eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
688 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا بیا بگذر ز خِیرِ این سفر برگرد  وقتی ندارد کوفه غیراز دردسر برگرد ازاین گلوی زیر تیغم میدهم سوگند آقا به پهلوی شکسته پشت در، برگرد   از بی کسیِ،کوچه گردکوفه معلوم است پا در رکابت نیست اینجا یک نفر،برگرد باوَعدهء یک کیسه ء جُو،راه افتادند بانیزه و شمشیر، باسنگ وتَبَر ،برگرد بازارشهرکوفه و زینب س زبانم لال خیلی برای خواهرت دارد خطر برگرد دست اَرازِل ،تانرفته سمت معجرها  دست زن وبچه بگیر و زودتر برگرد اشک یتیمیِ حَمیده دخترم کافیست  دختر ندارد طاقت داغ پدر ،برگرد اندازهء اصغر ع کُلاخود وزِره داری؟ تیر سه پر،شش ماهه می فهمد مگر؟! برگرد! تاقدوبالایِ علی اکبر ع، نخورده است ازتیزیِ مِقراضها ،چشم و نظر !!برگرد خواهی نبینی که،سرعباس ع ،می اُفتد در زیر پای اسبها ،بین گذر برگرد کوتاه کن، مویِ بلند دخترت،امّا تا فرصتی باقیست،راهی هست اگر،برگرد لبهای خشک وضربه های چوب درپیش است تَه ماندهء جام شراب و طشت زَر برگرد
می‌نویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین می‌نویسم با لبی خونبار واویلا حسین هرقدم تکرار در تکرار واویلا حسین می‌نویسم زیرِ این آوار واویلا حسین بِینِ کوفه بِینِ این  آزار  واویلا حسین من که دنیایم تویی ؛ معنایِ دنیایم علیست من که غمهایم تویی آشوبِ شبهایم علیست دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست بارها گفتم علی ، اینبار : واویلا حسین از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست میزنم با دستِ بسته  زار  واویلا حسین دستگیرم کرده‌اند از بام میبینم تو را با تَنی پُر خون همین احرام میبینم تو را می‌رسی با دختری آرام میبینم تو را بِینِ کوفه در میانِ شام میبینم تو را آه آه از زینب و انظار  واویلا حسین کوفه و در سینه‌ها بُغضِ غدیرش را ببین وایِ من زنجیرهای سخت‌گیرش را ببین کوچه‌ها را بامهایش را اسیرش را ببین بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین دارم اینجا قبلِ تو یک کار : واویلا حسین جز غمت اینجا کسی دیشب پناهم داد  نه غیر طوعه هیچ کس در خانه راهم داد  نه پاسخی بر التماسم بر نگاهم داد  نه نه به من ، جا بر دو طفل بی گناهم داد  نه دخترم را بر حرم بسپار واویلا حسین هرکه اینجا بود_ حتی اندکی_ میزد مرا آن یکی می‌بُرد من را  این یکی میزد مرا پیرمردی میکشید و کودکی میزد مرا کاشکی جایِ یتیمت  کاشکی میزد مرا دخترت هست شب است و خار واویلا حسین یک نفر آمد نوک نیزه به پهلویم کشید یک نفر با چکمه‌اش بدجور بر رویم کشید خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید حلقه‌ی زنجیر آورد و به بازویم کشید ناله‌ام شد با تَنی خونبار واویلا حسین مَردم اما گریه‌ام تقصیرِ تیرِ حرمله است جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیر حرمله است بین کوفه صحبتِ تاثیرِ تیر حرمله است گرچه عُمری تیر دیدم ، تیر ، تیر حرمله است دیدم و گفتم ولی دشوار واویلا حسین جان من حتی برای آب اینجا رو مزن یا برای کودکی بی تاب اینجا رو مزن شرمگین از مادری بی خواب اینجا رو مزن پیش این لبخندها ارباب اینجا رو مزن رو مزن ، آبی ولی بردار واویلا حسین آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده‌ام آتش و سنگ و عصا و نیزه درهَم خورده‌ام هرچه خوردم کم نیاوردم ولی کم خورده‌ام با دو دستِ بسته سیلی‌های محکم خورده‌ام وای من از کوچه و بازار واویلا حسین
به کوفه نیست صفایی خدا کند که نیایی الا که خون خدایی خدا کند که نیایی به طوف بیت خدایی؟به وادی عرفاتی؟ به مروه یا که صفایی؟ خدا کند که نیایی دعا برای تو کردم با همین لب پاره الا که روح دعایی خدا کند که نیایی ببین که خون به دلم من زروی تو خجلم من نوشته ام که بیایی خدا کند که نیایی ببین که کوفه دو رنگ است به دستشان همه سنگ است چه عهدی و چا وفایی؟خدا کند که نیایی میار اصغر خود را که جای طفل تو دارم برای تو دو فدایی خدا کند که نیایی به کوچه ها همه فکر مخدرات تو هستم به کوفه نیست حیایی خدا کند که نیایی تمام غصه ام این است خواهر تو نبیند به زیر تیغ جفایی خدا کند که نیایی تمام غصه ام این است خواهر تو نبیند مرمل بِ دمایی خدا کند که نیایی تمام غصه این است بر تنت نگذارند نه پیرهن نه ردایی خدا کند که نیایی شنیده ام که یک عده نعل تازه خریدند برای عقده گشایی خدا کند که نیایی به کوفه نیست به غیر از تنور خانه خولی برای راس تو جایی خدا کند که نیایی علی اصغر تو طاقت سه شعبه ندارد اسیر حرمله هایی خدا کند که نیایی امان زشام غریبان امان زخیمه سوزان چه آتشی چه بلایی خدا کند که نیایی تمام غصه ام این است دختر تو نبیند میان تشت طلایی خدا کند که نیایی
اگرکه نامه من محضرت بیاید چه خبر زآمدن لشگرت بیاید چه چقدر از روی هربام سنگ میخوردم شکستگی سر من سرت بیاید چه هزاربار لگدخورد پیکرم اما به زیر پای کسی پیکرت بیاید چه ازآن سه شعبه و سرنیزه ها که میسازند یکی سراغ علی اصغرت بیاید چه اذان نگفته دهانم زمشت ها خون شد همین بلا سر پیغمبرت بیاید چه کسی به پهلوی من نیزه ای نزد اما هجوم نیزه سوی اکبرت بیاید چه کلاه خود من افتاد اگر فدای سرت عمود بر سر آب آورت بیاید چه نبود خواهرم اینجا میان نامحرم میان هلهله ها خواهرت بیاید چه؟ کسی به فکر جسارت به دختر من نیست اگرکه زجر پی دخترت بیاید چه خودت بپرس ز خواهر که برسر بازار زمان گم شدن معجرت بیاید چه
من مثِ نامه‌ی سربسته شدم مثل یک دل، دلِ بشکسته شدم در زدم تو خونَه‌شون رام ندادن اِنقَدَر قدم زدم خسته شدم * بالای بام می‌زنم صدات، حسین کاش باشم منم تو کربلات، حسین دو تا قربونی آوردم با خودم بچّه‌هام فدای بچّه‌هات، حسین * عوض حنجرِ تو من چی بدم؟ نذر انگشتر تو من چی بدم؟ اگه بچّه‌هاتُ بازار بیارن جواب مادرت‌ُ من چی بدم؟ * کوفه لحظه‌لحظه تغییر می‌کنه مهمونُ از زندگیش سیر می‌کنه خیلی از موهام سفید شد، این روزا نگرونی آدمُ پیر می‌کنه * بعد از این دیگه منُ سفیر نکن دختراتُ توی کوفه پیر نکن حالا که می‌خوای بیای، بیا ولی زن و بچّه‌تُ دیگه اسیر نکن *     واسه تو، شب تا سحر در می‌زنم وا نکردن، در دیگر می‌زنم دارم از دل‌نگرونى می‌میرم خودمُ این در و اون در می‌زنم * "نیا" گفتنم برا دخترته گریه‌هام براى انگشترته با سرِ شکسته، سربسته می‌گم اون که دارى میاریش خواهرته * چه‌جورى به فکر جونت نباشم؟ یا که گریونِ جَوونت نباشم؟ همه‌آماده‌ی کشتنِ تواَن چه جورى دل نگرونت نباشم؟
گرچه بي سر ز سر بام ، به خاك افتادم "فاش مي گويم و از گفته ي خود دلشادم"١ دستْ بستند مرا چون كه نمي دانستند "بنده ي عشقم و در هر دو جهان آزادم"٢ مَرد بودم به چنين وضع شهيدم كردند بعدِ من ، واي بر احوالِ دلِ اولادم ! كوفه را خوب كه با چشم بصيرت ديدم بود يك شهر پُر از گرگِ به ظاهرْ آدم در خيالات خود اين قوم خرابم كردند غافل از اين كه من از عشق حسين آبادم ضربه ي سختِ عمودي كه سرم را بشكافت به هواي سرِ ســـقّاي تو رفت از يادم مَنْـعَم از آب نكردنـــد ولي آخـــر كار تشنه لب مثل تو اي تشنه جگر،جان دادم شد سرم بر سر دروازه ي شهر آويزان تا "سران" را بفرستي به مُــبارك بادم
  آبروی ماست گریه ، آبرو داریم ما با لباس مشکی ات عمریست خو داریم ما   با طهارت بودن از ارکان مجنون بودن ست حرف لیلا میشود هرجا وضو داریم ما   چشم ما بی اشک بی خیراست بی خیرش نکن که فقط از دار دنیا دو سبو داریم ما   حرف ما در روضه ها با اشک گفته میشود در میان گریه با هم گفتگو داریم ما   دامن آلوده شدیم اما تو پاکش میکنی رو سیاه از غفلتیم اما رفو داریم ما   حضرت عباس حامی عزاداران توست چه هراس از طعنه ها وقتی عمو داریم ما   هرکسی دل را به دستت داد از مردم برید تا که دریا هست کی سودای جو داریم ما؟   خوب و بد ما به حسینیه پناه آورده ایم خوب و بد از پرچم تو رنگ و بو داریم ما   آرزوی کربلا بر پیرها که عیب نیست کربلایی نیستیم و آرزو داریم ما   شهر با یک یاحسین ما معطر میشود هرکجا نام تو باشد های و هو داریم ما   لحظه های آب خوردن هم به فکر روضه ایم بغض خشکی لب و بغض گلو داریم ما   در غمت آیات قرآن روضه خوانی میکند آب دریا و بیابان روضه خوانی میکند
عرفه امام زمان عج کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش در استلام حجر نیز یادی از ما کن همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان به سید الشهدایی به یاد ماهم باش دمی که از در باب السلام اشک فشان به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش کنار قبر رسول خدا کنار بقیع مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش مقیم شهر نجف کاظمین سامرا کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش استادحاج غلامرضاسازگار
باامیرعرفه باامیرعرفه زمزمه آغازکنم خویش رادرجبل الرحمه سرافرازکنم بادودستی که پرازخالی ومحتاج عطاست گره ازکارفروبسته خودبازکنم دل سپارم به دعای عرفات ازسرشوق نغمه عشق به صحرای جنون سازکنم ریزم ازدیده سرشگی که نشان ازتوبه ست پروبالی بزنم تابه توپروازکنم بامسیح نفس یارشوم همدم ومست دیده ودل به نوای توهم آوازکنم باامیرعرفه راهی معراج شوم وبه جبریل ازاین آمدنم نازکنم عرفاتی بشوم ، کرببلائی بشوم درهماوردجهان یکسره اعجازکنم شعر:علیرضاداودی نسب
فكر توام تنها در اين دارالاماره اي كاش ميشد نامه بنويسم دوباره اي كاش ميشد نامه بنويسم كه برگرد كوفه ندارد آسمانش يك ستاره طرز مسلماني در اينجا فرق دارد در كشتن مهمان خود كرد استخاره دست خليفه تا كه دادم نامه ها را چون دومي او نامه ها را كرد پاره ديروز در كوفه خودم ديدم كه مردي بر دخترش ميداد قول گوشواره ديدم كه مي سازد كسي تير سه شعبه ناگاه افتادم به ياد شيرخواره سربسته ميگويم نياور خواهرت را اين روضه را بگذار باشد با اشاره قبل از تو دندان مرا اين ها شكستند جز اقتدا عاشق ندارد راه چاره...
در رثای اولین شهید راه امام حسین (ع) ، مسلم بن عقیل (ع) در خاک فشاند گوهر مسلم را در عرش نگه داشت سر مسلم را تا غربت عشق را به تصویر کشد در کوچه کشید پیکر مسلم را ¤¤ تنها شبی که مانده ام و گریه می کنم اینجا تو را کشانده ام و گریه می کنم بی خانمان به کوفه ام از این پیام خویش گل را ز خانه رانده ام و گریه می کنم بر ظلم این جماعت پیمان شکن حسین از دیده خون فشانده ام و گریه می کنم من آیه های سرخ به خون خفته تو را با اشک و آه خوانده ام و گریه می کنم یک آسمان ستاره ی پرپر شده ز تو بر شاخه ها نشانده ام و گریه می کنم از روی بام طایر جان را به سوی تو با هر نفس رهانده ام و گریه می کنم از بهر خود نکرده ام اشکی روان ز چشم داغ تو را ستانده ام و گریه می کنم "یاسر" شکفت غنچه ی آهم برای عشق یعنی شکفته مانده ام و گریه می کنم ** محمود تاری «یاسر»
نمی‌دانم کجایی ای که از بیراهه می‌آیی همین اندازه می‌دانم که با شش‌ماهه می‌آیی همین اندازه می‌دانم جدا از چاره‌ات کردم چرا از خانه‌ی زهرا چنین آواره‌ات کردم سرِ دارالاماره جان تو  جانی ندارم که تماشایی شدم حالا که دندانی ندارم که بگو تا کوفه‌ی مولا کُشِ ناخوش نمی‌آیی بسوی مردمِ نامرد مِهمان‌کُش نمی‌آیی اگرچه کوچه کوچه گریه‌ها بر خواهرت کردم ولی امروز چندین بار یادِ مادرت کردم همین‌که ریختند از در به راه شعله‌ور رفتم اگرچه طوعه بود اما خودم در پشتِ در رفتم نه شعله خاک هم بر چادرش دیگر نخورد آقا خدا را شُکر در کوفه به رویش در نخورد آقا خبر داری به سنگِ کوچه‌های تنگ می‌خوردم کشیده می‌شدم هربار و بر هر سنگ می‌خوردم سر زنجیر در پایم طنابی هم به دستانم غلاف و تیغ و تیر و نیزه بود و سنگ و دندانم کسی بر پهلوی من زد که خون کرده دهانم را نوازش‌های یک چکمه شکسته استخوانم را من از بالای گودالی به شدت بر زمین خوردم توان از بازویم برد و به صورت بر زمین خوردم نه فکر دختران خود که فکر دخترت بودم همین امروز چندیدن بار یاد مادرت بودم...