#روضه_مصور
هزارشکر تَنَش زیرِ آفتاب نرفت
به پیکرش پَروبالِ کبوتر افتاده
✔️ اثرِ هنرمند ولایی #حسن_روح_الامین
🏴 بهمناسبتِ #شهادت_امام_جواد_ع
نامِ اثر: جواد الشهید (علیه السلام)
🏴 #امام_جواد_ع_شهادت
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
IMG_20230617_160439_175.JPG
25.79M
🔴 نسخهی #با_کیفیت و #قابل_چاپ نقاشیِ《جوادالشهید علیهالسلام》
✔️ اثرِ هنرمند ولایی #حسن_روح_الامین
🏴 بهمناسبتِ #شهادت_امام_جواد_ع
✅ ↳ @hosseinieh_net
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 شهادت جانسوز امام جواد (ع) تسلیت باد.
ای دوست به درگهت مُراد آوردم
از دست ستمها به تو داد آوردم
نام تو جواد است و خدایِ تو جواد
اُمید به لطف دو جواد آوردم
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
↳ @hosseinieh_net
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
آسمان میخواند امشب، قدسیان دف میزنند
حوریان کِل میکشند و خاکیان کف میزنند
شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟
تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟
آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی
آمدی آیینهی انسیهی حورا شدی
امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا!
شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!
«لیلةُ القدرِ» نگاهش یا علی! اجر تو است
او «سلامٌ فیه حَتی مَطلَعِ الفجر» تو است
از ازل در پرده بود آیینهدارش میشوی
در عبور از کوچهباغ عشق، یارش میشوی
قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنیست
وای! وقتی میرسد دریا به دریا دیدنیست
ماه در امواج دریا دیدنیتر میشود
قدر زهرا با علی فهمیدنیتر میشود
مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد
روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد
ای بلال! امشب اذانی را که میخواهی بگو
«اَشهدُ اَنَّ علیاً حجتُ الله»ی بگو
عقد زهرا و علی در آسمانها بسته شد
سرنوشت عشق هم بر زلف آنها بسته شد
گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است
خوب میدانست حیدر بی زره هم حیدر است
تا در میخانه امشب روح را پر میدهیم
دل به چشم کوثر و دستان حیدر میدهیم
✍ #قاسم_صرافان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
چون خدا خلقت صدیقهی کبری میکرد
صورت عصمت خود را متجلا میکرد
تا علی آیت عظمی نبوَد بی همتا
ذات حق خلقت صدیقهی کبری میکرد
ازدواج علی و فاطمه با آن برکات
چشمهای بود که پیوند دو دریا میکرد
رازی از اعظم اسماء و صفات خود را
با یکایک صفت فاطمه معنا میکرد
ذات زهرا به امم نیست کسی مانندش
نور زهرا ز رُسُل حل معما میکرد
مصحف او که امامان همه را در بر بود
رازهاییست که روح القدس انشاء میکرد
فضهی خادمهاش مرتبهی مریم داشت
قنبر خانهی او کار مسیحا میکرد
در حضورش همه هستی به رکوع آمدهاند
فخر از سجدهی او حی تعالی میکرد
ز چه عالم نشود مجری فرمودهی او
کآنچه میخواست خدا، فاطمه اجرا میکرد
اول خاتمهی هر سفری پیغمبر
عزم دیدار حرمخانهی زهرا میکرد
باز میشد درِ جنات خدا بر رویش
تا درِ خانه به روی پدرش وا میکرد
مرتضی چشم خدا بود خدا را میدید
هر زمان بر رخ زهراش تماشا میکرد
::
گر نمیرفت برون حضرت حوا ز بهشت
اندر آن تا به ابد سیر چو حورا میکرد
بیش از این قدر که از همسری آدم داشت
نیست معلوم دگر مرتبه پیدا میکرد
لیک از آن روز که جبریل امین در بر عرش
مدحت فاطمه تقریر به حوا میکرد
گندمی خورده و آمد به جهان چون در دل
خواهش مادری حضرت زهرا میکرد
ترک اولی اگر این فایده را در بر داشت
کاش آدم همه دم ترک ز اولی میکرد
توبهاش تا که نیامیخت به نام زهرا
بود بی فایده هر چند خدایا میکرد
خوشترین لحظهی ایام "مؤید" آن بود
که مدیح علی و فاطمه انشاء میکرد
✍ مرحوم #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
امشب خدا لطف نهان خود هویدا میکند
امشب تفاخر فرش بس بر عرش أعلا میکند
امشب دو تا را جفت هم، از صنع یکتا میکند
یعنی علی ماهِ رخ زهرا تماشا میکند
با چشم دل در صورت او سیر معنا میکند
امشب حسد بر خاکیان، بی حد برند افلاکیان
خندان چمن؛ رقصان دمن؛ خوش دل زمین؛ خرم زمان
در دست اسرافیل بین، صورش شده ساز و دُهُل
با نور، دعوت نامه بفرستاده هادیّ سُبُل
امضا، ز ختم المرسلین؛ گیرندگان، خیل رُسل
هر کس که آید همرهش نی دسته گل؛ یک باغ گل
در آمد و شد اولیا، در رفت و آمد انبیا
ای غصّه و ای غم برو؛ ای شوق و ای شادی بیا
از بهر این ساعت زمان، لحظه شماری کرده است
وز بهر این وصلت زمین، نابردباری کرده است
چشم فلک شب تا سحر، اختر شماری کرده است
ایوب دهر از شوق امشب بی قراری کرده است
دست خدا، وجه خدا را خواستگاری کرده است
امشب علی ،آن عدل کل بر عقل کل داماد شد
شاگرد ممتاز نَبی، داماد بر استاد شد
خوان کرم مخلوق را دعوت به مهمانی کند
صد نعمت از رحمت خدا بر خلق ارزانی کند
وز طور موسی آمده تا آن که دربانی کند
آید خلیل، آرد ذبیحِ خود که قربانی کند
یوسف گرفته مِجمر و اسپند گردانی کند
کرّوبیان در هلهله، قدوسیان در همهمه
عیسی به دنبال علی، مریم کنار فاطمه
امشب به ملک اهل دل، مولی الموالی والی است
بر سینهی غم دست رد، شب موسم خوشحالی است
شام سیه بختی شد و، روز همایون فالی است
کوثر کنار ساقی کوثر علیّ عالی است
زهرا به خانه بخت شد، جای خدیجه خالی است
امشب به روی مرتضی، لبهای زهرا خنده کرد
آن دل گر از غم مرده بود، از خندهی خود زنده کرد
میخانه باز و هر کسی جام مکیّف میزند
ناهید پا میکوبد و تندر به کف دف میزند
رنگینکمان چون مشتری خود را در این صف میزند
لبخند وصل امشب چه خوش کوثر به مصحف میزند
آری نه تنها خاکیان، هر آسمان کف میزند
منشین غمین امشب دلا، شادی دل کن بر ملا
خیز و مِس خود کن طلا، آیینهات را ده جلا
عقد علی و فاطمه در آسمانها بسته شد
در آسمانها بسته شد، در کهکشانها بسته شد
زین نرگس و سوسن دگر، چشم و زبانها بسته شد
راه یقینها باز شد، پای گمانها بسته شد
بازاریانِ حُسن را، دیگر دکانها بسته شد
خورشید و ماه و آسمان، آیینهگردانی کنند
چون در زمین خورشید و ماهی نورافشانی کنند
بزمی که حق آراسته، الحق تماشایی بُوَد
جبریل مأمورست و فکر مجلسآرایی بُوَد
میکال از عرش آمده، گرم پذیرایی بُوَد
چشم کواکب خیرهگر از چرخ مینایی بُوَد
درشهر یثرب لاجرم، خوش گِرد همآیی بُوَد
خیل مَلک از عرش سوی فرش، فرش آوردهاند
بهر جلوسِ انبیا پَرهای خود گستردهاند
امشب ز شادی هر وجودی خویش را گم میکند
گردون تماشای زمین با چشم اَنجُم میکند
دریای لطف سرمدی، بی حد تلاطم میکند
اهل زمین را آسمان غرق تَنَعُّم میکند
هر غنچه بهر وا شدن چون گل تبسم میکند
امشب که گاهِ شادی بی حدّ و بی اندازه شد
با دست جانان دفتر عشق علی، شیرازه شد
امشب صدف، بر گوهری، یک بحر گوهر میدهد
یک گوهر اما از دو عالم پُر بهاتر میدهد
صرّاف کل، دردانهای بر دُرج حیدر میدهد
خود دست دختر را پدر بر دست شوهر میدهد
نی نِی، فلک خورشید را بر ماه انور میدهد
تبریک گو بر مصطفی، جبریل از دادار شد
زهرا امانت باشد و حیدر امانتدار شد
امشب علی در خانهی خود شمع محفل میبَرَد
کشتی عصمت ناخدا را سوی ساحل میبرد
مشکل گشای عالمی، حل مسائل میبرد
انسان کامل را ببین، با خود مکمل میبرد
هم آن به این دل میدهد؛ هم این از آن دل میبرد
با نغمهی جادوییاش، داوود مداحی کند
با خامه مانی کِی توان این نقش طراحی کند؟
چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان
خورشید و مه تبریکگو، بر وصلت و پیوندشان
شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان
لبخندشان دارد نشان از خاطر خرسندشان
شیعه مبارک باد گو، بر یازده فرزندشان
ای شیعه! دست افشان شو و تبریک بر دلها بگو
بر پای خیز و تهنیت بر مهدی زهرا بگو
ای ساقی کوثر کنار خود بهشتیرو ببین
قامت قیامت را نگر طوبا ببین، مینو ببین
زین پس هلال خویش را در آن خَم ابرو ببین
هم لاله زارِ رُو ببین، هم نافه بارِ مو ببین
هر چند ماهِ رُخ عیان امشب به تو آسان کند
روزی رسد کز چشم تو رُخسار خود پنهان کند
✍ #علی_انسانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
نگاهش به در بود مهمان بیاید
صدای در آمد، علی پشت در بود
علی بود امّا نه مثل همیشه
که رخسارش از شبنم شرم، تر بود
گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا
مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟!
علی خواست لب وا کند، لب فرو بست
نگفت و محمّد خودش باخبر بود
«فداها ابوها»، نگاهش به زهراست
به نوری که در خانهاش جلوهگر بود
به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید
به زهرا که شاد از قضا و قدر بود
علی رفت و زهرا جهیزیّه میخواست
علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود
زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ
که داراییِ او همین مختصر بود
زره شد جهیزیّۀ عشق اما
از آن روز زهرا برایش سپر بود
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده
امشب عروس آسمان خاک در حیدر شده
امشب علی محو رخ صدیقهی اطهر شده
امشب به بیت فاطمه غلمان ثناگستر شده
امشب شب آمرزش خلق از سوی داور شده
زیرا امیرالمؤمنین داماد پیغمبر شده
جن و بشر، حور و ملک گویند امشب با علی:
دامادیات، دامادیات، بادا مبارک یا علی
مهر و مه اینجا اختری، گردون هلالی میکند
یا آسمان با اختران بذل لئالی میکند
دل در سرای فاطمه سیر خیالی میکند
طوطیِ جان در بزم او شیرین مقالی میکند
روح الامین مداحی مولی الموالی میکند
حور و ملک را با دمش حالی به حالی میکند
ریزد چو باران از سما، آیات رحمت بر زمین
در مجلس دامادی مولا امیرالمؤمنین
جبریل نازل از سما گردیده بر فخر بشر
آورده پیغام از خدا کی بهترین پیغامبر
ما از ازل این عقد را بستیم در لوح قدر
تو در زمین این خطبه را انشاد کن بار دگر
گیتی ز انجم پُر شده با وصل این شمس و قمر
او مادر است و این بُوَد بر یازده مولا پدر
این وصل، وصل کوثر و ساقی کوثر میشود
این عقد، عقد حیدر و زهرای اطهر میشود
وصل دو دریا حاصلش دو لؤلؤی مرجان شود
کز هر دو تا شامِ ابد روشن چراغِ جان شود
بر پای آن، در راه این، جانِ جهان قربان شود
او دین ز صلحش زنده و این کشتهی قرآن شود
مرجانْ حسن، کز حُسنِ او جانْ مشعلِ تابان شود
لؤلؤ حسین است و از او دل شعلهی سوزان شود
مرجانْ که دیده آنچنان؟ لؤلؤ که دیده اینچنین؟
آدم گدای کوی او، عالم فدای روی این
ای فاطمه بنت اسد ناموس حی ذوالمنن
امشب عروس خویش را بنگر کنار بوالحسن
بر روی حیدر خنده کن بر دست زهرا بوسه زن
بنشین و بنشانش ببر مانند جانِ خویشتن
گردیده در بیت الولا، ماه رخش پرتو فکن
گوش خدا یعنی علی تا بشنود از او سخن
تهلیل گو، تقدیس کن، تسبیح خوان دل باخته
در سر به شوق فاطمه شوری دگر انداخته
امشب خدیجه در جنان لبخند دیگر میزند
روحش بشوق دیدن داماد خود پر میزند
در خانهی شیر خدا با مصطفی سر میزند
گه بوسه بر دست علی ساقی کوثر میزند
گه خنده بر ماه رخ زهرای اطهر میزند
گاهی تبسم بر گل روی پیمبر میزند
ارواح پاک انبیا دور سرای فاطمه
خوانند از بهر علی مدح و ثنای فاطمه
آدم ستاده بر در بیت امیرالمؤمنین
خوانَد ثنای فاطمه با نوح شیخ المرسلین
خنجر بهکف دارد خلیل، آن شاهد شور آفرین
تا از ذبیحش شر برد در مقدم آن نازنین
استاده موسی روی پا، افتاده عیسی بر زمین
داود مداحی کند با نغمههای دلنشین
یوسف به حُسن دلربا خدمتگذاری میکند
یعقوب با ذکر علی شب زندهداری میکند
میخواست تا آید عروس آن شب به بیت شوهرش
پُر شد ز افواج ملک هم اَیمنش، هم اَیسرش
جبریل از پیشش رود، میکال از پشت سرش
پا در رکاب ناقه و جا در دل پیغمبرش
رضوان شده جاروبکش با زلف خود در معبرش
سبحانَهُ سبحانَهُ خالیست جای مادرش
حیدر به شوق مقدمش دل بیقراری می کند
استاده در پشت در و لحظه شماری می کند
بگرفت دست مرتضی تا پرده از رخسار او
نقش تبسم شد عیان از لعل گوهربار او
یار دو عالم را ببین گردیده زهرا یار او
غمخوار عالم را نگر شد فاطمه غمخوار او
افکنده چشمی جانب بیت و در و دیوار او
یاد آمد از حرق در و از قِصهی ایثار او
گردید دور مرتضی آهسته گفتا با علی
من آمدم تا جان خود سازم فدایت یا علی
در حجله بنهادند پا آن دخت عم، این ابن عم
آن روح از سر تا بپا، این جانِ از سر تا قدم
آن وحی را خیر کلام، این بیت را صاحب حرم
بنهاد دستِ هر دو را، ختم رسل در دست هم
گفتا بهزهرا کاین علی شوی تو باشد دخترم
گر او شود از تو رضا راضیست حی ذوالکرم
پس با علی گفتا: علی انسیة الحوراست این
سِرّ خدا، روح نبی، ناموس تو زهراست این
امشب امانت میدهم من بر تو جان خویش را
بگذاشتم در دست تو روح و روان خویش را
روح و روان خویش را، تاب و توان خویش را
پاینده میبینم در او، نام و نشان خویش را
در دامن او یافتم، من دودمان خویش را
چون جانْ نگهداری علی، جانِ جهان خویش را
هرکس بیازارد وِرا، خسته دلِ زار مرا
آنکس که آزارد مرا، آزرده دادار مرا
ای بوده پیش از پیشتر، ناموس داور فاطمه
ای مدحت از سوی خدا، تطهیر و کوثر فاطمه
ای دستْبوسَت مصطفی، ای کفو حیدر فاطمه
ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه
ای بر حسین بن علی آزاده مادر فاطمه
ای یازده فرزند تو بر خلق رهبر فاطمه
در شام قدر وصل تو روشن دل عالم شده
مدح تو ذکر "یا علی" شیرینی "میثم " شده
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
سحر روی پلکِ تماشا نشسته
سرِشب به امید فردا نشسته
به امید فردا که دنیا ببیند
خدا پای وصل دو دریا نشسته
حیا زیر چادرنمازِ شرافت
شده قرص ماهی که بالا نشسته
"ولی" رو به روی بهشت مجسم
سرِ چشمهسار تولی نشسته
سپر میفروشد چه باکی ز دشمن
به بازو اگر حرز زهرا نشسته
سرسفرهی عقد در وصف این دو
هر آیینه آیینه از پا نشسته
پی دیده بوسیِ دختر، پیمبر
سر راهِ ام ابیها نشسته
کمی دیر شد بین سجادهی اشک
گمانم که زهرا به نجوا نشسته
و یا سائلی بر سر راه بانو
پی مسألت با تمنا نشسته
در این شادی اما ز دوریِ مادر
غمی در دلِ تنگِ زهرا نشسته
✍ #عاطفه_سادات_موسوی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
فرازی از یک #مثنوی
میرسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
«إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد
خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید
تا که این نیمۀ توحید به آن نیمه رسید
علی و فاطمه در سایۀ هم... فکر کنید
شانه در شانه دو تا کعبۀ یکدست سفید
عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت
ساز و آواز خدا گوشۀ عشاق نداشت
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه... فاطمه با رایحۀ گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد
دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد
ابر مهریۀ او بود که باران آمد
نفس فاطمه فرمود که باران آمد
ناگهان پنجرهای رو به تماشا وا شد
هر کجا قافیه یا فاطمةالزهرا شد
مثنوی نام تو را برده تلاطم دارد
چادرت را بتکان قصد تیمم دارد
میرسد قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
یاعلی گفت با تمام وجود
تا همهعمر با علی باشد
با علی باشد و طنینِ دلش
دمبهدم ذکر یاعلی باشد
آمد و چشم خانه روشن شد
از حضورش، تلألؤ نورش
آمد و جلوه کرد تا با عشق
محو نور خدا، علی باشد
خانه یعنی بهشتی از احساس
زن این خانه تا که فاطمه است
خانه یعنی جهانی از امید
مرد این خانه تا علی باشد
شرح این زندگی فقط عشق است
داستانی که خطبهخط عشق است
حرفی از درد نیست وقتی که
یارِ دردآشنا علی باشد
شب جشن است آمدم مادر!
شاعر لحظههایتان باشم
شعر زیباست تا زمانی که
نور این بیتها علی باشد
به دعای تو سخت محتاجم!
مهربانِ علی دعایم کن!
تا دلم آنچان که میخواهی
شیعۀ مرتضی علی باشد
ورد لبهای من به لطف شما
از ازل ذکر یاعلی بوده
لطف کن باز تا که ذکر لبم
تا ابد نیز یاعلی باشد
✍ #سیدمحمدجواد_شرافت
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
در باغهای شهره به اوجِ معطری
در چشمهی گلابِ دلانگیز قمصری
در دشتهای سبز و چمنخیز و دلنواز
در جادههای ممتد سرو و صنوبری
در ریشهی تصور تاریکِ تاکها
در چشمهسارهای خروشان کوثری
در موج موجِ آبیِ تسنیم و سرسبیل
در آسمان روشنِ شبهای اختری
در جادهای که لحظهای از جایجای آن
حتی نسیم هم نگذشتهست سَرسَری
در نص آیههای پُر از نور کردگار
در شرح هر حدیثِ زلال پیمبری
در هر حدیثِ قدسی و هر ذکرِ مستند
در متن صادقانهی آیینِ جعفری
در خطبههای هر نبیِ صاحب کتاب
در مصحف نمونهی زهرای اطهری
تنها علیست آنکه میانِ تمامِ خلق
با او کسی نیافت توانِ برابری
**
بر کرسیِ قضاوت یکتاییِ علی
باید خود خدا بنشیند به داوری
مَسندنشینِ عرش معلیست مرتضی
مصدر علیست در دل هر یاءِ مصدری
ما محو آفتاب جمالش شدیم و هست
در ساقِ عرش یکسره در سایهگستری
با دیدن جمال علی میزند ملک
بی اختیار صیحهی اللهُ اکبری
با خواندن فضائل او داغ میشود
بازار شاعری و بساط سخنوری
چرخیدهاند دور علی سالهای سال
ناهید و زهره و زحل و ماه و مشتری
در پیشگاه نور علی غرق ظلمت است
صدها هزار آینه خورشید خاوری
خواندیم خطبههای امیرالکلام را
با قندهای پارسی و شور آذری
خَم میشدند پیش خَم ذوالفقار او
هنگام کارزار، مقامات لشکری
مانند کاه، نقش زمین شد مقابلش
مَرهب که داشت داعیهی کوهپیکری
نادِ علی بخوان که پس از نام نامیاش
با یک اشاره وا شود ابواب خیبری
در اضطرار بر لبم "اَمَّن یُجیب" نیست
نام علیست بر لب من وقت مضطری
خونِ حسینِ اوست نشانی از اقتدار
صُلح حسن چه بود؟... نماد دلاوری
وقت گریز آمده، این بیتْ کربلاست
آیا کسی نمانده بیاید به یاوری؟
یک عده مست کرده و فرزند زر شدند
وقتیکه مُرده بود مرام ابوذری
تاریخ منزجر شده از عمروعاصها
اسلام زخم خورده از امثالِ اشعری
شرح فضایل علوی را نوشتهاند
حسکانی و سیوطی و شیخِ زمخشری
حقی که از خدا به علی واگذار شد
هرگز نمیرسد به فلانی و دیگری
فریاد شِقشِقیهی مولا اثر نداشت
بر قوم کوردلشدهی شُهره در کَری
بی شک برای حضرت مرضیه هیچکس
غیر از علی نبود سزاوار همسری
عقد علی و فاطمه بی شُبهه در ازل
در پیشگاه حضرت حق گشت، محضری
ما خاک پای فاطمه هستیم تا ابد
در خاندان ما همه هستند حیدری
نه اشتباه گفتم و باید چنین نوشت
ما نوکریم و شهرت ما هست قنبری
ما را هوای سلطنت ملک دیگریست
تا روز حشر سلطنت ماست نوکری
ما را به خاک چادر مادر امیدهاست
چون خاندان فاطمه هستند مادری
جانم فدای فضهکنیزش که بودهاست
کوچکترین کرامت او کیمیاگری
وقتی قسیم دوزخ و جنت فقط علیست
باشد امید ما به کرم حداکثری
با اشرف خلائقِ عالم که مصطفیست
تنها علی رسیده به فیض برادری
دلبستهی کسی نشدم چون کسی نبود
غیر از علی و آل علی بابِ دلبری
خوشبخت آن فقیر که در آستانِ او
این فَقر را عوض نکند با توانگری
سنجیدن عیار قصائد به دست کیست؟
وقتی که شعر گوهر و مولاست گوهری
جانها فدای ماهترین یادگار او
عالم فدای غُربتِ فرزند عسکری
این بیت آخر است و سراپا نشستهایم
چشم انتظار آمدنِ ماهِ آخری
✍ #احمد_علوی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
عشق لبخند است لبخندی بدون واهمه
قطرهی اشک است آرام و بدون زمزمه
در تمامی جهان از ابتدا تا خاتمه
عشق تصویری ندارد جز علی و فاطمه
لحظه لحظه دم به دم از یکدگر دل میبرند
گر ببینیشان نمیفهمی کدام عاشقترند
گرچه شیرین است گاهی اعتراف عاشقی
کار هرکس نیست در دنیا طواف عاشقی
دست پروانهست همواره کلاف عاشقی
مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی
فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم حیدر است
مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم کوثر است
فاطمه دنبال رفع بیقراریِ علیست
در نگاهش افضل الاعمال، یاریِ علیست
لذتش در زندگانی خانهداریِ علیست
بهترین لحظه برایش خواستگاریِ علیست
میرسد دستت به دامان علی با فاطمه
سخت دلتنگ نجف هستی بگو یا فاطمه
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تبریکِ وصالشان ز دادار رسید
از سفرهیشان به خلق بسیار رسید
حق، فاطمه هست و مرتضی حقدار است
ای شکر خدا که حق به حقدار رسید
دلدار علی نداشت، دلدار آمد
غمخوار علی نداشت، غمخوار رسید
✍ #محمدحسين_مهدى_پناه
▫️ #ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
↳ @hosseinieh_net
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#امیرالمومنین_ع_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح
🔸مفاخرۀ مهر و ماه🔸
در روايات ناب معصومين
در احادیث نغز اهل ولا
شرح نورانی مفاخرهایست
آیه آیه تمام نور هدی
روزی از روزها که در صحرا
فاطمه با علی سخن میگفت
از کرامات خالق یکتا
از عنایات ذوالمنن میگفت
ناگهان حین خوردن خرما
چید مولا رطب ز باغ جنان
نور حق جاری از لبانش شد
با گل خنده گفت: فاطمه جان!
هیچ دانی مرا نبی خدا
دوست دارد چو جان شیرینش
بیگمان او نمیدهد ترجیح
هیچکس را به یار دیرینش
گفت زهرا: نمیشود هرگز
که تو باشی عزیزتر از من
میوۀ قلب او منم زهرا
کی به جز فاطمهست پارۀ تن؟
هر دو رفتند با لبی خندان
نزد خورشید عشق، پیغمبر
گفت زهرا: پدر بگو امروز
من گرامیترم و یا حیدر؟
گفت پیغمبر امین با او:
تو و حیدر که روح و جان منید
همۀ هستیام شما هستید
که شما نور دیدگان منید
دوست دارم تو را حبیبۀ حق
بیشتر از همه در این دنیا
نزدم اما علی عزیزتر است
از تمام جهان و ما فیها
گفت مولا به فاطمه: بنگر
که گذشته شکوه من از حد
مادرم کیست؟ سورۀ تقوا
مادرم فاطمهست، بنت اسد
گفت زهرا به همسرش حیدر:
مادر من خدیجۀ کبراست
آنکه در جانفشانی و ایثار
بیبدل، بینظیر، بیهمتاست
گفت مولا علی: انا بن صفا
حیدرم! افتخار پرچم دین
خانۀ کعبه زادگاه من است
خادمم کیست؟ جبرئیل امین
گفت زهرا: منم ملیکۀ عرش
سورۀ رحمت خدای کریم
دختر خَاتَمُ النَّبِیینَم
آنکه دارد همیشه خلق عظیم
گفت مولا: که بوده پرچم دین
دم به دم روی شانههای علی
«وَ أنَا الضَّارِبُ عَلَى التَّنزِیل»
چه کسی میرسد به پای علی؟...
شیرمرد جدال باطل و حق
قهرمان شجاع مکه منم
تیغ من تیغ عدل و انصاف است
سرور اوصیا، ابالحسنم
گفت زهرا: که در شب معراج
پدرم رفت سوی عرش خدا
نسبت قرب او و حضرت حق
«قابَ قَوسین» بود «اَو اَدنی»
منم آن بانویی که بسته شده
عقد من در حضور رب جلیل
خادمانم ملائک جنت
همکلامم فرشتۀ راحیل...
گفت مولا: منم همان حیدر
که به اصحاب کهف گفته سخن
بهترین بندۀ خدا علیام
از نبیام من و نبیست ز من
روز محشر ولایتم، میزان
مرتضایم، قسیم جنت و نار
بر مدار دو چشم من گردد
آسمان و زمین و لیل و نهار...
نامم از نام حق گرفته شده
ربّ من «عالی» است و من «علی»ام
سرّ آیات حاء و میم کتاب
آیه آیه حقیقت جلیام
گفت زهرا: منم که روز ازل
سورۀ رحمت آفریده شدم
بانوی بهترین زنان جهان
من همانم که برگزیده شدم
هل أتی، کوثر و مباهلهام
طاء و سین کتاب ربّ ودود
آیه در آیه حسن و روشنیام
آفتاب بهشت صبح وجود
ربّ من «فاطر السماوات» است
نامم از نام اوست «فاطمه»ام
من پناه تمام اهل جهان
در صف حشر و روز واهمهام...
مرتضی گفت: بر روی آدم
باب توبه به لطف من وا شد
فاطمه گفت: از تفضل من
زیر برگ نجاتش امضا شد
گفت مولا: منم سفینۀ نوح
کشتیام کشتی نجات بشر
گفت زهرا: منم صراط نجات
رهروان مناند اهل نظر
گفت مولا: که سورۀ طورم
گفت زهرا: کتاب مسطورم
مرتضی گفت: مصحف نورم
فاطمه گفت: بیت معمورم...
گفت حیدر: منم چو جان نبی
گفت کوثر: منم چو روح رسول
گفت مولا: منم صحیفۀ حق
گفت زهرا: منم حبیبه، بتول
مرتضی گفت: رستگاری خلق
بسته بر رشتۀ ولای من است
فاطمه گفت: روشنای بهشت
جلوۀ نور ربنای من است
گفت پیغمبر خدا: زهرا!
بوسه زن بر سر علی و ببین
که هزاران ملک به یاری او
آمدند از بهشت و عرش برین
فاطمه رو به سوی حیدر کرد
گفت: عشقت همه وجود من است
همۀ هستیام فدای تو باد
که ولای تو تار و پود من است
ولیالله رو به فاطمه گفت:
عشق تو در گل و سرشت من است
تویی امید و آرزوی دلم
با تو این زندگی بهشت من است
با حدیث مفاخره دل ما
شد پر از نور ایزد ازلی
متبرک به نام فاطمه شد
لحظه لحظه به یُمن نام علی...
✍ #یوسف_رحیمی
📜 مطالعه متن کامل حدیث مفاخره
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
جلوهی خورشید و روی ماه و اختر دیدنیست
رقص نور کهکشانها بار دیگر دیدنیست
درمیان آسمان، رنگینکمانی بسته عشق
جلوهی نورانی خورشیدِ انور دیدنیست
حرف شیرین میزنند اکنون همه خلق جهان
موسم شادی بُوَد؛ دنیا سراسر دیدنیست
باغبان پیوند زد امشب نهالی با نهال
در بهار عشق، این نخل تناور دیدنیست
در شب تزویج زهرا با علی ای دل بگو
تارُک نورانی و روی پیمبر دیدنیست
در کنار حوض کوثر گفت جبریل امین:
ازدواج کوثر و ساقی کوثر دیدنیست
آسمان در آسمان با چشم دل گر بنگری
بال و پر بگشودن این دو کبوتر دیدنیست
بهتر از بشکفتن هر غنچهای در باغ عشق
روی لب لبخند نورانی حیدر دیدنیست
پای میزان عمل وقت شفاعت شیعه را
چهرهی مولا و زهرای مُطهّر دیدنیست
چون «وفایی» درهوایش ذرّهای باش و ببین
جلوهی مهر منیر و ذرّهپرور دیدنیست
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#امیرالمومنین_ع_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح
گر علی دل، قرار او زهراست
ور علی گل، بهار او زهراست
او که خود فخر خلقت است به حق
مایۀ افتخار او زهراست
جلوهگاه خداست خود، اما
جلوۀ کردگار او زهراست
ذوالفقارش اگر عدوکُش شد
جوهرِ ذوالفقار او زهراست
در علی میتوان خدا را دید
زآنکه آیینهدار او زهراست
او ندارد به دار دنیا مِهر
تا که دار و ندارِ او زهراست
سیر، از سِیْرِ باغ و گلزارست
گل و باغ و بهار او زهراست
خود میان بهشت میبیند
تا به خانه کنار او زهراست
✍ #علی_انسانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
کلبهی عاطفهها داشت مصفا میشد
همهی ارض و سما داشت مُهیا میشد
حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر
راهیِ ساحل آرامش دریا میشد
تا کمی تربت اعلای نجف بردارد
پر جبریل به زیرِ قدمش وا میشد
چشم "خورشید" به رخسارهی "مهتاب" افتاد
کهکشان، بُهتزده غرق تماشا میشد
گذرِ نور اگر آینهکاری شده بود
نیمهشب "کوچهی پیوند" چه زیبا میشد
و خدا زیر لب آهسته به خود میگوید:
چه کسی غیر علی همدم زهرا میشد؟!
رمز سرزندگیام یا "علی" و یا "زهراست"
وسط این دودمه نبض من احیا میشد
در حقیقت سند عقدِ "علی" و "زهرا"
سندِ نوکری ماست... که امضا میشد
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_مدح
دلخوشی یعنی خدا را داشتن
در بهشت لطف او جا داشتن
بین سینه حب مولا داشتن
مادری مانند زهرا داشتن
دل خوشی یعنی دو دنیا مال ماست
روز محشر فاطمه دنبال ماست
بندگی یعنی عبادات شبش
ذکر تسبیحات بر روی لبش
سجدههای غرق نور زینبش
آن حجابی که رسید از مکتبش
بندگی یعنی حجاب فاطمه
سجدههای ناب ناب فاطمه
عشق یعنی خندههای فاطمه
پر گرفتن در هوای فاطمه
نوکری کردن برای فاطمه،
با امید یک دعای فاطمه
عشق یعنی یک نگاه مادری
سر پناهی در پناه مادری
زندگی یعنی سکوتی پر سرور
انعکاس نور در سیمای نور
و بساط عاشقیها جورِ جور
دور باد از زندگیشان چشم شور
زندگی یعنی هوای بندگی
زندگی کردن برای بندگی
سادگی یعنی به کمها ساختن
در تنور خانه نان را ساختن
و حصیری زیر پا انداختن
نه به دنیا و طلا دل باختن
سادگی یعنی دو لیوان گِلی
وصلهٔ نعلین مولایم علی
✍ #وحید_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_مدح
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
به آن نامی کزان عالم برافروخت
بشر اسماء حُسنی را بیاموخت...
به آن نامی که بر ما روح بخشید
ز نورش زُهرهی زهرا درخشید
چه زهرایی؟ که معنیبخش اسماست
همانا اسم اعظم، اسم زهراست
خدا گر مدح او نازل نمیکرد
کتاب خویش را کامل نمیکرد
به نام کوثرِ قرآن ستودش
که لفظی بهتر از کوثر، نبودش
حساب نام یازهرا به ابجد
برآید یا علی و یا محمد
که زهرا زآندو هست و آندو، زهرا
جدایی نیست آری مهر و مه را
کسیکه کُفوِ آن نور جلی بود
علی بود و علی بود و علی بود
خوش آن روزی که با اذن خداوند
به دلخواه پیمبر یافت پیوند
جهانِ رحمت و علم و کرامت
به دنیای جمال و عشق و عصمت
رسیدش در شب جشن عروسی
عروس آسمان، بر خاکبوسی
به سائل داد چون پیراهنش را
به حکم «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ...»
اگرچه خانهٔ زهرا گِلین بود
حریم افتخار مسلمین بود
محبت، پایهٔ کاشانهی او
شرف، خشت بنای خانهی او
جهاز بانوی دنیا و عقبا
بُد از پشم و سفال و لیف خرما
سفالین کوزهای و مَشکی از پوست
اساس چشمگیر خانهٔ اوست!
سپهر، آیینهدار هستیاش بود
رهین آسیای دستیاش بود
حصیری گرچه فرشِ زیر پا داشت
به روی سر، همه نور خدا داشت
شُکوه آسمانها صیت او بود
گواه «فی بیوتٍ» بیت او بود
سلام هر شب و صبحِ پیمبر
شُکوه خانهاش کردی فزونتر
سلام، ای وحی مُنزَل در کلامت
که حق از کودکی گفته سلامت
به وحدت داده هر مویت شهادت
ورم کردهست پایت از عبادت
زیارتگاه انجُم، خاک پایت
زیارتنامهٔ حوران، ثنایت
تویی یاسین، تویی طاهای قرآن
تویی رمز اشارتهای قرآن
زنان را با عمل، ارشاد کردی
جهاد المرأه را فریاد کردی...
خدا را بندهای یکدانه بودی
پدر را دلخوشی در خانه بودی
دو تن بودید او را پشتوانه
تو در خانه، علی بیرون ز خانه
رسالت را گلستانی، بهاری
امامت را نگهبانی، قراری
خروش بیامان مسجدی تو
رسول خطبهخوان مسجدی تو
چو تو از دین، طرفداری که کردهست؟
امام خویش را یاری که کردهست؟
خروشت حامی جان علی شد
کلامت تیغ بُرّان علی شد
الا، ای راز رحمت در دو دنیا
تویی مشکلگشای هر دو دنیا
نخستین زن که در جنت در آید
تو هستی، کز قیامت محشر آید
چو در صحرای محشر پا گذاری
شفاعت را چو خورشیدی بر آری
ملائک صف به صف در چار سویت
علی و مصطفی در پیش رویت
مهار ناقهات در دست جبریل
خلایق محو این اکرام و تجلیل
به حیرت، کاین هیاهو چیست، یارب؟
کسی کاینسان در آید، کیست یارب؟
که از درگاه عزت در چپ و راست
ندا آید که این زهراست! زهراست!
در آنجا شیعیانت میدرخشند
نه تنها دوستانت را ببخشند،
که میبخشد خدای مهربانت
گناه دوستانِ دوستانت
در آن روزی که عالم بیقرارند
رسولان نیـز امید از تو دارند
در آن غوغا که بهر کس، مَفَر نیست
ز بیم جان، پدر فکر پسر نیست
زهر سو بانگ وانفسا بلند است،
ز ما فریاد یازهرا بلند است
تو دستِ دستگیری چون برآری
«مؤید» را مبادا واگذاری!
✍ مرحوم #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#امیرالمومنین_ع_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علیست
با شگفتیهای دنیای علی بیگانهایم
این که دنیا پیش او هیچ است دنیای علیست
بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دستها تنها مداوای علیست
روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علیست
یا علی امضا کند یا فاطمه فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علیست
✍ #عباس_شاهزیدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
یک مرد و زن مکمل هم، در کنار هم
آیــینهوار هــردو یشان بی قرار هم
این زندگی بنا شده بر پایههای عشق
بی اعـتنا به ثــروت و دار و نـدار هم
یک خـــانهٔ محقر و یک قطـعهٔ حصیر
سـرمایههای اصلیشان اعتبار هم
کانون گـرم پروش غنچههای یاس
پیــوندشان وقوع و طــلوع بهار هم
در آسـمان عـاطفه این ماه و آفتاب
چرخیـدهاند تا به ابد در مدار هم
عاقد خـدا و مهریه آب و سکوت محض
آری شدند همنــفس روزگار هم
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا علی با فاطمه همسر نه، همپرواز شد
غنچهی لبهای پیغمبر به خنده باز شد
پلک وا کردند رو به صبح، رو به روشنی
"یا علی گفتند و رسم عاشقی آغاز شد"
✍ #فائزه_زرافشان
▫️#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
↳ @hosseinieh_net