eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
727 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بشنوید ای عاشقان احمد روایت میکند هر که میگوید علی دارد عبادت میکند یا علی ، شد بر تو نازل روح همراه ملک مطلع فجر  از جبین تو روایت میکند لیله ی قدر است افضل از هزاران ماه اگر قدر ، از زهرای تو کسب فضیلت میکند پاک میگردد دو گوشی کز ثنایت بشنود پاک میگردد زبانی کز تو صحبت میکند گر که خلقت جمع گردد بر تولایت ، خدا شعله های نار را   سرد و سلامت  میکند دوستش دارد خدا و دوستش دارد رسول هر که بر آل تو ابراز محبت میکند خیر هر کس را که میخواهد خداوند علیم دوستی ی تو به قلب او عنایت میکند آیه ی اکملت بر دوش نبی تکلیف بود دین به تایید تو تکمیل رسالت میکند سه هزار و سه ملک بر تو سلام آورده اند در شبی که مشک آب تو سقایت میکند می شود فهمید که از بعد "منذر" ، "هاد" کیست هر کس آیات برائت را قرائت میکند نان و خرما روی دوش و سنگ بستن بر شکم بین خلق و خود ، علی اینگونه قسمت میکند طشت رسوایی ی باطل از سر بام اوفتاد چون علی در مسجد کوفه قضاوت میکند هر قدم یک حج و در برگشت دو حج میشود آن مثال کعبه را هر کس زیارت میکند تا نجف را دید آدم روی خاکش سجده کرد در بهشت آمد دوباره شکر نعمت میکند در عزایش قامت محراب ها از غم خمید در رثایش منبر از ناله قیات میکند همچو خورشیدی شفق گون گشت در مغرب نهان آنکه با ایمای او خورشید رجعت میکند نوحه خوانش جبرییل است و میان آسمان نوحه از ویرانی ی رکن هدایت میکند ای مسلمانان به مسجد حرمت قرآن شکست گریه ها ختم رسل بر این مصیبت میکند بر روی سجاده اش گلبرگ های لاله ریخت مسجد از خون خدا کسب طهارت میکند
ای روشنای شمس و قمر یاعلی مدد معنای رمز و راز سحر یاعلی مدد ای آیه آیه مصحف جانبخش عاشقی وَالْعَصر و هَلْ اَتیٰ و زُمَر یاعلی مدد مدیون توست دین حق از لَیلَةُ الْمَبیت ای جان به عشق کرده سپر یاعلی مدد دربین درد و رنج و بلا جمله انبیاء آوایشان نفر به نفر یاعلی مدد آدم به رَبَّنا و ظَلَمْنایِ توبه گفت  نام تو ای فلاحِ بشر یاعلی مدد نوح نبی برای رهایی ز موج غم  می خوانده این دعای ظفر یاعلی مدد یونس به بطن ماهی از بعد رَبَّنا گفته فَنَجِّنا زخطر یاعلی مدد ذکر خلیل حضرت حق بین بُتکده بوده به ضربه های تَبَر یاعلی مدد تسبیح صبح و شام ملائک علی علی است آوای نَبض اَهل نظر،یاعلی مدد راه گریز من بود آندم که هر کسی آوا نماید اَیْنَ مَفَرّ ،یاعلی مدد هرکس قضایی و قَدَری را بود،ولی  ما را تویی قضا و قدَر یاعلی مدد
تو آن ماهی که ماهی گفت بعد از دیدنت: ما_هی؟ که در ماهیتت مانده‌ست، ماهی از پیِ ماهی نه دندان است ای کان ملاحت! کآنچه میدانم صفی از یوسف است و برده داری بر سرِ چاهی اگر دستی برآری میوه از عرش خدا افتد خطا گفت آنکه گفت ای سرو! داری قدّ کوتاهی نگاهت خطبه میخواند دو نقطه، این چه اعجاز است بزن با پلکِ خود شرحی بر این ایجاز، گهگاهی بحیرا سرّ مطلب را نمیداند، مسیحا دم! که گردد ابر رحمت گر برآری بی هوا آهی براق از برق لبخند تو می آید، تبسّم کن نمی ماند اگر لب تر کنی تا عرش حق راهی تو را تخت خلافت قاب قوسین است و میدانم که دنیای دنی را پیشِ أو ادنی نمیخواهی
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود دانی چرا جبین علی را شکافتند؟ زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود خونش نصیب دامن محراب کوفه شد آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید اشک شبش به غربت روزش گواه بود دستش برای مردم دنیا نمک نداشت عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود مولا پس از شهادت زهرا غریب شد زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود وقتی که از محاسن او می‌چکید خون عباس را به صورت بابا نگاه بود «میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون رویی که بهر گمشدگان شمع راه بود
دو دیده از غم یارم پر از ستاره کنم هوای فاطمه کرده دلم چه چاره کنم بیا به تیغ خود ای خصم دون سرم بشکن که بعد فاطمه از عمر خویش سیرم من اگر چه می شکند قلب زار دختر من بیا که دیده به راهم نشسته همسر من بیا ببین که چنان مرغ پر شکسته شدم زبی وفایی این اهل کوفه خسته شدم بیا که داغ دلم را به جز تو خاتمه نیست بیا بیا که به مسجد دوباره فاطمه نیست ببا که فکر جوان مردنش علی را کشت بیا که یاد کتک خوردنش علی را کشت زخاطرم نرود قصه در و دیوار بیا که قصه سیلی دهد مرا آزار اگر چه تیغ تو لرزه به ماسوا انداخت غلاف تیغ مغیره مرا زپا انداخت به تازیانه نگویم دگر چها کردند زدند و فاطمه ام را زمن جدا کردند بیا بیا که دگر من غریب و تنهایم تمام عمر عزادار داغ زهرایم
زمین ز حیرت به جست‌وجویت، زمان به سر می‌دود به سویت تو آسمانی که در نمازی، گرفته بارانی از وضویت شکوه نام تو مستی آرد، عدم‌نشان را به هستی آرد نگاه تو مِی پرستی آرد، چه باده‌ای بوده در سبویت؟ فقط دو چشم تو شاهد تو، چگونه گویم محامد تو؟ چو قبلۀ ماست مولِد تو، به سجده رفتیم سوی کویت به عرش اعلا رسیده بودی، از آسمان ماه چیده بودی مگر چه در چاه دیده بودی؟ که محرم است او به گفت‌وگویت ز چشم‌پوشی به غصبِ حقّت، به چشم تو مانده خارِ عزلت  و لب فروبستن از شکایت، چو استخوانی‌ست در گلویت   چو کشتی تن رود به ساحل، مسافر جان رسد به منزل نشسته پشت سر تو قاتل، ملائک استاده روبه‌رویت تو با که امشب قرار داری؟ که باز این‌قدر بی‌قراری تو مست یاری و تیغ کاری، چه شانه‌ای می‌کشد به مویت! رسیده زهرا به تاج نوری، گشوده آغوش با صبوری تمام شد روزگار دوری، رسیدی امشب به آرزویت
با کوله‌بار نان، شبِ آخر قیام کرد مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد یک در میان جواب سلامش نمی‌رسید آن که خدا به هر قدم او سلام کرد هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید او باز هم مقابل‌شان احترام کرد از غربتش به قول خودش بس، که روزگار با مرتضی معاویه را هم کلام کرد بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن طفلی نشست و حس نشستن به بام کرد بعد از نماز نافله‌ی شب بلند شد سمت مدینه فاطمه‌اش را سلام کرد با این سلام روضه‌ی آخر شروع شد با خاک‌های چادر زهرا تمام کرد غمگین‌ترین امیر! الهی که بشکند دستی که خنده را به لب تو حرام کرد هفت‌آسمان به جوش و خروش آمده مرو آن را علی به گوشه‌ای از چشم رام کرد جای صلات ماذنه با صوت مرتضی حی علی العزای علی را پیام کرد بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم… با شوق خویش خون خودش را به جام کرد تا ضربه خورد عالم و آدم به سر زدند در عرش و فرش گریه، خواص و عوام کرد تا ضربه خورد خنده به لب‌های او نشست گویا به زهر تیغ, عسل را به کام کرد دستی به روی دوش حسن تا به خانه‌اش هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد درخانه زینب است رهایم دگر کنید آری رعایت دل او را امام کرد زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس روی جبین دختر خود استلام کرد آری رعایت دل زینب سفارش است وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد آن دختری که سایه‌ی او هم ندیدنی است چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد یک بی‌حیا که دید کنیزی نمی‌برد از آل مرتضی طلب یک غلام کرد
  بگذار تا بميرم در اين شب الهی  ورنه دوباره آرم رو روی روسياهی  چون رو كنم به توبه، سازم نوا و ندبه  چندان كه باز گردم گيرم ره تباهی چون رو كنم به احياء، دل زنده گردم اما  دل مرده مي‏شوم باز با غمزه گناهی  گرچه به ماه غفران بسته است دست شيطان  بدتر بود ز ابليس اين نفس گاه گاهی  ای كاش تا توانم بر عهد خود بمانم  شرمنده‏ ام ز مهدی وز درگهت الهی  تا در كفت اسيرم قرآن به سر بگيرم  چون بگذرم ز قرآن اُفتم به كوره راهی  من بندگی نكردم با خويش خدعه كردم  ترسم كه عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی  با اينكه بد سرشتم با توست سرنوشتم  دانم كه در به رويم وا مي‏كنی به آهی  ای نازنين نگارا تغيير ده قضا را  گر تو نمي‏پسندی تقدير كن نگاهی  دل را تو مي‏كشانی بر عرش مي‏كشانی  بال ملک كنی پهن از مهر روسياهی  دل را بخر چنان حُر تا آيم از ميان بُر  بی عجب و بی تكبّر از راه خيمه گاهی  امشب به عشق حيدر ما را ببخش يكسر  جان حسين و زينب بر ما بده پناهی آخر به بيت زينب بيمار دارم امشب  از ما مگير او را جان حسن الهی  در اين شب جدايی در كوی آشنايی  هستم چنان گدايی در كوی پادشاهی
سلام ما به علی و نماز آخراو به حال راز و نیاز و به دیدۀ تر او سلام ما به علی و به عدل و ایمانش سلام ما به رخ غرق خون و منبراو سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد سلام ما به رخ غرق خون اطهراو سلام ما به پریشانی حسین وحسن سلام ما به دل پُر زآه دختراو سلام ما به نفس های نفس پیغمبر سلام ما به فروغ نگاه آخر او سلام ما به غمی کز مدینه دارد او سلام ما به ملاقات او و همسراو چوخاک اوست سزای ابوذر ومقداد فتاده است «وفائی» به خاک قنبراو
رسید وضعِ مُقَدّر ، تَهَدَّمَت وَالله رسید وقت مُقَرّر ، تَهَدَّمَت وَالله صدای صیهه ای از آسمان به گوش رسید: شکست سجده ی حیدر ، تَهَدَّمَت وَالله تمام عرش به هم ریخت از نوای علی شکافت فرق مطهّر ، تَهَدَّمَت وَالله ز ضربِ خارجیِ بی حیا به وقت سجود به ضربِ کینه و خنجر ، تَهَدَّمَت وَالله گرفت خاتمه « سُبحانَ رَبّیَ الاَعلَی » به « فُزتُ » گشت مُغَیّر ، تَهَدَّمَت وَالله نمازِ صبحِ خودش را تمام کرد امام به حال زخمی و مُضطر ، تَهَدَّمَت وَالله محاسنش به دمش‌شدخضاب در‌محراب وَلیّ حضرت داور ، تَهَدَّمَت وَالله یگانه زاده ی کعبه ، یگانه قبله ی دهر یگانه جان پیمبر ، تَهَدَّمَت وَالله شبیه فاطمه اُفتاد روز های پسین علی به بالش و بستر ، تَهَدَّمَت وَالله کنارِ بستر او شاهزادگانش سخت... ...کنند گریه چو مادر ، تَهَدَّمَت وَالله   امان ز هِق هِقِ زینب ، امان ز کُلثومش امان ز ناله ی دختر ، تَهَدَّمَت وَالله ندا رسید :«علی کشته شد» ،زمان لرزید ندا رسید سراسر : " تَهَدَّمَت وَالله" مهی دو شقّه فِتادست در برِ زینب سری شبیه به اختر ، تَهَدَّمَت وَالله گذشت و قصّه ی موج بلارسید به طَف دوباره روضه ی یک سر ، تَهَدَّمَت وَالله سری به نیزه بلند است در برِ زینب سرِ عزیزْ برادر ، تَهَدَّمَت وَالله
زینب و اشکی که می ریزد برای بی کسی در قنوت خود گرفته ربّنای بی کسی کوفه امشب شاهد مظلومیت های علی ست سال ها خونین جگر شد در عزای بی کسی مرتضی ع سی سال بعد از فاطمه س غربت کشید بود پشت ردّ پایش ردّ پای بی کسی لیله ی قدر علی ع دیدار روی فاطمه ست خواست تا پایان بگیرد روزهای بی کسی لب به روضه می گشاید زخم ها دارد به دل از حسین ع و از تمام ماجرای بی کسی با یتیمان یک به یک اتمام حجت می کند می شود زینب س همینجا همصدای بی کسی آه اینجا دخترم را سنگباران می کنند تا که بر می گردد از کرببلای بی کسی قوتم را می برد چشمان بی حال حسین غرق باران می شوم با یاد گودال حسین