eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تشنه ای با تشنه ای آمد سپاهی رفت عقب لشگر آماده ی کوفه ز آهی رفت عقب رو زد اما روی او را برزمین انداختند بچه ترسید از صدای طبل شاهی رفت عقب @hosenih حرمله زانو گرفت و زانوی آقا خمید تیر دربین کمان جاشد نگاهی رفت عقب صید را شش ماهگی راحت شکارش میکنند پرت شد قلاب تا!لبهای ماهی رفت عقب حجم تیر و یک گلوی نازک اصلا جور نیست گردن افتاده اش خواهی نخواهی رفت عقب @hosenih یک پدر بود و سری بر پوست آویزان شده گاه گاهی پیش آمد گاه گاهی رفت عقب قطعه ای را پشت خیمه وقف اصغر کرد و بعد کند با خنجر برایش سرپناهی رفت عقب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پدری خَم شده تا دردِ کمر را بِکِشَد مادری منتظرش نازِ پسر را بِکِشَد طرفی خَم شده سر ، جای تَرَکها خونی است کاش می‌شُد به لبش دیده‌ی تَر را بِکِشَد @hosenih بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است نیست عباس که این قرصِ قمر را بِکِشَد؟ از دو سو تیر به بیرون زده باید چه کند از کدامین طرف این تیرِ سه سر را بِکِشَد خواست از سمتِ سه‌شعبه بکشد سر چرخید بهتر این دید که او قسمتِ پَر را بِکِشَد تیر از بچه که رَد شد جگرش تیر کشید نَکُند با سرِ این تیر جگر را بِکِشَد هرچه می‌خواست بیاید به حرم باز نشد یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد باید او قبر کَنَد خاک کُنَد شرح دهد آه این سینه‌ غَمِ چند نفر را بِکِشَد زیرِ لب گفت فقط آه رباب آه رباب وای اگر پیشِ سنان بارِ سفر را بِکِشَد حرمله گفت پسر را زد و بابا را کُشت باید او در کمرش کیسه‌ی زَر را بِکِشَد @hosenih هم سبک هم که گران است سرش پس دعواست قسمتِ کیست در این قائله سَر را بِکِشَد کاش می‌شُد که نمی‌دید رُباب این دفعه نیزه‌ای رد شده از خاک پسر را بِکِشَد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از لب خشک تو هم مادر خجالت می‌کشد هم پدر، هم عمه، هم خواهر خجالت می‌کشد @hosenih تشنگی تو تمام دشت را شرمنده کرد... آفتاب و آب و مشک و پر خجالت می‌کشد موج می‌زد پیش لب‌های ترک خورده، فرات تا ابد این رود از اصغر خجالت می‌کشد مادر آمد شد دخیلِ مشک سقای حرم در کنار مشک، آب آور خجالت می‌کشد بین این شرمندگی‌ها حرمله تا شد بلند ... آن سوی میدان همه لشگر خجالت می‌کشد هر چه رگ بوده ترک خورده، شکسته شد گلو پس سه شعبه دارد از حنجر خجالت می‌کشد @hosenih مادری هستی خود را داد امانت دست او ... پشت خیمه همسر از همسر خجالت می‌کشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ فریاد و ناله داشت ز شب تا سحر رباب چشمش شده پیاله ی خون جگر رباب @hosenih تازه عروس خانه مولا چه پیر شد قدش خمیده است ز داغ پسر رباب با گریه رباب همه گریه می کنند... آتش زده به جان همه با شرر رباب زینب به گریه گفت عزیزم دگر بس است تو گریه می کنی چه کند این پدر رباب؟ در خیمه ی رباب دگر قحط آب نیست... اینجا فرات ساخته با چشم تر رباب @hosenih یک لحظه از نگاه علی دل نمی کند نیزه جلو جلو رود و پشت سر رباب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ شد قتلگاه مادر تو پشت خیمه خوابیده حالا پیکر تو پشت خیمه @hosenih پیش نگاه حرمله گر چه نلرزید افتاده اما در بر تو پشت خیمه گهواره‌ات یک سو و قنداق تو یک سو هر تکه از بال و پر تو پشت خیمه وقتی که تیر آمد تمام حنجرت ریخت یعنی جدا گشته سر تو پشت خیمه این روضه خوانی‌ها هم از آنجا شروع شد از روضه‌های مادر تو پشت خیمه @hosenih هر کس به یک سو می‌دود در دشت اما آمد کنارت خواهر تو پشت خیمه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ مادری بین خیمه غمگین بود سرش از شرم رو به پایین بود پیش چشمان بانوان حرم دیده اش پر شد از نم و شبنم @hosenih بانویی که دگر نظیر نداشت کودکش تشنه بود و شیر نداشت دست خود را تکان تکان می داد کودکش تشنه داشت جان می داد چه کند با دل گرفتارش؟! داد دست رقیه گهوارش پیش او هم علی نشد آرام زینب آمد ولی نشد آرام کودکی زیر لب در آن محفل گفت با گریه یا ابوفاضل آه، از شرم ساقی توحید پیکرش بین علقمه لرزید ناگهان نور مشرقین آمد پدرش حضرت حسین آمد عمه گهواره را به آقا داد به دل مادرش تسلا داد گفت: او هم دلاوری شده است تشنه ی جام کوثری شده است رفت آقا به سوی آن لشکر رفت در روبروی آن لشکر گفت: این طفل را چه تقصیر است دست او نه کمان نه شمشیر است آتشی بر دل فلک خورده لبش از تشنگی ترک خورده نیست کس تا دوای او بدهد؟! جرعه آبی برای او بدهد طفل خود را گرفت بالاتر عمر سعد بود و یک لشکر @hosenih بین شان سخت ولوله افتاد ناگهان یاد حرمله افتاد گفت: برخیز و صید کن در دم با سه شعبه تو هر دو را با هم قلب کون و مکان شراره گرفت تیر را سوی شیرخواره گرفت تیر از چله ی کمان رد شد در حرم حال مادرش بد شد طفل خنده به روی لب آورد روی دست پدر تلظی کرد دست و پا زد میان آغوشش ذبح شد بچه گوش تا گوشش سر اصغر میان یک دستش پیکرش شد از آن یک دستش روضه، مافوق هر تصور شد پدر از خون محاسنش پر شد عرش را داشت شعله ور می کرد متحیر به او نظر می کرد این همه اظطراب را چه کند؟! مانده حالا رباب را چه کند؟! در عبا گرچه طفل پنهان بود خونِ زیر عبا نمایان بود بیش از این بین این مسیر نماند پیکرش را به پشت خیمه رساند وای از ناله ی مهیب رباب وای از غربت عجیب رباب @hosenih رفت خیمه، نه این که دل بکند خواست گهواره را تکان بدهد از دلش غصه بی گمان نرود بعد از این زیر سایه بان نرود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تا از افق جمال حسین آفتاب کرد سنگ سیاه جان مرا دُرّ ناب کرد من کال بودم و نرسیده به بزم عشق دست حسین قوره ی دل را شراب کرد @hosenih اینکه حسین خواند مرا نوکر خودش در حق من بدون تعارف ثواب کرد روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت لب های خشک او جگرم را کباب کرد سقا کنار علقمه از غصه آب شد از بس سکینه پیش عمو آب آب کرد می دانی از چه ولوله افتاد در حرم؟ بغض رباب حال حرم را خراب کرد @hosenih گهواره، طفل، تیر‌سه‌شعبه، رباب، آب با شیعه هر چه کرد غم این رباب کرد اصلاً برای تشنگی شیعیان حسین رو زد به آب، حرمله او را جواب کرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آن قدر لب تشنه و معصوم بود گریه هم می کرد نامفهوم بود صورتی کوچک شبیه غنچه داشت استخوانش نرم مثل موم بود @hosenih مادرش از تشنگی شیری نداشت در میان خیمه ها مغموم بود جان به قربان غریبی حسین از دو قطره آب هم محروم بود آب را بستن به روی کودکان در کدام آیین و دین مرسوم بود؟! شد از این کودک تلظی کردنش سهم بابایی که خود مظلوم بود با سه شعبه، طفل شش ماهه زدن در میان کفر هم مذموم بود بین دستش یک طرف جسم علی یک طرف هم صورت و حلقوم بود گوش تا گوش علی پاشیده شد چون به جرم عاشقی محکوم بود *** عصر عاشورا رسید و صحبت از نبش قبر کودکی معصوم بود @hosenih پیش چشم مادرش رأس علی لا به لای نیزه ها معلوم بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از داغ ابوالفضل دل مشک کباب است حرف لب اصغر دو سه تا جرعه آب است @hosenih ای حرمله بر حلق علی تیر زدی لیک این تیر دقیقا وسط قلب رباب است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ زخم را اینبار بر قلب پدر می‌خواستند مادر بی تاب را بی تاب تر می‌خواستند @hosenih این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت که برایش تیر انداز قَدَر می‌خواستند دشمن نام علی بودند... ورنه چله ها تیرشان تک شعبه هم میشد اگر می‌خواستند تیغ های ظالم بی رحم، خون می ریختند نیزه های وحشی خونخوار، سر می‌خواستند @hosenih از کبوترها کبوتروار تر پرواز کرد گرچه او را کودکی بی بال و پر می‌خواستند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گمان مدار كه چون سنگ خاره ايم همه كه در غم تو دلي پر شراره ايم همه چراغ هم به شب ما نمي زند سوسو كه آسمان بدون ستاره ايم همه @hosenih در اين دو ماه عزا بيشتر ز هر ماهي به انتظار طلوعي دوباره ايم همه خودت به ما سمت نوكري عطا كردي وگرنه بي تو كه ما هيچ كاره ايم همه به عشق جد تو فرياد ميزنيم حسين اذان عشق، سر هر مناره ايم همه براي آنكه دلت را بياوريم به دست ميان روضه پي راه چاره ايم همه چه راه چاره اي امشب به پيش ديده ي ماست دخيل بسته ي يك گاهواره ايم همه @hosenih بيا و روضه بخوان صبح و شام مثل رباب بخوان كه منتظر يك اشاره ايم همه دم غروب شبيه رباب غمگينِ ربودن بدن شيرخواره ايم همه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آقا دلت می آید از جان سیر باشم از این زمانه اینقدر دلگیر باشم آقا دلت می آید از تو دور باشم مثل اسیری بسته بر زنجیر باشم @hosenih اصلاً نمیخواهم زمانی که میایی افتاده باشم کنج خانه، پیر باشم اصلاً نمیخواهم که باشم وَ برایت مثل کسی که می شود پاگیر باشم اصلاً نمی خواهم که در راه وصالت من باعث و بانی این تاخیر باشم!!! کم‌کم که این پیری وجودم را گرفته ننگ است تازه درپی تغییر باشم آقا قسم به مادرت، بهر ظهورت نگذار که اینقدر بی تاثیر باشم @hosenih باید برای اینکه دستم را بگیری از گریه کن های گلو و تیر باشم جان رباب از نوکرت رو برنگردان آقا قسم به مادرت رو برنگردان ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ میان چاه ظلمت دلم عذاب می شوم مریضم و دخیل نور آفتاب می شوم خودم دلیل این همه جدایی و مصیبتم خودم برای دیدن شما حجاب می شوم @hosenih همیشه از گناه بی شمار خویش غافلم ولی فریب خورده ی کمی ثواب می شوم توکلم بدون یاد تو ضعیف می شود تو را ز یاد می برم پر اضطراب می شوم برای تحبس الدعا شده کمی دعا کنید اگر مرا دعا کنید، مستجاب می شوم به گنبد علی قسم اگر به من نجف دهی تُرابِ پای زائران بوتراب می شوم کنار دیگران به خود چقدر فخر می کنم برای روضه آمدن که انتخاب می شوم چهل شبانه روز خرج حاجتم نمی کنم دو بیت روضه خوانِ اصغر و رباب می شوم¹ @hosenih بس است سینه ی مرا چقدر چنگ می زنی؟! بس است اصغرم که از خجالت آب می شوم عزیز تشنه ام کمی به مادرت نگاه کن ببین چگونه از غریبی ات کباب می شوم ۱. آیت الله حق شناس رحمة الله علیه می فرمودند: "یکبار در حین خواندن زیارت عاشورای چهل روزه مشکلی پیش آمد و نتوانستم آن را بجا آورم. برای همین خیلی ناراحت شدم و به اباعبدالله(علیه السلام) متوسل شدم، ناگهان دیدم آقا تشریف آوردند و فرمودند: آمیرزا عبدالکریم چه شده است. ایشان قضیه را عرض کرده بودند. آقا فرمودند: حق شناس چرا به علی اصغر ما متوسل نمی شوی؟ مگر شما علی اصغر ندارید؟ آقای حق شناس هم در خواب عرض کرده بود که آقا صبر کنید روضه خوان صدا کنم. امام فرمودند نمیخواهد روضه خوان بگویید، خودت روضه علی اصغر را بخوان" ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ قصد دارد بدود تاب و توانش رفته پیرمردی که غریبانه جوانش رفته هرچه می‌خواست که با پا برود باز نشد عجبی نیست سوی معرکه جانش رفته @hosenih وقت پیری همه‌امید پدرها پسر است تکیه‌گاه قد و بالای کمانش رفته فرصت ِ اینکه کند پا به رکابش هم نیست دیر راهی شود از دست زمانش رفته از سر ماذنه افتاد موذن بر خاک تا به خیمه غم هنگام اذانش رفته @hosenih با چه زجری به سر نعش علی می‌آید با چه حالی که توان بهر بیانش رفته آمد و دید پیمبر به زمین افتاده آمد و دید که حیدر ضربانش رفته هر چه می‌دید علی بود علی بود علی بدنش بیشتر از حد مکانش رفته آنقدر نیزه به هرجای تنش ریخته‌اند که توان از بدن نیزه‌زنانش رفته تیرها مثل حسن با بدنت لج کردند هرچه تیر است در این دشت نشانش رفته @hosenih عصمت‌الله به بالای سر شاه آمده دید در بین کف و هلهله جانش رفته نوبت کار جوانان بنی‌هاشم شد کار بسیار جوانان بنی‌هاشم شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ز جا خیز ای گل لیلا امیدم بیشتر گردد بگو بابا که نیرویی به زانو باز بر گردد @hosenih جوابم را نمی‌گویی نگو اما نگاهم کن که با هر یک نگاهت سوی چشمم بیشتر گردد به پای لاله‌ی سرخم، من آب از دیده پاشیدم ولی شور است اشک دیده‌ام او تشنه‌تر گردد شده با خنده‌ها تواَم، صدای گریه‌ی زینب اگر آید ابالفضلم، عدو آرام‌تر گردد عبایم از بدن پُر شد، ز که گیرم مدد یا رب که ترسم این بدن تا خیمه‌ها پاشیده‌تر گردد @hosenih به همراه جوانان بنی‌هاشم نمی‌گریم اگر دشمن ببیند اشک من خوشحال‌تر گردد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بی عصا آمد عصایش را زمین انداختند پیش چشمش مصطفایش را زمین انداختند حل مشکل‌های هر پیری جوانش می‌شود آه این مشکل‌گشایش را زمین انداختند @hosenih بار دیگر بین کوچه پهلوی زهرا شکست بار دیگر مجتبایش را زمین انداختند دست بر روی محاسن داشت مشغول دعا احترام ربنایش را زمین انداختند این علی‌اکبر دگر صدها علی ِ اصغر است تکه‌ی آیینه‌هایش را زمین انداختند بود آویزان ِ مرکب نای افتادن نداشت با کمر افتاد و پایش را زمین انداختند @hosenih نوبت کار جوانان بنی‌هاشم شد و پیش بابایش عبایش را زمین انداختند چند عضو پیکرش را از زمین برداشتند چند قسمت از تنش را چند جا انداختند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چقدر پشت سرت نغمه‌ی یا رب کردم روزها را به تماشای قدت شب کردم به قد و قامت و قدقامت زیبات قسم عدّه‌ای را به اذان تو مقرّب کردم @hosenih هر زمانی که سوار آمدی از راه علی من تماشای نبی بر روی مرکب کردم از لبت آتش هجران به زبانم افتاد دور تر می شدی آنقدر که من تب کردم @hosenih حرم از طرز وداع تو اسارت فهمید گریه‌ها بود که بر غربت زینب کردم هر چه کردم دگر انگار پیمبر نشدی در عبا جسم تو را هر چه مرتب کردم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای جوان ِ غرق ِ در خونم علی خیز و بنگر روی گلگونم علی از چه خاموشی دگر حرفی بزن با من ِ خونین‌جگر حرفی بزن @hosenih مصحف عمرت چو بی‌شیرازه شد داغ پیغمبر برایم تازه شد تا که دیدم غرق ِ خون رخسار تو یاد بابا کردم از دیدار تو ای گل از اشکم گلاب آورده‌ام خیز ای لب‌تشنه آب آورده‌ام تنگ شد از ماتم تو سینه‌ام پیش چشمانم شکست آئینه‌ام @hosenih دیگر از جان و جهان سیرم علی در کنار تو زمین‌گیرم علی آتش داغت کبابم کرده است ماتمت خانه‌خرابم کرده است نور چشمانم چرا خامش شدی بعد بیداری به خوابِ خوش شدی قاتلت بر گریه‌ام خنده کند خنده را داغ تو شرمنده کند گوش کن بابا صدائی می‌رسد بانگ گرم وا اخائی می‌رسد این صدای عمه‌ی تو زینب است جان او از ماتم ِ ما بر لب است زینب آمد تا مرا یاری دهد با دلی بشکسته دلداری دهد @hosenih او بُود آئینه‌دار فاطمه او بُود سنگ صبور ما همه اکبرم سوگند بر چشم ترم او بود هم خواهر و هم مادرم ای «وفائی» سوخت از شعرت دلم کی به روز حشر از تو غافلم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای که صدها غزل از هر نظرت می‌ریزد می‌روی پای تو اشک پدرت می‌ریزد می‌روی و دل بابا به تپش می‌افتد دل شیدایی من پشت سرت می‌ریزد @hosenih رحم کن بر پدر محتضرت می‌میرد آسمان بر سرم از این سفرت می‌ریزد پشت دشمن ز رجزخوانی تو می‌لرزد جگر از نعره‌ی «هل من نفر»ت می‌ریزد تیغ هرکس بخورد بر سپرت می‌شکند خون هرکس که شده حمله‌ورت می‌ریزد به سرت تیغ فرود آمد و از هم واشد خون ز پیشانی قرص قمرت می‌ریزد @hosenih وای از آن دم که تو از اسب می‌افتی به زمین گله‌ای گرگ ز هر سو به سرت می‌ریزد چقدر نیزه به پهلوست خدا می‌داند آنقدر هست که خون از جگرت می‌ریزد صید صد نیزه و تیری، کمی آرام بگیر دست و پا گر بزنی بال و پرت می‌ریزد جسم تو مثل خبر در همه‌جا پخش شده بخش بخش از سر نیزه خبرت می‌ریزد @hosenih خواستم در بغلم گیرمت اما دیدم پاره‌پاره تن ِ زیر و زبرت می‌ریزد تکه‌تکه به عبا می‌برمت اما حیف به تکانی بدن مختصرت می‌ریزد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای نسخه‌ی برابر اصل پیمبری آیینه‌ی محمد و بازوی حیدری ! ای بهترین محدثِ شب‌های حادثه! لب باز کن که شمس و قمر هست مشتری! @hosenih لیلا، تب تو را به جگر داشت یوسفم داغ است در هوای تو بازار دلبری قربان لحن پرسشی‌ات ای عصای دست! " این راه, بر حق است..." خودت مطمئن‌تری! ای اولین شهید بنی‌هاشم! السّلام ای شهد تازه‌ای که رسیده و نوبری *** چندیست رازهای مگو در زبانم است گاهی بهانه‌ی بغلت ورد جانم است @hosenih لب باز کن... زبان به زبان گوش کن مرا سیراب از معارف آغوش کن مرا باور کن از تو تشنه‌ترم جان من! علی! خاتم بنوش... آه! سلیمانِ من! علی! آرام‌تر برو... که به دنیای بعد تو " اُفّ ٍ لکِ " بگویم از اینجای بعد تو یا ایها العزیزِ دلِ مضطرِ حسین یا ایها المزمّلِ خون‌پیکرِ حسین از بین تیغ هلهله‌ها رهسپار شو ای جان زخم خورده‌ی خاکستر حسین حیَّ علی الغزل!... که نه... اینها رباعی‌اند! این قطعه‌های روشن دور و بر حسین @hosenih هرجا نگاه می‌کنم از تو نشانه‌ایست هستی و نیستی! نفسِ ِ آخرِ حسین! یک لحظه چشم باز کن ای رودِ جاری‌ام ای چشمه‌ی جگر... علیِ اکبرِ حسین لختی بخند و لخته‌ی لب را جواب کن با بوسه‌ای محاسن من را خضاب کن تسبیحِ دانه‌دانه‌ی من! جانِ بر لبم! ای رازِ سر به مهرِ نفس‌های زینبم! " عون و محمد"ش تویی و عشق بی‌حدش اصلا عجیب نیست اگر بشکند قدش @hosenih آیینه‌کاری است سراپای قتلگاه! دستِ عبا به دست بنی‌هاشم است...آه! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شکر خدا زره ز تنت در نیامده با چنگ گرگ پیرهنت در نیامده می‌خواستم که باز ببوسم لبت ولی دیدم که تیر از دهنت در نیامده @hosenih یک دشت اکبر و پدری پیر و یک عبا حتی ز عهده‌ی کفنت در نیامده دارم ز روی خاک جگر جمع می‌کنم این چند نیزه از بدنت در نیامده @hosenih با یک فزع محاسن بابا خضاب شد حرفی ز دست و پا زدنت در نیامده برخیز جانم آمده از گریه بر لبم مدیون گیسوی پریشان زینبم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این همهمه به لشگر کفار آمده بر جنگ کوفه احمد مختار آمده انگار این جمالِ جمیل پیمبر است یا حیدر است اینکه به پیکار آمده @hosenih تا نام خویش را به رجز گفت با سپاه در جبهه پیک خوش‌خبر انگار آمده نامش علی‌است، پس به قتالش همه به پیش غافل از این‌که حیدر کرار آمده دوری زد و به لشگر کفار حمله بُرد چه نعش‌ها که روی هم انبار آمده دیدند که حریف قتالش نمی‌شوند گفتند وقت حیله‌ی پیکار آمده @hosenih در این قتال حیله‌ی کوفی محاصره است بد فتنه‌ای ز دشمن قدار آمده یوسف‌کُشان دوباره چرا چاه می‌کَنَند انگار جنس تازه به بازار آمده دیگر نشد شجاعت خود را نشان دهد از بس در این مقاتله کفتار آمده آمیخته زره به تن پاره‌پاره‌اش چندین سنان و نیزه به یک کار آمده حالا صدای اکبر لیلا رسد بگوش بابا بیا که لحظه‌ی دیدار آمده @hosenih این نعش قطعه‌قطعه که ببینی جوان توست با من پیمبر است به گفتار آمده کام مرا به جام بهشتی کند خنک وقت وصال حضرت دادار آمده صورت نمانده تا که پدر بوسه‌ای زند اینجا صدای خنده‌ی حضار آمده بِین صدای هلهله‌ها ناله‌ای رسید این زینب است لطمه به رخسار آمده @hosenih ((قُم یا اخی)) که در خطر افتاده جان تو عباس با دو دیده‌ی خونبار آمده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از حرم آمد برون جلوه‌ی پیغمبری با رخ زهرایی و با جنم حیدری صحنه‌ی میدان بدل شد به عجب محشری گفت انا بن الحسین ریخت به هم لشگری @hosenih موقع جانبازی است رفته ز کف طاقتش تیغ و سپر در کف و ذکر علی عادتش خوانده حسین اِن یکاد نذر قد و قامتش با نگهی می‌کند از پدرش دلبری @hosenih ماه حرم مثل شیر بر دل اعدا زده از برش تیغ او دشمن او جا زده گرچه به رفتن شرر بر دل بابا زده داده به لشگر نشان رزم علی اکبری @hosenih یا علی و یا علی بر لب او کرده گل ماه نطر می‌زند عمه بخوان چار قل داده عنان را ز دست لشگر کوفی به کل معرکه‌ای شد به پا وای چه رزم‌آوری @hosenih لشگری از جنگ‌جو از دم تیغش گریخت شد به عجب ابن سعد رشته‌ی کارش گسیخت دم به دم از دشمنش نعره زد و زهره ریخت حیدر کرب و بلا با رجز حیدری @hosenih نیزه و تیغ جفا بر بدن تو زدند تیر به همراه سنگ سوی سرت آمدند تو به زمین خوردی و آه حرم شد بلند خیز که دلگرمی ِ عمه‌ای و خواهری @hosenih در برت آمد حسین با سر زانو علی از تو نمانده تنی کو پسرش کو علی کاش نفهمد که خورد نیزه به پهلو علی زخم به پهلوی توست ارثیه‌ی مادری @hosenih بس که به روی دلم داغ دمادم رسید اشک به چشم همه عالم و آدم رسید بر سر نعشت علی عمه به دادم رسید ماند ، برایم فقط دیده‌ی از خون‌تری @hosenih قسمت تو تیغ و تیر قسمت من غم شده موی سرم شد سپید قامت من خم شده بعد تو ای عمر من عمر پدر کم شده وای چرا غرق خون وای چرا پرپری ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از بین موج خون گهرم را بیاورید جان ز جان عزیزترم را بیاورید طوفان غم به جان و دلم موج می‌زند آرام جان شعله‌ورم را بیاورید @hosenih شمعم كه سوخته از پا نشسته‌ام پروانه‌ی شكسته‌پرم را بیاورید چون آفتاب سُرخ پر از شعله‌ام هنوز ای هاشمی‌رُخان، قمرم را بیاورید ما با همیم همسفر از فرش تا به عرش از بین راه همسفرم را بیاورید تا بنگرید جلوه‌ی ایثار و عشق را آئینه‌ی شكسته‌سرم را بیاورید از بس كه تیر و نیزه به برگ و برم زدند افتاده بر زمین، ثمرم را بیاورید @hosenih دیدم كه قطعه‌قطعه شده پاره‌ی دلم از روی خاک‌ها جگرم را بیاورید یعقوبم و ز دیده‌ی من نور رفته است تا خیمه یوسفم، پسرم را بیاورید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ می‌روی و می‌بری همراه خود جان مرا صبر کن بابا ببین حال پریشان مرا در پی‌ات اهل حرم آئینه و قرآن به دست می‌بری با خود دل خیمه‌نشینان مرا @hosenih ای عصای پیری‌ام، داری هلالم می‌کنی بعد تو دشـمن ببینـد حال حیران مرا قبل رفتن اندکی پیش دو چشمم راه رو پر کن از قد رسایت قاب چشمان مرا در جواب تشنگی شد عایدم شرمندگی گر چه دیدی با زبانت کام عطشان مرا از فرس افتاده، سوی تو خودم را می‌کشم آه بابا جان، ببین زانوی لرزان مرا سوره‌های پیکرت پاشیده از هم وای من پخش صحرا کرده‌اند آیات قرآن مرا @hosenih عده‌ای کِل می‌کشند و عده‌ای کف می‌زنند تا شنیده دشمنت آوای افغان مرا تا صدایش می‌کنم یک دشت پاسخ می‌رسد زینبم! بنگر علی‌های فراوان مرا خون او را در تمام دشت جاری کرده‌اند کربلا را با تنش آئینه‌کاری کرده‌اند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih