eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
750 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نوزده شب مى گذشت از ماه نور ماه مهمان خدا بودن ، حضور ماه قرآن ، ماه شور و عشق و حال ماه آذين بستن روح از كمال آن شب امّا آسمان مرموز بود كهكشان در كهكشان مرموز بود ماه آن شب رنگى از اندوه داشت غصه‏اى سنگين تر از صد كوه داشت نبض هستى تند مى زد ، سرد بود آفرينش بسترى از درد بود كوفه آن شب با وفا بيگانه بود مثل يك زنجيرى ديوانه بود چشمها در خواب ، دور از همهمه يك نفر بيدار و غرق زمزمه او على آن حيدر مظلوم بود ميهمان دخترش كلثوم بود آسمان را ديد مى زد گاه گاه خيره مى شد بر نگاه سرد ماه در فضاى سينه اش دل مى طپيد گوئيا چشم انتظارى مى كشيد بيقرار لحظه موعود بود التهاب قلب او مشهود بود در نگاهش يك جهان احساس داشت چهره‏اى روشن چو برگ ياس داشت هر چه بود آن شب سحر از ره رسيد لحظه ناب ولى الله رسيد بست دور سر على دستار را شد مهيا لحظه ديدار را مست از ميناى اشراقىّ هو ربّنا يا ربّنا مى‏گفت او خواست بيرون آيد از خانه ولى چنگ زد در بر كمر بند على دسته ی مرغابيان بيقرار دور او حلقه زده پروانه وار بود يك دنيا سخن در كارشان موج مى زد خواهش از رفتارشان يا على اى معنى احسان مرو هان !بمان اى يار محرومان مرو بانگ عجّل مى زند تقدير تو كن در اين امر قضا تأخير ، تو گفت مولا : وقت پرواز آمده بعد عمرى عشق من باز آمده مى رسد بر گوشم آواى رحيل از گلوى پيك جانان ، جبرئيل تا حضور خود خدا مى خواندم يك صداى آشنا مى خواندم بر مشامم بوى محسن مى رسد ارجعى از كوى محسن مى رسد مى زند جوش شهادت خون من تنگ زهرا شد دل محزون من با وداع از دخترش كلثوم رفت سوى مسجد حيدر مظلوم رفت فتنه در آنسوى مسجد خواب بود در هجوم لحظه ها بيتاب بود در مقام دوست شيطان خفته بود زلف قُطّامه ى دلش آشفته بود گفتش : اى تقدير من بيدار شو وقت ديدار آمده ، هشيار شو تشنه شمشير تو بر خون من است مرتضى هم در هواى رفتن است مسجد كوفه حضور راز شد نافله در صبح عشق آغاز شد در سكوت و ذكر ، شمشير و فرود مهر و خون پيوست با هم در سجود سجده دوّم على سر بر نداشت طاقت برخاستن ديگر نداشت دامن محراب غرق لاله شد مسجد كوفه حريم ناله شد غرق در خون تا على از تاب رفت خون دل از ديده محراب رفت شد نماز عشق حيدر ناتمام ذكر سجده شد مبدل بر سلام فزتُ رب الكعبه گفت و پر فشاند خاك مقتل را به زخم سر فشاند لاله‏هاى باغ سبز فاطمه چون شنيدند از ملك اين زمزمه : اهل عالم شاه مردان كشته شد روح غيرت شير يزدان كشته شد كشته شد روح دعا مولا على واعليّاً واعليّاً واعلى آمدند از خانه بيرون با شتاب تا شوند آگه ز حال بوتراب مرتضى ناى سخن گفتن نداشت پاى حيدر طاقت رفتن نداشت سفره سبز دعا بر چيده شد در گليمى پيكرش پيچيده شد مرد شمشمير و دعا از هوش رفت سوى خانه پيكرش بر دوش رفت درب خانه چشم خود را باز كرد با عزيزانش سخن آغاز كرد كاى عزيزان گر چه در تاب و تبم بيقرار گريه‏هاى زينبم دخترم دلواپس حال من است چشم او بر در به دنبال من است خون بشوئيد از رخ گلگون من تا نبيند دختر محزون من مى‏روم با پاى خود تا خانه‏ام بر تسلاى دل ريحانه‏ام معنى اُمّ الكتابى يا على جلوه ی احساس نابى يا على بر درت دست توسل مى‏زنم از نجف تا كربلا پل مى‏زنم خواستى زينب نبيند خون تو زخم سر، پيشانى گلگون تو داشتى مولا هواى زينبت كاش بودى كربلاى زينبت قطعه قطعه پيكر خورشيد ديد بر فراز نى سر خورشيد ديد پرپر از جور خزان شد ياس او شد جدا از تن سر عباس او عصر عاشورا ميان قتلگاه... اى قلم!! بشكن ، خدا را آه آه کمیل کاشانی -۱۳۸۰
دریاب آهم را الهی هر چه هستم خوب یا بد بنده ات هستم به رویم در نبستی مهربان شرمنده ات هستم کسی جز تو نمی داند سیامشق خطایم را گنه پیچیده در زنجير حيرت دست و پایم را کنون در آستانت رخ نهان در آستین دارم نگاهت را دریغ از من نمیداری یقین دارم به دیوار محبت تکیه دادم ، سایه بانم شو قرار این دل آشفته ی آتشفشانم شو به آغوشت پناه آورده ام دریاب آهم را زمین بگذار یارب کوله بار اشتباهم را همین اشک است و یارب یارب و آه شبانگاهی تو ستارالعیوبی من سر آپا جرم و کوتاهی الهي خوب می دانم به نفس خود ستم کردم (تجرأت بجهلی) ، شکوه ها از بیش و کم کردم مرام بندگی از یاد بردم خودسری کردم دلم سر مست دنیا چونکه شد عصیانگری کردم کنون باز آمدم در را به رویم باز وا کردی فراری بنده ات را مهربانانه صدا کردی صدا کردی بیا ای بنده ی من دوستت دارم ز اشک و آه و ناله هرچه آوردی خریدارم غم پنهانی ام را با تو می گویم خدای من دوای درد خود را از تو می جویم خدای من -  ۱۳۹۰
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 ای غربت مجسم تاریخ یا علی دلبسته ی ولای توام مرتضی علی غیر از خدایی اش که نداده به کس تویی آئینه ی تمام نمای خدا علی چون اسم اعظم است ، گره باز می کند هر وقت بشکفد به لبم ذکر یا علی ساقی تویی و کوثر تو مهر فاطمه است شد جرعه نوش جام تو آب بقا علی تا از تو کسب نور کند در مدار چرخ خورشید با تو گفته سخن بارها علی خلقت به یمن مقدم تو آبرو گرفت ای دست شسته از همه ی ماسوا علی از مشرق نگاه تو خورشید می دمد مهتاب بر فروغ تو باشد گدا علی کعبه طواف دور مقام تو می کند دارد صفا به کوی تو سعی صفا علی مدیون ذوالفقار تو باشد حیات دین گل کرده در بهار تو باغ دعا علی با ناله های نیمه شبت همنواست چاه فهمیده طعم اشک تو را نخل ها علی اشک تو طعم غربت دیرینه می دهد دردی که غیر صبر ندارد دوا علی سوگند بر تو مادر گیتی سترون است تا آورد دوباره مثال تو را علی در کوچه ها سلام تو مانده است بی جواب دنیا نداشت با تو زمانی وفا علی بیچاره روزگار که نشناخت قدر تو فرق تو را شکافت به تیغ جفا علی وقتی گشود فرق تو آغوش پیش تیغ لبخند زد به روی تو خیر النسا علی یعنی ببین که بی تو بهشت است بی صفا پایان گرفت فرصت هجران بیا علی عین اللهی و چشم زمان بیقرار توست آیا شود کنی نظری سوی ما علی همچون "کمیل" هرکه شود پایبست تو با رمز و راز عشق شود آشنا علی ﮐﻤﯿﻞ ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ
فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّي عَتَبْتُ بِجَهْلِي عَلَيْكَ وَ لَعَلَّ الَّذِي أَبْطَأَ عَنِّي هُوَ خَيْرٌ لِي لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَهِ الأُْمُورِ آلودم اگر دهن ، نمی فهمیدم یارب تو‌ مرا نزن ، نمی فهمیدم گر حاجت من نزد تو بی پاسخ ماند خیری است در آن که من نمی فهمیدم
به شب قدر قسم یه شب قبرم هست روی این خورشیدی / که داره می تابه سایه ابرم هست شب قدرم نوره شب قبرم ظلمت تا که خاک میریزن / خونه ی آخرتم میشه غرق وحشت مرگ من نزدیکه راه من باریکه اگه نوری نبرم قبر من تاریکه مرگ من نزدیکه من چرا خوشحالم؟ من به چی می نازم؟ به کدوم اعمالم ( وحدتی فی قبری من توو قبر خودمم آواره م وحشتی فی لحْدی اگه حیدر نباشه بیچاره م ) ### به شب قدر قسم مرگ خیلی سخته بی علی شد هرکی / لحظه ی جون دادن به خدا بدبخته یا علی گفتیم و با علی می مونیم ما که حتی وقتی / قاصد مرگ اومد از علی می خونیم توو سرازیریّه قبرمون تنهاییم دلخوشیمون اینه نوکر مولاییم پرسش مَن ربُّک چه حسابی داره؟ مَن إمامُک اون شب چه جوابی داره ؟ ( وحدتی فی قبری من توو قبر خودمم آواره م وحشتی فی لحْدی اگه حیدر نباشه بیچاره م ) ### به شب قدر قسم از خودم بیزارم خیلی دیره اما / این شبا فهمیدم چه خدایی دارم منی که اعمالم حالم و بد کرده هر دروغی گفتم / حالا وقت توبه راهم و سد کرده بِعلیٍ یارب که رهایم نکنی از حسین بن علی تو جدایم نکنی هرچی باشه یک عمر سینه زن بودم من پیرهن مشکیم و پوشیدم جای کفن ( وحدتی فی قبری من توو قبر خودمم آواره م وحشتی فی لحْدی اگه حیدر نباشه بیچاره م )
بسم الله الرحمن الرحیم برگزیده "مجموعه‌ای از رباعیات علوی" رباعی۱ ای در پی گنج، گنج و گنجینه علی‌ست ای اهل عمل، دست پر از پینه علی‌ست ای آن که به دنبال خدا می‌گردی دنبال علی باش که آئینه علی‌ست رباعی۲ هرکس که در این جهان گرفتار علی‌ست با قیمت جان و دل خریدار علی‌ست عمری‌ست جهان ریزه‌خور سفره‌ی اوست هرچند که نان‌ونمک افطار علی‌ست رباعی۳ هر دل که شناخته‌ست راهی به‌علی پس رو زده با کوه گناهی به‌علی پیغمبر ما که "مُستَجابُ الدَّعوة" است در سجده چنین گفت؛ "الهی بِعلی" رباعی۴ بر پای تو کوه درد و غم سجده کند نامت که نوشته شد، قلم سجده کند از بس که به سجده رفته ای در دل شب حق است که برتوسجده هم سجده کند رباعی۵ بار غم اگر به شانه برداشت علی در کوفه نهال عشق را کاشت علی هر شب در اوج خلوت نخلستان باچاه قرار درددل داشت علی رباعی۶ یک‌عمر به فکر دیگران بود علی با دشمن و دوست مهربان بود علی تاریخ گواه است که تا روز ابد مظلوم‌ترین مرد جهان بود علی رباعی۷ شب‌های زمین بدون او بی‌بدر است حتی شب قدر بی‌علی بی‌قدر است در زمره‌ی خوبان جهان در تاریخ تا روز حساب نام او در صدر است رباعی۸ بودند اگرچه دورش افراد دورو هرگز دو خورش نبود بر سفره‌ی او از جهلِ زمانه با علی عمری بود؛ خاری در چشم و استخوانی به گلو رباعی۹ امشب خبری نشد از آن مرد کریم خالی مانده‌ست ظرف طفلان یتیم این‌بار به دست کافری معجزه شد در مسجد کوفه ماه گردید دونیم رباعی۱۰ شب شاهد چشم‌های بیدار علی‌ست تاریخ در انتظار تکرار علی‌ست خوشبخت کسی که مُهر پرونده‌ی او امضای "براءَةٌ مِنَ النّارِ" علی‌ست
متن پی دی اف دعای جوشن کبیر برای شب های قدر
◾زمزمه‌ی و نوحه‌ی ◾شب نوزدهم ◾بنداول به سوی مسجد از خانه دویدم من سرت ز کین بشکست دیر رسیدم من نماز و محرابت غرقه بخون دیدم ز غربتت بابا ناله کشیدم من واعلیا واعلیا واعلیا واعلیا(۳) ◾بنددوم بخون سر بابا دیده‌ام افطارت به سوز دل گفتم خدانگهدارت تازه شده داغ مادر مظلومه کجاست تا گردد باز جلودارت واعلیا واعلیا واعلیا واعلیا(۳) ◾بندسوم سرت‌شکسته‌شد و دلم‌شده‌چاک‌چاک ببین‌حسینم ز غم فتاده بر روی خاک حسن صدایت زند ز سوز سینه پدر چونکه رسیده برت مادرم ای روح پاک واعلیا واعلیا واعلیا واعلیا(۳)
زمزمه شهادت حضرت علی علیه السلام سبک : سالار زينب مسجد کوفه سرد و خموش است ناله ی جبریل آنجا بگوش است کشته شد سرو والای کوفه غرقه بخون شد مولای کوفه یاعلی جانم یا علی جانم ۴ سفره ی ایتام شد تهی از شیر بابایشان شد کشته از شمشیر نه نانی دارند و نه خرمایی یاعلی برخیز بس کن جدایی یاعلی جانم یا علی جانم ۴ کوفه در ذکر امن یجیب است خیز ای علی جان زينب غریب است در پیش مادر می‌روی بابا جای ما ببوس روی محسن را یاعلی جانم یا علی جانم ۴
فرقش شکافت رُکنِ زمین و زمان شکست یک ضربه زد ولی کمر آسمان شکست نالید فاطمه که نزن نانجیب  زد از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست راحت علی  به خاک نمی‌خورد ، میخ در... شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست تا خورد بر زمین دلِ زهرا دو نیم شد قلب حسین قلب حسن توامان شکست فریادِ جبرئیل که پیچید ، دخترش بی اختیار  در  وسط آستان شکست خون پاک می‌کند زِ روی خویش مرتضی زینب دمِ در است ولی بی گمان  شکست اینبار روضه خواند علی پیشِ دخترش از تشنه‌ای که داغِ لبانش جهان شکست از تشنه‌ای که داغِ جوان  داغِ طفل دید در حلقه‌های هلهله‌ی این و آن شکست از تشنه‌ای که در وسط جمع گیر کرد با سنگِ بی مروتِ این کوفیان شکست وقتی رسید نیزه‌ی خود را دوباره زد وقتی که رفت نیزه‌ی خود را سنان شکست انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن انگشت مانده بود ولی ساربان شکست