#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#دفن_شبانه #فاطمیه
من با دم تیغم شهادت آفریدم
در فتح خیبر قلب مرحب را دریدم
چون کوه بنشستم بهروی سینهی عَمرو
مردانه آن خصم خدا را سر بریدم
یکروز در جنگ اُحد خوردم نود زخم
دریای لشگر را به خاک و خون کشیدم
یکلحظه زانویم نلرزید و به گوشم
خود لافتی الاّ علی از حق شنیدم
یکدم نیاوردم ز محنت خم به ابرو
یکعمر در کام بلاها آرمیدم
با آنهمه وقتی که زهرایم زمین خورد
جاندادن خود را به چشم خویش دیدم
آن شب زمین خوردم که دور از چشم مردم
دنبال تابوت عزیز خود دویدم
با آنکه همچون آسمان بودم مقاوم
مثل هلال از غصّهی ماهم خمیدم
یا فاطمه! شرمندهام از اینکه امشب
با دست خود خشت لحد بهر تو چیدم
«میثم» گنهکار است امّا شاعر ماست
یا رب ببخش او را به زهرای شهیدم
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #دفن
آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را
خون گريه كرد چشم خدا در عزا تو را
در گوش چاه، گوهر نجوا نميشكست
اي آشيانِ درد، علي داشت تا تو را
اي مادرِ پدر، غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفي تو را
زين درد سوختيم كه اي زُهره ی منير
كتمان كند به خلوت شب، مرتضي تو را
ناموسِ دردهاي علي بودي و چو اشك
پيدا نخواست غيرتِ شير خدا تو را
دفن شبانه ی تو كه با خواهش تو بود
فرياد روشني است ز چندين جفا تو را
تا كفرِ غاصبان خلافت عَلَم شود
راهي نبود بهتر از اين، مرحبا تو را!
يك عمر در گلوي تو بغض، استخوان شكست
در سايه داشت گرچه علي چون هما تو را
دزديد نالههاي تو را اشكِ سرخروي
از بس كه سرمه ريخت به شيون، حيا تو را
اي مهربان، كنيزك غم تا تو را شناخت
دامن رها نكرد به رسم وفا تو را
خم كرد اي يگانه سپيدارِ باغِ وحي
اين هيجده بهارِ پر از ماجرا، تو را
تحريف دين، فراق پدر، غربتِ علي
انداخت اين سه دردِ مجسّم ز پا تو را
نامت نهاد فاطمه ، كان فاطرِ غيور
ميخواست از تمامي عالم، جدا تو را
در شطّ اشك، روح تو هر چند غوطه خورد
رفع عطش نكرد، فراتِ دعا تو را
دادند در بهاي فدك آخر اي دريغ
گلخانهاي به گستره ی كربلا تو را
گلخانه ی مزار تو را عاشقي نيافت
اي جان عاشقان حسيني فدا تو را
پهلو شكستهاي و علي با فرشتگان
با گريه ميبرند به دارالشفا تو را
دارالشفاي درد جهان، خانه ی علي است
زين خانه ميبرند ندانم كجا تو را؟!
غافل مشو «فريد» از اين مژده ی زلال
كاين حال هديهاي است ز خيرالنسا تو را
#قادر_طهماسبی #فرید
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
فراق تو بر دل شرر میگذارد
شب غصه را بی سحر میگذارد
به سوداي روي تو اي ماه زهرا!
دلم در شب خود قمر میگذارد
اگر تو بيايي ولي من نباشم،
چه داغی به روی جگر میگذارد
من آن طفل نامهربانم كه سر را،
به دامان لطف پدر میگذارد
كنار تو در روضهها گريه كردن
روی اشکهايم اثر میگذارد
عزادار زهرا! دل غُصهدارت
شبي تلخ را پشت سر میگذارد
صداي نفسهای مردي میآيد
كه دارد به ديوار سر میگذارد
#محمدعلي_بياباني
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
بُرد در شب، تا نبیند بینقاب
ماه نورانیتر از خود، آفتاب
برد در شب، پیکری همرنگ شب
بعد از آن شب، نام شب شد ننگ شب
شُسته دست از جان، تن جانانه شُست
شمع شد، خاکستر پروانه شُست
روشنایش را فلک خاموش کرد
ابرها را پنبههای گوش کرد
تا نبیند چشم گردون پیکرش
نشنود تا ضجّههای همسرش
هم مدینه سینهای بیغم نداشت
هم دلی بی اشک و خون، عالم نداشت
نیست در کس طـاقت بشنیدنش
با علی یا ربّ، چه شد با دیدنش؟
درد آن جان جهان، از تن شنید
راز غسل از زیر پیراهن شنید
دستِ دستِ حق، چو بر بازو رسید
آن چنان خم شد که تا زانو رسید
دست و بازو گفت و گوها داشتند
بهر هم، باز آرزوها داشتند
دست از بازوی بشکسته خجل
بازو، از دستی که شد بسته، خجل
با زبانِ زخم، بازو راز گفت
دست حق، شد گوش و آن نجوا شنفت
سینه و بازو و پهلو از درون
هر سه بر هم گریه میکردند، خون
راز هستی در کفن پیچیده شد
لالهای در یاسمن پیچیده شد
نیمهشب، تابوت را برداشتند
بار غم بر شانهها بگذاشتند
هفت تن، دنبال یک پیکر روان
وز پی آن هفت تن، هفت آسمان
این طـرف، خیل رُسُل دنبال او
آن طــرف، احمد به استقبال او
ظــاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی
امشب ای مَه! مِهر وَرز و خوش بتاب
تا ببیند پیش پایش آفتاب
ابرها گِریند بر حال علی
می رود در خاک، آمال علی
چشم، نور از دست داده، پا رمق
اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق
دل همه فریاد و لب، خاموش داشت
مُردهای، تابوت، روی دوش داشت
آهِ سرد و بغض پنهان در گلو
بود با آن عدّه، گرم گفت و گو
آه آه؛ ای همرهان، آهستهتر
می برید اسرار را، سربستهتر
این تنِ آزرده، باشد جان من
جان فدایش، او شده قربان من
همرهان، این لیلة القدر من است
من هلال از داغ و، این بدر من است
اشک من زین گل، شده گلفامتر
هستیام را میبرید، آرامتر
وسعتِ اشکم، به چشم ابر نیست
چاره ای غیر از نماز صبر نیست
زین گل من، باغ رضوان نَفحه داشت
مصحف من بود و هجده صفحه داشت
مَرهمی خرج دل چاکم کنید
همرهان، همراهِ او خاکم کنید
تا علی ماهَش به سوی قبر بُرد
ماه، رخ از شرم، پشت ابر بُرد
آرزوها را علی در خاک کرد
خاک هم گویی گریبان چاک کرد
زد صدا: ای خاک، جانانم بگیر
تن نمانده هیچ از او، جانم بگیر
ناگهان بر یاری دست خدا
دستی آمد، همچو دست مصطفی
گوهرش را از صدف، دریا گرفت
احمد از داماد خود، زهرا گرفت
گفتش ای تاج سر خیل رُسُل
وی بَر تو خُرد، یکسر جزء و کل
از من این آزرده جانت را بگیر
بازگرداندم، امانت را بگیر
بار دیگر، هدیه ی داور بگیر
کوثرت از ساقی کوثر بگیر
میکِشد خجلت علی از محضرت
«یاس» دادی، میدهد «نیلوفر»ت
«بَدر» بخشیدی، «هلال»ت میدهم
تو «الف» دادی و «دال»ت میدهم
استاد #علی_انسانی
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
آخرش شرح غمم روی زبانها افتاد
همه گفتند که خیبرشکن از پا افتاد
آه! رفتی و تمام بدنم میلرزد
پهلوان تو زمین خورد، وَ از نا افتاد
دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است
چشم من بر رخ نیلی تو حالا افتاد
بشکند دست کسی که... اثرش معلوم است
جای دستی به روی صورت حورا افتاد
با یتیمان تو همناله شده جبرائیل
ولوله در وسط عرش معلّی افتاد
ساحلم بودی و رفتی و نگفتی با خود...
که علی در وسط موج بلایا افتاد
با چه رویی بدنت را بدهم بر پدرت
لبم از شرم، ز هر صحبت و نجوا افتاد
با چه رویی به پدرجان تو این را گویم...
"پیش چشمان همه، ام ابیها افتاد"
#رضا_قاسمی
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
ثُبات شیعه ز فیض دعای فاطمه است
گل مُحب علی، خاکِ پای فاطمه است
خدا مرا ز در خانهاش جدا نکند
پناه سائل و مسکین سرای فاطمه است
حدیث چهره نهان کردنش ز نابینا
حکایتی ز عفاف و حیای فاطمه است
هرآن کسی که بُود فاطمی، به رستاخیز
به زیر سایهی امن لوای فاطمه است
میان آن در و دیوار و آتش بیداد
نوای «فضه خُذینی»، صلای فاطمه است
به پاس حفظ امامش به کوچهها آمد
وگرنه معبر و کوچه چه جای فاطمه است
اگرکه جان خودش را فدای حیدر کرد
مدینه شاهد این ماجرای فاطمه است
قسم به جان حسینش، که کربلای حسین
حقیقتی ز غم و کربلای فاطمه است
قسم به حرمت بازو و پهلویِ مجروح
ظهور حضرت مهدی دوای فاطمه است
همیشه دست نیازم اگر به دامن اوست
نوشتهاند «وفایی» گدای فاطمه است
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
از داغ تو من به خویشتن میپیچم
این نُسخهی دردیست که من میپیچم
تو دست مرا ز بند وا کردی و لیک
من دستِ تو در بندِ کفن میپیچم
مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
سجّاده ام معطّر از بوی ربّنا بود
آنچه شنیده می شد از من فقط خدا بود
یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود
طفلان من به جای مردم گُرُسنه بودند
افطار خانه یِ ما در سفره یِ شما بود
امروز را نبینید این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیتِ گدا بود
من هیچ شِکوه ای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
من درد مرتضی را با جان خود خریدم
در راه دوست باید آماده یِ بلا بود
دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود ، ذکر علی شفا بود
رفتم برای مردم حُجّت تمام کردم
او را که می کشیدید او حُجّت خدا بود
ای کاش می شکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دستِ بسته وا بود
با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد
آن خانه ای که فرشش بال فرشته ها بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سَرَم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!!
تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود
تا قبر بُردنم را همسایه هم نفهمید
از بس که مردن من چون شمع، بیصدا بود
از بس که قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود
ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل ها
با ما شکسته دل ها دنیا که بی وفا بود
لطیفیان
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
پیش ازین ها خریده بود علی
تخته چوبی برای گهواره
از بد حادثه ورق برگشت
ساخت تابوت جای گهواره
کوه صبر است حیدر کرار
به غم و غصه دل نمی بازد
ولی این داغ، داغ ناموس است
پهلوان را ز پا می اندازد
#علی_ذوالقدر
#السلام_علیکِ_ایتها_الصدیقة_الشهیده
زمزمه:
حبیبه ی خدا مسافر علی
بیا سفر نکن به خاطر علی
خورشید من چرا رو به غروب میشی
یه کم دیگه بمون ایشالا خوب میشی
منم که تکیه گاه بودم برا همه
شکسته پشتم از غم تو فاطمه
خدافظی نکن می سوزه قلب من
بیا و حرف رفتنو دیگه نزن
میدونی این روزا دیگه بریده ام
به کی بگم خمیده شد رشیده ام
چقد غمه عزیز توی صدای تو
تنگه دلم برا ی خنده های تو
مرو که بی تو از زمونه سیر میشم
تو چنگ خنده ی قنفذ اسیر میشم
برو گلم خدا همرات عزیز من
منم و یادگاری هات عزیز من
پوشوندی از نگام دستای سوخته تو
بالاخره دیدم چشای سوخته تو
ندیدم از تو من یه ذره خواهشو
نیاوردی به روم دردای سرکشو
لعنت به اونکه زد آتیش به زندگیم
شرمنده کرد منو به پیش زندگیم
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اثر_جدید
#زمزمه
#حسن_کردی
#السلام_علیکِ_ایتها_الصدیقة_الشهیده
دلم تنگ نگات میشه عزیزم
به یاد چشم سرخت،اشک می ریزم
دعا کن، یاس در خاک آرمیده
همینجا از کنارت بر نخیزم
گلاب اشک سر خاکت میارم
پس از تو ابرم و دائم می بارم
جوون زیر خاکم ای که بی تو
به زنده موندنم شوقی ندارم
با سیلی چشماتو از من گرفتند
حسودا انتقام از زن گرفتند
جلو چشمام غلافای چهل مرد
زدند و قتلتو گردن گرفتند
کجایی خونمونو غم گرفته
درِ خونه برات ماتم گرفته
حسین و زینب و آروم کردم
حسن جانت ولی باز دم گرفته
عزادارم ولی تنها و بی یار
منم و این سه چارتا طفل غمخوار
تو رفتی و نگفتی من می مونم
پس از تو با غم مسمار و دیوار
صدات مونده توی خونه هنوزم
پس از این من به جای تو می سوزم
تو رفتی و حالا غرق خجالت
نگامو به در و دیوار می دوزم
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#اثر_جدید
#حسن_کردی
#حضرت_زهرا_شهادت
نیستی تا پس از این اشک مرا پاک کنی
حقش این بود که امشب تو مرا خاک کنی
#سیدمیلاد_حسنی