنج زندانی محقر داشت با اشک‌هایش پایه های عرش میلرزید در سجده‌ی نیمه شب خود صبح محشر داشت با یک اشاره خیر و شر را جابجا می‌کرد آنقدر که بدکاره‌ دست از کار خود برداشت هرگز نباید سر به خاک حجره بگذارد مردی که خاک مقدم او قیمت زر داشت زنجیرها حتی دخیل دست او بودند باب الحوائج با همه، لطفی برابر داشت مادربزرگم گریه کرد و شانه اش لرزید بغضی شکست و استکان از غم ترک برداشت مولای مظلوم و غریب شیعیان در بند ای کاش سلمان داشت و ای کاش قنبر داشت او روزه‌داری که طعام سفره اش غم بود او روضه‌داری که همیشه ذکر مادر داشت بر شانه‌ی شب پیکر خورشید را بردند تقدیر روی شانه‌هایش دُرّ و گوهر داشت پای گریز روضه خوان تا کربلا می‌رفت می‌گفت صد رحمت که مولا پیکرش سر داشت از بوریا و نعل تازه زود رد می‌شد از بس که در دل غیرت آل پیمبر داشت صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس می‌زد قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت گفتم که آن خانه چنان صحنی معطر بود باید بگویم چون حرم صحنی مطهر داشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قربان آنکه بر دل ما غم کشیده بر پیکر ما جامه ی ماتم کشیده ما خانه هامان را حسینیه کشیدیم سردار بی سر، سَردَرش پرچم کشیده این کار،کارِ روضه ی شیب الخضیب است در چشمه ی چشمم اگر زمزم کشیده زهرا دم در دم گرفته ؛یا بُنیَ چایی روضه با دم او دم کشیده ** ای حا و سین و یا و نونِ قلب زهرا دستِ که اینگونه تورا دَرهم کشیده با نیزه ها شد پیکر تو قطعه قطعه با نعل ها شد پیکرت، مبهم، کشیده پیراهنت، عمامه‌ات، آقا سرت کو نقّاش تو چندين هِجا را کم کشیده خون کرده قلب عالمی را ساربان، تا_ انگشتر و انگشت را باهم کشیده جان ها فدای دختری که گفت بابا در پاسخش خورده ولی محکم، کشیده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در یا مَن أرجُوه لِکل خَیر، رسوایم نکن با غضب در پیش مولایم تماشایم نکن من پشیمانم از اعمالم که اینجا آمدم شرمسار از مهدی موعود، مولایم نکن از امام خود، سر دنیا تغافل کرده ام بعد از این دیگر مرا مشغول دنیایم نکن بی دعاهای امام عصر، ذلت می کشم بی نصیب از رحمت فرزند زهرایم نکن مبتلایم کن به عشق حضرت صاحب زمان احتیاجم را ببین، امروز و فردایم نکن مونس تنهایی ام، آرامشم، ذکر علی است لحظه ای دور از علی، حیران و تنهایم نکن یاد آغوش ضریحش آه حسرت می کشم بیش ازین محروم از آغوش بابایم نکن کربلایی کن مرا در ماه پُر خیر رجب باز هم جامانده از صحن معلایم نکن ** رو به سوی علقمه با گریه آقا ناله زد: لشگر کوفه طمع بر چشم سقایم نکن از زمین برخیز عباسم، تمام لشگرم اینچنین حیران میان دشت و صحرایم نکن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 به‌مناسبت سالروز وفات حضرت ابوطالب علیه السلام (۲۶ رجب) بابای یکتا گوهرِ دنیا ابوطالب معنای ایمان، چشمه‌ی تقوا ابوطالب هم معتمد در وادیِ بطحا ابوطالب هم عابد و فرزانه و والا ابوطالب او همنشینی کرده با احرار و با ابرار تکیه به او کرده همیشه احمد مختار ارث شجاعت دارد از او حیدر کرار بِالذّات یکتا پرور و یکتا ابوطالب بی اذنِ فرزندش قیامت پا نمی‌گیرد فرزند، ارثیه جز از بابا نمی‌گیرد با این حساب انگار که معنا نمی‌گیرد یا حیدر کرار جز با یا ابوطالب اسلامِ نوپا را محافظ بود و سنگر بود در روزهای سخت همگامِ پیمبر بود با غیرتش الگوی بی‌همتای حیدر بود پشت و پناهِ حضرت طاها ابوطالب ایثار در ذات و شجاعت بود در خونش اسلام هم حتی به نوعی بود مدیونش شِعبِ ابی‌طالب، پیمبر بود ممنونش اسطوره شد در روز وانفسا ابوطالب شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 ۲۶ رجب، سالروز وفات موحد و مؤمن قریش، حضرت ابوطالب(ع) پدر بزرگوار امیرالمؤمنین(ع) تسلیت باد. در صف محشر، کف افسوس برهم می‌زند... هرکسی گامی دراین دنیا برایت برنداشت... ✍ @hosenih@dobeity_robaey
صدای وحی می رسد به گوش احمد امین صدا بلند تر شود برای بار دومین زمان به شوق می دود، سکوت میکند زمین بخوان به نام خالقت که هست رکن دین همین بخوان و سرفراز کن قبیله ی قریش را مژده بده سلسله ی جلیله ی قریش را غار حرا منوّر از جمال کبریایی اش امین وحی هم شده واله دلربایی اش منتخب خدا شده شکوهِ مصطفایی اش محور مهربانی است سینه ی خدایی اش سلام میکند به او، خدا و جمله خلقتش زبان گرفته آسمان، مبارک است بعثتش شبهه جزیره ای شده مفتخر از کلام حق کویر تشنه ای شده لبالب از پیام حق به دست مصطفی ببین سلسله ی زمام حق مژده دهد نبی حق به اولین امام حق که ای شکوه نام تو جذبه ی هر سخن علی! منم رسول خاتم و تویی وصی من علی! عبد مناف! فخر کن به آدم ابوالبشر عبدمطلّب از شرف، تاج گذار روی سر گشته یتیم مکه بر امت ماسوا پدر کاش که بود آمنه کنار این پیامبر به مادرش سلام حق به همسرش سلام حق خدیجه ای که سر نزد لحظه ای از کلام حق خموش ای سخنوران ناطق وحی آمده فضل تمام انبیا از این جناب سر زده آیه ی "لا اله" را بخوان میان بتکده مگر که نور حق دمد به قلب های یخ زده اگر چه از یهودیان به او عذاب می رسد از آن وجود مهربان صبر و صواب می رسد خُلق عظیم او دهد پاسخ صد ابولهب به جز خدا، به جز دعا، نیاورد به روی لب به صبح روزه گیرد و به شب کند نماز شب به حیرت اند مشرکان از این وقار و این ادب که در جواب آن همه بی ادبی به محضرش کند عیادت از کسی که شعله ریخت بر سرش مردم غم رسیده را مرهم قلب و جان شود به نور عقل و راستی حامی دختران شود مدعی برابری به مردم جهان شود چشم کِشد بلال او که لحظه ی اذان شود صدای خشک و خسته ای نوای عشق سر دهد چو آفتاب جلوه ای به چهره ی سحر دهد بَرده ی رنج دیده را به اوج آسمان بَرد عقیده های شوم را ز خاطر زمان بَرد به هر کجا که می رود طراوت جنان بَرد به گوشه ی تبسمی دل از بهشتیان بَرد معجزه ی نگاه او به قلب مرده جان دهد لحن سلامِ گرم او سرشت را تکان دهد شیوه ی جذب کردنش رسالتی است دیدنی به کودکان کند سلام حالتی است دیدنی رو به خدا که می کند عبادتی است دیدنی او و خدیجه و علی، جماعتی است دیدنی دو آفتاب و یک قمر نور دهد حجاز را کعبه به خود ندیده است این چنین نماز را ببین یگانه ی بشر قامت خود دوتا کند ببین علی نوجوان به دوست اقتدا کند ببین خدیجه این دو را رهبر و مقتدا کند بگو به دشمن نبی اقامه ی عزا کند از این سه نورِ متصل بقای دین داور است مثلثی که محورش فاطمه ی مطهر است جان به فدای احمد و هجرت بی نظیر او گشوده شد مسیر دین به سعی چشمگیر او ببین به لیلة المبیت، کوشش وزیر او علی که در مباهله بیان شده غدیر او برای ختم الانبیا همیشه جان نثار شد علی است جانشین او نه آنکه یار غار شد غدیر برکه ای بُود ز چشمه سار بعثتش مدینه قبله گاه شد از آفتاب هجرتش ظهور مهدی اش شود ادامه ی نبوتش کوفه زمان مهدی است مرکز حکومتش طلوع نور مهدی است آفتاب سرمدی به دست او جهان شود مدینه ی محمدی شاعر: حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رباعی بر روز حساب خود براتی بفرست در باغچه‌ی دل نفحاتی بفرست با نام علی دهان خود شیرین کن با نام محمد صلواتی بفرست شاعر: @dobeity_robaey
در هر نفس، دلگرمی طه، علی بود حتی میان عرش، آن بالا علی بود اصلی ترین اعجاز احمد در رسالت قرآن نبوده بلکه بودن با علی بود قرآن مگر بی مدح حیدر سوره دارد هر جای قرآن گشته ام، پیدا علی بود "ألیَوم أکمَلتُ لَکُم" یعنی محمد شرط کمال بعثتش، تنها علی بود در جنگ های سخت آن دوران، همیشه ذکر پیمبر، لافتی إلا علی بود از ماجرای فتح خیبر شد نمایان تنها یل بی باک و بی همتا علی بود در سختی جنگ احد، از گِرد احمد رفتند اصحاب نبی اما علی بود آن کس که نفس مصطفی بود و به جایش در بسترش خوابید بی پروا، علی بود با او کسی احساس تنهایی نمی کرد بر بی پناهان، ملجأ و مأوا علی بود حیرت زده هستند سلمان و اباذر هر منزلی رفتند در آن جا علی بود با یا علی، موسی کلیم الله گشت و... ذکر لب عیسی بن مریم یا علی بود آن کس که مست سجده هایش بود جبریل آن عاشق دلداده، مولانا علی بود بالاتر از هر رتبه ای را مرتضی داشت آرامش انسیة الحورا علی بود ممسوس حق بودند در یک نور واحد حیدر، بتول و حضرت زهرا علی بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جلوه ای از رخ معشوق به ما تابیده نوری از جنس خدا در همه جا تابیده مکه روشن شده، خورشید حرا تابیده ای خدیجه پدر فاطمه آمد، صلوات دست پر آمده امروز محمد صلوات آمد از سمت حرا، نور نبوت به جبین آمد از سمت حرا، قاری قرآن مبین آمد از سمت حرا، مرد پیام آور دین او که مسرور می آید، شده پیغمبرمان أشهَدُ أَنَّ محمد شده پیغمبرمان او که از روز نخستین و ازل احمد شد او که در غار حرا، منتخب ایزد شد شد حرا میکده اش، مست می سرمد شد جبرییل آمده و جام نبوت در دست تا که با خواندن قرآن نبی گردد مست نزد او چهره ی ابلیس حضیض است چقدر وحی از غنچه ی لبهاش لذیذ است چقدر این نبی نزد خداوند عزیز است چقدر خاص بوده که به او سوره ی کوثر دادند خوش بحالش، که به او حیدر صفدر دادند او رسول است و شده حرف حسابش قرآن هدیه اش بر همه توحید پرستان، ایمان آمده تا که بسازد ز گِل ما انسان ما اگر ماه خدا، ماه محرم داریم از سر سفره ی پیغمبر خاتم داریم مصطفایی که به جز زجر ز کفار ندید از یَد بولهب مکه کم آزار ندید دور خود یار، به جز حیدر کرار ندید روی غمهاش به جز فاطمه مرهم نگذاشت سنگ دشمن به لبش خورد، ولی کم نگذاشت آمده تا که بتی قبله ی مردم نشود کعبه از لات و هبل، غرق تألم نشود کعبه خود سنگ نشانیست که ره گم نشود به خداوند، به قرآن و به جان ثقلین قبله ی اصلی عشاق جهان است حسین زینت دوش نبی کیست، أباعبدالله دین ناب نبوی چیست، أباعبدالله غیر حق فانی و باقیست، أباعبدالله این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
توفیق نصیبم شده از یار بخوانم مدّاحی دلدار کنم از دل و جانم خواهم ز خدا ای هدف خلقت هستی تا روز جزا زیر لوای تو بمانم المنةُ لله که من وقف تو هستم یعنی که گدای تواَم و شاه جهانم! وقتی که زبان مدح و ثنای تو بگوید شهد عسلت می چکد از هر دو لبانم جام دلم از عشق تو گردیده لبالب این حالت روحانی من گشته نشانم جز مِهر تو را در دل خود راه ندادم مِهر تو شود روز جزا خطّ امانم سرشار شدم از کرَم واسعه ی تو از فیض تو نشأت ببَرد طرز بیانم بر طینت من مُهر غلامی تو پیداست تزریق شده مِهر تو در روح و روانم سوگند به زهرا که تویی دار و ندارم گر اَمر کنی در قدمت جان بسپارم جبریل فرود آمده از سوی خدایت حکمی ز خدای احد آورده برایت آورده برای تو که سلطان جهانی تاجی که مزیّن شده با نور ولایت «اقرأ» به تو تلقین بکند یار قدیمی آوای علی می رسد از غار حرایت فرمود بخوان نام خداوند جلی را آن کَس که به هر لحظه کند از تو حمایت شد واسطه ی فیض خدا حضرت حیدر یعنی که به دست علی است امر هدایت تو با علی هستی و علی با تو دمادم هر جا که تو رفتی، شده او پای به پایت تو منبع نوری و علی لمعه ی نورت یعنی که تویی کعبه و او قبله نمایت آویخته بر گردن من رشته ی لطفت مملو ز کرامات تواَم، زیر لوایت من جز تو و حیدر به خدا یار ندارم جز لطف شما هیچ مددکار ندارم ای دوستی ات تاج سر عالم و آدم المنةُ لله که تویی سید خاتم با خُلق عظیمت همه را شیفته کردی اسلام ز اخلاق تو شد قبله ی عالم مشی تو به اسلام علی عادتمان داد این است صراطی که به قرآن شده اقوَم واقف به تولای علی چون تو کسی نیست ای یار قدیمی علی، قائد اعظم! با دست که شد تاج رسالت بر سر تو؟ این دست خدا بود که گشتی تو معمّم! معراج، خدا از چه کسی با تو سخن گفت؟ با صوتِ که اسرار خدا بود مفهّم؟ هنگام خداحافظیِ آخر معراج آیا تو نگفتی به خدا یا علی آن دم؟ بالله که این حمد خداوند ودود است حیدر به خداوند قسَم، اصل وجود است قلبم شده امشب حرم حیدر کرّار جانم به فدای قدم حیدر کرّار بر طالع من شیعه ی حیدر بنوشتند نقش است به قلبم عَلَم حیدر کرّار زنگار، زدوده ز دلم نور ولایت گردیده دلم جام جم حیدر کرّار اُفتد به تن دشمن تو لرزه ی سنگین وقتی شنوَد ذکر و دم حیدر کرّار در معرکه بر روی زمین ریخته سرها با چرخش تیغ دو دم حیدر کرّار روئیده به جان و دل من گلشن مِهرت از بارش ابر کرَم حیدر کرّار با نیمه نگاه تو شدم یار ولایت صد شکر شدم از خدَم حیدر کرّار از روز ازل تا به ابد دل به تو بستم از پیر غلامان شما بوده و هستم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای کاش که غم رود ز دل‌ها بیرون امضا بشود ظهور مولا، اکنون... ما مبعث ختم الانبیا را گوییم تبریک به "حضرت خدیجه خاتون" شاعر: @dobeity_robaey
"اِقْرَاء" كه ميان آسمان ها و كرات نازل شده است بار ديگر بركات جبريل امين دسته گلى آورده ست تقديم رسول مهربانى،"صلوات" @dobeity_robaey